قال الصادق عليه السلام : السَّعيدُ يَتَّعِظُ بمَوعِظَةِ التَّقوى وإن كانَ يُرادُ بالمَوعِظَةِ غَيرُهُ . / (الكافي : 8 / 151 / 132)
انسان سعادتمند ، اندرزِ به تقوا را آويزه گوش خود مىكند ، هرچند مخاطب آن اندرز كسى ديگر باشد .
کمال استادی !
شیطان باطنی انسان بسیار استاد است و او همچو نیست که ابتدا انسان را به فساد بکشد، ابتدا قدم کوچکی را وا می دارد که انسان بر دارد، این قدم که بر داشت فرادیش یک قدم یک قدری بلندتری، انسان را یواش یواش به جهنم می فرستد، یواش یواش به فساد می کشد... شیطانی که در باطن انسان است با کمال استادی انسان را به تباهی می کشد. اگر از اوّل بگوید که تو بیا برو یک آدمی را بکش هرگز نخواهد رفت. این از اوّل انسان را وادار می کند که این آدم چطور است یک غیضی به او بکن. بعد یک قدری زیادتر، تا کم کم مهیّا می کند انسان را برای این که آدم هم بکشد. همه اینهائی که فاسد هستند به تدریج فاسد شدند. هیچ کس یک دفعه فاسد نشده است و هیچ یک از ماها هم باید تصوّر نکنیم که مامون از این هستیم که فاسد بشویم. همه در معرض فساد هستیم، همه ما دست به گریبان به شیطان (هستیم) و خصوصا شیطان نفس ، همه گریبانمان به دست اوست، هیچ کس هم از ابتدا فاسد نبوده است و هیچ کس هم مأمون نیست از این که به دام شیطان نیفتد.
[ صحیفه امام خمینی(ره) - ج14، ص 368 ]
محکم کاری !
در كتاب «أمالي» شيخ طوسي،... از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كردهاند كه: یک نفر آمد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله " فقیل له ان سعدبن معاذ قد مات" ( گفت سعدبن معاذ مرد. ) ... حضرت خودش مراقب غسل این شهید عزیز شد. در حالي كه رسول خدا بدون كفش، پاي برهنه و بدون ردا جنازه سعدبن معاذ را تشییع می کردند، و گاهي طرف راست تابوت را ميگرفت و گاهي جانب چپ را می گرفتند و این جوری اظهار ارادت و علاقه می کردند .حضرت خودشان رفتند داخل قبر ، لَحْد معيّن كرد و او را در لَحْد گذارد و خشتها را يكي پهلوي ديگري ميچيد و مي فرمود: به من سنگ بدهيد، خاك مرطوب بدهيد، که لحد را محکم کنم. حضرت فرمودند: ... إنِّي لَاعْلَمُ أَنَّهُ سَيَبْلَي وَ يَصِلُ الْبِلَي إلَيْهِ، می دانم این بدنش چند روز دیگر می پوسد امّا در عین حال این لحد را محکم می کنم . مهم این جمله است ( که در ادامه فرمودند) وَلَكِنَّ اللَهَ يُحِبُّ عَبْدًا إذَا عَمِلَ عَمَلاً أَحْكَمَهُ. (چون) خدا دوست می دارد آن بنده ای که وقتی کاری را بعهده گرفت آن کار را محكم كاري كند. این محکم کاری برای این است که خدا از محکم کاری خوشش می آید. والا چه محکم بکنی و چه نکنی این جسد پوسیده خواهد شد. آنچه از این حدیث مورد نظر ماست این که هر کاری که می کنید محکم کاری کنید. آدم درس هم که می خواند محکم کاری کند. درس هم که می گوید محکم کاری کند. کار اقتصادی هم که می کند محکم کاری کند . اطراف کار را رها نباید کرد . مشکل عمده ما در زمینه های مختلف و در بخشهای مختلف کشور که می بینید گاهی مشکلاتی وجود دارد ناشی از سهل انگاری و ناشی از دنبال نکردن کار است. والا اگر انسان کار را محکم انجام دهد کار پیش می رود.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از سایت leader.ir ]
یک شب دارد و یک شب ندارد!
پیامبر (ص) به خدا عرض کرد: اللهم اجعلنی من المسا کین: خدایا مرا از مسکینان قرار ده. چون بر خلاف فقیر که هیچ ندارد، مسکین یک شب دارد و یک شب ندارد. یعنی یک شب عطا کن تا با اغنیا شاکر باشم و یک شب مده تا با فقیران صابر باشم. وقتی به خانه فقیر تر از خودت می روی و مهمان می شوی از خدا شاکر می شوی. وقتی به خانه غنی تر از خودت می روی و میهمان می شوی، از خدا دلگیر میشوی و یا زنت به تو می گوید تو اصلا به فکر زندگی ما نیستی، اصلا تو عُرضه نداری، در نتیجه رابطه بین شما به هم می خورد، پس مصلحت در این است که در امور دنیوی با پایین تر از خودت بنشینی.
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص 44 ]
ایاک نعبد و ایاک نستعین
درباره مشکلات مادی، تنها باید از خدا کمک خواست و درخواست کمک از هرکسی غیرخدا، کاری نادرست است. آیت الله آشتیانی (ره) در خاطرات خود در این باره می فرمود: من از دوره جوانی تا به امروز، برای حل مشکلات مادی ام از کسی غیراز خدا کمک نخواسته ام و خدا خود در این مورد یاری ام کرده است؛ برای مثال، سال ها پیش مشکل مادی شدیدی برایم پیش آمده بود، که خانواده ام در تنگنای سختی گرفتار شده بودند به حدی که راه چاره ای جز درخواست کمک از دیگران برایم نمانده بود. مدتی صبر کردم، ولی سرانجام ناچار شدم که برای درخواست کمک نزد کسی بروم؛ از خانه بیرون آمدم و چون به محل مورد نظر رسیدم، نتوانستم وارد شوم و با خود گفتم: «بهتر است بیشتر صبر کنم و برگردم.» وقتی این تصمیم را گرفتم، گویا خداوند درهای عنایتش را به رویم گشود و مشکلم به لطف پروردگار حل شد. از آن پس نیز، هرگز عرض کمک نزد کسی نکردم و از کسی جز پروردگار یاری نطلبیده ام. و این خود ظهور و تجلی جمله معروفی است که هر روز حداقل دو مرتبه در نمازهای واجب مان در سوره حمد می خوانیم که: خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین».
[ محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اولیاء الهی، انتشارات هنارس، چاپ سوم، 1393، ص117 ]
نسیه داده میشود، حتی به شما !
مرحوم میرزا احمد نهاوندی معروف به مرشد چلویی که چلوکبابی داشت در کنار بازار جامع تهران ، از خوبان تهران در این سالهای اخیر بود . دیوان شعری به نام سوخته دارد . مرشد چلویی همان است که این بیت معروف را گفته است: من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم / روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رجبعلی خیاط رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو می فروختیم و مشتریها فراوان بودند، اما یکباره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...؟ شیخ تأملی کرد و فرمود: «تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی»! مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی می کنم و نصف کباب به آنها میدهم. شیخ فرمود: «آن سیّد چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هُل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!» مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سیّد راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست( و دلجویی کرد) ، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت: «نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »!!
[ مسعود عالی ، قیامت و حشر ، صص 127 و 128 ]
انگار نه انگار که مسئولیتی دارد!
طرح کانالیزه کردن منطقههای جنگی، از عملیات خیبر باب شد. یادم هست یکی از بچّهها بود به نام شیخی. یک بعد از ظهری بود آمد. نقشهی کانالها را نشانم داد و گفت: «آقا مهدی دستور داده هر طور شده باید منطقه رو امن کنیم. راهش هم همین کانالهاست.» بچّهها با جان و دل روی کانالها کار میکردند. از غروب آفتاب که آتش دشمن بیدقّت میشد شروع میکردند و نماز صبح دست از کار میکشیدند. مهدی خودش هم بین بچّهها بود. انگار نه انگار که مسئولیتی دارد، که فرمانده است. بیل و کلنگ عوض میکرد و زمین را میکند. هر چقدر هم که التماسش میکردیم: «آقا مهدی، موندن شما اینجا به صلاح نیست.» گوشش بدهکار نبود. میگفت: «من باید اینجا باشم. پیش شما. اگه خطری هست. سختی هست، با هم باشیم.» مهدی را کمتر توی سنگر فرماندهیش میتوانستی پیدا کنی. بین بچّهها بود. وسط درگیریها، زیر آتش دشمن. گاهی فرماندهی لشکر را میدیدی که دوربین به دست خوابیده روی سینهی خاکریز و دیدهبانی میکند. گزارش شناساییها معمولاً دستخط خودش بود. اینطور بودنش روحیه بود برای بچّهها. هر وقت یک کم شل میشدیم و روحیهمان پایین میآمد، یک بار آمدن و رفتن مهدی کافی بود تا همه چیز برگردد سر جای اوّلش. توی جزیره هم که بچّهها خسته شده بودند و عراقیها میدان پیدا کرده بودند برای جولان دادن، مهدی آمد و اسلحهی یکی را گرفت و نشست توی سنگر. سنگرش جایی بود که دشمن کاملاً دید داشت. گلنگدن را کشید و شروع کرد به زدن نفرات دشمن؛ یکی یکی، چندتا چندتا. بقیه هم شیر شدند و نشستند توی سنگرهایشان شروع کردند به زدن عراقیها. بعد مهدی گفت: «اینها نباید یه لحظه آرامش داشته باشن. هر تیری که زدن، شما دوتا جوابشون رو بدین.»
[ کتاب «تو که آن بالا نشستی» ؛ سردار شهید مهدی زین الدین – انتشارات روایت فتح ]
یک استفتاء
سوال: آیا امر به معروف و نهی از منکر باید در ملاء عام باشد یا در خفا؟
جواب: مهم این است که تأثیر بگذارد. زیرا امر و نهی برای محقق شدن غرضی است؛ بنابراین اگر جری شده است و چنانچه در خفا بگوییم اثر ندارد و در ملأ عام امر کنیم اثر میکند، باید در ملأ عام (با حفظ شرایط و مراحل) باشد. اگر هم در خفا امر کنیم اثر میگذارد، فقط به خودش بگوییم.
[ پاسخ به سئوالات امر به معروف و نهی از منکر توسط استاد فلاح زاده- برداشت از سایت مقام معظم رهبری leader.ir ]