خدا نوشت
پرندهوار از
اينجا، پرندهوار گذشتي
به آسمان كه
رسيدي، پر از بهار گشتي
به شوق ماه و
ستاره، دمي نياسودي
سپهر، مال تو
بود و تو در زمين بودي
خدا نوشت تو
با ابرها، همآوازي
خدا نوشت تو
خورشيد را سرآغازي
خدا نوشت كه
تا آسمان سفر بكني
شب عميق زمين
را پر از سحر بكني
سپهر، تشنة هر
لحظه عبور تو بود
سپهر، تشنة
انگيزه و غرور تو بود
يقين به ماه،
به خورشيد آبرو دادي
به هر چند
آينه و آب، رنگ و رو دادي
به اعتماد تو
اين خاك، آسماني شد
سپهر، محفل
لبخند و مهرباني شد
كبوترانه به
صيد كلاغها رفتي
و اين كه سبز
بماند چراغها، رفتي