next page

fehrest page

back page

تربيت نظامى
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به اصحابش هنر جنگ و فنون جنگيدن را آموزش مى داد، تعاليمى همچون مسائل مربوط به بعد از شكست دشمن و ساير مسائل جنگى. در اينجا تعاليم و توصيه هائى را كه آن حضرت (عليه السلام) به سپاه و افراد لشكرش، آموزش مى داد، ذكر مى كنيم و همچنين آنچه را كه بر فضاى ميدانهاى درگيرى و مقدمات جنگها احاطه دارد، و هر چه به امام (عليه السلام) و كارهاى او در جنگ مربوط مى شود، بيان مى كنيم.
امام (عليه السلام) سپاهيان را به ياد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى اندازد.
امام (عليه السلام) سپاه خود را در جنگها، به يا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى انداخت به اين اميد كه آنان به فكر افتاده و متوجه شوند كه او پسر عمو و وصى و داماد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است. و جهاد او در راه خدا و منزلت او در اسلام و سخنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد او را به ياد آورند و اين تذكر مانع مخالفت آنان گردد.
در جنگ جمل پسرش محمد بن حنفيه را طلبيد و پرچم را به او داد، پرچم، همان پرچم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بود. امام فرمود پسرم اين پرچم هرگز به زمين نيفتاده و نخواهد افتاد و زره رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نيز به او پوشانيد و گفت شهباء قاطر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نيز آوردند و بر پشت آن سوار شد و پيشاپيش صفوف ياران خود در حالى كه براى جنگ آماده بود، ايستاد. مسعودى در تاريخ خود نقل مى كند كه على (عليه السلام) بدون سلاح و بى هيچ لباس محافظى بر قاطر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) سوار شد و زبير را صدا زد تا با او صحبت كند.
در صفين نيز اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در اطراف او جمع شدند. راوى مى گويد گويا آن حضرت (عليه السلام) مى خواست به مردم اعلام كند كه اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گرداگرد او را گرفته اند و همراه او اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و گروهى از مهاجرين و انصار هستند ولى به همراه معاويه گروهى از منافقين و فريب خوردگان جمع شده اند.
امام (عليه السلام) در صفين نيز بر مركب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) يعنى شهباء سوار شد و عمامه سياه رنگ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را بر سر بست و ندا داد:
((اى مردم هر كس خود را به خدا بفروشد، سود كرده است، فردا نتيجه امروز است. به دشمن شما نيز همچون شما جراحاتى وارد شده))(303)
پس از اين سخن ده تا دوازده هزار نفر از ياران او كه شمشيرها را بر سر دست گرفته بودند فرياد موافقت بر آوردند و على (عليه السلام) در جلو آنها بر مركب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بود و با اين وضع، تفوق و برترى سپاه امام (عليه السلام) بر سپاه دشمن كاملا مشهود بود.
در جنگ نهروان نيز سوار بر قاطر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در بين كشتگان مى گشت و ذوالثدية را جستجو مى كرد.
جهاد بر همه واجب است
جهاد، واجب مقدسى است كه همه بايد به آن اقدام كنند و در برابر قانون همه، مساويند بويژه براى خانواده و اقوام رهبر و يا فرماندهان نظامى، استثنائى وجود ندارد.
سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين بود كه وقتى جنگ شدت مى گرفت و مردم از آن دست مى كشيدند و از اقدام و عمل مى ترسيدند، اهل بيت (عليه السلام) خود را بعنوان سپرى براى اصحابش مقدم مى داشت. امام (عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايد:
((رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين بود كه وقتى آتش جنگ بالا مى گرفت و مردم از هيبت آن بر جا مى ماندند، خاندان خويش را در ميدان نبرد پيش مى انداخت و ياران خود را از ضربه شمشير و نيز با آنان محافظت مى نمود. از اين رو عبيدة بن الحارث در روز بدر كشته شد و حمزه در روز احد به قتل رسيد و جعفر در جنگ موته شربت شهادت نوشيد و كسى كه از آوردن نامش خوددارى مى كنم، نيز همچون آنان خواستار شهادت بود اما مرگ او دير كرد و مرگ ديگران زود رسيد))(304)
مراد آن حضرت از كسى كه اگر مى خواستم نامش را مى آوردم، خود آن حضرت (عليه السلام) است كه آرزوى شهادت مى نمود.
صعصعة بن صوحان در مقام احتجاج با خوارج، پيرامون اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) على (عليه السلام) را در جنگ مقدم مى داشت، مى گويد: آيا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هنگامى كه جنگ شدت مى گرفت، على (عليه السلام) را در شعله هاى آن جلو نمى فرستاد و او صداى آن را خاموش و با تيزى خود، گرمى آن را به سردى تبديل مى كرد و در راه خدا سختيها مى كشيد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان از راهى كه او باز كرده بود، عبور مى كردند.))(305)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جنگ جمل پرچم را به دست محمد بن حنفيه كه جوان بيست ساله ولى امتحان داده اى بود، داد و حسن و حسين عليهم السلام نيز در همه جنگهاى آن حضرت، شركت داشتند.
بايد قانون بر همه و با همه جزئياتش، اجرا شود و در اين جهت فرقى بين قسمتهاى نظامى، مالى، بخشش، سياست و غيره نيست رئيس يك استان يا ولايت حق ندارد چيزى را كه از آن او نيست بگيرد. و لذا امام (عليه السلام) به يكى از عاملين خود كه از بيت المال سرقت كرده بود، در ضمن نامه اى طولانى كه با تندى و تهديد همراه بود، نوشتند:
((از خدا بترس و مال مردم را بازگردان كه اگر چنين نكنى و خدا مرا بر تو دست دهد، تو را به كيفر مى رسانم و از كيفر تو بدليل آنچه گفتم، نزد خدا معذور خواهم بود، تو را با شمشيرى گردن مى زنم كه هيچكس را با آن نكشته ام مگر آنكه به جهنم رفته است. بخدا سوگند اگر حسن و حسين، اين كه تو كردى، كرده بودند، تا حق مردم را از آنان نمى ستاندم و ناروايى كه از ستم آنان رفته بود، جبران نمى كردم، نه در اراده استوار من، دست مى يافتند و نه با ايشان از سر مهر گرايش داشتم.))(306)
شب جنگ
امام (عليه السلام) در شب جنگ، اصحاب و ياران خود را مرتب و مهيا مى كرد و آنها را از جنگ با دشمن در شب، برحذر مى داشت و در ميان آنان به سخنرانى مى پرداخت.
((سپاس خدائى را كه هر چه را به هم بافت و محكم كرد، باز نمى شود و هر چه را كه باز كرد، محكم نمى گردد. اگر مشيت او تعلق مى گرفت هيچ دو نفرى نه از اين امت و نه از مخلوقات، با هم اختلاف نمى كردند و اين امت در چيزى به نزاع نمى پرداختند. و بى فضلان، فضيلت فاضلان را انكار نمى كردند. قضا و قدر الهى ما و اين قوم را در اين مكان در هم آميخته و همه ما در مراءى و منظر پروردگار خود هستيم اگر بخواهد در عذاب تعجيل مى كند و تحول و تغيير بوجود مى آورد و ظالم را تكذيب و رسوا كرده و به اهل حق سرنوشتشان را مى نماياند ولى او دنيا را محل اعمال قرار داده و آخرت را جايگاه جزا و استقرار (تا آن كه بدكاران سزاى بديشان را ببينند و نيكوكاران پاداش خود بگيرند)(307)
آگاه باشيد كه انشاء الله فردا به مصاف دشمن مى رويد. پس قيام امشب را طولانى كنيد و قرآن را زياد تلاوت كنيد و از خدا، صبر و نصر بخواهيد و با جديت و دور انديشى و احتياط با دشمن برخورد كنيد و در كارتان صادق باشيد))(308)
هيئت آن حضرت (عليه السلام) هنگام رفتن به جنگ
نصربن مزاحم در كتاب صفين روايت مى كند كه هرگاه على (عليه السلام) مى خواست به جنگ برود بر مركب خود نشسته و مى فرمود: ((سپاس ‍ خداى جهانيان را بدليل نعمتهاى عظيمش بر ما، پاك و منزه است كسى كه اين مركب را براى ما آماده كرد و ما خود نمى توانستيم آن را بياوريم و ما به سوى پروردگارمان مى رويم))(309) سپس حيوانش را به سمت قبله گردانده و دستهايش را به طرف آسمان بلند مى نمود و مى فرمود:
((خدايا گامها به سوى تو برداشته مى شود و دلها براى تو مى تپد و دستها به طرف تو بلند مى شود و چشمها تو را مى جويند.
ما از غيبت پيامبرمان و از فزونى دشمنان و از تشتت آراء مان به تو شكايت مى كنيم پروردگارا در نزاع بين ما و قوم ما بحق، ما را فاتح گردان كه تو بهترين پيروزى دهنده هستى (310) به بركت خدا حركت كنيد.)) سپس ‍ حمله مى كرد و بخدا قسم هر كس را كه بدنبال او بود يا با او مقابل مى شد، به كام مرگ مى انداخت.))(311)
حالت آن حضرت هنگامى كه در جنگ بود
امام على بن ابيطالب (عليه السلام) در جنگ مهيا و پرهيزكننده، قاطع و برنده بود وقتى كه حمله مى كرد همه اطرافش را مراقب بود و هنگامى كه برمى گشت از پشت سر خود بيشتر محافظت مى كرد تا از جلو روى خود. هيچكس با او هماوردى نمى كرد و زره او، پشت نداشت و در جواب اينكه آيا نمى ترسى كه از پشت سر ضربه بخورى؟
فرمود در صورتى كه دشمن به پشت من رسيد، خدا به او رحم نكند اگر او به من رحم كرد!!!(312)
تعاليم هنر جنگ
آن حضرت آموزشها و تعليمات متعددى را براى هنر جنگيدن به اصحاب و حاملان پرچم لشكر و سپاه خود مى داد. اين تعاليم بسيار مناسب و قدرت بخش و داراى اسلوبى رفيع بوده و بيانگر خبرگى و ورزيدگى آن حضرت (عليه السلام) در زمينه جنگ، در آن زمان مى باشد. و بعضى از آنها براى زمان فعلى نيز به شكلهاى مختلف مناسب است مانند سفارشاتى كه به فرمانده پيشتازان سپاه خود براى انتخاب مكان مناسب اردو و فرود آمدن لشكر مى نمايد.
در جنگ جمل، پرچم را به فرزندش محمد داد، و با جملاتى به او سفارشاتى مى نمايد.
1. ثابت قدم و با قوت باش و تزلزل و فرار نداشته باش گرچه كوه ها كنده شود تو از جاى كنده مشو.
2. عضلات خود را با فشردن دندانهايت برهم، محكم و سخت بدار و حماسه خود را بيافرين و حميتت را نشان بده.
3. بخل نورز و زندگى و جانت را در راه خدا ببخش.
4. خود را در معركه همچون ميخ، تثبيت كن و براى جنگ، عازم و مصمم باش و شجاعت به خرج بده و بر سختيهاى جنگ پايدارى كن.
5. نگاهت را بر همه جبهه قرار بده تا بدانى چگونه و از كجا به جلو بروى و حمله كنى و تاكتيكهاى جنگى را بكار ببرى و نقاط قوت و ضعف را ببينى.
ابن ابى الحديد مى گويد خيره كردن چشم به انتهاى دشمن، كار شخص ‍ شجاع پيشرو و بى باك است. زيرا انسان ترسو خود را ضعيف ديده و قلبش ‍ بشدت مى تپد و نگاهش را محدود و كوتاه مى كند.
6. چشمت را بر هر چه كه تو را مى ترساند مثل ابزار جنگى دشمن، ببند.
((اگر كوه ها از جاى بركنده شود، تو برجاى خود استوار باش، دندان بهم بفشار و كاسه سر بخدا بسپار (سر به عاريت به خدا ده)، پاس خود را همچو ميخ بر زمين كوب، به آخرين صف دشمن چشم بيانداز و به پيشاپيش نظرى افكن و بدان كه پيروزى از جانب خداى سبحان است.))(313)(314)
تقدير در سخن امام (عليه السلام) اين است كه اين ارشادات را يادبگير و به دشمن حمله كن.
يكى ديگر از تعاليم نظامى آن حضرت (عليه السلام) سخنان او در صفين در همان روزى كه شب آن ليلة الهرير بود، مى باشد بعضى گفته اند اين سخنان را در آغاز جنگ، ماه صفر سال 37 هجرى فرموده است: امام (عليه السلام) به سپاهش دستور مى دهد كه:
1. تقوى و خشيت الهى و آرامش و بردبارى را در جنگ رها نكنند و در نتيجه بر آنها صبر و پايدارى نموده و ساير امورى كه لازمه خشيت الهى و امتثال امر اوست را انجام دهند.
2. اضطراب و دگرگونى را رها كرده و سستى را از خود دور كنند و عضلات خود را محكم نمايند تا ضربات دشمن كمتر تاثير كند و اين كار را با فشردن دندانها بر هم، انجام دهند.
3. نفرات را كامل و سلاحها را آماده سازند و ابزار جنگى و هر چه كه در جنگ به كار مى آيد را مهيا كنند.
4. سلاح ها را قبل از بكار بردن، آزمايش كنند تا در ميدان مبارزه با كندى و عيب آن روبرو نشوند كه آثار آن بر لشكر، گران خواهد بود. تكان دادن و جابجا كردن شمشيرها در غلاف براى آن است كه هنگام نياز براحتى بيرون آيد زيرا ماندن طولانى آنها در غلاف باعث زنگ زدن و سخت بيرون آمدن آنها مى شود.
5. به دشمن با نگاه تند و تيز و غضبناك بنگرند تا دشمن را بترسانند.
6. ضربات خود را در راست و چپ توزيع كنند تا به حريف فرصت ضربه زدن ندهند.
7. ضربه ها را با قسمت موثر سلاح بزنند و در اينجا با جلوى شمشير بزنند. چه بسا نزديكى زياد به دشمن مانع از امكان ضربه زدن باشد.
8. به قدرى پيش بروند كه سلاح در آن فاصله موثر باشد.
9. تعليم سپاه به اينكه خدا آنها را مى بيند و آنان به همراه پسر عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستند و جنگ با او، جنگ با رسول خداست. بنابراين بايد همانگونه كه براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پايدارى كردند، براى او نيز ثابت قدم باشند و با قاطعيت و آرامش به جنگ با دشمن بپردازند.
10. حمله ها و يورش ها به دشمن، پى در پى و متصل به هم باشد.
11. از ميدان نبرد و جبهه درگيرى فرار نكنند و يادآورى مى كند كه سرانجام گريزنده و فرار كننده، عار و ننگ است و براى فرزندان آنان نيز شرمندگى و سرافكندگى دارد. زيرا بدليل فرار پدرانشان، آنان را سرزنش مى كنند. اصولا فرار از جنگ حرام است و فرار كننده براى هميشه در جهنم خواهد ماند.
12. آماده كردن نفس و زمينه سازى در خود براى مردن و اينكه از مرگ بدش ‍ نيايد و آن را ناخوشايند نداند.
13. قربانى كردن خود و به سهولت به طرف مرگ حركت كردن و نترسيدن از آن.
14. تمام اهتمام و تلاش او اين باشد كه مركز فرماندهى دشمن را نابود و ويران كند.
15. ثبات قدم و عزم جدى بر جنگ با دشمن تا آن كه نور حق براى دشمن آشكار گردد و شما پيروز شويد.
((اى مسلمانان، ترس از خدا را جشن و لباس زيرين خود قرار دهيد و جامه آرامش و وقار بپوشيد و دندانها را بر هم بفشاريد كه اين كار، كاسه سر شما را از شمشير دشمن، بهتر نگهبانى مى كند و زره را با ديگر ابزار و آلات جنگ، مجهز سازيد و تيغ را پيش از بركشيدن، در نيام بجنبانيد و دشمن را با گوشه چشم بنگريد و از چپ و راست نيزه بزنيد و بدانيد كه زير نظر خدا و در كنار پسر عموى رسول او قرار داريد.
پس پياپى بر دشمن بتازيد و از گريختن شرم كنيد كه فرار براى فرزندان شما مايه ننگ و عار است و براى شما در روز جزا، زبانه نار و جهنم است. خشنود و خرسند جانفشانى كنيد، شاد و سبك حال به سوى مرگ بخراميد، بر شماست كه به اين سپاه انبوه و آن خيمه استوار افراشته، حمله ور شويد و درونش را به شمشير خود عرضه كنيد كه شيطان در گوشه و كنار آن كمين كرده است. اگر ترس بر شما چيره شود، دست تعرضش دراز است و اگر بيمناك و دلير باشيد، پاى گريزش وا پس كشيده و آماده است. پس، در عزم خويش به جد، ثابت قدم باشيد تا پايگاه حقيقت بر شما آشكارا گردد، شما گروه برتريد و خدا يار شماست و هرگز چيزى از پاداش كردار شما نمى كاهد.))(315)
سخن ديگرى كه امام (عليه السلام) در صفين فرموده: پيرامون تعليم فنون جنگاورى است در آن سخن، اصحاب خود را به جنگ تشويق نموده است و به آنان دستوراتى داده و آنان را از كارهائى نهى كرده است.
1. سربازان مجهز به سلاح كامل، جلوتر باشند و سربازان غير مجهز، پشت سر باشند. زيرا تاثير نيروهاى مجهز به سلاح بيشتر است، همچنين در كارهاى نظامى آنان كه مجهز ترند، مقدم باشند. زيرا آنان در روحيه سپاه تاثير مى گذارند و ضربه اول و هجوم آغازين مهم است. در جنگهاى جديد نيروهاى زرهى و تانكها را بر نيروهاى پياده مقدم مى دارند تا علاوه بر پيشروى سريع، از خسارات خود نيز بكاهند، همچنين جنگ هوائى را بر جنگ دريائى و زمينى، اولى مى دانند و دلائل آن نيز روشن است مثلا در جنگ رژيم صهيونيستى بر عليه اعراب در سال 1967 و جنگ دوم خليج كه امريكا و هم پيمانانش عراق را در هم كوبيدند، همين تقدم رعايت شد.
2. فشردن دندانها بر هم و پيچش و خم شدن هنگامى كه ضربه مى زنند، زيرا با اين حركت نيزه و تير مى لغزد و موضع ضربه جابجا مى شود و ضربه كارساز نبوده، و بدن را پاره نمى كند.
اين مطلب را در ورزشهاى رزمى و دفاعى تمرين مى كنند به گونه اى كه به آسانى با يك چرخش از كارى واقع شدن ضربه جلوگيرى مى شود و توازن ضربه زننده به هم مى خورد و اگر اين چرخش را انجام ندهد رهائى و ايجاد مانع براى ضربه ؛ بسيار سخت خواهد بود.
3. چشمهايش را پايان بياندازد تا دلش ثابت تر بماند و ترس را از خود دور كند و وحشتى را كه معمولا با ديدن دشمن و ابزار جنگى او بوجود مى آيد. از خود برطرف كند.
4. سر و صدا و ناله و فريادى كه دليل بر خوف و ترس است، نداشته باشند زيرا انسان ترسو فرياد مى زند و صدا مى كند ولى انسان شجاع آرام است.
5. پرچمها و علم هاى جنگ را حفظ كنند و آن را به دست فرماندهان نظامى با كفايت بدهند و آنها را حركت ندهند.
6. همكارى و هماهنگى رزمندگان يك امر ضرورى است.
7. از جبهه هاى جنگ فرار نكنند و در مقابل دشمن پايدار بمانند.
امام (عليه السلام) بيان مى كند كه فرار از جنگ معصيت خداست و ذلتى دائمى و ننگى ابدى است و كسى كه فرار كند به عمر خود نيافزوده و هر كسى مهلتى دارد كه در قضاء الهى با فرار تغيير نمى كند و يادآور مى شوند كه كسى كه بسوى خدا برود همانند تشنه اى است كه به آب مى رسد و از اشتياق خود براى برخورد با دشمن سخن گفته و به آنها نفرين مى كند.
8. آنان را به حمله هاى پى در پى و يورشهاى متصل و پيوسته سفارش ‍ مى كند.
9. همچنين توصيه مى كند كه ضربه هاى محكم و قوى و دردآورى بزنند.
10. جنگ و پيشروى به سرزمينهاى دشمن، بدنبال حملات و ضربات پى در پى و اينكه پس از شكست دشمن، او را تعقيب كرده تا سپاه حق بر شهرها و سرزمينهاى آنان وارد شود زيرا آنان جز زبان زور را نمى شناسد و بايد با آنان با قدرت برخورد كرد و آنان را به پذيرفتن حق وادار نمود.
((زره داران را جلو اندازيد و بى زرهان را در پشت سپاه بداريد و دندان بر دندان بفشاريد كه ثبات قدم، شمشيرها را از فرقها باز دارنده تر است و به هر جا كه نيزه مى رانيد، نيزه را بپيچانيد، چه، اينكار سنان را در كالبدها بهتر مى نشاند و چشم ها را فرو خوابانيد كه اين كار ثبات را بيشتر كند و دلها را بيشتر آرامش بخشد و آواز را فرو ميرانيد كه اين كار بددلى را بيشتر دور كند و درفش خود را مايل مسازيد و پيرامون آن را خالى مگذاريد و آن را جز به دست دلاوران خود و آنان كه براى حفظ عرض و مال، جان نثار مى كنند و مانع بى حميتى و بى غيرتى مى گردند، مدهيد. بردباران و طالبان نزول حقايق، آنانند كه در اطراف درفشهاى خود، جمع مى شوند و دو سوى آن را و عقب و جلوى آن را، احاطه مى كنند و از آن عقب نمى افتند تا مبادا آن را تسليم دشمن كنند و از آن پيش نيز نيافتند تا مبادا آن را تنها گذارند.
پس هر يك از شما با همتا و قرين خود نبرد كند و با برادر خود در جان خويش مواسات نمايد و دشمن هم نبرد خود را فرو نگذارد تا با هم نبرد برادر دينى او، دو حريف شده و در برادرش آويزند و بر او غلبه كنند و سپس ‍ آن دو به سراغ او آمده و او را به هلاكت رسانند. بخدا سوگند اگر امروز از شمشير بگريزيد و سالم بمانيد، از شمشير آخرت به سلامت نخواهيد رست. شما اشراف عرب و نامداران قوميد. در فرار از جنگ، غضب خدا و لزوم مذلت و خوارى در ميان اهل و تبار و باقى ماندن ننگ و عار است و فرار، عمر را نمى افزايد و ميان فرار كننده و مرگ مانع نمى شود. آنكس كه شبانگاه به درگاه خدا مى رود، در شوق و شعف همچون تشنه اى است كه بر آب وارد شده باشد، بهشت در زير جوانب نيزه هاى بلند است. امروز خبرهاى جنگ و ترس و شجاعت، آشكار مى شود. بخدا قسم كه بيش از آن كه آنان به ديار خود مشتاقند من به ديدارشان اشتياق دارم.
خدايا اگر سخن حق را رد كنند پس جماعتشان را پراكنده فرما و سخنانشان را متفرق گردان و آنان را فروگذار و هلاك ساز، اينان بدون ضربه هاى نيزه كه بدنشان را سوراخ سوراخ كند به طورى كه نسيم از آن بگذرد. از توقفگاه فتنه خويش پاك و ازاله نمى شوند. و بى ضربت شمشيرى كه فرق را بشكافد و استخوانها را در هم بكوبد و دستها را بياندازد و ساعدها و پاها را قلم كند و ببرد و بى آنكه طلايه سپاههاى عظيم، پياپى بر آنها وارد شده و صدها سوار بر آنان بتازند و سواران بسيار براى يارى در پى آنان حمله كنند و در پى لشكرهاى گران، شتر سواران با اسبان جمع شوند و به شهرهاشان سپاهى سرازير شود و اسبان با سمهاى خود، زمين شان را بكوبند و نواحى و چراگاههاشان را زير و رو كنند، از جاى خود بيرون نمى روند.(316)
حضرمى مى گويد كه در سه جا شنيدم كه امام (عليه السلام) مردم را به جنگ تشويق مى كرد روز جمل، روز صفين و روز نهروان، امام (عليه السلام) فرمود:
((بندگان خدا از خدا بترسيد و چشمها را فرو اندازيد و صداها را كم كنيد و كمتر سخن بگوئيد و خود را براى مبارزه با چنگ و دندان و جولان دادن و دست به گريبان شدن، آماده سازيد و ثابت و پايدار بمانيد و خدا را زياد ياد كنيد تا رستگار شويد و با هم نزاع نكنيد كه سست شده و هيبت شما از دست مى رود و صبر كنيد كه خدا با صابرين است (317) خدايا به اينها صبر و مقاومت الهام فرما و پيروزى را بر آنان نازل كن و مزدشان را عظيم بگردان))(318)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به ياران خود در جنگ سفارش مى نمود:
- عقب نشينى تاكتيكى و ساده كه به دنبال آن حمله و هجوم و يورش باشد، اشكال ندارد.
- از سلاحتان براى نابود كردن دشمن استفاده كنيد و حق شمشير را با فرود آوردنش بر سر متجاوزين، ادا نمائيد.
- ضربه ها را قوى و محكم و كار آمد بزنيد و با آن دشمن را به خاك بيافكنيد
- صداهايتان را كم و كتمان كنيد و ناله هائى كه نشانه ترس است، سر ندهيد.
امام (عليه السلام) قسم مى خورد كه دشمن، در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قلب خود ايمان نياورده و مسلمان نشده است بلكه از ترس ‍ مرگ، اظهار اسلام نموده و كفر را در درون خود مخفى داشته است و هرگاه ياران خود را بيابد، كفرش را ظاهر مى كند. و ترديدى نيست كه معاويه و عمروبن عاص و امثال آن دو مسلمان نبوده و ارتباطى به اسلام نداشتند.
((نبايد در جنگ گريزى را كه بازگشتن در پى آن است و شكستى را كه پس ‍ از آن حمله است، ناگوار شماريد، حق شمشير را آن چنانكه بايد، ادا كنيد، دشمن را چنان با تيغ بزنيد كه بر خاك افتد و خويشتن را چنان برانگيزيد تا طعن نيزه را در پهلوى دشمن جاى دهيد و سخت شمشير برانيد و بانگ و فرياد را در خويشتن خاموش سازيد كه خاموشى و آرامش، ترس را بهتر از دل دور مى كند. سوگند به پروردگارى كه دانه را بشكافت و روان را بيافريد، آنان اسلام نياورده اند بلكه از ترس به مسلمانى تظاهر مى كنند و در دل كفر، پنهان داشته اند و آن هنگام كه ياران نامسلمانى ببينند كفر خود را آشكار سازند))(319)

next page

fehrest page

back page