قال علی عليه السلام : كَيفَ يِنتَفِعُ بِالنَّصيحةِ مَن يَلتذُّ بِالفَضيحةِ؟! / (فهرستغرر، ص 381)
کسي که از رسوايي و بدنامي لذّت ميبرد چگونه ميتواند از ارشاد و نصيحت (ديگران) بهره ببرد؟!
مثَل حریص به دنیا !
باید انسان بداند که دنیا طوری است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن بیشتر باشد، علاقه اش به آن بیشتر شود و تأسّفش از فقدان آن روز افزون گردد، گوئی انسان طالب چیزی است که به دست او نیست. گمان می کند طالب فلان حدّ از دنیا است، تا آن را ندارد از آن تعقیب می کند و در راه آن تحمّل (هر سختی را) می کند و خود را به مهالک می اندازد؛ همین که آن حدّ از دنیا را به دست آورد، برای او یک امر عادی می شود و عشق و علاقه اش مربوط می شود به چیز دیگری که بالاتر از آن است و خود را برای آن به زحمت و مشقّت می اندازد و هیچ گاه عشقش فرو ننشیند، بلکه هر دم روزافزون شود و زحمت و تعبش بیشتر گردد. ... چنانچه در کافی شریف از حضرت باقر العلوم (ع) روایت نموده که «مثَل حریص به دنیا مثَل کرم ابریشم است که هر چه به دور خود ، آن را بیشتر می پیچد از خلاص شدن دورتر شود تا آن که از اندوه بمیرد.»
[ امام خمینی –ره –آداب الصلوه ، موسسه نشر امام خمینی ، چاپ دوم ، 1372 ، ص 51]
عابدترین، سخی ترین و پرهیزکارترین !
عن رسولالله صلیاللهعلیهوآله، قال: أعبَدُ الناس مَن أقامَ الفرائِض و اَسْخَی النّاس مَن اَدَّی زکاةَ مالِه و اَزهَدُ النّاس مَن اِجتَنَبَ الحرام و اَتقَی الناس مَن قالَ الحق فی ما لَهُ و علیه (الامالی شیخ صدوق، صفحهی 72 )
میفرماید أعبَد [مردم] این است؛ عابدترین (مردم) کسی است که فرائض را به جا میآورد. بعضیها حرص و شوقی نشان میدهند به بعضی از مستحبات که خب فینفسه در جای خود خوب است؛ اما همراه است با بیاعتنایی به واجبات؛ منطق شرع این را نمیپسندد و قبول ندارد. آنچه که در درجهی اول اهمیت است فرائض است. این هم همینجور، سخیترین مردم آن کسی است که زکات مال را میدهد؛ در مقابل آن کسانی است که پول خرج میکنند اما آنچه که بر آنها واجب است، آن را ادا نمیکنند؛ این سخاوت نیست. همچنین کسی که خمس بر او واجب است، خمس مالش را نمی دهد ،اما به فلان خیریه و ... کمک میکند این را شارع مقدس نمی خواهد. پارساترین مردم (نیز) آن کسی است که از حرام اجتناب کند و الاّ اگر انسان از بعضی زخارف دنیوی و جلوههای دنیا انسان اجتناب میکند و دامن خودش را برمیچیند که این فینفسه خوب است لکن از گناهانی اجتناب نمیکند! این فرد زاهد نیست. و پرهیزگارترین مردم هم آن کسی است که حق را بگوید؛ در جایگاه حق بایستد؛ حرف حق بزند؛ چه آن حرف حق گفتن یا جای حق ایستادن،به نفعِ او تمام بشود یا به ضرر او باشد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج ، 14/2/93 ]
گاهی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد!
روح پذيرش ذكر خـداست. در شبـانهروز يك ربع، ده دقيـقه، برای خـدا خلوت كن. نيـمهشب، نمـاز هم نمی خواهی بخوانی نخوان، ولی بنشين و جسم و روح و هستی خودت را نقد بگذار در مقابل خدا. بگو خدايا دنيا خيلی شلوغ است؛ خودت می دانی كه عالمی كه در آن زندگی می كنيم شلوغ است؛ می خواهم ده دقيقه بنشينم خستگی ام در برود. شبانهروز به كار مشغولم؛ ... همه وقت در كارم، حتی در خواب هم كار می كنم. چند دقيقه اجازه بده در محضر شما بنشينم. اين را به خودتان بگوييد. بنشينيد با خدای خودتان خلوت كنيد. ممكن است در همين چند دقيقه خلوت، كار چند هزار سال را انجام دهی. گاهی می بينی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد. خداوند قادر است. او بنی آدم را خيلی عجيب آفريده است. خودش فرمود: «فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ». معلوم می شود كه چه چيز بزرگی آفريده است كه اين حرف را می زند.
[ طوبای_محبّت (مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی) کتاب یک - مجلس پنجم - صفحه 66 ]
دعایی که ابوذر غفاری را در سماوات مشهور کرد !
در ملاقاتی که با والد گرامی ، محضر آیت الله العظمی بهجت داشتیم ، سخن از اولیای الهی به میان آمد. آیت الله ناصری فرموند: من از ابتدای طلبگی، به مرحوم آیت الله آسید جمال گلپایگانی نه تنها ارادت داشتم، بلکه شیفته ی حرکات و روش و حتی جملات این مرد الهی بودم و در نماز جماعت ایشان شرکت می کردم. و یادم هست ایشان در قنوت نماز با صدائی آرام و پرطمأنینه این دعا را می خواندند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ ... ». آیت الله العظمی بهجت فرمودند: بله این دعای حضرت ابوذر است. روایت دارد روزی جناب ابوذر غفاری خدمت رسول خدا رسید و ایشان را مشغول صحبت با دِحْیَه کلبی دید؛ از این رو ، از آنان فاصله گرفت که مبادا دِحْیَه حرفی خصوصی محضر رسول خداصلوات الله علیه و آله داشته باشد. در واقع، این فرد که رسول خدا با او صحبت می کرد دحیه نبود، بلکه جبرائیل امین بود به صورت دِحْیَه کلبی. جبرائیل عرض کرد یا رسول الله اگر ابوذر غفاری به ما سلام می داد، ما جواب او را می گفتیم. یا رسول الله، ابوذر غفاری دعائی دارد که او را در سماوات مشهور کرده از او بخواه آن دعا را برایت بخواند . بالاخره، جبرائیل امین به ظاهر در صورت دِحْیَه کلبی رفت و جناب ابوذر نزدیک آمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید ابوذر چرا نزدیک نیامدی؟ عرض کرد: یا رسول الله! شما را با دِحْیَه کلبی مشغول صحبت یافتم نخواستم مزاحم شوم. پیامبر رحمت فرمود او جبرائیل بود نه دِحیَه و میگفت: اگر ابوذر به ما سلام میداد، ما نیز جواب میگفتیم. او نیز میگفت: تو دعائی میخوانی که تو را در آسمانها مشهور کرده است. ابوذر آن دعا را برای آن حضرت خواند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعَافِیَهَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَهِ وَ الْغِنَی عَنْ شِرَارِ النَّاسِ». بار خدایا ! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست می کنم ، توفیق تصدیق و دنباله روی از پیامبرت را آرزومندم . عافیت از جمیع بلایای دنیوی و اخروی را از پیشگاهت طلب می نمایم . روحیه شکر و سپاس گزاری از عنایاتت را خواهانم . پروردگارا ! مرا از مردم بد و آزار رسان بی نیاز کن . ابوذر برای از دست دادن توفیق مکالمه با جبرئیل به قدری پشیمان شد که چند روز نتوانست از منزل بیرون بیاید.
[خاطره از جعفر ناصری ، نشریه خُلُق مهر و آبان 1386 پایگاه اطلاع رسانی حوزه ، تاریخ انتشار 1388/5/25]
انسانی از من تقاضایی کرده است!
امام خمینی رحمه الله علیه از استادش آیت الله شاه آبادی اعلی الله مقامه می گوید : «یک روز متوجه شدیم که ایشان حدود دو ماه است که پس از پایان درسهایشان برای طلبه ای، یکی از دروس مقدماتی (حاشیه ملاّ عبدالله) را می گویند. خیلی تعجب کردیم و با خود گفتیم در حوزه قم این همه استاد حاشیه وجود دارد، چه طور ایشان قبول کردند که بعد از نُه درس سنگین و پیاپی، حاشیه بگویند! آن هم فقط برای یک طلبه! تصمیم گرفتیم که از آن طلبه بخواهیم نزد استاد دیگری درس بگیرد. پیش او رفتیم و مطلب را برای او گفتیم؛ ولی هر چه اصرار کردیم، قبول نمی کرد؛ حتی به او گفتیم که هر استادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم، به جز آیت الله شاه آبادی و حاج شیخ عبد الکریم حائری را بخواهد، ما حاضریم از او دعوت کنیم تا حاشیه به او درس بدهد؛ ولی آن طلبه قبول نمی کرد و می گفت: در روی کره زمین من به غیر از آیت الله شاه آبادی از کس دیگر درس نمی گیرم. تصمیم گرفتیم که از راه دیگری وارد شویم و نزد خود آقای شاه آبادی برویم و ایشان را به این امر متقاعد کنیم. بدین جهت، یک روز بعد از درس، آرام آرام صحبت را شروع کردیم و با تکیه به اصل «اَلَا هَمُّ فَاْلاَهَمُّ» به ایشان عرض کردیم که لازم است شما بعد از نُه درس، استراحت کنید و خود را برای درسهای فردا آماده کنید و خلاصه خوب که حرفهایمان را زدیم، ساکت شدیم. فکر می کردیم که دیگر مطلب تمام است و ایشان را متقاعد کرده ایم. ولی آقای شاه آبادی فرمود: روح الله! انسانی از من تقاضایی کرده است و من در حدّ امکانم تقاضایش را برآورده می کنم.»
[آسمانی ( شرح زندگانی عارف مکتوم ، حضرت آیت الله شاه آبادی ) ، ص 51 و 52]
فقط مواظب دو چیز بودم!
همسایه هامان تعجب می کردند از این همه جمعیتی که آمده بودند ، فکرش را هم نمی کردند که بچه دیروزی که این قدر ساده لباس می پوشید و بینشان زندگی می کرد توی جنگ کاره ای بوده که این طوری برایش مراسم می گیرند و حالا اسمش همه جا برده می شود. بعد از مراسمش، یکی از همسایه ها از من پرسید، « چه کار کردی که پسرت این طوری بزرگ شد؟!» گفتم: « فقط موا ظب دو چیز بودم، یکی طهارت و نماز، یکی هم لقمه ی حلال.» هنوز هم وقتی به گذشته و زندگی مان، نگاه می کنم، آن طور که باید، پسرم را نشناختم. کسانی که با غلامحسین 29 ماه توی یک سنگر جنگیدند، او را بهتر از من شناختند.
[مادران ، روایت خاطره از مادر شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) ، روایت فتح،چاپ اول 1391،ص50 ]
یک استفتاء
سوال: مطرح شده است كه در هر دفتری كه پول خمس را دستگردان كردهایم باید خمس را بعداً به همان دفتر پرداخت نماییم. آیا این گونه است یا اجازه میفرمائید كه بعد از دستگردان به هر یك از نمایندگان شما در استانها پول خمس داده شود؟
جواب: بدهی بابت دستگردان، بدهی به صندوق سهمين مباركين است نه به شخصی كه دستگردان كرده است لذا به هر يک از نمايندگان مجاز مقام معظم رهبری (دام ظله) بپردازيد کافی است.
[ احکام خمس مطابق با فتوای امام خامنه ای مدظله العالی، انتشارات فقه روز ، چاپ اول 1394 ، ص 46 ]