عجيب ولي واقعي
 

عجيب اندر عجيب:
ما عادت كردهايم به اينكه چيزهاي مخصوص را عجيب بدانيم مثلاً انساني كه با دو سر متولد شده است.
ماري كه شاخ دارد. گربهاي كه جوجه مرغ را شبانهروز در كنار ميپذيرد. بچه آهويي را كه ببر به همراه خود ميبرد و آزار هم نميرساند و فردي كه از ساختمان چند طبقه افتاد و زنده ماند. كسي كه زنجير آهني را پاره مي كند و صدها نمونه ديگر.
اما انديشمندان و عقلاي عالم در عرصههاي ديگر شگفتزده ميشوند. اينكه ما به سطح نازلي از شگفتيهاي عالم قناعت ميكنيم نشان از سطح فكري ماست به عبارت ديگر نشان از فكر سطحي ماست و اگر تعجب نكنيد ميگويم : نشانه كوچكي و توسعه نيافتگي جان ماست. اكنون يك نمونه از شگفتيهاي عالم را با هم ميخوانيم و پس از آن در مورد خودمان قضاوت خواهيم كرد...
وقتي معاويه و يارانش به غارت و كشتار دست ميزدند، علي(ع) اصحاب خود را به جهاد در راه خدا عليه معاويه فراخواند و ياران حضرت در اطاعت فرمانش كوتاهي كردند.
آيا با خواندن اين مطلب شما شگفت زده نشدهايد؟ چر؟

اكنون از زبان علي(ع) بشنويد:
«فيا عجباً ‌عجباً‌ و الله يميت القلب و يجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علي باطلهم و تفرقكم عن حقّكم فقبحاً‌ لكم و ترحاً‌ حين صرتم غرضاً يرمي : يغار عليكم و لا تغيرون و يغزون و لا تغزون و يعصي الله و ترضون.» (قسمتي از خطبه 27 – نهج البلاغه)
عجيب است عجیب، قسم به خد، اين واقعيت قلب انسان را ميميراند و دچار غم و اندوه ميكند كه شاميان در باطل خود اتحاد دارند و شما در حق خود متفرق و پراكنده هستيد. پس زشتباد روي شما و از اندوه رهايي نيابيد كه آماج تير بلا شديد. دشمنان به شما حمله ميكنند، شما حمله نميكنيد با شما ميجنگند، شما نميجنگيد، اين گونه خدا معصيت ميشود و شما رضايت ميدهيد؟
وقتي در تابستان فرمان حركت به سوي دشمن ميدهم ميگوييد هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد. و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ ميدهم ميگوييد هوا خيلي سرد است، بگذار سرما برود. همه اين بهانهها براي فرار از سرما و گرما بود. وقتي كه شما از گرما و سرما فرار مي كنيد به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد.
به نظر شما تعجب و شگفتي كار كجاست؟ اتحاد ظالمان بر باطل؟ تفرقه مؤمنان بر حق و حقيقت؟ حمله دشمن و دفاع نکردن در مقابل او، نجنگیدن به بهانه گرم و یا سرد بودن هوا در دفاع از دين و ناموس؟