دفاع مقدس به روایت روباه پیر
علیرضا بوالی
اشاره:
هفتة دفاع مقدس پارسال، بيبيسي از خيلي از رسانههاي
داخلي پركارتر بود.
انقلاب نارنجي اولين اتفاق از افقهاي دنبالهدار رنگي را ميگويند
كه بيبيسي يكي از عواملش بوده. با اعتراض چند ده نفرة اوليه عليه حكومت، بيبيسي
چند دوربين را در ميدان اصلي شهر كيف اوكراين گذاشته و هر شب چند ساعت را به بخش
اين تجمع اختصاص داد. مردم براي اينكه شب در بيبيسي ديده شوند به اعتراضكنندگان
ميپيوستند و هر روز بر تعدادشان افزوده ميشد. ميگويند روزهاي آخر خيليها براي
اينكه جلو دوربين قرار بگيرند با وسايل خوابشان به تجمع ميآمدند و همان جا ميخوابيدند
و البته يك هفتهاي بيشتر طول نميكشد كه قدرت در اكراين جابهجا ميشود.
اين اولين تأثير بيبيسي در رويدادهاي جهاني نبوده و آخرين
آن هم نخواهد بود. در ايران اما بيبيسي روايت متفاوتتري از آنچه در جهان بر آن
گذشته دارد. انقلاب، جنگ و هشت سال حاكميت اصلاحات فرصتهاي مناسبي بودند تا اين
بنگاه خبرپراكني تأثير خود را در افكار عمومي ايرانيان محك بزند. هنوز خيلي از
مردم ديوارهايي را به ياد دارند كه در سالهاي قبل از انقلاب روي آنها فركانس
برنامه شبانه بيبيسي نوشته شده بود. بيبيسي آن سالها دم از مخالفت با برخي از
اعمال حكومت ميزد و به قول قديميترها بوي انقلاب كه به شامش رسيد جهتش را عوض
كرد. در جنگ ايران و عراق اما بيبيسي به صراحت از رژيم بعث حمايت ميكرد و حتي
در مقاطع حساس به گرا دادن به عراق در مناطق جنگي متهم شد. بعد از دوم خرداد 76
حاكميت اصلاحطلبان را بيبيسي فرصتي استثنايي دانست براي عميقتر كردن آنچه شكاف
بين مردم و حكومت ميخواند و در همين سالها بود كه سايت بيبيسي فارسي را براي
جذب وبگردهاي سرگردان كه هر روز به تعدادشان افزوده ميشد راه انداخت و البته در
اين مدت هميشه نيمنگاهي هم به تبديل شدن پايگاه فكري براي ناراضيان از جمهوري
اسلامي داشته است.
بيبيسي پارسال همزمان با ايام بزرگداشت دفاع مقدس در
ايران گزارش مفصلي را دربارة جنگ روي سايت فارسياش منتشر كرد و به قول خودش
«امروز از پايان جنگ ايران و عراق سالها گذشته است اما ياد آن سالهاي شوم همچنان
در حق و جان مردم زنده است. سايت اينترنتي بخش فارسي بيبيسي بر آن است تا در
هفتههاي آينده مجموعهاي از مطالب را در ارتباط با گذشت يك ربع قرن از آغاز جنگ
ايران و عراق به چاپ برساند» و اين مجموعة مطالبي كه بيبيسي ميگويد به دلايل
مختلف مهم است ما سعي كردهايم با تحليل آن و نيز با سؤالها و پاسخهاي آگاهان جنگ
با رويكرد تازه رسانهاي غرب در قبال مسائلي چون جنگ و انقلاب و ... كه پيش از اين
سعي در بايكوت آن داشتند، بيشتر آشنا شويم
1ـ تاريخ جنگ را چه كسي مينويسد؟
اولين سؤال مهم اين است كه بيبيسي چه جايگاهي براي خودش
متصور است؟ به نظر ميرسد ميتوان حالات مختلفي را براي بيبيسي در اهدافش از
ارائه اين گزارش برشمرد كه شايد شروع به نوشتن تاريخ جنگ ايران و عراق اولين آن
باشد. انقلاب به روايت بيبيسي كار تحسينشدة بيبيسي دربارة انقلاب اسلامي
ايران است كتابي كه برگرفته از چندين برنامة راديويي بيبيسي بود و در آن نگاه
خاص بيبيسي به انقلاب ترويج ميشد. اين كتاب براي كساني كه در پي آگاهي از وقايع
دوران انقلاب ايران هستند چه در داخل و ه در خارج اكنون حكم يك كتاب مرجع را يافته
است. و البه با اينكه گزارش جنگ سايت بيبيسي از نظر دقت و عمق در قامت آن كتاب
نيست اما به عنوان گامهاي اوليه براي نوشتن تاريخ جنگ ايران و عراق بايد حساب ويژهاي
روي آن باز كرد، چه اينكه 50 سال بعد اگر يك ايراني از هشت سال جنگ كشورش با كشور
ديگري اطلاعاتي خواست، معلوم نيست به سراغ بيبيسي خواهد رفت يا مثلاً كتابهاي
دفتر ادبيات مقاومت، مرتضي سرهنگي در اين باره به ما ميگويد: «هيچ تضميني نيست.
همه چيز بستگي دارد به عملكرد ما و بيبيسي در پنجاه سال آينده، بيبيسي كار
خودش را ميكند ولي ما در داخل تا الان نتوانستهايم جنگ را براي نسل فعلي تبيين
كنيم.»
2ـ شبهههاي بيجواب، شبهههاي باجواب
شايد برجستهترين نقاط اين گزارش تلاش فراواني صورت گرفته
است براي دامن زدن به شبهاتي كه چند سالي ميشود به عنوان نقاط ضعف جنگ سعي شده به
مردم به خصوص نسلي كه درك درستي از آن دوران ندارد، القا شود. شاهبيت اين شبهات
همان ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر است كه در گزارش به تناوب به اين قضيه اشاره شده
است؛ مسئلهاي كه عليرضا كمري دربارة آن عقيده دارد «اين شبهه بارها جواب داده
شده است. آقاي رفسنجاني، محسن رضايي، ولايتي و ... بارها دلايل آن را گفتهاند و
در خيلي از كتابها به آن اشاره شده است و اين شبههها به خصوص در اين گزارش يك كار
تبليغاتي است و بيارزش» سرهنگي اما ميگويد «متأسفانه جوابي كه داده شده به امثال
اين شبهات در همان كتابها مانده است و به نسل فعلي نرسيده كه تا اين حد اين نسل
دربارة جنگ سر در گم است. يادم ميآيد از خبرگزاري فرانسه تماس گرفته بودند با
سعيد صادقي و فقط يك سؤال پرسيدند، تخمين شما از خسارت جنگ چقدر است؟ شمارة من را
هم خواسته بودند براي همين سؤال. البته ما به آنها گفتيم اگر خسارتي بوده از
ميراژها و تجهيزاتي بوده كه شما در اختيار عراق گذاشتيد اما ببينيد فقط با يك سؤال
چگونه قصد ايجاد شبهه دارند. اين شبههها و در حقيقت اين شبه شبهات براي تخريب جنگ
است. همان طور كه سپاه و بسيج را تخريب كردند قصد تخريب جنگ را دارند و بايد روي
آنها كار قوي انجام شود.» بيبيسي به همين موضوع اكتفا نكرده و شبهه و يا دقيقتر
بگوييم القائات اين گزارش، مسائل نظامي تأثيرات منطقهاي، پشيماني رزمندگان و ...
را نيز در بر ميگيرد. در حوزههايي چون ادبيات، سينما، تئاتر و موسيقي جنگ هم سعي
كرده است آنها را امري حكومتي جلوه دهد، و رو به پايان بداند.
3.
بيبيسي كجا را نگاه ميكند
از سه ميليون كاربر اينترنت در ايران چند نفر از چند ساعت
وقت روزانه وبگردي خود را به سايت بيبيسي فارسي اختصاص ميدهند؟ از آنهايي كه
به بيبيسي فارسي ميروند چند نفر روي گزينة گزارش جنگ بيبيسي كليك ميكنند و
از اين چند نفر، چند نفر از اين گزارش تأثير ميگيرند و اصلاً اينها چقدر مهم است.
از اين سه ميليون نفر هزار نفر هم كار بيبيسي را راه مياندازند، چه از اين هزار
نفر حداقل نصفشان جزء فعالان سياسي ـ دانشجويي و نخبگان رسانهاي آن طرفي هستند؛
نخبگاني كه شغل اصليشان جريانسازي است و تبديل كردن يك مسئلة كوچك به مسئلة مردم
آنها راه را ياد ميگيرند، راه نقد جنگ را و آن را در داخل پياده ميكنند. ميفهمند كه در تضعيف جنگ وي چه نقاطي بايد دست گذاشت و دست
ميگذارند (در هفتةدفاع مقدس در حالي كه تلويزيون و برخي رسانههاي ارزشگرا به
كبوتر و پلاك مشغول بودند، يكي از همين روزنامهها دو ويژهنامه حرفهاي دربارة
دفاع مقدس درآورد). به نظر ميرسد بيبيسي به عنوان يك منبع بزرگ قصد دارد به
منابع كوچك داخلي خوراك فكري و تحليلي بدهد. در حوزه ادبيات ميگويد چه كتابهايي
بايد بزرگ شوند و چگونه بزرگ شوند در مصاحبه با دو فيلمساز جنگ آنها را به سمتي
سوق ميدهد كه اقرار كنند هفده سال از جنگ گذشته و سينماي جنگ ديگر چه معنايي دارد
(با اينكه آنها مقاومت ميكنند). در نظراتي كه مردم
ميگويند اغلب حاكي از پوچي جنگ و بيهدف بدن آن است و اينها را شايد ضعيف شده و
خودياش را! بتوان در همان دو ويژهنامه جنگ آن روزنامه كه گفته شد يافت.
4.
ما و بيبيسي
مسئولان فرهنگي ما و يا دقيقتر آنهايي كه قرار است به ما
بگويند در جنگ چه گذشته است، چقدر اهلياند؟ اهلي با رسانه. با كاركرد رسانه؟
ابوطالب عضو كميسيون فرهنگي مجلس حرفهاي جالبي دارد: «واقعيتش اين است كه ما رسانه
را نميشناسيم. ما روزنامه داريم، تلويزيون داريم، راديو داريم ولي هيچ وقت نميتوانيم
يك هدف مشترك را تبليغ كنيم براي اينكه ابزار رسانه را نميشناسيم. رسانه يك پديده
بسيار پيچيده و تخصصي است كه متوليان فرهنگي ما در اين سالها اولاً مسط به اين
ابزار نبودند ضمن اينكه آن چيزيرا كه قرار است با اين ابزرا القا كنند نميفهميدند،
حتي اگر جنس بودند مثلاً فرض كن شما يك رزمندة قديمي هستي اعتقاد داري، جنگيدي،
مجروح شدي، بعد از جنگ هم ... بعد ميگذراند رئيس يك تشكيلات فرهنگي دفاع مقدس. تو خودت نميداني از چه چيز قرار است دفاع كني، نه ابزارش
را ميشناسي و نه ميداني از چه چيز بايد دفاع كني. فكر ميكني جنگ يعني تو، تو و
دوستان تو و تو ميآيي از خودت و دوستان خودت دفاع ميكني، ضمن اينكه به ابزار هم
مسلط نيستي ابزار را اصلاً نميشناسي مثلاً گزارش بيبيسي به نظر بيطرفانه ميرسد
به نظر دارد از جنگ حمايت ميكند اما دارد زير پاي جنگ را خالي ميكند هدفش اين
است كه براي مخاطب شبهه ايجاد كند، چرا جنگيديم؟ كي گفت بجنگيم؟ پشيمانيم از جنگ و
... چون رسانه را ميشناسد ميفهمد بايد چكار كند. ما با اتفاقات مهممان مثل جنگ و
انقلاب نتوانستيم اين طور برخورد كنيم هر كجا هم كه شد متولي فرهنگي اين ابزار را
نشناخت، تكنسين بود، به جاي اينكه تئوريسين باشد.»
گزارش چه ميخواهد بگويد
در گزارش بيبيسي جزئيات آشكار و پنهاني است كه مجموعه آن
تصويري از جنگ بر ذهن خواننده بر جاي ميگذارد كه حاكي از پوچي و بيدليل بودن جنگ
ايران و عراق است و البته بارها در گزارش تأكيد ميشود كه ميشد جنگ چنين نتيجه و
پاياني نداشته باشد. در تكميل اين تصوير، القائات ديگري هم هستند كه زيركانه چينش
شدهاند. تقريباً نحوة پرداخت هر يك از مواردي كه به آنها اشاره ميشود بر يكي از
اصول تبليغاتي (پروپاگاندا) بنا شده است. ما سعي كردهايم آنچه را بيبيسي
ميخواهد بگويد، بدون حاشيههاي چند لاية ژورناليستي كه در گزارش به كار رفته به
صراحت بگوييم.
1.
سعي فراواني در بيطرف نشان دادن گزارش، «خاكستري» است. براي اولين بار به مسائلي اشاره شده كه شايد چند سال
پيش شنيدن آن از زبان بيبيسي دور از ذهن ميآمد: «شاه ايران به دليل
بلندپروازيهاي خاص خود از ايفاي نقش متحد منطقهاي بودن آمريكا در خليج فارس
استقبال كرد و پس از آن ايران به صورت بزرگترين دريافتكننده تسليحات پيشرفته
آمريكا درآمد و عملاً ژاندارم خليج فارس شد.» «بنا به برآورد مؤسسه بين المللي
تحقيقات استراتژيك مربوط به سال 1984ـ1983، ارتش عراق مركب از 517 هزار سرباز بوده
كه در كنار 7/7 ميليارد بودجه نظامي طي دو سال 1981 و 1982 از حداقل 25 ميليارد
دلار كمك نظامي خارجي نيز بهرهمند شده است.» (تأثيرات منطقهاي جنگ ايران و عراق،
احمد زيدآبادي)
2.
گزارش، دو عامل اصلي براي شروع جنگ ميشمارد كه يكي از آنها
مناقشات مرزي است: «يكي از اهداف عمده صدام از اين تجاوز، تصرف ساحل شرقي اروندرود
و دستيابي به بخشي از خوزستان بود زيرا به اين ترتيب عراق از بزرگترين جغرافيايياش
يعني نداشتن سواحل عريض و بزرگ رهايي مييافت» و عامل دوم كه به شدت روي آن تأكيد
ميشود، قصد ايران براي صادر كردن انقلاب اسلامي و ترس اعراب و از جمله صدام از
اين هدف ايران است.
همان گونه كه در قسمت «رزمندگان جبهههاي ديروز امروز چه ميگويند»
سه نظر از پنج نظري كه از وبسايت عربياش گرفته، بر اين قضيه تأكيد ميكنند. راجرهاردي تحليلگر امور خاورميانه بيبيسي در اين باره
براي بيبيسي مينويسد: «صدام حسين از انقلاب اسلامي كه موجب به قدرت رسيدن آيت
الله خميني در سال 1979 شده بود مستقيماً احساس خطر ميكرد. آيت الله خميني به
نوبه خود صدام حسين را يك حكمران مستبد (نسبي مذهب) ظارم ميديد كه شيعيان عراقي
را سركوب ميكند و تمايل خود به سرنگون كردن وي را مخفي نميكرد. به همين دليل
براي صدام حسين جنگ يك عامل بازدارنده بود: او رژيم آيت الله خميني را قبل از
اينكه وي او را سرنگون كند، ساقط ميكرد.»
3.
تقريباً ميشود محور كل گزارش را اين موضوع دانست: جنگ، جنگ پوچي بوده و حاصلي جز ويراني نداشته است. خسارات
بينهايت اقتصادي، سياسي و جاني، ترس و هراس و مشكلات بر جاي مانده رواني و ... به
اين موضوع تقريباً بيش از بيست بار در جاي جاي گزارش اشاره شده است: «جنگ ايران و
عراق ميراث دردناكي از خود به جاي گذاشت. كمتر مناقشهاي در دران اخير تا اين حد
طولاني، خونين و بيهوده بوده است.»
4.
چندين بار به جمله امام نبي بر نوشيدن جام زهر به عنوان
«نتيجة جنگ» اشاره شده است: «مقامات ايراني كه ميديدند كشورشان منزوي و خسته شده
است، آيت الله خميني را ترغيب كردند كه آتشبس را قبول كند. هنگامي كه او در نهايت
در ژوئيه 1988 اين تقاضا را پذيرفت، آن را به نوشيدن جام زهر تشبيه كرد.»
5.
ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر تقريباً يكي از اركان گزارش است
كه به بهانههاي مختلف به آن اشاره شده است؛ به طوري كه حتي در يكي از اظهار
نظرهايي كه ميگويد از وبسايت عربياش گرفته، يك عراقي به اين مسئله اشاره ميكند.
بيبيسي بارها تأكيد ميكند اگر مقامات ايران به بهانههاي واهي و مسخره جنگ را
پس از فتح خرمشهر ادامه نميدادند و آتشبس عراق! را قبول ميكردند، اين همه
ويراني و بدبختي و تبعات جنگ گريبانگير مردم نميشد: «در حالي كه صدام سحين جنگ
را شروع كرده بود، بسياري آيت الله خميني را باعث ادامه آن ميدانستد» به اين قضيه
حتي در گفتوگويي كه بين دو نسل از جنگ (كه يكي از آن دو رزمنده و ديگري كسي است
كه در زمان جنگ خردسال بوده و الان جوان) ترتيب داده شده، اشاره ميشود. جوان كه
الان دانشجوي پزشكي در انگلستان است، ميگويد: «شواهد زيادي وجود دارد كه عراق
پيشنهاد آتشبس را ميدهد و حتي خيلي از كشورهاي عربي پيشنهاد پرداخت غرامت را به
ايران از جانب عراق دادند ولي شخص آيت الله خميني پيششرط ميگذارند كه ايران به
شرطي آتشبس را قبول ميكند كه صدام از حكومت عراق كنارهگيري كند. ما از اين به
بعد وارد يك دوران چهار ساله ديگر از جنگ ميشويم. اگر ما در پايان دو سال از اين
موقعيت پيشآمده استفاده ميكرديم، ديگر مجبور نميشديم جام زهر به دست بگيريم.» و
رزمنده كه در آن دوران معلم بوده، جواب ميدهد: «در مورد تصميم سياستمداران بايد
از خودشان رسيد ولي بعد از آزادسازي خرمشهر هنوز خطر حمله مجدد عراق به طور كامل
رفع نشده بود و آن شرايط نميشد به حرفهاي صدام هم اعتماد كرد. تصميم به ادامه جنگ
به دليل كسب اطمينان كامل از عدم وقوع مجدد جنگ بوده».
6.
در نظراتي كه مخاطبان فرستادهاند و بخش مهم گزارش را تشكيل
ميدهد، اغلب به موضوعاتي چون ويرانيهاي جنگ، وحشتناك بودن جنگ، خرابيهايي كه جنگ
به باد آورد، سوخته بودن نسل باقيمانده از جنگ و ... اشاره ميشود.
اينها مواردي است كه با جملات احساسي و عاطفي روي آن تأكيد شده است: «جنگ يعني مرگ
و جنگ يعني نابودي شرافت و انسانيت و ... تازه هفت ساله شده بودم كه انقلاب شد و نُه
ساله كه جنگ آغاز شد. هيچ كس نميتواند رنجها و آلام و ترسهاي نفسگير ساعات و
ثانيههاي بمباران شهرهاي ايران را فراموش كند» «جنگ آه! اين جنگ لعنتي هنوز هم
عوارض آن را ميبينم روشن و واضح. معلمهاي موجي و افراد معلول كه همه جا هستند و
هنوز خيليها به زور اكسيژن زندهاند. من متولد همان روز آغاز جنگ هستم. همكلاسي من
سال گذشته معشوقه بسيار زيبايش را از دست داد. او سالها قبل به طور خفيفي شيميايي
شده بود. لعنت به جنگ. لعنت به يكدندگي و به ديكتاتورها همهشان چه جمهوري
اسلامي، چه صدام و چه پينوشه.»
7.
كساني كه از جنگ و حكومت دفاع ميكنند اغلب شعار ميدهند و
جملات تندي به كار ميبرند: «بسيجي هستم. جانباز شيميايي و صمدوم اززمان جنگ
تحميلي. براي دفاع از كيان و دين از هيچ چيز فروگذار نكردهام و هر لحظه نياز شود
باز هم هستيم و كشور متجاوز، عراق نبود بلكه آمريكا و عربستان و كويت و اردن و
انگليس ... بود كه امروز داد عدالتخواهي كه نه خودخواهي ميدهند.»
8.
در نظراتي كه مردم و رزمندهها فرستادهاند، نكات ديگري هم
ديده ميشود، از جمله در مواردي كه از مقاومت ايران دفاع شده بلافاصله گفته ميشود
كه ميشد جنگ زودتر خاتمه پيدا كند. با اينكه از يك گزارش حرفهاي بعيد است اما
نثر بيشتر نظرات شبيه هم است و با جملاتي مشابه شروع ميشود.
ـ 90 درصد كساني كه نظراتشان گفته شده نام خانوادگيشان
مشخص نيست. تعدادي از رزمندگان جنگ از خارج تماس گرفتهاند.
9. در بخش دانشآموزان ايران و سالهاي
جنگ هشت ساله خاطرهاي داستانگونه از شخصي به نام كاوه اميدوار گفته شده كه بر
خلاف ديگر قسمتهاي گزارش، اغراقگونه است و فضايي كه از مدارس ترسيم كرده براي
نسلي كه آن زمان به مدرسه ميرفتند، باورناپذير مينمايد (البته اگر قصد گزارش
اثرگذاري بر همان نسل باشد!): «وقتي از در وارد شدم دوستم به طرفم آمد، گفت بايد
برويم آموزش نظامي. پرسيدم دوباره؟ گفت: نه، آموزش نظامي در پادگان و بعد توضيح
داد شنبه بايد برويم اما فقط كلاس چهارميها ... بعد از گذشت چهار روز ديگر كسي ناي
راه رفتن نداشت. شب كه وارد سوله شديم، خيلي از بچهها بدون اينكه چيزي بخورند با
لباس خوابيدند. شب قبلش يكي از همكلاسيها توصيه كرد با لباس بخوابيم چون ممكن است
خشم شب بزنند. بعضي جدي نگرفتند ساعت حوالي دو نيمه شب بود كه يكباره همه جا منفجر
شد. صداي تير در فضاي تاريك سوله از هر طرف ميآمد. غير از جرقه فشنگهاي مشقي هيچ
روشنايي ديگري نبود.
پاسداران با صداي بلند همه را به بيرون فرا ميخوانند. در
سوله تاريك همه گيج و منگ بودند. بعضي از طبقة دوم تخت به زمين افتاده بودند. گاز
اشكآور هم زده بودند و بايد براي خلاصي از آن زودتر از سوله خارج ميشويم
پاسداران هر كدام يك كلاشينكف داشتند و همين طور شليك ميكردند. بيرون اما غوغايي
برپا بود. بلندگوي پادگان موسيقي رزم پخش ميكرد. باران تندي ميباريد و سوز سرماي
زمستان را داشت. دو ساعتياين ماجرا ادامه يافت تا بالاخره دست از سرمان برداشتند.
حسابي خيس شده بوديم و از سرما ميلرزيديم. به طرف سوله رفتيم، لباسها را
درآورديم، كمي غذا خورديم. هوا ديگر روشن شده بود و بلندگوي پادگان اعلام كرد كه
دوره تمام شد بچهها انگار از زندان آزاد شده باشند به سرعت خودشان را به در
ورودي رساندند.»
10.
در بخش ادبيات داستاني جنگ، بيشتر داستانها و رمانها بر
پايه ارزشهاي ديني ولي فارغ از مباني زيباشناختي دانسته شدهاند: «درونمايه اين
آثار اغلب مبتني بر ارزشهاي عاشورايي چون مقاومت، حقطلبي، حماسهآفريني، خون و
شهادت است اما از آنجا كه پديدآورندگان اين آثار به مباني زيباشناختي كار توجهي
نداشتهاند، نتوانستهاند اين مفاهيم را عمق ببخشند، داستاني كنند و به شكل خلاق
تبلور بخشند.» در اين بخش به داستانها و نويسندگاني هم اشاره شده است: محسن
مخملباف كه وي را موفقترين خالق آثار اين حوزه ناميده و رمان باغ بلور او را يكي
از مطرحترين رمانها در حوزه جنگ دانسته است. «نخلهاي بيسر» قاسمعلي فراست،
«جنگي بود جنگي نبود»، مجيد قيصري، «زمين سوخته»، احمد محمود، «دلدادگي» شهريار
مندنيپور، «مونس مادر اسفنديار» اميرحسن چهلتن، از جمله رمانهايي است كه به تفصيل
درباره آنها بحث شده است.
11.
سينماي جنگ را سينمايي كاملاً حكومتي ميداند و فيلمسازان
عرصه جنگ را فيلمسازاني موجه و مقبول حكومت كه البته از ميان آنها چند نفري مستعد
سر بر آوردهاند: «در موضوع سينماي جنگ بحث هويت و اعتبار جمهوري اسلامي مطرح است.
بر اين قياس اجازه ورود به اين وادي بسيار سخت داده ميشود. از همان ابتدا
فيلمسازان به دو گروه محرم و نامحرم تقسيم شدهاند و اغلب فيلمسازان موجه و مقبول
حكومت امكان بختآزمايي در اين عرصه را يافتهاند.»
12.
آمريكا در اين گزارش نقشي مهم و كاملاً محسوس دارد (بر خلاف انگليس) و با سعي فراوان تلاش شده است اين قضيه كه
جنگ ايران و عراق بيشتر به نفع آمريكا تمام شد و نيز با ورود نظامي آمريكا به جنگ جنگ
خاتمه پيدا كرد، القا شود: «در واقع آغاز جنگ بين ايران و عراق به ايالات متحده
فرصت داد تا در سايه درگيري نظامي دو كشور مخالف، خود در منطقه به برنامهريزي
براي ترتيبات امنيتي مورد نظرش در خليج فارس مبادرت كند.» «جنگ ايران و عراق
در عين حال اين امكان را نيز به آمريكا داد كه نظاميان خود را در منطقه به آرامي
مستقر كند.» «درگيري نيروهاي دريايي ايران و آمريكا در فروردين همان سال نيز كه به
غرق شدن يك ناو ايراني منجر شد، به ايران فهماند كه آمريكا نيز مايل به خاتمه هر
چه سريعتر جنگ است؛ در نتيجه ايران در 27 تير 1367 (دو هفته پس از سقوط هواپيماي
مسافربري ايرباس ايران به دست سربازان نيروي دريايي آمريكا) قطعنامه را پذيرفت.
مجله سوره ۲۸