اخلاق
دستورالعملهايي از عالمان دين
حيات طيبه شيفته ي ديدار قربانعلي الكائي
«سيري در زندگي معلم اخلاق، مربي جانها و عالم وارسته مرحوم
حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي»
نسيم لطف الهي فضاي خانه ي«حاج ميرزا شفيع» را سرشار از شادي و
سرور نمود، پسري بدنيا آمد كه «جواد»ش نام نهادند، و پدر به
شكرانه ي اين نعمت سفره ها گسترد. او در دامان مادري مهربان و
پدري صالح بالنده شد. و پاي به مدرسه نهاد، درس هاي مقدماتي و
سطح را در تبريز فرا گرفت. و آنگاه در هجرتي سبز راهي نجف اشرف
شد، تا بسان عبدي ذليل پاي ارادت در صحن مولاي خود بنهد و از
امام متقين طلب شكوفايي استعداد و زمينه هاي وجودي خود نمايد.
در نجف اشرف استعداد،خلوص و عشق ولايي او نتيجه داد و فروغ
ولايت پي در پي برجانش تابيد و محضر بزرگاني چون، محدث محقق
ميرزا حسين نوري، فقيه ژرف انديش آيت الله حاج آقا رضا همداني،
اصولي انديشمند آخوند ملا محمد كاظم خراساني و استاد اخلاق و
عرفان و سلوك ملا حسينعلي همداني رضوان الله عليهم اجمعين را
درك كرد. عارف سالك ميرزا جواد آقا بعد از ساليان دانش اندوزي
و سلوك معنوي از ملك به ملكوت رهيد و با كوله باري از نتيجه
سالها سازندگي و تهذيب نفس در سال 1321 قمري،1270 شمسي آهنگ
بازگشت به ايران نمود و در تبريز سكني گزيد.
جاذبه معنوي او روشن ضميران پاك را چون پروانه گرداگردش به
پرواز در آورد و دانش پژوهان از دانش وسيع او بهره مي گرفتند.
در پي وقايع مشروطيت و نامساعد بودن اوضاع تبريز در سال 1321
قمري به قم مهاجرت نمود و در تشكيل حوزه علميه قم كه بهمت
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري رضوان الله تعالي عليه تاسيس شد
سهم بسزايي داشت. او نسبت به اوضاع جهان بصير بود و حوادث
سياسي را با ژرف نگري تحليل مي كرد. و به حكومت روي خوش نشان
نمي داد. اندكي پس از ورود به قم، به درخواست برخي از تشنگان
معرفت و پارسايان صاحب همت جلسات درس و محافل اخلاق او در كنار
تدريس فقه تشكيل شد و در دو سطح عموم و خواص، زمينه ساز هجرت
بسياري از علما و بزرگان به قم شد. منزل او دارالشفاي روان
مردم زجرديده و مصيبت زده بود.
سيره ي عبادي
كساني كه با حالات او در نماز آشنا بودند، ايشان را
از«بكائون»بسيار گريه كنندگان مي شمردند،سه ماه رجب، شعبان و
رمضان را پي در پي روزه مي گرفت و در قنوت نماز هايش اين بيت
حافظ را مكرر مي خواند.
ما را ز جام باده گلگون خراب كن
زان پيشتر كه
عالم فاني شود خراب
درس اخلاق
حوزه درس حاج ميرزا جواد آقا پلكان ملكوت ره پويان مستعد
خودسازي و ستوك بود بطوريكه هر كدام از شاگردانش خود جمع
بسياري را به سر منزل مقصود رساندند.
برخي از شاگردان مرحوم ملكي (ره)
عبارتند از:
1)
حضرت امام خميني(قدس سره شريف) كه در كتاب
معراج السالكين استاد خود را شيخ جليل القدر و عارف بالله
مي خواند. و در كتاب چهل حديث بيدار دلان را به رساله
«لقاء الله» آن بزرگوار رهنمون مي شود.
2)
حاج آقا حسين فاطمي،دانشمندي الهي و استادي اخلاقي.
3)
آخوند ملا علي همداني،كه معارف الهي را در جانش جاودانه ساخت و
...
برخي آثار
1)
اسرارالصلاه،حاوي نكات و لطايفي در اسرار نماز
2)
المراقبات يا«اعمال السنه»كه با قلمي زيبا و گويا اعمال ماههاي
مختلف و آثار آن را توضيح مي دهد.
3)
رساله لقاء الله اثري براي سالكان كوي توحيد و ...
نكات عرفاني
1)
شناخت نفس راه مطلوب براي خودسازي است.
2)
بايد انسان مقداري از خوراك و غذايش را كم كند و از استراحت و
خواب خود بكاهد تا جنبه حيوانيت در او كاسته شده ابعاد روحاني
بيشتري بدست آورد.
3)
در حفظ زبان و دوري از اهل غفلت كوشش بسيار كند.
سرانجام آخرين روز آفتابي او در يازدهم ذيحجه سال 1343 هنگامه
ديدار و لقاء او بود. و مرغ روحش به سوي عالم قدس پر كشيده
پيكر مطهر او بعد از تشييعي باشكوه در جوار حرم مطهر كريمه ي
اهل بيت عليهم السلام حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها) و در
قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شد. مزارش با ضريحي از نور
روشني بخش دلهاي عاشقان، شيفتگان ديدار و سالكان بيدار است.
رحمت الهي بر او باد
اخلاق/ دستورالعملهاي اخلاقي از عالمان دين
قربانعلي الكائي
به گزيده هايي از كلام حضرت آيت الله شاه آبادي، استاد اخلاق
حضرت امام راحل(ره)كه بر گرفته از كتاب هاي آن بزرگوار و حضرت
امام است، گوش جان مي سپاريم باشد كه آويزه قلبمان باشد.
1- كتاب«شذرات المعارف»
كسانيكه مبتلا به حب شهوات و زينت دنيا و امثال آن هستند آخر
بيچاره خواهند شد، زيرا كه بعد از مفارقت از دنيا و عالم
محسوس، معشوق خود را نيابند.(ص155)
2- كتاب رشحات المعارف
3- كتاب رشحات البحار
امام راحل(ره) دركتاب چهل حديث ص52 مي فرمايد:
به قول شيخ بزرگوار ما: شيطان سگ درگاه خداست، اگر كسي با خدا
آشنا باشد به او عوعو نكند و او را اذيت نكند.
و مي فرمود كه: شهادت به ولايت در شهادت به رسالت منطوي است،
زيرا كه ولايت باطن رسالت است.(1)
1- آداب نماز،ص141 آسماني، شرح زندگاني عارف
مكتوم، حضرت آيت الله شاه آبادي(ره) ص244-239