* این جنگ [جنگ هشت ساله‏]، مظهر و تجلى همه‏ى روحیات خوب و سازنده‏‌اى است كه یك ملت و یك كشور را مى‏تواند به تعالى حقیقى برساند.

* ما در جنگ نظامى توانستیم خودمان را پیروز كنیم؛ به كمك چه چیزى؟ به كمك باور و ایمان و اتّكاى به نفس و وحدت و امید به آینده و روشن‌بودن هدف‌ها و تكیه به نیروهاى ذاتى خویش و تكیه به اسلام.

* حماسه‏ى ملت ایران در دفاع مقدس، نمایش‌گر قله‏ى ظرفیت‌هاى انسانى مردم این سرزمین خدایى است.

* جنگ ایران و عراق یك جنگ معمولى نبود، جنگ دو ارتش یا دو كشور با هم نبود؛ جنگ یك كشور در مقابل عمده قواى نظامى و پشتیبانی‌هاى نظامى جهان بود. تمام قدرت نظامى و سیاسى امریكا پشت سرِ رژیم بعثى عراق ایستاد.

*  این جنگ [جنگ هشت ساله‏] حقیقتاً یك گنجِ تمام‌نشدنى است.

* جنگ، حقیقتاً كوره‏اى بود كه جوانان و بقیه مردم را آب‌دیده كرد.

*  این جنگ هشت ساله و این دفاع مقدّس، از بزرگ‌ترین افتخارات ملت ایران بود.

* اگر ملت ایران هشت سال جنگ تحمیلى را نمى‏داشت، البته خیلى از ویرانی‌ها را، خیلى از فقدان‌ها را، خیلى از خسارت‌ها را نمى‏داشت؛ اما این اعتماد به نفس را هم نمى‏داشت؛ این قدرت علمى، نظامى و پیشرفت صنعتى را هم نمى‏داشت؛ این عزّتى را هم كه در مقابل چشم جهانیان به دست آورده است، نمى‏داشت؛ این حالت یأس و ناامیدى از تسلّط بر این ملت هم در دل دشمنان بزرگ او به وجود نمى‏آمد.

*  مقاومت بى‌نظیر مردم سلحشور ما در دفاع مقدس و دفع متجاوز در طول قریب به هشت سال، این ستم بزرگ را در رده ناموفق‌ترین تجربه‌ى استعمار در تاریخ معاصر ثبت نموده است.

*  در همه مراحل این جنگ، چه در عملیات نظامى جبهه، چه در عملیات نظامى بیرون از جبهه، چه در برخورد با اسرا، چه در تبلیغات - در همه مراحل - ارزشها و اخلاق انسانى رعایت شد. كار بى‏اخلاق و كار ضدّ ارزش و ضدّ بشر، از این ملت ایران صادر نشد.

*  هفته‌ى جنگ هفته‌ى افتخار است، هفته‌ى مقدس است، در حقیقت جشن است، عید است و یك بزرگداشتى[ است] از روحیه‌ى مردم، ایثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس[ مردم].

*  حماسه‏ ملت ایران در دفاع مقدس، نمایش‌گر قله ظرفیت‌هاى انسانى مردم این سرزمین خدایى است

* فداكاری‌ها‌ى هشت سال دفاع مقدس‏ توانست یك نظام الهى و معنوى و متّكى بر تفكّر و اندیشه درست و برخاسته از ایمان را تحكیم كند.

* این تجربه‏ى درس‏آموز [دفاع مقدس‏]، سرمشق همیشگى ملت بزرگ ایران و الگوى موفقى در برابر چشم همه‏ى ملت‌هاى مسلمان است.

* این جنگ آن‏قدر حرف گفتنى دارد كه اگر دهها سال هنرمندان ما و افراد خوش‌ذوق و با ابتكار بنشینند و در جزء جزء آن كار كنند، باز هم حرف‌هاى گفتنى خواهند داشت.

* ما جنگِ با این عظمت و پُر از حماسه و حقیقتاً پُر از جلوه‏هاى زیبا و بى‏نظیر داشته‏ایم؛ نسل جدید هم از آن خبر ندارد؛ باید این‌ها احیاء، بازیابى و بازسازى شود و در معرض دید قرار گیرد.

* جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، [میدان جنگ 8 ساله ]خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.

* جنگ تحمیلى هشت ساله ما، داستان عبرت‏آموز عجیبى است.

* جنگ هشت ساله، جنگ دو كشور و دو ارتش نبود؛ جنگِ یك ائتلاف نانوشته جهانى علیه ملتى كه تصمیم داشتند حدّاكثر فشار ممكن را از لحاظ نظامى و اقتصادى و غیره بر او وارد بیاورند بود، تا از راهى كه در پیش گرفته بود برگردد؛ ولى نتوانستند.

* شروع جنگ یعنى شروع افتخارات این ملت، شروع تهاجم دشمن یعنى شروع دفاع مقدس ما، شروع شعله‌ور شدن آتش خیانت استكبار یعنى شروع بروز شجاعت همه‌ى قشرهاى ملت براى ایستادگى در مقابل استكبار، پس این افتخار دارد.

* هفته‌ى جنگ در حقیقت هفته‌ى ایثار است، هفته‌ى فداكارى است، هفته‌اى است كه در آن بزرگ‌ترین آزمایش فداكارانه‌ى ملت ما شكل گرفته است.

*روزهاى آخر شهریور و اول مهر ماه همه ساله یادآور یكى از تجربه‌هاى بزرگ و بسیار پرارزش تاریخ ملت ماست. من به جاى این‌كه سالگرد آخر شهریور را سالگرد جنگ به حساب بیاورم، مایلم آن را سالگرد مقاومت دلیرانه‌ى مردممان كه از روى كمال آگاهى و ایمان و شهامت انجام گرفته بنامم.

* تلاش خستگى‌ناپذیر 8 ساله، افتخارى است كه امروز نیروهاى مسلح و ملت ما مى‌توانند آن را در سوابق درخشان خود جاى دهند.

* هفته دفاع مقدس یادآور حادثه‌اى عظیم و به بار نشستن نتایجى عظیم‌تر در سیر انقلاب ملت ماست و هیچ گاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.

 منبع:حدیث ولایت more:http://www.zaher2006.mihanblog.com/post/2584#ixzz0yLcva1ff

* تقريباً همه‏ى اين كتابهايى كه شما از "دفتر هنر و ادبيات مقاومت" منتشر كرده‏ايد، خوانده‏ام و بعضى از آنها را بسيار فوق‏العاده يافته‏ام. همين "فرمانده‏ى من" كه ذكر شد، از آن بخشهاى بسيار برجسته‏ى اين كار است. نفس اين فكر، فكر مهمى است. آنچه هم كه آن‏جا نوشته شده و عرضه گرديده - حالا يا شما نوشتيد، يا خود آن افراد نوشتند و براى شما فرستادند و بعد ويراستارى شده - بسيار چيز برجسته‏يى است. من وقتى اينها را مى‏خواندم، به اين فكر مى‏افتادم كه اگر ما براى صدور مفاهيم انقلاب، همين جزوه‏ها و كتابها را منتشر بكنيم، كار كمى نكرده‏ايم؛ كار زيادى انجام گرفته است... اينها بسيار باارزش است.

* اين دغدغه در ذهن من هست كه فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقيقت روحيه‏ى انقلاب - آن روحيه‏يى كه در جنگ، ميدانى براى رشد و بالندگى پيدا كرده بود - از بين برود. البته بايد به خداى متعال توكل كرد و به آينده خوشبين بود؛ كه من حقيقتاً به آينده خوشبينم و خيلى از افقها را خوب و روشن مى‏بينم. به هر جهت، اين دغدغه وجود دارد و راه زايل كردن آن هم اين است كه ما تلاش بكنيم؛ يعنى وقتى به قدر وسعمان تلاش كرديم، ديگر دغدغه‏يى نخواهيم داشت.

* اعتقادم اين است كه اگرچه جنگ به خودى خود موضوعيتى ندارد، اما عرصه‏ى بسيار مهمى براى بروز روحيه‏ى اسلامى و انقلابى و خصلتهاى مسلمانىِ درست است؛ از اين جهت بسيار ارزشمند است. از بودن آن‏چنان زمان و محيطى بايستى شكرگزار بود؛ از نبودنش بايد آدم واقعاً متأسف باشد و غصه بخورد.

* اگرچه كسى از جنگ - از حيث جنگ - خوشش نمى‏آيد، اما اين روى ديگر سكه، چيز بسيار عظيمى براى ماست. ما حالا كه ديگر جنگ نداريم و نمى‏خواهيم هم به دست خودمان يك جنگ درست كنيم كه عرصه‏ى انقلاب بشود، ليكن آن هشت سال جنگ بايستى تاريخ ما را تغذيه كند. ما بايد از آنچه كه در اين هشت سال جنگ اتفاق افتاده، آن روحيه‏ى مقاومت، آن روحيه‏ى فداكارى همراه با اخلاص - همانى كه حقيقتاً در عرصه‏هاى جنگ ما وجود داشت - استفاده كنيم.

* مى‏خواهم بگويم كه اين وقايع جنگ يك گنج است. آيا ما خواهيم توانست اين گنج را استخراج كنيم، يا نه؟ اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم.

* ما در اين هشت سال فداكارى داشتيم؛ شوخى كه نيست. همين برادران جانباز و آزاده‏يى را كه ملاحظه مى‏كنيد، هر حادثه‏يى كه برايشان اتفاق افتاده، و هر تجربه‏ى مخلصانه‏يى كه اينها يا خودشان نشان دادند يا در ديگرى ديدند، به نظر من كافى است تا انسانهايى را هدايت كند. اين حادثه‏ها و تجربه‏ ها، ماها را واقعاً هدايت مى‏كند.

* من كتابهايى را كه مى‏خوانم، معمولاً پشتش يادداشت يا تقريظى مى‏نويسم؛ يعنى اگر چيزى به ذهنم آمده، پشت آن يادداشت مى‏كنم. اين كتاب "فرمانده‏ى من" را كه خواندم، بى‏اختيار پشتش بخشى از زيارتنامه را نوشتم: "السّلام عليكم يا اولياءاللَّه و احبّائه". واقعاً ديدم كه در مقابل اين عظمتها انسان احساس حقارت مى‏كند. من وقتى اين شكوه را در اين كتاب ديدم، در نفس خودم حقيقتاً احساس حقارت كردم.

* چه كسى مى‏تواند اين شكوه را به ما نشان بدهد؟ اين شكوه وجود دارد، ولى يك نفر بايد آن را به ما نشان بدهد. او، چه كسى است؟ او، شماييد. يعنى اگر شما قدر خودتان را بدانيد، مى‏توانيد حامل آن‏چنان نورانيتى باشيد كه انسانها را تكان مى‏دهد. آن‏طور حقايق واقعاً ماها را منقلب مى‏كند. آن حقيقت اتفاق افتاد و يك لحظه از بين رفت. البته در ملكوت باقى است؛ اما در عالم ناسوت و در مادّيت و حساب زمان و مكان ما، در يك لحظه حادثه‏يى اتفاق افتاد و تمام شد و رفت. چه چيزى مى‏تواند اين حادثه را ماندگار كند؟ چه چيزى مى‏تواند آن را به گونه‏يى كه حتّى چشم عادى در حضور نمى‏بيند، در غياب آن حادثه، به دل و بصيرت انسان تفهيم بكند؟ آن، هنر است. هنر اين نقش را دارد و مى‏تواند اين كار را انجام بدهد.

* من در زمان جنگ حوادثى را به چشم خودم ديده‏ام كه شايد چشم مادّى نتوانسته آنها را درك كند؛ اما بعد كه شما هنرمندان آنها را به نگارش درمى‏آوريد، يا در قالب نمايش نشان مى‏دهيد و يا به زبان قصه بيان مى‏كنيد، من آن حوادث را كه بازبينى مى‏كنم، مى‏بينم عجب حوادثى بوده است؛ تازه شروع به فهميدن آن مى‏كنم. لذا به نظر من، نقش هنرمند مسلمان، نقش فوق ‏العاده برجسته ‏يى است.‏

* در هفته‏ى دفاع مقدس و در ميان خاطره‏هاى عزيز و باشكوه ملت ايران از دوران هشت‏ساله‏ى دفاع، از همه درخشانتر، ياد و خاطره‏ى شهيدان گرانمايه و عالى قدر است، ستارگان فروزانى كه اين قطعه‏ى از تاريخ را نور باران كردند. مردان بزرگى كه در كسوت شريف گمنامى، گرانبهاترين هديه‏ها را نثار اسلام و قرآن نمودند دلاورانى كه حصار جهالت و گمراهى را دريدند و شعاع خورشيد هدايت را به دورترين نقاط عالم رساندند. مظلومانى كه شجاعانه از حق دفاع كردند و ستمگران زمان را به عجز آوردند.

* ايران اسلامى و ملت بزرگ و شرافتمند اين كشور ياد اين عزيزان را همواره گرامى خواهد داشت و سنت لايتغير الهى ذكر آنان را جاودانه خواهد ساخت.

* اينجانب سلام و درود خالصانه خود را از اعماق جان بر تربت مطهر اين عزيزان نثار مى‏كنم و سرنوشت سعادت‏بار آنان را همچون آرزوى شيرينى براى خود و همه‏ى مشتاقان، از خداوند متعال مسألت مى‏نمايم.

* سلام و صلوات خدا و فرشتگان مقرب و بندگان صالح بر آن ارواح طيبه و طاهره و همنشينى پيامبران و اوليا، خدا نصيب آنان و رحمت و فضل الهى شامل حال بازماندگان آنان باد.

* در سالگرد هفته‌ي‌ دفاع‌ مقدس‌، هيچ‌ چيز شايسته‌تر از آن‌ نيست‌ كه‌ ياد و نام‌ گرامي‌ شهيدان‌ و فداكاران‌ راه‌ خدا را بزرگ‌ بداريم‌، آنان‌ كه‌ به‌ عهد و پيمان‌ خود با خدا و با امام‌ عزيز وفا كردند و هستي‌ خود را به‌ ميدان‌ آورده‌، صادقانه‌ از حريم‌ اسلام‌ و نظام‌ اسلامي ‌دفاع‌ نمودند و به‌ بهاي‌ نثار جان‌ خود خطر دشمن‌ را از انقلاب‌ و ميهن‌ عزيز،دور ساختند. اينها جاودانگان‌ تاريخ‌ ما و ستارگان‌ اسلامند، هر چيزي‌ با گذشت‌ زمان‌ كم‌رنگ‌ و بي‌اثر مي‌شود و اينان‌، همچون‌ همه‌ي‌ شهيدان‌ راه‌ خدا،روزبه‌روز در چشم‌ اهل‌ دل‌ و در متن‌ تاريخ‌ ما، برجسته‌تر و درخشان تر مي‌گردند.رحمت‌ خدا بر آنان‌ و درود و دعاي‌ بندگان‌ صالح‌ خدا نثار تربت‌ آنان ‌باد.

* جانبازان‌ عزيز كه‌ سلامت‌ خود را فدا كرده‌اند و اسيران‌ آزاده‌ و سربلند كه‌ سالياني‌ از آزادي‌ خود را مايه‌ گذاشته‌اند، و خانواده‌هاي‌ اين‌ همه‌، كه ‌انواع‌ رنجها را در راه‌ خدا به‌ جان‌ خريده‌اند، همگي‌ در صفوف‌ مقدم‌ اين‌ جايگاه‌ ارزشي‌، و پشت‌ سر شهيدان‌ والا مقام‌ ما قرار دارند. اين‌ فداكاريهاي‌ بزرگ‌ در كنار حضور مستمر رزمندگان‌ ملت‌ ما در جبهه‌هاي‌ گوناگون‌ كارزار انقلابي‌، توانسته‌ است‌ اسلام‌ را سربلند، و دست‌ بيگانگان‌ را از ميهن‌ ،كوتاه ‌و ايران‌ را بلند آوازه‌ و آبرومند سازد. اين‌ مجاهدتها توانسته‌ است‌ راه‌ ملت‌ايران‌ را به‌ سوي‌ هدفهاي‌ متعالي‌ اسلام،‌ بگشايد و در دنياي‌ تاريك‌ و اسير ماديت‌ و شهوت‌، دريچه‌يي‌ به‌ معنويت‌ به‌ روي‌ او باز كند و به‌ او عزت‌ وشخصيت‌ ببخشد.

* پاسداري‌ از خون‌ شهيدان‌ و احترام‌ به‌ زحمات‌ ده ساله‌ي‌ ملت ‌بزرگ‌ ما در آن‌ است‌ كه‌ روزبه‌روز حركت‌ ما در راه‌ اسلام‌، سريعتر و صحيح تر گردد و جامعه‌ي‌ ما و مردم‌ ما و همه‌ي‌ دستگاههاي‌ ما در اعمال‌ و رفتار به‌اسلام،‌ نزديكتر شوند، تكريم‌ شهيدان‌ به‌ آن‌ است‌ كه‌ اين‌ ملت‌ هرگز در برابر سلطه‌گران‌ مستكبر سر خم‌ نكند و به‌ وسوسه‌ي‌ دشمنان‌ عظمت‌ اسلام‌، تسليم ‌نگردد.

* پيمودن‌ اين‌ راه‌ است‌ كه‌ عزت‌ و كاميابي‌ دنيا و فلاح‌ و سربلندي‌ آخرت‌ را نصيب‌ ملت‌ ما و همه‌ي‌ مسلمين‌ خواهد ساخت‌ و دست‌ شيطانهاي‌ گوناگون‌ خواهد بريد.

* من به عنوان كسي كه با تاريخ اين ملت و تاريخ اسلام تا حدودي آشناست به طور قاطع اعلام مي كنم كه چنين تجربه پرشكوهي و چنين مقاومت عظيمي در تاريخ ملت ما بسيار كم سابقه است.

* ملت ما با اين مقاومت تنها يك حمله و تجاوز به كشورشان را دفع نكردند، بلكه از آنجايي كه پشت سر اين حمله كه از سوي يك رژيم متجاوز و متكبر و البته حقير انجام گرفته، دستهاي استكبار جهاني و نقشه‌هاي خائنانه دشمنان اسلام وجود دارد.

* من اين حركت بزرگ ملي را بيش از يك دفاع مي دانم بلكه آن را يك ايثار، يك انقلاب عظيم و يك درس بزرگ براي همه ملتهاي مسلمان در مقام حفظ اسلام و دفاع از حريم اسلامي به حساب مي آورم.

* حقيقتا ملت ما با مقاومت مستمر و بسيار دشوار خود به ملتها درس داد و به آنها آموخت كه در مقابل هجوم استكبار جهاني با همه ابهت پوشالي و كاذبش مي توان مقاومت كرد و ايستاد و به مطامع آنها نه گفت.

* ادبيات و هنر مقاومت و آنچه مربوط به دوره‏ى خاص دفاع كشور و ملت ماست، حقيقتاً از برجسته‏ترين و مهمترين كارهاست. البته دوستان خيلى كار كرده‏اند. از دهه‏ى 60 كه اين كارهاى هنرى و ادبى در حوزه‏ى هنرى شروع شد و اين خاطرات منتشر گرديد، من يكى از مشترى‏هاى پرو پا قرص اين كتابها بودم، كه خاطرات را نگاه كنم. من خيلى تحت‏تأثير جذابيت و صداقت و خلوص اين نوشته‏ها و گفته‏ها هستم؛ اين را واقعاً عرض مى‏كنم. ياد كسانى‏كه اين كارها را توليد كردند، از خاطر محو نمى‏شود. اسمهايى كه من پشت اين كتابها خواندم و كتابهايشان را نگاه كردم، غالباً در ذهنم هست و من قدردان و قدرشناس اينها هستم و اگر مى‏توانستم، عظمت اين كار را مدح مى‏كردم. البته در طول تاريخ، شعرا معمولاً صاحبان قدرت و ثروت و امثال اينها را مدح مى‏كردند؛ اما به‏نظر من بايد شماها را مدح كرد. اگر بنده شاعر بودم، يقيناً در مدح شماها، در مدح آقاى سرهنگى، در مدح آقاى بهبودى، در مدح آقاى قدمى، در مدح همين خاطره‏سازان و خاطره‏انگيزان قصيده مى‏ساختم؛ حقيقتاً جا دارد؛ چون كارِ بسيار بزرگ و بااهميتى است.

* به نظر من مسأله‏ى دفاع مقدس و آنچه در اين دوران بروز كرد، يك مسأله‏ى عادى نيست؛ براى همه‏ى ملتها اين‏طور است؛ در مورد ملت ما به دلايل گوناگون بيشتر از ديگران است؛ لذا اين را نمى‏شود جزو روال عادى زندگى ملتها به حساب آورد. دوران دفاع مقدس براى ملت ما ظرفيت و موقعيتى بود كه اين ملت بتواند اعماق جوهره‏ى خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد. عرض كردم، همه‏ى ملتها همين‏طورند؛ با اختلافاتى كه در كيفيت كار و اهداف و جهتگيرى‏ها و نيت‏ها وجود دارد.

* دوره‏ى سختى براى يك كشور - چه سختى جنگ باشد، چه سختى اقتصادى باشد، چه فشارهاى گوناگون سياسى باشد - دوره‏ى نشان دادن ظرفيت‏هاست؛ كه اين ملت چقدر ظرفيت دارد، چقدر قابليت اظهار وجود دارد، چقدر لياقت بقا دارد. لذا بهترين آثار هنرى هم كه انسان نگاه مى‏كند، يا بخش‏هاى زيباى بهترين آثار هنرى، مربوط به همين دوره‏هاى اين كشورهاست. شما به آثار داستانى‏يى كه وجود دارد، اگر نگاه كنيد، شيرين‏ترين و هنرمندانه‏ترين نوشته‏هاى هنرى و رمانهاى بزرگ مربوط به بخش‏هايى است كه ملتى دارد كار بزرگى از اين قبيل انجام مى‏دهد. "جنگ و صلح" تولستوى مربوط به مقاومت عجيب مردم روسيه است در مقابل حمله‏ى ناپلئون و حركت عظيمى كه مردم مسكو انجام دادند براى ناكام كردن ناپلئون. تولستوى كتابهاى ديگرى هم دارد، اما به نظر من اين كتاب برجستگى‏اش به خاطر اين است كه كاملاً بر محور روح دفاع مردم روسيه است. همين‏طور است بسيارى از كتابهاى ديگرى كه يا در مورد انقلاب شوروى نوشته شده، يا در مورد انقلاب كبير فرانسه نوشته شده، يا در مورد جنگهاى فرانسه و آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضى از كتابهاى اميل زولا. مهمترين آثار رمانى مربوط به دوران حساس يك ملت است، كه در آن‏وقت اين ملت توانسته ظرفيت خودش را نشان دهد. شايد نقاشى‏ها هم همين‏طور باشد. البته بنده در نقاشى به عنوان يك بيننده هم حتّى سررشته‏ى خوبى ندارم؛ اما گمان مى‏كنم تا آن‏حدى كه شنيدم، زيباترين يا بخشى از زيباترين نقاشى‏هاى بزرگ دنيا مربوط به صحنه‏هاى جنگ است؛ مثلاً صحنه‏ى جنگ "واترلو" و صحنه‏هاى گوناگون ديگر.

* براى حوزه‏ى هنر كشور، يكى از مهمترين جلوه‏گاه‏ها، دوره‏ى جنگ تحميلىِ بر ما و دوره‏ى دفاع مقدس بوده و هنوز هم هست؛ بايد از اين استفاده كرد.

* كدام هنرمند است كه از روحيه‏ى حماسىِ پُرشور ملت و جوانهاى خودش در مقابل دشمنى كه قصد داشت غيرت و عزت اين ملت را زير پاهاى خودش لگدمال كند، و از زيبايى خارق‏العاده‏ى آن بتواند بگذرد و اين را نبيند؟ اگر ديديم هنرمندهاى ما اين را نمى‏بينند و به آن نمى‏پردازند، بايد ببينيم عيب كار كجاست. يا در نگاه هنرى، يا در عرضه‏ى درست، يا تأثيراتى كه سياستها و دشمنان در فضاى فرهنگى كشور دارند مى‏گذارند، مشكلى وجود دارد؛ والّا چطور ممكن است يك ملت فراموش كند يا نبيند و نفهمد؟ لذا خاطره‏گويى شما و ثبت كردن اين حوادث، نقش خيلى زيادى در اين مسأله دارد.

* كسانى هم مى‏خواهند بعمد اين خورشيد فروزان و اين منبع نورانيت و درخشندگى را از خاطره‏ى ملت ببرند؛ چون هر كس كه بايد در اين دوران بيفتد و آن را بشناسد و خصوصيات آن را لااقل تا حدودى درك كند، در خود احساس عزت و انگيزه و اميد مى‏كند. ملتى كه مى‏تواند حقيقتاً با دست خالى در مقابل آن تهاجم بين‏المللى آن‏گونه ايستادگى كند و با ابتكار، با تكيه‏ى به خود، با توسل به پروردگار و استعانت از خداى متعال، خودش را اين‏طور از منجلابى كه قدرتمندان دنيا برايش درست كردند، موفق و پيروز بيرون بكشد، خيلى درخور ستايش است. اين ملت اگر اين توانايى را در خودش ببيند و وجود اين ظرفيت را در خودش احساس كند، در ادامه‏ى اين راه و در حركت عظيمى كه در پيش دارد، هيچ مانعى نمى‏تواند جلوى او را بگيرد. اين را مى‏دانند؛ لذا نمى‏خواهند اين خودآگاهى در مردم ما به‏وجود بيايد. ما بعكس، بايد تلاش كنيم اين خودآگاهى به‏وجود بيايد.

* اولِ جنگ، ما هيچ چيز نداشتيم. همه‏ى شما يا اغلبتان در جنگ بوديد؛ بنده هم از نزديك شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالى بود؛ نه ارتش ما امكاناتى داشت، نه سپاه كه آن روز اصلاً تشكل درستى نداشت؛ حتّى تفنگ انفرادى در دست افراد نبود؛ وسايل ابتدايىِ يك جنگ حقيقى در اختيار نبود. در منطقه‏ى اهواز - كه بنده آن‏جاها بودم - بعضى از يگانهاى يك تيپ ما شايد حدود ده دستگاه تانك در اختيار داشتند؛ يعنى يك‏دهمِ آنچه بايد داشته باشند. تانكهايشان از بين رفته بود، منهدم شده بود؛ در عين حال جوانهاى ما ايستاده بودند و تلاش مى‏كردند.

* از زمان شروع جنگ تا الان - اين بيست‏وچهار پنج سال - ما از زمين به آسمان رفته‏ايم. ما را تهديد مى‏كنند به تحريم اقتصادى و محاصره‏ى اقتصادى! ما در همين دوره‏ى محاصره‏ى اقتصادى بوده كه اين‏همه امكانات را به‏دست آورديم. در سخت‏ترين دوره‏هاى محاصره‏ى اقتصادى جوانهاى ما توانستند سلاح‏هايى را بسازند كه در همه‏ى دنيا آن سلاح‏ها را غير از امريكايى‏ها و يكى دو دولتِ عزيزكرده‏ى امريكا هيچ‏كس نداشت. همين موشك ضدتانك "تاو" را جوانهاى ما در چه شرايطى ساختند؟ همه‏ى درها رويشان بسته بود، اما ساختند. همين پيشرفت‏هاى علمى‏يى كه امروز شما ملاحظه مى‏كنيد دارد بروز مى‏كند، بنده از سالهاى متمادى مى‏گفتم جوانهاى ما دارند كارهاى بزرگى مى‏كنند، كه الان يكى پس از ديگرى در بخش‏هاى مختلف دارد بروز مى‏كند. البته موضوع انرژى هسته‏يى‏اش به‏خاطر حساسيت دنيا روى آن، برجسته و شاخص شده؛ والّا در رديف اين كار، كارهاى ديگرى كه در بخش‏هاى گوناگون انجام گرفته، واقعاً اهميتش كمتر از اين كار نيست؛ منتها جنبه‏ى نظامى و دفاعى ندارد. اينها همه در شرايط محاصره‏ى اقتصادى بوده، در شرايط فشار سياسى و اقتصادى بوده، در شرايط بدحسابى و سختگيرى دولتهايى كه حتّى با ما رابطه‏ى اقتصادى هم داشتند، ليكن بدجنسى و ناخن‏خشكى و بدحسابى مى‏كردند، بوده؛ ولى ما توانستيم. اين، ظرفيت خيلى بزرگى براى يك ملت است كه مى‏تواند. اين ظرفيت را جوانهاى ما بايد بشناسند.

* من در منطقه‏ى اهواز غالباً نيمه‏هاى شب مى‏رفتم از منطقه بازديد مى‏كردم. اين منظره را خودم ديدم؛ پشت خاكريز و پاى تانك، افسرى ايستاده بود و داشت نماز شب مى‏خواند.

* بچه ‏هاى شهيد چمران در ستاد جنگ‏هاى نامنظم جمع مى‏شدند و هر شب عمليات مى‏رفتند و بنده را هم گاهى با خودشان مى‏بردند. يك شب ديدم افسرى با من كار دارد؛ به‏نظرم سرهنگ 2 يا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر 92 بود، لذا به اينها نزديك بوديم. آن افسر پيش من آمد و گفت: من با شما يك كار خصوصى دارم. من فكر كردم مثلاً مى‏خواهد درخواست مرخصى بدهد. يك‏خرده لجم گرفت كه حالا در اين حيص و بيص چه وقت مرخصى رفتن است. اما ديدم با حالت گريه آمد و گفت: شب‏ها كه اين بچه‏ها به عمليات مى‏روند، اگر مى‏شود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچه‏ها شب‏ها با مرحوم شهيد چمران به قول خودشان به شكار تانك مى‏رفتند و اين سرهنگ آمده بود التماس مى‏كرد كه من را هم ببريد! چنين منظره‏ها و جلوه‏هايى را انسان مشاهده مى‏كرد؛ اين نشان‏دهنده‏ى آن ظرفيت معنوى است. بچه‏هاى بسيجى و بچه‏هاى سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهايى از قبيل شهيد چمران كه جاى خود دارند. اين، يك بعد از ظرفيت اين ملت عظيم است. ابعاد علمى و فنى و تحقيقاتى و ادبى و هنرى و امثال اينها، ابعاد بسيار عجيب و شگفت‏آورى است كه همه در جنگ بروز كرد و خودش را نشان داد.

* جنگ حقيقتاً آينه‏ى تمام‏نماى ظرفيت‏هاى ملت ايران بود. با كارى كه شما داريد انجام مى‏دهيد، اين را مى‏توانيد ماندگار كنيد؛ مى‏توانيد به ذهن‏هاى مردم منعكس كنيد؛ كار بسيار بزرگ و مهمى است.

* بعضى دوستان انصافاً پيشرفت هم كرده‏اند. من وقتى قصه يا خاطره‏يى كه امروز برخى از دوستان هنرمند مى‏نويسند، با آثار هفده، هجده سال پيش آنها مقايسه مى‏كنم، مى‏بينم خيلى فاصله است؛ يعنى واقعاً پيشرفت كرده‏اند. امروز آثار هنرى‏يى كه اينها ارائه مى‏كنند، بسيار باارزش است.

* بنده عقيده‏ام اين است كه اگر متوليان اين كار را دنبال كنند، ما ان‏شاءاللَّه آثار هنرى‏يى خواهيم داشت كه در قله‏ى هنر ايرانى قرار بگيرد. اگر ما در تاريخِ خود مثلاً در يك نوعِ شعر، فردوسى را داريم؛ در يك نوعِ شعر، حافظ يا سعدى را داريم؛ گمان مى‏كنم اگر ما بتوانيم اين رشته را دنبال كنيم، در زمينه‏ى شعر يقيناً قله‏ى جديدى به‏وجود خواهيم آورد؛ در زمينه‏ى قصه و رمان و داستان كوتاه و بلند هم يقيناً قله‏هايى را به‏وجود خواهيم آورد - كه البته ما در اين زمينه هم از لحاظ تاريخى عقبيم - و همچنين در بقيه‏ى بخش‏هاى هنرى صاحب قله خواهيم بود و دستاوردش هم براى ملت ما تمام‏نشدنى است.

* سلام و رحمت خدا بر ارواح طيبه‏ى شهدا، از صدر تاريخ تا امروز، خصوصاً شهيدان جنگ تحميلى كه با نثار خون خود، شجره‏ى مباركه‏ى اسلام را آبيارى كرده و به برگ و بار نشاندند. عزت را براى مؤمنان به ارمغان آورده و خذلان و ذلت را نصيب معاندان كردند.

* صلوات و سلام خدا بر شاهد شهيدان و امام مجاهدان و اسوه و مقتداى صالحان و رفعت‏بخش كلمه‏ى پيامبران - حضرت امام خمينى (قدّس‏اللَّه‏سرّه واعلى‏اللَّه‏كلمته) - كه آتش خشم مستضعفان را بر هيمه‏ى فسق و فساد و كفر و الحاد و ظلم و استكبار جهانى افكند و اركان سلطه‏ى مستكبران را متزلزل ساخت.

* خداوند تعالى را سپاس كه خلعت اكرام خود را بر قامت امت اسلامى ايران پوشانيد و او را به صراط مستقيم خود رهنمون شد و از آن هنگام كه قيام اين ملت، بر اقامه‏ى قسط و وفاى به عهد او آغاز شد، تا امروز لحظه‏يى فضل و عنايت خود را از او دريغ نداشت و مجد و عظمت و عزت و شوكت اسلام را با عطاياى دايمى خود روزافزون ساخت و دشمنان اسلام را منكوب و مقهور ساخت. هر آن حيله‏يى كه انديشيدند، در اراده‏ى خيرش مستحيل گردانيد و هر آن مكرى كه ورزيدند و هر آن كيدى كه به كار زدند، به آنان برگردانيد و تيرهاى بلاى رها شده‏ى آنان را به سينه‏ى خودشان نشانيد و بنيانهاى برافراشته از توطئه‏ى آنان را منهدم ساخت و آنان را اسير مكايد خود ساخت. سلسله‏ى خصومتى كه جنبانيدند، بر جوهر انقلاب خدشه‏يى وارد نساخت؛ بلكه هرحلقه‏ى آن، زنجيرى برپاى استكبار شد.

* ملتى كه به راه رضاى خدا مى‏رفت و به تكليف خود مى‏انديشيد، به فضل خدا از حلقه‏هاى دام بلا رهيد و ابزارهاى شيطان، يكى پس از ديگرى، فاقد كارايى شد و نور الهىِ انقلاب، سينه‏ى سياهيها را با گذر از ميدانهاى حيله و توطئه‏ى دشمن شكافت و به سرزمينهاى حاصلخيز انديشه و اميد مستضعفانِ دربند، نور اميد افشاند و بذر انقلاب پاشيد.

* از وحشيانه‏ترين حلقه‏هاى توطئه‏ى دشمن كه براساس نقشه‏هاى شيطانى و شوم، براى هدم اساس اسلام طراحى شده بود، هجوم وسيع نظامى و شروع جنگى بود كه دشمن با استفاده از جاه‏طلبى و غرور حكام عراق طراحى كرد و به راه انداخت. اين جنگ كه با شعارهاى قومى و با هدف تجزيه‏ى ايران و به اميد فتح سه روزه‏ى تهران و سقوط نظام اسلامى آغاز شد، خرابيهايى در دو كشور و در منطقه به بارآورد كه كم‏نظير بود و جنايتهايى در دفتر تاريخ به ثبت رساند كه تا كنون نظير آن مشاهده نشده بود.

* ملت رشيد ايران به دفع تجاوز برخاست و با دفاع مقدس از كيان اسلام و ميهن اسلامى، سيلى محكمى بر دشمن نواخت و با سلاح و صلاح و در سايه‏ى رهبرى ولىّ‏خدا، آن چنان حماسه‏ى استقامت و رشادت مظلومانه و سرسختانه‏يى سرود كه در تاريخ، به مثابه‏ى درس بزرگى باقى خواهد ماند و صراط مستقيم مبارزان و آزاديخواهان را ترسيم خواهد كرد. عنايت خدا در نصرت مظلومان و غلبه‏ى لشكريانش، بر همه ظاهر شد و اين مرحله از توطئه‏ى دشمن ناكام ماند و ذليل و شكست خورده و نادم و خسارت ديده، با پرونده‏يى مالامال از جنايت، به تغيير حيله پرداخت.

* در طول جنگ، دشمن به‏جاى تسليم شدن در برابر حق و تن دادن به عدالت، پيوسته به لجاج و عناد خود افزود و با طرحهاى پيچيده و لشكركشى به خليج فارس و ايجاد فشار اقتصادى و تجهيز عراق براى حمله به مراكز صنعتى و اقتصادى و مسكونى، كمك در تهيه‏ى سلاح شيميايى، آخرين تلاشهاى خود را به كار برد؛ ولى در آن مقطع نيز جز رسوايى بيشتر، چيزى نصيب آنان نشد. در اين مقطع، با حيله و فريب، شعار جنگ به شعار صلح تبديل شد و اين در حالى بود كه وحشيانه‏ترين و نامردمى‏ترين اعمال خصمانه از سوى عراق و حاميانش، در جنگ و حواشى آن به وقوع مى ‏پيوست.

* آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در اين مدت گذشت و آنچه از ايثار و قدرت روحى و توكل به خدا و اعتماد به نفس كه ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هيچ بيان قابل توصيف نيست. آرى، صحيفه‏ى دل و لوح ذهن پُرخاطره‏ى آزاد مردان و شيرزنان و غيور رزمندگان و دلير بسيجيان ملت ما را كه مدرنترين سلاحهاى ابرقدرتها در برابر اراده‏ى پولادين آنان خنثى گرديده است، به آسانى نمى‏توان در هيچ گزارشى ترسيم كرد؛ مگر آن كه همه‏ى كسانى كه توانايى نگارش و سرايش، ترسيم و تجسم دارند، ديده‏ها و يافته‏هاى خود و ديگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصوير درآورند.

* اما آنچه از اين مرحله باقى ماند، جز خسران و شكست براى دشمن و سربلندى و افتخار براى ايران اسلامى نبود. صدور قطعنامه‏ى 598 در سال 1366، عكس‏العمل ناگزيرى بود كه در برابر شكستهاى رژيم متجاوز عراق، از سوى قدرتهاى حمايت كننده‏ى او زمينه‏سازى شد و از شوراى امنيت صادر گشت. اين قطعنامه كه زير فشار سهمگين رزمندگان اسلام بر پيكر دشمن صادر شد، سندى است كه شعار دفاع مقدس ما در آن تأمين گرديده بود و اجراى كامل آن، دشمن را به شكست قطعى مى‏رسانيد و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نكرد. آنچه براى ايران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‏شد، اصرار بر تنبيه متجاوز به قدر كافى در ميدانهاى نبرد و نيز بى‏اعتمادى در اجراى ميثاقهاى بين‏المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.

* از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنيا شاهد سنگينترين ضربات نيروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‏هاى جنگ از سويى و فشارهاى همه جانبه از سوى حاميان رژيم عراق عليه ايران اسلامى از سوى ديگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسيسات ما در خليج فارس و تمركز بى‏سابقه‏ى نيروهاى نظامى امريكا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوايى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از اين فشارها بود؛ به طورى كه تقريباً هيچ فشار ممكن باقى نماند، مگر آن كه بر ملت ايران وارد شد و رژيم امريكا تقريباً به‏طور مستقيم وارد صحنه شد. تهديدها، بمبارانهاى وسيع شيميايى و جنايت حمله به شهرها و هواپيماى مسافربرى و كشتى غيرنظامى و اثبات اين كه استكبار در حمايت از عراق آمادگى براى دست يازيدن به هر جنايتى دارد، بخشى از حوادث اين دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، اين حقايق هشداردهنده براى ملت ايران شكافته و برملا گردد.

* قبول قطعنامه‏ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظيم‏الشّأن فقيد آن، توطئه‏ى وسيع دشمن را بار ديگر با هدايت الهى به خود او برگرداند و دشمن را كه تحت شعار صلح‏طلبى، به هر جنايتى دست مى‏زد، خلع شعار كرد. شايد مشيت الهى بر اين بود كه با قبول قطعنامه، حقانيت جمهورى اسلامى بيش از پيش در جهان آشكار شود و ملت ايران به هدفهاى اساسى خود در سطح بين‏المللى نزديكتر گردد.

*

* با اين ابتكار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شكست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ايران اسلامى به خواسته‏هاى خود رسيده است و اگر اجرا نشود، داعيه‏ى هميشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ريشه‏ى تجاوز و رابطه‏ى ميان تجاوزِ عراق و حاكميت سلطه در جهان و اين كه رژيم عراق در ادعاى صلح‏طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‏رسد و بى‏اعتمادى به قرارهاى ساخته‏ى قدرتها كه جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در ميان ملتها رايج خواهد شد و آنها را بر تكيه‏ى فقط به نيروى خويش، تشويق خواهد كرد.

*

* حكام سبكسر عراق كه در طول جنگ عملاً نشان داده‏اند از تشخيص مصالح عاجزند، اين بار نيز زيانبارترين راه را گزيدند؛ يعنى ابتدا با حمله به ايران و نديده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‏اعتبارى سخن و عمل خود را به ديرباورترين اشخاص هم ثابت كردند و البته وقتى با حضور بى‏نظير رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‏نشينى در بخش عظيمى از مرزها شدند، يك بار ديگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى ديگر در جهت عكس منافع سياسى و اقتصادى و نظامى و حيثيتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.

*

* نگهداشتن بخشى از اراضى ايران اسلامى كه عمدتاً دزدانه و پس از آتش‏بس تصرف شده، به قيمت تعطيل قطعنامه‏يى كه مدتها دم از اجراى آن مى‏زده‏اند، جز نكبت و پشيمانى، چيزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و اين حيله‏ى شيطانى نيز به خود آنان بر خواهد گشت: "ولايحيق المكر السّيئى الّا باهله"(2). آنان دير يا زود، مجبور به تخليه‏ى اين اراضى خواهند شد و همه مى‏دانند كه ايران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پليد را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد كرد و به طور حتم خسارتى كه در اين مرحله نصيب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگين خواهد بود. اگر يك سال پيش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اينك اسرا برگشته، اروند لايروبى شده و صلح مستقر گرديده و پيشرفت بازسازيها چشمگير بود. آنچه از تعلل رژيم عراق در عمل به قطعنامه، تا كنون بر دو كشور وارد شده، و آنچه از اين پس وارد شود، مسؤوليتش بر دوش رژيم عراق و شخص صدام است.

* ما هميشه و حتّى در طول جنگ، مردم عراق را برادران مسلمان خود مى‏دانسته‏ايم و هيچ گاه جز خير براى آنان دردل نداشته‏ايم و حتّى در اوج شرارتهاى دشمن، برخوردهاى اسلامى و انسانى ما با مردم عراق - كه ذكر آن خارج از مقال است - گواه صادق ما بر اين مدعا بوده است. قاطعانه اعلام مى‏كنم كه ملت عراق از وضع فعلى و پيامدهاى آن سودى نخواهد برد و ما نه تنها به خاطر منافع خود، بلكه به دليل آنچه بر منطقه و جهان اسلام مى‏گذرد، اين وضع را رد مى‏كنيم و حكام عراق را به قبول حق و دورى از لجاجت فرا مى‏خوانيم.

* اين‏جانب، با حمد بى‏پايان خداوند، از همه‏ى اقشار مختلف مردم رشيد و عزيز ايران اسلامى، غيورمردان بسيجى، ارتش پيروز اسلام، سپاه پاسداران افتخارآفرين، امدادگران، جهادگران، نيروهاى پزشكى و درمانى و خدماتى و همه‏ى اقشار مختلف كه جبهه‏ى اسلام را در برابر كفر تقويت و يارى كردند، صميمانه تشكر مى‏كنم. و نيز با طلب علوّ درجات براى شهيدان عزيز، از خانواده‏هاى معظّم و گرانمايه‏ى شهيدان و از جانبازان عزيز - اين شهداى زنده - از آسيب‏ديدگان جنگ، مهاجرين مظلوم، اسرا و مفقودين و خانواده‏هاى مكرّم آنان و نيز آحاد ملت شريف ايران تقدير و تشكر مى ‏كنم .

* با دلى سرشار از تكريم و ستايش، به روح شهيدان عزيز درود ميفرستم و نام و ياد بلندآوازه‏ى آنان را گرامى ميدارم. اين مردان خدا با دلهائى كه به ايمان و اخلاص و شجاعت، مزيّن بود، كشور و ملت خود را در يكى از بزرگترين حوادث تاريخى، از مهلكه نجات دادند و تهديدى را كه ميتوانست به ذلت و اسارت ايران و شكست اسلام بينجامد، دفع كردند. آنان با فداكارى دلاورانه‏ى خود بيدارى اسلامى را در جهان تداوم بخشيدند و پرچم پيروزى اسلامى را كه با انقلاب بزرگ ملت ايران به اهتزار درآمده بود برافراشته نگاه داشتند. دشمن بعثى كه بسود هدفهاى استعمارى غرب، به كشور ما هجوم آورده بود، از دليران مؤمن و غيور ما شكست خورد و پس از هشت سال، سرافكنده در پشت مرزهاى خود متوقف گشت. ملت ايران در اين آزمون مرگ و زندگى، بهاى سنگينى پرداخت ولى استقلال و عزت ملى و هويّت اسلامى خود را كه براى ملتها از همه چيز گرانبهاتر است حفظ كرد و پرچم بيدارى اسلامى را كه دنياى اسلام به آن چشم دوخته است، سربلند نگاه داشت.

* اكنون آن دشمن عنود كه نخستين ضربات را از رزمندگان اسلام دريافت كرده و به لبه‏ى پرتگاه ذلّت و نابودى كشانده شده بود، از صحنه حذف شده و در لجنزار ذلت و ناكامى و خسران دنيوى و اخروى سقوط كرده است، و شهيدان و جانبازان و ديگر دلاورمردان عرصه‏ى دفاع و جهاد و خانواده‏هاى صبور و پرگذشت آنان تجربه‏ى درخشان ديگرى را در تاريخ بشريت ثبت كرده‏اند.
اين تجربه‏ى درس‏آموز، سرمشق هميشگى ملت بزرگ ايران و الگوى موفقى در برابر چشم همه‏ى ملتهاى مسلمان است.

* روز شهيدان در هفته دفاع مقدس روزى است كه شهيدان والامقام ما با چهره‏ى قدسى خود در همه جاى ايران اسلامى بار ديگر در برابر چشم ما دورماندگان و خاكيان ظهور مى‏كنند، گويى همه‏ى ملت ما يكبار ديگر هزاران انسان دلاور و با گذشت و جوانمرد را در كسوت نورانى فرشتگان به صورت دستجمعى در برابر خود مى‏بينند و سر تعظيم و تكريم در مقابل آنان فرود مى‏آورند. شهيدان ما اين حق بزرگ را بر فرهنگ اسلامى و همه‏ى وابستگان و دلبستگان به آن در سراسر جهان دارا مى‏باشند كه يكى از سرفصلهاى مهم ولى فراموش شده‏ى اين فرهنگ را در دنياى مادى امروز زنده كرده‏اند و آن فداكارى و از خود گذشتگى براى آرمانهاى بلند اسلامى و انسانى است. سرگرميهاى مادى و خودخواهى و سودطلبى افراد انسان در همه‏ى دورانهاى تاريخ به كج‏رويها و بدرفتاريهاى بزرگ، جوامع بشرى انجاميده است و دنياى مادى امروز بيش از هميشه قربانى اين سودطلبى‏ها و خودخواهى‏ها است. شهيدان ما در ظلمات ماديگرى اين دوران بار ديگر فرهنگ شهادت را كه بالاترين سطح فداكارى براى آرمانهاى بشرى است زنده كردند و نور رستگارى را به انسانهاى پاك‏طينت و حق‏طلب نشان دادند. اگر اين درس بزرگ، بدرستى فرا گرفته شود، همه‏ى سلاحهاى زر و زور از كار خواهد افتاد و ابزار سلطه‏گر جهانى براى سيطره بر اجتماعات بشرى ناكارآمد خواهد گشت. سلام خدا و اوليائش بر ارواح مطهر شهيدان و بر معلم بزرگ شهادت يعنى امام راحل.

* جنگ، يكى از محيطترين حوادث براى يك ملت است. ما همگى اين را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كرديم. اين نيست كه فقط در تاريخ چيزى خوانده، يا به آمارها مراجعه كرده باشيم. ليكن نكته مهم اين است كه ملتها مى‏توانند اين حادثه پُرخسارت را به يك فرصت و به يك سرمايه تبديل كنند. مى‏دانيد؛ خسارت جنگ هم فقط اين نيست كه عزيزان ملت به كام مرگ كشانده مى‏شوند يا ويرانيهايى به بار مى‏آيد و سرمايه‏هايى بر باد مى‏رود. اگر در جنگى عزم ملى و خردمندى سردمداران كشور به كمك كشور نيايد، آن سرافكندگى و ذلّت و هزيمت معنوى‏اى كه بر دوش آن ملت سنگينى خواهد كرد، شايد از همه اين خسارتها بالاتر است.

* در جنگى كه در سال 1359 در اين كشور رخ داد، همه اين حوادث ممكن بود. آنهايى كه مى‏خواستند قطعه‏اى از خاك ايران را از ايران جدا كنند، هدفشان فقط اين نبود كه ايران را از آنچه كه هست، قدرى كوچكتر كنند. هدف اين بود كه اين ملت را براى قرنها - حداقل يك قرن، دو قرن - با احساس حقارت سرِ جاى خود بنشانند. و در مردمى كه جرأت كرده بودند مقابل امپراتورى عظيم استكبار جهانى قيام كنند؛ برخلاف همه عرفهاى بين‏المللى، يك حكومت صددرصد مردمى را كه به هيچ قدرتى در دنيا باج نمى‏دهد، سر كار بياورند، روحيه شجاعت و خودباورى را بميرانند. آنچه كه براى آنها غايت مطلوب بود، اين بود. و اين مى‏شد. اگر آن كارى كه رزمندگان كردند، آن كارى كه خانواده‏ها كردند، آن كارى كه بسيج عمومى ملت كرد، آن كارى كه گزارشگران اين صحنه‏هاى شرف كردند و در مقابل چشم مردم قرار دادند و آن كارى كه آن سلسله‏جنبان همه اين افتخارها كرد؛ نمى‏بود، همين مى‏شد؛ ترديد نداشته باشيد. قطعه‏اى از خاك ايران را مى‏گرفتند، بعد با قدرى چك و چانه مقدارى از آن را پس مى‏دادند و منّت هم سر ملت ايران مى‏گذاشتند - البته در طول سالهاى متمادى و قطعاً بيش از هشت سالى كه جنگ طول كشيد اين كار را مى‏كردند - بعد ملت ايران هر وقت به آن منطقه از كشور خود مى‏نگريست، احساس حقارت مى ‏كرد!

* اين كه شما ديديد پشت سرِ عراق، غرب يكپارچه قرار گرفت؛ شوروى و تمام اروپاى شرقى يكپارچه قرار گرفتند؛ عربهاى خليج فارس و حكومتهاى خليج فارس كه تابع اشاره امريكا بودند، يكپارچه قرار گرفتند و همه به عراق كمك كردند؛ هدفشان اين نبود كه چند شهر را از ايران بگيرند و به عراق بدهند يا يك دولت مستقل درست كنند. هدف، نابود كردن ملت ايران بود. هدف، صاف كردن آن حفره‏هايى بود كه ملت ايران در دستگاه اقتدار امپراتورى استكبار به وجود آورده بود. اما خدا نخواست. "خدا نخواست"، يعنى چه؟ يعنى اگر آحاد ملت ايران غفلت مى‏كردند و مى‏خوابيدند؛ رزمندگان به جبهه نمى‏رفتند؛ امام نمى‏غُرّيد و سينه سپر نمى‏كرد و نمى‏ايستاد و اين همه استعداد و نيرو در اين راه بسيج نمى‏شد؛ باز هم خدا همين‏طور مى‏خواست؟ نه، اراده خداى متعال به نفع يك ملت، تابع اراده آن ملت است. هيچ حقيقت و واقعيتى در متن زندگى يك ملت به اراده‏ى الهى تغيير پيدا نمى‏كند؛ مگر وقتى كه خودِ آن ملت بر آن همت بگمارد. اين صريحِ آيات قرآنى و جزو معارف قطعى دينى است.

* اين خسارتى كه بنا بود به وجود آيد - و اگر عزم ملى و تدبير و خردمندى سردمداران و مسؤولان كشور و اخلاص و جدّيت كسانى كه در اين راه قدم گذاشتند، نمى‏بود، قطعاً اين پيش مى‏آمد - با اين عزم ملى و با اين ايمان، تبديل به يك فرصت شد. آرى؛ ما در جنگ، بسيار جانهاى عزيز را از دست داديم و خسارتهاى مادّى و معنوى زيادى هم تحمل كرديم؛ اما چيزى در دل اين ملت جوشيد كه بركات و ارزشش براى امروز و فرداى اين ملت، از همه چيز بالاتر است و آن، احساس اتّكاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباورىِ ملىِ عظيم و احساس اعتقاد به اين بود كه اگر يك ملت حول محور ايمان به خدا و عمل صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنى يكى پس از ديگرى قابل شدن خواهد شد. اين در زندگى ما اتّفاق افتاد.

* اين هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من مى‏خواهم اين را از جامعه فرهنگى و هنرى كشور مطالبه كنم كه از اين هزاران هزار حادثه، لااقل يك فهرست تهيه كنند. بنشينند فكر كنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ يك فهرست از اين حوادث به وجود آورند؛ بعد اين را بگذارند در قبال كارهاى هنرى‏اى كه تا امروز درباره‏ى جنگ شده است - كه البته بسيار هم ارزشمند است - ببينند كه چقدر از اين فهرست را ما پُر كرده‏ايم. من اعتقادم اين است كه اگر اين كار صورت گيرد، خواهيم فهميد كه ما يك هزارم آنچه را كه درباره اين جنگ مى‏بايد تبيين كرد و مى‏توان تبيين و موشكافى كرد، هنوز بيان نكرده‏ايم!

* من غالب آثار هنرى جنگ را يا ديدم يا شنيدم؛ البته در اين سالهاى اخير كمتر. در دوره جنگ و سالهاى اوايل بعد از جنگ، غالب اين نوشته‏ها و روايتهاى تصويرى و روايتهاى سينمايى و غيره را غالباً يا ديدم يا گزارشى از آنها به دست آوردم. قطعاً آثار باارزشى در بين اينها وجود دارد؛ ليكن همه اينها در مقابل آن گنجينه عظيمى كه در اين دفاع هشت ساله به وسيله ملت ايران به وجود آمد، چيز كمى است.

* همه جنگ، داخل جبهه‏ها نيست. بسيارى از مسائل جنگ، داخل خانه‏هاست؛ در راههاست؛ داخل دلهاست؛ در مجموعه‏هاى تصميم‏گيرى است؛ در مجامع بين‏المللى است. ببينيد؛ ما در دوره جنگ، از طرف مجامعى كه ادّعا مى‏كردند در مسائل جهانى بيطرفند، در مقابل يك اعمال غرض واضحى قرار گرفتيم. ادعاهاى بسيار بزرگى هم مى‏كردند. كسانى كه امروز شما مى‏بينيد درباره سلاحهاى كشتار جمعى و سلاحهاى شيميايى و ميكروبى و از اين حرفها داد سخن مى‏دهند و جزو مسائل واضح مى‏شمرند، اينها به رژيم عراق و ارتش عراق سلاح شيميايى دادند؛ برايش ساختند و يا امكان ساخت آن را برايش فراهم كردند. دو قطب بزرگ دنياى آن روز - يعنى قطب امريكا و قطب شوروى سابق - مشتركاً با همه ساز و برگشان به كمك عراق آمدند. اينها كجا و در كداميك از اين آثار هنرى ما درست تبيين و تشريح شده است؟

* من بارها گفته‏ام، ما يك وقت مى‏خواستيم براى جبهه‏ها سيم خاردار - كه در داخل كشور نداشتيم و توليد نمى‏شد - از جايى وارد كنيم. همين شوروى سابق اجازه نداد ما سيم خاردار را از داخل كشورش عبور دهيم و به ايران بياوريم. گفت اين وسيله جنگى است! يعنى ادّعا اين بود كه آنها به دو طرف جنگ كمك نمى‏كنند! اين در حالى بود كه هواپيماى روسى، موشك روسى، كارشناس روسى، افسر روسى، مواد منفجره روسى و تمام امكانات روسى، آن طرف جبهه در اختيار دشمن و طرف مقابل ما در اين جنگ بود!

* امروز ما مى‏بينيم وقتى كه راجع به دفاع مقدّس و جنگ هشت ساله و اين عظمت مطلقى كه ملت ايران آفريد، صحبت مى‏شود - كه مهمترين موضوع هنرى است و يك هنرمند درباره اين‏گونه شكوه‏هاى ملى، خوب مى‏تواند قلمفرسايى يا ميداندارى كند - بعضى از آثار در گوشه‏وكنار پيدا مى‏شود كه نه فقط عظمت را نمى‏بينند؛ مى‏گردند يك نقطه ضعفى، يا واقعى، يا حتى پندارى، پيدا مى‏كنند و آن را مورد مداقّه قرار مى‏دهند! هدف از اين كارها چيست؟ چرا بايد ما اين فرآورده‏ى عظيم ملت ايران را نديده بگيريم؟! اين خدمت به ملت ايران است كه در تهاجمى كه به مرزهاى او، به شخصيت او، به عزّت او، به تاريخ او، به هويّت ملى او شده است - اين‏گونه مردانه ايستاده و اين‏طور شجاعانه دفاع كرده - ما بياييم آن را زير سؤال ببريم؛ آن هم با زبان هنر؟! اين كارها را مى‏كنند. اينها به نظر من تصادفى هم نيست؛ يعنى نمى‏شود گفت حالا يك هنرمند به اين فكر افتاده كه مى‏شود اين گونه عمل كرد؛ نه. به نظر من غيرعادى مى‏آيد. البته تقصير از مسؤولان و سردمداران مسائل هنرى و فرهنگى كشور است؛ آنها هم بايد سازماندهى كنند؛ بايد كار كنند.

* اين ملت آنچه كه داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستايى و زن روستايى، مرد و زن مسضعف شهرى، خانواده‏هاى گوناگون، جوانهاى فراوان، قشرهاى مختلف، سازمانهاى رزمنده كشور - ارتش، سپاه، حتى نيروى انتظامى و بسيج عظيم مردم - همه اينها آمدند وارد ميدان شدند. حقيقتاً ملت ايران در آن هشت سال، كار بزرگى را انجام داد. در تاريخ اين چندين قرنى كه مى‏تواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم كه ملت ايران اين گونه با طوع و رغبت وارد يك ماجراى عظيم نظامى شده باشد و از دل و جان مايه گذاشته باشد؛ با ايمان خود، با عاطفه خود، با دست خود. در دورانهاى مختلف، حتى در دوران صفويّه كه جنگهاى بزرگ و كارهاى بزرگى هم شد، اين چيزهايى كه امروز ما مشاهده مى‏كنيم، اصلاً وجود نداشته است. دلايل روشنى هم دارد؛ نه اين كه نشود اينها را تحليل كرد؛ معلوم است چرا. به هرحال اين پديده در تاريخ ايران ما يك پديده حقيقتاً بى‏نظير؛ يا اگر احتياط كنيم، بگوييم كم نظير بود. اين پديده به اين بزرگى، آن هم با اين همه شكوه و با اين همه زيبايى. چه موضوعى براى يك هنرمند از اين جذابتر؟

* ما در اين ماجراى هشت ساله، يك پيروزى مطلق به دست آورديم. ما كه جنگ را شروع نكرده بوديم كه بگوييم فلان جا را مى‏خواستيم بگيريم، نتوانستيم، پس ناكام شديم؛ قضيه اين نبود. قضيه اين بود كه دشمنى به ما حمله كرده بود و مى‏خواست بخشى از خاك ما را بگيرد؛ همه دنيا هم به او كمك كردند؛ ما هم مردانه ايستاديم؛ ناكام شد و بينى‏اش به خاك ماليده شد و برگشت. پيروزى از اين بالاتر؟ اين پيروزى را با همين ابعاد، با همه خصوصياتى كه در آن وجود دارد، با همه آن هزاران هزار ماجرايى كه آن را به وجود آورده است، ما بايد روايت كنيم. اين كارِ هنرمندان عزيز ماست؛ كار نويسندگان است؛ كار سينماگران است؛ كار شاعران است؛ كار نقّاشان است؛ كار اصحاب فرهنگ و هنر است.

* امروز كار عدّه‏اى كه به ميدان جنگ رفتند و در اين هشت سال، آن حماسه را آفريدند - چه شهدايشان، چه ايثارگرانشان، چه رزمندگانشان - ديگر تمام شد. آنها كار خودشان را كردند. پس از پايان كار آنها، كار يك خيل عظيم ديگرى آغاز مى‏شود؛ علاوه بر گزارشهايى كه در دوران جنگ دادند. همين دوره جنگ، چقدر براى ما هنرمند درست كرد؛ چقدر شخصيتهاى برجسته درست شدند! غير از آن، بعد از پايان جنگ، نوبت اين خيل عظيمى است كه اين ديگر مسأله‏اش هشت سال نيست؛ هشتاد سال هم اگر طول بكشد، جا دارد.

* درود و رحمت خداوند بر شهيدان راه حق و عدالت در همه‏ى تاريخ، بويژه شهداى عالى‏مقام انقلاب اسلامى، كه در روزگار غربت فضايل، بر ضد سلطه‏ى شيطانى ابرقدرتها قيام كردند و جان در راه رضاى خدا و نجات كشور و ملت نهادند و خاطره‏ى جاودان خود را همچون مشعلى روشن و راهنما، در ذهن و دل و واقعيت زندگى ما باقى گذاردند. و سلام خدا و خلق بر سلسله‏جنبان آگاهى و ايثار، سلال ه‏ى پاك اولياء در زمان ما، حضرت امام خمينى(اعلى ‏اللَّه‏ مقامه)

* درس بزرگ شهيدان عزيز - كه لحظه‏يى نبايد از آن غفلت شود - آن است كه جان را و همه‏ى آنچه را كه براى ما عزيز است، بايد هرگاه كه لازم شود، سپر بلاى ارزشهاى اسلامى كنيم و با همه‏ى وجود از حاكميت اسلام - كه مايه‏ى عزت و شرف و آزادگى است - دفاع نماييم.

* در ظلمات سلطه‏ى استكبار و ظلم بر جهان امروز، اسلام و قرآن يگانه ملجأيى است كه مى‏تواند ملتها را نجات دهد؛ و به همين جهت، قدرتهاى زورگوى جهانى، تا آن‏جا كه بتوانند، با اسلام مقابله مى‏كنند و در راه حاكميت آن مانع مى‏سازند. جمهورى اسلامى ايران كه نخستين تجربه‏ى موفق پيروزى و حكومت اسلام است، به همين جهت مورد بغض و كينه‏ى آن سلطه‏هاست و با همه‏ى توان با آن مبارزه‏ى آشكار و پنهان مى ‏كنند.

* دفاع از اسلام، امروز نيز مانند صدر اسلام، جز با گذشت و فداكارى ممكن نيست؛ و جان و مال و تلاش و دانش و آبرو و همه‏ى داشته و اندوخته‏ى مسلمانان صادق بايد هرگاه لازم شود، در راه دفاع از آن حقيقتِ روشن و مقدس صرف شود. همه‏ى آحاد ملت، بخصوص كارگزاران حكومت اسلامى، بايد اين درس را از شهيدان همواره به ياد داشته باشند و از خداى متعال توفيق در اين راه را بخواهند.

* اطلاع يافتم كه امروز بالغ بر هزار تن از شهيدان به خون تپيده‏ى جنگ تحميلى تشييع مى‏شوند. پيكر مطهر و مبارك اين مجاهدان فى ‏سبيل‏اللَّه پس از گذشت سالى چند از شهادتشان امروز بار ديگر حال و هواى شهر تهران را به نَفَس روح‏بخش فرشتگان الهى، معطر، و به عطر بهشتى آغشته مى‏سازد و ياد گرامى‏شان خاطره رشادتها و فداكاريها را كه از يادرفتنى نيست زنده و برجسته مى‏نمايد. سلام خدا بر اين عزيزان و بر همه شهيدان اين مرز و بوم كه حصار تحميلى ماده پرستى و خودخواهى را شكافتند و راهى به ملكوت انسانيت والا به روى بشريت گشودند. سلام خدا بر اين فداكاران كه در روز غربت فضيلتها و ارزشهاى اسلامى به يارى دين خدا و دفاع از انقلاب اسلامى قد علم كردند و غريبانه جان دادند. سلام خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر اين اجساد پاك و نورانى كه از خود گذشتند تا كشور و ملت خود را از آسيب متجاوزان محفوظ دارند. سلام ما بر اين پاره‏هاى دل ملت كه دل از زندگى و راحت كندند تا آرامش دل امت و امام تضمين شود، مرگ را استقبال كردند تا اسلام زنده بماند، داوطلبانه به خاك افتادند تا ايران سربلند گردد. درود خدا و اوليائش و درود همه ملت ايران بر آنان باد. اين‏جانب به خانواده‏هاى داغدار و چشم انتظار اين شهيدان تبريك و تسليت عرض مى‏كنم و اميدوارم به بركت اين اجساد طيبه كه شب قدر، اولين شب آرامش آنان در مضجع ابدى است، شبهاى قدر بر آن خانواده‏ها و بازماندگان و بر همه ملت ايران مبارك گردد. و دعاى مستجاب حضرت بقية اللَّه الاعظم (ارواحنافداه) در اين شبها دستگير ملت ايران شود.

* لحظه لحظه عمر و شب و روز اسيرانى كه هنوز در دست دشمن هستند - كه ما البته به‏طور دقيق آمار آنها را نداريم؛ اما فى‏الجمله مى‏دانيم كه مجموعه‏اى از اين قبيل هستند - در پيش خداى متعال داراى ارزش است و درست مثل شهدا كه ما در باب آنها عرض كرده‏ايم كه از لحاظ ثواب، در درجه اوّلْ شهدا و پشت سر آنها هم خانواده‏هايشان هستند، من به شما عرض مى‏كنم كه در مورد اسرا نيز همين‏طور است؛ يعنى در رديف اوّلِ ثواب و اجر، اسرا هستند كه آن رنج را تحمّل مى‏كنند، پشت سرِ آنها هم شما خانواده‏هاى اسرا هستيد كه خيلى هم اجر داريد.

* من مى‏دانم خانواده‏اى كه عزيزى را مفقود دارد و از سرنوشت او بى‏خبر است، چه مى‏كشد. براى مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانواده‏ها، مراحل خيلى سختى است، ساعات و شب و روز دشوارى است؛ اما اجر آن هم به همين اندازه بزرگ است. البته من براى اسراى دشمن هم كه پيش ما هستند، احساس ترحّم مى‏كنم. حتّى براى آنها هم دعا مى‏كنم كه خداوند وسيله آزادى‏شان را فراهم كند. ولى آنها در واقع اسير ما نيستند؛ اسير دولت بعثى‏اند؛ چون اگر دولت بعثى نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب درستى مى‏داد، ما داعيه‏يى نداشتيم كه اينها را در اين‏جا نگهداريم. ما هم اينها را رها مى‏كرديم، تا سراغ خانه و زندگيشان بروند.

* آنها نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب نمى‏دهند. ما به آنها مكرّر - شايد بيش از صدبار - مراجعه كرده‏ايم؛ اما جواب درستى داده نمى‏شود. متأسفانه مجامع بين‏المللى مثل صليب سرخ و ديگران هم به نظر من مسؤوليت حقيقيشان را در اين قضيه ايفا نمى‏كنند. ما گفتيم اگر شما مى‏گوييد اين عزيزان ما از دنيا رفته‏اند، محل دفنشان را به ما نشان بدهيد، تا ما اين را اقلاًّ بفهميم؛ اما اين كار را هم نكردند. در چنين شرايطى، ما چطور مى‏توانيم اسير عراقى را كه پيش ماست، رها كنيم برود؟ جواب مردم را چه بدهيم؟ اگر در مقابل كسانى كه از ما در دست دشمن اسير هستند، اينها را در اين‏جا نداشته باشيم، بعد با چه اميدى خواهيم توانست عزيزان خودمان را از آنها پس بگيريم؟ اگر فرض كنيم كه بعضى از آنها از دنيا رفته باشند، اجساد مطهّر و آثار و بقاياى آنها را چگونه مى‏توانيم به كشور برگردانيم؟ ما ناچاريم كه اينها را در اين جا داشته باشيم، والّا از لحاظ انسانى، ما هيچ علاقه‏اى نداريم كه آنها را در اين‏جا نگهداريم.

* اگرچه آنها دشمن ما هستند و در ميدان جنگ، تا آخرين گلوله خودشان را شليك كرده‏اند و بعد هم اسير شده‏اند؛ ولى رفتارمان با آنها، رفتار انسانى است. اسلام اين‏طور به ما دستور داده است. رفتار ما با آنها، رفتار خشن نيست؛ رفتار ملايم است. علاقه‏اى هم نداريم كه آنها اسير بمانند؛ مايليم آنها هم آزاد بشوند و بروند. از لحاظ ترتيب منطقى، آنها در واقع اسير ما نيستند؛ اسير دولت خودشان هستند. چندين سال پيش، جمعيتى از همين اسرا جمع شده بودند و من رفتم با آنها صحبت كردم. در آن‏جا هم به آنها گفتم كه شما در واقع اسير رؤساى خودتان هستيد. آنها هستند كه جواب ملت ايران را نمى‏دهند؛ نتيجه اين مى‏شود كه شما در اين‏جا بمانيد.

* على‏ اى ّ‏حال، اين امتحان، امتحان بزرگى براى شماست و بدانيد عزيزان من! هر يك از اين مصائب الهى كه براى انسان پيش مى‏آيد، در كنار خود اجر بزرگ و عايدى هم دارد. قضيه يكطرفه نيست. انسان در مقابل دشوارى و محنت، از خداى متعال عوض مى‏گيرد و هيچ كس در دستگاه الهى مغبون نمى‏شود. آن كسى كه فرزندش شهيد شده است، با آن كسى كه فرزندش در خانه كنار او با راحتى زندگى مى‏كند، پيش خدا يكسان نيستند. آن كسى كه در راه خدا، سلامت خود يا سلامت عزيزش را از دست داده است، پيش آن‏كه اين رنج را ندارد، يكسان نيستند. آن كسى كه عزيزش از او دور است و خبرى از او ندارد، با ديگران يكسان نيست. بر روى همه تلاشها و فعّاليتهايى كه يك انسان يا يك جامعه انجام مى‏دهد، اجر الهى هست؛ "و هم فيها لايبخسون". در دستگاه خدا، هيچ كس دچار غَبن و بَخس نمى‏شود؛ اين را بدانيد. اين، يك امتحان الهى است و اميدواريم كه خداى متعال هم كمك بفرمايد. اين آقايان مسؤولان بخش اسرا هم انصافاً تلاش مى‏كنند و زحمت مى‏كشند. ما شاهد و ناظر هستيم كه دولت و مسؤولان دولتى هم خيلى تلاش مى‏كنند. ما مى‏بينيم كه اينها چه مى‏كنند؛ ولى طرف مقابل ما اين‏طور است. اميدواريم كه ان‏شاءاللَّه خداى متعال بر اثر استقامت و صبر شما و مسؤولان، نتيجه را هر چه شيرينتر عايد كند.

* هفته‏ى دفاع مقدس نمودار مجموعه‏اى از برجسته‏ترين افتخارات ملت ايران در دفاع از مرزهاى ميهن اسلامى و جانفشانى دلاورانه در پاى پرچم برافراشته‏ى اسلام و قرآن است.
و در اين مجموعه‏ى تابناك درخشنده‏ترين و نفيس‏ترين نگين گرانبها ياد و خاطره شهيدان است. آنان جوانان و جوانمردان رشيد و پاك سرشتى بودند كه با آگاهى و درك والاى خود موقعيت حساس كشور را تشخيص دادند و وظيفه‏ى بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذيرا شدند، هيچ ملتى و كشورى بدون چنين مجاهدتها به عزّت و تعالى دست نخواهد يافت. كشور ما مديون فداكارى اين جانهاى عزيز و خانواده‏هاى صبور آنهاست. هر ملتى كه چنين دلاوران آگاه و شجاعى را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوى تربيت جوانان خود در همه‏ى دورانها بداند. رحمت خدا و درود پيامبران و فرشتگان و بندگان صالح او بر اين ارواح طيب و طاهر باد.

* در هفته‏ى دفاع مقدس و در ميان خاطره‏هاى عزيز و با شكوه ملت ايران از دوران هشت ساله‏ى دفاع، از همه درخشانتر، ياد و خاطره‏ى شهيدان گرانمايه و عالى‏قدر است؛ ستارگان فروزانى كه اين قطعه‏ى از تاريخ را نورباران كردند؛ مردان بزرگى كه در كسوت شريف گمنامى، گرانبهاترين هديه‏ها را نثار اسلام و قرآن نمودند؛ دلاورانى كه حصار جهالت و گمراهى را دريدند و شعاع خورشيد هدايت را به دورترين نقاط عالم رساندند؛ مظلومانى كه شجاعانه از حق دفاع كردند و ستمگران زمان را به عجز آوردند. ايران اسلامى و ملت بزرگ و شرافتمند اين كشور ياد اين عزيزان را همواره گرامى خواهد داشت و سنت لايتغير الهى، ذكر آنان را جاودانه خواهد ساخت.

* اين‏جانب سلام و درود خالصانه‏ى خود را از اعماق جان بر تربت مطهر اين عزيزان نثار مى‏كنم و سرنوشت سعادت بار آنان را، همچون آرزوى شيرينى براى خود و همه‏ى مشتاقان، از خداوند متعال مسألت مى‏نمايم.

* سلام و صلوات خدا و فرشتگان مقرب و بندگان صالح بر آن ارواح طيبه و طاهره و همنشينى پيامبران و اولياء خدا نصيب آنان و رحمت و فضل الهى شامل حال بازماندگان آنان باد.

* هفته‏ى دفاع مقدس، مناسبت شايسته‏يى است براى سلامى از اعماق جان، بر ارواح نورانى و ياد مبارك شهيدان، به خون خفته گانى كه در راه خدا به جهادى بزرگ توفيق يافتند، و خداوند كريم و رحيم، شهادت را كه بالاترين دستاورد اين نشئه است، پاداش آنان ساخت و اين ستاره‏ى گرانبها را بر ناصيه‏ى آنان به درخشش آورد.

* ياد شهيدان، يادبود ارزشهاى انسانى است، و گراميداشت آنان، تجليل از برترين خصال بشرى است. ياد شهيدان بايد با تدبر و عبرت گيرى همراه باشد. آنان همان فرزانگانى هستند كه جان عاريت را كه كالايى تمام شدنى و رو به زوال است، با نعيم پايدار الهى سودا كردند و خود را از خسرانى كه هر انسانى خواه ناخواه دچار آن است - يعنى اضمحلال تدريجى سرمايه‏ى زندگى - به نيكوترين وجه رها ساختند. عمل صالح آنان كه از ايمانى پايدار ريشه مى‏گرفته است، برترين عملهاى صالح است.

* اين درس بزرگ را شهيد با حضور خود، با كرامت خود، با اجر عظيمى كه بدو وعده داده شده است، به طور پيوسته به ما كه هنوز در پشت حصارهاى ماديت و خود پرستى زندانى مى‏باشيم، مى‏دهد و ما را به جهاد، به هجرت الى‏اللَّه، به تلاش مخلصانه در راه خدا - كه همان انجام تكليفِ هر زمان و پاسخ به نياز هر لحظه است - فرا مى‏خواند. رحمت خدا بر آنان و تفضل و اجر الهى شامل حال خانواده‏هاى صبور و سرافراز آنان باد. و سلام‏اللَّه الزّاكيات على وليّه الأعظم و محبوب جميع الأمم (روحى‏فداه)

* سلام خداوند و بندگان شايسته‏اش به آنان كه جان خود را مشتاقانه به ميدان دفاع از دين خدا و عزت و استقلال ميهن اسلامى، بردند. عاشقانه هستى خود را نثار كردند تا هستى امّت اسلامى، استقرار و قوام بگيرد، و از لذّتها و هوسهاى زندگى چشم پوشيدند تا چشمشان به جمال محبوب ازلى روشن شود، و در راه شهادت گام نهادند تا راه خدا و راه سعادت خلق، همواره باز و به روى مردم گشوده بماند. حق شهيدان انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى نه فقط بر مردم كشور ما، بلكه بر همه‏ى دوستداران اسلام و بر همه‏ى طرفداران از آزادى و ارزشهاى الهى، بسى عظيم است. استكبار، جنگ هشت ساله را بر ملت ما تحميل كرد براى اين‏كه بتواند اسارت را به ايران اسلامى تحميل كند، و شهيدان عزيز و ديگر فداكاران جبهه‏هاى نبرد، ترفند دشمن را باطل ساختند. از اين روست كه اين روزها كه يادآور شروع تحميل جنگ بر ملت ماست مناسبت مغتنمى است براى تجليل از شهداى بزرگوار و جانبازان عزيز و آزادگان سرافراز و مفقودالاثرهاى مظلوم و همه‏ى رزمندگان مؤمن و دلاور، تكريم و تعظيم به پدر و پيشواى شهيدان حضرت امام خمينى (قدس‏سره‏الشريف)

* اگر چه روز شهيدان، مناسبت نيكويى براى عرض ارادت به ساحت شهيدان عالى‏مقام و ستارگان درخشان تاريخ امروز و فرداى ما است، ليكن حق آن است كه ملّت بزرگ همه‏ى روزها و سراسر تاريخ خود را مديون و مرهون جوانمردانى است كه با حضور فداكارانه‏ى خود در صف دفاع از ميهن عزيز، انقلاب بزرگ خود را پيروز و ملت كهن خود را سربلند و روسفيد كردند. مردم ما بايد آن روزهاى پرمحنتى را كه كشور اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار داشت و در بيرون و درون مرزها، در لباسها و زير نامهاى گوناگون، به ملت و كشور ما جفا و دشمنى و خيانت مى‏شد، هرگز از ياد نبرند، فداكارى شهيدان و گذشت خانواده‏ها و حضور رزمندگان ما بود كه ابرهاى تيره‏ى آن روزگار دشوار را از افق زندگى اين ملت زدود و بنام خداى بزرگ و يارى ولى‏اللَّه الاعظم (ارواحنافداه) و با رهبرى امام راحل بزرگوار، كشور را نجات داد. هميشه و در همه تجربه‏هاى دشوار ملّى، همانگونه فداكاريها است كه سپيده‏ى نجات كشور و ملت را پديدار مى‏سازند. بدين جهت وظيفه‏ى قدردانى از ايثارگران به ويژه شهيدان، فريضه‏يى عينى و تعيينى و هميشگى است. سلام خدا بر شهيدان، درود بر همه‏ى ايثارگران و خانواده‏هاى گرامى آنان و رحمت و بركات خدا بر امام راحل شهيدان و سلسله جنبان شهادت در ايران اسلامى.

* در ايام هفته‏ى دفاع مقدس - كه يادآور فصل مهمى از زندگى اين ملت و تاريخ پُرافتخار پس از انقلاب است - هيچ چيز شايسته‏تر و لازمتر از اين نيست كه ما از فداكاران دوران جنگ و سربازان جان بر كف اسلام، و كسانى‏كه جان خود را در وسط معركه‏ى حق و باطل به گروگان گذاشتند، تا آبروى اسلام و آبروى اين ملت و حيثيت جهاد در راه خدا را حفظ كنند، تجليل كنيم و آنها را بزرگ بداريم؛ مخصوصاً پاكبازانى كه هرچه داشتند، در اين ميدان نثار كردند؛ يعنى شهداى عزيز ما و خانواده‏هاى صبورِ پُرگذشت آنان، جانبازان فداكار و بلندنظر و گرانقدر ما و خانواده‏هاى رنج‏كشيده‏ى آنان، آزادگان عزيز ما و خانواده‏هاى آنان، و مفقودان و اسراى دور از ميهنمان و كسان و خانواده‏هاى نگران آنان. تجليل از اين عزيزان، وظيفه‏ى بزرگى براى ملت است.

* اين جنگ تحميلى، نه فقط براى همان چند سال يك امتحان بود، بلكه براى بعد از دوران خاتمه‏ى جنگ هم يك محك و يك امتحان و يك عبرت است. اگر هر ملتى بتواند در هنگام تهاجم دشمنان و خطرى كه بيگانگان براى او به‏وجود مى‏آورند، از خودش دفاع كند و دشمن را سركوب نمايد و به عقب براند و بعد از جنگ، ويرانيهاى جنگ را اصلاح كند و اوضاع را به حال اول دربياورد و عزت و آبروى آن ملت را حفظ بكند و يادگارهاى جنگ - يعنى همين رزمندگان و جانبازان و خانواده‏هاى شهدا - را گرامى بدارد، اين ملت ذليل‏شدنى نيست؛ اين ملت عزيز خواهد ماند.

* بزرگترين جنايت استعمار و ايادى خائن آن - كه در طول سالهاى متمادى بر كشورهاى اسلامى حكومت كردند - اين بود كه روح دفاع و سلحشورى را در ملتها كشتند و آنان را به شعارهاى پوچ، مثل قوميت و مليتهاى افراطى سرگرم كردند؛ لذا مى‏بينيد كه تقريباً از دو قرن پيش، دشمنان ملتهاى اسلامى به كشورهاى آنها سرازير شدند و هر وقت به نحوى آنها را تحقير و ذليل و غارت كردند و رفتند و ملتها همين‏طور آنها را تماشا و تحمل كردند. كار به آن‏جا رسيد كه امروز مى‏بينيد ملتهاى مسلمان، جزو ضعيفترين ملتهاى جهان هستند؛ در حالى كه اسلام در بطن خود، داراى قدرت و عزت و كرامت است. اسلام كه ذلت‏پذير نيست؛ چرا مسلمانان اين‏طور شدند؟! اين همان كارى است كه حكومتهاى دست‏نشانده با ملتهاى مسلمان انجام دادند؛ آنها را سركوب و ذليل و ذلت‏پذير كردند؛ هر وقت هم عده‏يى خواستند با الهامگيرى از روح اسلام كارى بكنند، از همه طرف آنها را محاصره كردند.

* ملت ما بحمداللَّه با پيروزى انقلاب اسلامى و بعد از اين پيروزى درخشان، خود را از اين حالت تحقيرآميز نجات داد. بعد هم ماجراى جنگ تحميلى اتفاق افتاد و اين ملت بزرگ ثابت كرد كه مى‏تواند از خودش دفاع كند؛ اين درسى براى ملتهاى ديگر شد. ما در مقابل بزرگترين قدرتهاى تركيب‏شده‏ى عالم قرار گرفتيم؛ يعنى در طول هشت سال، همه با كمك به دشمنمان، در مقابل ما صف‏آرايى كردند؛ اما بعد از اين هشت سال، نتوانستند يك‏صدم از مقاصد خودشان را به دست بياورند و سرافكنده به جاى اول برگشتند. آيا اين براى يك ملت عزت نيست؟

* آنچه كه من مى‏خواهم تأكيد كنم، اين است كه ملت ما نبايد هرگز فراهم‏آورندگان اين عزت را فراموش كند. آنها چه كسانى هستند؟ رزمندگان، نيروهاى مسلح، آحاد بسيج عظيم و بى‏پايان مردمى، جوانان مؤمن اين مملكت و خانواده‏هاى صبور و غيور اين ملت. اينها بودند كه اين حماسه‏ى بزرگ را آفريدند. اين كشور هميشه به رزمندگان دوران هشت‏ساله، بخصوص به خانواده‏هاى شهدا و جانبازان و آزادگان و مفقودان و اسرا و خانواده‏هايشان مديون است؛ ما به اينها مديون هستيم.

* اگر چه روز شهيدان، مناسبت نيكويى براى عرض ارادت به ساحت شهيدان عالى‏مقام و ستارگان درخشان تاريخ امروز و فرداى ما است، ليكن حق آن است كه ملّت بزرگ همه‏ى روزها و سراسر تاريخ خود را مديون و مرهون جوانمردانى است كه با حضور فداكارانه‏ى خود در صف دفاع از ميهن عزيز، انقلاب بزرگ خود را پيروز و ملت كهن خود را سربلند و روسفيد كردند. مردم ما بايد آن روزهاى پرمحنتى را كه كشور اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار داشت و در بيرون و درون مرزها، در لباسها و زير نامهاى گوناگون، به ملت و كشور ما جفا و دشمنى و خيانت مى‏شد، هرگز از ياد نبرند، فداكارى شهيدان و گذشت خانواده‏ها و حضور رزمندگان ما بود كه ابرهاى تيره‏ى آن روزگار دشوار را از افق زندگى اين ملت زدود و بنام خداى بزرگ و يارى ولى‏اللَّه الاعظم (ارواحنافداه) و با رهبرى امام راحل بزرگوار، كشور را نجات داد. هميشه و در همه تجربه‏هاى دشوار ملّى، همانگونه فداكاريها است كه سپيده‏ى نجات كشور و ملت را پديدار مى‏سازند. بدين جهت وظيفه ‏ى قدردانى از ايثارگران به ويژه شهيدان، فريضه‏يى عينى و تعيينى و هميشگى است. سلام خدا بر شهيدان، درود بر همه‏ى ايثارگران و خانواده‏هاى گرامى آنان و رحمت و بركات خدا بر امام راحل شهيدان و سلسله جنبان شهادت در ايران اسلامى.

* در سالگرد شروع جنگ تحميلى، ياد شهيدان عالى‏مقام را گرامى مى‏دارم و به رزمندگان عزيز درود مى‏فرستم و به جانبازان و اسراى فداكار و شجاع، عرض ارادت كرده، براى خانواده‏هاى با اخلاص و پر گذشت همه‏ى اين عزيزان، پاداش وافر الهى را مسألت مى‏نمايم.

* خدا را سپاس مى‏گويم كه با الطاف بى‏كران خود، به مجاهدت شما عزيزان بركت بخشيد و خطر بزرگى را كه با توطئه‏ى شياطين، به كشور و ملت بقيّةاللَّه(ارواحنافداه) متوجه شده بود، به وسيله‏ى شما برطرف ساخت.

* اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه كه شما رزمندگان نيروهاى مسلح و بسيج مردمى، در دوران جنگ هشت‏ساله نشان داديد و حقيقتاً اسلام را روسفيد و امت رسول‏اللَّه(صلّى‏اللَّه‏عليه‏واله) را سربلند ساختيد و اگر نبود خونهاى مطهر و معطرى كه در راه خدا بر زمين ريخته شد، يقيناً امروز از نظام اسلامى اثرى نبود و پرچم قرآن چنين سربلند نمى‏شد.

* همه‏ى كسانى كه در جنگ تحميلىِ هشت‏ساله، چه با حضور خود يا فرزندان و عزيزانشان، حضور و فعاليتى داشته‏اند، مخصوصاً خانواده‏هاى شهيدان عزيز و جانبازان و اسيران گرامى، بايد بدانند كه در امتحانى بزرگ شركت كرده و در آن سربلند بيرون آمده‏اند. خدا را بر اين توفيق بزرگ، سپاس بگزارند و روحيه‏ى دفاع از اسلام را كه موهبتى عظيم است، براى خود حفظ كنند.

* پروردگارا! اين بندگان صالح را همواره مشمول رحمت و فضل خود قرار ده و شهيدان عالى‏قدر ما را با اوليايت محشور فرما. "انّك سميع مجيب". در سالگرد هفته‏ى دفاع مقدس، هيچ چيز شايسته‏تر از آن نيست كه ياد و نام گرامى شهيدان و فداكاران راه خدا را بزرگ بداريم؛ آنان كه به عهد و پيمان خود با خدا و با امام عزيز وفا كردند و هستى خود را به ميدان آورده، صادقانه از حريم اسلام و نظام اسلامى دفاع نمودند و به بهاى نثار جان خود، خطر دشمن را از انقلاب و ميهن عزيز دور ساختند. اينها جاودانگان تاريخ ما و ستارگان اسلامند. هر چيزى با گذشت زمان كم‏رنگ و بى‏اثر مى‏شود، و اينان همچون همه‏ى شهيدان راه خدا، روزبه‏روز در چشم اهل دل و در متن تاريخ ما، برجسته‏تر و درخشانتر مى‏گردند. رحمت خدا بر آنان، و درود و دعاى بندگان صالح خدا نثار تربت آنان باد.

* جانبازان عزيز كه سلامت خود را فدا كرده‏اند، و اسيران آزاده و سربلند كه ساليانى از آزادى خود را مايه گذاشته‏اند، و خانواده‏هاى اين همه كه انواع رنجها را در راه خدا به جان خريده‏اند، همگى در صفوف مقدم اين جايگاه ارزشى، و پشت سر شهيدان والا مقام ما قرار دارند.

* اين فداكاريهاى بزرگ در كنار حضور مستمر رزمندگان ملت ما در جبهه‏هاى گوناگون كارزار انقلابى، توانسته است اسلام را سربلند، و دست بيگانگان را از ميهن كوتاه، و ايران را بلندآوازه و آبرومند سازد. اين مجاهدتها توانسته است راه ملت ايران را به سوى هدفهاى متعالى اسلام بگشايد و در دنياى تاريك و اسير ماديت و شهوت، دريچه‏يى به معنويت به روى او باز كند و به او عزت و شخصيت ببخشد.

* پاسدارى از خون شهيدان و احترام به زحمات دهساله‏ى ملت بزرگ ما در آن است كه روزبه‏روز حركت ما در راه اسلام سريعتر و صحيحتر گردد و جامعه‏ى ما و مردم ما و همه‏ى دستگاههاى ما، در اعمال و رفتار، به اسلام نزديكتر شوند. تكريم شهيدان به آن است كه اين ملت هرگز در برابر سلطه‏گران مستكبر سر خم نكند و به وسوسه‏ى دشمنان عظمت اسلام، تسليم نگردد. پيمودن اين راه است كه عزت و كاميابى دنيا و فلاح و سربلندى آخرت را نصيب ملت ما و همه‏ى مسلمين خواهد ساخت و دست شيطانهاى گوناگون را خواهد بريد.