باورهاي بنيادين

قانون عمل و عكس  العمل

از قوانين مهم الهي در تدبير انسان و جامعه قانون عمل و عكس  العمل است كه شامل اعمال خوب و بد مي  شود. امام علي(ع) در نهج  البلاغه مي  فرمايد:

فانكم مرتهنون بم  اسلفتم و مدينون بما قدمتم (خطبه 190)

پس شما در گروه آنچه به پيش فرستاديد مي  باشيد و به آنچه اعمال شما، اقتضاء جزا داريد داده مي  شويد. اين بر قانون زندگي دنيوي و اخروي انسان حاكم است. به تعبير مولوي:

اين جهان كوه است و فعل ما ندا                   سوي ما آيد نداها را صدا

و ملك  الشعراء بهار مي  گويد:

در اين يك دم ار بد كني يا كه زشت        زمانه به نام تو خواهد نوشت

مبادا در اين يك زمان بد كني            كه گر بد كني در حق خود كني

                                                                                  (ديوان اشعار)

امام علي(ع) در خطبه 83 مي  فرمايد:

« و انتم مختبرون فيها و محاسبون عليها» شما در دنيا آزمايش شده در برابر اعمال دنيا محاسبه مي  شويد. طبيعي است هر عملي نتيجه  اي و ثمره  اي خواهد داشت. در اين سلسله مقالات نمونه  هايي از انعكاس اعمال خوب و بد در زندگي دنيوي را تقديم حضورتان مي  كنيم.

 

- عبد  الله  بن  جعفر كه مردي بسيار سخاوتمند بود از خانه  اش خارج شد و به سوي باغ خود به راه افتاد. در بين راه از كنار نخلستاني عبور كرد.آنجا نشست تا مقداري استراحت نمايد. غلامي در نخلستان كار مي  كرد. غلام سفره خود را باز كرد تا ناني را بعنوان ناهار بخورد. در همين هنگام سگي خود را بكنار سفره رسانيد.

و غلام تكه ناني به سوي سگ انداخت. و سگ آن را خورد. قطعه دوم، قطعه سوم را انداخت، و نان تمام شد. عبد  الله رفت جلوتر و پرسيد: اي غلام، چرا سگ را بر خودت مقدم داشتي و همه نانت را به آن حيوان دادي؟ غلام گفت: اين سگ از راه دوري آمده   است، زيرا در محل ما چنين سگي نيست. اين حيوان هم گرسنه است و هم غريب، من دلم نمي  خواست كه او را با گرسنگي رها كنم.

عبد  الله پرسيد: پس خودت امروز چه مي  خوري؟ غلام گفت: با همين حال گرسنگي تا پايان روز صبر مي  كنم. عبد  الله گفت: اين غلام از من سخاوتمندتر است، لذا تصميم گرفت او را از غلامي نجات دهد. سراغ صاحب غلام را گرفت. وقتي صاحب غلام را ديد،تمام نخلستان، و خود غلام را يكجا خريد، و غلام را آزاد كرد، و نخلستان را به او بخشيد.

                  آن عمل خوب...     و اين عكس  العمل خوبتر... (1)

 

- بنقل از مرحوم آيت  الله به  الديني

اوايل حكومت رضاخان بود. شبي از شبها وارد قم شد و در كوچه و خيابان رفت و آمدي كرد. و براي ارعاب و ترساندن مردم دو جوان را دستگير كرد و بدون آنكه كاري كرده   باشند و محاكمه  اي و سؤال و جوابي در ميان باشد آن دو را در مقابل چشمان مردم به قتل رسانيد.

بنده از اين كار زشت و ناجوانمردانه اين مرد وحشي بسيار ناراحت شدم ولي از اينكه چرا اين دو نفر به اين بلا دچار شدند در حيرت بودم. پيش خودم گفتم بايد حسابي در كار باشد. مقداري تحقيق كردم و از افرادي كه آن دو نفر را مي  شناختند، پرس  وجو كردم.

 گفتند: روز قبل از اين حادثه،آن دو نفر گربه  اي را گرفته و بعنوان تفريح و خوش  گذراني خود و براي خندان ديگران، نفت بر سر حيوان ريختند و زنده زنده او را آتش زدند.

و اين گونه فرداي آن روز به دست ظالمي ديگر به سزاي عمل خود رسيدند.

                         آن عمل ناجوانمردانه...      اين عكس  العمل...(2)

شما خواننده گرامي اگر مايل هستيد از تجارب زندگي خود كه نتايج اعمال خوب و بد را به چشم خود ديده و لمس كرده ايد و مي  تواند براي ديگران درس يا عبرت باشد برايمان ارسال داريد تا بدون ذكر نام در نشريه منعكس شود.

پانوشت

1- عاقبت بخيران عالم.ص302

2- عاقبت گناهكاران ص19