علوم قرآني   

 اعجاز قرآن(1)   

 حجه‌‌‌‌‍ الاسلام محمد علي محسني زاده

تعريف معجزه

اعجاز در لغت، به معني عاجز ساختن است  ودر اصطلاح ديني، انجام كار و اظهار امري است بوسيله انبياء يا امامان، براي صدق ادعايشان، بطوريكه هيچ كس قادر به آوردن مثل آن نباشد و خود مردم نيز بر عاجز بودن خويش بر اين امر واقف شوند، البته لازم است اين امر خلاف عادت و قوانين طبيعي بوده و از طريق آموزش و اكتساب هم نتوان به آن دست يافت و آن را انجام داد.

بعضي در تعريف معجزه قيد«فعل خدا بودن» را نيز آورده اند (1) و بعضي ديگر معجزه را چنين تعريف كرده اند:

معجزه امري خارق عادت، مقرون به تحدي و محفوظ از معارضه است.(2)

به نظر مي رسد تعريف اول تعريفي جامع و مانع و دربرگيرنده تمام ابعاد آن باشد.

 

شروط معجزه

در معجزه بودن يك فعل اموري شرط است كه بطور خلاصه مي توان در هفت مورد آن را برشمرد:

1- بايد حجت كافي باشد.                 

2- بايد همراه دعوت باشد.

3- تصديق نمودن و مشاهده همه مردم لازم نيست.

4- كسي كه نبي مسلم يا معصومي خبر به نبوت يا امامت او بدهد نيازي به معجزه ندارد.

5- عصمت مدعي براي تصديق او و صدق ادعايش كافي است.

6- تكرار معجزه بنا به در خواست مردم لازم نيست.

7- لازم نيست نبي يا امام در هر زماني قادر به آوردن معجزه باشد، زيرا در خواست تكرار معجزه ممكن است بازيچه اي در دست استهزاء كنندگان و هوسبازان باشد، و از طرفي چون معجزه در اصل فعل خداست و به اذن و مشيت او تحقق مي يابد، ضرورتي ندارد كه نبي يا امام هر لحظه قادر به آوردن آن باشند.

 

انواع معجزه

« معجزه يا حسي است يا عقلي» (3) و قرآن كريم هم به حكم عقل اعجاز شمرده مي شود و هم با حواس ظاهري اعجاز آن ثابت است بيان تفصيلي اعجاز قرآن به حكم عقل خواهد آمد و اما ثبوت اعجاز قرآن با حواس ظاهري، تاكنون چشمي آيات الهي را تحريف شده  نديده و گوشي آيه تحريف  شده اي را نشنيده و اباطيلي هم كه بيان شده از باب استهزاء و ملعبه قرار گرفتن گوينده بوده است مثلا نقل شده كه بر وزن سوره فيل جملات لغو و بيهوده اي را بيان مي داشتند و خود بر عجز و ناتواني خويش براي آوردن حتي يك آيه مثل قرآن  مي خنديدند و استهزاء مي كردند.

 

وجود اعجاز قرآن

وجوه مختلفي را مي توان براي اعجاز قرآن برشمرد كه در اين بخش، به چهارده وجه از اهم وجوه شمرده شده براي اعجاز قرآن اشاره  مي كنيم. به سيد مرتضي رحمه الله عليه نسبت داده شده كه ايشان صرفا وجه اعجاز قرآن را از اين جهت دانسته كه خداوند متعال در قلوب مردم تصرف مي كرد تا نتوانند مثل قرآن را بياورند، در غير اين صورت آوردن مثل را ممكن مي دانسته اند،(4) و ما در فصول آتي توضيح خواهيم داد كه اين وجه را«صرفه» دانستن و قائل شدن به صرفه براي اعجاز قرآن باطل است و وجه مذكور مفيد فايده نمي باشد.

 

و اما وجوه اعجاز قرآن:

  • قرآن داراي حروف هجائيه مفرده اي است (حروف مقطعه) كه هر كسي قادر بر تاليف آن مي باشد ولي بر تركيب آن احدي قادر نيست تا معاني از آن استخراج نمايد.

          امام حسن عسكري(ع) در تفسير« الم» مي فرمايد:

         « همانا اين كتابي است كه بر پيامبر نازل شد، اين حروف مقطعه

         « الم» را ابلاغ نمود بر شما و اگر شما راست مي گوئيد از حروف

          هجائيه تان مثل اين را بياوريد.

  • قرآن از جهت فصاحت و بلاغت بر غير خود امتياز دارد و اين را هر فصيح بليغي كه با زبان عرب آشنائي داشته باشد مي فهمد، هر چند سخن معارضه كننده با آن فصيح ترين و بليغ ترين كلام باشد.

  • قرآن از جهت غرابت اسلوب و آهنگ خاص و نظم عجيب و نمكين بودن، شيرين و دلچسب بودن، شباهت با هيچ كتاب فصيح يا شعر بليغ عربي و يا كلمات حكماء بليغ عرب و غير عرب نداشته و ندارد تا جائي كه به همين دليل قلوب افراد را تسخير مي كرد و كفار و مشركين نسبت به سحر به آن مي دادند و امروزه نيز علماء و انديشمندان غير مسلمان با عظمت و بزرگي از آن ياد مي كنند.

  • عدم اختلاف در قرآن بيانگر اعجاز اين تحفه الهي مي باشد، زيرا اگر از ناحيه غير خدا بود اختلافات زيادي در آن مشاهده مي شد، چرا كه زبر دست ترين نويسندگان و فصيح و بليغترين گويندگان اگر كلامي به اين طولاني را،آنهم در طول بيست و سه سال ايراد نمايد در نهايت دركلامشان اختلاف و تناقض گوئي يافت مي شود.

  • اعجاز قرآن از جهت معرفت به ذات حق، قرآن معجزه است از جهت اينكه معرفت الله مي باشد، چه از نظر ذات و صفات و اسماء در اين كتاب نهفته است و عقول فلاسفه و متكلمين را متحير ساخته است.

  • داستانهاي قرآني كه به نقل تاريخ احدي از آن اطلاع نداشت و توسط رسول مكرم اسلام در قرآن بيان شده دليل ديگري بر اعجاز قرآن است، داستانهايي مانند داستان اصحاب كهف، همراهي موسي با خضر (علي نبينا عليه و عليهماالسلام)،قصه يوسف(ع) و بيان حكايت ذي القرنين و ياجوج و ماجوج.

  • خبر دادن از اسرار و ضمائر منافقين وآشكار ساختن چهره هاي پليد و نقشه هاي شوم آنان نيز از وجوه اعجاز اين كتاب شريف بشمار مي رود.

  • اخباري كه در قرآن ذكر شده و حوادث آينده را ذكر كرده است مانند: « غلبت الروم»(5) « و الله يعصمك من الناس»(6) « قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا»(7)كه پيروزي روميان بر مجوسيان و حفظ جان رسول خدا در طول بعثت و خبر از عدم تحريف قرآن را از بدو نزول تا پايان عمر جهان مطرح   مي كند و ...(8)

  • از جهت امي بودن آورنده آن: اين كتاب عزيز مشتمل است بر انواعي از معارف و علوم و احكام قوانين فردي و اجتماعي كه با اسلوبي بديع و بي سابقه در هم آميخته شده، بگونه اي كه همه قشرهاي جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن بهره مند گردند و شگفت اين است كه اين كتاب عظيم بوسيله يك فرد درس نخوانده و تعليم نديده به جامعه بشري عرضه شده است، بنابرين ظهور چنين كتابي با اين ويژگيها از فرد تحصيل   نكرده اي مبين جهت ديگري از وجوه اعجاز قرآن مي باشد.

  • اعجاز در جنبه هاي تاريخي.

  • اعجاز از جهت احتياجات قرآن.

  • اعجاز در تشريع احكام.

  • اعجاز از جهت عرفان و اخلاق.

  • جديد بودن قرآن: يكي از وجوه اعجاز قرآن و از وجوه مهم آن، اين است كه قرآن در هر زماني جديد است.

 

امام رضا(ع)در اين خصوص مي فرمايند:

«يوما القرآن فعظم الحجه فيه و الابه المعجزه في نظمه فقال: هو حبل الله المتين و عروه الوثقي... ل يخلق من الازمنه و لاي بعث علي الاسنه لانه لم يجعل لزمان دون زمان، بل جعل دليل البرهان و حجه علي كل انسان...»(9) امروز قرآن عظيم ترين حجت است و نشانه آن اعجاز در نظم آن مي باشد اين قرآن ريسمان محكم الهي و دستگيره اي مطمئن است، هيچ زماني آن را بوجود نمي آورد و هيچ گزند و آسيبي به او نمي رساند، بلكه اين قرآن دليل روشن و حجت بر هر انسان قرار داده شده است.

بيش از چهارده قرن از نزول قرآن مي گذرد و مفسريني نيز قرآن را تفسير كرده اند، بسياري از صحابه، و بعد از آنها «تابعين» به تفسير قرآن پرداخته اند و بعد از آن ها در هر دوره اي قرآن تفسير شده و مردم هر دوره و زماني از قرآن همان را مي فهميدند كه تفسير مي كردند، سپس دوران سپري شده و فهم و ادراك بشر با پيشرفت علوم رشد پيدا كرد، لذا تفاسيري بر قرآن نوشته شد كه ناقض تفاسير قبلي بوده است، مردم مي ديدند تفاسير قبلي تا حدودي ارزش خود را از دست مي دهد ولي قرآن زنده و پويا و بالنده است و بخوبي مي ديدند كه تفسيري كه امروز از قرآن شده نسبت به تفاسير سابق مطابقتش با قرآن كريم بيشتر است، خلاصه قرن به قرن جلو آمد و تفاسير قرون گذشته كنار گذارده شد ولي خود قرآن در تمام اين زمانها همچنان به جلو آمده و به اين سير خود ادامه مي دهد و هر روز بر عظمتش افزوده مي گردد و تفسير جديدي را مي طلبد و اين خود از وجود اعجاز اين كتاب آسماني به شمار مي رود.

به موارد ديگري نيز مي توان در مورد اعجاز قرآن اشاره نمود كه ما به جهت طولاني شدن كلام از ذكر آن خودداري مي كنيم و خوانندگان محترم مي توانند در اين خصوص به كتب مفصلي كه در زمينه علوم قرآني و تفسير قرآن نوشته شده مراجعه نمايند.

 

اعجاز لفظي يا معنوي

حال كه وجوه اعجاز قرآن بيان شد ببينيم اصلي ترين وجه از اين وجوه كدام است، اعجاز لفظي يا معنوي؟

بعضي گفته اند موضوعي كه با صراحت اعجاز لفظي را در مورد قرآن بيان مي كند، داستان مرد آهنگري است كه پيامبر(ص) گاهي جلو دكان او توقف مي فرمودند و مشركان كه در صدد بودند براي اطلاعات و علوم پيامبر(ص) منشا و ماخذي بتراشند و اذهان را مشوب كنند، شايع كردند كه آن حضرت داستانهاي انبياء را از آن آهنگر فرا  مي گيرد لذا قرآن كريم در سوره نحل، آيه 103 مي فرمايد:

«و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي و هذا لسان عربي مبين»

و ما بطور قطع و يقين مي دانيم كه آنها مي گويند فقط بشري او را تعليم مي دهد، زبان كسيكه اين تعليم را به او نسبت مي دهند غير عربي است و اين قرآن زبان عربي شيوايي است.

در اين آيه بكلي از معاني سخني نيامده و مي گويد با فرض اينكه معاني از آن آهنگر باشد، لفظ از او نيست، يعني معجزه اي كه نمي توانيد به آن خدشه وارد كنيد و در هيچ مورد و موضوعي از قرآن جدايي    نمي پذيرد اعجاز لفظي آن است.

بدين ترتيب اين دسته از افراد خواسته اند نقش اصلي و اساسي را در اعجاز به لفظ بدهند، ولي وقتي به ايمان آوردن كساني چون نجاشي از حبشه و سلمان محمدي(فارسي) از ايران، بلال حبشي و صهيب رومي نگاه مي كنيم، كساني كه سراپاي وجودشان عشق و ايمان به اسلام و قرآن بود، مي يابيم كه موضوع عميقتر از اين حرفهاست و ما در اينجا براي روشن شدن مطلب كلام گهربار امام خميني رضوان الله تعالي عليه را مي آوريم تا واقع امر براي تشنگان حقيقت روشن گردد.

 

ايشان مي فرمايد:

« اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براي اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك كردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه دركش عالي تر بود اعراب آن زمان درك نكردند، الان نيز آنهايي كه هم افق آنها هستند جز تركيبات لفظيه و محسنات بديهيه و چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.

«آنهايي كه به اسرار و دقائق لطائف آشنا و از لطائف توحيد و باخبرند وجهه نظرشان در اين كتاب الهي و قبله آمالشان در بر وحي سماوي همان معارف آن است و با جهات ديگر چندان توجهي ندارند و هر كسي نظري به عرفان اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند، و مقايسه مابين آنها با علماء ساير اديان و معارف آنها كند بايد معارف اسلام و قرآن را كه اصل دين و ديانت و غايه القصواي بعث رسل و انزل كتب است و تصديق به اينكه اين كتاب وحي الهي و اين معارف، معارف الهيه است براي او مونه ندارد.» (10)

 

چرا قرآن معجزه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قرار گرفت؟

پس از بيان وجوه اعجاز قرآن و درج كلام امام خميني رضوان الله عليه پاسخ اين سوال كه چرا قرآن معجزه پيامبر قرار گرفت؟ بخوبي روشن مي شود.

عربستان، بالاخص جزيره العرب در زمان بعثت خالي از هرگونه علمي بوده است و ساكنين آن داراي هيچگونه كمال و صنعتي نبودند و لذا غير از قرآن، هر چه را پيامبر(ص) به عنوان معجزه مي آورد احتمال مي دادند كه اين از مهارت و يافته هاي علمي صنايع كشورهاي دوردست باشد و بين آنچه را كه در قدرت بشر است و آنچه از قدرت او خارج است تميزي قائل نمي شدند، خصوصا دعوتيكه بر آنها بسيار سنگين و مخالف عادات بت پرستيشان بوده است.

اعراب آن زمان در فصاحت و بلاغت به اعلاء مرتبه ممكن رسيده و محافل بسياري در اين خصوص تشكيل مي دادند و براي افتخار به اشعار و عبارات خود تا آنجا پيش رفته بودند كه آنها را به ديوار كعبه آويزان مي كردند و در معرض ديده مردم قرار مي دادند.

از طرفي اين موضوع را بخوبي تشخيص مي دادند و تفاوت آن كلامي كه مقدور بشر است با آنچه خارج از قدرت اوست را درك مي كردند.

قرآن كريم نيز در اين بعد با آنها كمال مساعدت و همكاري را نموده و از همين طريق اعجاز خويش را آشكار ساخته است و لذا آنان را مخاطب قرار داده و فرموده است، اگر مي توانيد يك سوره مثل اين قرآن بياوريد، ولي آنها در اين امر با تمام فصاحت و بلاغتشان عاجز بودند، تا جائيكه به كشته شدن، اسارت و جزيه تن مي دادند، دليل بر عجز آنان اين است كه اگر توان معارضه با قرآن را داشتند به تحدي قرآن جواب مثبت داده و متحمل اينقدر ذلت و خواري و زحمت و مشقت نمي شدند.

امروز نيز كه دنياي غرب و استكبار با اسلام و قرآن عناد مي ورزند و نسبت به آن خصومت و دشمني مي كنند، با آن همه پيشرفت و ترقي كه در زمينه هاي مختلف داشته اند، آنها كه تا عمق درياها و اقيانوسها به كاوش پرداخته  و به اوج آسمانها و كرات ديگر سفر كرده اند، اگر قدرت داشتند يك سوره مثل سوره هاي قرآن، ولو به اندازه سوره كوثر و عصر، بياورند، مي آوردند و به رخ مسلمين مي كشيدند و خود را از اينهمه رنج و زحمتي كه براي انهدام و نابودي اسلام و قرآن مي كشند رها مي ساختند. در هر صورت هر عاقلي اين مطلب را بخوبي درك  مي كند و به وجدان اذعان مي نمايد كه اين قرآن از قدرت بشر خارج است.

 

پانوشت:

1- پرسش و پاسخهاي اعتقادي بر اساس باب حادي عشر، نوشته سيد محمد بهشتي نژاد، ص 133

2- ترجمه الاتقان في علوم القرآن، نوشته جلال الدين سيوطي، ج3، ص 367

3- همان، ج2، ص367

4- حق اليقين، نوشته علّامه شبر

5- سورهْ روم، آيه 2

6- سوره مائده، آيه 67

7- سوره اسراء، آيه 88

8- حق اليقين، ص 220

9- بحارالانوار علامه مجلسي، ج92، ص14