تدبير ش 7
در برنامه ريزي فرهنگي معرفت و عشق به حسين (ع) را تقويت كنيد
جاذبه مغناطيس حسيني ، ... جابربنعبداللَّه را از مدينه بلند مىكند و به كربلا مىكشد. اين، همان ، مغناطيسي است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهلبيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است ... جابر بن عبدالله ... كودكى، ولادت و نشو و نماى حسينبنعلى (عليهالسّلام) را به چشم خود ديده است ... جابربنعبداللَّه به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشتاند.
بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربنعبداللَّه انصارى است ... وقتى كه مىبيند كه چطور آن جگرگوشهى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغيانگران، اينطور با مظلوميت به شهادت رسانده،... روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد ... ما با خودمان عهد كردهايم و عهد مىكنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همهى ملت ما، همهى كشور ما، همهى شيعيان عالم و بلكه همهى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسينبنعلى (عليهالسّلام) دارند. 1/1/85
عشق به پيامبر (ص) را محور برنامههاي فرهنگي و تبليغي قرار دهيد
وجود مقدس نبى مكرم و رسول اعظم اسلام، مهمترين نقطهى ايجاد وحدت است ... دنياى اسلامى مىتواند در اين نقطه به هم پيوند بخورد؛ اينجا، جايى است كه عواطف همهى مسلمانها در آنجا متمركز مىشود؛ اين، كانون عشق و محبت و دنياى اسلام است ... اين، نقطهى اصلى است؛ سياستمداران، نخبگان علمى و فرهنگى، نويسندگان، شعرا و هنرمندان ما روى اين نقطه تكيه كنند و همهى مسلمانها با اين شعار به هم نزديك شوند ... دلها در سراسر امت اسلامى، به ياد پيامبر و به عشق پيغمبر طراوت پيدا مىكند؛ همهى ما دلباخته و عاشق آن بزرگواريم. 27/1/85
تدبير ش 13
علي(ع) الگوي ولايتپذيري، اقتدا و پيروي از رسول اعظم(ص) است
زندگى اميرالمؤمنين، زندگىِ يك مسلمان كامل و يك انسانِ تراز عالى به شمار ميرود؛ الگو، اميرالمؤمنين است، اميرالمؤمنين... در دامان پيغمبر رشد پيدا كرده و با تربيت او تربيت شده است... از اول بعثت تا آن روزى كه بعثت و رسالت اعلام شد، حملهها و سختيها شروع شد. خودِ اميرالمؤمنين مي فرمايد: «لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل اثر امه»؛ مثل برّهاى كه دنبال مادرش حركت ميكند، دائم متصل به رسول خدا بودم. «يرفع لى فى كلّ يوم من اخلاقه علما و يأمرنى بالاقتداء به»؛ هر روز، با عمل و اخلاق خود، يك درس و دانش جديدى به من مىآموخت و از من ميخواست كه به آن عمل كنم...(پيغمبر(ص))هر سال مدتى را در غار حراء ميگذرانيد«فأراه و لايراه غيرى»؛ من ميرفتم او را ميديدم؛ هيچ كس غير از من به سراغ او نمي رفت و او را نميديد... و من. «ارى نور الوحى و الرّسالة و اشمّ ريح النّبوه»؛ نور پيغمبرى را ميديدم؛ عطر دلپذير نبوت را استشمام ميكردم آن روزى كه پيغمبر خدا و مسلمانها را از مكه بيرون كردند و آنها مجبور شدند به شعب ابىطالب...پناه ببرند اميرالمؤمنين... جوان هفده ساله وارد شعب ابىطالب شد و بيست ساله بودند كه... بيرون آمدند. وقتى پيغمبر... ده روز در طائف ماندند - اميرالمؤمنين همراه پيغمبر بود؛ كه آنجا اشراف و ثروتمندان طائف فهميدند كه پيغمبر اكرم به طائف آمده است، غلامان و نوكران و مردم كوچه و بازار را تحريك كردند و آنها به پيغمبر سنگ زدند؛ آنجا اميرالمؤمنين ايستاد و از پيغمبر دفاع كرد. آن شبى كه براى اولين بار، چنــــد نفـر از بزرگان مدينه مخفيانه به خانهى قديمىِ عبدالمطلب آمدند و براى بيعت، كنار پيغمبر نشستند و كفار قريش اطلاع پيدا كردند و آمدند اطراف آن خانه را گرفتند تا حمله كنند، آن كسانى كه آمدند دفاع كردند، اميرالمؤمنين و جناب حمزه بودند. اين جوان - جوان مؤمن، جوان نورانى، جوان متصل به منبع وحى، مؤمن واقعى، پرهيزگار و پاكيزهى كامل - تمام اين دوران سيزده ساله و همهى وجودش را وقف دفاع از رسالت و پيغمبر كرد. سختترين كارها را هم در هنگام هجرت پيغمبر، اميرالمؤمنين به عهده گرفت؛ يعنى منتقل كردن زنان (فواطم) و دادن اماناتى كه دست پيغمبر بود و بعد رساندن خود به قبا و مدينه؛ بعد در مدينه، سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پيغمبر و عبادت كنندهى تراز اول در ميان همهى مسلمانان، اميرالمؤمنين است. در جنگ، همهى چشمها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همهى دلهـــــا تحت الشعاعِ دل نورانى اوست. پاى منبر پيغمبر هم، از همهى شاگردان پذيرندهتر، دانندهتر و پرسندهتر اوست. 21/7/85
بايد با تمسك به اميرالمؤمنين(ع) و اتخاذ تدبير متناسب با شرايط، به تكليف عمل شود
الگو... اميرالمؤمنين است... بعد از رحلت پيغمبر، ماجراى ثقيفه و مسئلهى خلافت پيش آمد. خوب، معلوم بود حق با اميرالمؤمنين بود و حق را متعلق به خود ميدانست؛ اما وارد جدال و جنجال نشد. وقتى بيعت تمام شد و حضرت مجبور شد و نخواست در مقابل جماعت مردم بايستد و فتنهاى درست بشود، تسليم بيعت شد. بعد هم از كار كناره گرفت و اولِ كار، يك گوشهاى نشست؛ به معناى اينكه هيچ گونه مزاحمتى براى كسانى كه در رأس كار هستند، به وجود نمىآورد. بعد از اندكى احساس كرد كه جامعهى اسلامى به او نياز دارد: «حتّى رأيت راجعة الناس قد رجعت تريد محو دين محمّد(صلّى اللَّه عليه و آله)»؛ آن وقت وارد ميدان شد. همكارى، مشاركت وكمك به كسانى كه مديريت جامعه را به عهده داشتند، هدايت و دستگيرى آنها در آنجايى كه ميلغزيدند؛ در آنجايى كه اشتباه ميكردند؛ چه در زمينهى علمى، چه در زمينهى سياسى، در همهى زمينهها... هدايتها و كمكهاى آن بزرگوار در زمينهى لشگركشيها، در زمينهى اجراى حدود، در زمينهى مسائل سياسى و غيره؛ مرشد كامل، محور و مركز نورافشانى در جامعهى اسلامى، اميرالمؤمنين بود... نوبت به خلافت رسيد . آن وقت معجزه ى مديريت و حكومت در تمام تاريخ را اميرالمؤمنين سردست آورد. اين چهار سال و نه ماه،ده ماهِ حكومت اميرالمؤمنين، معجزهى حكومت است؛ ديگر نظير آن، حكومتى ديده نشده است؛ حكومت عدل مطلق، شجاعت مطلق، همراه با مظلوميت مطلق... اميرالمؤمنين حكومتى را برپا كرد كه افتخار همهى حكومتهاى با انصاف دنيا اين است كه بتوانند خودشان را اندكـى به آن شبيه كنند؛ و تازه نميتوانند و هيچ كس تا امروز نتوانسته است. 21/7/85
از تقدسات جاهلانهاي كه انسان را زمره عمّال ظلم و جور قرار مي دهد ، پرهيز نمائيد
در دعاها و اذكار(نوزدهم رمضان) اين جمله بود« اللّهم العن قتلت اميرالمؤمنين»؛ خدايا! قاتلان اميرالمؤمنين را لعنت كن، از رحمت خودت دور كن. در مسجد كوفه، يك نفر كه بيشتر بر فرق مبارك حضرت شمشير نزد؛ اما مي گويد قاتلان! ببينيد، اين هم يكى از همان درسهايى است كه انسان از دعا ميگيرد. لازم نيست كه انسان، خودش مباشرتاً در حادثه حضور داشته باشد تا حادثه به او منسوب شود. از آن روزى كه غوغاى حكميت در جنگ صفين به راه افتاد. يك عدهى ظاهرپرست، به قرآنهاى سرنيزه فريب خوردند و اينقدر اين فريب خودشان را غليظ كردند و حق را به جانب خود دانستند كه جرئت كردند به انسـان والامقامى مثل على فشار بياورند و زور بگويند و او را وادار به قبول حكميت كنند؛ از آن روز، كسانى كه در آن قضيه فعال بودند، جزوِ قتلهى اميرالمؤمنيناند؛ تا آنهايى كه قدرش را ندانستند؛ تا آنهايى كه كمك كردند؛ تا آنهايى كه به دنبال شهوت رانيها يا اغراض شخصىشان در به شهادت رساندن اين انسان بزرگ تاريخ، همراهى كردند. لعنت خدا بر همهى آنها!.. 21/7/85
تدبير ش 16
« غدير» تدبير الهي براي تداوم هدايت و زعامت امت اسلامي است.
مسئلهى «غدير» يك مسئلهى تاريخىِ صرف نيست. نشانهاى از جامعيت اسلام است. اگر نبىمكرم - كه در طول ده سال، يك جامعهى بدوىِ آلودهى به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهاى عظيمى كه آن بزرگوار انجام داد و به كمك اصحاب باوفايش به يك جامعهى مترقى اسلامى تبديل كرد - براى بعد از اين ده سال، فكرى نكرده بود و نقشهاى در اختيار امت نگذاشته بود، اين كار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلى به قدرى عميق بود كه شايد براى زدودن آنها سالهاى بسيارطولانى نياز بود. ظواهر، خوب بود. ايمان مردم، ايمان خوبى بود. البته همه در يك سطح نبودند. بعضى در زمان وفات پيغمبر اكرم يك سال بود، شش ماه بود، دو سال بود كه اسلام آورده بودند. آن هم هيمنهى قدرت نظامى پيغمبر همراه با جاذبههاى اسلام،اينها را به اسلام كشانده بود. همه كه جزو آن مسلمانان عميقِ دوران اول نبودند. براى پاك كردن رسوبات جاهلى از اعماق اين جامعه و مستقيم نگه داشتن خط هدايت اسلامى بعد از ده سالِ زمان پيغمبر، يك تدبيرى لازم بود. اگر اين تدبير انجام نمىشد، كار ناتمام بود. اين كه در آيهى مباركهى سورهى مائده مىفرمايد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى»، تصريح به همـين معنـاست كه اين نعـمـت_نعمت اسلام، نعمت هدايت، نعمت نشان دادن صراط مستقيم به جامعهى بشريت_ آن وقتى تمام و كامل مىشد كه نقشهى راه براى بعد از پيغمبر هم معين باشد. اين يك امر طبيعى است.اين كار را پيغمبر در غدير انجام دادند.... اين هم فكر پيغمبر نبود، اين هدايت الهى بود، دستور الهى بود، نصب الهى بود. مثل بقيهى سخنان و هدايتهاى نبى مكرم كه همه، الهام الهى بود. اين دستور صريح پروردگار به پيغمبر اكرم بود، پيغمبر اكرم هم اين دستور را عمل كردند. مسئلهى غدير اين است. يعنى نشاندهندهى جامعيت اسلام و نگاه به آينده و آن چيزى كه در هدايت و زعامت امت اسلامى شرط است . 18/10/85
شخصيــت علي (ع) نماد زعامـت و رهبري اسلامي در طول زمان است
پيغمبر در غدير ... اميرالمؤمنين(ع) را كه از لحاظ شخصيت - چه شخصيت ايمانى، چه شخصيت اخلاقى، چه شخصيت انقلابى و نظامى، چه شخصيت رفتارى با قشرهاى مختلف افراد - يك فرد ممتاز و منحصر بفردى بود، منصوب كردند و مردم را به تبعيت از او موظف كردند ... همان چيزهايى كه شخصيت اميرالمؤمنين(ع)، مظهر آنهاست: يعنى «تقوا»، «تدين»، «پايبندى مطلق به دين»، «ملاحظهى غير خدا و غير راه حق را نكردن»، « بىپروا در راه خدا حركت كردن»، « برخوردارى از علم»، «برخوردارى از عقل و تـدبير»، «برخوردارى از قدرت عزم و اراده». اين يك عمل واقعى و در عين حال نمادين است. اميرالمؤمنيــن(ع) را با همين خصوصيات نصب كردند، در عين حال اين نماد زعامت امت اسلامى در طول عمر اسلام - هر چه كه بشود - همين عمل است. يعنى نماد زعامت و رهبرى اسلامى در طول زمان همين است، همان چيزى كه در انتخاب الهى اميرالمؤمنين(ع) تحقق پيدا كرد. 18/10/85
نهج البلاغه متعلق به همه مسلمين است، براي شرح و بسط معارف نهج البلاغه در جهان اسلام برنامهريزي كنيد
علامه ابنميثم بحرانى ... اين شخصيت بزرگ علمى قرن هفتم. هم فقيــه است، هم متكلــم است و مسلط به مفاهيم عاليـهاى است كه در نهـج البـلاغـهى اميرالمؤمنين(عليهالصّلاةوالسّلام)به صــورت متراكم گنجانيده شده است ... در بين همهى شرحهايى كه بر نهجالبلاغه نوشته شــــده است، «شرح ابنميثــــم» از جهــت تبيين مراد اميرالمؤمنين(ع) و كلمــات آن بزرگـــوار بهتـــريـن است ... نهجالبلاغه كتاب همهى مسلمين است. لذا شما ملاحظه مىكنيد كه از علماى شيعه و سنى در طول قرنهاى متمادى، افراد بزرگ و نامدارى اين كتاب را شرح كردهاند - چه از علماى اهل سنت، چه از علماى شيعه - در همين دورانهاى اخير شيخ محمد عبده اين كتاب را شرح كرده و از اين كتاب تجليل كرده است. نهج البلاغه متعلق به همه مسلمين است. 25/10/85
تدبير ش21
بايدلفظ ،معنا وآهنگ در شعر مداح وذاكر اهل بيت، به افزايش ايمان مخاطب بينجامد
دين اگر چه كه پايهاش عقلانيت و فلسفه و استدلال است؛ در اين هيچ شكى نيست، اما هيچ مبناى عقلانى و فلسفى و حِكمى بدون آبيارى شدن از عاطفه و ايمان قلبى امكان ندارد كه رويش پيدا كند و ريشه بدواند و در تاريخ بماند. اديان، خصوصيتشان همين است؛ با مكاتب ديگر، با اين ايدئولوژىها، با اين فلسفههاى گوناگون فرقشان همين است كه ايمانها را جلب مي كند. ايمان، غير از علم است؛ ايمان غير از استدلال است؛ ايمان غير از فلسفه است؛ ايمان يك امر قلبى است.
جايگاه ايمان با جايگاه عاطفه و احساس يكجاست. ايمان يعنى دل سپردن، سر سپردن، دل دادن. بنابراين، دل نقش پيدا مي كند؛ عواطف جايگاه خود را در طول تاريخ اديان به اين شكل حفظ مي كنند... شما فكر مي كنيد حقانيت علىبنابىطالب را در صدر اسلام، آن كسانى كه از خود پيغمبر دربارهى علىبنابىطالب آن حرفها را شنيده بودند، نمي دانستند؟ علم داشتند. ما در اخبار خواندهايم آنها از دو لب پيغمبر شنيده بودند؛ علم داشتند؛ اما آنچه كم بود، ايمان به آن معلوم بود؛ ايمان به آن چيزى بود كه علم به او پيدا شده بود: يعنى دل دادن. چه چيزى جلوى ايمان را مي گيرد؟ خيلى چيزها؛ كه حالا اين يك باب واسع ديگرى است. نقش هنر، نقش شعر، نقش ادبيات، نقش حضور در ميدانهاى عملى در پرورش اين روح ايمانى، نقشى است كه بسيار بسيار كارساز و مؤثر است. شما جاى مداح و ذاكر اهل بيت را اينجا ببينيد؛ نقش ايمانآفرين، نقش فرهنگساز، نقش مستحكمكنندهى پيوند قلبى بين پيروان و بين آن محبوبان؛ يك چنين نقشى است. اين نقش، بسيار نقش مهمى است ... وقتى شعر را مي خوانيم، به فكر باشيم كه از اين شعر ما ايمان مخاطبان ما زياد شود. پس، هر شعرى را نمي خوانيم؛ هرجور خواندنى را انتخاب نمي كنيم؛ جورى مي خوانيم كه لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزايش ايمان مخاطب....برادران مداح اهميت اين كار را درك كنند. وقتى اهميت معلوم شد - به موازات اهميت، مسئوليت است - مسئوليت اين كار را درك كنند. 14/4/86
تدبير ش22
صرف تعريف واظهار محبت به اميرالمؤمنين(ع) كافي نيست بلكه بايد به تداوم راه آن حضرت همت گماريد
ما حالا اسممان علوي است؛ شيعيان علي. صرف اينكه بگوييم علي و راه او را دنبال نكنيم، فايدهاي ندارد. كساني بودند در زمان خود آن بزرگوار كه اظهار ارادت به او هم ميكردند، لكن از آنچه كه او ميخواست، تخلف ميكردند. اميرالمؤمنين با اينها بيرحمانه برخورد كرد. فسق و فجور كردند، حد الهي را بر اينها جاري كرد؛ كفر گفتند، اينها را از دم شمشير گذراند... كساني گفتند او خداست. اميرالمؤمنين دستور داد همهشان را كُشتند؛ رحمشان نكرد؛ در رودربايستي گير نكرد كه اينها طرفدار مايند و دارند دربارهي ما مبالغه ميكنند؛ نخير، اينها راه توحيد، راه مبارزهي با شرك را رها كردند، مرتد شدند و توبه هم نكردند؛ اميرالمؤمنين هم دستور داد و همه را به حد الهي محكوم كردند و به قتل رساندند. اميرالمؤمنين اينجوري است. اگر ما خيال كنيم به صرف اينكه اميرالمؤمنين را به زبان تعريف و ستايش كنيم يا محبت او را در دل داريم، خداي متعال و خود اميرالمؤمنين از كجرويها، از سياهكاريها و از بديهاي ما صرفنظر ميكنند، بدانيم كه اين منطقه اميرالمؤمنين نيست. منطق اميرالمؤمنين، سلوك راه خداست. شيعه يعني كسي كه دنبال اميرالمؤمنين به راه ميافتد. حالا يك وقتي خطايي، اشتباهي، گناهي كسي ميكند، او بحث ديگري است؛ استغفار بايد بكند؛ اما دلخوش كردن به انتساب به اميرالمؤمنين و كم و كوچك شمردن تخلف ازراه خدا، بههيچ وجه در منطق اميرالمؤمنين پذيرفته نيست. اهميت كار اميرالمؤمنين اين است كه از حق، از عدل، از ثبوت راه الهي، به خاطر ملاحظات صرف نظر نكرد. 6/5/86
براي رسيدن به آرمانها، بايد عدالت خواهي، دينداري و ايستادگي اميرالمؤمنين(ع) را الگوي خود قرار دهيد
امروز اگر بخواهيم مصداقي براي اين حركت اميرالمؤمنين پيدا كنيم - كه البته مصداق ناقصي است - تشكيل جامعهي اسلامي و حكومت اسلامي و جمهوري اسلامي است. اين، يعني در مقابلهي با ظلم و كجروي و كفر و حركت ظالمانهي مفسدانهي طواغيت جهاني، سر بلند كردن و ايستادن. در اين راه بايد حركت كرد. نظام جمهوري اسلامي خودِ وجودش و هويتش ضديت با ظلم و زور است؛ ضديت با تبعيض است... قدرتهايي كه امروز تسلط بر عالم دارند، قدرتهاي ستمگر و ظالمند و به همين دليل هم با جمهوري اسلامي سر ناسازگاري و سر ستيزهگري دارند. ايستادگيجمهوري اسلامــي، مظهــر عدالــت خواهي اميرالمؤمنين(ع) است. آنچه ما ملت ايران و مسؤولان بالخصوص بر عهده داريم، اين است كه اين الگو را هرچه بيشتر به نمونهي اصلي خود نزديك و شبيه كنيم. در داخل كشور شعار «عدالت» را جدي بايد گرفت؛ شعار «دينداري» را جدي بايد گرفت؛ راه اميرالمؤمنين را جدي بايد گرفت و همين است كه ميتواند ما را براي رسيدن به آرمانها و آرزوهاي بلند ملت ايران كمك كند... اميرالمؤمنين توصيه فرموده بود كه: «لا تستوحشوا في طريق الهدي لقلّة اهله»، از تنهايي نميترسيد؛ از اينكه تنها بماند، نميترسيد، واهمه نداشت؛ حق با اوست، پس خدا با اوست. با مجاهدت حركت كرد... امروز هممسؤولان كشور و آحاد مردم ما اگر ميخواهند ملت ايران به آن قلهي بلند عظمت و افتخار و عزتي كه آرزويش را دارد، دست پيدا كند، بايد همين راه را دنبال كنند؛ بايد با شجاعت تمام، با آگاهي و بينش كامل، با خطرپذيري در مقابل قدرتمندان و زورگويان و زورمندان عالم اين راه را ادامه دهند. موفقيت در «ايستادگي» است. 6/5/86
تدبير ش 26
نبايد تصور كرد كه «غدير» مثل بقيه اعياد است
نبايد تصور كرد كه عيد غدير يك عيدي مثل بقيهي اعياد است. اگرچه جنبهي نمادين و معنا و مضمون در همهي اعياد اسلامي هست، ولي نه به اندازهاي كه در عـيد غــدير ايـن معــنا وجود دارد. 8/10/86
«غدير» جهت اسلام و سمتگيري حركت اسلامي
يك بُعد اين مسئله عزيز(غدير)، مسئلهي جهت اسلام و سمتگيري حركت اسلامي است... اگر با چشم تحقيق مسلمين به اين حادثه نگاه كنند، همه اين معنا را تصديق خواهند كرد كه اين حركت عظيم پيغمبر در ميانهي راه حج، برگشت از حج، در وسط بيابان، در سال آخر عمر، با آن مقدمات، با آن مؤخرات، نام بردن از امـيـرالمؤمنيـن(ع)، معـرفـي كـردن اميرالمؤمنين(ع) به اينكه «مـن كنـت مولاه فهذا علي مولاه» هيچ معنايي جز تعيين خط حكومت و ولايت در اسلام بعد از رحلت پيغمبر اكرم ندارد. معناش فقط همين است. محققين دنياي اسلام در طول تاريخ همين معنا را احساس كردهاند و فهميدهاند از اين حادثه و اين عبارت پيغمبر...، اين بُعد اعتقادي است و شيعه با اين مشعل درخشان، با اين منطق روشن، در طول قرنهاي متمادي توانسته است حقانيت خود را براي همهي دلهايي كه جستجوگر بودند و با انصاف بودند، اثبات بكند.اينكه شيعه توانسته اسـت بمانـد و رشـد كند، در ميان اين همه موانع و اشكالاتي كه وجود داشته است و فشارهايي كه بوده است در طول تاريخ، اين به پشتيباني و اتكاء به همين منطق قوي و روشن بوده است. اگر اين منطق قــوي نبود، شيعه مضمحـــل ميشد و از بين ميرفت. اين منطق، منطق بسيار مستحكمي است. 8/10/86
انتصاب اميرالمؤمنين(ع) با محاسبهي الهي و فوق بشري
يك بُعد قضيـه غديــر، توجـه به ارزش معنــوي آن شخصيتــي است كــه در ايـن حـادثــه، پيغمبر او را معيـن كــــرد و منصوب كـرد؛ يعني اميرالمؤمنين(ع). براي گزينش نسبت به يك چنين منصبي، اگر همهي عوامل را كه در كمال يك انسان دخالت دارند، بشر معمولي بخواهد محاسبه كند، يقيناً نميتواند به همهي آنها دست پيدا كند. اين يك محاسبهي الهي و فوق بشري لازم دارد. با يك چنين محاسبهاي، نبيمكرم اسـلام اميـر المؤمنـين(ع) را متناسب با اين موقعيت و اين مقام دانسته است. 8/10/86
حاكــم اسلامــي بايـد كســي باشـد در تــراز علي ابن ابيطالب(ع)
اسلام تا ابدالدهر حكومت خواهد داشـت؛ انـواع و اقسام آدمـهايـي كه صلاحيتهايي در سطوح مختلف دارند، به حـكومـت خواهـند رسـيد. اين، قابل پيشبيني بوده از اولِ اسلام. آن كسي كه سرچشمه را بايد به او سپرد تا طول تاريخ اسلام از ايـن سرچشمه سيراب شـود، او بايـد كـسي باشــد در تـراز اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع)، او نميتوانـد يك انساني معمولي باشد. سرچشمه در اختيـار اوست؛ لذاست همهي ائمهي ما عليهم السلام كه خودشان هم صاحب همين منصب بودند– اگرچه فرصت حكومت به آنهاداده نشد–همه بـه اميرالمؤمنين(ع) با چشم عظمت نگاه ميكردند. ائمه(ع) همه، عليبنابيطالب(ع) را مثل يك خورشيدي در آسمان امامت ميديدند كه بقيهي ائمه مثل ستارگان آن آسمانند. اميرالمؤمنين افضل از آنها بود، كما اينكه دربارهي امام حسن و امام حسين(ع) با آن مقاماتي كه آن دو بـزرگوار دارند، پيغمبر ميفرمايد: «ابوهماافضلمنهما»؛پدرشان از امام حسن و امام حسينعليهما السلام بالاتر است، با فضيلتتر اسـت. اين است مقام اميرالمؤمنين(ع). 8/10/86
مابايدبه سمت شاخصههاي اميرالمؤمنين(ع)در تشكيل نظام حركت كنيم
امروز جامعهي اسلامي ما بايد همتش همان چيزي باشد كه آن روز اميرالمؤمنين(ع) در صدد انجام دادن او بود و در آن فرصتي كه به دست آورد براي حاكميت، آنها را انجام داد. شما نگاه كنيد ببينيد شاخصههاي اميرالمؤمنين(ع) و نظامي كه او درصدد تشكيل آن نظام بود، چيست. ما بايد آن شاخصه ها را در نظر بگيريم، به سمت آنها حركت بكنيم. شاخصهي عدالت، شاخصهي اخلاق، توحيد، كار را براي خدا انجام دادن، در نگاه به آحاد جامعه، نگاه مهربان و عطوفتبار به همه – همهي افراد جامعه- داشتن... اميرالمؤمنين(ع) از نزديكترين نزديكان خود هم تخلف را، خيانت را، انحراف از راه خدا را تحمل نميكرد. آن عطوفت به جاي خود، آن نگاه قاطع و ضابطهمند به جاي خود. اين نگاه اميرالمؤمنين(ع) است. اينها الگوست. ممكن است ما در حركت به سمت اين هدف و اين الگو بتوانيم از ده درجه، دو درجه، سه درجه جلو برويم و بيشتر نتوانيم؛ اما بايد در اين جهت حركت كنيم؛ شاخص ما بايد اين باشد. اين، معناي غدير است. 8/10/86
فرامـوش نبايد بكنيـم كـه جامعـهي مـا يـك جامعـهي علوي است، بايستي اين معيارها را رعايت كنيم
اينـي كــه مـا غديـر را زنده نگـه ميداريم، فقط به خاطر جنبهي اعتقادي آن نيست؛ يا جنبهي مناقبي آن نسبت به وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع). اين جنبه هم جنبهي بسيار مهمي است. فراموش نبايد بكنيم كه جامعهي ما يك جامعهي علوي است. آرزوي ما اين است كه در تراز جامعهاي كـه اميرالمؤمنين(ع) ميخواست بسازد، قرار بگيريم. پس بايستي اين معيارها را رعايت كنيم. 8/10/86
جامعهي اسلامي بايد شخصيت اميرالمؤمنين(ع) را الگو قرار بدهد
امروز براي ما اين بُعد خيلي اهميت دارد و در غدير وجود دارد، اين است كه همــهي مـا بدانيـم حكومــت اسـلامي وجامعـهي اسلامـي بايـد شخصيـت اميـرالمؤمنيـن(ع) و جامعـهاي را كـه اميرالمؤمنين(ع) ميخواست درست كند، الگو قرار بدهد. الگوي ما اين است؛ به آن سمت بايد حركت كنيم. معنايش اين نيست كه در طول تاريخ از بزرگان و علما و شخصيتهاي برجسته، ممكن است كساني پيدا بشوند كه مثل اميرالمؤمنين(ع) يا يك درجه پايينتر از اميرالمؤمنين(ع) باشند؛ نه، اين نيست؛ بزرگان ما، علماي ما، برجستگان ما، شخصيتهاي ما از قنبرِ خادم اميرالمؤمنين(ع) هم پايينترند، خاك پاي اميرالمؤمنين(ع) هم نميشوند. اينجور نيست كه ما بخواهيم كسي را، يا بتوانيم كسي را با آن شخصيت والا مقايسه كنيم؛ اين نيست، لكن اين هست كه ما بايستي كار را با توجه به آن سرمشقانجامبدهيم. 08/10/86
فـداكاري اميرالمؤمنين(ع)، درس غدير است
توجه داشته باشيم اميرالمؤمنين(ع) با اين موقعيت، با اين وضوحِ معناي امامت آن بزرگوار كه منصوب پيغمبر و منصوب الهي است، آن وقتي كه ملاحظه كرد و ديد كه جامعهي اسلامي آسيبپذير است و اگر او بخواهد دنبالهي اين حق را بگيرد و مطالبه كند، ممكن است اسلام به خطر بيفتد، كنار نشست. اين هم يك مسئلهي مهمي است. نه فقط كنار نشست - يعني ادعا را مطرح نكرد كه اختلاف و شق عصـاي مسلميـن نشـود – بلكـه همكـاري كـرد با كسـانـي كـه بـه نظـر اميــرالمؤمنين(ع) صاحبان منصب حق نبودند- كـه بــر جـامعهي اسـلامي حـكومت ميكردند - چون ديد كه امروز اسلام به اين احتياج دارد؛ فداكاري. اين هم يك درس ديگر است براي ما. اين هم درس غدير است، درس علوي است. 8/10/86
وعاظ و مداحان بايد توجه داشته باشند كه حقايق عاشورا را بازيچه نبايد قرار داد
گويندگان،وعاظ، مداحان، سرايندگان، همه بايد توجه داشته باشند كه اين يك حقيقت عزيز است؛ با آن نبايست بازي كرد؛ حقايق ماجراي عاشورا را بازيچه نبايد قرار داد. هر كسي يك چيزي به آن اضافه بكند، خرافهاي را به آن وصل بكند، كارهاي غيــر معقول را به نام عزاداري انجام بدهد، اينها نبايد باشد؛ اينها طرفداري از امام حسين نيست. يك وقتي ما راجع به مسئلهي تظاهرات قمه، مطلبي را گفتيم، يك عدهاي گوشه كنار صداشان بلند شد كه آقا ! اين عزاداري امام حسين(ع) است؛ مخالفت نشود با عزاداري امام حسين(ع)! اين، مخالفت با عزاداري نيست؛ مخالفت با ضايع كردن عزاداري است. عزاداري امامحسين(ع) را نبايد ضايع كرد. منبر حسيني، مجلس حسيني، محل بيان حقايق ديني، يعني حقايق حسيني است. شعر در اين جهت، حركت در اين جـهت، نوحـه و مـديحه دراين جهت بايد باشد. 19/10/86
مجالس حسيني، يعني مجالس ضد شمرها، يزيدها و ابن زيادهاي زمان حاضر
ما شمر را لعنت ميكنيم، براي اينكه ريشهي شمر شدن و شمري عمل كردن را در دنيا بكنيم؛ ما يزيد و عبيداللَّه را لعنت ميكنيم، براي اينكه با حاكميت طاغوت، حاكميتيزيدي،حاكميت عيش و نوش، حاكميت ظلمِ به مؤمنين در دنيا مقابله كنيم. حسينبنعلي(ع) قيامش براي اين بود كه بيني حاكميتهاي عليه ارزشهاي اسلامي و انساني و الهي را به خاك بمالد و نابود كند؛ و همين كار را هم امام حسين(ع) با قيام خود كرد. مجالس ما؛ مجالس حسيني، يعني مجالس ضد ظلم، مجالـس ضد سلطـه، مجالس ضد شمرها و يزيدهـــا و ابنزيادهاي زمان موجود، زمان حاضر، معنايش اين است. اين استمرار ماجراي امام حسين(ع) است. 19/10/86
امام حسين(ع) براي احرار عالم درس داد
امروز دنيا پر از ظلم و جور است. شما ببينيد ...؛ در فلسطين ...، در عراق...، در كشـــورهاي گوناگون ...، با ملتهاي دنيا...، با فقرا ...، با ثروتهاي ملي كشورها چـه مـيكنند. ابعــاد عظيــم حركـت حسينبنعلي(ع) شامـل همــهي ايـن ميدان وسـيع ميشود. امامحسين(ع) نه فقـط بـراي شيــعه، نه فقـط بـراي مسلمانها، بلكه بـراي احـــرار عــالم درس دارد. 19/10/86
جهتگيري در عزاداري امام حسين(ع) بايد گسترش روح تدين ، شجاعت و غيرت ديني باشد
جهتگيري در عزاداري امام حسين(ع) به اين نحو بايد باشد: گسترش تبيين، بيان، آگاهسازي، محكم كردن ايمان مردم، روح تدين را در مردم گسترشِ دادن، روح شجاعت و غيرت ديني را در مردم زياد كردن، حالت بيتفاوتي و سكر و بــيحــالي را از مردم گرفتـن؛ اينهاست معناي قيام حسيني و بزرگـداشـــت عزاداري امامحسين(ع) در زمان ما. لذا زنده است، هميشه هم زنده خواهد بود. 19/10/86
تدبير ش28-29-30
بايد بفهميم كه در سيرهي پيغمبر چه گنجينه عظيمي براي مسلمانها نهفته است
امروز كه جبههي استكبار جهاني درصدد تضعيف اسلام است، وجود مبارك پيامبر را هدف قرار ميدهد... چونازبيداريامتاسلامي مي ترسند؛ چون از قدرت جامعهي يك ميليارد و پانصد ميليوني مسلمان در سرتاسر عالم وحشت دارند، در مقابل پيغمبر صفآرايي ميكنند. اين بايد ما مسلمانها را بيدار كند؛ بفهميـــم كه در وجــود پيامبــر، در شخــصيت پيامــبر، در خــاطــرات زنــدگي پيامبــر، در هجرت پيغمبر، در جهاد پيغمبـــر، در سيـــرهي پيغمبـر، در درسهاي قولي و عملي پيغمبر، چه گنجينهي عظيمـــي براي مسلمانهـا نهفته است. ما از اين گنجينه اگر استفاده كنيم، امت اسلامي به آنچنان موقــعيتي خواهد رسيــد كه نتوانند ديــگر به او زور بگويــند؛ نتوانند اورازير فشار قراربدهند؛ نتوانند او را تهديدكنند؛ اين درس است براي ما. 22/12/86
اهانت امروز به پيامبر، همان مسئله جاهليت نخستين است
دشمنان پيامبر با شخص پيغمبر مسئله نداشتند؛ مشکل آنها با پيام پيغمبر بود. همهي کساني که جبههي متحـــدي را عليه پيغمبر تشکيل دادند، با پيام توحيد او، با پيام عدل او و با آموزشهاي مکتب او دشمني ميکردند... اگر امروز مشاهده ميشود که در ادبيات برخي از کشورهاي غربي و در قلم و زبان سياستزدگاني از اکناف دنياي غرب، نـسبت بـه پيــامبر اهـانتي صـورت ميگــيرد، مـسئله هـمــان مسـئلهي جاهليتِ دوران نخستين است. امروز هم... همهي کساني که با ظلم، با فريب، با زورگويي، با تحقير انسانها و با به بردگي کشاندن انسانهـــا براي خود قدرت و ثروت فراهم کردهاند، با اين پيام دشمنند؛ با پـيام توحيـد مخالفند؛ پيام توحيدي که مردم رابه عبوديت خداي واحد فراميخواند. 1/1/87
تدبير ش31- 32
توصيهي هميشگي ما اين است كه ژرفپيمايي در اقيانوس نور و معنويت به كمـك احاديث اهل بيت باشد
عرصهي محبت اهل بيت عرصهي شايستهاي براي هنر نمايي است و در ميان اين مجموعه نور، محبت فاطمهي زهرا (سلام اللَّه عليها) جاي ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همين جاست. فاطمهي زهرا (سلام اللَّه عليها) كلمهاللَّهِ پرمضمون و مانند يك درياي ژرف و عميق است. هر چه فكر انسان، ذوق انسان، طبع ظريف صاحبان طبع در اين زمينه كنكاش بيشتري كند، تدبر و تأمل بيشتري كند، گوهرهاي بيشتري به دست خواهد آورد. البته توصيهي هميشگي ما اين است كه ژرفپيمايي در اين اقيانوس نور و معنويت به كمك احاديث اهلبيت باشد. ... معرفت اين خاندان هم در اختيار خود اين خاندان است؛ از آنها فرا بگيريم. آنها را معرف خودشـان قرار بدهيم. تأمــل كنيم، دقت كنيم تا صورت عميــق و ژرفــي اين كلمات و اين معاني را بفهميم. 4/4/87
ما با همه تلاش خود به رتبه امير المومنين نخواهيم رسيد اما به سمت آن قله بايد حركت بكنيم
محبت اميرالمؤمنين خيلي باارزش است. در روايت است كه هركسي محبت كسي در دل اوست، در قيامت با او محشور ميشود. محبت خيلي حائز اهميت است. اما محبتِ به تنهايي كافي نيست؛ تبعيت و پيروي كردن لازم است. ما كه در دنيا به نام شيعه معروف هستيم، شيعه را اينجور معنا كردهايم: «الشّيعه من شايع عليّا»؛ بايد دنبال او حركت كنيم و هدفهاي او را دنبال كنيم. معلوم است كه ما با همهي تلاش خود به رتبهياميرالمؤمنين نخواهيم رسيد، اما به سمت آن قله بايد حركت بكنيم. 26/4/87
شرط پيروزي حق، ايستادگي در راه حق است
پيغمبر اكرم داناترين و خردمندترينِ مردم مكه بود، قبل از اينكه به نبوت برسد؛ كريمترين و شريفترين و بااخلاقترينِ مردم آن منطقه بود، قبل از اينكه به نبوت برسد.
در ميان آن مردم اين انسان برجسته مورد لطف الهي قرار گرفت و اين بار بر دوش او نهاده شد؛ چون خدا او را آزموده بود. خدا بندهي خود را ميشناخت و ميدانست كه اين بار را بر دوش چه كسي ميگذارد، و پيغمبر ايستاد. اين ايستادگي، اين استقامتِ همراه با معرفت عميق به آن هدفي كه به سوي آن حركت ميكند و آن راهي كه آن را ميپيمايد، پشتوانهي همهي پيشرفتهاي پيغمبر و پشتوانهي شكوفايي اين حركت عظيم شد. بله، حق پيروز است، اما بشرطها؛ شرط پيروزي حق، دفاع از حق است. شرط پيروزي حق، ايستادگي در راه حق است. ... حق آن وقتي پيش ميرود كه صاحب حق، پيرو حق، در راه پيشرفت حق از خود استقامت و استحكام نشان بدهد. 9/5/87
به كمك الهي اعتماد داشته باشيم و رابطه دل خودمان را با خدا محكم كنيم
اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم، قدم اول اين است كه ما به كمك الهي اعتماد داشته باشيم و رابطهي دل خودمان را با خدا محكم كنيم؛ اينجا مي رسيم به مسئلهي دعا، عبادت، تضرّع، مناجات و توسّل باللَّه. ماه رجب، بهار عبادت و تضرّع و توسل الي اللَّه است. اين ايام عبادت را - اين ماه رجب را، ماه شعبان را و بالاتر، ماه رمضان را - دست كم نبايد گرفت. ما اگر بخواهيم در ميدانهاي زندگي، آن راه مستقيم و صراط قويمي را كه اسلام به ما نشان داده است با قدرت طي كنيم، احتياج داريم كه رابطهمان را با مبدأ اعلي، با حضرت باريتعالي محكم كنيم. اين رابطه با دعاست، با نماز است، با اجتناب از گناه است. 26/4/87
ملت ما توجهشان به مقولهي مهدويت از هميشه بيشترشده است، اين را بايد قدر دانست
امروز بحمداللَّه ملت ما توجهشان به مقولهي مهدويت و وجود مقدس حضرت مهدي(ع) از هميشه بيشتر است. روز به روز انسان احساس ميكند در دل جوانان، در ميان آحاد مردم، شوق و عشق و ارادت و تذكر نسبت به وجود مقدس حضرت حجت(ع) بيشتر ميشود. اين هم از بركات خود آن بزرگوار است. نگاه آن بزرگوار، نظرهي رحيمهي آن بزرگواربه ملت ما، دلهاي آنها را متوجه آن حقيقت تابناككرده است.خودِ اين، نشانهي توجه آن بزرگوار است. اين را بايد قدردانست. 27/5/87
تدبير ش 33
اگر معاني دعاها را نميدانيد، با زبان خودتان دعا كنيد
من خواهش ميكنم جوانان عزيز ما سعي كنند معاني اين كلمات و اين فقرات را در اين دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصيح و زيبائي است؛ ليكن معاني، معاني بلندي است. در اين شبها با خدا بايد حرف زد، از خدا بايد خواست. اگر معاني اين دعاها را انسان بداند، بهترين كلمات و بهترين خواستهها در همين دعاها و شبهاي ماه رمضان و شبهاي احياء و دعاي ابيحمزه و دعاهاي شبهاي قدر است. اگر كسي معاني اين دعاها را نميداند، با زبان خودتان دعا كنيد؛ خودتان با خدا حرف بزنيد. بين ما و خدا حجابي وجود ندارد؛ خداي متعال به ما نزديك است؛ حرف ما را مي شنود. بخواهيم با خدا حرف بزنيم؛ خواستههاي خودمان را از خداي متعال بخواهيم. اين انس با خداي متعال و ذكر خداي متعال و استغفار و دعا خيلي تأثيرات معجزآسائي بر روي دل انسان دارد؛ دلهاي مرده را زنده ميكند.خطبههاي نماز جمعه 29/6/87
روز به روز بايستي مجالس موعظه، دعا و قرآن را ترويج كرد و عمق داد
بحمداللَّه فضاي جامعهي ما فضاي معنوي است و اين فضاي معنوي در ماه رمضان در جهت معنويت اشتداد پيدا ميكند؛ عادات خوب بتدريج در بين مردم رواج پيدا ميكند؛ ... يكي از حقوق ماه رمضان، همين نيكي به برادران، همراهي با نزديكان، با برادران مسلمان و كمك به يكديگر است. اينها چيزهاي بسيار خوبي است، از سابق هم معمول و مرسوم بود، امروز بيشتر است؛ مجالس موعظه، مجالس دعا، مجالس قرآن، عادات خوبي است؛ روز به روز بايستي اينها را ترويج كرد و عمق داد؛ مغز داد. صورتِ جلسه كافي نيست، بايستي از جلسهي دعا، از جلسهي موعظه، از جلسهي قرآن بهرهبرداري كرد؛ هر كدام از ما سعي كنيم سهمي بگيريم. خطبههاي نماز جمعه 29/6/87
تدبير ش 34
امروز بيش از هميشه امت اسلام به ذخيره تقوا نيازمند است
آحاد مردم كشورمان و مسلمانان عالم در ماهرمضان از سفرهي ضيافت الهي حداكثر استفاده را بردند. باب توبه، باب استغفار، باب ذكر و توجه و تضرع و انس با خداي متعال در اين ماه باز بود. دهان روزه و نفس خويشتندار كمك بزرگي بود براي بندگان خدا كه بتوانند از نعم معنوي الهي در اين ماه استفاده كنند. اين ضيافت الهي است كه در آن، دلهاي مردم مسلمان، لذت ذكر و مناجات را ميچشند. به فطرت الهي خود نزديك ميشوند. ارادهي خود را تقويت ميكنند و ذخيرهي تقوا را كه توشهي حقيقي انسان است، براي خودشان فراهم ميكنند و من عرض ميكنم كه: امروز بيش از هميشه امت اسلام به اين ذخيره نيازمند است. ديدار مسئولان ومردم روز عيد فطر 10/7/87
تدبير ش 35
معناي عافيت طلبي
به «گريز از چالش»، بغلط ميگويند «عافيتطلبي»! عافيتطلبي چيز خوبي است. عافيت يكي از بزرگترين نعمتهاي الهي است؛ «يا ولي العافية نسئلك العافية؛ عافية الدّنيا و الاخرة». عافيت به معناي پنجه نيفكندن نيست؛ به معناي درست عمل كردن، بجا قدم گذاشتن، بجا ضربت زدن و بجا عقب كشيدن است. عافيت از بلا، مثل اين است كه بگوييم عافيت از گناه. بنابراين، عافيتطلبي چيز بدي نيست؛ ليكن بغلط «به گريز از چالش» ميگويند عافيتطلبي؛ يعني در واقع همان راحتطلبي، مواجههي با مشكلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن براي مواجههي با مشكلات. ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي شيراز 14/2/87
تدبير ش36
اميرالمؤمنين، شاخصادارهجوامعوامتاسلامي
در واقعهي غدير، پيغمبر اسلام، اميرالمؤمنين عليبنابيطالب(ع) را معرفي كردند. خصوصياتي كه در آن دوران و در دورانهاي بعد، زندگي به آن شناخته شد، چه بود؟ اينها براي ما معيار است. اميرالمؤمنين، اولين خصوصيتش دلبستگي و پايبندي به رضاي الهي و حركت در مسير صراط مستقيم بود؛ هر مقداري كه دشواري داشته باشد، هرچه مجاهدت بخواهد، هرچه گذشت بخواهد. اين مهمترين خصوصيت اميرالمؤمنين است. اميرالمؤمنين كسي است كه براي خدا و در راه خدا، از دوران كودكي تا لحظهي شهادت، يك لحظه و در يك قضيه پا عقب نكشيد و دچار ترديد نشد و همهي وجود خود را در راه خدا به ميدان آورد. آنوقتي كه بايد تبليغ ميكرد، تبليغ كرد؛ آنوقتي كه بايد شمشير ميزد، در ركاب پيغمبر شمشير زد و از مرگ نترسيد؛ آنوقتي كه لازم بود صبر كند، صبر كرد؛ آنوقتي كه لازم بود زمام سياست را به دست بگيرد، سياست را به دست گرفت و وارد ميدان سياست شد و در همهي اين دورانهاي گوناگون، آنچه لازمهي فداكاري از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پيدا كرد. پيغمبر اكرم يك چنين كسي را در رأس جامعهي اسلامي قرار ميدهد. اين نشان ميدهد كه براي ادارهي جامعهي اسلامي و جوامع اسلامي و امت اسلامي، معيارها اينهاست: خداپرستي، در راه رضاي خدا مجاهدت كردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هيچ سختي و مشكلي روگردان نبودن و از دنيا اعراض كردن. اين قلّه، اميرالمؤمنين است؛ شاخص، وجود اميرالمؤمنين است. اين درس بزرگ غدير است. ديدار به مناسبت عيد سعيد غدير خم ۱۳۸۷/۰۹/۲۷
تدبير ش43
رتبه ومقام امير المؤمنين(ع) در چشم پيغمبر اكرم(ص)
هر كسي كه علي بن ابيطالب(ع) را ولو از دور بشناسد، يقيناً در يادبود روز ولادت اين بزرگمرد آفرينش احساس شادماني ميكند. ما مردم مسلمان و بخصوص شيعيان اميرالمؤمنين(ع) در قبال اين شخصيت عظيم وظايفي داريم؛ مسئوليتهايي داريم. مقام اميرالمؤمنين(ع) در نزد خداوند متعال در ساية مجاهدت، عبادت، تلاش و فداكاري براي آن بزرگوار به دست آمده است. خداي متعال قبل از خلقت اين انسانهاي بزرگ، نتيجة آزمون خود دربارة آنها را ميداند. پاداش اين آزمونها همان طينت پاك، همان خلقت ممتاز، همان خصوصياتي است كه در اين وجود مقدّس و ساير معصومين(ع)، خداي متعال جمع فرموده است. همين خصوصيات موجب ميشود كه اميرالمؤمنين(ع) در چشم پيغمبر اكرم(ص) آن رتبه و مقام عالي را به دست بياورد. در روايات اهل سنّت دربارة محبّت پيغمبر به اميرالمؤمنين(ع) مطالبي آمده است كه براي همة مسلمانان قابل تدبّر و قابل توجّه است. در سنن «تَرمذي» كه از صحاح ستّة اهل سنّت است، از قول امالمؤمنين - عايشه - نقل ميكند كه ايشان گفته است كه: «ما خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً اَحَبُّ اِلي رَسولِ اللَّه(ص) مِنْ عَليّ»؛ يعني ايشان شهادت ميدهد كه در ميان خلايق، هيچ انساني محبوبتر از اميرالمؤمنين(ع) در نزد پيغمبر و در چشم پيامبر مكرّم(ص) نبود. باز در يك روايت ديگري، احمد حنبل -كه از ائمة چهارگانه اهل سنّت است- از اسماء بنت عميس نقل ميكند كه گفت: پيغمبر اكرم دست به دعا برداشت و عرض كرد:«اَللّهُمَّ اِنّي اَقُولُ لَكَ كَمَا قَالَ اَخيِ مُوسَي»«اِجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ اََهْلِي اُشْدُدْ بِهِ اَزْرِي وَاََشْرِكْهُ فِي اََمْرِي«عَلّياً» كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا »(الطرائف، ج 1، ص 133- طه 29 و31تا34) ؛ يعني پيغمبر اكرم به خداوند متعال عرض ميكند: پروردگارا ! همان طوري كه موساي پيغمبر از تو درخواست كرد كه براي او وزيري قرار بدهي، شريكي قرار بدهي كه در كارها به او كمك كند و همراه او باشد و بازوي تواناي او باشد، من هم از تو درخواست ميكنم كه علي را وزير من و شريك من و بازوي تواناي من قرار بدهي. اين حقايق را دنياي اسلام در مقابل چشم دارد. آن مقامّات معنوي اميرالمؤمنين(ع)، آن قرب به خداي متعال، آن قدرت مسيطري كه خداي متعال به اين ذوات مقدّسه داده است، آنها از درك امثال ما خارج است؛ امّا اين چيزها در مقابل چشم ماست؛ اين را همه ميبينند، همه ميفهمند.3 3. 15/04/88 بيانات در سالروز ولادت حضرت امير المومنين(ع)
لزوم استفاده از مناسبتها براي درس آموزي از اميرالمؤمنين(ع)
اميرالمؤمنين(ع) مثال عالي تربيت اسلامي است. هم دوران سربازي و مجاهدت را گذرانده است، هم دوران غربت را گذرانده است، هم دوران حكومت و زمامداري را گذرانده است. هر كدام از اينها مشتمل بر درسهاي فراواني براي امّت اسلام است كه اگر ما امروز به اين درسها عمل بكنيم، صراط مستقيمِ هدايت و تكامل و تعالي در مقابل ما باز خواهد شد. از اين مناسبتها اين استفادهها را بايد كرد؛ اين درسها را بايد گرفت. يك سطر از سطور كتاب قطور منقبت اميرالمؤمنين(ع) اين است كه اين بزرگوار در طول اين زندگي پرماجراي خود به چيزهايي اهتمام داشتند، از جمله عدالت و وحدت. اينها براي ما درس است. وحدت امت اسلامي براي اميرالمؤمنين(ع) مهمّ بود. استقرار عدالت در ميان امّت اسلامي هم براي اميرالمؤمنين(ع) مهمّ بود. حقطلبي آن بزرگوار در هر دو جا خود را نشان ميدهد؛ هم در آنجايي كه در پي عدالت دشوارترين آزمونهاي زندگي خود را تحمّل ميكند؛ آن سختيها را، آن مجاهدتهاي دشوار را، آن جنگهايي را كه بر آن بزرگوار تحميل شد -آن سه جنگ دوران كوتاه حكومت، كه اينها را تحمّل ميكند؛ چون دنبال عدالت است. حق را در اينجا با قاطعيت تعقيب ميكند- هم در آنجايي كه اميرالمؤمنين(ع) به خاطر خدا، به خاطر مصالح اسلام، به خاطر وحدت مسلمانان، از حقّي كه براي خود او مسلّم است، چشمپوشي ميكند و در مقام معارضه برنميآيد؛ اسلام را، مسلمانان را، جامعة اسلامي را، وحدت اسلامي را پاس ميدارد. «فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّّي رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الإِسْلامِ يَدْعُونَ إِلَي مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ(ص)»؛ (نهج البلاغه نامه 62) يعني آن وقتي كه ديدم مسئلة اسلام مطرح است، مصالح اسلامي، مصالح جامعةاسلامي مطرح است، در آنجا ديگر سكوت را جايز ندانستم، آمدم وسط ميدان براي ايجاد وحدت. مال دوران اوّل پس از رحلت پيغمبر و آن دوران محنت اميرالمؤمنين(ع) است؛ آنجا هم حق را با قاطعيت دنبال ميكند. اين حق در اينجا وحدت است. اينها براي ما درس است.3 3. 15/04/88 بيانات در سالروز ولادت حضرت امير المومنين(ع)
تدبير ش46
به ارزشها، ايمان و اخلاق عميق بازماندة از قرنهاي طولاني، بايد احترام گذاشت
در قرنهاي اول اسلام، قدرتهاي بنياميّه و بنيعبّاس به هيچ عنوان نتوانستند با لشكركشي بر اين منطقة شمالي كشور - منطقة طبرستان - فائق بيايند. همة سپاههاي بني اميّه و بني عبّاس كه به اين سمت ميآمدند؛ همانهايي كه بقيّة استانهاي اين كشور و كشور روم را فتح كرده بودند، مازندران را نتوانستند فتح كنند. اين سلسله جبال البرز مثل يك حصن حصيني به اين مردم امكان ميداد در مقابل نيروهاي مسلمان در دوران بنياميّه و بنيعبّاس مقاومت كنند و آنها نتوانستند بر مازندران فائق بيايند. مازندران به دست فرزندان مظلوم آل محمّد فتح شد. فرزندان ستمديده و آواره شدة امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) كه از دست آن خليفههاي هتاك و خونريز گريخته بودند، توانستند با سختي خودشان را به اين منطقه برسانند. وقتي آمدند، مردم مازندران و گيلان آغوشها را باز كردند و بچههاي پيغمبر را در آغوش گرفتند و به دست آنها مسلمان شدند. لذا اين منطقة شمال كشور از آن لحظهاي كه مسلمان شد، پيرو مكتب اميرالمؤمنين و مكتب تشيع شد. اين سابقة تاريخي اين منطقه است. اينها براي ارزشهاي اسلامي، براي جهاد في سبيلاللَّه، براي پرچمداران عليه ظلمها و ستمها، هميشه همچون پشتيبان مستحكمي بودند؛ امروز هم همين است. به اين ارزشها، به اين ايمان، به اين اخلاق عميقِ بازماندة از قرنهاي طولاني بايد احترام گذاشت.8 8. ۸۸/۰۷/۱۵ بيانات در ديدار عمومي مردم چالوس و نوشهر
تدبير ش48
«عيد غدير» روز تعيين شاخص مسير امّت
عيد غدير را فرمودهاند: «عيد اللَّه الاكبر»؛ از همة اعياد موجود در تقويم اسلامي اين عيد بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثير اين عيد از همة اين اعياد بيشتر است؛ چرا؟ چون تكليف امت اسلامي در زمينة هدايت، در زمينة حكومت، در اين حادثة غدير معيّن شده است. حرفي نيست كه بر طبق توصية پيامبر اعظم در غدير عمل نشد - پيغمبر هم طبق بعضي از روايتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئلة غدير، مسئلة ايجاد يك شاخص است، يك معيار و ميزان است. تا آخر دنيا مسلمانان ميتوانند اين شاخص را، اين معيار را جلوي خودشان قرار بدهند و تكليف مسير عمومي امّت را معيّن كنند. ايني كه پيغمبر اكرم حساسترين زمان را براي اعلام مسئلة ولايت انتخاب كرد، اين انتخابِ پيغمبر نبود؛ انتخابِ خداي متعال بود. از طرف پروردگار وحي رسيد كه: «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ».(مائده 67) نه اينكه پيغمبر مسئلة امامت و ولايت را از سوي پروردگار قبلاً نميدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براي پيغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون اين بيست و سه سال، آنچنان اين حقيقت را عريان كرد و آشكار كرد كه جاي ترديدي باقي نميگذاشت؛ اما اعلان رسمي بايد در حساسترين زمان اتفاق ميافتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»؛(مائده 67) يعني اين يك رسالت الهي است كه بايد بگويي. بعد هم كه در غدير خم، در نزديكي جحفه، نبي مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهاي حجاج را جمع كردند و اين مطلب را اعلان كردند، آية شريفه آمد كه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي »؛(مائده 3) نعمت كامل شد، دين كامل شد. در سورة مبارك مائده قبل از آية « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ »، اين آية مبارك است: « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ »؛(مائده 3) امروز روز يأس و نااميدي دشمنان است؛ يعني معيار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقيقت باز كنند، شاخص را خواهند ديد، معيار را مشاهده خواهند كرد، ترديدي باقي نخواهد ماند. اهميت غدير اين است.5 5 . 15/09/88 بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير
تطبيق يكايك معيارهاي برتري اسلام با اميرالمومنين(ع)
قضية امامت و ولايت، آنچناني كه در تاريخ اسلام هم مشخص است، معلوم است يك قضية الهي است. ... رئيس يكي از قبايل كه در تاريخ مشخص شده است ... به پيغمبر عرض كرد كه ما حاضريم دستهجمعي به اسلام ايمان بياوريم، به يك شرط؛ آن شرط اين است كه بعد از تو، اين كار در اختيار ما باشد؛ رئيس قبيلة ما بشود جانشين تو. در تاريخ دارد كه پيغمبر در پاسخ اين شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوي»؛ اين يك مطلبي است كه در اختيار من نيست؛ اين آسماني است، در اختيار خداست. آنها هم ايمان نياوردند و رفتند. پس مسئلة خلافت پيغمبر بر اساس وحي الهي است؛ بر اساس ارادة پروردگار است، دست پيغمبر هم نبود. اما اگر پيغمبر اكرم ميخواست انتخاب بكند، چه كسي را بايد انتخاب بكند؟ آن كسي بايد قاعدتاً مورد گزينش نبي مكرم قرار بگيرد كه همة معيارهاي اساسي اسلام در او در حد كامل باشد. ... حالا اميرالمؤمنين را همة مسلمانان عالم در محاسبهها بسنجند ...معيارها را نگاه كنند، پهلوي هم بگذارند، رديف كنند، اينها را با قرآن و با سنت مسلّم مقايسه كنند، ببينند چه كسي برگزيده خواهد شد. علم اميرالمؤمنين، كه علم يكي از معيارهاست؛ پيغمبر اكرم دربارة اميرالمؤمنين طبق نقل همة مسلمانان - شيعه و سني - ميفرمود:«اَنا مَدينَةُ العِلمِ و عَليًّ بَابُهَا»،(احتجاج ج1 ص78) از اين بالاتر چه شهادتي؟ دربارة جهاد اميرالمؤمنين، خداي متعال: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ»،( بقره 207) آيه نازل شده است در مورد مجاهدت اميرالمؤمنين و ايثار اميرالمؤمنين؛ دربارة كس ديگري اين آيه نازل نشده است. دربارة انفاق اميرالمؤمنين: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»؛(انسان 8) اميرالمؤمنين و خاندان مكرم نزديك او مشمول اين آيهاند. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».(مائده 55) همه گفتهاند اين، دربارة اميرالمؤمنين است. اين معيارها - معيارهاي متعددي كه در اسلام، معيار برگزيدگي است، معيار برتري است - از علم و تقوا و انفاق و ايثار و جهاد و بقية معيارهايي كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، يكي يكي با اميرالمؤمنين تطبيق ميكند. كيست كه بتواند اين چيزها را در علي بن ابيطالب(ع) انكار كند؟.5 5 . 15/09/88 بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير
ضرورت تحقيق در مورد مسئله غدير و فضايل اميرالمؤمنين(ع)
ما در عالم وحدت امت اسلامي هيچ اصراري نداريم كه يك فرقه عقايد يك فرقة ديگر را حتماً قبول كنند؛ نه، وحدت به معناي اين نيست. وحدت به معناي اين است كه با عقايد مختلف، شعب مختلف، مشتركات را بگيرند، موارد محل اختلاف را وسيلة برادركشي و جنگ و دشمني قرار ندهند؛ مسئلة وحدت اين است.
اما به عنوان بيان حقيقت و طلب حقيقت، اين يك درخواست منطقي است از همة مسلمانان: بروند تحقيق كنند، ... خودشان را محصور نكنند، محروم نكنند. كتابهاي مرحوم سيد شرفالدين عاملي(ره) كتاب شريف الغدير تأليف علامة اميني، اينها حقايقي است كه جمع شده است. مسئلة غدير يك مسئلة مسلّم تاريخي است. در دهها كتاب، مرحوم اميني دهها طريق از طرق اهل سنت را نقل ميكند كه ماجراي غدير را به همين شكل كه ما نقل ميكنيم، نقل كردهاند. اين چيزي نيست كه فقط در كتابهاي ما باشد. ... جواني آن بزرگوار، الگوست براي جوانهاي امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصيرت، حقيقت را ديدن، شناختن، به دنبال آن دويدن، از آن با همة وجود دفاع كردن، ميدانهاي خطر را طي كردن، خطر را نديده گرفتن و به هيچ انگاشتن، از راه صحيح يك سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پيغمبرداشتن،«يحذو حذو الرّسول»؛(مفاتيحالجنان، دعاي ندبه) دنبال پيغمبر قدم به قدم حركت كردن، در مقابل امر الهي و اوامر پيغمبر تسليم محض بودن، در عين حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق كردن در همة آنات زندگي. اين، جواني اميرالمؤمنين است. دورة ميانسالي و سالخوردگي اميرالمؤمنين هم مشحون از امتحانهاي دشوار، امتحانهاي عجيب و غريب است و در همة اينها آن صبر عظيم، صبر جميل؛ مصلحت اسلام را - آنجايي كه مصلحت اسلام در خطر است - بر همه چيز ترجيح دادن، حتّي بر حق مسلّم خود. ... مصلحت اسلام را اينجور با همة وجود رعايت ميكند. آن وقتي هم كه نوبت حكومت و سياست به حسَب تقدير الهي به او ميرسد، مردم مراجعه ميكنند، اصرار ميكنند، از آن حضرت ميخواهند كه زمام قدرت را در دست بگيرد، مقتدرانه وارد ميدان ميشود؛ «لايَخافُ فِي اللَّهِ لَومةَ لائِمٍ»؛(بحارالانوار،ج68، ص360) از هيچ چيز نميترسد، هيچ ملامتي او را از راه بر نميگرداند. يك الگوي كامل؛ اين اميرالمؤمنين است؛ اين آن انسان والايي است كه شيعه براي او اين ارج و مقام را قائل است. اين را خوب است همة امت اسلامي توجه كنند.5 5 . 15/09/88 بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير
ضرورت روشنگري علمي در مقابل سلطان ستمكار
امام حسين عليه الصّلوة والسّلام ... براي بيان حقيقت، روشنگري در طول تاريخ، عزيزترين عزيزان خود را برميدارد ميآورد وسط ميدان. امام حسين(ع) كه ميدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زينب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزيز خود را آورد. اينجا هم مسئله، مسئلة تبليغ دين است؛ تبليغ به معناي حقيقي كلمه؛ رساندن پيام، روشن كردن فضا؛ ابعاد مسئلة تبليغ را اين جوري ميشود فهميد كه چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأي سلطانا جائرا مستحلاّ لحرم اللَّه ناكثا لعهداللَّه ... و لميغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقّا علي اللَّه ان يدخله مدخله»؛(مقتل ابيمخنف، ص 85)؛ «هر كس سلطان ستمكاري را ببيند كه حرام خدا را حلال ميشمارد و پيمان خدا را ميگسلد، ... اگر با رفتار و گفتار خود كارهاي او را تغيير ندهد، سزاست كه خداوند او را با وي محشور كند.» يعني وقتي او دارد فضا را به اين شكل آلوده ميكند، خراب ميكند، بايد يا با فعل يا با قول آمد روشنگري كرد. و امام حسين(ع) اين كار را انجام ميدهد، آن هم با اين هزينة سنگين؛ عيالات خود، همسران خود، عزيزان خود، فرزندان اميرالمؤمنين، زينب كبري، اينها را برميدارد ميآيد وسط ميدان.6 6. 22/09/88 بيانات در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون
قمهزدن نبايد انجام بگيرد
قمه زدن كه گفتيم، اين ممنوع است؛ نبايد اين كار انجام بگيرد؛ اين، ماية دراز شدن زبان دشمنان عليه دوستان اهلبيت است. اما همين عزاداري متعارفي كه مردم ميكنند؛ دستجات سينهزني راه مياندازند، عَلَم بلند ميكنند، اظهار محبت ميكنند، شعار مينويسند، ميخوانند، گريه ميكنند؛ اينها ارتباط عاطفي را روزبهروز بيشتر ميكند؛ اينها خيلي چيزهاي خوبي است.6 6. 22/09/88 بيانات در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون
تدبير ش51
لزوم درس آموزي از ولادت پيغمبراكرم(ص) در اوضاع آن روز جهان
روز هفدهم ربيعالاول، روز بسيار بزرگي در تاريخ بشر است. ولادت زبدة بشر، صفوت خوبان و خلاصة فضايل الهي كه در وجود ابناي بشر قرار داده است، در يك چنين روزي است. همچنين ولادت امام صادق(ع) كه وصي بحق پيغمبر و ناشر افكار صحيح اسلامي و اسلام ناب است، در يك چنين روزي است. اين روز براي مسلمانان، يك روز بسيار پربركت است؛ همچناني كه در آن روزي كه اين وجود مقدس قدم به اين عالم نهاد، نوري بود در دل ظلمات متراكم ... نور انسانيت از دل مردم و از دل جوامع زدوده شده بود؛ نه فقط در محيط عربستان، بلكه حتّي در دل امپراتوريهاي بزرگ و حكومتهاي متمدن آن زمان؛ يعني دولت ايران باستان و روم قديم. غرور و خطاي در فهم حقيقت، در همة انحاي زندگي بشر ظاهر و آشكار بود. انسانها راه را نميشناختند، هدف را نميشناختند. البته مؤمنيني هم در آن وقت بودند كه راه درست را ميرفتند. اين به معناي اين نيست كه همة آحاد بشر در آن روز گناهكار و خطاكار بودند؛ اما وضعيت عمومي دنيا اين بود. چهرة عمومي عالم، چهرة ظلمت بود؛ چهرة ظلم بود؛ چهرة فراموششدگي همة نشانههاي انسانيت بود. در يك چنين وضعيتي، نور وجود پيغمبر به ارادة حقِ عزيزِ متعال به تابش درآمد. اين براي تاريخ بشر يك روز فراموش نشدني است. يادآوري آن به معناي اين نيست كه ما بخواهيم اثر آن را در عالم تجديد كنيم. چه ما بخواهيم، چه نخواهيم، اين حادثه، اين پديدة عجيب و عظيم، اثر خودش را در تاريخ بشر گذاشته است. اگر در دنيا نامي از شرافتهاي انساني، فضيلتهاي اخلاقي و برجستگيهاي وجود انسان ديده ميشود، به خاطر همين وجود مبارك است؛ به خاطر همين بعثت است كه كمال همة بعثتها و جامع همة فضيلتهاي پيامبران است. ما امت اسلام بايد اين پديده را، اين حادثه را براي خودمان يك درس قرار بدهيم. قـبل از آنـكه بـه ديگران بپردازيم، بـه خودمان بپردازيم.6 6. 13/12/88 بيانات در ديدار به مناسبت ولادت حضرت رسول اعظم(ص)
تدبير ش53
زينب كبري(س) مبدِّل عفاف زنانه به عزَّت مجاهدانه و جهاد بزرگ
در جمهوري اسلامي، روز پرستار را با ولادت حضرت زينب كبري(س) برابر قرار دادهاند؛ اين هم معناي بزرگي دارد. زينب كبري يك نمونة برجستة تاريخ است كه عظمت حضور يك زن را در يكي از مهمترين مسائل تاريخ نشان ميدهد. اينكه گفته ميشود: در عاشورا، در حادثة كربلا، خون بر شمشير پيروز شد - كه واقعاً پيروز شد - عامل اين پيروزي، حضرت زينب بود؛ والاّ خون در كربلا تمام شد. حادثة نظامي با شكست ظاهري نيروهاي حق در عرصة عاشورا به پايان رسيد؛ اما آن چيزي كه موجب شد اين شكست نظامي ظاهري، تبديل به يك پيروزي قطعي دائمي شود، عبارت بود از: منشِ زينب كبري؛ نقشي كه حضرت زينب بر عهده گرفت؛ اين خيلي چيز مهمي است. اين حادثه نشان داد كه زن در حاشية تاريخ نيست؛ زن در متن حوادث مهم تاريخي قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددي به اين نكته ناطق است؛ ليكن اين مربوط به تاريخ نزديك است؛ مربوط به امم گذشته نيست. يك حادثة زنده و ملموس است كه انسان، زينب كبري را مشاهده ميكند كه با يك عظمت خيرهكننده و درخشندهاي در عرصه ظاهر ميشود؛ كاري ميكند كه دشمني كه به حسب ظاهر در كارزار نظامي پيروز شده است و مخالفين خود را قلع و قمع كرده است و بر تخت پيروزي تكيه زده است، در مقر قدرت خود، در كاخ رياست خود، تحقير و ذليل شود؛ داغ ننگ ابدي را به پيشاني او ميزند و پيروزي او را تبديل ميكند به يك شكست؛ اين كارِ زينب كبري است. زينب(س) نشان داد كه ميتوان حجب و عفاف زنانه را تبديل كرد به عزّت مجاهدانه، به يك جهاد بزرگ.1 1. 01/02/89 بيانات در ديدار پرستاران نمونه كشور به مناسبت سالروز ميلاد حضرت زينب كبري (س)
تدبير ش54
محبت به اهل بيت(ع) را نبايد دست كم گرفت
خدا را با همة وجود شكر و سپاس ميگزاريم كه اين دلهاي پرمحبت را و اين محبتهاي جوشان را، مانند ذخيرهاي براي ملت ما و براي سعادت ما و براي آبروي ما به ما عنايت كرده است.
اگر محبت اهلبيت(ع) و عشق جوشان به اين عناصر الهي و رباني نميبود، مسلّماً جريان شيعه با همة معارف مستحكم آن، در طول زمان و تاريخ، در ميان اين همه دشمني باقي نميماند. اين عواطف را، اين شور محبت را نبايد دست كم گرفت. يقيناً منطق در به كرسي نشاندن سخن حق تأثير زيادي دارد و بدون پشتيباني منطق و حكمت، هيچ حقي را نميشود بر پا نگه داشت؛ اما گسترش گرايش به حق، بقاي اين حق ماندگارِ در طول تاريخ اسلام، جز با محبت، با مودت، با پيوند قلبي و عاطفي، امكانپذير نبود.4 4. 13/03/89 بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمة زهرا(س)
ضرورت حفظ ارتباط قلبي و عاطفي با اهلبيت(ع)
از اول اسلام تا امروز، پيوند فكري و عقلاني همراه بوده است با پيوند عاطفي و قلبي. اگر در تاريخ ملاحظه ميكنيد كه وقتي پيغمبر اكرم در ايام فتح مكه يعني هشت سال بعد از هجرت پيغمبر هنگامي كه وضو ميگرفت، اصحاب آن بزرگوار سبقت ميجستند براي اينكه آب وضويي را كه از صورت مبارك آن بزرگوار جاري ميشد، بگيرند و به عنوان تبرك بر سر و روي خود بكشند، اين همان پيوند عاطفي است؛ اين فرق دارد با خضوع قلبي و ايمان به معارف نبوي؛ اين يك چيز ديگر است؛ اين همان چيزي است كه يك دشمن عنود مثل ابيسفيان را متحير و متعجب كرد. او اين منظره را ديد و گفت: من قدرتها و حكومتها و سلطنتهاي زيادي را ديدم، اما هيچ قدرتي را نديدم كه اينجور در دلهاي مردم نفوذ كند؛ آنچناني كه امروز قدرت اسلام را ميبينم. اين، ارتباط قلبي و عاطفي است؛ اين را بايد حفظ كرد.4 4. 13/03/89 بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمة زهرا(س)
زندگي فاطمه زهرا(س) مشحون از علم، حكمت، معرفت و مجاهدت
[حضرت]فاطمة زهرا، صديقة كبري(س)، بزرگترين بانوي تاريخ بشر، افتخار اسلام، افتخار اين دين و افتخار اين امت است. مقام فاطمة زهرا(س) از جملة آن مقاماتي است كه تصور آن براي انسانهاي معمولي، انسانهاي متعارف - امثال ماها - يا ممكن نيست، يا دشوار است؛ معصوم است ديگر. نه به حسب مسئوليت رسمي، پيغمبر است؛ نه به حسب مسئوليت رسمي، امام و جانشين پيغمبر است؛ اما در رتبه، در حدّ پيغمبر و امام است. ائمة هدي(ع) نام مبارك فاطمة زهرا را با عظمت و با تجليل ميبردند؛ از معارف صحيفة فاطمي نقل ميكردند؛ اينها چيزهاي بسيار عظيمي است. فاطمة زهرا(س) اين است.
آنچه در زندگي ظاهري آن بزرگوار وجود دارد، از يك سو علم و حكمت و معرفت است، كه حتّي در خطبهاي مثل خطبة فدكية معروفِ آن بزرگواركه هم شيعه آن را نقل كرده است، هم اهل سنت لااقل بعضي از فقرات آن را نقل كردهاند - بعضي هم همة آن خطبه را نقل كردهاند - وقتي نگاه ميكنيد، در حمد و ثناي اين خطبه، در مقدمات اين خطبه، ميبينيد: يكپارچه حكمت و معرفت از زبان دُرربار آن بزرگوار در فضا منتشر شده و امروز بحمداللَّه براي ما باقي مانده - در آنچنان موقعيتي كه بحث تعليم نبود، خطابِ مربوط به علم و معرفت نبود؛ در واقع يك محاجة سياسي بود - در عاليترين سطحي كه براي ما قابل درك است، در اين خطبة مباركه، معارف الهي و معارف اسلامي ذكر شده است از سوي ديگر، زندگي آن بزرگوار مشحون است به مجاهدت؛ مثل يك سرباز فداكار در عرصههاي مختلف، اين بزرگوار حضور فعال و مؤثر دارد. از دوران كودكي در مكه، در شعب ابيطالب، در كمكرساني و روحيهدهي به پدر بزرگوارش، تا همراهي با اميرالمؤمنين در مراحل دشوار زندگي در مدينه، در آن جنگها، در آن غربتها، در ميان آن تهديدها، در آن سختي زندگي مادي و فشارهاي گوناگون، و همچنين در دوران محنت آن بزرگوار - يعني بعد از رحلت پيغمبر - چه در مسجد مدينه، چه در بستر بيماري، در همة اين مراحل، اين بزرگوار مشغول فعاليت است، مشغول تلاش است؛ يك حكيم مجاهد، يك عارف مجاهد. همچنين از لحاظ وظايف زنانگي، وظيفة همسري، وظيفة مادري، تربيت فرزند، پذيرايي و مهرباني با شوهر، يك زن نمونه است. آنچه كه در خطاب به اميرالمؤمنين از اين بزرگوار نقل ميشود، تعبيري كه ميكند، خشوع و خضوعي كه نشان ميدهد، اطاعت و تسليمي كه در مقابل اميرالمؤمنين دارد، بعد تربيت اين فرزندان، فرزندي مثل امام حسن، فرزندي مثل امام حسين، فرزندي مثل زينب، آيت عظمي و اعلاي يك زن نمونه است در وظايف زنانه، تربيت زنانه، محبت زنانه؛ و همة اين مجموعة ذيقيمت و بينظير، در يك عمر هجده ساله. يك دختر جوان هجده نوزده ساله، با اين همه مقامات معنوي و اخلاقي و سجاياي رفتاري، وجود يك چنين عنصري، يك چنين موجودي در هر جامعهاي، در هر تاريخي، در هر ملتي كه باشد، ماية افتخار است؛ و ديگر نداريم نظير اين بزرگوار را دانستن اين معارف، انسان را با سجاياي آن بزرگوار آشنا ميكند؛ اما بدون پيوند عاطفي، بدون محبت، بدون آن آتش شور و شوقي كه اشكها را از چشم انسان جاري ميكند - چه در وقتي كه انسان مصيبت او را ميشنود، چه در وقتي كه منقبت او را ميشنود - انسان به نتيجه نميرسد؛ اين يك چيز ديگر است؛ اين همان پيوند عاطفي و معنوي و روحي است؛ اين را بايد حفظ كرد.4 4. 13/03/89 بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمة زهرا(س)
اجر رسالت، موّدت در قربي است؛ اين محبت را بايد حفظ كرد
از اولِ تاريخ تشيع تا امروز، يك عنصر اصلي و اساسي در تشيع و جريان تشيع، همين جريان عاطفي است؛ البته عاطفة متكي به منطق، عاطفة متكي به حقيقت، نه عاطفة پوچ. لذا شما در قرآن هم ملاحظه ميكنيد كه اجر رسالت، محبت و مودت در قربي است: « قُل لاّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي ».( شوري 23) اين خيلي نكتة مهمي است كه بايد به آن توجه داشت. خدشهدار كردن اين محبت به هر شكلي و به هر صورتي، خيانت به جريان عظيم محبت اهلبيت و پيروي اهلبيت است. اين محبت را بايد حفظ كنيد.4 4. 13/03/89 بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمة زهرا(س)
تدبير ش 55
از شخصيت استثنايي اميرالمؤمنين(ع) درس بگيريم
امروز روز عيد بزرگي است؛ روز ولادت يك شخصيت بينظير در تاريخ بشر است؛ كه ما بعد از وجود مقدس خاتمالانبياء(ص)، هيچ كسي را به عظمت شخصيت اميرالمؤمنين نميشناسيم. بايد امروز عيدي بگيريم. عيدي ما درس گرفتن است؛ درس بگيريم.
شخصيت اميرالمؤمنين از لحظة ولادت تا هنگام شهادت، در همة اين ادوار، يك شخصيت استثنائي است. ولادت او در جوف كعبه است - كه نه قبل از آن حضرت و نه بعد از آن حضرت تا امروز چنين چيزي اتفاق نيفتاده است - شهادت آن بزرگوار هم در مسجد و محراب عبادت است. بين اين دو نقطه هم، همة زندگي اميرالمؤمنين جهاد است و صبر للَّه است و معرفت است و بصيرت است و حركت در راه رضاي الهي است. در آغاز كودكي، دست تدبير الهي، عليبنابيطالب را به آغوش پيغمبر ميسپارد. اميرالمؤمنين (عليه الصّلوة و السّلام) شش ساله بود كه پيغمبر او را از خانة جناب ابيطالب به خانة خود آورد. اميرالمؤمنين در آغوش پيغمبر و در زير ساية تربيت آن حضرت تربيت شد. در هنگام نزول وحي بر پيغمبر، تنها كسي بود كه در حراء، در آن لحظات حساس، در كنار پيغمبر حضور پيدا ميكرد؛ «و لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل اثر امّه». دنبال پيغمبر، بدون جدا شدن از پيغمبر، اميرالمؤمنين دائماً ميآموخت. خود حضرت در نهجالبلاغه در خطبة قاصعه ميفرمايد: «و لقد سعمت رنّة الشّيطان حين نزل الوحي». ميگويد: من صداي نالة شيطان را در وقتي كه بر پيغمبر وحي نازل شد، شنيدم. «فقلت يا رسول اللَّه ما هذه الرّنّة»؛ از پيغمبر پرسيدم: اين چه صدايي بود كه من شنيدم؟ فرمود: «هذا الشّيطان قد ايس من عبادته»؛ اين نالة يأس شيطان بود، از اينكه بتواند مردم را گمراه كند. چراغ هدايت آمد. بعد فرمود: «انّك تسمع ما اسمع و تري ما اري». اين، نزديكي و قرب اميرالمؤمنين به پيغمبر از دوران كودكي است. در دوران كودكي به پيغمبر ايمان آورد، با پيغمبر نماز خواند، با پيغمبر جهاد كرد، براي پيغمبر فداكاري كرد. در طول زندگي خود، در حيات پيغمبر يكجور، بعد از رحلت پيغمبر هم در ادوار مختلف، براي اقامة حق، اقامة دين خدا، حفظ اسلام، همة تلاش خود را به عرصه آورد. از نظر پيغمبر اكرم، ميزان حق، اميرالمؤمنين است. از طريق سني و شيعه نقل شده است كه: «عَليٌ مَع الحَق وَ الحَقُ مَعَ عَلي يَدوُر حيَثُما دَار»؛ اگر دنبال حقيد، ببينيد علي كجا ايستاده است؟ او چه ميكند؟ انگشت اشارة او به كدام سو است؟ زندگي اميرالمؤمنين يك چنين زندگياي است. ... زندگي اميرالمؤمنين سر تا پا درس است.2 2. 05/04/89 بيانات در ديدارمردم بوشهر در روز ميلاد امام عليA
تدبير ش56
خصوصيات ماه مبارك رمضان
در دعاهايي كه چه در صحيفة مباركة سجاديه، چه در بقية دعاهاي مأثورِ براي ماه رمضان وارد شده است، صفاتي براي اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است:«شهر التّوبة و الانابة»، ... «شهر الاسلام»، كه در دعاي صحيفة مباركة سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزي است كه در آية شريفه آمده است: « وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَي اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي ».( لقمان 22) اسلام الوجه للَّه، يعني دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل ارادة الهي و حكم الهي و شريعت الهي، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناي پاك كننده است – يعني: ماهي كه در آن، عنصر پاك كنندهاي وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگي ميدهد - يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعني: شهر پـاك شـدن از آلـودگـيهـا و از آلايـشهـا. «شهر التّمحيص». تمحيص يعني خالص شدن. فلز قيمتي آميختة با فلزهاي ناهمذات را وقتي كه در كوره ميگذارند - مثلاً طلا را - اين را تمحيص ميگويند. يعني جدا كردن ذات پاكيزة انساني از ناخالصيها و ناپاكيها. اينها خصوصياتي است كه دربارة اين ماه ذكر شده است.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
همه بايد دعاي مكارم الاخلاق را بخوانند و در مضامينش دقت كنند
غالباً وقتي گفته ميشود: تقوا، پرهيزگاري، ذهن انسان ميرود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتي كه دم دست ماست؛ نماز بخوانيم، وجوهات شرعيمان را بدهيم، روزه بگيريم، دروغ نگوييم. البته اينها مهم است، همهاش مهم است؛ ليكن تقوا ابعاد ديگري هم دارد كه غالباً ما از اينها غفلت ميكنيم. در دعاي شريف مكارم الاخلاق يك فقرهاي در تـوضيح ايـن ابعاد ديـگر هست: «اللّهم صلّ علي محمّد و اله و حلّني بحلية الصّالحين و البسني زينة المتّقين»؛(صحفية سجاديه، دعاي 20) از خداي متعال درخواست ميكند كه: پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس كن. خوب! اين لباس پرهيزگاران چيست؟ آن وقت اين شـرح جـالـب اسـت: «في بسط العدل»؛ لـباس پرهيزگاران در گستردن عدالت، « وكظم الغيظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهايي كه بين افراد جامعه برميافروزند. اينها تقواست. «و ضمّ اهل الفرقة»؛ افرادي كه از شمايند، اما جدا شدند، سعي كنيد اينها را گرد بياوريد. اين جزو موارد تقواست كه در دعاي شريف مكارمالاخلاق - دعاي بيستم صحيفة مباركة سجاديه - به آن اشاره شده است. اين دعا، بسيار دعاي مهمي است. من عقيدهام اين است كه همه، بخصوص كارگزاران، بايد اين دعا را بخوانند و در مضامينش دقت كنند؛ تعليمدهنده است. «و اصلاح ذات البين»؛ به جاي آتشافروزي، خبرچيني، اين را به جان آن انداختن، آن را در پوستين اين انداختن، اصلاح ذاتالبين كنند؛ بين برادران مؤمن، برادران مسلمان، ايجاد ائتلاف كنند؛ اينها تقواست.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
تدبير ش58
معارف اهلبيت را درست فرا بگيريم،آن را به ديگران منتقل كنيم
هدف حضور شما [طلاب غير ايراني] در اينجا، هدف سياسي نيست؛ هدف علمي است، هدف تربيتي است؛ بسيار شفاف و روشن. علم همه جا خريدار دارد. سخن نيك و معرفت روشن همه جا خريدار دارد. امام عليبنموسيالرّضا (عليه الصّلاة و السّلام) به يكي از ياران خود فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبداً اَحيَا اَمرَنا»؛ رحمت خدا بر آن كسي كه امر ما را، مطلب ما را زنده كند. اين راوي ميگويد: «فقُلتُ لَهُ كَيفَ يُحيِي اَمرَكُم»؛ چهجوري ميشود كه امر شما، مطلب شما، موضوع مورد اهتمام شما زنده شود؟ «قالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومُنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ»؛ علوم ما را فرا بگيرند، معارف اهلبيت را فرا بگيرند، آن را به مردم، به دلهاي مشتاق، به ذهنهاي جستجوگر منتقل كنند. «فَاِنَّ النَّاسَ لَو عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا».( بحارالانوار، ج 2، ص 30) براي گسترش معارف اهلبيت، هيچ لازم نيست شما به اين در و آن در بزنيد؛ هيچ نيازي ندارد به بداخلاقي كردن و متعرض اين و آن شدن؛ همين اندازه كافي است كه معارف اهلبيت را درست فرا بگيريم، آن را به ديگران منتقل كنيم. اين معارف توحيدي، اين معارف انسانشناسي، اين معارف فراگير نسبت به مسائل زندگي بشر، خود جذاب است، دلها را جذب ميكند، آنها را دنبال راه ائمه به راه مياندازد. اينجا يك فرصت بزرگي است براي شما. از مليتهاي مختلف، از كشورهاي مختلف در اينجا جمع شدهايد. هر يك از شما اين فرصت را دارد كه با برادران مسلمان خود و فرهنگهاي بومي آنها در اين محيط آشنا شود.7 7. ۸۹/۰۸/۰۳ بيانات در ديدار طلاب خارجي حوزة علمية قم
تدبير ش 60
امامت: پيشوايي انسانها در امر دين و دنيا براي همة جوامع بشري
ماجراي غدير، فقط نصب يك جانشين براي پيغمبر نبود. غدير دو جنبه دارد: يكي جنبة نصب جانشين است. جنبة ديگر قضيه، توجه دادن به مسئلة امامت است؛ امامت با همان معنايي كه همة مسلمين از اين كلمه و از اين عنوان ميفهميدند. امامت يعني پيشوايي انسانها، پيشوايي جامعه در امر دين و دنيا؛ اين يكي از مسائل اصلي در طول تاريخ طولاني بشر بوده است. مسئلة امامت، يك مسئلة مخصوص مسلمانها يا مخصوص شيعيان نيست. امامت يعني يك فردي، يك گروهي بر يك جامعهاي حكمراني ميكنند و جهت حركت آنها را در امر دنيا و در امر معنويت و آخرت مشخص ميكنند. اين يك مسئلة همگاني است براي همة جوامع بشري.1 1. ۸۹/۰۹/۰۴ بيانات در جمع 110 هزار بسيجی در روز عيد غدير
عيد غدير، متعلق به همة دلسوزان بهروزي انسان
عيد غدير، اگرچه شاخص فرقة امامية شيعه است، ولي در واقع با مفهوم و محتوا و مضمون گستردهاي كه اين حادثه دارد، اين عيد متعلق به همة مسلمانان، بلكه ... متعلق به همة كساني است كه براي بهروزي انسان دل ميسوزانند.
... اسلام، با تشكيل حكومت در مدينه و تشكيل جامعة مدني نبوي نشان داد و ثابت كرد كه اسلام فقط نصيحت كردن، موعظه كردن و دعوت كردن به زبان نيست. اسلام ميخواهد حقايق احكام الهي در جامعه تحقق پيدا كند؛ اين جز با ايجاد قدرت الهي امكانپذير نيست. بعد هم پيغمبر اكرم در پايان عمر مباركش، به دستور الهي، به الهام الهي، نفر بعد را خودش معين كرد. البته مسير تاريخ اسلام مسير ديگري رفت. آنچه كه پيغمبر ميخواست، آنچه كه اسلام ميخواست، اين بود. اين يك طرحي شد كه در تاريخ ماند. نبايد تصور كرد كه انديشة پيغمبر شكست خورد؛ نه! شكست نخورد؛ در آن برهه تحقق پيدا نكرد؛ اما اين خط شاخص در جامعة اسلامي و در تاريخ اسلامي باقي ماند. امروز شما در اين گوشة از دنياي اسلام نتايج آن را ميبينيد و به فضل الهي، به حول و قوة الهي، اين الگو، اين خط واضح، در دنياي اسلام روزبهروز همهگيرتر خواهد شد؛ اين مضمون غدير است.
بنابراين، مسئلة غدير، فقط مسئلة شيعه نيست؛ مسئلة مسلمانان، بلكه مسئلة همة انسانهاست. آنهايي كه بينديشند، ميدانند كه اين خط روشن، خطي است كه متعلق به همة انسانهاست؛ جز اين راهي وجود ندارد.1 1. ۸۹/۰۹/۰۴ بيانات در جمع 110 هزار بسيجی در روز عيد غدير
انتصاب اميرالمؤمنين(ع)، نصب الهي با ابلاغ پيغمبر اكرم(ص)
ما شيعيان اين اعتقاد راسخ را كه متكي به دليل متقن و غير قابل ترديد است، دربارة اميرالمؤمنين عليبنابيطالب(ع) داريم. اين حديث متواتر - يعني حديث روز غدير - را كه همة محدثين بزرگ اسلام، از شيعه و سني نقل كردهاند، مستند اين عقيدة متقن ميدانيم.
پيغمبر اكرم در يك روز گرم و در يك نقطة حساس، در مقابل چشم مردم، عليبنابيطالب (عليه الصّلواة و السّلام) را به عنوان امام مسلمين پس از خود و ولي امر امور اسلام معين كرد و به مردم معرفي كرد؛ « مَن كُنتُ مَولاه فَهَذا عَليٌّ مَولاه».( كافي، ج 1، ص 420) اين عطف به آيات متعددي است كه ولايت پيغمبر از سوي خداي متعال تثبيت شده است؛ «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ»(مائده 55) و آيات متعدد ديگر. ميفرمايد: آن كسي كه من ولي او هستم، اين علي ولي اوست. هر معنايي كه ولايت در مورد پيغمبر دارد، همان معنا در مورد اميرالمؤمنين با اين نصب پيغمبر و معرفي پيغمبر محقق است. اين يك دليل محكم و مستندِ غير قابل ترديد است. در اين خصوص، بزرگان بحث كردهاند. لازم نيست وارد بحثهاي اعتقادي بشويم؛ اين مسلّم است.
عليبنابيطالب را آن روز همة مردم از نزديك آزموده بودند؛ كسي نبود كه نسبت به اين نصب اميرالمؤمنين دچار ترديد شود. روشن بود كه اين مرد فداكارِ مخلصِ داراي مرتبة عالي ايمان و تقوا، شايستة يك چنين حركتي از سوي پيغمبر اكرم و در واقع از سوي خداي متعال است. نصب اميرالمؤمنين، نصب نبوي نبود؛ نصب الهي بود؛ اين شأن پروردگار بود كه پيغمبر اين را به مردم مؤمن ابلاغ كرد.1 1. ۸۹/۰۹/۰۴ بيانات در جمع 110 هزار بسيجی در روز عيد غدير
عظمت غير قابل انكار اميرالمؤمنين(ع) در دوران جواني
اميرالمؤمنين، آن روزي كه به همراه پيغمبر وارد مدينه شد، يك جوان بيست و دو سه ساله بود. جوانهاي بيست و دو سه سالة امروز، رفتار خود را مقايسه كنند با آنچه كه آن جوان ممتازِ در طول تاريخ بشريت از خود بروز داد. همين جوان بود كه ستاره و قهرمان جنگ بدر شد؛ همين جوان بود كه در جنگ احد آنچنان درخشيد كه همة مسلمانها به عظمت كار او وقوف پيدا كردند؛ همين جوان بود كه در امتحانهاي گوناگون، در غزوات پيغمبر، در ايستادگي در برابر فشار جبهة كفر و استكبارِ آن روز در كنار پيغمبر ايستاد؛ همين جوان بود كه به دنيا تعلق خاطر پيدا نكرد. آن روزي كه پيغمبر اكرم او را - كه در عين حال جوان بود - نصب ميكرد، اين جوان در چشم مسلمانان عظمتي داشت كه اين عظمت براي كسي قابل انكار نبود. هيچ كس هم اين را انكار نكرده است؛ نه در آن زمان و نه در زمانهاي بعد.1 1. ۸۹/۰۹/۰۴ بيانات در جمع 110 هزار بسيجی در روز عيد غدير
تدبير ش 62
افزايش تلألؤ نبي اكرم(ص) با ارتقاي معرفت و ظرفيت فهم انسانها
ولادت نبي مكرم، سرآغاز يك فجر درخشاني در زندگي بشر بود. با اين ولادت، بشارتهاي الهي به چشم مردم آن دوران آمد. كنگرة كاخهاي پادشاهان ظلم ويران شد؛ آتشكدهها خاموش شد؛ مقدسات پوشالي و خرافي، به قدرت الهي در مناطق مختلفي از عالم از ميان رفت. اين ولادت مقدمة بعثت بود و اين بعثت براي همة جهانيان رحمت بود؛ همچنان كه فرمود: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ».( انبياء107) همة عالم از بركات اين وجود مقدس بهرهمند شدهاند و خواهند شد. آنچه از ترقيات بشر، پيشرفتهاي علمي، آگاهيهاي گوناگون، كشفيات عظيمي كه در عالم به وجود آمده است، به بركت ظهور نور اسلام در آن برهة عجيب تاريخي است. و اين نعمت در اختيار مردم قرار داده شد. اگر بشر آگاهي بيشتري ميداشت، معرفت عميقتري ميداشت و پيامبر را ميشناخت و اسلام را ميشناخت و پيام او را ميدانست، امروز صفحة تاريخ بشر، صفحة ديگري بود. جهل ما انسانها، كوتهبيني ما انسانها، ما را عقب انداخته است. يقيناً هرچه تاريخ جلو برود و هرچه معرفت انسانها و ظرفيت انسانها براي فهميدن بيشتر شود، اين خورشيد متلألئ بيشتر خود را نشان خواهد داد؛ بهرهمندي از اين نور حيات و زندگي، بيشتر خواهد شد. و ما امروز نشانههاي اين را داريم مشاهده ميكنيم.11
11. 02/12/89 بيانات در ديدار مسئولان نظام درروز ميلاد پيامبر(ص)
تدبير ش 63
به خودمان هم بايستي عدل بورزيم
در رابطة با خود، كه ربطي به عدالت اجتماعي ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آيات متعددي تكرار شده. خب، ظلم، نقطة مقابلش عدل است. در دعاي كميل ميخوانيم: «ظَلَمتُ نَفسِي». در مناجات شريف شعبانيه عرض ميكنيم: «قَد جَرَت عَليَ نَفسِي فِي النَّظَر لَها فَلَهَا الوَيل اِن لَم تَغفِر لَها». گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذكر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. اين هم يك عرصة مهمي است. ما وقتي كه در باب عدالت بحث ميكنيم - عدالت در روابط اجتماعي، عدالت در تشكيل نظام اجتماعي - نميتوانيم از عدالت نسبت به خودمان غفلت كنيم. به خودمان هم بايد ظلم نكنيم. به خودمان هم بايستي عدل بورزيم. نقطة مقابلِ اين «قَد جَرَت عَليَ نَفسِي»، همان عدل است. جور نكنيم، عدل داشته باشيم. اگر خداي متعال توفيق بدهد كه ما از اين ظلم اجتناب كنيم، بنده اميد فراواني دارم كه توفيق خواهد داد كه در محيط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانيم عدل را برقرار كنيم.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تدبير ش 64
به خودمان هم بايستي عدل بورزيم
در رابطة با خود، كه ربطي به عدالت اجتماعي ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آيات متعددي تكرار شده. خب، ظلم، نقطة مقابلش عدل است. در دعاي كميل ميخوانيم: «ظَلَمتُ نَفسِي». در مناجات شريف شعبانيه عرض ميكنيم: «قَد جَرَت عَليَ نَفسِي فِي النَّظَر لَها فَلَهَا الوَيل اِن لَم تَغفِر لَها». گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذكر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. اين هم يك عرصة مهمي است. ما وقتي كه در باب عدالت بحث ميكنيم - عدالت در روابط اجتماعي، عدالت در تشكيل نظام اجتماعي - نميتوانيم از عدالت نسبت به خودمان غفلت كنيم. به خودمان هم بايد ظلم نكنيم. به خودمان هم بايستي عدل بورزيم. نقطة مقابلِ اين «قَد جَرَت عَليَ نَفسِي»، همان عدل است. جور نكنيم، عدل داشته باشيم. اگر خداي متعال توفيق بدهد كه ما از اين ظلم اجتناب كنيم، بنده اميد فراواني دارم كه توفيق خواهد داد كه در محيط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانيم عدل را برقرار كنيم.9
تدبير ش 66
خاطرة روز مبعث را بايد گرامي بداريم
اگر عظمت و اهميت ايام به اين باشد كه خداي متعال لطفي را در روزي بر بشريت نازل باشد، يقيناً روز مبعث عظيمترين و مهمترين همة روزهاي سال است؛ چون نعمت بعثت و برانگيختن پيامبر اعظم براي بشريت از همة نعمتهاي الهي در طول تاريخ بزرگتر است. بنابراين، ميتوان بهجرأت اين را گفت كه: روز مبعث، برترين و بزرگترين و پربركتترين روزهاي همة ايام سال است. خاطرة را در نظرمان مجسم كنيم.8 8. ۹۰/۰۴/۰۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز
تشريح صبر امام حسين(ع) و تشبّه امام خميني(ره) به سالار شهيدان
مـن يـك بـار در يـك صحبتي، صبـر امـام حسين(ع) را تشريح كردم. صبرش فقط اين نبود كه بر تشنگي صبر كند، بر كشته شدن ياران صبر كند؛ اينها صبرِ آسان است. صبرِ سختتر اين است كه ديگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هي بگويند: آقا نكنيد! اين كار غلط است! اين كار خطرناك است! هي ايجاد ترديد كنند. كيها؟ افرادي مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبير، عبدالله عباس؛ اين شخصيتهاي برجستة بزرگ آن روز دنيا، آقازادههاي مهم اسلام، اينها هي بگويند: نكن اين كار را! هر كه باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فكر ميكند كه من ديگر تكليفي ندارم؛ اينها كه دارند اينجوري ميگويند، دنيا هم كه دارد آنجوري حركت ميكند؛ بگوييم و بگذريم. آن كه در مقابل اين اظهارات، در واقع وسوسهها، ترديدافكنيها، راه شرعي درستكردنها بايستد و دلش نلرزد و قدم در اين راه بگذارد، او همان كسي است كه ميتواند اين تحول عظيم را به وجود بياورد. و امام بزرگوار ما كردند و اقتفاء كردند به سيد و سالار شهيدان.10 10. 13/04/90 بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران
اهميت مسئلة مهدويت و خصوصيات دوران ظهور
مسئلة مهدويت در شمار چند مسئلة اصلي در چرخه و حلقة معارف عالية ديني است؛ مثل مسئلة نبوت مثلاً؛ اهميت مسئلة مهدويت را در اين حد بايد دانست؛ چرا؟ چون آن چيزي كه مهدويت مبشر آن هست، همان چيزي است كه همة انبياء، همة بعثتها براي خاطر آن آمدند و آن ايجاد يك جهان توحيدي و ساخته و پرداختة بر اساس عدالت و با استفاده از همة ظرفيتهايي است كه خداي متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده يك چنين دوراني است ديگر، دوران ظهور حضرت مهدي(عج). دوران جامعة توحيدي است؛ دوران حاكميت توحيد است؛ دوران حاكميت حقيقي معنويت و دين بر سراسر زندگي انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناي كامل و جامع اين كلمه است. خب! انبياء براي اين آمدند.
ما مكرر عرض كرديم كه: همة حركتي كه بشريت در ساية تعاليم انبياء، در طول اين قرون متماديه انجام دادند، حركت به سمت جادة آسفالتة عريضي است كه در دوران حضرت مهدي(عج) به سمت اهداف والا كشيده شده است؛ كه بشر در آن جاده حركت خواهد كرد. مثل اينكه يك جماعتي از انسانها در كوه و كمر و راههاي دشوار و باتلاقزارها و خارستانها با راهنماييهاي كساني همينطور حركت دارند ميكنند تا خودشان را به آن جادة اصلي برسانند. وقتي به جادة اصلي رسيدند، راه باز است؛ صراط مستقيم روشن است؛ حركت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حركت ميكنند. وقتي به جاده اصلي رسيدند، اينجور نيست كه حركت متوقف بشود؛ نه! تازه حركت به سمت اهداف والاي الهي شروع ميشود؛ چون ظرفيت بشر يك ظرفيت تمامنشدني است. در طول اين قرون متمادي، بشر از كجراههها، بيراههها، راههاي دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاي مجروح شده و زخمآلود، در بين اين راهها حركت كرده است تا خودش را به اين جادة اصلي برساند. اين جادة اصلي همان جادة زمان ظهور است؛ همان دنياي زمان ظهور است كه اصلاً حركت بشريت به يك معنا از آنجا شروع ميشود. اگر مهدويت نباشد، معنايش اين است كه همة تلاش انبياء، همة اين دعوتها، اين بعثتها، اين زحمات طاقتفرسا، اينها همهاش بيفايده باشد؛ بياثر بماند. بنابراين، مسئلة مهدويت يك مسئلة اصلي است؛ جزو اصليترين معارف الهي است. لذاست كه در همة اديان الهي هم تقريباً - حالا تا آنجايي كه ما اطلاع داريم - يك چيزي كه لبّ و معناي حقيقي آن همان مهدويت است، وجود دارد؛ منتها به شكلهاي تحريف شده، به شكلهاي مبهم، بـدون اينـكه درسـت روشـن بـاشـد كـه چـه ميخواهند بگويند. 13 13. 18/04/90 بيانات در جمع اساتيد و فارغالتحصيلان تخصصي مهدويت
ضرورت انجام كارهاي علمي، دقيق و متقن روي مسئلة مهدويت
مسئلة مهدويت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعني مخصوص شيعه نيست. همة مذاهب اسلامي غايت جهان را كه اقامة حكومت حق و عدل به وسيلة مهدي عليه الصّلاة و السّلام و(عج) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدي در آن نيست. منتها امتياز شيعه در اين است كه مسئلة مهدويت در آن يك مسئلة مبهم نيست؛ يك مسئلة پيچيدهاي كه براي بشر قابل فهم نباشد، نيست؛ يك مسئلة روشن است؛ مصداق واضحي دارد كه اين مصداق را ميشناسيم؛ خصوصياتي از او را ميدانيم؛ پدران او را ميشناسيم؛ خانوادة او را ميشناسيم؛ ولادت او را ميشناسيم؛ جزئيات آن را خبر داريم. در اين معرفي هم، باز روايات شيعه تنهايي در صحنه نيستند؛ حتّي رواياتي از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرفي را براي ما روشن ميكند و بايد كساني كه مال مذاهب ديگر هستند، توجه كنند و دقت كنند تا اين حقيقت روشن را دربيابند. بنابراين، اهميت مسئله يك چنين سطحي دارد و ما بيشتر از ديگران اولي هستيم به اينكه به اين مسئله بپردازيم؛ كارهاي علمي و دقيق و متقن روي اين مسئله انجام بگيرد.13 13. 18/04/90 بيانات در جمع اساتيد و فارغالتحصيلان تخصصي مهدويت
لوازم انتظار و ضرورت آمادگي براي پذيرش حق وعدل
مسئلة انتظار هم كه جزء لاينفك مسئلة مهدويت است، از آن كليدواژههاي اصلي فهم دين و حركت اساسي و عمومي و اجتماعي امت اسلامي به سمت اهداف والاي اسلام است؛ انتظار؛ انتظار يعني ترغب؛ يعني مترصد يك حقيقتي كه قطعي است، بودن؛ اين معناي انتظار است. انتظار يعني اين آينده حتمي و قطعي است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حي و حاضر؛ اين خيلي مسئلة مهمي است. اينجور نيست كه بگويند كسي متولد خواهد شد، كسي به وجود خواهد آمد؛ نه! كسي است كه هست؛ وجود دارد؛ حضور دارد؛ در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را ميبينند، همچناني كه او مردم را ميبيند؛ منتها نميشناسند. در بعضي از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند؛ بين آنها بود؛ در كنار آنها بود؛ روي فرش آنها راه ميرفت؛ ولي نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزانندهاي؛ اين كمك ميكند به معناي انتظار. اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامي به طريق اولي نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتي انسان يقين دارد كه يك چنين آيندهاي هست؛ همچناني كه در آيات قرآن هست: « وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ . إِنَّ فِي هَذَا لَبَلاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ »( انبيا 105 و 106) - مردماني كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازي خود هست. بدانيم كه يك حادثة بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه: حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد؛ هيچ وقت هم نميشود گفت كه: اين حادثه نزديك است و در همين نزديكي اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود؛ هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلي، به آن صورتي، به آن هيئت و خُلقي نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمة انتظار است. وقتي بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دوراني قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم؛ خودمان را با عدل آشنا كنيم؛ آمادة عدل كنيم؛ آمادة پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتي را به وجود ميآورد.
يكي از خصوصياتي كه در حقيقتِ انتظار گنجانده شده است، اين است كه انسان به وضع موجود، به اندازة پيشرفتي كه امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبهروز اين پيشرفت را، اين تحقق حقايق و خصال معنوي و الهي را در خود، در جامعه بيشتر كند. اينها لوازم انتظار است.13 13. 18/04/90 بيانات در جمع اساتيد و فارغالتحصيلان تخصصي مهدويت
تدبير ش 70
جلسات دعا را همراه كنيد با معرفت
جلساتي ... كه داريد - جلسات معنويت و دعا و اينها - سعي كنيد آنها را همراه كنيد با معرفت. دعاي كميل، همراه با شناخت مفاهيم دعاي كميل و معرفت دعاي كميل؛ دعاي ندبه، همينجور؛ و بقية كارهايي كه انجام ميگيرد، با معرفت باشد. از علمـاي محتـرم، خـوب و صـاحـب فـكـر – كـه بحمداللَّه هستند - استفاده بشود.5 5. 22/7/90 بيانات در ديدار بسيجيان استان كرمانشاه
تدبير ش 71
ايام معلومات
اين ايام، ايام دهة ذيحجه است. شما جوانان عزيز، دلهاي نوراني، روحيههاي شاداب، فرزندان عزيز من، توجه داشته باشيد كه يكي از بهترين روزها و شبهاي دورة سال، از لحاظ فضيلت و امكان ارتباط دلها با خدا، همين روزهاست. مايه و قوام اصلي همة حركتهاي بزرگ و پيروز، ذكر الهي است؛ يـاد خـدا بـودن، بـا خـدا ارتباط داشتن. در قـرآن ميفـرمايد: «وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ». (حج28) در حديث دارد كه «ايام معلومات» كه خداي متعال به ذكر در اين ايام دستور داده است، همين ده روز اول ذيحجه است.
در اين ده روز، روز عرفه وجود دارد، كه روز دعا و استغفار و توجه است. دعاي سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، كه سيدالشهداء امام حسين(ع) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشاندهندة آن روحية شيدايي و عشق و شوري است كه پيروان اهلبيت در يك چنين ايامي بايد داشته باشند. اين ايام را قدر بدانيد.5 11/8/90 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان در آستانة روز ملي مبارزه با استكبار جهاني
تدبير ش 72
راه هدايت بشريت
ما مسلمانها براي اينكه راه هدايت را پيدا كنيم، كافي است شخصيت پيغمبر را بشناسيم. عقيدة ما البته اين است كه همة بشريت از وجود پيغمبر بايد استفاده كنند و ميكنند؛ اما اُولي به استفاده، ما امت اسلامي هستيم. اين موجود عظيم، داراي خُلُق عظيم، اين شخصيتي كه خداي متعال او را براي بزرگترين رسالت دوران تاريخ بشر تربيت كرد كه امام صادق(ع) فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ»؛ خداي متعال اين شخصيت عظيم را پروريد، تربيت كرد، رشد داد، همة لوازم يك كار عظيم تاريخي را در اين وجود مطهر و مقدس فراهم كرد، بعد اين بار سنگين را بر دوش او گذاشت؛ اين بار سنگين رسالت تاريخي را. لذا امروز كه روز هفده ربيعالاول است، روز ولادت نبي مكرم است، شايد بتوان گفت: بزرگترين عيد بشريت در طول تاريخ انساني است كه يك چنين انسان عظيمي را خداي متعال هديه كرد به بشر، به تاريخ بشر؛ و ايـن بزرگوار هم به لـوازم اين كار قيام كرد.18 21/11/90 بيانات در ديدار مسئولين نظام و ميهمانان كشورهاي اسلامي در سالروز ميلاد نبياكرم(ص) و امام صادق(ع) (17 ربيعالأول 1433)
خواستههاي اصلي بشريت
امروز ما مسلمانها بر روي شخصيت پيغمبر اكرم اگر تمركز كنيم، دقت كنيم، بخواهيم درس بگيريم، براي دين و دنياي ما كافي است. براي بازگشت عزت ما، نگاه كردن به اين وجود و ياد گرفتن از او و درس گرفتن از او كافي است. مظهر علم بود، مظهر امانت بود، مظهر اخلاق بود، مظهر عدالت بود. بشر به چه احتياج دارد؟ نيازهاي بشري همينهاست. اينها نيازهايي است كه در طول تاريخ بشر تغيير پيدا نكرده است. اين همه تحولات و تطورات در زندگي انسانها از اوّلي كه بشر به وجود آمد تا امروز ... خواستههاي اصلي بشر تغيير پيدا نكرده است. از اول تا امروز بشر به دنبال امنيت و آرامش بوده است؛ به دنبال عدالت بوده است؛ به دنبال اخلاق نيك بوده است؛ به دنبال ارتباط مستحكم با مبدأ آفرينش بوده است. اينها خواستههاي اصلي بشريت است كه از فطرت انسان بر ميخيزد. مظهر همة اينها پيغمبر اكرم(ص) است. ما امت اسلامي امروز احتياج داريم، به همة اين خصوصيات احتياج داريم.18 21/11/90 بيانات در ديدار مسئولين نظام و ميهمانان كشورهاي اسلامي در سالروز ميلاد نبياكرم(ص) و امام صادق(ع) (17 ربيعالأول 1433)
احتياجات امت اسلامي
امت اسلامي امروز به پيشرفت علمي نياز دارد؛ به ثقه و اطمينان به خداي متعال نياز دارد؛ به روابط سالم و اخلاق حسنه در ميان خودمان احتياج داريم. بايد با هم برادرانه رفتار كنيم؛ بايد با هم با گذشت رفتار كنيم؛ بايد نسبت به يكديگر حلم داشته باشيم؛ بايد با اغماض برخورد كنيم. مظهر همة اين خصوصيات پيغمبر اكرم است. علم او، حلم او، اغماض او، رحمت او و تودّد او با ضعفا، عدالت او نسبت به همة آحاد جامعه، مظهر اينها پيغمبر است. درس بگيريم از پيغمبر! به اينها احتياج داريم ما! امروز ما احتياج داريم به اطمينان به خداي متعال، وثوق به خدا، اطمينان به وعدههاي الهي! خداي متعال به ما وعده كرده است؛ فرموده است: اگر مجاهدت كنيد، اگر تلاش كنيد، خداي متعال شما را به مقصود ميرساند و شما در ساية ايستادگي، به اهداف خود دست پيدا ميكنيد. در مقابل شهوات دنيايي احساس ضعف و زبوني نكنيم؛ در مقابل مال، در مقابل مقام، در مقابل وسوسههاي گوناگون نفساني احساس ضعف نكنيم؛ ايستادگي كنيم. اينهاست آن چيزي كه بشريت را به اوج كمال ميرساند، يك ملت را عزت ميبخشد، يك جامعه را به خوشبختي و سعادت واقعي ميرساند. به اينها ما احتياج داريم؛ مظهر همة اينها پيغمبر ماست.18 21/11/90 بيانات در ديدار مسئولين نظام و ميهمانان كشورهاي اسلامي در سالروز ميلاد نبياكرم(ص) و امام صادق(ع) (17 ربيعالأول 1433)
بركات مجاهدت پيغمبر
اين زندگي نبي مكرم است؛ آن دوران كودكياش است؛ آن دوران جوانياش است؛ قبل از بعثت. امانت او به جوري است كه همة قريش و همة عربي كه او را ميشناختند، به او لقب «امين» دادند. انصاف او نسبت به افراد و نگاه عادلانة او نسبت به افراد جوري است كه وقتي ميخواهند حجرالاسود را به جاي خود نصب كنند، و طوايف عرب، قبايل عرب با هم مناقشه دارند، نزاع دارند، او را به عنوان حَكم قرار ميدهند؛ در حالي كه يك جواني است. اين نشاندهندة نگاه منصفانة او به همه است كه همه اين را ميدانستند. او را صادق ميدانستند؛ او را امين ميدانستند. اين دوران جوانياش است. بعد هـم دوران بعثـت؛ آن از خـودگـذشـتـگـي، آن مجاهدت، آن ايستادگي. همة بشرِ آن روز كه با او مواجه بودند و در مقابل او بودند، نقطة مقابل او حركت ميكردند و ضديت با او ميكردند. اين همه فشار، اين سيزده سالِ مكه، چه سالهاي سختي بود؛ پيغمبر ايستاد و ايستادن او مسلمانهاي مقاوم و مستحكمي به وجود آورد كه هيچ فشاري روي آنها اثر نميكرد. اينها درس است براي ما. بعد هم جامعة مدني را تشكيل داد؛ ده سال بيشتر هم حكومت نكرد؛ اما پيريزي يك بنايي را كرد كه در طول قرنهاي متمادي، قلة بشريت در علم، در تمدن، در پيشرفت معنوي، در پيشرفت اخلاقي، در ثروت، همين جامعه بود؛ جامعهاي كه پيغمبر طراحي كرده بود و او پيريزي كرده بود.18 21/11/90 بيانات در ديدار مسئولين نظام و ميهمانان كشورهاي اسلامي در سالروز ميلاد نبياكرم(ص) و امام صادق(ع) 17 ربيعالأول 1433)
تدبير ش 73
الگوي همة مؤمنان
اين روزها متعلق به امام عسكري(ع) است، كه ميتواند الگوي همة مؤمنان، بهخصوص جوانان باشد. اين امامي كه موافقان، شيعيان، مخالفان، غير معتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف كردند به فضل او، به علم او، به تقواي او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختيها. اين انسان بزرگ، اين شخصيت باشكوه، وقتي به شهادت رسيد، فقط 28 سال داشت. در تاريخ پرافتخار شيعه، اين نمونهها را كم نداريم. پدر امام زمان عزيز ما با آن همه فضيلت، با آن همه مقامات، با آن همه كرامات، وقتي با سم و جنايت دشمنان از دنيا رفت، فقط 28 سال داشت؛ اين ميشود الگو؛ جوان احساس ميكند يك نمونة عالي در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه(ع) است كه در 25 سالگي شهيد شده است.2 ۹۰/۱۲/۱۰ بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، خانواده شهدا و ایثارگران در آستانة انتخابات مجلس نهم
تدبير ش 74 ارديبهشت 91
نعمت معرفت و ارادت به اهلبيت(ع)
معرفت اهلبيت و ارادت به اهلبيت، نعمت بزرگي است. اگر همة عمرمان را براي شكر اين نعمت بزرگ صرف كنيم كه خداي متعال چشم ما را نـابينا و نـاتـوان از درك حقيقت قـرار نـداد، توانستهايم ايـن انـوار طالعه و مضيئه را بـهقـدر استعداد خودمان ببينيم، درك كنيم، به آنها عشق و ارادت بورزيم و از آنها غافل نباشيم، واقعاً كم است. رحمت خدا بر آن پدران، مادران، گذشتگان، پيشروان و پيشوايانـي كـه ايـن دريچة درخشان را بهسوي اين آفتابهاي معنويت بـر روي مـا بـاز كردند؛ زمزمة محبت اهلبيت را از آغاز زندگي ما، از كودكي ما، از دوران گاهوارهنشيني ما به گوش ما خواندند و دلهاي ما را از محبت اين بزرگواران سيراب كردند. خدايا! اين محبت را، اين معرفت را روزبهروز در دل ما، در جان ما، عميقتر و راسختر بفرما! اين نعمت را لحظهاي از ما مگير!8
۹۱/۰۲/۲۳ بيانات در ديدار جمعي از مداحان سراسر كشور
راه عظمت، جلالت و علوّ مقام براي زنان
به مناسبت ... روز زن، امام(ره) در يك بياني خطاب به زنها ميفرمودند: اينكه شما قبول كرديد روز ولادت فاطمة زهرا(س) روز زن باشد، اين براي شما مسئوليت و تكليف به وجود ميآورد. روز شما، روز زن، روز مادر، روز فاطمة زهرا(س) است؛ معناي اين چيست؟ اين يك حركت نمادين است؛ اين كار، سمبليك است. معنايش اين است كه زن بايد در اين صراط حركت كند؛ عظمت و جلالت و علوّ مقام و مقدار براي زنان در اين راه است؛ راهي كه در آن تقوا هست، عفاف هست، دانش هست، نطق هست، ايستادگي در ميدانهاي گوناگونِ محتاج ايستادگي هست، تربيت فرزند هست، زندگي خانوادگي هست؛ همة زينتها و فضيلتهاي معنوي در آن هست؛ زنان بايد در اين جهت حركت كنند.8 ۹۱/۰۲/۲۳ بيانات در ديدار جمعي از مداحان سراسر كشور
مقامات فاطمة زهرا(س)
يك بحث هم مربوط به فاطمة زهرا(س) است. من حقيقتاً، نه بهعنوان تعارف، نه بهعنوان يك حرفِ هزاران بار تكرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است كه بخواهد از اين مقام بلند تعريف و تجليل كند؛ اين موجود انساني، اين دختر جوان، اين همه فضيلت، اين همه درخشندگي، اين همه كبريا و عظمت؛ كه كسي مثل پيغمبر وقتي فاطمة زهرا بر او وارد ميشد: «قامَ اِلَيها»؛ ( فضائل الخمسه، ج 3، ص 127) نه فقط بلند ميشد، بلكه بلند ميشد و به سمت او ميرفت. يك وقت يكي وارد اتاق ميشود، شما به احترامش بلند ميشويد؛ يك وقت كسي وارد اتاق ميشود، شما با اشتياق به طرفش ميرويد. اينها مگر شوخي است!؟ اين بحثِ پدر - فرزندي نيست. پيغمبر خدا اينجور از فاطمة زهرا تجليل ميكند؛ رضاي او را رضاي خود، رضاي خود را رضاي خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام ميكند؛ اينها مقامات فاطمة زهرا است. آن زندگي با اميرالمؤمنين، آن تربيت آن فرزندان. خب! مگر ميشود دربارة اين بزرگوار، امثال ما حرف بزنيم؟
با همة اينها، اين بزرگوار الگوست؛ نكته اين است.8 ۹۱/۰۲/۲۳ بيانات در ديدار جمعي از مداحان سراسر كشور
تدبير ش 75 خرداد 91
امام هادي(ع) پيروز نبرد با شش خليفه
بالاخره در نبرد بين امام هادي(ع) و خلفايي كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادي(ع) بود؛ اين بايد در همة بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكي پس از ديگري، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصلة كوتاهي مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكي بهدست پسرش كشته شد، ديگري به دست برادرزادهاش و به همين ترتيب بنيعباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضـرت هـادي و حضـرت عسكري(ع) و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پيدا كرد؛ قويتر شد.10 10. 30/05/83 (انتشار ۹۱/۰۳/۰۲) بيانات بعد از مراسم روضهخواني در سالروز شهادت امام علي النقي(ع)
خاصيت يك روزِ مجاهدت اولياي خدا
يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه(ع)- به قدر سالها اثر ميگذاشت؛ يك روز از زندگي مبارك اينها مثل جماعتي كه سالها كار كنند، در جامعه اثر ميگذاشت. اين بزرگواران دين را همينطور حفظ كردند، والا ديني كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصي باشند مثل يحييبناكثم كه با آنكه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علني بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بهكلّ كلكِ آن كنده ميشد؛ تمام ميشد. اين مجاهدت و تلاش ائمه(ع) نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف ديني را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياي خدا.10
10. 30/05/83 (انتشار ۹۱/۰۳/۰۲) بيانات بعد از مراسم روضهخواني در سالروز شهادت امام علي النقي(ع)
رساندن پيام امامت در زير برق شمشير شش خليفه
حضرت هادي(ع) چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگي ميكردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاي خودمان؛ تركهاي آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقة مغولستان و آسياي شرقي آورده بود، در سامرا نگه دارد. اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نميشناختند و از اسلام سر در نميآوردند. به همين دليل، مزاحم مردم ميشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عدة قابل توجهي از بزرگان شيعه در زمان امام هادي(ع) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيلة آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياي اسلام - با نامهنگاري و... - برساند. اين شبكههاي شيعه در قم، خراسان، ري، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همة اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادي را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادي همة اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و عليرغم آنها انجام داده است. حديث معروفي دربارة وفات حضرت هادي(ع) هست كه از عبارت آن معلوم ميشود كه عدة قابل توجهي از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهاي كه دستگاه خلافت هم آنها را نميشناخت؛ چون اگر ميشناخت، همهشان را تارومار ميكرد؛ اما اين عده چون شبكة قوياي بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نميتوانست به آنها دسترسي پيدا كند.10 10. 30/05/83 (انتشار ۹۱/۰۳/۰۲) بيانات بعد از مراسم روضهخواني در سالروز شهادت امام علي النقي(ع)
تدبير ش 79 (مهر) آبان و آذر 91
لزوم توجه دائم به حقايق پر راز و رمز عاشورا
تقارن اين ايام با حادثة عظيم عاشورا درسآموز است. هيچ وقت نبايـد امت اسلامي و جامعة اسلامي ماجـراي عاشورا را بـهعنوان يك درس، بهعنوان يك عبرت، بهعنوان يك پرچم هدايت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زندة به عاشورا و به حسينبنعلي(ع) است. همانطـور كـه فـرمـود: «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»؛ (ارشاد، ج 2، ص 127) بنابر اين معنا، يعني دين من، ادامة راه من، به وسيلة حسين(ع) است. اگر حادثة عاشورا نبود، اگر اين فداكاري عظيم در تاريخ اسلام پيش نميآمد، اين تجربه، اين درس عملي، به امت اسلامي داده نميشد و يقيناً اسلام دچار انحرافي ميشد از قبيل آنچه كه اديان قبل از اسلام دچار آن شدند و چيزي از حقيقت اسلام، از نورانيت اسلام باقي نميماند. عظمت عاشورا به اين است. البته مصيبت در عاشورا سنگين است، خسـارت بـزرگ اسـت، جـان كسـي مـثـل حسينبنعلي(ع) به همة آسمان و زمين ميارزد، جانهاي پاك و طيب و طاهر آن اصحاب، آن جوانان، آن اهلبيت، قابل مقايسة با جان هيچكس ديگر نيست؛ اينها در اين ميدان به خاك و خون غلتيدند، فداكاري كردند، فدا شدند، حرم معزز پيغمبر و اميرالمؤمنين به اسارت افتادند؛ اين حوادث خيلي سنگين است، خيلي تلخ است، خيلي سخت است، اما آنچه كه بر تحمل اين حوادث تلخ و سخت مترتب شد، آنچنان بزرگ است، آنچنان بـاعظمت و مـانـدگار اسـت كـه تحمل ايـن حوادث سخت را بر كسي مثل حسينبنعلي(ع) و ياران او و خانوادة او آسان ميكند. اين را بزرگان نقل كردهاند. مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي ملكي(ره) در مـراقبـات – كـه حـرف ايشان سنـد اسـت، حجت است - تأكيد ميكنند كه: در روز عـاشورا هـرچـه مصيبتهـا سنگينتـر مـيشـد، چـهـرة حسينبنعلي(ع) بـرافـروختـهتـر، آثار شكفتگي در آن بزرگوار بيشتر آشكار ميشد. اين حقايق پـرمغز، پـر راز و رمز، اينها بايد دائماً در مقابل چشم ما باشد.8 8. ۹۱/۰۹/۰۱ بيانات در ديدار جمعي از بسيجيان و فعالان طرح شجرة طيبة «صالحين»
تدبير ش 80 دی و بهمن 91
مبدأ همة بركات الهي
بعضي از اهل معرفت و اهل سلوك معنوي معتقدند كه ماه ربيعالاول، به معناي حقيقي كلمه، ربيع حيات است، ربيع زندگي است؛ زيرا در اين ماه، وجود مقدس پيامبر گرامي و همچنين فرزند بـزرگـوارش حضرت ابـيعبداللّه جعفربـنمحمد الصّادق ولادت يافتهاند و ولادت پيغمبر سرآغاز همة بركاتي است كه خداي متعال براي بشريت مقدر فرموده است. ما كه اسلام را وسيلة سعادت بشر و راه نجات انسان ميدانيم، اين موهبت الهي مترتب بر وجود مبارك پيغمبر است كه در اين ماه اتفاق افتاد. حقيقتاً بايد اين ميلاد عظيم را مبدأ همة بركاتي دانست كه خداي متعال جامعة بشري را، امت اسلامي را، پيروان حقيقت را به آن سرافراز كرده است.6
6. 10/11/91 بيانات در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامي
لزوم تقويت پيوند قلبي با نبي مكرم
صِرف جشن گرفتن كافي نيست؛ در درجة اول بايد پيوند قلبي خودمان با پيغمبر را تقويت كنيم. دنياي اسلام بايد رابطة معنوي و قلبي و عاطفي خود با نبي مكرم را روزبهروز تقويت كند؛ اين نقطة مشترك بين همة مسلمانان عالم است. آن كساني كه دلشان براي تشكيل امت اسلامي ميتپد، بايد بر روي اين نقطه تكيه كنند: رابطة معنوي و عاطفي با وجود مقدس پيغمبر. يعني در درجة اول و بهطور جدي، تصميم بر تبعيت از آن بزرگوار در همة امور. در آيات كريمة قرآن، دربارة اخلاق پيامبر، دربارة رفتار سياسي پيغمبر، دربارة نوع حاكميت پيغمبر، دربارة احساس پيامبر مكرم نسبت به مردم - چه نسبت به مسلمانها، چه نسبت به غير مسلمانها - شرح داده شده است. تربيت صحابة بزرگوار پيامبر در زمان پيغمبر و رفتار آنها، نشان دهندة آن جهتي است كه در تعليم و تربيت امت اسلامي، مورد نظر اسلام و مورد نظر پيامبر است. بايد اينها را در زندگي خودمان پياده كنيم، بايد اينها را عملياتي كنيم؛ صِرف گفتن كفايت نميكند.6 6. 10/11/91 بيانات در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامي
تدبير ش 81 اسفند 91 و فروردين 92
لزوم تكريم ايام فاطميه
به همميهنان عزيزمان عرض ميكنم: توجه داشته باشند كه ايام فاطميه در اواسط روزهاي عيد است و تكريم و احترام اين ايام براي همة ما لازم است.14 14. 30/12/91 پيام نوروزي به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۲
تدبير ش 82 ارديبهشت و نيمه اول خرداد92
لزوم استفاده از فرصتهاي ماه رجب (در نشريه نيامد)
در دعاهاي ماه رجب كه از ائمه(ع) مأثور است، انسان وقتي نگاه ميكند، ميبيند بيشتر اين دعاها ناظر به جهات توحيدي است؛ پرداختن به عظمت الهي، به صفات الهي، خود را در مقابل اين عظمت مشاهده كردن، راه روشن را به سوي پروردگار شناختن، دانستن و به آن ميل و رغبت پيدا كردن. يكي از خصوصيات دعاهاي ماه رجب اين است: توجه دادن به توحيد، توجه دادن به خدا، به اسماء و صفات الهي. اين ماه را بايد قدر دانست. اول اين ماه، متبرك است به ولادت امام باقر(ع)؛ آخر اين ماه، متبرك است به بزرگترين حادثة تاريخ؛ يعني بعثت پيغمبر. در نيمة اين ماه، جوانان ما سالهايي است كه اين سنت حسنه را در كشور رائج كردهاند؛ سنت اعتكاف را، رفتن در مساجد را، روزه گرفتن را. واقعاً چقدر منظرة زيبا و معطّري است كه جمع كثيري از جوانهاي ما برخلاف سيرة متعارف جوانهاي دنيا كه غرق در شهوات و تمايلات نفساني هستند، روزها و شبهايي را روزه بگيرند؛ بروند در يك مسجدي بنشينند، اعتكاف كنند؛ شب و روزشان را ذكر و فكر و شنيدن معارف الهي و شنيدن احكام و مذاكرة علم حقيقي - كه علم توحيد است – قرار دهند؛ اين خيلي چيز مهمي است. اينها از بركت انقلاب است. ... اين ماه رجب است؛ از اين فرصتها استفاده كنيد.
جوانها! شما بيشتر استفاده كنيد. دلهاي پاك شما، جانهاي باصفا و نوراني شما آمادة تلألؤات و تشعشعات رحمت الهي و توجهات الهي است؛ اين را قدر بدانيد.12 12. ۹۲/۰۲/۲۵ بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم (از استانهاي مازندران، گيلان، گلستان و كهگيلويه و بويراحمد)
تدبير ش 83 نيمة دوم خرداد، تير و مرداد 92
درس حسينبنعلي(ع) به امّت اسلامي
زندگي حسينبنعلي(ع) در طول تاريخِ زندگي پنجاه و چند سالة آن بزرگوار، همه درس است: دوران كودكي او درس است؛ دوران جواني او درس است؛ در دوران امامت امام حسن(ع) رفتـار او درس اسـت؛ بعـد از شهـادت امـام حسن(ع) رفتار او همه درس است. اينجور نبود كه كار امام حسين فقط در آن روز آخر باشد، لكن حادثـة كربلا ايـنقـدر عظمت دارد، ايـنقـدر درخشنده است كه مثل خورشيدي همة نورهاي ديگر را تحتالشّعاع قرار ميدهد؛ والاّ خطابة امام حسين(ع) خطاب به علما و بزرگان و صحابه و تابعين در مني - كـه در كتب حـديث ذكـر شـده است - يك سند تاريخي است؛ نامة آن بزرگوار خطاب به علما و بزرگان و پايهها و اركان ديني در زمان خودش - «ثُمَّ انتُم ايَّتُها العِصابَة، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة»(تحفالعقول، ص ۲۳۷) كه در كتب معتبر حديث نقل شده است - يك سند تاريخي مهم است؛ رفتارهاي آن بزرگوار؛ برخوردش با معاويه، نامهاش به معاويه؛ حضورش در كنار پدر در دوران كوتاه خلافت اميرالمؤمنينعليهالصّلاةوالسّلام؛ همة اينها قدمبهقدم درس است؛ منتها حادثة عاشورا چيز ديگري است. امروز روز ولادت اين بزرگوار است؛ در اين روز بايد از حسينبنعلي درس آموخت؛ درس حسينبنعليعليهالصّلاةوالسّلام به امّت اسلامي اين است كه براي حقّ، براي عدل، براي اقامة عدل، براي مقابلة با ظلم، بايد هميشه آماده بود و بايد موجودي خود را به ميدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقياس، كار من و شما نيست؛ امّـا در سطوحي كـه بـا وضعيّت مـا، بـا خُلقيّات مـا، بـا عادات مـا متناسب بـاشد، چـرا؛ بايد ياد بگيريم.3 3. 22/03/92 بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم
اهميت انجام واجبات و اجتناب از محرمات در صميمانهترين سخن اميرالمؤمنين(ع)
يك جمله از نهجالبلاغه براي شما[دولت نهم و دهم] بخوانم: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ».(نهجالبلاغه، نامة ۳۱) ايـن جـزو وصايـاي اميرالمؤمنين بـه امـام حسن مجتبي(ع) است. در واقع بايد گفت وصيت، صميمانهترين حرفي است كه هر كسي ميزند؛ چون وقتي است كه ديگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادي قاعدتاً يـا نيستند يـا بالاخره ضعيفانـد؛ لذا در وصيتنامه صميميتـريـن حـرفهـا گفته ميشود ... ميفرمايد: بدان كه پيش روي تو راهي وجود دارد كه مسافت خيلي طولاني و مشقت شديدي در آن هست. اين راهي كه پيش روي شماست - راه رسيدن بـه جزاي عمل و رسيدن بـه قيامت - راه طولانـياي است. «وَ أَنَّهُ لا غِنَي بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الارْتِيَادِ»؛(نهجالبلاغه، نامة ۳۱) در يك چنين راهي، تو بايد با منتهاي طلب حركت كني - «ارْتِيَادِ » يعني خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نيت - چارهاي نداري جز اينكه كار را جدي دنبال كني. يعني اين راهي نيست كه انسان بتواند آن را سرسري بگيرد. بله، غفلت داريم، كار را سرسري ميگيريم؛ اما اين سرسري گرفتن كار، از روي غفلت است. بدانيم كه حقيقت قضيه چيست، و كجا داريم ميرويم، و سرنوشت ابدي ما در كجا تحقق پيدا ميكند و عيني ميشود؛ اين را اگر توجه كنيم، جدي خواهيم گرفت. ... «وَ قَدْرِ بَلاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ».(نهجالبلاغه، نامة ۳۱) حالا شما ناچاريد از اين راه سخت و طولاني كه راه قيامت است، عبور كنيد؛ شما به سمت قيامت از وسط دنيا داريد ميگذريد، ناچاريد از اين گذرگاه ماده عبور كنيد با همة لوازم اين ماده، با همة خصوصياتي كه انسان در اين محيط مادي و در فضاي مادي بهطور طبيعي دارد؛ بنابراين كاري كه بايد بكنيد براي اينكه آن نهايت براي شما آسان شود و مطلوب باشد، اين است: «قَدْرِ بَلاغِكَ مِنَ الزَّادِ»؛ آن مقداري از توشه را كه تو را به منزل برساند، تقدير كن - يعني اندازهگيري كن - بدان چقدر كار لازم داري براي اينكه بروي. اين بخش اول است.
بخش دوم: «مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ»؛ بار دوش خودت را هم سبك كن. اين دو تا هدايت و راهنمايي است كه اميرالمؤمنين ميكند. اولاً بدان چه لازم داري براي عبور از اين راه؟ در پاسخ اينكه ما چه لازم داريم، خودشان بيان كردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. يعني آن اندازة لازم، و به قول پزشكان، آن دوز لازم از ذخيرهاي كه شما لازم داريد براي اينكه بتوانيد اين راه را طي كنيد، همين واجبات است؛ اين واجبات را كه انجام دهيد، آن مقدار لازم از ذخيره را داريد. هرچه بيشتر كرديد و بر اين واجبات افزوديد، امكانات بيشتري خواهيد داشت، استفادة بيشتر و بهرة بيشتري خواهيد برد. ليكن مقدار فرائضي كه بر ما واجب است، آن حداقل نيازي است كه ما براي عبور در اين راه داريم. محرّمات هم همينجور است. يعني اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهيز از آسيبهايي است كه در اين راه ممكن است براي ما پيش بيايد. بنابراين، اگر از محرّمات اجتناب كرديم و واجبات را انجام داديم، اين همان پرواز مورد نظر را براي من و شما ممكن و فراهم ميكند؛ چيز بيشتري لازم نيست.8
۹۲/۰۴/۲۳ بیانات در آخرین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت دهم، پنجم ماه مبارك رمضان ۱۴۳۴
تدبيرحذفی ش 83 نيمة دوم خرداد، تير و مرداد 92
اهميت بعثت پيغمبر(ص)
دربارة شب بعثت، در روايات هم وارد شده است كه آسمان، ديگر بر همچون شبي سايه نيفكنده است؛ يعني هيچ شبي در طول تاريخ مثل شب بعثت نبود، كه فرداي آن روز پيامبر مكرم با خطاب الهي، مبعوث به اين رسالت عظيم و ماندگار در طول تاريخ شد. بعثت، كار بزرگ و دشواري بود. عظمت همة كارها متناسب است با مشكلات و مزاحمتهايي كه در راه آن كارها به وجود ميآيد. كارهاي كوچك، اقدامهاي كوچك، قاعدتاً مزاحمتهاي كوچك دارد؛ كارهاي بزرگ، مزاحمتها و معارضههاي بزرگ دارد. در دوران حيات مبارك پيغمبر - چه در دوران مكه، چه در دوران مدينه - مزاحمتها در مقابل اين دعوت، پيدرپي و از جوانب گوناگون بود. اين مخصوص پيغمبر ما هم نيست؛ همة پيغمبران، همة رسالتها مواجه با يك چنين معارضههايي بودند؛ البته در مورد پيغمبر ما اين معارضهها سنگينتر بود، شديدتر بود، همهجانبهتر بود؛ «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛(انعام ۱۱۲) شياطين انس و جن در مقابل دعوت الهي، در مقابل راه سعادت بشر، به هم كمك ميكنند. «وَلِتَصغي إِلَيهِ أَفئِدَةُ الَّذينَ لايُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرضَوهُ وَلِيَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرِفونَ»(أنعام 113) يعني دلهاي ناآگاه، دلهاي سادهانديش، دلهاي بيتدبر و بيبصيرت هم اين فريادهاي معارض را، مخالفتها را در مقابل دعوت الهي، در مقابل دعوت انبياء ميپذيرند. اين از دوران ظهور بعثت و از آغاز پديد آمدن اين پيام الهي شروع شد و تا آخر عمر مبارك پيغمبر با شكلهاي مختلف ادامه داشت و بعد از آن، تا امروز هم ادامه دارد. هر جا دعوت حق بود، معارضة شياطين هست؛ هر جا راه انبياء بود، راه معارضان انبياء هم در مقابل آن هست.1
1. ۹۲/۰۳/۱۷ بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز بعثت حضرت رسول اعظم(ص)
حرکت بينظير و فراموش نشدني در تاريخ بشريّت
روز ميـلاد حـضـرت ابـاعبـداللّهالحسين عليهالصّلاةوالسّلام روز باعظمتي است. به فرمايش مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد آقاي تبريزي ملكي - عالمِ فقيهِ عارفِ بزرگوار – عظمت روز سوّم شعبان را بايد بهعنوان پرتوي از عظمت حسينبنعلي بهحساب آورد و بهشمار آورد؛ روز بزرگي است. در اين روز كسي متولّد شد كه سرنوشت اسلام، به او، به حركت او، به قيام او، به فداكاري او، به اخلاص او بسته بود. اين بزرگوار در تاريخ بشريّت، يك حركتي را - كه نظير و شبيهي ندارد - ارائة به تاريخ كرد و در مقابل چشم بشريّت گذاشت كه هرگز فراموش نخواهد شد؛ الگوست. فداكاري براي هدف الهي، در آن حجم، در آن مقياس عظيم؛ فداكاري به معناي دادن جان خود، جان عزيزان؛ اسارت حرم اهلبيت، با آن وضع، با آن فجاعت؛ تحمّل اين حادثة سخت، براي اينكه اسلام بماند، براي اينكه ظلمستيزي بهعنوان يك اصل در تاريخ اسلام و در تاريخ بشريّت به يادگار بماند؛ اين چيزي است كه ديگر نظيري براي آن نميشود پيدا كرد. خيليها در راه خدا شهيد شدند، در ركاب پيغمبر، در ركاب اميرالمؤمنين، در ركاب انبياي الهي؛ هيچكدام با حادثة كربلا قابل مقايسه نيست. فرق است بين آن كسي كه در ميان هلهله و تحسين ياران و همراهان و به اميد فتح و پيروزي وارد ميدان ميشود، ميجنگد و بعد شهيد ميشود و به خاك هلاك ميافتد - كه البتّه اجر بسيار بالايي دارد - و بين آن جماعتي كه در يك دنياي تاريك و ظلماني، در هنگامي كه همة سرجنبانان بزرگ دنياي اسلام از همراهي با آنها سر باز ميزنند بلكه آنها را بر اين اقدام ملامت هم ميكنند، اميد ياري از هيچكس نيست، كسي مثل عبداللّهبنعباس آنها را منع ميكند، كسي مثل عبداللّهبنجعفر آنها را منع ميكند، ياران و مخلصان و علاقهمندان در كوفه از همراهي با او سر باز ميزنند، تنهاي تنها، فقط با تعداد معدودي از ياران مخلص، و با خانواده - با همسر، با خواهر، با خواهرزادهها، با برادرزادهها، با جوانان، با فرزند شش ماهه - وارد ميدان ميشود. اين يك حادثة عجيبي است؛ يك منظرة پرشكوهي است در تاريخ كه در مقابل چشم بشريّت گذاشته شده است. امام حسين(ع) خود را براي يك چنين روزي آماده ميكرد.3
3. 22/03/92 بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم
تدبير ش 84 شهريور و مهر 92
حرکت امام رضا(ع) برای ترويج مکتب اهلبيت(ع)
يك جمله دربارة امام بزرگوار و عالِم آل محمّد حضرت عليبنموسيالرّضا(ع) عرض بكنيم. ... عمر مبارك امام رضا(ع) تقريباً پنجاه و پنج سال بوده است - يعني از سال ۱۴۸ كه سال شهادت امام صادق(ع) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگي اين بزرگوار با همة اين عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگوني كه ميشود براي آن ذكر كرد و تصوير كرد، در همين مدّت عمر نسبتاً كوتاه انجام گرفته است. از اين مدّت پنجاه و پنج سال، نزديك به بيست سال - تقريباً نوزده سال - مدّت امامت اين بزرگوار است؛ امّا همين مدّت كوتاه را كه ملاحظه ميكنيد، تأثيري كه در واقعيّت دنياي اسلام گذاشت و به گسترش و عمقي كه به معناي حقيقي اسلام و پيوستن به اهلبيت(ع) و آشنا شدن با مكتب اين بزرگواران انجاميد، يك داستان عجيبي است، يك درياي عميقي است. آن وقتي كه حضرت بـه امـامت رسيدنـد، دوستان و نزديكان و علاقهمندان حضرت مـيگفتند كـه: عليبنموسي در اين فضا چه كار ميتواند انجام بدهد - اين فضاي شدّت اختناقِ هاروني كه در روايت دارد كه ميگفتند: «وَ سَيفُ هارونَ تَقطُرُ دَما»؛ خون ميچكد از شمشير هارون - اين جوان در اين شرايط، در ادامة جهاد امامان شيعه و در مسئوليّت عظيمي كه برعهدهاش است، مـيخـواهـد چـه بكـنـد؟ ايـن اولِ امـامـت عليبنموسيالرّضا(ع) است. بعد از اين نوزده سال يا بيست سال كـه پـايـان دوران امامت و شهادت عليبنموسيالرّضا است، وقتي شما نگاه ميكنيد، ميبينيد كه همان تفكّر ولايت اهلبيت و پيوستگي به خاندان پيغمبر آنچنان گسترشي در دنياي اسلام پيدا كرده كه دستگاه ظالم و ديكتاتور بنيعبّاس از مواجهة با آن عاجز است؛ اين را عليبنموسيالرّضا انجام داده. شنيدهايد شما كه دعبل به مرو، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء كرد و انشاد كرد؛ بعد هم جايزهاي گرفت؛ و حالا فرض بفرماييد چند روزي هم در مرو و در ساير شهرهاي خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و كوفه و همان جاهايي كه ميخواست برود. در ميان راه دزدها به كارواني كه دعبل در آن بود حمله كردند و غارت كردند اين كاروان را. كاروانيها نشسته بودند تماشا ميكردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئيس دزدها هم نشسته بود بالاي بلندي روي يك سنگي، او هم با تبختر تماشا ميكرد اين زندانيها و اسراي كارواني و اين اموالي را كه گرفته بودند و جمع ميكردند و ميبستند و ضبط ميكردند. دعبل شنيد كه رئيس دزدها دارد با خودش زمزمه ميكند، يك شعري را ميخواند؛ گوش كرد، ديد شعر خودش است. يك بيت از همان قصيدهاي را كه فرضاً يك ماه پيش، يك ماه و نيم پيش در مرو سروده - «أرَي فَيئَهُم في غَيرِهِم» تا آخر - رئيس دزدها در بين راه، در نزديكي مثلاً ري و عراق، اين شعر را دارد از حفظ ميخواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت كه اين شعري كه ميخواني، مال كيست؟ گفت: اين شعر مال دعبل خزاعي است. گفت: خب! دعبل خزاعي منم! رئيس دزدها وقتي كه ديد اين شخص دعبل خزاعي است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسيد، گفت: به بركت حضور اين شخص در اين كاروان، همة اموال را پس بدهيد. همة اموال را پس دادند، كاروانيها را احترام كردند، راه انداختند، رفتند. خب! اين حادثة كوچكي است در تاريخ، امّا معناي بزرگي دارد. شعري كه در باب عليبنموسيالرّضا در مرو سروده ميشود؛ بعد از حدود يك ماه، يك ماه و نيم - كمتر، بيشتر - در ري و عراق از زبان يك راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تكرار ميشود. معناي اين چيست؟ معنايش اين است كه زمينه آنچنان براي ترويج اهلبيت و براي نام مبارك امام رضا مساعد است كه اين شعر - كه آن روز شعر يكي از مؤثّرترين و نافذترين رسانهها بوده - در يك مدّت كوتاهي دست به دست ميچرخد تا ميرسد به يك آدمي كه مثلاً يك راهزني در وسط بيابان است. اين نشاندهندة حركت عظيمي است كه در دوران امامت عليبنموسيالرّضا(ع) براي ترويج مكتب اهلبيت انجام گرفته؛ محبّت آنها همهگير شده است؛ حضور آنها و وجود آنها در جامعة اسلامي به اعماق دلهاي مردم نفوذ پيدا كرده است. اينكه شما ميبينيد امامزادههاي بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اينجا، غير از جنبة عزا و غمناك قضيّه كه شهادت اينها در بين راه است، يك جنبة مثبت و پرمعنا دارد؛ معناي اين، درخواست مردم، تقاضاي مردم، زمينة پذيرش و قبول مردم نسبت بـه اهلبيـت اسـت. مـيدانيد وقتـي مـيگـوييـم «اهلبيت»، يعني اين مكتب، اين معنا و لبّي كه اهلبيت از اسلام معرّفي ميكردند؛ يعني يك كار عميقاً فرهنگي و معنوي و يـك كـار بـزرگ اعتقـادي. ايـن حـركـت امـام رضا(ع) است.9 9. 26/06/92 بيانات در بيستمين مجمع سراسري فرماندهان و مسئولين سپاه در سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)
فراتر از درك عقلاني
مقامات معنوي و روحانيّت ايـن وجودات مقدّسه[اهلبيت]، حقيقتاً از درك عقلاني ما هم بيشتر است؛ چه برسد به توصيف زباني ما؛ لكن در مقابل چشم ما و چشم تاريخ، زندگي اين بزرگواران يك درس عملي و جاودان و غيرقابل انكار است. اگر ما در مواردي به زندگي ائمّه(ع) ميپردازيم، سياستهاي آنها را، تدبيرهاي آنها را، شرح حال آنها را مورد تكيه قرار ميدهيم، نه به اين معناست كه اين بخش، اهمّ و اعظم بخشهاي زندگي آن بزرگواران است؛ نه! آن عالَم معنا و آن قرب اليالله و آن معرفت و محبّتي كه موج ميزند در آن دلهاي بينظير، يك داستان ديگري است. لكن آنـچـه جلـوي چشم مـاسـت، زنـدگـي ايـن بزرگواران است كه بايد از آنها درس گرفت.9 9. 26/06/92 بيانات در بيستمين مجمع سراسري فرماندهان و مسئولين سپاه در سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)
تدبير ش 85 آبان و آذر92
اهميت حماسة زينب كبري(س)
تقارن هفتة بسيج هم با اين ايّام كه ايّام حماسة بزرگ تاريخ اسلام است، يك اتّفاق مطلوب و مغتنم است. منظورمان [از] حماسة بزرگي كه عرض كرديم، حماسة زينب كبري(س) است كه مكمّل حماسة عاشوراست؛ بلكه به يك معنا حماسهاي كه بيبي زينب كبري(س) بهوجود آورد، احياءكننده و نگهدارندة حماسة عاشورا شد. عظمت كار زينب كبري(س) را نميشود در مقايسة با بقيّة حوادث بزرگ تاريخ سنجيد؛ بايد آن را در مقايسة با خود حادثة عاشورا سنجيد؛ و انصافاً اين دو عِدل يكديگراند. اين انسان باعظمت، اين بانوي بزرگ اسلام بلكه بشريّت، توانست در مقابل كوه سنگين مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگهدارد؛ حتّي لرزشي هم در صداي اين بانوي بزرگ از اينهمه حادثه پديد نيامد؛ هم در مواجهة با دشمنان، هم در مواجهة با مصيبت و حوادث تلخ، مثل يك قلّة سرافراز استواري ايستاد؛ درس شد، الگو شد، پيشوا شد، پيشرو شد. در بازار كوفه، در حال اسارت، آن خطبة شگفتآور را ايراد كرد: «يا اَهلَالكوفَةِ يا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَتَبكونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ الَّتِي نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنكاثاً» تا آخر؛(لهوف، ص ۱۴۶؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۳) لفظ مثل پولاد محكم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها مينشيند. در آنچنان وضعيّتي زينب كبري مثل خود اميرالمؤمنين حرف زد؛ تكان داد دلها را، جانها را و تاريخ را؛ اين سخن ماند در تاريخ؛ اين در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابنزياد در كوفه، هم چند هفته بعد در مقابل يزيد در شام، با آنچنان قدرتي سخن گفت كه، هم دشمن را تحقير كرد، هم سختيهايي را كه دشمن تحميل كرده بود، تحقير كرد. شما ميخواهيد خاندان پيغمبر را به خيال باطل خودتان مغلوب كنيد؟ منكوب كنيد؟ ذليل كنيد؟ «لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنين».(منافقون،۸).8 8. 29/08/92 بيانات در ديدار پنجاه هزار فرمانده بسيج سراسر كشور در مصلاّي امام خميني(ره)
لزوم تلاش در جهت حركت زينبي
مجسّمة عـزّت است زينب كبري؛ همچنانكه حسينبنعلي(ع) در كـربلا، در روز عـاشـورا مجسّمة عزّت بـود. نگاه او بـه حـوادث بـا نگاه ديگران فـرق دارد؛ [بـا] آن همه مصيبت، وقتي دشمن ميخواهد او را شماتت كند، ميگويد: «ما رَاَيتُ اِلاّ جَميلاً»؛)لهوف، ص ۱۶۰) آنچه ديدم زيبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود؛ براي حفظ اسلام بود؛ ايجاد يك جرياني بود در طول تاريخ تا امّت اسلام بفهمند كه چهكار بايد بكنند؛ چگونه بايد حركت كنند؛ چگونه بايد بايستند. اين كارِ بزرگِ حماسة زينبي است؛ اين عزّتِ وليّ خداست. زينب كبري از اولياءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزيز كرد، قرآن را عزيز كرد. ما البتّه آن بلندپروازي را نداريم، آن همّت را نداريم كه بخواهيم بگوييم رفتار اين بانوي بزرگ الگوي ماست؛ ما كوچكتر از اين حرفها هستيم؛ امّا بايد بههرحال حركت ما در جهت حركت زينبي باشد؛ بايد همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعة اسلامي و عزّت انسان باشد؛ همانكه خداي متعال با احكام ديني و شرايعِ بر پيغمبران، مقرّر فرموده است.8 8. 29/08/92 بيانات در ديدار پنجاه هزار فرمانده بسيج سراسر كشور در مصلاّي امام خميني(ره)
تدبير ش 86 - آذر و دی و بهمن92
منشأ بركات براي زندگي آحاد بشر
ميلاد مبارك پيامبر اعظم و ولادت با بركت فرزند بزرگوارش امام صادق عليه الصّلاة و السّلام را به همة شما حضّار محترم ... تبريك عرض ميكنم؛ به همة ملّت ايران و به همة مسلمانان جهان، بلكه به همة آزاديخواهان عالم.
اين ولادت مبارك منشأ بركاتي است كه در طول قرون بر زندگي آحاد بشر فرو ريخته است و ملّتها را، انسانها را، انسانيّت را به برترين عوالم انساني و فكري و روحي و به تمدّني والا و به چشماندازي روشن براي زندگي رسانده است. آنچه در سالگرد اين ولادت براي دنياي اسلام و جامعة اسلامي مهم است، اين است كه انتظارات پيامبر اكرم از جامعة اسلامي را مدّ نظر قرار بدهد و سعي كند و مجاهدت كند كه اين انتظارات برآورده شود؛ سعادت دنياي اسلام در اين است و لاغير. اسلام براي آزادي بشر آمد، هم آزادي از قيد و بند فشار دستگاههاي مستبد و ظالم بر طبقات گوناگون انسان و ايجاد حكومت عادلانه براي بشر، و هم آزادي از انديشهها و تصوّرات و اوهام حاكم بر زندگي انسان؛ كه مسير زندگي انسان را در جهت خلاف مصلحت او باز كرده بود و پيش ميبرد.6
6. ۹۲/۱۰/۲۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامي
تدبير ش87 - اسفند92 و فروردين93
لزوم شناخت دقيق و الگو گرفتن از زندگي حضرت فاطمة زهرا(س)
مقامات معنوي فاطمة زهرا(س) در شمار برترين مقامات معنوي آحاد معدودي از بشريت است. ايشان معصومانـد؛ عصمـت، ويـژة معدودي از برگزيدگان الهي در ميان آحاد بشر است؛ و ايـن بـزرگوار - فاطمة زهرا(س) - از آن جمله است؛ با توجّه به اين واقعيت که اين زن مسلمان و مجاهدِ فيسبيلالله تنها حدود بيست سال - حالا با اختلاف روايات از هجده سال تا بيست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان داراي اين مرتبة عالي از معنويت که در رديف اولياء و پيامبران و مانند اينها قـرار ميگيرد و از سـوي فرستادگان الهي «سيدة نساءالعالمين» نـام مـيگيرد. در کنار ايـن مقام معنوي، بُروز خصلتهاي برجسته و کارکردهاي مهم در زندگي شخصي اين بانوي بزرگوار هرکدام يک درس است. تقواي او، عفّت و طهارت او، مجاهـدت او، شوهـرداري او، فـرزنـدداري او، سياسـتفهمي او، حضـور او در مهمتـريـن عرصههاي حيات يک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجواني و کودکي، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام يک درس است؛ نه فقط درس است براي شما بانوان،[بلکه] براي همة بشريت درس است. بنابراين اين اقتران براي ما يک فرصت است؛ در زندگي فاطمة زهرا بايد دقيق شد، با نگاهي نو آن زندگي را شناخت، فهميد و به معناي واقعي کلمه آن را الگو قرار داد.14 14. ۹۳/۰۱/۳۰ بيانات در ديدار بانوان برگزيده كشور درآستانة ميلاد باسعادت حضرت فاطمة زهرا(س)
درس زندگي حضرت فاطمة زهرا(س) در طول تاريخ تشيّع
عزيزان من، جوانان عزيز! امروز اين فرصت براي ما ملّت ايران فراهم است؛ ديروز فراهم نبود، ديـروز سخت بـود؛ امـروز در دوران جمهوري اسلامي ايـن فرصت بـراي آحاد جامعه هست كه حركت كنند؛ درست حركت كنند؛ درست زندگي كنند؛ مؤمنانه زندگي كنند؛ با عفّت زندگي كنند؛ نه اينكه راه گناه بسته است، راه گناه هميشه باز است، امّا راه خوب زيستن، مؤمن زيستن، عفيف زيستن هم در زيـر ساية اسلام بـاز است. البتّه ايـنجور زندگي كردن لذّتهـاي خـود را دارد، سختيهاي خود را هم دارد. «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛(انعام ۱۱۲) هميشه در قبال خطّ پيغمبران، دشمنان بـودنـد؛ دشمنان، چـه كسانـي هستند؟ شياطين انس، شياطين جـن. در مقابل ايـن صف بـهظاهر عـريض و طويـل شياطين، صف پولادين و استوار مؤمنان قرار ميگيرد. ملّت ايـران ايـن را تجربـه كرد و معلوم شد كه ميتوان بر دشمن پيروز شد، همچنانكه بحمدالله ملّت ايران تا امروز پيش رفته. بايد تلاش كنيم، درس زندگي صدّيقة طاهره، فاطمة زهرا(س) اين است بـراي مـا: تلاش، اجتهاد، كوشش، پـاك زنـدگي كردن؛ همچنانكه آن بزرگوار يكپارچه معنويّت و نور و صفا بود: «الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقيَّةِ النَّقيَّةِ [الرَّضيَّة الزَّكيَة]»؛(کامل الزيارات، ص۳۱۰) پاكي و آراستگي و تقوا و نورانيّت آن بزرگوار، همان چيزي است كه در طول تاريخ تشيّع بر معارف ما سايهافكن بوده است.15 15. ۹۳/۰۱/۳۱ بيانات در ديدار مداحان اهلبيت(ع) در سالروز ولادت حضرت فاطمةزهرا(س)
تدبير ش88 - ارديبهشت و خرداد93
فضائل اميرمؤمنان امام علي(ع)
دربارة اميرالمؤمنينعليه الصّلاة و السّلام سخن زياد گفته شده است، لکن همة حقيقت هنوز گفته نشده است. ... از قول نبي اکرم نقل شده است که فرمود: برادرم علي، فضائلي دارد که «لا تُحصي» (بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۹) - قابل شمارش نيست - يعني انسانها قادر نيستند اين فضائل را بشمرند؛ يعني فوق درک و عقل و فهم بشر معمولي است؛ اين اميرالمؤمنين است. خب! ما احتياج به الگو داريم، احتياج به اسوه داريم، [پس] با اين نظر به اميرالمؤمنين(ع) نگاه کنيم. به نظر اين حقير، در [چهار] سرفصل بايد زندگي اميرالمؤمنينعليه الصّلاة و السّلام را مورد ملاحظه قرار داد. ...
1ـ ... مقامات معنوي اميرالمؤمنين: مقام معرفتِ توحيدي اميرالمؤمنين، مقام عبادت او، مقام تقرّب او به خدا، مقام اخلاص او که اينها چيزهايي است که عمق آن و کُنه(حقيقت) آن واقعاً از دسترس ما خارج است. ... ابنابيالحديد - عالم سنّي معتزلي - وقتي يکي از خطبههاي اميرالمؤمنين را که مربوط به توحيد است نقل ميکند در نهجالبلاغه، ميگويد ... جا دارد که ابراهيم خليلالرّحمن به اين فرزند خود بگويد: تو سخناني در توحيد بيان کردي در جاهليت عرب، که من در جاهليت نَبط، نتوانستم اين سخنان را بيان کنم و نتوانستم اين حقايق را ابداع کنم. (شرح نهجالبلاغه، ج۷، ص۲۳) ...
2ـ ... مجـاهـدتهـاي اميـرالمؤمنيـن: ... ايـن مجاهدتها و فداکاريها، اوج قلّة فداکاري است. آنچه اميرالمؤمنين از فداکاري براي اسلام، براي ديـن، بـراي حفظ جـان پيغمبر، بـراي حفظ ديـن پيغمبر، بـراي شـرف و عظمـت امـّت اسلامـي انجامداد، واقعاً جهادهاي فـوق طاقت بشري است. از دوران کودکي، از اوّلي که پيغمبر را بهعنوان مـربّـي خود شناخت و در دامـان پيغمبر رشد پيدا کرد و اسلام را در کودکي پـذيـرفت، در همة آن دوران سخت سيزدهسالـة مکّه، بعد در مـاجراي بسيار دشـوارِ هجـرت بـه مـدينـه، بعد در دوران دهسالة حيات مبارک پيغمبر در مدينه و آن جنگها و آن فداکاريها و آن گرفتاريها، در همة اين دورانها، اين انسان يک انسانِ ايستادة بر اوج قلّة فـداکـاري اسـت. بعـد از رحلـت پيغمبـر هم همينجـور: صبـر اميـرالمؤمنين، فـداکـاري بـود؛ اقـدامهـاي او، فـداکاري بـود؛ همکاريهـاي او، فداکاري بود؛ قبول خلافت، فداکاري بود؛ کارهايي که در دوران کوتاه خلافت انجام داد، يکي پس از ديگري فـداکـاري بـود. کتـاب فـداکـاريهـاي اميـرالمؤمنينعليه الصّلاة و السّلام بـه تنـهايـي يک کتاب طولاني و پر حجمي براي هر بينندهاي است. انسان را واقعاً متحير ميکند. اينقدر انسان بتواند با عزم راسخ در راه خدا، جـان خـود، حيثيت خود، تواناييهاي خود، شئون خود، همه را تقديم کند! تصوّر آن از عهدة بنده و امثال بنده خارج است. ...
3ـ ... سلوک اميرالمؤمنين در دوران حکومت: چـه سلـوک شخصي، چـه سلـوک اجتماعـي و حکومتي. سلوک شخصي، زندگي زاهدانة علي در دوران حکومت و قـدرت [اسـت]. يـک کشـور پهناور عظيمي در يد قدرت اميرالمؤمنين بود؛ از اقصاي شرق، تا مصر، تا آفريقا - ايـن منطقة عظيم - هـمـه دولـت اسـلامـي و تحـت حکـومـت اميرالمؤمنين بود؛ اين حاکم بزرگ و مقتدر، با اين کشور پهناور و ثروتمند، زندگي شخصياش، سلوک شخصياش، مثل يک انسان مستمند و بينوا بود؛ با يک لباس زندگي بکند، نان جو و خشک غذاي او باشد، از همة لذّات مادّي پرهيز کند؛ طوري که خود او خطاب به همراهان و همکاران و دولتمردان زمان خود ميفرمود: «اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلي ذلِک»؛(نهجالبلاغه، نامة ۴۵) شما نميتوانيد! راست هم ميگفت. هيچکس نميتواند. واقعاً اين عجيب است که زندگي شخصي اميرالمؤمنين در دوران حکومتش اينجوري باشد - در يک خانة محقّر زندگي بکند؛ زندگي معيشتي او در حدّاقل، مثل يک انسان مستمند و بينوا و فقير [باشد] - و به اينهمه کار بزرگ بپردازد. و سلوک اجتماعياش، اقامة حق، اقامة عدل، ايستادگي براي اِنفاذ(اجرا کردن) حکمالهي؛ واقعاً هر عقلي حيران ميشود در مقابل اينهمه عظمت و اينهمه قدرت. اين چه انساني است؟ اين غير از مقامات معنوي است؛ سلوک سياسي[است]. سياستمداران دنيا و حکّام عالم، چهجوري زندگي کردند؟ اميرالمؤمنين چهجوري زندگي کرد؟ اين هم يک سرفصل مهمّي است که ديگر تا امروز نظيري نداشته است و نخواهد داشت؛ زهد اميرالمؤمنين و سلوک شخصي او و عبادت او در دوران اقتدارش. به امام سجّادعليه الصّلاة و السّلام عرض کردند که: يا بن رسولاللَّه! شما چرا اينقدر به خودتان سختي ميدهيد، فشار ميآوريد، اينجور عبادت ميکنيد، اينجور زهد ميکنيد، اينجور روزه ميگيريد، اينجور گرسنگي ميکشيد؟ امام سجّاد گريه کرد. فـرمـود: آنچه مـن مـيکنم، درمقابل آنچه جـدّم اميرالمؤمنين ميکرد، چيست!؟ کار من کجا، کار او کجا!؟ يعني امام سجّاد، سلوک عبادي و زاهدانة خود را در مقابل سلوک زاهدانه و عبادي اميرالمؤمنين کوچک ميشمارد؛ اين خيلي مهم است. ...
4ـ ... آن هدفي است که اميرالمؤمنين نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکتة بسيار مهمّ و اساسي است. بنده ميخواهم اندکي روي اين نکته تکيه کنم. اميـرالمؤمنين فـرمـود: اگـر از مـن اطاعت کنيد، من شما را به بهشت ميرسانم. عبارت اميـرالمـؤمنيـن در خطبـة نهجالبلاغـه ايـن اسـت؛ ميفرمـايـد: «فَاِن اَطَعتُموني فَاِنّي حامِلُکُم اِن شاءَ اللَّهُ عَلي سَبيلِ الجَنَّة»؛ فـرمـود: اگر آنچه مـن ميگويـم، گـوش کنيد و عمـل کنيد، مـن شما را بـه بهشت خـواهم رساند، انشاءاللَّه؛ «وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَديدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَريرة»؛(نهجالبلاغه، خطبة ۱۵۶) اگرچـه ايـن کار، بسيار دشـوار اسـت، بسيار سخت است، تـلخ است. ايـن حرکت، حرکت کوچکي نيست، حرکت آساني نيست؛ اين هدف اميرالمؤمنين [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمينة فکري مردم، [هم] در زمينة روحي و قلبي مردم، [هم] در حيات اجتماعي مردم، نقش ميآفريند. ... ايـن کاري است کـه اميرالمؤمنين بـار آن را بـر دوش خـود گـرفتـه اسـت و احسـاس وظيفه مـيکند کـه مـردم را بـه بهشت برساند.8 8. ۹۳/۰۲/۲۳ بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم بهويژه مردم استان ايلام
تدابيرحذفی ش88 - ارديبهشت و خرداد93
ادلة مهدويت در قرآن و حديث
مسئلة قرآن و حديث بسيار مسئلة مهمّي است. در همين موضوع مهدويت و قضاياي مربوط به امام زمان - مسئلة انتظار، مسئلة طول عمر، مسئلة دوران حکومت، مسئلة وظايفي که منتظرين دارند، و مسائل گوناگوني که وجود دارد - بهترين مرجع عبارت است از حديث و آنچه از خود ائمّه(ع) نقل شده، که جاي ترديدي را باقي نميگذارد و اين مهمترين مطلب است. ... شواهد عقلي و اعتباري بهعنوان مؤيد ميتوانند به کار بروند، [امّا] آنچه تعيينکننده و قاطع است، منابع روايي و حديثي و قرآني است که به اينها بايستي تکيه کرد، از اينها بايد استفاده کرد. البتّه بايد تنقيح(تصحيح) بشود؛ به حرفهاي سست نبايد اعتماد کرد. حرف قرص کم نداريم؛ حرفهاي قوي، محکم و بنيادهاي فکري مستحکم بحمدالله در اين زمينه خيلي زياد است و ميتوان به اينها تکيه کرد و از اينها استفاده کرد.20
20. ۹۳/۰۳/۲۱ بيانات در ديدار رئيس، مسئولان، اساتيد، پژوهشگران و کارکنان مؤسسة «دارالحديث» و پژوهشگاه «قرآن و حديث»
تدبير ش90 – شهريور و مهر 93
دوران امام هشتم(ع) برترين دورانها
اگرچه در زندگي مبارک ائمّه(ع) در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، نقاط برجسته و ممتاز زياد است که هرکدام از اينها درخور آن است که مورد تحليل و توجّه و تفسير و بازيابي قرار بگيرد، ولي دوران امام هشتم(ع) يکي از برترين دورانها در اين زمينه است. شروع امامت امام هشتم(ع) در دوران سلطة قاهرانة هارونالرّشيد بود، بعد از شهادت مظلومانة موسيبنجعفر در زندان، و فشار عجيبي بـر هـر کسي که انـدکي از خواستههاي دستگاه حکومت سرپيچي مـيکـرد، بـرقـرار بـود. در يـک چنيـن مـوقعيتـي امـام هشتـم(ع) بـه امامت رسيدند.
در روايت دارد که کسي از اصحاب گفت که: اين جوان، اين فرزند موسيبنجعفر. اين مسئوليت را بهعهده گرفته است. درحاليکه: «وَ سَيفُ هارونَ يقَطِّرُ الدَّم»؛(کافي، ج ۸، ص ۲۵۷) خـون از شمشير هارون مـيچکد. در يکچنين وضعيتي! ايـن بـزرگوار توانستند در همان شرايط دشوار، خطّ روشن سيرة نبوي و معارف قرآني و اسلامي را بين جامعة مسلمين توسعه بدهند و دلها را به مکتب اهلبيت و به خاندان پيغمبر نزديک کنند. تا نوبت ميرسد به مأمون و ماجراي اصرار و فشار فراوان براي کشاندن آن بزرگوار از مدينه به مرو، به خراسان - آنروز مرو پايتخت حکومت عبّاسي بود؛ يعني مرکز حکومت را از بغداد منتقل کرده بودند به مرو، که البتّه بعداً دوباره برگشت به بغداد - که مرکز سياست عبّاسي بود. تفصيل خواستههاي مأمون و دستگاه خلافت از اينکه انگيزة او از اين دعوت و از اين فشار و اين اصرار و کشاندن امام هشتم چه بود، طولاني است؛ او يک محاسبهاي کرده بود که اين محاسبه صرفاً سياسي بود و براي تحکيم پايههاي قدرت و به ضعف کشاندن حرکتِ معرفتِ اهلبيت(ع) و کاري که اين بزرگوارها ميکردند، سياست او اين بود.
در مقابل اين حرکت سياسي و زيرکانة مأمون، امام هشتم(ع) يک برنامة مدبّرانة الهي را طرّاحي کردند و عمل کردند و پيش بردند که نه فقط خواستههاي دستگاه خلافت برآورده نشد، بلکه درست بهعکس، موجب رواج و گسترش فکر معارفي قرآني و منتسب به اهلبيت در اقطار دنياي اسلام شد. يک حرکت عظيم، با توکّل به خداي متعال، بـا تـدبير الهي، بـا آن نگاه نـافـذ وَلَوي، (دارندة مقام ولايت) امام هشتم(ع) توانستند اين نقشة خصمانة دستگاه سياسي قاهر و هتّاک و ظالم را درست بهعکس و در جهت منافع حقّ و حقيقت برگردانند. اين يک فصل برجستهاي از تاريخ ائمّه(ع) است.4 4. ۹۳/۰۶/۱۶ بيانات در ديدار با مسئولان و دستاندرکاران حج
تدبير ش93 – اسفند93 و فروردين94
سال ۹۴ سال سرشار از بركات فاطمي(س)
آغاز سال، مصادف است با ايّام شهادت حضرت زهرا(س)؛ ارادت مردم ما به خاندان پيغمبر و دخت گرامي پيامبر اعظم اقتضائاتي دارد كه يقيناً همه بايد اين اقتضائات را رعايت كنند و يقيناً رعايت خواهند كرد. اميد است كه اين ايّام و اين سال از بركات فاطمي سرشار و برخوردار باشد؛ و نام مبارك اين بزرگوار و ياد ايشان تأثيرات عميق و ماندگار خود را در زندگي مردم ما در سال ۱۳۹۴ بگذارد. و اميدواريم كه اين آغاز بهار طبيعت كه آغاز سال نوي هجري شمسي است، براي ملّت ايران و براي همة ملّتهايي كه نوروز را گرامي ميدارند، مبارك باشد. سلام خاكسارانه عرض ميكنم به ساحت حضرت بقيّةاللَّهالاعظم ارواحنافداه و ياد امام بزرگوارمان و شهيدان را در اين فرصت، گرامي ميداريم و اميدواريم كه ما را از بركات انفاس طيّبه و دعاهاي ارواح مطهّر آن عزيزان برخوردار فرمايد.8 8. ۹۴/۰۱/۰۱ بيانات به مناسبت حلول سال ۱۳۹۴ هجري شمسي
اغتنام فرصت مداحي
امروز جامعة مدّاح کشور، فرصت بسيار بزرگي را در اختيار دارد؛ شما مجالسي تشکيل ميدهيد؛ جمعيتهاي بزرگ، گاهي جمعيتهاي هزاران نفري و غالباً هم جوان جمع ميشوند پاي منبر شما و پـاي خوانـدن شما و مديحهسرايـي و مرثيهخوانـي شما؛ از اين فرصت بهتر؟ اينهمه مخاطب، اينهمه دل آمادة شنيدن و نيوشيدن، اين همه نفوس آمادة تربيت شدن در اختيار شما هستند؛ اين فرصت است: «اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب». اين فرصت را مغتنم بشمريد؛ از اين فرصت بهترين استفاده را بکنيد.12
12. ۹۴/۰۱/۲۰ بيانات در ديدار جمعي از مداحان اهلبيت(ع) به مناسبت ميلاد فاطمة زهرا(س)
بهترين فرصت براي تبليغ معارف دين تکرار در ج1
بهترين استفادة از اين فرصت[مداحي] چيست؟ تبليغ معارف دين؛ تبليغ همان چيزي که اين بزرگواران، اين نشانههاي عظمت و فضيلت براي خاطر آن، جانشان را کف دست گرفتند؛ اينهمه رنج بردند؛ اينهمه مصيبت کشيدند؛ حادثة عاشورا بهوجود آمد؛ حوادث گريهآور صدر اسلام بهوجود آمد. [اينها] براي چه بود؟ براي ترويج معارف دين بود. از اين فرصت براي ترويج معارف دين، براي سوق دادن نسل جوان به عمل به دين، به عمل به شريعت، به عمل به مسئوليتهاي بزرگ اين دوران استفاده کنيد. امروز کشور ما، ملّت ما و دنياي اسلام محتاج درست فهميدن، درست عمل کردن و ايستادگي کردن است. ملّت ايران الگو است؛ در ميان ملّت، جوانان موتور حرکتاند. اين جوانها در اختيار شما هستند؛ يعني شما با يک نگاه ملاحظه خواهيد کرد که به يک معنا موتور حرکت دنياي اسلام، زير کليد شماست. معارف دين را تبليغ کنيد.
آنچه را مردم احتياج دارند و آنچه را اين جوانها احتياج دارند براي پاک بودن، براي پاک زيستن، براي سبک زندگي اسلامي، براي مسلمان شدن بهمعناي واقعي کلمه، براي عاقبت به خيري، به اينها ياد بدهيد؛ اين در اختيار شماست. کِي ما در طول تاريخ اينهمه مجلس داشتيم که در آنها اينهمه جوان جمع بشوند و دلهايشان را در اختيار شما بگذارند. در زمان ما و در دورة جواني ما در مشهد اگر همة مدّاحها را ميشمردند، از پنج شش نفر بيشتر نميشدند، در تهران هم يکخرده بيشتر از اين. اينهمه مجلس، اينهمه گوينده، اينهمه خواننده، اينهمه هنر، اينهمه صداي خوش، شعرا هم بهکار ميافتند و آنها هم شعر ميگويند؛ از اين فرصت استفاده کنيد.12
12. ۹۴/۰۱/۲۰ بيانات در ديدار جمعي از مداحان اهلبيت(ع) به مناسبت ميلاد فاطمة زهرا(س)
تدبير ش94 – ارديبهشت و خرداد 94
توجه به مضامين دعاها و حل همة مشکلات
ماه رجب، ماه توسّل، ماه توجّه و دعا ... در اين ماه شريف، مؤمنين که دعا ميخوانند، از خداي متعال اينجور ميخواهند: «اَللهُمَّ فَاهدِني هُدَي المُهتَدينَ وَ ارزُقني اجتِهادَ المُجتَهِدينَ وَ لا تَجعَلني مِنَ الغافِلينَ المُبعَدين». (اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۶۴۳) چقدر حائز اهمّيت است هر سه فِقره! فقرة آخر هم که مغفرت است که اساس همة کارهاست: «وَ اغفِر لي يومَ الدّين».(اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۶۴۳) هدايتِ هدايتيافتگان و تلاش تلاشگران آن چيزي است که در اين دعا از خداي متعال ميخواهيد. شما تأمّل بفرماييد اگر همين دو عامل در من و شما باشد، همة مشکلات حل خواهد شد؛ هم هدايت هدايتيافتگان الهي نصيب ما بشود، هم تلاش تلاشگران تاريخ بشريت در رفتار ما، در گفتار ما، در منش ما محسوس باشد. در آن فقرة سوّم، آسيب مورد اشاره قرار گرفته است:«وَ لا تَجعَلني مِنَ الغافِلينَ المُبعَدين». غفلت بزرگترين آسيب است؛ غفلت از مسير، غفلت از هدف، غفلت از توان، غفلت از فرصت، غفلت از دشمن، غفلت از وظيفهاي که امروز بر دوش من و شماست؛ غفلت! بزرگترين دشمن ما غفلت است. اوّلين دشمني که ما را در مقابل دشمنان ديگرمان به خاک مينشاند، غفلت است: «وَ لا تَجعَلني مِنَ الغافِلينَ المُبعَدين». نتيجة اين غفلت، دور شدن است؛ دور شدن از خدا، دور شدن از هدف، دور شدن از کاميابي. مضامين دعاها معرفت است، توحيد است، درس زندگي است؛ با اين توجّه دعاها را بخوانيم و از اين فضاي اين ماه بهره ببريم.5 5. ۹۴/۰۲/۱۶ بيانات در ديدار جمعي از معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
منجي آخرالزمان در اديان الهي
در آغاز عرايضم، لازم است عرض ارادتي به ساحت مقدّس بقيةاللهالأعظم ارواحنا فداه بکنيم. منجي آخرالزّمان مورد اتّفاق همة اديان ابراهيمي است؛ اينکه کسي خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در ميان اديان ابراهيمي مورد قبول همگان است. در اسلام، نام اين منجي هم مشخّص شده است؛ اين موجود الهي را، اين انسان بزرگ فوقالعاده را در همة مذاهب اسلامي به نام مهدي ميشناسند. شايد در بين فِرَق اسلامي هيچ فرقهاي را نتوان سراغ داد که معتقد نباشد که مهدي(ع) ظهور خواهد کرد و او از ذرية پيغمبر است؛ حتّي نام و کنية آن حضرت را هم مشخّص ميکنند. خصوصيتي که در اعتقاد شيعه وجود دارد اين است که اين شخصيت را بهصورت مشخّص و معين معرفي ميکند؛ او را فرزند امام يازدهمِ از ائمّة اهل بيت ـ حضرت امام حسن عسکري(ع) ـ ميداند؛ تاريخ ولادت او بهطور مشخّص از نظر مورّخان شيعه و متکلّمان شيعه روشن و واضح است؛ ديگر فِرَق اسلامي، غالباً اين نظر را متذکّر نشده يا نپذيرفتهاند. ولي شيعه با ادلّة مسلّم و قطعي، حضور و وجود و ولادت آن بزرگوار را اثبات ميکند. بعضي استبعاد کردهاند که چگونه ممکن است انساني متولّد بشود و در اين زمان طولاني زنده بماند. اين تنها استبعادي است که در مورد قضية حضرت مهدي، مخالفان مطرح کردهاند و تکرار کردهاند؛ لکن قرآن کريم با نصّ صريح خود، اين استبعاد را برطرف ميکند. دربارة حضرت نوح پيغمبر(ص) ميفرمايد: «فَلَبِثَ فيهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلاّ خَمسينَ عامًا»؛ (عنکبوت ۱۴) يعني نوح در ميان قوم خود ۹۵۰ سال زندگي کرده است. نه اينکه عمر او اين مقدار بود، ظاهر مطلب اين است که دوران دعوت آن بزرگوار ۹۵۰ سال است؛ بنابراين، اين استبعاد جايي ندارد.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
انتظار، دوران اميدآفريني
بزرگترين خاصيت اين اعتقاد[منجي آخرالزمان] در ميان شيعيان، اميدآفريني است. جامعة تشيع فقط به برجستگيهاي تاريخ خود در گذشته متّکي نيست، چشم به آينده دارد. يک نفر معتقد به مسئلة مهدويت طبق اعتقاد تشيع، در سختترين شرايط، دل [را] خالي از اميد نميداند و شعلة اميد همواره وجود دارد؛ ميداند که اين دوران تاريکي، اين دوران ظلم، اين دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپري خواهد شد؛ اين، يکي از مهمترين آثار و دستاوردهاي اين اعتقاد است. البتّه اعتقاد تشيع نسبت به مسئلة مهدويت به همينجا محدود نميشود: «بِيمنِهِ رُزِقَ الوَريوَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء»؛(شرح اصول کافي، ج ۱، ص ۴) مسئلة اعتقاد به مهدويت يک چنين اعتقادي است. اين شعلة فروزان، اين فروغ تابان، در جوامع شيعي در طول قرنهاي گذشته وجود داشته است و همچنان وجود خواهد داشت و انشاءالله دوران انتظار منتظران سر خواهد آمد.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
تدبير ش95 – تير و مرداد 94
الزامات پيروي از ائمّه اطهار(ع)
در مورد مجمع جهاني اهلبيت، اهمّيت اين مجمع انتساب به اهلبيت(ع) است؛ چون خداوند متعال دربارة اهلبيت پيغمبر با صراحت تمام در قرآن بياني دارد که اين بيان دربارة کمتر مجموعهاي در قرآن تکرار شده است و آن اين است:« اِنَّما يريدُ اللهُ لِيذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ وَ يطَهِّرَکُم تَطهيرًا».(احزاب ۳۳ «خدا فقط ميخواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاک و پاکيزه گرداند.») معرّف اهلبيت، طهارت آنها و تطهير الهي نسبت بـه آنهاست؛ خب! ايـن تطهير ابعاد زيـادي دارد. اگر مجموعهاي خـود را منتسب بـه اهـلبيت(ع) ميداند، بـايـد لوازمي را ملتزم باشد ـ ايـن عرض ماست ـ لوازمي هست که بايد به اين لوازم ملتزم شد. تلاش ائمّه(ع) عبارت بود از مجاهدت در اين چند هدف: اوّلا زنده نگه داشتن معارف حقّة اسلامي، اصول و مباني اسلامي؛ اينها را زنده نگه دارد. سعي حکومتهاي ظالم و طواغيت امّت اين بوده است که معارف اسلامي را يا نابود کنند يا قلب بکنند، عوض کنند، تحريف کنند. يکي از مهمترين رشتههاي حرکات ائمّه(ع) ايستادگي در مقابل اين بوده؛ حفظ معارف اسلامي، احياء معارف اسلامي.
يکي از کارهاي ديگر ائمّه(ع) اقامة احکام الهي بوده است. سعي در اقامة احکام الهي؛ چه در زماني که حکومت دستشان بود، چه آن زماني که از حکومت و از قدرت برکنار بودند. تلاششان مصروف بود براي اينکه بتوانند احکامالهي را در جامعه محقّق کنند. يک کار ديگر ائمّه(ع) مجاهدت فيسبيلالله بود که شما در زيارت ائمّه ميخوانيد: «أشهَدُ أنّکَ جاهَدتَ فِياللهِ حَقَّ جِهادِه»؛ حقّ جهاد؛ يعني هيچ کم نگذاشتهاند در مجاهدت در راه خدا؛ با همة وجود، با همة توان، با همة ظرفيت در راه خدا مجاهدت کردند.
يک بخش مهمّ از اين مجاهدت که خود يک سرفصل جداگانهاي است، مبارزة با ظلم و مبارزة با ظالم بوده است. زندگي ائمّه(ع) سر تا پا عبارت است از مبارزة با ظلمه، مبارزة با ظلم. علّت آن فشارها و مسموم شدنها و شهيد شدنها و مانند اينها هم همهاش همين بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه ميکردند. اين زندگي ائمّه است. ما حالا ميخواهيم پيروان اهلبيت باشيم؛ بايد اين چيزها را رعايت کنيم. بايستي معارف اسلامي را ترويج کنيم؛ بايستي اقامة احکام الهي را جزو اهداف خودمان بدانيم؛ بايد در راه خدا با همة وجود مجاهدت کنيم؛ بايد با ظلم بجنگيم، با ظالم بجنگيم، مبارزه کنيم؛ اين وظيفة ماست. خب! مجاهدت فقط جنگ نظامي نيست؛ مجاهدت اعم است از انواع مبارزات، از مبارزات فرهنگي گرفته تا مبارزات سياسي تا مبارزات اقتصادي؛ اينها همه داخل در عنوان مجاهدت است. ذهن فقط نرود به جنگ نظامي؛ يک وقتي هم ممکن است در يکجايي جنگ نظامي پيش بيايد لکن همة مجاهدت آن نيست.14 14. ۹۴/۰۵/۲۶ بيانات در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهلبيت(ع) و اتحادية راديو و تلويزيونهاي اسلامي
امروز ما احتیاج داریم به همین اقتدار ایمانی و همین تکیهی بر حقّانیّت خودمان و باید بر آن تکیه کنیم
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 15/06/1397
ایّام، ایّام مهمّی است؛ این دههی آخر ذیحجّه بلکه نیمهی دوّم ذیحجّه؛ روزهای مهمّی از لحاظ تاریخ اسلام و حوادث تاریخی اسلام است. دیروز )وز بیستوچهارم(بنا بر مشهور، روز مباهله بود و همچنین روز نزول آیهی ولایت در حقّ امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه)؛ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَ الَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعون؛ امروز هم روز نزول سورهی هلاَتی است و به قولی امروز روز «مباهله» است؛ ایّام مهمّی است. خب، در همین نیمهی دوّم ذیحجّه، روز غدیر را هم که داریم که عید اکبر و حادثهی مهمّ تاریخ اسلام است. مباهله که یاد آن را باید گرامی داشت و بسیار مهم است ، در واقع مظهر اطمینان و اقتدار ایمانی و تکیهی بر حقّانیّت است و این، آن چیزی است که ما همیشه به آن احتیاج داریم. امروز هم ما احتیاج داریم به همین اقتدار ایمانی و همین تکیهی بر حقّانیّت خودمان؛ چون در راه حق داریم حرکت می کنیم، به این باید در مقابل دشمنی دشمنان و دشمنی استکبار تکیه کنیم و الحمدلله تکیه هم می کنیم؛ از این جهت، ملّت ایران، افکار عمومی، سرجمع گرایش های مردمی کشور ما همین است که چون حق اند، چون در راه درست دارند حرکت می کنند، یک اطمینان عمومیای بحمدالله وجود دارد. سورهی هلاَتی هم مظهر برکت یک کار مخلصانه است؛ یک ایثار مخلصانه که خدای متعال بهخاطر این ایثاری که اهلبیت (علیهمالسّلام) انجام دادند، یک سوره نازل کرد در حقّ اینها (سورهی هلاَتی)که این هم ضمن اینکه حالا یک حادثهی تاریخی بسیار مهم و عزیز و افتخارآفرین است، درس است؛ ایثار در نظر پروردگار وقتی با اخلاص همراه باشد پاداش دنیوی و اخروی دارد.
حماسه اربعین یک پدیده ی فوق العاده ای است
بیانات در همایش دهها هزار نفری «خدمت بسیجیان» در ورزشگاه آزادی97/7/12
شب شهادت سیّد السّاجدین حضرت علیّبنالحسین (علیهالسّلام) است. ایّام بسیار مهمّ بعد از عاشورا است؛ در واقع ایّام حماسه ی زینبی است. در چنین روزهایی مسیر کربلا و کوفه و شام و بعد از آن مدینه، مسیر حرکت نورانیِ پُرشکوه حماسی زینب کبری و حضرت امام سجّاد و بقیّهی اسرای عاشورا است؛ اینها که توانستند با این حرکت خود، ماجرای عاشورا را ابدیّت ببخشند، آن را دائمی کنند، زوال ناپذیر کنند. ما هم امروز در چنین روزهایی احساس ارتباط قلبی بیشتری با آن شهیدان عظیم الشّأن می کنیم. اربعین هم در پیش است. ملّت ما، ملّت عراق، مردمان زیادی از ملّت های دیگر در تدارک حماسهی بزرگ اربعینند. حماسهی اربعین یک پدیدهی فوق العاده ای است که به لطف و فضل الهی در هنگامی که دنیای اسلام نهایت نیاز را به این چنین حماسه ای دارد، به وجود آمده است. یاد سرور شهیدان را در دل های خودمان، در ذهن خودمان مغتنم می شمریم. سلام ارادتمندانه و مخلصانهی خودمان را به آن بزرگوار و آن بزرگواران و به خاک پاک شهیدان اهدا می کنیم و عرض می کنیم:
ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاکشان رسان
پدیدهی اربعین یک پدیدهی غیر قابل توصیفی است، اصلاً بینظیر است
بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی 97/8/12
امسال ایّام اربعین با ایّام مربوط به سیزدهم آبان منطبق بر هم و مصادف با هم شدند. یک جمله راجع به اربعین عرض بکنم؛ اوّلاً به کسانی که توفیق پیدا کردند و امسال هم این سفر را با شور و عشق و اخلاص پیمودند و این راه را پیمودند و این سفر را رفتند، تبریک عرض می کنیم؛ توفیق بزرگی است؛ خوشا به حالتان. انشاءالله که این فیض شامل حال همهی کسانی که دوست می دارند و علاقهی به این راه دارند بشود. ثانیاً از مردم عراق، ملّت عراق، دولت عراق، شخصیّت های صاحبنظر و سیاسی عراق که در این راه کمک کردند و انصافاً تلاش کردند، تسهیل کردند این حرکت را برای ملّت خودشان و برای ملّت هایی که از کشورهای دیگر می رفتند -بخصوص از کشور ما که ظاهراً بیش از دو میلیون جمعیّت رفتند- از آنها هم من صمیمانه تشکّر می کنم. از همهی کسانی که میهمانداری کردند، پذیرایی کردند، محبّت کردند -از همهی برادران عراقی عزیز- من سپاسگزاری می کنم؛ کار بزرگی انجام دادند. پدیدهی اربعین یک پدیدهی غیر قابل توصیفی است، اصلاً بینظیر است؛ یک رزمایش عظیم و شگفتیساز است این حرکت فوقالعاده، و همینطور که مکرّر در این روزها گفته شد، در دنیا دیگر نظیری ندارد. غربیها هم نمی توانند درک کنند این حرکت را که یعنی چه، چطور می شود؟ لذا شما میبینید دستگاههای تبلیغاتیشان اوّلاً چند سال که سکوت می کنند، «توطئهی سکوت»؛ [در حالی که] کمترین حرکتی را در هر جای دنیا اینها منعکس می کنند، چند سال اینها اصلاً اسم این حرکت عظیم مردمی را نیاوردند، اشارهای به آن نکردند، تصویری از آن منتشر نکردند، و امسال هم که یک مقداری [به آن] پرداختند، تحلیل های خصمانه، تحلیل های غلط کردند که از نظر مؤمنان به این راه، تحلیل های بلاهت آمیزی است. امثال این رادیوی انگلیس و امثال اینها تحلیل خصمانه کردند. این نشاندهندهی این است که فورانِ این سرچشمه ی فیّاض، بشدّت آنها را دستپاچه کرده، نمی توانند تحلیلش کنند. گاهی گفتند این را دستهای دولتی به راه انداختند! کدام دولتی می تواند ده میلیون، پانزده میلیون انسان را -مرد، زن، پیر، جوان، قشرهای مختلف- راه بیندازد، حدّاقل هشتاد کیلومتر پیاده اینها را از یک شهر به یک شهر دیگر بکِشاند؟ کدام دولتی می تواند این کار را بکند؟ حالا اگر فرض کنیم به فرض محال، دولت جمهوری اسلامی و دولت عراق هم توانستهاند این کار را بکنند، خودش یک معجزه ی دولتی است؛ خب شما هم بکنید اگر می توانید! اگر بلدید، شما هم این کار را راه بیندازید؛ نه، جز عشق، جز ایمان، جز جوشندگیِ خونِ شهیدانِ والامقام، هیچ عاملی قادر نیست این حرکت را انجام بدهد. کار بزرگی انجام گرفته است؛ روزبهروز هم بهتر، قویتر، پخته تر و جا افتاده تر می شود، هر سالی از سال قبل بهتر می شود؛ انشاءالله بعد از این هم ادامه خواهد داشت. و غربیها هم مجبورند تماشا کنند و نتوانند تحلیل کنند، نتوانند بفهمند و ضربهی این حرکت را هم خواهند خورد.
اگر بشر به این مرحلهی از بلوغ فکری برسد که به دعوت نبیّ مکرّم اسلام پاسخ بدهد، گرفتاریهای آن برطرف خواهد شد
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی 1397/9/4
بشر دنبال فلاح است، دنبال رستگاری است. گرفتاری بشریّت از آغاز تا امروز، عبارت است از نبود عدالت، نبود رحمت، نبود هدایت. گمراهیهای گوناگون بشر، زندگی را بر آنها دشوار کرده است. امروز هم بشریّت، محتاج همان سرچشمهی نور است؛ امروز هم بشریّت، محتاج این است که به دعوت نبیّ اکرم -که دعوت حق است، دعوت صدق است، دعوت رحمت است- پاسخ بگوید؛ اگر بشر به این مرحلهی از بلوغ فکری برسد که به دعوت نبیّ مکرّم اسلام پاسخ بدهد، گرفتاریهای بشر برطرف خواهد شد. امروز هم حضور قدرت ها و ظلمِ ناشی از بیباکی و تهوّر آنها در اَعمال مجرمانه، موجب شده است دنیا مثل آن روز «کاسِفَةُ النّور» و «ظاهِرَةُ الغُرور» باشد؛ امروز هم متأسّفانه بشریّت گرفتار است. این گرفتاری، مخصوص دنیای اسلام نیست که از اسلام دور مانده است، [بلکه] همهی بشریّت گرفتارند؛ آن کشورهایی هم که به ظاهر از پیشرفت تمدّنی و زرق و برق دنیایی برخوردارند، بشدّت گرفتارند؛ این گرفتاری، ناشی از جهل است، ناشی از فریب است، ناشی از نبود عدالت است؛ و اسلام پاسخگوی همهی اینها است، اسلام تضمینکنندهی فلاح و رستگاری ملّت ها است؛ ما مسلمان ها باید این درس را بگیریم.
باید از این سرمایه (مداحی) در راه اهداف حسینی و فاطمی استفاده بشود
بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها )97/12/7
اوّلاً عید همهی شما مبارک! ثانیاً چشم ما به این همه مدّاح و ذاکر و حسینیسرا روشن! نزدیک به ۳۷ یا ۳۸ سال است که این جلسه در این روز برگزار می شود و بحمداللّه روزبهروز کمّیّت و کیفیّت بالا می رود؛ این یک ذخیره است. جوان های عزیز! با شما هستم؛ این یک ذخیره است، یک موجودیِ انسانی ارزشمند است؛ اگر باطل و بیاثر بماند، ظلم شده؛ اگر خدای نکرده این سرمایه در جهت غلطی مصرف بشود، ظلم بزرگتری شده؛ اگر این سرمایه را نداشتیم، مسئولیّتی به این اندازه سنگین [هم] نداشتیم؛ امّا این سرمایه هست، مال انقلاب است، مال اسلام است، مال سیّدالشّهدا است، مال فاطمهی زهرا است؛ از این [سرمایه] باید در راه اهداف حسینی و فاطمی استفاده بشود.
چیزی که امروز پیش پای ملّت ما است، عبارت است از تبیین معارف انقلاب اسلامی
بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهم السلام به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها ) 97/12/7
اغلب شعرهایی که خوانده شد، شعرهای خوبی بود و بنده هم به معنای واقعی کلمه بهرهمند شدم و استفاده کردم از شعرها، از لحن ها، لکن آن چیزی که امروز پیش پای ملّت ما است، عبارت است از تبیین معارف انقلاب اسلامی؛ و این کار از شما برمیآید. بارها من در همین جلسه این را تکرار کردهام که گاهی یک قصیدهی شما، یک غزلی که می خوانید، یک مثنوی شما، گاهی یک بیت شما به قدرِ یک منبر می تواند در مخاطبِ شما اثر بگذارد؛ این را از دست ندهید. شعر باید با مضمون و محتوای قرآنی و اسلامی و به تعبیر رایج امروز شماها، فاطمی و حسینی باشد. اهداف انقلاب را با دید روشن، با فکر باز، با اندیشهی عمیق، در شعر بگنجانید و آن را با صدای خوش، با لحن خوش، با شیوههای هنری در جلسه القا کنید؛ این در حرکت عظیم ملّت ایران بلکه در حرکت اسلامی و امّت اسلامی تأثیر بسیار عمیقی خواهد داشت.
مداحان این فرصت های به دست آمده را مغتنم بشمارند و از آن برای ترویج اسلام استفاده کنند
بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهم السلام به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها ) 97/12/7
من گاهی اوقات میشنوم که در جلسهی مدّاح صاحب هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفتافزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است. شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعهی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت همیشه نبود؛ این فرصت در هر ساعتی، در هر لحظهای از لحظات عمرِ «تاریخی» که دست بدهد، مغتنم است، نباید از دست برود. امروز ما می توانیم اسلام را ترویج کنیم؛ یک روز فقط با کتاب بود، با منبر بود، با سخنرانی بود؛ امروز علاوهی بر آنچه در گذشته بود، با مدّاحی است. سابق- زمان دوران طاغوت- این همه خوانندهی خوب، این همه سرایندهی خوب در خدمت اهلبیت نداشتیم؛ امروز بحمداللّه عدّه زیاد است؛ کمّیّت، بسیار خوب، کیفیّت هم بسیار خوب؛ این کیفیّت را روزبهروز افزایش بدهید.
امروز دشمنان به زوایای زندگی من و شما ملّت انقلابی، با دقّت دارند نگاه می کنند که شاید نقطه ضعفی پیدا کنند و از آنجا نفوذ کنند؛ این مناطق نفوذ دشمن را شناسایی کنید، در مقابل آنها صفآرایی کنید؛ وقت را هدر ندهیم. امروز همه موظّفیم، همه مسئولیم؛ جامعهی مدّاحان هم جزو جوامع مسئول کشور است. معارف اسلامی را [تبیین کنید].
ارتباطتان با خدای متعال را تقویت کنید
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان1398/03/01
اوّلاً آنچه یادداشت کردهام در اوّل مطلب به شما بگویم، استفاده از فرصت ماه رمضان با در اختیار داشتن امتیاز جوانی است. عزیزان من! ماه رمضان فرصت خیلی خوبی است برای شستوشوی دل و جان، برای تقویت رابطهی با خدا؛ و به این تقویت رابطه شما احتیاج دارید؛ همهی ما احتیاج داریم. ماه رمضان فرصت بسیار خوبی است. اُنس با قرآن، اُنس با نماز، اُنس با دعا، همین روزهای که می گیرید، نعمت های خدا است برای شما. موادّ این مهمانی الهی، که در روایات وارد شده [به عنوان] «ضیافت الهی»، همین ها است؛ یعنی روزه یکی از آن مائدههای آسمانیای است که خدای متعال در این مهمانی، در این ضیافت به شما می دهد؛ دعا یکی دیگر از این مائدهها است؛ نماز همین جور، و این برای شما که جوانید، ده برابرِ امثال بنده که در سنین پیری و آخر خط هستیم، توانایی دارد، قدرت تأثیر دارد؛ این جوری است این را قدر بدانید. این فرصت جوانی که در اختیار شما است، این تجدیدناپذیر است؛ از این فرصت استفاده کنید برای اینکه اُنس با خدا را، اُنس با نماز را، اُنس با قرآن را برای خودتان به صورت عادت دربیاورید؛ عادت های پسندیده و نیکو؛ و آن وقت تا آخر عمر با شما همراه خواهد بود. اگر حالا [این کار را] نکردید، در سنین بالا، یا ممکن نخواهد شد برای بعضیها، [یا] برای بعضیها هم مشکل خواهد بود؛ ممکن است، امّا مشکل است؛ امّا الان اگر چنانچه شما اقدام کردید، نه، این برای شما به صورت یک ملکهی نفسانی باقی خواهد ماند و ذخیرهی جوانی شما است. بنابراین این روزها را، این روزهها را، این عبادت ها را، این نمازها را مغتنم بشمرید؛ ارتباطتان با خدای متعال را تقویت کنید و این را بعد از ماه رمضان انشاءالله استمرار ببخشید. این نصیحت اوّل ما.
ماه مبارک رمضان، ماه برکات الهی بود
خطبههای نماز عید فطر1398/03/15
ماه مبارک رمضان، ماه برکات الهی بود، ماه رحمت الهی بود، ماه غبارزدایی از دلها بود، محلّ بُروز ایمان بود. در سراسر این ماه چقدر جوان ها و نوجوانان ما در سنین نوجوانی، روزهی روزهای گرم را تحمّل کردند برای خاطر امر الهی. امسال بسیاری از نوجوانان ما امتحان مدارس را هم داشتند امّا روزههای خود را رها نکردند، سختی روزه را در هوای گرم با سختی درس و امتحان همراه کردند؛ اینها خیلی ارزش دارد؛ اینها نشاندهندهی رشد ایمان دینی در میان جوانان ما و نسل های روبهرشد ما است.
امتحان معنوی مردم در این ماه، امتحان خوبی بود؛ حضور مردم در مساجد، در حسینیّهها، در امامزادهها، در مناطق مختلف مذهبی در کشور، حضور گرم و باحال و باصفائی بود؛ در تهران آنچه به ما در همان ایّام گزارش می دادند و مطّلع می شدیم، اجتماعات مردم، چه برای شنیدن سخنرانیهای معرفتافزا و تبیینکننده و بصیرتافزا از سوی گویندگان، چه برای تلاوت دعا، چه برای مناجات سحری و این اشک های جاریِ در سحرها، حقیقتاً نعمت های بزرگی است، ذخیرههای معنویای است برخاستهی از دل های پاک نوجوان و جوان در این کشور، که انشاءالله به آیندهی ما برکت می دهد.
حضور در مسجدالحرام و مسجدالنّبی یک فرصت مغتنمی است
بیانات در دیدار کارگزاران حج 98/4/12
به دعا و نماز و خشوع و توسّل خیلی اهمّیّت بدهید؛ واقعاً فرصت حضور در مسجدالحرام و مسجدالنّبی یک فرصت مغتنمی است که برای انسان عادی بهآسانی به دست نمیآید؛ حالا برای شما، برای آن حجّاج محترم ایرانی حاصل شده، توانستهاند، توفیق پیدا کردهاند به اینجا رسیدهاند. دعای در مسجدیْن، نماز در مسجدیْن، طواف در مسجدالحرام، تضرّع، توجّه، اینها را از دست نباید داد. اینکه بیفتند داخل بازارها و از اینجا به آنجا و خرید و مانند اینها، خلاف شأن یک مؤمن قدردان حجّ ابراهیمی است.
حاصل مطلب این است که حج یک فریضهی استثنائی و ممتاز است و آیاتی که در باب حج هست و روایاتی که در باب حج هست، همه نشاندهندهی این است که بایستی این فریضه درس های گوناگون فردی و اجتماعی بدهد به آن کسی که موفّق شده است این فریضه را انجام بدهد. اگر بخواهیم که به معنای واقعی کلمه این امر را، این فریضهی بزرگ را اطاعت کنیم و بهجا بیاوریم، باید این نکات را توجّه کنیم و رعایت کنیم.
حرکت امواج عظیم مردمی به سمت خیمهی حسینبنعلی (علیه السّلام) در ایام محرم
بیانات در ابتدای درس خارج فقه 98/6/26
ایّام محرّم، [یعنی] دههی معظّم عاشورا تمام شد؛ افراد ما که بعضی از جلسات را می روند نگاه می کنند، محاسبه می کنند، به ما گزارش می دهند، آن طوری که به بنده گزارش کردند و با آنچه خودمان مشاهده کردیم در تلویزیون یا بیرون از تلویزیون، نشان می داد که امسال جلسات بحمدالله خیلی پُررونق بود؛ به ما گفتند که جلسات از سال قبل هم پُررونقتر بود. این خیلی پُرمعنا است که در جاهای مختلف تهران جلساتی تشکیل بشود، بیست هزار نفر، سی هزار نفر از مردم تهران در آن شرکت کنند و به سخن سخنرانان گوش بدهند و به عزاداری مدّاحان و روضهخوانان اشک بریزند و گوش بدهند و نگاه کنند. این پیوند با اهلبیت (علیهم السّلام)، [آن هم] با این همه تبلیغاتی که دارد علیه مقدّسات انجام می گیرد از طرف دشمنان ما؛ چه در تلویزیونها، چه در رسانههای صوتی، چه حالا امروز دیگر در فضای مجازی، [با آن] سرگرمیهای گوناگون و جاذبههای مختلف برای جوان ها در عین حال شما نگاه می کنید، میبینید که وقتی محرّم فرا می رسد، امواج عظیم مردمی به سمت خیمهی حسینبنعلی (علیه السّلام) حرکت می کنند؛ اغلب هم جوان؛ البتّه میانسال و پیرمرد هم الحمدﷲ هستند، امّا جوان ها، همان هایی که آماج حملات دشمنند [بیشترند]. اینها خیلی معنای مهمّی دارد؛ این نشاندهندهی این است که ملّت ما در زیر خیمهی حسینبنعلی (علیه السّلام) یک راهی را دارد ادامه می دهد. من امروز قبل از اینکه بحث فقهیمان را شروع کنیم، یک چند جملهای یادداشت کردهام که عرض بکنم.
آنچه در این جلسه گفته شدهر کدام یک نشانهی گویایی از عظمت حادثهی کربلا و عظمت حسینبنعلی (سلام الله علیه) است
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراق 98/6/27
خیلی خوشآمدید برادران عزیز؛ جلسه برای من، یک جلسهی بهیادماندنی و تاریخی است. آنچه در این جلسه گفته شد، شعری که خوانده شد، مرثیهای که سروده شد، هر کدام یک نشانهی گویایی از عظمت حادثهی کربلا و عظمت حسینبنعلی (سلام الله علیه) است؛ خیلی استفاده کردیم و بهره بردیم. امیدواریم در این سفر به شما برادران عزیز در خانهی خودتان و بین برادران خودتان خوش بگذرد. من چند جمله، چند کلمه یادداشت کردهام که به شما عرض بکنم.
رفتار شما برادران عزیز عراقی در مواکبِ میانِ راه و رفتار کریمانهی شما با زائران حسینی، چیزهایی است که نظیر ندارد
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراق 98/6/27
اوّلین کلمه تشکّر است؛ از صمیم قلب، خودم و از طرف ملّت بزرگ ایران تشکّر می کنم، هم از شما موکبداران که در ایّام اربعین کرامت را و رحمت و مودّت را به منتهادرجه رساندهاید، هم از همهی ملّت بزرگ عراق و هم از مسئولین در دولت عراق که امنیّت را و فضا را و زمینه را فراهم کردهاند، هم بخصوص از علمای بزرگوار و مراجع عظام عراق که فضای زیارت را، فضای برادری بین آحاد مردم و بین دو ملّت را فراهم کردهاند؛ حقیقتاً جای تشکّر دارد. آنچه برای ما نقل می شود از رفتار شما برادران عزیز عراقی در مواکبِ میانِ راه و رفتار کریمانهی شما با زائران حسینی، چیزهایی است که نظیر ندارد؛ در دنیای امروز این چیزها نظیر ندارد. همچنان که خود راهپیمایی اربعین در تاریخ نظیر ندارد، رفتار کریمانهی شما هم حقیقتاً نظیر و شبیهی ندارد. شما کرامت اسلامی و کرامت عربی را در رفتار خودتان و اعمال خودتان نشان دادهاید و همه به عشق سیّدالشهدا (سلام الله علیه) است، به عشق حسینبنعلی است؛ از روی عشق و علاقهای که به امام حسین دارید، پای زائر امام حسین را شستوشو می دهید، بدن او را در خستگیهای شدید کمک
می کنید، مالش می دهید، به او غذا می دهید، به او جای خواب می دهید، چون زائر حسین است. این عشق به حسینبنعلی یک امر استثنائی است؛ شبیه این را در هیچ جا، در هیچ زمان سراغ نداشتیم و نداریم. و امیدواریم خداوند متعال این عشق را در دل های شما، در دل های ما روزبهروز افزایش بدهد.
البتّه این توفیقی که شما در این زمینه پیدا کردهاید هم یک رحمتی از سوی پروردگار است به شما؛ این توفیقی که شما به دست آوردهاید برای پذیرایی از میهمانان امام حسین (علیهالسّلام)، خیلی چیز باارزشی است؛ این نعمت الهی است، این رحمت الهی است، این را هم باید قدر دانست و می دانیم که شماها قدر می دانید.
راهپیمایی اربعین؛ حقیقتاً یک حادثهی بینظیری است
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراق 98/6/27
مطلب دوّم در مورد اصل این راهپیمایی اربعین است که حقیقتاً یک حادثهی بینظیری است؛ ما نه فقط در دوران خودمان در دنیا، بلکه در تاریخ هم سراغ نداریم یک چنین اجتماعی، یک چنین حرکتی را هر سال، و هر سال گرمتر از سال قبل اتّفاق بیفتد؛ بینظیر است. این حرکت حسینی در گسترش معرفت به امام حسین (علیه السّلام) نقش دارد. اربعین با این حرکتی که عمدتاً بین نجف و کربلا در راهپیمایی هر سال به وجود میآید بینالمللی شد؛ چشم های مردم دنیا به این حرکت دوخته شد؛ امام حسین (علیهالسّلام) و معرفت حسینی به برکت این حرکت عظیم مردمی بینالمللی شد، جهانی شد.
اگر امام حسین (علیهالسّلام) به دنیا معرّفی بشود، اسلام معرّفی شده است
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراق 98/6/17
ما امروز احتیاج داریم که حسینبنعلی را به دنیا بشناسانیم؛ دنیای دچار ظلم و فساد و دنائت و لئامت، محتاج معرفت آزادگی حسینی و حرّیت حسینی است. امروز مردم دنیا، جوان های دنیا، ملّت های بیغرض، برای یک چنین حقیقتی دل هایشان می تپد؛ [اگر] امام حسین (علیهالسّلام) به دنیا معرّفی بشود، اسلام معرّفی شده است، قرآن معرّفی شده است. امروز با صدها وسیله علیه اسلام و علیه معارف اسلامی تبلیغ می شود؛ در مقابل این حرکت خصمانهی جبههی کفر و استکبار، حرکت معرفت حسینی می تواند یکتنه سینه سپر کند، بِایستد و حقیقت اسلام را، حقیقت قرآن را به دنیا معرّفی کند. منطق حسینبنعلی (علیهما السّلام)، منطق دفاع از حق است، منطق ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. این منطقِ امام حسین است؛ امروز دنیا به این منطق نیازمند است؛ امروز دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و حاکمیّت فساد است، دنیا شاهد حاکمیّت ظلم است؛ این پیام امام حسین، پیام نجات دنیا است؛ حرکت عظیم اربعین این پیام را در دنیا منتشر می کند و به فضل الهی و به حول و قوّهی الهی و به توفیق الهی، این حرکت بایستی روزبهروز تقویت بشود.
اربعین جهانی شد و جهانیتر هم خواهد شد
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراق 98/6/27
اربعین جهانی شد و جهانیتر هم خواهد شد؛ این خون حسینبنعلی است که بعد از ۱۴۰۰ سال دارد می جوشد و روزبهروز تازهتر
می شود، روزبهروز زندهتر می شود؛ این همان پیام عاشورا است که از حلقوم اباعبدالله و حلقوم زینب کبری (سلام الله علیهما) در نهایت غربت و تنهایی صادر شد و امروز فضای عالم را فرا گرفته است و فرا می گیرد. حسین (علیهالسّلام) متعلّق به انسانیّت است؛ ما شیعیان افتخار می کنیم که پیرو امام حسین هستیم، امّا امام حسین فقط متعلّق به ما نیست؛ مذاهب اسلامی، شیعه و سنّی، همه زیر پرچم امام حسین هستند. در این راهپیمایی عظیم حتّی کسانی که متدیّن به اسلام هم نیستند شرکت می کنند و این رشته ادامه خواهد داشت انشاءالله؛ این یک آیت عظمایی است که خدای متعال دارد نشان می دهد. در روزگاری که دشمنان اسلام و دشمنان امّت اسلامی با انواع و اقسام ابزارها و وسایل، با پول، با سیاست، با سلاح علیه امّت اسلامی دارند کار می کنند، خداوند متعال ناگهان حادثهی راهپیماییِ اربعین را این جور عظمت می دهد، این جور جلوه می دهد. این آیت عظمای الهی است، این نشانهی ارادهی الهی بر نصرت امّت اسلامی است، این نشان می دهد که ارادهی خدای متعال بر نصرت امّت اسلامی تعلّق گرفته است.
وجود مقدّس پیغمبر قلّهی عالم وجود
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 1398/8/24
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. تبریک عرض می کنم روز میلاد باعظمت نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) را. عظمت این روز به قدر عظمت ولادت پیغمبر اسلام است؛ باید قدر دانست این روز و روزهای بزرگی از این قبیل را. پیغمبر بزرگوار اسلام اوّلشخص و برترین انسانِ مخلوقِ پروردگار است؛ از همهی انبیا، از همهِی اولیا، از همهی خلق عالم در طول تاریخ، نبیّ مکرّم اسلام برتر و بالاتر و باعظمتتر است.
فاق النّبیّین فی خَلق و فی خُلُق و لم یدانوه فی علم و لا کرم و کلّهم من رسول الله ملتمس غرفاً من البحر او رشفاً من الدّیم، به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر قلّهی عالم وجود و برترین نقطهی عالم امکان است. قرآن، خود را «نور» توصیف کرده است؛ در قرآن یکی از تعبیراتی که دربارهی خود قرآن شده است «نور» است: قَد جٰاءَکُم مِنَ اللهِ نورٌ وَکِتٰبٌ مُبین؛ قرآن نور است. از همسر مکرّم پیغمبر اسلام نقل شده است که دربارهی پیغمبر سؤال کردند، ایشان در جواب گفت «کان خُلقه القرآن»؛ یعنی قرآن مجسّم؛ پس پیغمبر هم نور است. نور وسیلهی روشنایی و وسیلهی حیات انسان است، پیغمبر وسیلهی روشنایی و حیات جوامع انسانی است. اینها چیزهایی است که بشر بتدریج به اینها خواهد رسید. به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر نور است که آن شاعر عرب هم می گوید «ولد الهدیٰ فالکائنات ضیاء»؛ به معنای واقعی کلمه همین جور است. «و فم الزّمان تبسّم و ثناء»؛ خدا کند که دنیای اسلام این جور باشد؛ در روز ولادت پیغمبر بر لبان دنیای اسلام تبسّم باشد، غم و اندوه ننشیند؛ این آرزوی ما است.
|