خاطرات سردار محمد جعفر اسدی

  در خاکریزی که زده بودیم ، پشت آن سنگر های خوبی درست کرده بودیم . من با آقا مرتضی آنجا یک اتاق کمپرسی را وارونه کرده و یک سنگر زیر آن اتاق کمپرسی درست کرده بودیم . یکی از بچه های خوش خط آمد و این آیه از قرآن را  بر دیوار سنگر نوشت « ربنا افرع علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین » آن آیه زینت بخش سنگر بود . بعد که حضرت امام (ره) فرمودند : حصر آبادان باید شکسته شود این جمله زیبای امام را هم آنجا نوشتند . خدا رحمتش کند ، یک روز شهید محلاتی آنجا آمده بود و ما او را به محل سنگر بردیم ، چشمش به این آیه قرآن افتاد ، حالت خاصی پیدا کرد ، رو به من کرد و گفت : « آقای اسدی تا در جبهه هستید مرتب این آیه از قرآن را بخوانید و از خدا بخواهید که به شما صبر دهد و ثابت قدمتان کند که اگر این دو حاصل شود بدون شک پیروزی بر قوم کفار هم برای شما حاصل می شود .»  نمی دانم حالت ایشان چه بود که آنچنان آن فرمایش بر من اثر داشت که نزدیک هیجده ، نوزده سال از آن واقعه می گذرد ولی الان هم هر جا می خواهم صحبت بکنم اول صحبتم به یاد آن عزیز این جمله را می گویم .

    بحمد الله آن نوشته ای هم که در آن سنگر نوشته شده بود « که حصر آبادان باید شکسته شود » تأثیر خوبی در روحیه آن عزیزانی که آنجا بودند گذاشته بود . یکی از برادران هشت ماه به مرخصی نرفته بود تا جاده آبادان – اهواز باز شد و از آن جاده به مرخصی رفت و هر چه به او می گفتیم برو به خانه و دیداری تازه کن ، می گفت :  «من عهد کرده ام یا شهادت یا مرخصی از روی جاده اصلی آبادان – اهواز که اگر شهید شدم زهی سعادت و اگر شهید نشدم هر چقدر طول بکشد من باید اینجا بایستم تا این جاده باز شود . (1)

1- کلید پرواز ص 34 نشر صبح میثاق - 81