اعجاز قرآن 2
حجتالاسلام محمد علي محسنزاده
در شماره 90 به تعريف معجزهع شروط و انواع معجزه، همچنين وجوه اعجاز قرآن پرداخته شد. اين نوشتار ادامه صحبت را پي ميگيرد.
اعجاز لفظي يا معنوي
حال كه وجوه اعجاز قرآن بيان شد ببينيم اصليترين وجه از اين وجوه كدام است، اعجاز لفظي يا معنوي؟
بعضي گفتهاند موضوعي كه با صراحت اعجاز لفظي را در مورد قرآن بيان ميكند، داستان مرد آهنگري است كه پيامبر(ص) گاهي جلو دكان او توقف ميفرمودند و مشركان كه در صدد بودند براي اطلاعات و علوم پيامبر(ص) منشا و ماخذي بتراشند و اذهان را مشوب كنند، شايع كردند كه آن حضرت داستانهاي انبياء را از آن آهنگر فرا ميگيرد لذا قرآنكريم در سوره نحل، آيه 103 ميفرمايد:
«و لَقَدْ نَعْلمُ انَّهُم يقولونَ اِنَّما يُعَلَّمُهُ بشرٌ لَّّسانُ الَّذي يُلْحِدونَ اِليْهِ اَعْجَميٌ و هذَا لِسانٌ عَرَبيٌّ مُبينٌ»
و ما بطور قطع و يقين ميدانيم كه آنها ميگويند فقط بشري او را تعليم ميدهد، زبان كسيكه اين تعليم را به او نسبت ميدهند غير عربي است و اين قرآن زبان عربي شيوايي است.
در اين آيه بكلي از معاني سخني نيامده و ميگويد با فرض اينكه معاني از آن آهنگر باشد، لفظ از او نيست، يعني معجزهاي كه نميتوانيد به آن خدشه وارد كنيد و در هيچ مورد و موضوعي از قرآن جدايي نميپذيرد اعجاز لفظي آن است.
بدين ترتيب اين دسته از افراد خواستهاند نقش اصلي و اساسي را در اعجاز به لفظ بدهند، ولي وقتي به ايمان آوردن كساني چون نجاشي از حبشه و سلمان محمدي(فارسي) از ايران، بلال حبشي و صهيب رومي نگاه ميكنيم، كساني كه سراپاي وجودشان عشق و ايمان به اسلام و قرآن بود، مييابيم كه موضوع عميقتر از اين حرفهاست و ما در اينجا براي روشن شدن مطلب كلام گهربار امام خميني رضوانالله تعاليعليه را ميآوريم تا واقع امر براي تشنگان حقيقت روشن گردد.
ايشان ميفرمايد:
« اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براي اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك كردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه دركش عاليتر بود اعراب آن زمان درك نكردند، الان نيز آنهايي كه همافق آنها هستند جز تركيبات لفظيه و محسنات بديهيه و چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.
«آنهايي كه به اسرار و دقائق لطائف آشنا و از لطائف توحيد و باخبرند وجهه نظرشان در اين كتاب الهي و قبله آمالشان در بر وحي سماوي همان معارف آن است و با جهات ديگر چندان توجهي ندارند و هر كسي نظري به عرفان اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند، و مقايسه مابين آنها با علماء ساير اديان و معارف آنها كند بايد معارف اسلام و قرآن را كه اصل دين و ديانت و غايهالقصواي بعث رسل و انزل كتب است و تصديق به اينكه اين كتاب وحي الهي و اين معارف، معارف الهيه است براي او مونه ندارد.» (10)
چرا قرآن معجزه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم قرار گرفت؟
پس از بيان وجوه اعجاز قرآن و درج كلام امام خميني رضواناللهعليه پاسخ اين سوال كه چرا قرآن معجزه پيامبر قرار گرفت؟ بخوبي روشن ميشود.
عربستان، بالاخص جزيرهالعرب در زمان بعثت خالي از هرگونه علمي بوده است و ساكنين آن داراي هيچگونه كمال و صنعتي نبودند و لذا غير از قرآن، هر چه را پيامبر(ص) به عنوان معجزه ميآورد احتمال ميدادند كه اين از مهارت و يافتههاي علمي صنايع كشورهاي دوردست باشد و بين آنچه را كه در قدرت بشر است و آنچه از قدرت او خارج است تميزي قائل نميشدند، خصوصا دعوتيكه بر آنها بسيار سنگين و مخالف عادات بتپرستيشان بوده است.
اعراب آن زمان در فصاحت و بلاغت به اعلاء مرتبه ممكن رسيده و محافل بسياري در اين خصوص تشكيل ميدادند و براي افتخار به اشعار و عبارات خود تا آنجا پيش رفته بودند كه آنها را به ديوار كعبه آويزان ميكردند و در معرض ديده مردم قرار ميدادند.
از طرفي اين موضوع را بخوبي تشخيص ميدادند و تفاوت آن كلامي كه مقدور بشر است با آنچه خارج از قدرت اوست را درك ميكردند.
قرآنكريم نيز در اين بعد با آنها كمال مساعدت و همكاري را نموده و از همين طريق اعجاز خويش را آشكار ساخته است و لذا آنان را مخاطب قرار داده و فرموده است، اگر ميتوانيد يك سوره مثل اين قرآن بياوريد، ولي آنها در اين امر با تمام فصاحت و بلاغتشان عاجز بودند، تا جائيكه به كشته شدن، اسارت و جزيه تن ميدادند، دليل بر عجز آنان اين است كه اگر توان معارضه با قرآن را داشتند به تحدي قرآن جواب مثبت داده و متحمل اينقدر ذلت و خواري و زحمت و مشقت نميشدند.
امروز نيز كه دنياي غرب و استكبار با اسلام و قرآن عناد ميورزند و نسبت به آن خصومت و دشمني ميكنند، با آن همه پيشرفت و ترقي كه در زمينههاي مختلف داشتهاند، آنها كه تا عمق درياها و اقيانوسها به كاوش پرداخته و به اوج آسمانها و كرات ديگر سفر كردهاند، اگر قدرت داشتند يك سوره مثل سورههاي قرآن، ولو به اندازه سوره كوثر و عصر، بياورند، ميآوردند و به رخ مسلمين ميكشيدند و خود را از اينهمه رنج و زحمتي كه براي انهدام و نابودي اسلام و قرآن ميكشند رها ميساختند. در هر صورت هر عاقلي اين مطلب را بخوبي درك ميكند و به وجدان اذعان مينمايد كه اين قرآن از قدرت بشر خارج است.
دليل معجزه بودن قرآن چيست؟
گفتيم قرآن معجزه است و به تناسب بحث وجوه اعجاز قرآن آن را نيز بيان كرديم و لذا لازم است با دليل و برهان معجزه بودن اين كلام الهي را به ثبوت برسانيم، هر چند بر اهل معرفت به وضوح روشن است و نيازي به اقامه برهان نميباشد.
هنگاميكه پيامبر(ص) قرآن را براي هدايت انسانها آورد، آنها كه فصيحترين فصحاء و خطيبترين خطباء بودند را، به آوردن مثل آن فراخواند و ساليان متمادي به آنها فرصت داد، ولي نتوانستند چنين كاري انجام دهند.
خداوند متعال در اين مورد ميفرمايد:
« فَلْيَاْتوا بِحَديثِ مِثْلهِ اَنْ كانُو صادِقينْ» (1)
و چون از آوردن به مثل قرآن عاجز ماندند آنها را دعوت به آوردن ده سوره مثل سورههاي قرآن نموده و ميفرمايد:
« اَمْ يقولونَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتِ وَاُدْعُو مَنِ اسْتطعْتُمْ مِن دُونِ اللهِ اِنْ كُنْتُمْ صادقينَ. فَاِلَّمْ يَستجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلمِ الله» (2)
آيا كافران ميگويند اين قرآن را خود درست كرده و به خدا نسبت دادهاي؟ بگو اگر راست ميگوييد شما هم با كمك هر كه ميخواهيد ده سوره مثل آن درست كنيد و به خدا افتراء ببنديد، پس هرگاه كافران به شما پاسخ ندادند، به يقين بدانيد كه اين قرآن به اذن الهي نازل گشته است.
سپس آنان را به آوردن يك سوره تحدّي كرده و ميفرمايد:
« ام يقولونَ افْتراه قل فاْتُوا بسورهٍ مثْله وادْعُوا مَنِ اسْتطعتُم مَنْ دونِ الله اِنْ كُنْتُم صادِقينَ» (3)
و چون از معارضه با قرآن عاجز شدند خداوند نيز عجز آنان را آشكار ساخته و اعجاز قرآن را چنين بيان ميدارد:
« قُل لَّئنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْس وَالْجنُّ عَلي اَنْ يَاْتُوا بمثلِ هذَاالْقُرآنِ لاَ يَاْتُونَ بمثْلهِ و لوْ كانَ بعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا» (4)
و يا ميفرمايد:
كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبدِنا فَاْتوُا بِسورَهٍ مِنْ مِثلهِ وَادْعِو شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ الله اِنْ كُنْتُمْ صادِقين»
و اگر از آنچه ما بر بندهي خويش نازل كرديم شك داريد سورهاي مانند آن بياوريد و اگر راست ميگوييد غير از خدا ياران خويش را بخوانيد.
آيا كفّار انگيزه و داعيهي تحدي با قرآن داشتند يا خير؟
همانطور كه اجمالاً ذكر شد، انگيزه و داعيه مبارزه با قرآن به شكل بسيار قوي در جميع كفار خصوصاً سران كفّار، قريش و علماء اهل كتاب بوده است.
آنها در موارد زيادي به اين امر اقدام نموده و به مبارزه طلبي قرآن پاسخ دادند ولي به دليل عجز و عدم قدرت بر معارضه، نتوانستند حتي كلامي مانند قرآن بياورند آنها دست به اين عمل ميزدند تا شايد فضل و برتري خويش را بر پيامبر(ص) به اثبات رسانده و ادعا و دعوت او را باطل كند و از اين بالاتر حتي در ليلهالمبيت و يا بازگشت از تبوك تصميم بر قتلش گرفتند.
پانوشت:
1- سوره طور آيه 34 - پس اگر راست ميگويند سخن ديگري مثل قرآن بياورند.
2- سوره هود آيه 13 و 14
3- سوره يونس آيه 38 – آيا ميگويند آن را به خدا افتراء زده، پس بگو يك سوره مانند آن بياوريد.
4- سوره اسراء آيه 88 – بگو اگر همه افراد جنّ و انس دست به دست هم دهند تا همانندذ اين قرآن كتابي بياورند نخواهند توانست هر چند همگي پشتيبان و كمك هم باشند.