قال علی علیه السلام : مَن نَصحَ نَفسَهُ كان جَديراً بِنُصحِ غَيره. / (فهرست غرر، ص 382)
كسي كه در اصلاح و ارشاد خويش است شايسته و سزاوار است كه به اصلاح ديگران (نيز) بپردازد.
درجه ای از همه بالاتر !
بدان که از براى عجب (و خود پسندی)...(که یکی از مهلکات است درجاتی است و درجه ای ) که از همه بالاتر و هلاکش بیشتر است، حالى است که انسان در قلب خود بر ولىّ نعمت خود منّت گذارد. گمان کند که به واسطۀ ایمان او در مملکت حق وسعتى یا در دین خدا رونقى پیدا شد؛ یا به واسطۀ ترویج او از شریعت یا ارشاد و هدایت او یا امر به معروف و نهى از منکر او یا اجراى حدود یا محراب و منبرش به دین خدا رونقى بسزا داده؛ یا به واسطۀ آمدن در جماعت مسلمین یا به پا کردن تعزیۀ حضرت ابى عبدالله الحسین، علیه السلام، رونقى در دیانت حاصل شد که به سبب آن بر خدا و بر سیّد مظلومان و بر رسول اکرم، صلى الله علیه و آله، منّت دارد. هر چند اظهار این معنى نکند، در دلش منت مى گذارد. و از همین باب است منت گذارى بر بندگان خدا در امور دینیّه. مثل آنکه در دادن صدقات واجبه و مستحبه و در دستگیرى از ضعفا و فقرا بر آنها منت گذارى کند. گاهى این منت گذارى مخفى است حتى بر خود انسان.
[ امام خمینی –ره- ،چهل حدیث ، حدیث سوم در باب عجب ]
سه اجری که جریان دارد!
عنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهِماالسّلام قالْ لَیسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بعدَ موتِهِ مِنَ الاَجر اِلّا ثَلاثَ خِصال صَدَقَةٌ أجْراها فی حَیاتِه فَهِیَ تَجری بَعدِ موتِه و سُنَّةُ هُدًی سَنَّها فَهِیَ یُعمَلُ بِها بَعد موتِه وَ وَلَدٌ صالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَه . / الامالی شیخ صدوق، صفحهی 87
وقتی که دست ما از این دنیا که دار عمل است کوتاه شد، هیچ اجری نمیتوانیم برای خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم مگر از سه ناحیه؛ که این هم مربوط می شود به همین نشأة دنیایی، لکن اجری است که جریان دارد. [اول] صدقهی جاریه؛ یک وقت شما پولی را به کسی میدهید ، این صدقه است. گاهی پولی را صرف ایجاد یک بنیادی، یک نهادی میکنید که پی در پی و پشت سر هم سود میدهد، سود آن متوقف نیست و منقطع نمیشود. این صدقهی جاریه است.[دوم] سنت هدایتی که آن را پایهگذاری کند و بنا بگذارد. یک کار خوبی را در جامعه باب کنیم . این گفتمان سازی ها که گفته می شود ( و تاثیر مثبتی بر افکار عمومی می گذارد ) از این جمله است که هر کسی بعد از شما به آن سنت عمل کند اجر و ثوابش به شما به صورت نو به نو میرسد. و [سوم] فرزند صالحی تربیت بکنید که برای شما طلب مغفرت بکند از خدای متعال بعد از رفتن شما. بعضی از بچهها هستند که پدرها، مادرها جانشان را هستیشان را آبرویشان را مالشان را صرف این بچهها میکنند، بعد از اینکه پدر از دنیا رفت یک فاتحه هم برای پدر نمیخوانند؛ یک طلب مغفرت هم برای پدر نمیکنند؛ اصلاً یادشان نمیآید؛ یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند نه این که از خدای متعال برای او طلب مغفرت کنند. آن بیچاره آن چیزی که احتیاج دارد این است که شما از خدا برای او طلب مغفرت بکنید، طلب رحمت بکنید. به این احتیاج دارد. پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید. در دعای شریف صحیفهی سجادیه یکی از چیزهایی که حضرت از خدای متعال طلب میکنند این است که « توفیق بده من بعد از هر نمازی آنها را دعا کنم.» یعنی این یکی از توفیقات الهی است.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی در مقدمه درس خارج ، در تاریخ 5/03/93 ]
مرده دلانند به روی زمین
شخصی رفته بود در قبرستان زندگی می کرد علتش را پرسیدند گفت :
مرده دلانند به روی زمین بهر چه با مرده شوم همنشین
حضرت علی علیه السلام فرمودند: مَنْ آنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ. هرکس با خداوند انس بگیرد از مردم وحشت میکند البته معنایش این نیست که همه چیز را رها کن و برو یک گوشه و دیگر به احدی کار نداشته باشی! بلکه در میان مردم باش ولی با آن ها نباش ، در هر حالی که هستی چه سخن گفتن، خوابیدن ، فکر کردن و غیره، متوجه باشی که در محضر خدا هستی، دل خودت را از میان مردم بردار و به صاحبش بده و غیر را از دلت خارج کن.
[ از سخنان آیت الله مجتهدی ، برگرفته از کتاب آداب الطلاب ، ج اول ، انتشارات لاهوت ، 1393 ، ص 147 و 148 ]
کلماتی که در حالت افسردگی رفع غم می کند!
کلید «بیت المقدس» همیشه نزد حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ بود و به احدی غیر از خودش اعتماد نمیکرد، شبی آن جناب، کلید را برداشته خواست درب را باز کند، از قضا باز نشد از طایفه جن و انس استمداد گرفت، نتیجهای نگرفت. بیاندازه غمگین و ناراحت شد و گمان کرد که خداوند او را از بیت المقدس منع فرموده است، در این بین، پیرمردی که به عصای خود تکیه کرده و از رفقاء و هم نشینان حضرت داوود ـ علیه السّلام ـ «پدر حضرت سلیمان» بود به حضور آن حضرت آمده و عرض کرد: چرا غمگین میباشی؟ سلیمان نبی علیه السلام فرمود: باز کردن این خانه بر من و بر یاران من از جن و انس مشکل شده است. پیرمرد گفت : آیا تعلیم ندهم به تو کلماتی را که پدرت در حال افسردگی میخواند و خداوند رفع غم او میکرد؟ سلیمان: بگو ای پیرمرد. پیرمرد به حضرت سلیمان گفت بگو: اللَّهُمَّ بِنُورِكَ اهْتَدَيْتُ، وَبِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْتُ، وَبِكَ أَصْبَحْتُ وَأَمْسَيْتُ ذنوبی بین یدیکَ، اَستغفرکَ و اَتوب اِلَیک یا حنّانُ یا منّانَ. یعنی خداوندا ! به نور تو هدایت شدم، و به فضل تو بینیاز شدم، و به یاری تو صبح و شام کردم، گناهان من نزد تو است، طلب آمرزش از درگاهت میکنم و به تو بازگشت مینمایم، ای خدای مهربان و منّت گذارنده. حضرت سلیمان این کلمات را خواند، ناگاه درب باز شد.
[پندهای جاویدان ،محمدی اشتهاردی ، ص 168-169 ]
دو جمله !
هنگامي كه (آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی ) جبهه رفته بودند، يك روز براي تهيه فيلم و خبر آمده و شروع كرده بودند به فيلمبرداري از جاهاي مختلف تا رسيده بودند به ایشان . شناخته بودند كه چه شخصيتي است و ميخواستند بهتر و بيشتر فيلمبرداري كنند، ولي تا دوربين فيلمبرداري به ايشان ميرسد، ايشان عمامه را از سر برميدارند تا شناخته نشوند، كه موجب شهرت و آوازه ايشان شود. بعد از فوت ايشان، نامهاي در يادداشتهاي شخصي شان پيدا شد كه از ايشان خواسته بودند تا در برنامهاي به معرفي خود تحت عنوان يكي از شخصيتهاي اسلامي اين مرز و بوم بپردازند. ايشان در زيرِ جملاتي كه در نامه ، از ايشان به عنوان “شخصيت اسلامي” ياد شده بود، با خودكار قرمز خطي كشيده بودند و در حاشيه آن دو جمله نوشته بودند : 1- «رُب شهرةٍ لا اصل لها » ؛ اي بسا شهرتي كه هيچ اصل و اساسي نداشته باشد. " 2- حديث شريفي بدين مضمون آمده بود: " رَحِمَ اللهُ امْرءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَلَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ (غرر الحكم : 233 ، حديث 4666) . خداوند رحمت كند شخصي را كه قدر و اندازه خود را بشناسد و پايش را از گليمش دراز نكند.
[ كتاب خاطراتي از آيينه اخلاق صفحه32 و 35 / سایت منبرک ]
تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم!
در سال 1332 در پی مسافرت نواب صفوی به اجلاس مؤتمر اسلامی در اردن و بدنبال آن مسافرت به مصر و سخنرانی های آتشین او که مانند بمب در تمام دنیا صدا کرد ، دغدغه شاه صد چندان شد . پس از بازگشت نواب ، دکتر سید حسن امامی امام جمعه تهران به نمایندگی در حالی که مبلغ یکصد هزار تومان نیز از جانب شاه برای نواب آورده بود به دیدن او رفت و گفت : «اعلیحضرت دستور دادند که شما این پول ها رو خرج فدائیان اسلام و خودتان کنید . ایشان برای تجلیل از مقام فضل و کمال شما , نیابت تولیت آستان قدس رضوی را به شما تفویض میکنند و اختیار تام میدهند که درآمد آنجا را با نظر خود تان به مصارف شرعیه برسانید و از حمایت کامل اعلیحضرت برخوردار هستید , مشروط بر این که در کار سیاست مملکت هیچ مداخلهای نداشته باشید.» نواب که در آن مقطع زمانی از نظر مالی بسیار در مضیقه بود پس از شنیدن این جملات ، چهره اش بر افروخته شد و پول ها را بهسوی امامی پرت کرد و با ناراحتی و عصبانیت به امام جمعه گفت: «پسرعمو , این که به شما میگویم , مکلف هستید که عیناً به ... پهلوی برسانید , به او بگویید که تو میخواهی مرا با دادن پست و مقام و پول فریب بدهی و خودت آزادانه , هر کاری که میخواهی با دین خدا و مملکت اسلام , انجام دهی , این محال است . من یا تو را میکشم و به جهنم میفرستمت و خود به بهشت میروم و یا تو مرا میکشی و با این جنایتت باز هم به جهنم رفته و من در بهشت در آغوش اجدادم جای میگیرم. ولی در هر حال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم تو هر کار که میخواهی انجام دهی.»
[ به یاری خداوند توانا ، به کوشش علی اکبری ، چاپ سوم ،پاییز 93 ، ص 78 و 79 ]
یک استفتاء
سوال: آیا جواب ندادن به سلام کسی که فعل حرام انجام میدهد، برای تنبیه او جایز است؟
جواب: جوابِ سلامِ مسلمان شرعاً واجب است، ولى اگر بر خوددارى از جواب سلام به قصد نهى از منکر، عرفاً نهى و منع از منکر صدق کند، جايز است.
[ استفتاء از امام خامنه ای (مدظلّه العالی) - khamenei.ir ]