سيري در زندگاني عارف ناشناخته آيه الله محمد حسن الهي طباطبايي

طلوع

نسيم روحبخش نويد بهار بي خزان بهشت ولايت مي دهد، ماه رجب است و نداي «اين الرجبيون» طنين انداز است، سال 1325 ه ق. بيست و دو روز از ماه رجب مي گذرد، كه صداي گريه كودكي فضاي خانه اي را در تبريز پر مي كند.

پدر با چشمان اشك آلود نام فرزند را در آخر قرآن در كنار نام محمدحسين مي نگارد و زير لب زمزمه مي كند: «محمدحسن» باشد تا سيره اش به آن امام همام، مظهر حسن الهي در خلق و خلق شبيه گردد.

نسب

سيد محمدحسن از نسل سادات طباطبايي است از طرف پدر به حسن مثني فرزند امام مجتبي عليه السلام و از طرف مادر به فاطمه بنت الحسين (ع) مي رسد و چه نسل پربركتي كه بسياري از علما و بزرگان اسلام از اين نسل برخاسته اند.

آباء و اجدادش تا چهارده نسل از علماي اعلام بوده اند. پدرش ميرزا محمد آقا قاضي طباطبايي، فاضلي وارسته و از علماي شهر تبريز است.

 

كودكي

هنوز هجده ماه بيشتر از حضور پرنور او در خانه نگذشته كه مادر به سراي ديگر مي شتابد و پس از چهار سال پدرشان هم از دنيا مي رود. اما خداي مهربان و دلسوزتر از پدر و مادر آنها را بيش از پيش در مهر و عطوفت خود غرق مي سازد.

اگر در پرده دارد يار طرز مهرباني را

                                            من از عشقش انيس مهرباني كرده ام پيدا

تحصيلات

زمان به سرعت مي گذرد، محمدحسن شش ساله همراه برادرش محمدحسين قرآن را فرا گرفته به آموختن بوستان و گلستان و ديگر كتاب هاي مكتب مشغول مي شوند. و در كنار آن رسم خوشنويسي را مي آموزند و در دوازده سالگي راهي مدرسه طالبيه تبريز مي شوند. تا دروس حوزه را فرا گيرند و شش سال طول مي كشد تا دروس سطح را به اتمام برساند.

همسايه آفتاب

روح بزرگ اين دو رود جاري در قفس تن بي قراري مي كند، سال 1304 ه ش با قافله اي كه لطف ازل همراهي اش مي كند، به سوي شهر ساقي كوثر نجف اشرف رهسپار مي شوند. تنها عطش عشق است كه تاب و توانشان را گرفته و آن ها را به پابوسي آستان آسماني آن معشوق مي كشاند.

 

اساتيد

سيد محمدحسن در نجف جز آموختن ولايت و محبت كسب ديگري ندارد. در عرفان و اخلاق همراه برادرش از محضر آيه الله ميرزا علي آقاي قاضي آن هماي عرش بهره مي برند. آقاي قاضي هنگامي كه برادرش (علامه طباطبايي) را مي بيند به او مي گويند: «طلبه اي كه براي تحصيل به نجف مي آيد خوب است غير از تحصيل به فكر تهذيب و تكميل نفس خويش نيز باشد و از نفس خود غافل نماند»

او محضر اساتيد ديگري چون آيه الله محمد حجت، استاد علي ايرواني، شيخ حسين نائيني را درك نمود و ضمن حضور در مجلس درس آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني از ايشان اجازه اجتهاد مي گيرد همچنين علوم عقلي را در محضر استاد سيد حسين بادكوبه فرا گرفته براي فهم مسائل رياضي و حساب و هندسه در مقابل برادر زانوي ادب مي زند.

بازگشت به تبريز

استاد به همراه برادرش بعلت برخي دشواريهاي زندگي مجبور مي شوند پس از 11 سال در سال 1315 ه ش به تبريز مهاجرت كنند هر چند دوري از شهر نجف و ايوان باصفاي علي(ع) و دوري از استاد گرامي شان سيد علي براي آنان سخت دشوار است. او در تبريز نام خانوادگي «الهي» را براي خود برمي گزيند و در توضيح آن مي گويد:

«چه اسمي بهتر از آن كه انسان منتسب به خدا باشد.»

 

مهاجرت به قم

استاد الهي در سال 1346 ه.ش به قم سفر مي كنند و به تدريس فلسفه و الهيات مشغول مي شوند. از شاگردان ايشان در تبريز و قم مي توان به علامه حسن زاده آملي،  ميرزا محمدعلي ارتقايي، آيه الله تجليل اشاره كرد.

 

سيره اخلاقي و عملي

1- نماز شب

نماز شب براي او خلوتي خاص است، او بهمراه اهل خانه از كوچك و بزرگ نماز شب مي خواندند.

 

2 - تفكر در قرآن

سحرها به نشانه «اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن» قرآن را با صوت حزين و زيبايي تلاوت مي كند. و با شنيدن نواي عشق پنجره هاي شهود به رويش باز مي شود. او ضمن تفكر در آيات الهي ديگران را هم به تفكر در قرآن توصيه مي كند.

 

3-حق عبادت

كسي كه از بيتوته ي دائمي اش نزد معشوق خبر ندارد، تنها آن چه از وي نقل مي شود اين است كه: «او و برادرش شب ها در مساجد كوفه و سهله بيتوته مي كردند و شب زنده دار بودند.»

 

4-  رنگ خدايي

او در تمام اعمال و رفتارش از معنويت گرفته تا درس دادن و كار كردن، اخلاق خانوادگي و رفتار اجتماعي و حتي اعمال طبيعي اش از قبيل صحبت كردن، لباس پوشيدن، خوردن، خوابيدن، خنديدن و راه رفتن كاري نيست كه بخواهد آن را براي غير خدا يا شيطان و يا نفس انجام دهد.

 

5- مراقبه

مراقبه نيز آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند حالا هر كس به شيوه اي! علامه حسن زاده آملي مي فرمايد: «اين دو سيد محمدحسين و سيد محمد حسن طباطبايي » و شيخ محمد تقي آملي در سيروسلوك قرآني از شاگردان بنام آيه الله قاضي تبريزي بوده اند و حقا در مراقبت كه كشيك نفس كشيدن است، بسيار قوي... بوده اند.