معارفي از اسلام

پيامبر اعظم از نگاه وصي اعظم(ع)    ‌‌‌‍[‌1]            سيد صادق داور پناه

«لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» (1)

«خداوند برمومنان منت نهاد هنگامي كه در ميان آنها، پيامبري از خودشان برانگيخت، كه آيات او را برآنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد، هر چند پيش از آن، در گمراهي آشكار بودند.»

خداوند سبحان پس از خلقت انسان از خاك و دميدن نفخه اي از روح خود در آن، در جهت رساندن به مقام خليفه اللهي و هدايت به سوي كمال، بهترين ها را براي مقام رسالت و پيام رساني برگزيد. كه طبق اقوال معتبر شمار آنها از آدم تا خاتم به يكصد و بيست و چهار هزار رسيده است، ولي در عين حال رتبه و منزلت آنها متفاوت است.

پيامبراعظم اسلام(ص) به عنوان«خاتِم»و«خاتَم» پيامبران داراي جايگاه و منزلت ويژه اي است كه مژده و بشارت بعثت و ظهورش در كتب قبل و توسط انبياء پيشين داده شده بود، حوزه ماموريتش نيز محدود به زمان و مكان و جمعيت خاص نبوده و نيست، بلكه خطابش به عموم مردم آخر الزمان با هر مليت، زبان، و نژاد و در هر مكان است. ولي متاسفانه اكثريت مردم از روي ناآگاهي، غفلت و استضعاف فكري و گروهي نيز بخاطر لجاجت، از نعمت پيروي از اين انسان كامل، نمونه و پاك و برگزيده خدا در زمين محروم هستند. كه چه بسا عمده دليل به جهالت و عدم شناخت مردم از او و تعاليم مقدس اسلام برگشت دارد.

اكنون به بركت حكومت اسلامي و در سايه حكومت ولي فقيه و نايب امام زمان(ع) و به بهانه سال پيامبر اعظم(ص) فرصت خوبي است كه همگان به اين مهم بپردازند و به نوعي گرد و غبار ازآن چهره مقدس بزدايند.

اما بهترين معرف براي شناساندن چهره نوراني نبي مكرم اسلام(ص) پس از خدا و رسولش، وصي اعظمش يعني امير مومنان علي ابن ابي طالب(ع) است، لذا در اين مقاله با استمداد از خداوند و توشه برداري از كلام نوراني آن حضرت، البته در حد درك و فهم خود، شناخت بسيار ناچيزي به دست مي دهم. لذا در اين شماره با مراجعه به كتاب نفيس نهج البلاغه فلسفه بعثت پيامبران و نيز پيامبر اعظم(ص) شناخت از عصر بعثت پيامبر اسلام(ص) و ره آورد بعثت پيامبر اعظم(ص) را با هم مرور مي كنيم.

 

فلسفه بعثت پيامبران(ع)

«خدا پيمان وحي را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت بيشتر مردم پيمان خدا را ناديده انگاشتند و برابر او به خدايان دروغين روي آوردند و شيطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواسته هاي انسانها رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا: 

1- وفاداري به پيمان فطرت را از آنان بازجويند.

2- توانمنديهاي پنهان شده عقل ها را آشكار سازند.     

3- نشانه هاي قدرت خدا را معرفي كنند، مانند سقف بلند پايه آسمانها بر فراز انسانها،گاهواره گسترده زمين در زير پاي آنها، و وسايل و عوامل حيات و زندگي و راههاي مرگ و مردن، و مشكلات و رنجهاي پير كننده و حوادث پي در پي كه همواره بر سر راه آدميان است، خداوند هرگز انسانها را بدون پيامبر يا كتابي آسماني يا برهاني قاطع يا راهي استوار رها نساخته است، پيامبراني كه با اندك بودن ياران و فراواني انكاركنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهي نكردند.»

«بعضي از پيامبران بشارت پيامبر آينده را دادند و برخي ديگر را پيامبران گذشته معرفي كردند بدينگونه قرنها پديد آمد و روزگاران سپري شد، پدران رفتند و فرزندان جاي آنها را گرفتند.»(2)

 

فلسفه بعثت پيامبر اعظم(ص)

از قول وصي اعظم امير مومنان(ع) در ادامه خطبه در نهج البلاغه آمده است:

«تا اينكه خداي سبحان براي وفاي به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوت،حضرت «محمد(ص)»را مبعوث كرد، پيامبري كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانه هاي او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارك بود، در روزگاري كه مردم روي زمين داراي مذاهب پراكنده، خواسته هاي گوناگون، روش هاي متفاوت بودند، عده اي خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهي نامهاي ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مي دادند و برخي به غير خدا اشاره مي كردند، پس خداي سبحان مردم را به وسيله محمد(ص) از گمراهي نجات داد و هدايت كرد و از جهالت رهايي بخشيد.»(3)

امام علي(ع) در جاي ديگر مي فرمايد: «خداوند پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود تا امين و پاسدار وحي الهي باشد.»(4)

 

شناخت عصر بعثت پيامبر اعظم(ص)

امام علي عليه السلام در توصيف مردم در دوران بعثت پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد:

«خدا پيامبر اسلام را زماني فرستاد كه مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاي دين پاره شده و ستونهاي ايمان و يقين ناپايدار بود، در اصول دين اختلاف داشته و امور پراكنده بود، راه رهايي دشوار و پناهگاه وجود نداشت، چراغ هدايت بي نور، و كور دلي همگان را      فر گرفته بود،خداي رحمان معصيت مي شد و شيطان ياري مي شد، ايمان بدون ياور مانده و ستونهاي آن ويران گرديده و نشانه هاي آن انكار شده، راههاي آن ويران و جاده هاي آن كهنه و فراموش گرديده بود، مردم جاهلي شيطان را عبادت مي كردند و به راههاي او مي رفتند و درآبشخور شيطان سيراب مي شدند، با دست مردم جاهليت، نشانه هاي شيطان آشكار و پرچم او برافراشته گرديده، فتنه ها مردم را لگدمال كرده و با سم هاي محكم خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود تا مردم حيران و سرگردان، بي خبر و فريب خورده و در كنار بهترين خانه(كعبه) و بدترين همسايگان(بت پرستان) زندگي مي كردند.خواب آنها بيداري و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزميني كه دانشمندان آن لب فروبسته و جاهل گرامي بود.»

همچنين در جاي ديگر مي فرمايد:

«خداوند پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود و امين و پاسدار وحي الهي باشد، آنگاه كه شما ملت عرب بدترين دين را داشته و در بدترين خانه زندگي مي كرديد ميان غارها، سنگهاي خشن و مارهاي سمي خطرناك فاقد شنوايي، به سر مي برديد،آب هاي آلوده مي نوشيديد و غذاهاي ن گوار مي خورديد، خون يكديگر را به ناحق مي ريختيد و پيوند خويشاوندي را مي بريديد، بت ها ميان شما پرستش مي شد و مفاسد و گناهان شما را فراگرفته بود.»(6)

 

ره آورد بعثت پيامبر اعظم(ص)

حضرت علي(ع) در بيان ره آورد بعثت پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد:

«ستايش خداوند را سزاست كه راه اسلام را گشود و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود، ستونهاي اسلام را در برابرستيزه جويان استوار كرد و آن را پناهگاه امني براي پناه برندگان و مايه آرامش براي وارد شوندگان قرار داد، اسلام، حجت وبرهان براي گويندگان و گواه روشن براي دفاع كنندگان و نور هدايتگر براي روشني  خواهان و مايه فهميدن براي خردمندان و عقل و درك براي تدبير كنندگان.» (7)

همچنين آن حضرت در جاي ديگر ره آورد بعثت را بر مي شمارد و   مي فرمايد:

«حال به نعمتهاي بزرگ الهي كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام(ص) بر آن(مردم) فرو ريخت بنگريد كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند، چگونه نعمتهاي الهي بالهاي كرامت خود را بر آنان گستراند و جويبار هاي آسايش و رفاه برايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق،آنها را در بر گرفت،در ميان نعمتها غرق گشتند و در خرمي زندگاني شادمان شدند، امور اجتماعي آنان در سايه قدرت حكومت اسلامي استوار شد، و در پرتو عزتي پايدار آرام گرفتند و به حكومتي پايدار رسيدند، آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند، و سلاطين روي زمين گرديدند و فرمانرواي كساني شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهي را بر كساني اجراء مي كردند كه مجريان احكام بودند و در گذشته كسي قدرت در هم شكستن آنان را نداشت، و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمي پروراند.» (8)                                      « ادامه دارد»

پاورقي

1- سوره آل عمران آيه 164

3و2- نهج البلاغه خطبه (1)

4- همان خطبه 26

5- همان خطبه 2

6- همان خطبه 26

7- همان خطبه 106

8- همان خطبه 192