گلخند/ لطيفه/ كاريكاتور/ ضرب المثل

 

گلخند         لطيفه

 

فايده هاي نوشابه

اولي: به نظر شما نوشابه چه خاصيتي داره؟

دومي: آب و گاز كه داره، فقط برق نداره.

 

سخنراني طولاني

يك سخنران در سالني مشغول نطق بود، اين نطق مدتي طولاني ادامه پيدا كرد و ضمن آن ناطق دائم به ساعت خود نگاه مي كرد در اين موقع يكي از حضار از جا بلند شد و خطاب به او گفت: معذرت مي خواهم آن چيزي كه به مچتان بسته ايد ساعت است يا تقويم؟!

 

فورا مي رسي

اولي: چه كنم كه زودتر به بيمارستان برسم؟

دومي: اين اتومبيل كه مي آيد مي بيني؟

اولي: بله

دومي: در راهش بايست فورا به بيمارستان مي رسي.

 

امرار معاش

سعيد به دوستش محسن: برادرت كه به خارج رفته از چه راهي امرار معاش مي كند؟

محسن: از راه نويسندگي

سعيد: چه مي نويسد؟

محسن: هر ماه به پدرم نامه مي نويسد تا برايش پول بفرستد.

 

حاضر جوابي

روزي مرد چاقي به طعنه به مرد لاغري گفت:

« ظاهرا شما دچار قحطي شده ايد؟»

مرد لاغر جواب داد:« بله و ظاهرا شما باعث اين قحطي شده ايد.»

 

ضرب المثل

-         هر آن كس كه دندان دهد نان دهد

مقتبس از حكايت زير كه سعدي در بوستان( باب ششم)نقل كرده است.

يكي طفل دندان برآورده بود                  پدر سر به فكرت فرو برده بود

كه من نان و برگ از كجا آرمش              مروت نباشد كه بگذارمش

چو بيچاره گفت اين سخن پيش جفت  نگر تا زن او را چه مردانه گفت:

مخور هول ابليس تا جان دهد          همان كس كه دندان دهد نان دهد

نظير: جان بي نان نداد خداي(سنايي)

و: خدا روزي رسان است.

-         هر جا بچه هست شيطان نيست.

يعني: كودك با حركات و سخنان خود افراد خانواده را سرگرم مي كند و آنان را از غيبت و بدگفتن پشت سر ديگران باز مي دارد.

-         سبك بار مردم سبكتر روند(1)

نظير: بار سبك زود به منزل مي رسد، سبكباري از بهشت آمده است.

هر كه تهي كيسه تر آسوده تر(نظامي)، خوشا آن كس كه بارش كمترك بي(باباطاهر)، هر كه يك مرغ كمتر دارد يك كيش پيش است، نيم نان راحت جان يك نان بلاي جان، اندرين دير كهن بار سبكباران خوش است(حافظ) از پي كاروان تهيدستان   شاد و ايمن روند چو مستان(اوحدي)

1-                  ... حق اين است و صاحبدلان بشنوند (سعدي)

 

امام خميني(ره)            رخ او

من در اين باديه صاحب نظري مي جويم

راه گم كرده ام و راهبري مي جويم

از ورق پاره عرفان خبري حاصل نيست

از نهانخانه رندان خبري مي جويم

مسند و خرقه و سجاده ثمر بخش نشد

 از گلستان رخ او ثمري مي جويم

ايمني نيست در اين وادي ايمن ما را

 من در اين وادي ايمن شجري مي جويم

ترك ميخانه و تبخانه و مسجد كرد

 در ره عشق رخت رهگذري مي جويم

سفر از هيچ به سوي همه چيزم در پيش

 لنگ لنگان روم و همسفري مي جويم

گفته بودي كه ره عشق ره پرخطري است

 عاشقم من كه ره پر خطري مي جويم

اندر اين دير كهن ريخته شد بال و پرم

 بهر منزلگه خود بال و پري مي جويم