قال علی علیه السلام : مَن نَصَحكَ فَقَد أنْجَدَكَ. / (فهرست غرر، ص 381)
كسي كه تو را نصحيت و ارشاد ميكند مسلّماً او ياور و مددكار تو است.
پشتوانه عظیم!
هر عملی اولش فکر است. هر کاری اولش تفکر و تامل در اطراف کار است.اگر ما روحمان ضعیف باشد، نمی توانیم کاری بکنیم، روح را (باید) قوی کنید، قلب خودتان را قوی کنید، به خدا منقطع بشوید. این همه ادعیه ای که وارد شده است و همه را دعوت کرده است به این که... رو به خدا بکنید برای اینکه او مرکز قدرت است. اینهمه دعوت شده است که به کس دیگری غیر خدا متشبّث نشوید (چنگ نزنید) ، برای اینکه به شما تزریق کنند قوّت را، که شما یک پشتوانه عظیم دارید و او خداست. کسی که خدا را دارد، ازچه باید بترسد؟!
[صحیفه نور، ج 18، صص -277 278]
قول حَسَن
حَدَّثَنا أَبُوحَمزَة الثُّمالِی عَن عَلِیِّ بنِ الحسین علیهالسلام: القولُ الحَسَنُ یُثرِی المالَ و یُنَمِّی الرّزقَ و ُینسِئُ فی الأجل و یُحَبِّبُ إلى الأهل و ُیدخِلُ الجَنّة (الامالی شیخ صدوق، صفحهی 50)
[ابوحمزهی ثمالی از حضرت امام سجاد علیهالسلام روایت میکند که] حضرت فرمود: سخن نیکو مال دنیا را برای انسان زیاد میکند. رزق انسان را زیاد میکند و نماء میدهد. اَجلِ انسان را به تأخیر میاندازد. انسان را در میان اهل خود و خانوادهی خود محبوب میکند. اینها همه آثار دنیایی سخن نیکو و قول حسن است؛ یعنی سخنی که هم با موازین شرع منطبق است [مانند] اسم خدا و پیغمبر و قیامت و دنیا و حدیث و زندگی دینی و سعادتمندانه و ضمناً با روی خوش [بیان شود]؛ قول حسن طبعاً لازمهاش این است که با روی خوش و با زبان خوش ادا بشود. آثار دنیویاش اینها است. این هم اثر اخرویاش است که انسان را به بهشت میکشاند.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی در مقدمه درس خارج، 1395 پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری Khamenei.ir ]
مقام انسانیت!
انسان شدن به این است که از محرمات الهی فاصله گرفته شود. اگر بتوانی از کلک زدن صرف نظر کنی، آن گاه انسان می شوی. وقتی انسان شدی، خوب و بد را می فهمی. ... مادامی که انسان، گرم دنیا باشد این ها را نمی فهمد. چون آن قدر گرفتاری دنیا زیاد است که اگر برای اقتصاد، صد سال هم تلاش کند تمام نمی شود؛ ... اگر انسان، افسار نفس را رها (کرد) ، ... خدا را فراموش کرد، حقوق و حدود را فراموش کرد، حاضر است کشوری را نابود کند، کره زمین را نابود کند. ولی وقتی مَردِ خُدا باشد، به خاطر یک بچه یتیم هم خوابش نمی برد. این، فرق راه حق و باطل است. اگر در برابر بچه یتیم خوابت برد، انسان نیستی و به مقام انسانیت نرسیده ای! ...اگر توانستی دروغها را تعطیل کنی. کلک ها و نقشه ها را - که اسمش را روشنفکری می گذاری - تعطیل کنی، آن وقت ممکن است به انسانیّت برسی و در این حال می فهمی که سخنان پیامبر، روی حساب است .
[ نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی رحمه الله علیه ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 109 تا 111]
بزرگان خودشان را میکشتند تا به آن برسند!
من در خدمت استادمان علامه عسگری رسیدم و به ایشان گفتم ما مسلمان(دست) آیتالله حق شناس هستیم، گفتند بگو مؤمنان دست ایشان هستید، ما چون ایشان را دیدیم، دین را باور کردیم. اوایلی که من خدمت ایشان رسیده بودم 18، 19 سال داشتم، ایشان بعد نماز صبح با لحنی بیان میکردند چه کنیم خدا از ما راضی باشد، دوباره بعد نماز ظهر با لحنی دیگر میفرمودند چه کنیم خدا از ما راضی باشد و بار دیگر بعد نماز مغرب و عشا بیان میداشتند چه کنیم خدا از ما راضی باشد. این سؤال چه کنیم خدا از ما راضی باشد را آقا تا حدود دو سال طوری بیان میکردند که انگار ذکر میگفتند تا این که بعد دوسال دیگر نگفتند و برای من سؤال بود که آیا این سؤال را رها کردهاند یا به جوابش رسیدهاند، تصور کنید که به جوابش رسیده باشند، این همان جایی است که بزرگان خودشان را میکشتند تا به آن برسند. ما هزار بار از آقا می شنیدیم خدمت به خلق، خدمت به مردم، هدایت مردم. خودشان هم پنهانی کار میکردند. به دست من پول برای کسانی میفرستادند که هیچ کس خبر نداشت و بعدها دوست ما میگفتند به دست ایشان هم پول برای خانوادههای زندانیان سیاسی میفرستادند. این یک فن است من کارم را میکنم اما کسی خبردار نمیشود بنابراین تابلو نمیشوم.
[ محمدعلی جاودان ، ناگفته هایی از زندگی شیخ مرتضی زاهد و آیتالله حق شناس ، برداشت از سایت مشرق ، 4 مرداد 1393 ]
هر که در این خانه شبی داد کرد خانة فردای خود آباد کرد
نباید از ترسِ از شکستن توبه ، کسی را از توبه باز دارد ؛ بلکه باید مبادرت به توبه نماید و اگر بعد از توبه ، باز به گناه باز گردد، دوباره توبه کند و از عقب آن حسنه به جای آورد تا آثار آن گناه محو شود. در بعضی اخبار وارد شده است که : اگر در عقب گناه هشت عمل به جای آورد، باید امیدوار به عفو و بخشش گناهش باشد :
1- عزم بر توبه داشته باشد. 2- شائق باشد که دیگر آن گناه را مرتکب نشود. 3- از عقاب آن بترسد 4- به آمرزش آن گناه امیدوار باشد. 5 - بعد از گناه دو رکعت نماز بجای آورد. 6- بعد از خواندن دو رکعت نماز، هفتاد مرتبه استغفار نماید. 7- صد مرتبه سبحان ربی العظیم و بحمده گفته صدقه بدهد. 8- یک روز روزه بگیرد
[ در محضر مجتهدی جلد 2 ، ص : 25 ]
این کار از تو بعید بود، آقا سید! [راوی سید کاظم حسینی همرزم شهید برونسی]
او جبهه ماند و من آمدم مشهد، مرخصی. صبح روز بعد رفتم ملک آباد، مقر سپاه. یکی از مسوولین رده بالا گفت: به هر کدوم از فرماندهان وسیله ای دادیم، یک ماشین لباسشویی هم سهم آقای برونسی شده. مکث کرد و ادامه داد: حالا که ایشون نیست، شما زحمتش رو می کشین که ببرین خونه شون؟ می دانستم حاجی اگر بود، به هیچ عنوان قبول نمی کرد. پیش خودم گفتم: چی از این بهتر که تا نیست من ترتیب کارو بدم.این طوری وقتی خبردار می شد که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و دیگر کاری نمی توانست بکند. برای همین هم گفتم: با کمال میل قبول می کنم.ماشین لباسشویی را گذاشتم عقب یک وانت و سریع بردم خانه شان.هرگز آن عصبانیتش از یادم نمی رود. همین که از موضوع ماشین لباسشویی خبردار شده بود و فهمیده بود از کجا آب می خورد، یک راست آمده بود سر وقت من.هیچ وقت آن طور ناراحت و عصبانی ندیده بودمش. با صدایی که می لرزید، گفت: شما به چه اجازه به خونه من ماشین لباسشویی آوردی؟ چون انتظار همچنین برخوردی را نداشتم، پاک هول کرده بودم. گفتم: از طرف بالا به من دستور دادن. ناراحت تر از قبل گفت: عذر بدتر از گناه!مکث کرد و خشن ادامه داد: همین حالا می آی اون تحفه روبرش می داری و می بریش همون جایی که آوردی.کم کم اوضاع و احوال دستم می آمد و به خودم مسلط می شدم. گفتم: حالا مگه چی شده که این جوری داری زمین و آسمون رو به هم می دوزی، حاج آقا؟! به پرخاش گفت: مگه من رفتم جنگ که ماشین لباسشویی بیاد توی خونه ام؟گفتم: بابا یک تیکه کوچیک حقت بود، بهت دادن.گفت: شما می خواین اجر منو از بین ببرین؛ ما برای چیز دیگه ای می ریم جنگ، داریم به وظیفه شرعی و دینی مون عمل می کنیم؛ همین چیزهاست که ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه.آهی از ته دل کشید. نگاهش را از نگاهم گرفت و خیره طرف دیگری شد. گفت: تازه همین حقوقی رو هم که می گیرم، نمی دونم حقم باشه یا نه؛ اصلاً وقتی که میام مرخصی، باید برم کار کنم و خرج زن و بچه رو در بیاورم و باز برم جبهه، اون وقت شما به خودتون اجازه این کارها رو می دین؟! این کار از تو بعید بود، آقا سید! آخرش هم زیر بار نرفت. محکم و جدی گفت: خودت اونو آوردی، خودت هم می آی می بریش.
[برگرفته از كتاب سالكان ملك اعظم 2 «منزل برونسي» ]
یک استفتاء
سوال: من دختری 10 ساله هستم شهريور سال 83 به سن تكليف رسيدهام از زمان بچگی تاكنون هرچه عيدی گرفتهام يا ديگران به من بخشيدهاند توسط پدر و مادرم در حساب بلند مدت پسانداز و مقداری سود به آن تعلّق گرفته است حالا میخواستم بدانم شهريور امسال كه يك سال از سن تكليف من میگذرد چگونه بايد خمس مالم را حساب كنم.
جواب: در فرض سؤال پرداخت خمس سودی كه قبل از به تكليف رسيدن شما بدست آمده و الان باقی است بنابر احتياط پس از رسيدن به سن تکليف بر شما واجب است. و همينطور پرداخت خمس سودی كه بعد از بلوغ برای شما حاصل ميشود واجب است.
[برگرفته از استفتائات امام خامنهای در، پایگاه Khamenei.ir ]