fehrest

دومین جنگ طولانى قرن بیستم

در حالى که برخى نیروهاى سیاسى در داخل ایران آرام آرام راه خود را از انقلاب جدا مى کردند و هنوز صحبت از ماندن و یا انحلال ارتش بود و توان پرسنلى ارتش به ۵۰ درصد سال ۵۶ کاهش یافته بود، بیش از ۱۰۰ هواپیماى عراقى در ساعت ۱۴ روز ۳۱ شهریور با عبور از مرزهاى ایران از ۴ فرودگاه اصلى، ۱۹ شهر ایران را مورد هجوم قرار دادند.

هدف اولیه آنها از بین بردن هواپیماهاى ایران بر روى باندها و گرفتن توان واکنش هوایى از سوى ایران بود (عراق با توجه به برترى زرهى خود به ایران تنها از نیروى هوایى ایران هراس جدى داشت و تنها زمانى حاضر به حمله به ایران شد که مستشاران آمریکایى به صدام اطمینان دادند نیروى هوایى ایران بدون آنها فاقد کارایى است اما گذشت زمان ثابت کرد که اشتباه بزرگ آنها صدام را نیز دچار مشکل مى کند) نیروى هوایى عراق جز چند مورد محدود نتوانست باندهاى پروازى ایران را از کار بیندازد و هواپیماهاى جنگى ایران نیز با حداقل ۱۰۰۰ خلبان آماده در آشیانه هاى بتونى محفوظ مانده بودند.

اما عراق ضربه اصلى خود را چنان که گفته شد در روى زمین و با استفاده از ستونهاى عظیم زرهى وارد آورد. ۲ لشکر از شمال (در قالب سپاه اول)، ۵ لشکر از مرکز (در قالب سپاه دوم) و ۵ لشکر در جنوب (در قالب سپاه سوم) به سرعت از مرزهاى غیرآماده ایران گذشته و به سمت شهرهاى بزرگ و صنعتى جنوب و مرکز ایران سرازیر شدند.
در ساعتهاى اولیه جنگ پیشروى نگران کننده دشمن تقریباً همه را مطمئن ساخته بود که ایران با یک فروپاشى در کلیه «جبهه هاى جنگ ۱۳۵۲ کیلومترى» مواجه است. بویژه ۵ لشکر زرهى و موتوریزه عراق در جنوب مرکب از لشکر ۹ و ۱۰ زرهى، یک و ۵ مکانیزه و لشکر زبده ۳ زرهى به همراه تیپ نیروهاى مخصوص ۳۳ حرکت نگران کننده اى را آغاز کردند و اقدام دشمن دقیقاً حرکت یک جنگ برق آسا را داشت. در کل جبهه عظیم جنگ تنها تعدادى نیروى مردمى، عشایر و بخشهایى از لشکرهاى ۹۲ زرهى و ۸۱ خرم آباد مشغول دفاع بودند که ناگفته پیداست قادر به مقابله با ۲۵۰ هزار سرباز عراقى که در پناه ۱۱۶۰ توپ سبک و سنگین و آتش پشتیبانى ۳۳۰ فروند هواپیما جنگ را آغاز کرده بودند، نمى شدند.


اولین واکنش ایران

در تهران مسؤولان وقت با نگرانى اخبار جنگ را دنبال مى کردند و به این نتیجه رسیدند که اولین گام باید کاستن از سرعت دشمن باشد و در این میان گام اول استفاده از تنها نیروى آماده یعنى نیروى هوایى بود. در اول مهر ۱۳۵۹ ایران در حرکتى که ضمن اهمیت نمادین به دنبال زدن ضربه اى جبران ناپذیر به عراق بود با بلند کردن ۲۰۰ فروند هواپیما از سطح زمین، ۱۴۰ فروند از آنها را بر فراز خاک عراق به پرواز درآورده و تمام پایگاهها، فرودگاهها و مراکز مهم نیروى هوایى عراق (به جز پایگاه الولیدر غربى ترین نقطه عراق) را مورد حمله قرار دادند. شدت ضربه مذکور به حدى بود که نیروى هوایى عراق از همان روز اول به عنصر دست دوم جنگ تبدیل شد چرا که نتوانست رهگیرى و دفاع مؤثرى در برابر ایران داشته باشد.


در مرحله بعد فانتومها و اف _ ۵هاى ایرانى به همراه صدها هلیکوپتر کبرا و بل عملیات گسترده شکار تانکهاى عراقى را آغاز کردند. اگرچه هنوز گزارشى دقیق از حملات هوایى ایران در دو هفته اول جنگ در دست نیست (یا حداقل نگارنده از آن مطلع نیست) اما گمان مى رود صدها تانک و نفربر عراقى و هزاران سرباز دشمن در همان ۱۵ روز اول جنگ در اثر هزاران سورتى پرواز خلبانان شجاع ایرانى از بین رفته باشند و دلیل این امر نیز کند شدن حرکت ارتش عراق در ماه اول جنگ است. بویژه در دشتهاى جنوب خلبانان ایرانى با استفاده از موشکهاى پیشرفته ماوریک و تاو جهنمى واقعى را در برابر ستونهاى پیشروى عراقى ایجاد کرده بودند البته ناگفته پیداست که متوقف ساختن ۱۲ لشکر که از حمایت دهها سایت موشکى و ۳۳۰ هواپیماى خودى نیز برخوردارند با نیروى هوایى و هوانیروز بدون «عقبه» ممکن نیست. (سلاح هاى گران قیمت مورد نیاز هلیکوپترها و هواپیماهاى ایرانى تنها در اختیار آمریکا بود که طبیعى بود هرگز آن را به ما ندهد ) .

اما در روى زمین، برخى از لشکرهاى عراقى نظیر لشکر ۱۰ زرهى با پیشروى به عمق ۸۰کیلومترى ایران، در حال مسلط شدن بر روى جاده هاى استراتژیک شمال به جنوب ایران مانند اهواز - خرمشهر شده بودند.

لشکر یک زرهى عراق نیز با پیشروى در محور فکه - شوش به دنبال قطع ارتباط جنوب خوزستان با اهواز و سایر شهرهاى شمال استان بود.

اما جدى ترین بخش نبرد به عملیات لشکر ۳ زرهى عراق و تیپ ۳۳ نیروى مخصوص آن و لشکر ۵ زرهى باز مى گشت. این واحدها شتابان با عبور از کارون به دنبال تسخیر آبادان و خرمشهر بودند اما پایدارى مردانه لشکر ۹۲ زرهى اهواز و مقاومتهاى مردمى که اکنون کم کم شکل سازمان یافته به خود مى گرفت «۱۹ روز حیاتى » را از سپاه سوم عراق گرفت وعملاً تلاش عراق معطوف گرفتن این ۲ شهر مهم شد. در این مدت سوسنگرد ، بستان ،مهران، دهلران، قصر شیرین، نفت شهر، سومار و موسیان به تصرف عراق درآمده بود اما هنوز دشمن شهرهاى مهم ایران نظیر اهواز ، دزفول، آبادان ، خرمشهر و سنندج را نگرفته بود.

بالاخره با پیوستن لشکر ۱۱ پیاده عراق به نیروهاى مذکور، (به عبارتى در اوایل آبان ۱۳۵۹ ، ۳ لشکر مجهز عراقى به همراه یک تیپ کماندویى تمام تلاش خود را معطوف گرفتن یک شهر ایران کرده بودند) دشمن موفق به اشغال خرمشهر در ۳ آبان شد و حلقه محاصره آبادان تقریباً تکمیل شد.

در جبهه میانى نیز لشکر ۶ زرهى عراق قصر شیرین و لشکر ۱۲ زرهى عراق نیز سومار و نفت شهر را اشغال کرد.

  

ورود نیروهاى سازمان یافته

لشکرهاى زرهى ارتش ایران که در طول هفته هاى اول جنگ چندان آمادگى نداشتند در این زمان تجهیز شده و به منطقه اعزام شدند (از جمله لشکر ۱۶ زرهى قزوین و لشکر ۸۸ زرهى زاهدان) از آن طرف لشکر ۷۷ خراسان ، لشکر ۸۱ خرم آباد و ۶۴ ارومیه نیز به غرب و جنوب اعزام شدند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نیز که تاکنون بیشتر یک نیروى انقلابى - سیاسى بود مبدل به بازوى نظامى انقلاب شد و با تغییر ساختار و استفاده از فرماندهان جوان و شجاع واردعمل شد. عملیات اولیه ایران علیه دشمن اگرچه عمدتاً موفقیت زیادى نداشت . (نظیر نصر و توکل ) اما یک اثر بسیار خوب داشت ، پیشروى دشمن را متوقف کرد.در حقیقت صدام جنگ را در ۲ ماه اول باخت چرا که در جریان پیشروى هاى خود تنها ۱۴هزار کیلومتر مربع (کمتر از یک درصد خاک ایران )، یک شهر مهم و چند شهر کوچک راگرفته بود. اکنون باید منتظر مى ماند تا ببیند ارتش تجدید قوا کرده ایران در کنار سپاه پاسداران و بسیج ضربات متقابل خود را وارد آورند.


پتانسیل انقلاب

تاریخ مهمترین مدرس انسانها و رهبران است اما صدام از این مدرس بزرگ هیچ درسى نیاموخته بود. ناموفق بودن دولتهاى اروپایى در شکستن مقاومت مردم فرانسه در اواخر قرن ،۱۸ ناموفق بودن دنیاى سرمایه دارى درکوبیدن انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه و ناموفق بودن آمریکا در ضربه زدن به انقلاب کوبا در ۱۹۵۹ همگى ثابت کننده یک نکته بودند. انقلاب داراى قدرتى خارق العاده و انکارناپذیر است. ایران از این قاعده مستثنى نبود . سرازیرشدن صدها هزار نیروى داوطلب با انگیزه به جبهه هاى جنگ در کنار نبوغ جوانان ایرانى در فرماندهى از یک سو و عظمت سازمان ارتش ایران سبب شد تا خیلى سریع ورق به سود ایران برگردد. در حقیقت خیز اول ارتش عراق به مانند حرکتى براى بیدارکردن یک نیروى برتر بود. (به جاى آنکه نقش ضربه را ایفا کند) .


ضد حمله هاى ایران

پس از آنکه ایران مطمئن شد عراق تمام تلاش خود را کرده و خطر پیشروى مجدد منتفى شده است در جبهه جنوب دست به بزرگترین سازماندهى هاى نظامى زد. (در جبهه هاى میانى و شمالى نیز سرسختى نیروهاى مردمى، ارتش و عشایر نشان داد که «عراقیها مرد میدان جنگهاى کوهستانى و مناطق صعب العبور نیستند» .)

اولین عملیات دراین زمینه عملیات ثامن الائمه براى شکست حصر آبادان بود که در آن ارتش و سپاه در حالى که از پشتیبانى سنگین هوایى و هوانیروز بهره مى بردند قواى عراق در شرق کارون را در هم کوبیده و ظرف ۴۸ ساعت محاصره آبادان را در هم شکستند (۵مهر ۱۳۶۰) در این عملیات ۳۰ گردان پیاده و زرهى ایران که از پشتیبانى ۸ گردان توپخانه ارتش بهره مى بردند شرکت کردند.

ضربه بعدى را عراق در ۸ آذر ۱۳۶۰ در محور دشت آزادگان تحمل کرد. این عملیات که به نام طریق القدس معروف شد از ۳۲ گردان آفندى زرهى و پیاده بهره برد و نیروهاى سپاه و ارتش نیروهاى عراقى را از ۵ محور اصلى در جبهه جنوب (شمال غرب اهواز ) مورد حمله قرار داده و ضربات سنگینى به آنها وارد کردند. کشته و زخمى شدن ۱۰هزار عراقى در کنار انهدام ۱۷۰ تانک و نفربر و غنیمت ۱۵۰ دستگاه دیگر سبب شد تا عراق در شمال خوزستان جبهه دفاعى خود را کاملاً عقب بکشد و خطر حمله به اهواز کلاً منتفى بشود. نکته قابل توجه اینکه حملات هوایى عراق تحت تأثیر ضربات نیروى هوایى ایران کلاً خنثى شد و ظرف ۱۰ روز عملیات ۱۶ هواپیماى عراقى و ۴ هلى کوپتر از بین رفت (در عملیات ثامن الائمه نیز نیروى هوایى نقش مهمى در پشتیبانى زمینى داشت . )

عراق در حالى که با انتقال قوا به جبهه جنوب براى ضدحمله آماده مى شد در کمتر از ۴ ماه بعد با ۲ عملیات عظیم ایران مواجه شد که تکلیف را یکسره کرد. ارتش که در این زمان با بازیابى قدرت زرهى و توپخانه خود نیروى کلاسیک قابل توجهى محسوب مى شد در کنار صدها هزار نیروى داوطلبى که در قالب سپاه و بسیج در جنوب گرد آمده بودند بزرگترین تک را در محور شوش ، دزفول و غرب رود کرخه سازمان داد و با ۱۳۳ گردان پیاده و زرهى در ۳۰ دقیقه اول فروردین ۱۳۶۱ (در حالى که اصلاً عراق گمان نمى کرد ایران در شب عید نوروز دست به حمله بزند) از چند محور اقدام به یورش به عمق مواضع عراق کرد. شکاف ایجاد شده در مواضع عراق آنقدر عمیق شد که دهها هزار سرباز عراقى در گازانبر نیروهاى مسلح ایران به دام افتادند. ایرانیها ضمن بستن دو تنگه مهم رقابیه و عین خوش از پهلو دشمن را دور زده و ۱۵هزار سرباز دشمن را در تله انداختند. درخواست فرماندهان سپاه سوم عراق سبب شد تا صدام با اعزام دهها هواپیما سعى کند رزمندگان ایران را در هم بکوبد حال آنکه پدافندها و سایتهاى «هاک» ایران منتظر این موقعیت بودند و هواپیماهاى عراقى دسته دسته در اثر آتش زمینى و موشکهاى مدرن هدایت شونده هاک سقوط مى کردند. دراین عملیات ۴ هزار عراقى کشته و ۱۵هزار نفر اسیر شدند.(به قولى ۱۸ هواپیما و به روایتى ۲۷ هواپیماى عراقى در ۸ روز نبرد فتح المبین سقوط کرد) درحالى که انتظار نظامیان عراق این بود که ایران پس از این عملیات عظیم مدتى استراحت به نظامیان خود بدهد اما فرماندهى ایران با توجه به روحیه بالاى نیروها بلافاصله موقعیت را براى بازپس گیرى خرمشهر مناسب دید و در ۱۰ اردیبهشت با نیروى عظیم پیاده، زرهى و مکانیزه (۱۴۴ گردان) در حالى که از آتش توپهاى عظیم ۱۵۵ و ۲۰۵ میلیمترى بهره مى بردند نیروهاى عراقى را مورد حمله قرار دادند (۲۰واحد توپخانه در این نبرد شرکت داشتند) حملات مذکور در ابتدا با واکنش دشمن مواجه شد چرا که عراق این مسأله را (اشغال خرمشهر) به عنوان مسأله اى حیثیتى مى دانست بنابراین با تجهیز حداقل ۲۰۰گردان تصمیم گرفت که در محور طولانى و مهم اهواز - خرمشهر مقاومت کند. این بار عراق با به کارگیرى هواپیماهاى جدید (که به تازگى از فرانسه و شوروى دریافت کرده بود) نظیر میراژ و میگ۲۳ سعى کرد تا برترى هوایى را از ایران بگیرد اما ایران با تغییر تاکتیک هاى هوایى این برترى را از عراق گرفت و اگرچه به مانند بسیارى از عملیات دیگر نتوانست نیروهاى زمینى را پشتیبانى کند اما نیروى هوایى عراق را نیز از پشتیبانى مؤثر بازداشت. در هر صورت درگیرى صدها هزار سرباز ایرانى و عراقى عظیم تر از آن بود که نیروهاى هوایى بتوانند در روند کلى آن تأثیر بگذارند اما در نهایت در عملیات عظیم بیت المقدس قواى ایران با عبور از کارون دفاع ارتش عراق را متزلزل کرده و این بار با کشتن ۱۶هزار عراقى بخش بزرگى از ارتش عراق را به دام انداختند. پافشارى صدام حسین مبنى بر پایدارى عراق سبب شد تا نبرد ۲۴روز به درازا بکشد و زمانى که حلقه محاصره ایران به عراقى ها محکم شد ۱۹هزار سرباز عراقى راهى براى گریز نداشتند. در این نبرد عظیم بیش از ۵هزار کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد و ارتش عراق به پشت مرزهاى بین المللى رانده شد. این عملیات سبب شد تا ۲۰درصد ارتش عراق منهدم شود و عملاً ماشین جنگى عراق زمینگیر شود.


آغاز رکود در جنگ

مخالفت ایران با آتش بس از یک سو و ارتش پاره پاره شده عراق از سوى دیگر غرب و شوروى را به این جمع بندى رساند که باید به هر صورت ممکن از ورود ایران به داخل خاک عراق جلوگیرى کند. انهدام حداقل یک سوم توان زرهى و پیاده در کنار فرسودگى شدید نیروى هوایى عراق، نوید این را مى داد که ایران با یک یا دو عملیات دیگر خود را به شرق بصره برساند و با سقوط این شهر، زمین هاى صاف و هموار عراق نمى توانست جلوى حداقل یک میلیون سرباز ایرانى را بگیرد و بغداد دور از دسترس نبود. در تابستان ۱۳۶۱ در حقیقت ارتش عراق اصلاً روحیه مبارزه نداشت اما چنان که گفته شد شرق و غرب تمایلى به این اتفاق نداشتند بنابراین سیل سلاحهاى روسى، فرانسوى و آلمانى به عراق سرازیر شد و اعراب نیز ظرف دو سال ۵۵میلیارددلار کمک به عراق کردند. روسها با اعزام مستشارانى در سطح ژنرال سازمان نیروى زمینى عراق را تغییر داده و ابعاد آن را ۴برابر کردند! از آن طرف فرانسوى ها و روسها براى صدام زرادخانه هوایى تشکیل دادند که تا آن زمان هیچ ارتش جهان سومى از آن بهره نبرده بود. آمریکایى ها نیز با در اختیار گذاشتن آخرین اخبار مربوط به نقل و انتقالات نظامى ایران (که توسط آواکس دریافت مى شد) به ژنرالهاى عراقى، به دشمن این امتیاز را داد که در هیچ عملیاتى غافلگیر نشود. این مجموعه مسائل سبب شد تا عملیات هاى رمضان، محرم و والفجر مقدماتى در سال۶۱ بدون فایده به پایان برسد و عملاً جبهه ها ۱۸ماه بدون هیچ جنگ مهمى معطل بماند. از این زمان به بعد بود که مقامات کشور براى تقویت قوا کم کم با مشکل مواجه مى شدند. آنها مى دیدند که در برابر سیل سلاحهاى خارجى که به عراق ارسال مى شود ایران به دلیل تحریم و ضعف نسبى بودجه قادر به تجهیز خود نیست. امام خمینى (ره) نیز که درخواست نظامیان را براى ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پذیرفته بودند در چنین شرایطى آتش بس را قابل قبول نمى دانستند چرا که ایران دست پایین را داشت و از رزمندگان خواستند تا مقامات ایران را با شرایط بهترى رودرروى رژیم عراق قرار دهند.

 
آغاز به کارگیرى گسترده بمب هاى شیمیایى

در سوم اسفند ۱۳۶۲ ، ۲۰ماه پس از رکود در جبهه ها، ایران با تدارک نیرویى عظیم از نیروهاى درگیر در فتح خرمشهر، بیش از ۲۸۰ گردان پیاده و زرهى را در عملیات خیبر در محور شمال بصره به حرکت درآورد. عراقى ها على رغم مقاومت شدید مجبور به عقب نشینى شده و جزیره مجنون را به ایران واگذار کردند. صدام با این استدلال که ایرانى ها متجاوزند اقدام به بمباران شدید شیمیایى منطقه کرد اما این امر اگر چه آمار شهدا و مجروحین ایران را بالا برد اما در نهایت ۱۱۸۰ کیلومتر از خاک عراق در شرق بصره به تصرف ایران درآمد.

در جبهه مرکزى نیز از دو عملیات مسلم بن عقیل و والفجر۳ در سالهاى ۶۱ و ۶۲ مى توان به عنوان عملیات مهم سالهاى میانى جنگ نام برد. در هر دوى این عملیات که در مناطق صعب العبور سومار و مهران جریان داشت ارتش و سپاه موفق به تصرف بخشهاى باقیمانده از مناطق غربى تحت اشغال عراق شدند. عملیات عاشورا در ۳۰مهر ۱۳۶۳ حرکت دیگرى در منطقه بود که منجر به استقرار قواى ایران در جاده مندلى - بدره در خاک عراق شد اما همان طور که قبلاً نیز ذکر شد باید تکلیف جنگ در جبهه عظیم جنوب مشخص مى شد بنابراین در اواخر سال۶۳ نیروهاى سپاه و بسیج دست به تجدید قوا در محور هورالهویزه در شمال بصره زدند. این عملیات که تحت نام بدر آغاز شد به دنبال تسلط بر جاده عماره - بصره بود و مى توانست مقدمه محاصره بصره از شمال و جنوب باشد. عملیات مذکور عملیاتى بسیار جسورانه بود و خارج از انتظار ارتش عراق. در ۱۹اسفند۱۳۶۳ ، ۱۱۵گردان از نیروهاى سپاه، بسیج و ارتش تحت فرماندهى سپاه با در هم کوبیدن خطوط دفاعى عراق خود را از ۳محور به شرق دجله رساندند و براى اولین بار بصره و جنوب عراق را با خطر محاصره مواجه کردند. طبیعى بود که صدام نمى توانست چنین مسأله اى را تحمل کند و دهها لشکر عراقى مأموریت یافتند تا نیروهاى ایران مستقر در شمال بصره را وادار به ترک مواضع کنند. ماهواره هاى جاسوسى آمریکا و شوروى نیز که اوضاع جنگ را با دقت دنبال مى کردند بلافاصله ترکیب و شکل آرایش قواى ایران را به اطلاع سرفرماندهى ارتش عراق رساندند و قبل از استقرار نیروهاى ایران به مواضع خود امواج هواپیماها و هلى کوپترهاى عراقى مواضع ایران را زیر آتش گرفتند. در این عملیات که یک هفته به طول انجامید ۱۳۰گردان عراقى که ۲۸گردان آن از نیروهاى زبده گارد ریاست جمهورى بودند وارد عملیات شدند این در حالى بود که نیروهاى زرهى دشمن نسبت به نیروهاى خودى ۱۰ بر یک بود و در چنین شرایطى عنصر شجاعت و از جان گذشتگى به تنهایى کارساز نبود بنابراین دستور عقب نشینى داده شد.

 

تداوم عملیات ایذایى توسط دشمن

عراق که استراتژى حمله به تأسیسات اقتصادى ایران بویژه نفتکش ها را از اسفند۶۲ دنبال مى کرد پس از آن که پى برد توان هجومى ایران هنوز بسیار بالا است در اواخر اسفند۱۳۶۳ حملات هوایى و موشکى خود را به شهرها آغاز کرد. در این مرحله ارتش مذکور با بهره گیرى از هواپیماهاى فوق مدرن میراژ، سوخو،۲۴ میگ۲۵ و توپولوف ضرباتى را به اقتصاد ایران زد که اگرچه تأثیر فورى بر روند جنگ در جبهه ها نداشت اما در درازمدت چرخهاى اقتصاد کشور را به عنوان بازوى حمایتى جبهه ها کند کرد.

نتایج جنگ

جنگ ایران و عراق ۲ سال بیش از جنگ ۶ ساله «دوم جهانى» ، ۵سال بیش از جنگ کره و ۴ سال بیش از جنگ جهانى اول به طول انجامید.از نظر اندازه زمانى این جنگ تنها با جنگ ویتنام در قرن بیستم قابل اندازه گیرى و مقایسه است.


آمارتلفات وشهداى این جنگ بسیار بیش ازمجموع کشته هاى ۵ جنگ اعراب و اسرائیل در سال هاى ۱۹۷۳ ۱۹۶۷، ۱۹۵۶، ۱۹۴۸،و ۱۹۸۲ است.

اینکه جنگ ایران و عراق به سود چه کسى تمام شد سؤال سختى است اما قطعاً عراق از این نبرد سودى نبرد. فضاى رادیکالیزه اى که پس از جنگ در عراق حاکم شد کشور مذکور را به سوى جنگ کویت در ۱۹۹۱ و نهایتاً جنگ ویرانگر ۲۰۰۳ و پایان ۳ دهه حکومت بعثى ها در عراق سوق داد.

این جنگ ایران را نیز ۸ سال به عقب انداخت. اگرچه ایران با استفاده از مدیریت مناسب، از سال ۱۳۶۸ به بعدطى ۳ برنامه اقتصادى آثار جنگ را از بین برد (حال آنکه عراق، امروز کشورى جنگ زده و «پرتاب شده به عقب» است) اما باید اذعان کرد که ۸ سال جنگ پتانسیل سازندگى را مبدل به قدرت رزمى کرد و این مسأله رشد اقتصادى ایران را براى یک دهه با وقفه مواجه کرد. اگرچه جنگ و عواقب آن فوایدى نیز داشت. از جمله آنکه قدرت رزمى ایران را ثابت کرد. مانع از هم پاشیدن ارتش در ایران شد واز همه مهمتر قدرت اتکا به خود و خودکفایى را در ایران بالا برد.

سرتیپ حسن فرمانده سابق نیروى هوایى عراق در سپتامبر سال ۲۰۰۴ در مصاحبه با ساندى تایمز مى گوید: ۵۲ هزار مستشار روس به ارتش عراق در جنگ کمک مى کردند این در حالى بود که مستشاران استرالیایى، آلمانى، آمریکایى، زلاندنواى، مصرى، یوگسلاوى، سودانى، لهستانى ، بلغارى، اسپانیایى و فرانسوى را نیز مى توانیم در ارتش صدام ببینیم.

وى اذعان مى کند: در عملیات کربلاى ۵ طرح دفاعى بصره را که روسها ریخته بودند بى فایده دیدیم و زمانى که ایرانى ها از دیوار دفاعى ما گذشتند ماهواره هاى روسى از تمام امکانات خود براى ردیابى دقیق نیروهاى مهاجم (و اطلاع دادن به واحدهاى توپخانه) استفاده کردند.

سرتیپ حسن وجود خلبانان (باتجربه) مصرى را در ارتش صدام تأیید کرد و گفت که رابط آمریکا و عراق همین خلبانان بودند. به گفته وى آواکسهاى عربستان سعودى بهترین همکارى را با عراق داشتند و همین امر به عراقیها امکان بمباران دقیق مواضع ایران را داد.

وى اذعان مى کند که دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا رابط اصلى سیا و ارتش عراق بوده و عکسهاى ماهواره اى را در اردن در اختیار مقامات عراقى مى گذاشته است.

در چنین شرایطى باید گفت که جنگ ایران و عراق بدون اغراق جنگى بى سابقه و بى بدیل بوده و چرا که هیچگاه در دنیا کشورى تنهاى تنها قادر به دفاع در برابر ارتشى با پشتیبانى بى دریغ توسط ۲۳ کشور نبوده است. ارتش عراق در ۱۹۹۱ زمانى که برابر چنین شرایطى قرار گرفت ظرف ۴۵ روز به کلى از هم پاشید یوگسلاوى نیز در اواخر دهه ۹۰ در برابر حملات مشترک ناتو نتوانست حتى یک ماه مقاومت کند، مصر در ۱۹۵۶ هنگام مواجهه با ۳ کشور مهاجم طى چند هفته از پاى درآمد. اسرائیل هنگامى که در اکتبر ۱۹۷۳ از ۳ طرف مورد هجوم قرار گرفت و غافلگیر شد اگر از کمک به موقع اروپا و آمریکا برخوردار نمى شد ظرف یک هفته مجبور بود خطوط دفاعى خود را در تل آویو در برابر لشکرهاى زرهى مصرى پایه ریزى کند.

ایران در جنگ با عراق بارها و بارها تمام محاسبات نظامى را برهم زد.

از زمانى که تعدادى دانشجوى دانشکده افسرى در کنار پرسنل از جان گذشته لشکر ۹۲ زرهى اهواز و نیروهاى مردمى ، ۳۴ روز در برابر ۳ لشکر عراق در خرمشهر مقاومت کردند تا زمانى که گردان ۱۴۴ لشگر ۲۱ در ۵ کیلومترى آبادان خود را فدا کرد تا نیروهاى لشکر ۷۷ برسند و مانع از سقوط آبادان شوند تا زمانى که هواپیماهاى نیروى هوایى ارتش خلاف کلیه دستورالعملهاى رایج با رساندن خود به ارتفاع ۱۰ تا ۲۰ مترى زمین واحدهاى زرهى عراق را به مسلسل مى بستند یا بسیجیانى که در کربلاى ۵ و خیبر به جاى عقب نشینى دست به مقاومت مى زدند یا گذر از رودخانه هاى خروشان کرخه، اروند، دجله و... بدون برخوردارى از پشتیبانى هاى مرسوم هوایى تا مقابله با ارتشى که در هوا ۹ برابر، در بخش زرهى ۷ برابر، در بخش توپخانه ۸ برابر و... از برترى برما برخوردار بود. همه نشان دهنده یک چیز بود و آن اینکه ایران و ایرانى جنگ      نمى خواهد اما اگر «آغاز شود» دشمن سالم از مهلکه بیرون نخواهد رفت.

نتیجه جنگ ایران و عراق فقط همین بود. یادآورى این نکته که ایران از هزاران سال قبل به این سو اگر به این نتیجه رسیده که حمله دشمن ناجوانمردانه بوده از قدرت آن نهراسیده و از لژیونهاى ورزیده رومى گرفته تا سربازان هراس انگیز عثمانى تا تفنگداران انگلیسى که در بوشهر اسیر مشتى نیروى بومى شدند بدانها اجازه ورود به فلات ایران را نمى دهد و این رمز ماندگارى ملت ایران است و همین امر سبب شده تا امروز آمریکا نسخه اى را که براى بغداد مى پیچد براى ایران ناکارا بداند و قبل از آنکه به اجماع بین المللى علیه ایران دست نیابد سربازان خود را وارد منطقه هاى ایرانى نشین نکند.
این از بازى هاى تاریخ است که رشد بى تناسب ارتش عراق طى سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ به جاى آنکه موجب تضعیف ایران شود موجب دردسر براى غرب شود و منجر به جنگ ۲۰۰۳ شود که در هر صورت بازنده آن عراق و برنده آن ایران بود. جنگ ایران و عراق پس از ۸ سال قریب به ۳۸۱ هزار کشته و زخمى براى عراق و ۳۰۰ هزار شهید براى ایران به جاى گذاشت. (عراق بیش از ۷۲ هزار اسیر داد) بیش از هزار میلیارد دلار خسارت به اقتصاد دو قدرت منطقه وارد کرد و سبب معلولیت و جراحت میلیونها نفر دیگر شد. کاش هرگز این جنگ رخ نمى داد، اما دیوانگى مردانى چون صدام حسین را جز با بازوى نظامى یا بیمارستانهاى مجهز (!) نمى توان درمان کرد.

این جنگ ۲۸۸۷ روزه همچنین سبب سقوط ۴۷۱ هواپیما و نابودى ۵۸۰۰ تانک و نفربر براى عراق شد و علاوه بر آن ۱۷۰۰ تانک و نفربر آنها نیز به غنیمت ایران درآمد.

منبع: وبلاگ http://8sal-defa.persianblog.ir