تدبير ش 02
بسيج بستر ساز امنيت فرهنگي
مردم به جوانان و به فرزندان خود علاقهمندند و از اينكه آنها دچار اعتياد بشوند، دچار فساد اخلاق بشوند، دچار وسوسههايى بشوند كه آنها را از مسير درست زندگى دور بيندازد، نگرانند. اين نگرانى و دغدغه را چه كسى برطرف مىكند؟ چه چيزى برطرف مىكند؟ امنيت فرهنگى. امنيت فرهنگى را هم در بخش عظيمى، نيروهاى بسيج، نيروهاى مؤمن، جان بر كف، تأمين مىكنند. 15/2/84
حضوربسيج در ميدان چالش هاي حياتي و اساسي
بسيج يعنى به صحنه آمدن و به ميدان آمدن. چه ميدانى؟ ميدان چالشهاى حياتى و اساسى ... آن وقتى هم كه هويت ملى و سياسى يك ملت مورد مناقشه قرار مىگيرد، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه به فرهنگ و اعتقادات و باورهاى ريشهدار يك ملت اهانت مىشود و آن را تحقير مىكنند، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه نسل برگزيدهى يك ملت احساس مىكنند از غافلهى دانش عقب ماندهاند و بايد علاجى بكنند، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه احساس بشود پايههاى يك زندگى مطلوب و عادلانه در كشور احتياج به تلاش دارد تا ترميم و يا استوار شود، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه جبهههاى فكرى و فرهنگى دنيا براى تسخير ملتها با ابزارهاى فوق مدرن مىآيند تا ملتى را از سابقه و فرهنگ و ريشهى خود جدا كنند و براحتى آن را زير دامن خودشان بگيرند، جاى به ميدان آمدن است. همهى اينها انسانهايى را مىطلبد كه نياز را احساس كنند. 5/3/84
بسيجي پيشرو است
بسيجى يك فرهنگ است و اگر بخواهيم اين فرهنگ را در يك جمله تعريف كنيم، بايد بگوييم پيشرو بودن در همهى عرصههاى اساسى زندگى. 5/3/84
ترسيم چهره جوان بسيجي
اول، احساس نياز است. بعد از احساس نياز، آمادگى است ... انسانى با همت و با اراده مىخواهد. پس عزم درون و عمق جان و از عشقمان انگيزه مىگيريم، از چه كسى مىخواهيم مزد بگيريم؟ مزد دادن، تحقير ماست؛ تحقير انسانى است و ارادهى كار كردن و گذشت از راحتى و آسايش هم يك شرط است. شرط ديگر اين است كه در مقابل اين حركت و كار، از كسى مزد نخواهد. مزد، مربوط به جايى است كه كسى از بيرون به ما انگيزه مىدهد... وقتى ما از كه از درون دارد مىجوشد. اينها خصوصيات يك انسان بسيجى است ... علاوهى بر همهى اينها، بايد توان هم داشته باشد ... نشاط و قدرتِ نورديدن اين راههاى دشوار، غالباً مخصوص جوانان است. بنابر اين مجموعه بسيجي يك مجموعه ي جوان و يك چهره جواني است. 5/3/84
رسيدن به بسيج تراز اسلام و انقلاب
تجدد و نوگرايىِ حقيقى و باز كردن ميدانهاى تازهى زندگى، مطلوب اسلام است؛ اصلاً اسلام اين را از انسان خواسته؛ اين به بركت تأمل، تعمق، كار درست، كار فكرى، تلاش عملى، مجاهدت، استقبال از كار و از خطر در همهى ميدانها، و همتها را بلند كردن بهدست مىآيد. اين كارها مربوط به كيست؟ مربوط به بسيج است . بسيج همچنين يعنى انسان باهمتى كه غيرت دينى و دانايىِ فكرى و نيازشناسى و ابتكار و جوشش ذهنى و خلاقيت دارد و وارد ميدان مىشود. 5/3/84
به تفكر بسيجي عمق دهيد
كسىكه ريشهى اعتقادى دارد، براساس اعتقادش حركت مىكند و در ميدانهاى گوناگون مىايستد ... ايمان خود را در ميان تندبادهاى گوناگون حفظ مىكند؛ اين آدمِ عميق است ...بنابر اين بايد به تفكر اسلامي و تفكر بسيجي عمق داد. 5/3/ 84
تدبير ش 05
خواهران بسيجي مظهر جمع بين شئوون مختلف
اسلام ... اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده ... يا روى نقش زن و تأثير زن و حقوق زن و وظايف و محدوديتهاى زن در داخل خانواده تكيه مىكند، بههيچوجه به معناى اين نيست كه زن را از شركت در مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعاليتهاى عمومى مردم منع كند. هم بايد مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعاليت اجتماعى شركت كند. فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) مظهر چنين جمعى است. جمع بين شئون مختلف زينب كبري نمونه ديگري است ... بنابراين حقيقتاً بايد در زمينهى ارزش و كرامت زن در نظر اسلام، بازنويسى و بازگويى و بازبينى كرد. 5/5/84
تدبير ش 06
اوقات فراغت بسيجي را پر كنيد
واقعاً براي مسئله اوقات فراغت كه براي كشور ما خيلي مهم است ، فكري بكنيد . اگر اين كار را نكنيد ، چون كشور ما كشور جواني است و داراي انرژي متراكمي است ، در آن اختلالات و ناهنجاريهاي فراواني بوجود مي آيد. 2/6/84
تامين ظرفيت بسيج براي حضور همگاني مردم
اگر ما 20 ميليون بسيجي داشته باشيم يعني همه ي ملت ما در ميدان است ( يعني 70 ميليون نفر در ميدان اند) . بايد شما كاري بكنيد كه اين حضور همگاني تامين شود . 2/6/84
سرمايه گذاري تربيت بسيجي براي تيم هاي ملي
شما بايد كاري كنيد كه از اين طرف تيمهاي ملي با عنصر بسيحجي تقويت شوند. البته بسيجي نبايد رنگ آنها را بگيرد بلكه بايد آنها را همرنگ خودش كند. 2/6/84
آمادگي بسيج با دو راهبرد فكري و حركتي
ما بايد خودمان را از دو جهت آماده كنيم : اول از جهت قاعده فكري و دوم از لحاظ حركت در شعبه هاي مختلف اين راه عريض و روشن علمي ، هنري ، معنوي و اخلاقي . و من بسيج را مجموعه اي مي دانم كه همه اين كارها را در جمع خودش انجام مي دهد. 2/6/84
سرمايه گذاري تربيت بسيجي براي تيم هاي ملي
شما بايد كاري كنيد كه از اين طرف تيمهاي ملي با عنصر بسيحجي تقويت شوند. البته بسيجي نبايد رنگ آنها را بگيرد بلكه بايد آنها را همرنگ خودش كند. 2/6/84
آمادگي بسيج با دو راهبرد فكري و حركتي
ما بايد خودمان را از دو جهت آماده كنيم : اول از جهت قاعده فكري و دوم از لحاظ حركت در شعبه هاي مختلف اين راه عريض و روشن علمي ، هنري ، معنوي و اخلاقي . و من بسيج را مجموعه اي مي دانم كه همه اين كارها را در جمع خودش انجام مي دهد. 2/6/84
بسيج را نماد همه افتخارات ملي بسازيد
بسيج نماد حضور ملى و مقاومت ملى و آگاهى يك ملت است؛ آن هم آگاهى همراه با تحرك، همراه با معنويت و همراه با اخلاص. بسيج، حقيقت است؛ اما شبيه افسانههاست. بسيج براى جوانان، شورآفرين است؛ براى دوستان، اميدآفرين است؛ براى دشمنان، بيمآفرين است ... بسيج يعنى حركت عظيم ملت ايران، همراه با آگاهى؛ احساس آميختهى با عقلانيت؛ حركت و عمل آميختهى با مبناى فكرى؛ عملگرايى همراه با آرمانگرايى و ديدن افقهاى دوردست؛ اينها مجموعهيى است كه ذهنيت و هويت بسيج را تشكيل مىدهد. 2/6/84
نسل جوان بسيجي را با ذخايرعظيم دوران دفاع مقدس آشنا كنيد
ملتى كه مىتواند حقيقتاً با دست خالى در مقابل آن تهاجم بينالمللى آنگونه ايستادگى كند و با ابتكار، با تكيهى به خود، با توسل به پروردگار و استعانت از خداى متعال، خودش را اينطور از منجلابى كه قدرتمندان دنيا برايش درست كردند، موفق و پيروز بيرون بكشد، خيلى درخور ستايش است. اين ملت اگر اين توانايى را در خودش ببيند و وجود اين ظرفيت را در خودش احساس كند، در ادامهى اين راه و در حركت عظيمى كه در پيش دارد، هيچ مانعى نمىتواند جلوى او را بگيرد. اين را مىدانند؛ لذا نمىخواهند اين خودآگاهى در مردم ما بهوجود بيايد. ما بعكس، بايد تلاش كنيم اين خودآگاهى بهوجود بيايد .... بايد كارى كرد كه نسل جديد و نسلهاى بعد، از اين ظرفيت، از اين ذخيرهى عظيم و از اين گنج تمام نشدنى استفادهى روحى كنند؛ اميد پيدا كنند و خودشان را بشناسند. 31/6/84
تدبير ش 1
جايگاه دانشجوي بسيجي، به چالش كشيدن زشتي ها ي حاصل از زر و زور و تزوير است
ذهن جوان دانشجو ... آرمانها را جستجو مىكند. در نگاه آرمانى ... جايگاه ما از لحاظ ديد تاريخى و جغرافيايى و جغرافياى سياسى كجاست؟ ... در يك جملهى كوتاه، جاى ما به چالش كشيدن زشتىها و سختىها و دردمندىهايى است كه از سلطهى زر و زور و حاكميت فساد مالى و قدرت، در دنيا و در سطح بينالمللى بهوجود آمده؛ اين را دست كم نگيريد. پول و قدرت پولى امروز توانسته ظريفترين، لطيفترين و شيواترين حقايق عالم ماده را هم در خدمت بگيرد؛ ... كى مىخواهد با اينها مواجه شود؟ يك انسان، يك حزب و يك مجموعه نمىتواند. آن چيزى كه مىتواند در مقابل اين امواج كُشنده و كوبنده بايستد، يك هويت عظيم جمعىِ بينالمللى است... روى اينها تأمل كنيد؛ اينها چيزهاى قابل عبور و آسان نيست ... بايد اينها را به چالش كشيد. كى مىتواند؟ يك هويت جمعىِ بينالمللىِ زندهى خستهنشو، متكى به ايمان قلبى و دينى؛ اين است كه نمىگذارد انسان خسته شود. هر چيز ديگرى قابل خسته شدن است، جز ايمان با طراوت دينى. اين مىتواند آن قدرتها را به چالش بكشد و تعديل كند و در نهايت آنها را از بين ببرد . 24/7/84
بسيج دانشجوئي بايد با توطئه تعطيلي كلاس درس و كارگاه هاي تحقيق، مبارزه كند
كساني تلاش و توطئه مىكنند تا اصلاً درِ كلاسهاى درس و كارگاههاى تحقيق را ببندند و دانشجو را به علم و فراگيرى بىرغبت كنند. با اين توطئه بايد مبارزه كرد. اين مبارزه، هم به عهدهى دولت و مسؤولان است، هم به عهدهى شما تشكلهاست، هم به عهدهى عناصر صاحب نفوذ و صاحب اقتدار است. 24/7/84
تدبير ش 3
2/9- بسيج صرفاً نظامي نيست بلكه مجموعه ي انساني براي يك جهاد عمومي در كشور است
وقتى مىگوييم «بسيج»، مراد ما فقط يك مجموعهى نظامى و مُلبس به لباس نظامى و آموزشهاى نظامى نيست، بلكه بسيج، يعنى مجموعهى انسانهايى كه نيروى خودشان را به ميدان مىآورند تا در جهاد عمومى كشور و ملتشان، در جهت رسيدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همكارى كنند و در كارشان سهيم باشند؛ اين، معناى بسيج است. 7/9/84
راهبرد تفكر بسيجي خلاء جدي امروز جهان اسلام است.
امروز جهان اسلام تقريباً شامل يك ميليارد و نيم جمعيت ، با حدود پنجاه كشور و دولت است. اگر در بين اين جمعيت عظيم- كه درنقاط مهم دنيا ساكنند- تكيه ي به ارزش هاي اسلامي وجود مي داشت ، بدون شك ، امروز ملت مسلمان و امت بزرگ اسلامي پيشتاز در علم و مدنيت و معرفت و جلوه ي دين و دنيا و اخلاق و زندگي بود ، چيزي كه امروز ما در دنيا نداريم و نظير آنچه را هم كه اين تصوير را در ذهن زنده مي كند ، در دنيا نيست . ما در طول اين قرنهاى متمادى، يك مجموعهى عظيم انسانى را در دنيا نداشتيم كه هم بتواند دنياى خود را از لحاظ بهرهمندى از مواهب طبيعت و پيشرفتهاى علمى دنيايى آباد بكند، هم توجه به معنويت، توجه به اخلاق، جزء اصلى زندگى آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نكنند و براى ارتباطات مهم زندگى هم از تعليم و هدايت الهى خودشان را محروم نكنند دنياي اسلام مي توانست چنين وضعيتي راداشته باشد ، اما متاسفانه پيش نيامد. 7/9/84
5/9- راهبرد تفكر بسيجي خلاء جدي امروز جهان اسلام است.
امروز جهان اسلام تقريباً شامل يك ميليارد و نيم جمعيت ، با حدود پنجاه كشور و دولت است. اگر در بين اين جمعيت عظيم- كه درنقاط مهم دنيا ساكنند- تكيه ي به ارزش هاي اسلامي وجود مي داشت ، بدون شك ، امروز ملت مسلمان و امت بزرگ اسلامي پيشتاز در علم و مدنيت و معرفت و جلوه ي دين و دنيا و اخلاق و زندگي بود ، چيزي كه امروز ما در دنيا نداريم و نظير آنچه را هم كه اين تصوير را در ذهن زنده مي كند ، در دنيا نيست . ما در طول اين قرنهاى متمادى، يك مجموعهى عظيم انسانى را در دنيا نداشتيم كه هم بتواند دنياى خود را از لحاظ بهرهمندى از مواهب طبيعت و پيشرفتهاى علمى دنيايى آباد بكند، هم توجه به معنويت، توجه به اخلاق، جزء اصلى زندگى آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نكنند و براى ارتباطات مهم زندگى هم از تعليم و هدايت الهى خودشان را محروم نكنند دنياي اسلام مي توانست چنين وضعيتي راداشته باشد ، اما متاسفانه پيش نيامد . 7/9/84
پيشرفت و سعادت اين كشور در گرو تعميق و توسعه فرهنگ بسيجي است
بسيجي هم شدت و ضعف دارد . بعضي در ميدان بسيج ، خلوص و صفايشان مثل خورشيد مي تابد و انسان را مجذوب مي كند . به هر حال ، بسيج يك فرهنگ است ؟ بسيج يك ذهنيت برجسته و والا در جامعه ما ست ... اگر بتوانيد بسيج را هرچه فراگيرتر كنيد و دلهاى بيشتر و نشاطِ متراكم ترى را وارد اين صحنهى عمل بكنيد، آيندهىاين كشور تضمينشدهتر است. روحيهى بسيجى يك روحيهيى است كه اگر در هر نقطهيى و در هر قشرى بهوجود بيايد، در آنجا فعاليت و نشاط و حركت و حيات را مضاعف و چند برابر مىكند ... بعضي خيال مي كنند بسيج يك سازمان دولتي است ، اما اين طور نيست ،اگر هر كدام از دستگاه هاي گوناگون كشور روحيه بسيجي پيداكنند، توفيقات شما بيشتر مي شود ... فرهنگ بسيجي است كه مي تواند برهمه تحولات اين كشور فايق بيايد و حركت اين كشور را تعميق كند. 7/9/84
حضور بسيجي در هر عرصه اي بايد مظهر عزت ملت و كشور اسلامي باشد
يك سياستمدار بسيجي ، يك نظامي بسيجي ، يك دانشجوي بسيجي ، يك روحاني بسيجي ، يك كشاورز بسيجي ، يك كارگر بسيجي ، يك محقق و دانشمند بسيجي ، يك استاد بسيجي ، از همه قشرها ، يك بسيجى، آن كسى است كه مقدورات و امكان خود را در راه هدفهاى عظيم اين ملت به ميدان مىآورد؛ خود را سهيم مىكند؛ خود را مسؤول مىداند و مايل نيست كنار بنشيند، تا ديگران تلاش كنند، او هم نگاه كند؛ يا آنجايى كه سودمند است، سودش را ببرد؛ و يا تا يك گوشهاش ساييده شد، بنا كند به ايراد گرفتن و اعتراض كردن؛ اينجور انسان هم در جامعه داريم؛ بسيجى آن كسى است كه اينگونه نيست. آنجايى كه نيازمند رفتن به عرصهى نظامى است، او پيشاهنگ است؛ جوان و پير هم نمىشناسد؛ دور و نزديك هم نمىشناسد؛ آن جايى كه جاى حضور در عرصهى سياسى و ميدان سياست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آن جايى كه در عرصههاى بينالمللى بايد حضور پيدا كرد - عرصههاى گوناگون بينالمللى؛ عرصهى سياسى، عرصهى فرهنگى، عرصهى ورزشى - او در آنجا، مظهر عزت ملت و كشور خود است. با اين روحيه، با اين احساس، در آنجا حاضر مىشود؛ آن جايى كه جاى علم است، جاى تحقيق است، جاى صبر كردن بر مشكلاتِ نوآورى علمى است، از جان و ذهن خودش مايه مىگذارد؛ آن جايى كه جاى پول خرج كردن است، اگر پولى دارد، پول خرج مىكند. اين، بسيجى است . 7/9/84
ايمان مذهبي و مبناي « ما ميتوانيم» موتور حركت و قواره اصلي تفكر بسيجي است .
انقلاب آمد و يك تكان سخت و يك تغيير نگرش عميق به اين ملت داد ، كه ملت ما بيدار شد و حركت كرد ، راه افتاد ، خودش را شناخت و گفت «مي توانيم» ، و توانست، ... موتورِ حركت ما، ايمان ماست و اتكاى ما، به خداست؛ تكيهى ما، به راهنمايىها و هدايتهاى الهى است، كه در معارف دينى و در احكام ما وجود دارد ... در هر جا كه هستيد و در هر قسمتي كه كار مي كنيد ... قدر خود تان را بد ا نيد ، حركت كنيد ، نا اميد نشويد ، شما ها مي توانيد. شما آن نسلي هستيد كه اگر خوب عمل كرديد، آينده ي اين كشور را – صد سال ، دويست سال يا بيشتر – تضمين خواهيد كرد. همين بيدار شدن، همين حساس بودن، همين انگيزه داشتن، همين ايمان، همين اميد، همين تكيه به هدايت الهى و اعتماد به كمك الهى، قوارهى اصلى بسيج است. اين يك فرهنگ است. 7/9/84
امروز آمادگي دفاعي ، يك افتخار و يك آرمان انساني است
حضور در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي يك افتخار است ، اين ، فقط يك شعار نيست ، حقيقتي است كه هركس امروز وضعيت جهان بشريت و نظام جمهوري اسلامي ايران و عظمت آرمان هاي اين ملت را بشناسد ، به آن اذعان مي كند ...سپاه پاسداران، بسيج ... ، در كشور ما سربازان آرمانهاى بلند انسانىاند. نيروهاى مسلح ما خود را آماده و مجهز مىكنند تا دفاع كنند؛ نه تنها دفاع از سرزمين - كه خود افتخار بزرگى است - بلكه دفاع از آرمانهاى انسانى؛ دفاع از شرف و كرامت انسانيت. امروز ديو مهيب ونفرت انگيز سلطه ،ملتها را تهديد مي كند ، فقط متوجه ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي نيست ، متوجه همه ي دنيا ست ، متوجه اصل و اساس انسانيت است . شما ببينيد امروز مركز استكبار – يعني نظام ايالات متحد ه ي امريكا – با ارزشها ي انساني و با انسا نها چه مي كند ، .... ملتها در مقابل يك چنين مجسمه ي خباثت و شرارت چه بايد بكنند ؟ ... ملتها هيچ راهى بجز قوى شدن، اعتماد به نفس، توكل به خدا و توكل به نيروى ذاتى خود ندارند؛ ملتها بايد خودشان را قوى كنند. اين قوى شدن فقط از جنبهى نظامى نيست؛ ملتها بايد اراده، اقتصاد، دانش و پيشرفتهاى گوناگون خود را پىدرپى قوى كنند؛ اما تقويتِ نيروى دفاع از هويت و مرزهاى يك ملت، يكى از مهمترينهاست، كه امروز نيروهاى مسلح ما اين وظيفه را به عهده گرفتهاند. ... ممكن است يك ارتش در طول سالهاى متمادى حتّى يكبار هم با يك جنگ مواجه نشود؛ اما آمادگى و حضور مقتدرانهى آن در كنار ملتش، مايهى اعتماد ملى است؛ مايهى آرامش دلهاست. شما خودتان را براى ايجاد اعتماد در دل ملتتان - كه هم اعتماد به خودشان و هم به ارتششان است - آماده كنيد. 30/9/84
تدبير ش5
16/10- تامين امنيت غذايي براي كشور خيلي مهم است .
امروز كشور ما - كه مورد سوءنيت و كينهورزى قلدرهاى دنياست ... بيش از هميشه به امنيت غذايى احتياج دارد، تا براى نانش، براى خوراك روزمرهاش، براى روغنش، براى گوشتش محتاج كشورهاى ديگر نباشد؛ محتاج كسانى كه مىتوانند در مقابل اين عطيه، شرف او را مطالبه كنند، نباشد؛ امنيت غذايى براى كشور ما خيلى مهم است ... ملت ما در گندم به خودكفايى رسيد. عين همين قضيه بايد در بقيهى محصولات مهم و اساسى غذايى به وجود بيايد؛ در برنج، در روغن، در گوشت، در لبنيات، كه نيازهاى كشور است. بايد كشور به ديگران اصلاً محتاج نباشد. 14/10/84
18/10- بسيج سازندگي را در روستا ها فعال كنيد.
مسؤولان ...، با نگاه«حايز اهميت» ، بايد به بخش كشاورزى نگاه كنند. بخش كشاورزى يك محور اصلى در ادارهى كشور است؛ و بايد با اين چشم در تنظيم معلومات دانشگاهى، در تخصيص بودجه، در گماشتن افراد كارآمد و توانا در رأس كارها، به آن نگاه كرد ... شريان اصلى زندگى جامعه، در اين بخش است و زندگى واقعى و ملموس جامعه - حيات اجتماعى - در اين بخش، بيشتر معنا پيدا مىكند؛ چون اينجا مسألهى غذا و مسألهى امنيت غذايى و مسألهى استقلال ناشى از امنيت غذايى و خودكفايى مطرح است؛ مسؤولان با اين چشم به مسألهى كشاورزى نگاه كنند ... بخش آموزش ... و ترويج و استفاده از دانش موجود دنيا در دانشگاههاي ما و فرستادن جوانها براي كمك به روستائي ها جزو كارهاى بسيار مهم است... بايد از شيوههاى علمى استفاده كرد. 14/10/84
31/10- راهبرد دانشجوي بسيجي توليد علم است.
ما راجع به مسؤوليتهاى آيندهى شما ، ... من موافقم كه جوانهاى خوب در اركان تشكيلات اجرايى كشور - چه قضايى و چه قوهى مجريه - حضور داشته باشند؛ اما ... شما بايد در علم، يك حركتى به وجود آوريد؛ بايد در دنياى دانشآموزى و پيشرفت علم و بناى علمى كشور، يك تحرّكى به وجود آوريد؛ اين است آن رسالت اصلى شما. كارى كنيد كه دانشمندان مسلمان و مؤمن ما، در رشتههاى مختلف علوم انسانى، صاحبنظرانى شوند كه دنيا از نظرات اينها استفاده كند. همين نهضت نرمافزارى و توليد علم كه بنده گفتهام، در دانشگاه شما و در رشتهى علوم انسانى، همين است كه هر چه مىتوانيد بيشتر بياموزيد و تحقيق كنيد... تحقيق علمى به معناى فقط فراگيرى و تقليد نيست؛ تحقيق، ضد تقليد است . اين كار، كار شماست. 29/10/84
34/10- دانشجوي بسيجي مظهر انضباط علمي است.
شما مأمور به پژوهشيد، شما مأموريد به اينكه فكر و كار كنيد، نتيجه به دست آوريد و آن نتيجهى شما را رهبرى و غيررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگيرند و براساس آن، براى كشور برنامهريزى كنند. تحقيق علمى، شأن و خصوصيتش، آزادى است؛ منتها عقلايى؛ بىانضباط نباشد... تحقيق علمى، شأن و خصوصيتش، آزادى است؛ منتها عقلايى؛ بىانضباط نباشد. بسيج مظهر ارزشهاى فعال و زندهى يك جوان مؤمن است؛ يكىاش هم انضباط است ... اينطور نيست كه بسيجى كه عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانى و انضباط عملى در محيط زندگى، يك حركت بىانضباطى انجام بدهد؛ بهخصوص كه دانشجو و شما دانشجوها. ما براى شماها خيلى قيمت قائليم... از همه جهت، يك الگوى دانشگاه اسلامى باشد؛ از جهت انگيزههاى ايمانى، رعايتهاى عملى و رفتارى، و عشق به علم و علمآموزىِ عاشقانه و مؤمنانه.
29/10/84
تدبير ش 6
درس عاشورا ، اقدام به هنگام و از خطر نهراسيدن است.
ماجراى عاشورا هم درس است؛ درسِ اقدام و نهراسيدن از خطرات و وارد شدن در ميدانهاى بزرگ. آن تجربه با آن خصوصيات و با آن دشوارى، از عهدهى حسينبنعلى(عليهالسّلام) برمىآمد؛ از عهدهى ديگرى برنمىآمد و برنمىآيد؛ ليكن در دامنهى آن قلهى بلند و رفيع، كارهاى زياد و نقشهاى گوناگونى هست كه من و شما مىتوانيم انجام بدهيم ... ما امروز در راه عزت، در راه استقلال، در راه استفاده از استعدادهاى طبيعى و انسانى خودمان حركت مىكنيم و پيش رفتهايم ... ما بايد اين راه را ادامه بدهيم. هيچ ملتى با تنبلى و تنآسايى نخواهد توانست به عزت برسد. رسيدن به استقلال، رسيدن به عزت ملى، رسيدن به كرامت انسانى، براى يك ملت هزينه دارد، كه بايد اين هزينه را متحمل شد و بايد تلاش كرد؛ بايد به عاقبت كار، اميدوارانه و واقعبينانه نگاه كرد، كه يك نگاه واقعبينانه، اميد به انسان خواهد بخشيد. اين دشمن است كه مي خواهد شما را مأيوس كند. هر بخشى از بخشهاى كشور وظيفهيى دارند؛ نيروهاى مسلح، ارتش جمهورى اسلامى، نيروى هوايى، وظايف ويژهى خودشان را دارند؛ بايد اين وظايف را با دقت و با پيگيرى و اهتمام انجام دهند. 18/11/84
در هر عرصه اي ، اقدامات شما بايد عزتمند باشد .
سه عنصر در حركت ابي عبد الله (عليه السلام) وجود دارد؛ .... عنصر دوم، حماسه (و عزت) است؛ يعنى اين مجاهدتى كه بايد انجام بگيرد، بايد با عزت اسلامى انجام بگيرد؛ چون «العزّةللَّه و لرسوله و للمؤمنين». مسلمان در راهِ همين حركت و اين مجاهدت هم، بايستى از عزت خود و اسلام حفاظت كند ... همان جايى هم كه حسينبنعلى (عليهالسّلام) يك شب را مهلت مىگيرد، عزتمندانه مهلت مىگيرد؛ همان جايى هم كه مىگويد: «هل من ناصرٍ» - استنصار مىكند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جايى كه در بين راه مدينه تا كوفه با آدمهاى گوناگون برخورد مىكند و با آنها حرف مىزند و از بعضى از آنها يارى مىگيرد، از موضع ضعف و ناتوانى نيست؛ ... اين عنصر در همهى مجاهداتى كه رهروان عاشورايى در برنامهى خود مىگنجانند، بايد ديده شود. همهى اقدامهاى مجاهدتآميز - چه سياسى، چه تبليغى، چه آنجايى كه جاى فداكارى جانى است - بايد از موضع عزت باشد. 5/11/84
تدبير ش 7
بايد خيل عظيم بسيجيان را به استقامت وادار كنيد
در سورهى «هود» خداى متعال به پيغمبر مىفرمايد: «فاستقم كما امرت و من تاب معك و لا تطغوا» ... همچنانى كه به تو دستور داديم، در اين راه ايستادگى كن، استقامت كن و صبر نشان بده. خود اين ايستادگى كار دشوارى است. اين «صراط» است؛ ... ما الان داريم روى پل صراط حركت مىكنيم؛ بايد دقت كنيم. اگر انسان بخواهد اين دقت را در همهى رفتار خود به كار بگيرد، او را پير مىكند. ليكن از اين مهمتر به گمان من، آن جملهى بعد است:
«و من تاب معك». پيغمبر فقط مأمور نيست كه خودش ايستادگى كند؛ بايد خيل عظيم مؤمنان را هم در همين راه به ايستادگى وادار كند ... مؤمنين را در بين اين دو جاذبهى قوى - جاذبهى فشار دشمن و جاذبهى فشار درونى دل هوسران - و اين دو مغناطيس، در خط مستقيم نگه داشتن و هدايت كردن، به گمان زياد، اين، آن كارى است كه پيغمبر را پير كرد. امروز ما احتياج به استقامت داريم. ما هم از يك طرف، جاذبههاى زندگى شهوات، قدرت و مقام، تعريف اين و آن، و تهديد دشمن طاقت نياوردند، به يك طرف لغزيدند و به معارضان و احياناً معاندان راه خدا تبديل شدند. بنابراين ايستادگى لازم است. در مقابل دشمن هم ايستادگى لازم است. دشمن تهديد مىكند، وعيد و وعده مىدهد، دائم عظمت خود را به رخ جامعهى اسلامى و پيشرو مىكشد، با زبان زور صحبت مىكند و احياناً زبان زور را با برخى شيرينىهاى وعدههاى فريبنده در هم مىآميزد تا اينكه دلها را گمراه كند. استقامت كردن در مقابل فريبها و تهديدهاى دشمن، هنر بزرگى است كه اگر يك ملت اين هنر را داشته باشد، آن وقت به قله مىرسد؛ به جايى كه ديگر دشمن فايدهاى در تهديد نمىبيند و مجبور است با او بسازد يا در مقابل او تسليم شود ... شما بسيجيها يكى از نمونههاى برجستهى اين استقامتيد ... آن ملتى در اين ميدان كشمكش خواهد توانست عظمت، عزت، هويت و منافع خود را حفظ كند كه عقبنشينى نكند و بايستد. اين استقامت - «فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم»؛ تا وقتى كه دشمن در مقابل شماست و عليه شما ابزارهاى تهديد و تخويف خود را مطرح مىكند، بايد ايستادگى كنيد. 6/1/85
تدبير ش 9
رمز پیشرفت را ، برنامه ریزی برای احیای سنت هاو كسب نصرت الهي قرار دهید
عامل اصلى پيشرفت امام بزرگوار ما و موفقيت او اين است كه به يك اصل قرآنى، به يك حقيقت قرآنى، با همهى وجود، با همهى دل، ايمان آورد و با همهى توان در راه آن تلاش و كار كرد ... «ان تنصروااللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم» ... اگر خدا را نصرت كنيد، خدا هم شما را نصرت خواهد كرد؛ اگر در راه خدا قدمى برداريد، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد اين، اصل قرآنى و يك ... قانونى الهى است. نصرت خدا به معناى نصرت دين اوست ... دين خدا يعنى برنامهى سعادت بشر در دنيا و آخرت ... دين خدا همچنانى كه به معنويت نظر دارد، به زندگى دنيايى انسان هم نظر دارد و براى خوشبختى انسان برنامه دارد ... نصرت خداى متعال در واقع معنايش اين است كه در جهت احياى سنتهاى الهى قدم برداريم؛ در طبيعت و جامعه اثر بگذاريم؛ در بيدار كردن فطرتها اثر بگذاريم؛ براى نجات انسان از مجموعهى عوامل بدبختى و تيرهروزى تلاش كنيم. اين، نصرت ماست براى دين خدا. امام براى نجات و رهايى كشور و ملت خود، اين حقيقت قرآنى را به كار گرفت و خدا را نصرت كرد؛ قيام و اقدام كرد. خداى متعال هم او را نصرت كرد و به حركت او بركت بخشيد؛ به يك قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتى را كه خودمان دربارهى دين خدا مىكنيم - نسبت اين را - با نصرتى كه خدا مىكند، اگر بخواهيم بسنجيم، از نسبت يك به صد و يك به هزار هم بيشتر است ... براى نجات يك كشور، ميليونها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبيعى، عوامل انسانى، عوامل بينالمللى، عوامل سياسى و اقتصادى. مجموعهى اين عوامل بايد به كار بيفتد تا يك ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ايجاد كند. اين عوامل، دست ما انسانها نيست و با ارادهى ما ارتباط مستقيمى ندارد؛ اما ما وقتى كه «قيام للَّه» مىكنيم، خداى متعال با يك حركت ما هزاران و ميليونها حركت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مىآورد و تحول ايجاد مىشود. 14/3/85
/1- نسبت به انتقاد و عيب جويي دلسوزانه احساس مسئوليت كنيد.
انتقادگرى«نق نقو» تلقى نشود؛ نه، انتقاد نقنق نيست؛ انتقاد ... يعنى عيبجويى كردن ... منتها اين عيبجويى دو نوع است؛ يك وقت عيبجويى جنبهى تحقير، اهانت، طرف را به خاك سياه نشاندن، از طرف انتقام گرفتن و چهرهى او را در نظر ديگران زشت كردن است و اين كار در هيچ عرف نجيبانهاى - نمىگويم اسلامى - ممدوح نيست. يك وقت هم نه، هدف از انتقاد، دلسوزى است، تكميل است، برطرف كردن عيب است و آيينهوار نمودن عيب شخص يا نظام يا مدير يا مردم به خود آنهاست و اين ممدوح است. ممكن است اين هم به نظر شنونده تلخ باشد؛ اما اين تلخى، تلخى گوارايى است. اين هيچ ايرادى ندارد... من به شما صادقانه مىگويم، لااقل از نظر شخص من، هيچ ايرادى ندارد. ببينيد! اين هدف و اين جهتگيرى در كيفيت كار معلوم مىشود؛ يعنى اينكه ما توقع داشته باشيم يك جورى انتقاد كنيم كه آن جهتگيرىِ اول در آن وجود داشته باشد، اما مردم يا مخاطبين خيال كنند كه ما داريم دلسوزى مىكنيم، اين هم نمىشود ... بنابر اين انتقاد ايرادي
|