قال الصادق علیه السلام : عَليكَ بِالنُّصحِ للهِ في خَلقِه فَلَنْ تَلقاهُ بِعَملٍ أَفضلَ مِنه.ُ / (سفينه، ج 2، ص 590)
بر تو باد که براي رضاي خدا اندرزگو و خيرخواه خلقالله باشي که در وقت ملاقات با خدا عملي افضل و بالاتر از آن براي خود نخواهي يافت.
باید سرچشمه را اصلاح کرد !
تو مناجات با حق را مثل تکلّم با یک نفر بندگان ناچیز حساب نکن. چه شده است که اگر با یک نفر از دوستان، سهل است با یک نفر از بیگانگان، اشتغال به صحبت داشته باشی مادام که با او مذاکره می کنی، از غیر غافلی و با تمام توجه به او مشغولی، ولی در اشتغال به مکالمه و مناجات با ولی النعم و پروردگار عالمیان بکلی از او منصرف و غافلی و به دیگر امور متوجهی! آیا قدر بندگان از ذات مقدّس حق افزون است؟ یا تکلّم با آنها ارزشش از مناجات با قاضی الحاجات بیشتر است؟ آری ... باید سرچشمه را اصلاح کرد و ایمان به خداوند و فرمایشات انبیاء پیدا کرد تا کار اصلاح شود همه بدبختی ها از ضعف ایمان و سستی یقین است.
[امام خمینی –ره - چهل حدیث، ص 360]
دوگروه
فی الکافی عن النَّبیِّ صلیاللهعلیهوآله: مُسْتَرِیحٌ وَ مُسْتَراحٌ مِنْهُ أَمَّا الْمُسْتَرِیحُ فَالْعَبْدُ الصَّالِحُ اِسْتراحَ مِنْ غَمِّ الدُّنْیا وَ ما کانَ فِیهِ مِنَ الْعِبادَةِ إِلى الرَّاحَةِ وَ نَعِیمِ الآخِرَةِ أَمَّا المُسْتَراحٌ مِنْهُ فَالْفاجِرُ یَسْتَرِیحُ مِنْهُ الْمَلَکانِ اللَّذانِ یَحْفَظانِ عَلَیْهِ یحفظونهُ مِن اَمرِالله وَ خادِمُهُ وَ أَهْلُهُ وَ الْأَرْضُ الَّتى کانَ یَمْشى عَلَیْها [الشافی، صفحهی 882 ]
( پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: ) از این مرز بین دنیا و آخرت همه عبورمیکنند و(آنها) دو قسمند: یک عدهای خودشان با این عبور به راحتی میرسند و از رنج نجات پیدا میکنند؛ یک عده هم کسانی هستند که وقتی عبور میکنند، دیگران از دست آنها راحت میشوند. آن کسی که خودش با عبور از دروازهی مرگ ، به راحت میرسد، بندهی صالح است که راحت میشود. [و از رنج تکلیف و بندگی آسوده میشود] خُب ... عبد صالح در دنیا ریاضتهایی باید بکشد؛ کارهایی باید بکند؛ تقیداتی دارد. مثلاً فرض کنید روزهی ماه رمضان در هوای گرم یا برخاستن در نیمهی شب از خواب راحت برای عبادت. اینها خُب یک رنجهایی است دیگر؛ ... [راحت شدن از اینها به سوی آسایش ابدی و بهشت آخرت] این آن قسم اول است. [اما آن کسی که دیگران از دست او آسوده میشوند، او انسان فاجر است.] چه کسی از دست او راحت میشود؟ اول ، این دو ملک الهی که مأمور نوشتن اعمال او هستند؛ آنها از دست او راحت میشوند. [آنها] که هی میدیدند او گناه میکند، خطا میکند، معصیت الهی میکند، خب اینها مَلَک بودند، رنج میبردند از او، آنها از دستش راحت میشوند. آن کسانی که "یحفظونهُ مِن اَمرِالله " یعنی به دستور خدای متعال حفاظت میکنند " وَ خادِمُهُ " آن کسانی که در دنیا خدمت او را میکنند از دستش راحت میشوند. " وَ أَهْلُهُ " [و خانوادهی او از دستش راحت میشوند] همین زمینی که انسان فاجر بر روی او عبور میکند، این زمین هم از دست او راحت میشود. ما نمیفهمیم که چه دارد میگذرد در این عالم وجود. با این چشم ظاهری چیزهایی را نمیشود فهمید اما این واقعیت دارد؛ آن زمین هم از دست او راحت میشود.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظله العالی) در مقدمه درس خارج برداشت از khamenei.ir ]
آیا ما غذای حلالی داریم خدمت حضرت بیاوریم؟!
روزی حضور آخوند ملاعلی معصومی همدانی اعلی الله مقامه رسیدم دیدم آقا خیلی ناراحت هستند در فکر فرو رفته اند سؤال کردم چرا ناراحت هستید ؟! چیزی نفرمودند ، اصرارفراوان کردم آهی کشید و فرمود : « با خود فکر می کردم که من حدود پنجاه سال است که دم از نوکری امام زمان عجل الله می زنم ، نمی دانم چه کرده ام که ارباب یک بار خودش را به نوکر نشان نداده است.
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت / شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
و اشک از چمانش جاری بود ... می فرمود : « وقتی سیم اتصال به امام زمان عجل الله قطع شود ، مثل وقتی است که روح به دست و پا نرسد ، انسان فلج می شود ؛ » هنگام نقل داستان تشّرف شیخ حسین آل رحیم خدمت حضرت ولی عصر عجل الله و تعارف کردن قهوه به حضرت می فرمود : « اگر امام زمان عجل الله تشریف بیاورند آیا ما غذای حلالی داریم خدمت حضرت بیاوریم؟! مکان حلالی برای تشریف فرمایی حضرت داریم؟! »
[ فروغ فقاهت ،ص52 / یاد فنا به روایت آیت الله سید رضا فاضلیان ، چاپ دوم ،1392 ، ص 91 و 92 ]
شرق و غرب حریف او نیست!
همان گونه که پیامبر اسلام، قابل تکرار نیست، ... کتاب (قرآن) هم قابل تکرار نیست. خدا به شما توفیق دهد که با آیات کتاب آشنا شوید. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها / قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... آشنایی با کتاب، تزکیه لازم دارد. این کتاب، کتاب انسان است، نه کتاب لاانسان باید اول انسان شد، بعد به این کتاب مراجعه کرد. انسان کسی است که دارای فضائل اخلاقی انسانیّت باشد و از رذائل بشریّت دور باشد....اگر بشر اعمالی را که به عنوان روشنفکری انجام می دهد کنار بگذارد، آداب اسلام، فرزندان طاهر تحویل اجتماع می دهد. ... هوی و هوس اگر بگذارد، انسان با کتاب خدا آشنا می شود. اگر کسی با کتاب و دستگاه خدا آشنا شد، معارف اسلام را وجدان کرد، شرق و غرب هم حریف او نیست.... ولی شرط فهم کتاب، تزکیه است. باید اول انسان شد. با دروغ و تهمت و توطئه و کلاه گذاری، انسان درست نمی شود. یک وقت بعد از هشتاد سال - با همه نماز و روزه - می بینی هنوز خبری نیست. جز یک ظلمت محض چیزی نداری و حال آنکه خیال می کردی از نوابغ بشریّت هستی. !
[ نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 59 ]
این همان جایی است که بزرگان خودشان را میکشتند تا به آن برسند!
من به خدمت استادمان علامه عسگری رسیدم و به ایشان گفتم ما مسلمان(دست) آیتالله حق شناس هستیم، گفتند بگو مؤمنان دست ایشان هستید، ما چون ایشان را دیدیم، دین را باور کردیم. اوایلی که من خدمت ایشان رسیده بودم 18، 19 سال داشتم ، ایشان بعد نماز صبح با لحنی بیان میکردند چه کنیم خدا از ما راضی باشد، دوباره بعد نماز ظهر با لحنی دیگر میفرمودند چه کنیم خدا از ما راضی باشد و بار دیگر بعد نماز مغرب و عشا بیان میداشتند چه کنیم خدا از ما راضی باشد. این سؤال چه کنیم خدا از ما راضی باشد را آقا تا حدود دو سال طوری بیان میکردند که انگار ذکر میگفتند تا این که بعد دوسال دیگر نگفتند و برای من سؤال بود که آیا این سؤال را رها کردهاند یا به جوابش رسیدهاند، تصور کنید که به جوابش رسیده باشند، این همان جایی است که بزرگان خودشان را میکشتند تا به آن برسند.! ما هزار بار از آقا می شنیدیم خدمت به خلق، خدمت به مردم، هدایت مردم. خودشان هم پنهانی کار میکردند. به دست من پول برای کسانی میفرستادند که هیچ کس خبر نداشت و بعدها دوست ما میگفتند به دست ایشان هم پول برای خانوادههای زندانیان سیاسی میفرستادند. این یک فن است من کارم را میکنم اما کسی خبردار نمیشود بنابراین تابلو نمیشوم.
[ محمدعلی جاودان ، ناگفته هایی از زندگی آیتالله حق شناس ، برداشت از سایت مشرق ، 4 مرداد 1393 ]
ای كاش همه مثل او فكر می كردیم! (راوی: امیرعلی اصغر جهانبخش)
زمانی كه عباس فرمانده پایگاه اصفهان بود یك روز، نامه ای از ستاد فرماندهی تهران رسید. در نامه خواسته بودند تا اسامی چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم. در پایان نامه نیز قید شده بود كه « این هدیه از جانب حضرت امام است.» عباس نامه را كه دید سكوت كرد و هیچ نگفت. ما هم اسامی را تهیه كردیم و چون با روحیه او آشنا بودم، با تردید نام او را جزء اسامی در لیست گذاشتم می دانستم كه او اعتراض خواهد كرد. از آنجا كه عباس پیوسته از جایی به جای دیگر می رفت و یا مشغول انجام پرواز بود. یك هفته طول كشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء به او عرضه كنم. ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از این كه صحبت من تمام شود، روی به من كرد و با ناراحتی گفت: برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من. گفتم: مگر شما بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمی كنید؟ مگر شما... ؟ ولی می دانستم هر چه بگویم فایده ای نخواهد داشت. سكوت كردم و بی آنكه چیزی بگویم، لیست اسامی را پیش رویش گذاشتم. روی اسم خود خط كشید و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد. در حالی كه اتاق را ترك می كردم. با خود گفتم كه ای كاش همه مثل او فكر می كردیم.
[ پرواز تا بی نهایت (خاطرات امیر سرلشگر عباس بابایی) ، چاپ هشتم ، نشر آجا ، 1382، ص71 ]
یک استفتاء
سوال: ما با اشخاصی معامله می کنيم که خمس نمی دهند و حساب سال هم ندارند، با آنان خريد و فروش داريم و به ديدن آنان رفته و با آنان غذا می خوريم، اين مسأله چه حکمی دارد؟
جواب: در فرض سؤال شما غير از امر به معروف و نهی از منکر وظيفهی ديگری نداريد.
[برگرفته از استفتائات امام خامنهای در، پایگاه Khamenei.ir ]