شناخت مرزهای گناه
توجیهات سیاسی :
در شماره قبل به ضرورت بازشناسی مرزهای عقیدتی پرداختیم و در این
شماره به ضرورت تبیین مرزهای سیاسی می پردازیم
.
هدف :
این است که بدانیم حد و مرز سیاست ها اگر مشخص نباشد عموم مردم
توانایی تشخیص تصمیم سیاسی صحیح را از غیر صحیح پیدا نمی کند و در
نتیجه مکاران و حیله گران عالم سیاست مردم را دچار ابهام و اشتباه
می کنند و آنها را از رهبران سیاسی خود جدا می نمایند و رهبران
سیاسی الهی بی یاور در رسیدن به اهداف بلند خود ناکام می مانند .
آنچنانکه اکثریت پیامبران بی یاور شدند و همچنین برای علی
ابن ابی طالب و فرزندان معصومش پیش آمد و در عصر حاضر هم شیخ
فضل الله نوری و سید ابوالقاسم کاشانی به همین وضعیت دچار شدند
.
انتظار داریم خواننده گرامی با خواندن این مقاله:
1- ضرورت طرح این بحث را بعنوان یک نیاز درک کند
.
2- با بعضی از شیوه های حیله گران سیاسی آشنا شود
.
3- چگونگی دلیل تراشی و توجیه برای گناهان سیاسی را بشناسد
.
4- نسبت به قرار داشتن در مسیر صحیح سیاسی که همان ولایت پذیری است
همیشه حساس باشد .
توجیهات سیاسی نیز فراوان است ، یکی از آنها اینکه ، می گویند :
« شأن روحانی اجل از این است که در سیاست دخالت کند » این توجیه را
می کنند تا روحانیون خوب را منزوی نمایند ، تا براحتی بتوانند به
فساد و تباهی خود ادامه دهند .
در زمان شاه ، بعضی از مأموران برای سرپوش نهادن بر گناه خود
می گفتند : المأمور معذور « مأمور معذور است » با این توجیه به هر
کار غلطی دست می زدند .
یکی از آن مأمورین در توجیه کار ناشایسته خود می گفت : «اگر
ما مردم را تحت فشار قرار ندهیم ، حقوقی را که دریافت می داریم
برای ما شرعاً اشکال دارد !!»
به منافق تروریست می گویند : چرا آیت الله اشرفی را کشتی
؟
می گوید : « سازمان دستور داده بود » و با این جمله جنایت شنیع خود
را توجیه می کند .
این همان است که در قرآن آمده ، آنجا که در آیه 67 سوره احزاب
می خوانیم :
« و قالوا ربنا
انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلونا السبیل »
«کافران در دوزخ می گویند : خدایا ما از رؤساء و بزرگان خود
اطاعت داریم و آنها مارا گمراه ساختند .»
این توجیهات هرگز در درگاه خدا پذیرفته نمی شود و گاهی شنیده
می شود بعضی با ذکر این جمله « طبیعت انقلاب این اقتضا را دارد »
برخی از کوتاهی های عمدی را توجیه می کنند ، درست است که طبیعت
انقلاب موجب بعضی ناهمواریها است ولی نه به این گلوگشادی که ورد
زبان بعضی شده است .
توجیه بنیانگذاران مسجد ضرار :
از حوادث معروف زمان پیامبر (ص) ماجرای مسجد ضرار است ، که
جمعی از منافقین مدینه ، در نزدیک مسجد قب ، مسجدی ساختند و
وانمود کردند که طرفدار اسلام هستند و حتی برای گسترش اسلام ، مسجد
می سازند ، ولی هدفشان این بود تا زیر ماسک مسجد ، تفرقه افکنی
کنند و با حکومت اسلام مخالفت نمایند . آنها به حضور پیامبر (ص)
آمده و توطئه خود را چنین توجیه کردند :
« محل سکونت قبیله بنی سالم تا مسجدالنبی (ص) دور است ، ما قصد
داریم برای پیرمردان از کار افتاده و ناتوانان بیمار ، مسجد
بسازیم ، که در آن نماز بگذارند و سایر مردم در شبهای بارانی که
قدرت آمدن به مسجد شما ندارند ، در این مسجد جمع شوند و نماز
بخوانند و مراسم مذهبی خود را انجام دهند ، آنها حتی سوگند یاد
کردند ، که نظری جز نیکی و خدمت نداریم .»
پیامبر (ص) به آنها اجازه داد و جریان جنگ تبوک ( در سال نهم
هجرت ) پیش آمد و رسول اکرم (ص) عازم تبوک شد . هنگام بازگشت ،
هنور پیامبر (ص) به دروازه مدینه نرسیده بود ، منافقین توطئه گر ،
خود را به رسول خد (ص) رسانده و از آن حضرت خواستند که به آن مسجد
بیاید و آن را افتتاح کند و در آن نماز بگزارد تا مسجد بودن آن
مرکز ، رسمیت یابد .
در این هنگام جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و آیات 107 تا 110 سوره
توبه را نازل کرد .
در آیه 107 سوره توبه چنین می خوانیم
:
« و الذین اتخذوا
مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المومنین و ارصادا لمن حارب الله
و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم
لکاذبون .»
« گروهی دیگر از آنه » کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان
( به مسلمین ) و ( تقویت ) کفر ، و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه
برای کسی که با خدا و پیامبرش از قبل مبارزه کرده بود ، آنها سوگند
یاد می کنند که نظری جز نیکی ( و خدمت ) نداشته ایم ، اما خداوند
گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند .»
به این ترتیب آن مسجد به عنوان مسجد ضرار و مسجد کفر و مسجد
تفرقه انداز و کمینگاه بر ضد مؤمنین مجاهد معرفی گردید .
پیامبر (ص) دستور داد ، آن مرکز به ظاهر مسجد را سوزاندند و ویران
کردند ، و محل آن را مرکز ریختن زباله های مدینه قرار دادند ، و
غائله توطئه آن منافقان توجیه گر و دروغ ساز ، پایان یافت
.
آری آنها با توجیه « ساختن مسجد برای بیماران ، ناتوانان ،
همسایگان مسجد در شبهای بارانی و ... » و تحت استتار این گفتار
زیب نم ، می خواستند به بزرگترین جنایت یعنی تفرقه بین مسلمین
دست بزنند ، و اساس حکومت اسلامی را مورد هجوم قرار دهند ، که
دستور پیامبر (ص) و هشیاری مسلمین ، بزودی آنها را رسوا کرد ، و
مسجدشان را مسجد ضرار و کفر معرفی نمود و خود آنها را دروغگو و
توجیه گر . (1)
پاسخ داندانشکن به توجیه گر مکار
:
در جریان جنگ صفین که بین سپاه علی (ع) و سپاه معاویه در گرفت و
18 ماه طول کشید ، « عمار یاسر » صحابی بزرگ رسول خد (ص) جزء
سپاه امیرمومنان علی(ع) بود . مسلمانان همه می دانستند که پیامبر
(ص) به عمار فرمود:
« تقتلک الفئه
الباغیه»
گروه ستمگر و متجاوز ، تو را می کشند .
عمار در جنگ صفین به شهادت رسید ، و برای آنان که در شک و تردید
بودند ، ثابت شد که معاویه و پیروانش ، جمعیت ستمگر و یاغی را
تشکیل می دهند ، زیرا آنها عمار یاسر را کشتند
.
معاویه حیله گر ، به غلط اندازی و توجیه پرداخت و اعلام کرد که
علی (ع) عمار یاسر را کشته است ، زیرا علی (ع) او را به میدان جنگ
فرستاده و سبب کشتن او شده است .
با این توجیه گری ، گروهی را فریب داد و اغفال کرد . وقتی که
علی (ع) از این توطئه با خبر شد در پاسخ این غلط اندازی فرمود :
« اگر سخن معاویه درست باشد پس حضرت حمزه را رسول خد (ص) کشته
است ، زیرا رسول خد (ص) او را به میدان فرستاد.» عبدالله
پسر عمروعاص ، همین پاسخ علی (ع) را به معاویه گفت . معاویه به
قدری خشمگین گردید که به عمروعاص گفت : « فرزند احمق خود را از این
مجلس بیرون کن.»
با اینکه کشته شدن عمار یاسر ، روحیه سپاه معاویه را تضعیف کرده
بود ، و آنها هاج و واج شده بودند ، از اینکه عمار را کشته اند
شرمنده بودند و احساس شرمندگی می کردند ، ولی همین غلط اندازی و
توجیه معاویه و دستیارانش ، سپاه او را چنان اغفال نمود ، که
سپاهیان او از خیمه های خود بیرون آمدند و فریاد می زدند : « عمار
را آن کسی کشته است که با خود به میدان آورده است .» (2)
توجیه خونخوار تاریخ
:
در زمان قدیم ( مثل زمان حضرت آدم ) رسم بود که هرکس قربانی خود
را سرکوهی می گذاشت ، اگر آتشی می آمد و آن را می سوزاند
دلیل قبولی قربانی بود و گرنه دلیل رد قربانی به حساب می آمد.
حجاج بن یوسف ثقفی استاندار خونخوار عبدالملک ، در عراق از
جنایتکاران بی نظیر تاریخ بود، او در جنگ با مخالفان خود ، وقتی
که مخالفان به مسجدالحرام و کعبه پناهنده شدند به حرمت کعبه توجه
نکرد و با منجنیقی که نصب کرده بود ، کعبه را ویران نمود
.
می نویسند : صاعقه ای آمد و آن منجنیق را سوزانید . سپاهیان حجاج
از این پیش آمد ترسیدند ، و از تیراندازی به کعبه خودداری نمودند
.
حجاج به آنها گفت: این صاعقه دلیل محکومیت شما نیست ، بلکه همان
آتشی است که بر قربانی وارد می شود و آن را می سوزاند و نشان قبولی
آن است ، بنابراین این صاعقه دلیل حقانیت شما است ، و به این ترتیب
جنایت خود را توجیه کرد . (3)
توجیه خائنانه هارون الرشید :
یکی از توجیهات سیاسی که در طول تاریخ ، مکرر مورد استفاده
زورمندان جنایتکار بوده ، جمله « حفظ امنیت» است . مانند اینکه
اکنون آمریکای جنایتکار به نام « حفظ امنیت منطقه» چنگال استعمار و
استکبار خود را بر منطقه خاورمیانه پهن کرده ، و مرتکب قتل و جنایت
و ستم می شود و در همه جا می گوید : حفظ امنیت منطقه لازم است .
هارون الرشید ( پنجمین طاغوت عباسی ) از بغداد به مکه رفت و از
آنجا به مدینه رفت و تصمیم گرفت حضرت امام موسی بن جعفر (ع) را
دستگیر و زندانی کند . هارون کنار قبر پیامبر (ص) آمد ، و این
جنایت بزرگ را چنین توجیه کرد :
«
یا رسول الله ، انی اعتذر الیک من شییء اریدان افعله ، ارید ان
احبس موسی بن جعفر فانه یرید التشتت بین امتک و سفک دمائها»
«
ای رسول خدا ! من از تو عذر می خواهم ، از کاری که می خواهم انجام
دهم ، می خواهم موسی بن جعفر را به زندان اندازم ، زیرا او می
خواهد امت تو ، دو دستگی ایجاد کند و خون آنان را بریزد »
سپس آن حضرت را به زنجیر بست و دو محمل ترتیب داد ، و آن حضرت را
با یکی از آنها به سوی بغداد و سپس به بصره فرستاد و زندانی کرد .
(4)
به این ترتیب می بینیم هارون با توجیه « حفظ امنیت » به جنایت بزرگ
و فراموش نشدنی دست زد.
توجیه شهادت امام حسین (ع) :
در مورد شهادت امام حسین (ع) ، از توجیهات معروف دشمن این بود
که : او از دین جدش خارج شده و می خواهد شق عصای مسلمین کند . یعنی
اختلاف اندازی کند .
عمر سعد با توجیه اینکه : برای صلح می روم ، به بزرگترین جنایت
دست یازید . یکی از یاران او در کربلا بعد از شهادت امام حسین (ع)
مشغول غارت اموال اهلبیت (ع) بود ولی گریه می کرد ، کودکی از
فرزندان امام به او فرمود : چرا گریه می کنی ؟ گفت : به خاطر جنایت
و غارتی که می کنم کودک فرمود : بنابراین از این خلاف دست بردار ،
او در پاسخ گفت :
« اخاف ان یأخذه غیری.» يعني: « می ترسم این زیور را شخص دیگری
برباید !!» (5)
آری با این توجیه ، به بزرگترین جنایت دست زد.
1- اقتباس از تفاسیر بخصوص مجمع البیان ج 5 ص72 والمیزان ج 9 ص
419
2-
اعیان الشیعه ج 42 ص 215
3-
مجمع البحرین واژه حج
4
- ارشاد شیخ مفید ج 2 ص 231 ( ترجمه شده )
5-
مقتل الحسین مقرم ص 369
–
امالی صدوق مجلس 31