انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید
انسان تا آخر عمرش هیچگاه از شرّ شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملى را که به جا آورد براى خدا و رضاى مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شرّ نفس خبیث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن. ... انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت ، مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خداى تعالى پناه برد از شرّ شیطان و نفس امّاره. اِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ.
[امام خمینی-ره، چهل حدیث ، ص283 ]
******************************
از افراد تحت سرپرستیِ خودت شروع کن !
وعن النبی (صلی الله علیه و آله) : اِبدَ أ بِمَن تَعول . ( الشافی ، ص 826)
تَعول یعنی : کسانی که تحت کفالت و سرپرستیِ تو هستند. می فرمایند : از افراد تحت سرپرستیِ خودت شروع کن ! هم در مسایل معیشتی و مادی ، هم در مسائل معنوی و تربیتی ... . بعضی در مسائل معیشتی ، بر افراد تحت تکفّل خود سخت می گیرند برای اینکه به دیگران کمک کنند. این درست نیست. انسان (باید) در درجه اوّل کسانی را مقّدم بدارد که تحت تکفّل او هستند. البته نه اینکه افراط بکند ، اسراف بکند ، تشریفات ، تجملاتِ زیادی ، ریخت و پاش ها اینها حرام است. مقصود این است که در حدّ یک زندگیِ متعارف و معمولی که همسر و فرزندان شما حق دارند... اگر می توانید ، زندگی اینها را در حدّ مرفّه اداره کنید! سختیِ زندگی به کام اینها وارد نشود. بله اگر زیاد آمد ، در دیگر جاها خرج کنید، صدقه بدهید و امثال اینها. این در امر مادی. عین همین قضیه در امور معنوی هم هست ، (در امور معنوی هم) از اینها شروع کن! همسر خود را ، فرزند خود را .تعلیم بده ! تربیت کن ! آنچه لازم است بدانند به آنها بگو و ... بنده توصیه ام همیشه این است که کار لازم و واجب است،لکن در کنارِآن یک واجب دیگر هم هست و آن تکفّل خانواده (در همه ابعاد مالی ،اعتقادی و اخلاقی و تربیتی ) است.
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... امام خامنه ای (مدظله العالی) [ 12/ 10/ 91 ]
******************************
یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم !
مرحوم حاج آقا فخر می گفت: یک روز، من و یکی از دوستان به نام مرحوم آقای انشایی در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد رحمة الله بودیم. آقا شیخ مرتضی، تسبیحش را گم کرده بود و با نگاه و با کشیدن دست به این طرف و آن طرف، به دنبال تسبیحش می گشت و به ما هم گفت: شما این تسبیح مرا ندیدید؟ ما هم شروع به گشتن و پیدا کردن تسبیح ایشان در اتاق کردیم. بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی با چشمانی اشک آلود و گلویی بغض کرده فرمود : « ببنید این امر می تواند به این معنا باشد که مثلاً خداوند می خواهد به من بفرماید که ای مرتضی! یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم والا تو خودت تسبیحت را هم نمی توانی نگه داری. »
[ منبع : کتاب آقا شيخ مرتضای زاهد ]
******************************
برو منبر و بگو من خطا کردم!
آیت الله سید حسین فاطمی قمی ( از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا ی ملکی تبریزی ) می فرمودند : حقیر در شبی از شبهای ماه رمضان برای کاری بیرون شهر رفته بودم ، دیدم عده ای از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم برای تفریح و گردش بیرون رفته بودند، این منظره بر من ناگوار آمد. روز بعد پس از خاتمه فرمایشات میرزا جواد آقا به عادت همه روز در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذکر مصیبت می کردم ، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به این نحو که چرا باید (در این ماه شریف) اهل علم به تفریح بروند ، و به سایرین از جلالت این ماه تذکّر ندهند؟ آن روز گذشت. صبح روز دیگر تا چشم میرزا جوادآقا به من افتاد، فرمود: دیدی روز قبل چه کردی، در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره؟! چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟! مگر تفریح غیر مشروع است و ...؟!. سرم به زیر افتاد، عرض کردم: خطا رفتم اکنون بفرمایید چه باید بکنم؟ فرمود: برو منبر و بگو من خطا کردم ! ولی برای من مشکل بود اظهار کنم خطای خود را و لیکن در ذهنم بود ، تا یک روز آقا شیخ ابراهیم تُرک زیر بغل مرا گرفت و گفت: تو باید امروز به جای من منبر بروی ، وقتی رفتم منبر، فرمایش ( میرزا جواد آقا) به یادم آمد گفتم: در آن روز که گفتم چرا باید اهل علم در ماه رمضان به تفریح بروند من خطا کردم ! چیزی از اهل علم ندیدم؛ ذکر مصیبت کرده فرود آمدم.
[ منبع: کتاب طبیب دلها ، سایت صالحین شیعه ]
******************************
افتادگی آموز اگر طالب فیضی !
تکبّر سه قسم است : تکبّر در برابر خدا، تکبّر در برابر انبیای الهی و تکبر در برابر بندگان خدا. تکبّر از جنود جهل است. ( و مورد نکوهش می باشد) در مقابل ، فروتنی و افتادگی و تواضع خوب است.
افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
هر چه هست در تواضع است. تواضع داشته باشید. به یکدیگر سلام کنید. بلند هم سلام کنید. یک روز من به یک نفر سلام کردم و گفتم : “ سلامٌ علیکم ” او با اینکه نزدیک من بود با سر جواب سلام مرا داد. به او گفتم : “ آقا جان ، من به شما سلام کردم ، جواب سلام واجب است . بلند جواب بده ! ” حالا اگر کسی ازآن طرف خیابان به انسان سلام می کند نمی شود بلند جواب سلامش را بدهید... تازه جواب سلام را باید چرب هم بکنی. اگر به شما گفتند: “سلام ” شما باید بگویید سلامٌ علیکم. اگر گفتند سلامٌ علیکم و رحمة الله باید بگویی سلامٌ علیکم و رحمة الله و برکاته و اگر گفتند سلامٌ علیکم و رحمة الله و برکاته اگر صبح بود شما باید بگویید: سلامٌ علیکم و رحمة الله و برکاته ، صَبَحکُمُ الله و اگر شب بود بگویی سلامٌ علیکم و رحمة الله و برکاته ، مَسّا کُمُ الله.
( از فرمایشات آیت ا... شیخ احمد مجتهدی تهرانی- ره )
******************************
در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمیخواهم فكر بكنم ! ( روایتی از همسر شهید سید مرتضی آوینی)
تازه جنگ به پایان رسیده بود با اصرار دوستان ، حاجی برای مراسم حج به مكه رفت. وقتی بازگشت از او پرسیدم : « آقا مرتضی آنجا چطور بود؟ » با ناراحتی گفت: «بسیار بد بود، چه خانه خدایی، غربیها پدر ما را در آوردند . كاخ ساختهاند، ... تمام محله بنیهاشم را خراب كردهاند... كاش نرفته بودم. » مدتی بعد دوباره او را عازم حجاز دیدم؛ با خنده گفتم: «حاجی تو كه قرار بود دیگر به آنجا نروی؟ » نگاهش را به زمین دوخت و پاسخ داد : « نمیدانم اما احساس میكنم اینبار باید بروم. » وقتی بازگشت. دوباره از اوضاع سفر پرسیدم. اینبار هیجان عجیبی داشت. با خوشحالی گفت: « این دفعه با گروه جانبازان رفته بودم، چنان درسی از آنها گرفتم كه ( آرزو کردم ) ای كاش قبلاً با اینها آشنا شده بودم بارها و بارها گریستم، به خاطر تحوّل و حماسهای كه در اینها میدیدم. به یكی از جانبازانی كه نابینا بود گفتم: «دوست نداشتی یك بار دیگر دنیا را ببینی؟ حداقل انتظار داشتم بگوید: «چرا یك بار دیگر میخواستم دنیا را ببینم. اما او پاسخ داد:« نه! » پرسیدم: «چطور؟! » گفت: «در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمیخواهم فكر بكنم. بدنم می لرزید، فهمیدم كه عجب آدمهایی در این دنیا زندگی میكنند ما كجا ، اینها کجا ! »
[ منبع : كتاب همسفرِ خورشید ]
******************************
یک استفتاء
سوال: اگر در چیزی شک داشته باشیم که خمس آن را دادهایم یا خیر، ولی ظنّ غالب به پرداخت خمس آن باشد، وظیفه ما چیست؟
جواب: اگر مشکوک از چيزهايى باشد که خمس به آن تعلّق گرفته است، تحصيل يقين به پرداختِ خمس آن واجب است.
استفتائات مقام معظم رهبری - www.leader.ir