غفلت از حق
غفلت از حق ،کدورت قلب را زیاد کند ونفس انسان وشیطان را برانسان چیره کند ومفاسد راروز افزون کند وتذکر ویاد آوری ازحق،دل را صفا دهد وقلب را صیقلی نمایدوجلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید وخالص کند واز قید اسارت نفس،انسان را براند وحب دنیا را که منشأ خطیئات وسرچشمۀ سیئات است ازدل بیرون کند وهمّ واحدکند ودل را برای ورود صـاحب مـنزل پـاک وپاکـیزه نـمایـد.(القلب حرم الله) پس ای عزیز . . . دل را عادت بده به یاد محبوب،بلکه به خواست خدا صورت قلب،صورت ذکرحق شود وکلمه طیبه لااله الّا الله صورت اخیره وکمال اقصای نفس گردد که از این ، زادی بهتر برای سلوک الی ا...یافت نشود.
شرح چهل حدیث امام خمینی (ره) ، ص 291-292
*********************************
یگانه راه سعادت
حضرت آیت الله حسن زاده آملی (حفظه الله) نقل می کنند: وقتی در محضر مبارک استاد علامه طباطبایی (ره) به ایشان عرض کردم آقا، راه ترقی و تعالی چیست؟ فرمودند: « آقا تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن، یعنی حریم دل را پاسبانی کردن، یعنی سر را از تصرفات شیطانی حفظ داشتن، پاسبان حرم دل بودن، این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد با اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی این تخم سعادت و نهال سعادت را پرواند.»
*********************************
علی و مبارزه با نفس نهج البلاغه، نامه 45
امام المتقین آقا امیرالمومنین علی (ع) در یکی از نامه هایش در نهج البلاغه این چنین می فرمایند: « سوگند یاد میکنم به ذات خداوند که به خواست خدا، نفس خویش را چنان ورزیده سازم و گرسنگی بدهم که به قرص نانی و اندکی قناعت بورزد و آن را مغتنم بشمارد. آنقدر (در خلوت های شب) بگریم که آب چشمه چشمم خشک شود. شگفتا! آیا این درست است که شتران در چراگاه ها، شکم خویش را انباشته کنند و در خوابگاه خویش بخسبند و گوسفندان در صحراها خود را سیر کنند و در جایگاه خویش آرام گیرند، علی نیز شکم خویش را سیر کند و در بستر خود استراحت کند؟! چشم علی روشن! پس از سالیان دراز به چهارپایان اقتدا کرده است.
*********************************
خدمت به خلق
پسرم! هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او جل و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله ی شیطان است که ما را در کام خود فرو برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود، که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جل و علا است.
منبع: مقدمه کتاب سرالصلاه امـام خمـینی (ره) کـه بـه فــرزنــدشـان سـیداحـمد(ره) هدیه کردند.
*********************************
برداشت های تربیتی از قرآن
1. اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید؛ حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند. (طه/44 و شعرا/215) 2. در رفتارهای اجتماعی دقت کن مبادا با غرور رویت را از دیگران برگردانی یا مثل متکبران راه بروی. مبادا تندرو و کندرو شوی، میانه روی بهترین روش است. مراقب باش صدایت را برکسی بلند نکنی و خلاصه در یک کلام، آدم باش. (لقمان/18و19) 3. اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط بخاطر این که اکثریت هستند پیروی کنی، بدون شک از راه خدا دور می شوی. همیشه با چشمان باز تصمیم بگیر. (انعام/116 و اسرا/36)
*********************************
دوستی با نفس (گلستان سعدی، ص 248)
بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث که اعدا عدوک نفسک الّتی بین جنبیک(دشمن ترین دشمنان تو، نفس بدفرمای تست که در درون تو جای دارد). گفت: به حکم آن که هر آن دشمنی را که با وی احسان کنی دوست گردد مگر نفس را که چندان که مدارا بیش کنی، مخالفت زیادت کند.
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
*********************************
بندگی نفس (نوادر، راغب اصفهانی، ص123)
پادشاهی با عابدی گفت: چرا مرا خدمت نکنی که از بندگان منی؟ گفت: بلکه تو بنده، بنده ی منی. گفت از چه روی؟ گفت از آن روی که من هوای نفس را مالک شدم و تو او را بنده شدی.
*********************************
غیبت
به بزرگی گفتند:” هیچ ندیدیم که از کسی غیبت کنی! “ گفت: از خود خشنود نیستم ، تا به نکوهش دیگران بپردازم.
*********************************
او را با لباس انداختند توی استخر
حاجی آمد لب استخر نشست . یک لبخندی زد. بچه ها یکی یکی آمدند دور او حلقه زدند. با او صحبت و شوخی می کردند. کار به جایی رسید که حاجی را با لباس انداختند توی استخر. شهید عرب هم آنجا بود ولی از دست بچه ها فرار کرد. حاجی از آب بیرون آمد، یک چوب برداشت و به دنبال بچه ها دوید. حسین خرازی هنگام کار و رزم قاطع بود و هنگام شوخی و صحبت با نیروها می گفت، می شنید و می خندید. تبسم می کرد ولی قهقهه نمی زد. اما مانع خنده کسی هم نمی شد.
*********************************
کوتاه اما...
1. وقتی «من» محور باشد، تو، ما، شما و ایشان هیچ کاره اند. 2. تواضع صفت بارز کسانی است که به کمال دست یافته اند. 3. از آنچه از دهانت خارج می شود راجع به تو قضاوت خواهند کرد. 4. خودخوری باعث می شود که انسان زود تمام شود. 5. پرخاشگری درونی را مهار کنیم که برون رفت آن سیل بی اخلاقی به راه می اندازد. 6. باید تلخی هم در زندگی باشد وگرنه شیرینی های زندگی مدام دل انسان را می زند. 7. آدمهای یک دنده معمولا در جاده زندگی سرعت نمی گیرند. 8. انسان نادان قاتلی به نام جهل دارد که همواره سلولهای مغزش را ترور میکند.