قال علی علیه السلام :إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ . / (حكمت 71 نهج البلاغه)
چون عقل كامل گردد ، سخن اندك شود .
استنطاق!
ای عزیز درکارهای خود دقیق شو واز نفس خود درهر عملی حساب بکش واورا دربرابر هرامری استنطاق کن که آیا اقدامش در خیرات وبرای امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟یا اذکار آن را تحویل بدهد؟می خواهد برای خدا مسأله بفهمد و بگوید؟یا می خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته با هر وسیله است به مردم می فهماند؟حتی عددش را. چرا صدقاتی را که در خفا می دهد،راضی نمی شود که کسی از او مطلع نشود؟!
[ امام خمینی ، چهل حدیث ، ص 43 ]
آرزوی دور و دراز یعنی این!
فی الکافی عن امیر المومنین(علیه السلام): الزُّهدُ فى الدنيا قَصرُ الأمَلِ، وشُكرُ كُلِّ نِعمَةٍ ، والوَرَعُ عن كُلِّ ما حَرَّمَ اللّه. (الشافی صفحه 536 )
زهدی که این همه درباره اش روایت وارد شده است، و به آن تحریص شده است، اولش این است که آرزوهای دور و دراز و افسانه وار را از ذهن خودت بیرون کنی. کوتاه کنی این آرزوها را. نه این که هیچ آرزو انسان نداشته باشد. گاهی انسان در ذهن خود یک خواسته ای و یک آرزویی را آنچنان پرورش می دهد که در ذهن تحکیم می شود و تبدیل می شود به یک هدف و یک آرمان قطعی . و انسان برای رسیدن به آن، هر خلاف و هر کار زشتی را مرتکب می شود. چند سال قبل از این در آمریکا یک جاسوس عالی رتبه شوروی سابق را دستگیر کردند. سالها در دستگاهای بالای آمریکا مشغول بود و فرد عالی رتبه بود، امَا خیانت می کرد. برای دشمن آمریکا مشغول بود و فرد عالی رتبه ای بود، امَا خیانت می کرد.برای دشمن آمریکا که آن روز شوروی بود، جاسوسی می کرد. او را گرفتند.در بازجویی از او پرسیدند: تو که آمریکایی هستی.چه داعی داشتی که بر خلاف مصالح کشور و میهن خودت عمل کردی؟ گفت: من آرزوی یک خانه آنچنانی ، یک ویلا داشتم. مثلا یک خانه سیصد متری. یک پول فوق العاده لازم داشتم. این پول هم از این راه حاصل می شد. آرزوی دور و دراز یعنی این. آرزوی یک خانه آنچنانی در دل او تبدیل می شود به یک هدف. که باید انسان خودش را بکشد برای این که به این هدف برسد. و فرق نمی کند از چه راهی به هدف برسد: از راه حرام باشد، حلال باشد یا خیانت باشد. این است که در روایت متعددی فرمودند: اخوَف ما اخافُ علی اُمتی طول امل است. که انسان همین طور آروزها را در ذهن خودش بپرواند. تبدیل بکند به یک نقطه ثابت در صفحه وجود خودش، که باید همه تلاشها را کرد برای این که به آن رسید. معلوم است در چنین حالتی، انسان حق را ناحق می کند،دروغ می گوید، خیانت می کند، گناه می کند برای این که به آن برسد. این شده هدف. زهد این است که انسان این آرزو و خواسته قلبی را به این شکل کنار بگذارد و دنبالش نباشد. اگر گیرش آمد ، بسار خوب، شکر خدا را بکند. اما این طور نباشد که یک آرزویی باشد که برای رسیدن به آن،هیچ مرزی و حدی را نشناسد. یکی دیگر از عوامل مشکله زهد عبارت است از شکر هر نعمتی . هر چه خدا به شما داده، این را شکر کنید. خود شکر نعمت، ناگریز توجّهِ بِه نعمت را همراه خود دارد. که انسان توجه کند این نعمتهای خدا را پیدا کند. و انَ تعدَوا نعمة الله لا تحصوها. وقتی انسان دچار کمبود نعمت می شود، می فهمد این نعمت چه قدر بزرگ بود. ما توجه نداریم به این نعمتها! وقتی انسان توجه کرد به این نعمتها، و معرفت پیدا کرد، قناعت پیدا می کند. سوم هم این است که از هر آنچه خدا برای تو ممنوع کرده، دامنت را برچینی. ورع، یعنی کناره گیری کردن، دامن برچیدن، دوری کردن. این می شود زهد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج 13/08/87]
خویش را از حب دنیا، ثانی قارون مکن !
مرحوم مرشد می گفت: مردم آنچه خود می کنند، به خدا نسبت می دهند و اگر هم آدم منصفی باشند، چرخ روزگار را مسئول آن می دانند و می گویند: کار دنیا بر عکس است یا چرخ ، کج رفتار است! تو بنا را کج ساختی وگرنه چرخ ، کج رفتار نیست. حبّ مال و منال را به قدری در روح و جسمت زیاد کردی که انگار می خواهی مثل قارون شوی. آن قدر به عیش و نوش پرداختی و موسیقی گوش کردی که آخرت را فراموش کرده ای. تو از آفرینش چه خبر داری که می گویی چرخ، کج رفتار است؟ بلکه بر عکس همه چیز در عالم به جای خود قرار گرفته و هر چه بدی و گرفتاری به سر ما می آید، نتیجه اعمال خود ما یا اعمال دیگران نسبت به ماست.
خویش را از حب دنیا، ثانی قـارون مـکن هم ردیف بلعم و بن ملجم و هارون مکن
گر چه موسیقار دانی طبع را موزون مکن بی خبر از آفرینش شکوه از گردون مکن
( منبع : علی عابد نهاوندی، بهترین کاسب قرن)
کلید شخصیت !
ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی ( علیه السلام) یا حسین بن علی ( علیه السلام) را به دست آورده ام، انصافاً ادعای گزافی است و من جرأت نمی کنم چنین سخنی بگویم، اما این قدر می توانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین( علیه السلام) را شناخته و تاریخچه زندگی او را خوانده ام و سخنان او را - که متأسفانه بسیار کم به دست ما رسیده است- به دست آورده ام، و در حدودی که تاریخ عاشورا را - که خوشبختانه این تاریخ مضبوط است - مطالعه کرده و خطابه ها و نصایح و شعارهای حسین ( علیه السلام)را به دست آورده ام، می توانم این طور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین( علیه السلام) حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدّت است، ایستادگی است، حق پرستی است. سخنانی که از حسین بن علی ( علیه السلام) نقل شده نادر است ولی همان مقداری که هست از همین روح حکایت می کند. از حسین بن علی پرسیدند: شما سخنی را که با گوش خودت از پیغمبر شنیده باشی، برای ما نقل کن. ببینید انتخاب حسین از سخنان پیغمبر چگونه است! از همین جا شما می توانید مقدار شخصیت او را به دست آورید. حسین علیه السلام گفت آنچه که من از پیغمبر شنیده ام این است: «اِنَ اللهَ تَعالي يُحِب مَعالِيَ الُامُورِ وَ اَشرافَها وَ يُكرِهُ سَفسافَها» خدا کارهای بزرگ و مرتفع را دوست می دارد، از چیزهای پست بدش می آید. رفعت و عظمت را ببینید که وقتی می خواهد سخنی از پیغمبر نقل کند اینچنین سخنی را انتخاب می کند، در واقع دارد خودش را نشان می دهد.
شهید مرتضی مطهری ، حماسه حسینی ، ج1، قم ، صدرا ، چاپ نودم ، 1395، صص 34 تا 38
بلکه آب رفته به جوی باز آید!
بچه وقتی همراه با پدر حرکت میکند، در اثنای راه سرگرمی مشاهده میکند، پدر را رها میکند و به سرگرمی میچسبد، ولی تا متوجّه شد از پدر وامانده، گم میشود، با شتاب دنبال پدر میرود، با گریه و ناله او را متوجّه خودش مینماید. ای کسانی که پدر روحانی خود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به واسطه سرگرمی دنیا رها کردید، به هوش بیایید، و با ناله و توبهای نظر لطفش را به خودتان متوجه سازید، بلکه آب رفته به جوی باز آید.
پروردگارا! گناهی که از من سر زده، از روی قلدری نبوده که بخواهم خدایی تو را انکار کنم یا دستورت را سبک شمارم و یا به پاداشت ، اعتراض نمایم و نه ترسانیدنت را سست بنگرم، ولی گناه پیش آمده و نفس برایم جلوه داد. خداوندا! از هرچه خلاف تبعیت و دوستی آل محمد بوده است از آن پوزش میطلبیم.
[ آیتالله شهید دستغیب ، آئین و اندیشه خبرگزاری فارس ، تاریخ : 27/04/93 ]
داخل قبر مثل حسینیه شود!
شهید "محمد هادی ذوالفقاری" از نیروهای داوطلب ایرانی بود که به عضویت سپاه بدر عراق درآمد. وی متولد سال 1368 و ساکن میدان خراسان تهران بود که برای یادگیری دروس حوزوی به نجف اشرف مهاجرت کرده بود. او در وصیت نامه اش درمورد محل دفنش چنین نوشته: «این جانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می کنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه السلام طواف بدهند و برگردانند و همین طور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی السلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(سلام الله علیه ) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگویم و بگویم یا زهرا(سلام الله علیها). بالای سر من روضه و سینه زنی بگیرید و زیاد (ذکر) یا حسین(علیه السلام ) را بگویید ... و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است یعنی العبد الحقیر المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکیهم (را) بگذارید داخل قبر…» همین هم شد، نزدیک حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وادی السلام دفن شد… شهیدی که وصیت نامه اش با «بسم رب الزّهرا سلام الله علیه » آغاز شده بود.
[ فرازی از وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری ، برداشت از پایگاه جامع نوید شاهد بنیاد شهید و امور ایثارگران ]
یک استفتاء
سوال: شخصی چندین سال است که خمس درآمد سالانه خود را نمی پرداخته، و فعلاً نمی داند چه مقدار بدهی از این بابت دارد، او در حال حاضر چگونه می تواند خود را از خمس بری الذمّه نماید؟
جواب: واجب است تمام اموالی را که خمس به آنها تعلّق گرفته، حساب کند و خمس آنها را بپردازد، و در موارد مشکوک باید با ولیّ امر خمس یا وکیل او مصالحه نماید.
[ اجوبة الاستفتائات، سؤال 909 ]