قال زينالعابدين علیه السلام : حَقُّ النّاصِحِ أَن تَليَن لَهُ جَناحَكَ و تُصغي اِليه بِسَمعِكَ. / (مکارمالاخلاق، ص 423)
حق آدم اندرزگو بر تو آن است که به او عنايت کني و به نصايح و تذکراتش گوش فرا دهي.
به رنگ شیطان!
گاهی انسان عاصی و گناهکار بر اثر دوری از حق و کثرت معصیت، آنچنان در تاریکی و نادانی فرو می رود که دیگر نیازی به وسوسه ی شیطان ندارد. خود، به رنگ شیطان درمی آید. «صبغه الله» مقابل صبغه الشیطان است و کسی که دنبال هوای نفس رفت و از شیطان متابعت کرد، به تدریج به صبغه ی او درمی آید. شما تصمیم بگیرید لااقل در این (ماه مبارک)از خود مراقبت به عمل آورید. از گفتار و کرداری که خداوند تبارک و تعالی راضی نیست، اجتناب کنید. ...
[ امام خمینی (ره) جهاد اکبر ، ص40 / امام خمینی و مفاهیم اخلاقی –هوای نفس – ص 88 ]
در پنج جا ، دعا را مغتنم بشمارید!
عن جعفر بن محمد علیه السلام عن ابیه علیه السّلام: إغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خمسٍ : عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّيْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ ؛ ( امالی ، ص 329 . )
دعا را در همه احوال می شود انجام داد یکی از نِعَم بزرگ الهی ، همین فتحِ باب دعا برای بندگان است . بدون هیچ واسطه ای ، بدون هیچ بهانه ای می توانند با خدای متعال حرف بزنند و از او طلب حاجت کنند، و به او اظهار نیاز کنند، و وسیله تقرب خودشان را فراهم بکنند. این نعمت بزرگی است، همیشه هم در اختیار انسان است. و لیکن ... بعضی از مواقع احتمال استجابت دعا بیشتر است. مثل ایام متبرّک رجب ،یا ایام شعبان ، یا ماه رمضان ، یا روز عرفه، یا ... در این روایت پنج موقع را ذکر می فرماید، می فرماید در این پنج جا ، دعا را مغتنم بشمارید! 1- هنگام قرائت قرآن 2- هنگام اذان ، چون بشارتِ اذن الهی برایِ ورود در نماز است. 3- زمان نزول باران ، باران هم رحمت الهی است 4- زمانی که دو صف برای شهادت به هم می رسند. مراد از شهادت ، شهادت در میدان جنگ است. 5- آنجایی که مظلومی دعا می کند،با خدای متعال حرف می زند،شکایت پیش خدا می برد نه فقط دعای او بلکه دعای هرکسی که شاهد این منظره است؛ (به اجابت می رسد.)... ندای مظلوم و دعوت مظلوم تا عرش الهی هیچ حجابی ندارد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی، در مقدمه درس خارج مورخ 20 / 02/ 94 ]
دنیا یا آخرت!
انسان به هر میزان تمایل به دنیا پیدا کند، طبیعی است که به همان میزان از آخرت دور میگردد؛ مگر این که دنیا را از باب مقدّمه ی رسیدن به آخرت وجهه ی همّت خود قرار داده و همّتش تامین سعادت اخروی باشد... چنانکه در حدیث آمده است : شخصى خدمت امام صادق علیه السّلام [به شکوه] عرض کرد: به خدا قسم ما طالب دنیا شدیم و دوست داریم مال دنیا را بدست آوریم. امام به او فرمودند: میخواهى با مال دنیا چه کنى؟ گفت: آن را برای بهتر شدن وضعیت زندگى خود و خانوادهام و صله رحم میخواهم، با آن صدقه دهم و حج و عمره به جاى آورم. امام( ع) فرمودند: این دیگر طلب دنیا نیست، این در طلب آخرت بودن است. / فروع کافی ، ج 5، کتاب المعیشه ، ص 72 ، ح10 .
[ آیت الله سید محمد ضیاء آبادی ، موعظه ، چاپ پنجم ، تابستان 92 ، نشر خیریه الزهرا ، ص 146 – 147 ]
اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی!
تا به حال کسی هست که بگوید من تا به حال پای وعظ هیچ واعظی ننشسته ام، از هیچ ناصحی چیزی نشنیده ام ، دروغ می گوید ! بلی دروغ است این مطلب ، خوب (حالا که ) شنیدی ، آیا عمل کردی یا نکردی؟! اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی ، چرا؟! به جهت این که خودشان با همان عمل کردنِ شما ، مجهولات را بر شما اعلام می کنند. اما اگر عمل نکردی و می خواهی بشنوی و بشنوی و بشنوی ، (پس) کی عمل می کنی؟! بعد از این که پرده برداشته شد آن وقت می خواهی عمل بکنی! پس باید بدانیم اگر نصایح را زیر پا گذاشتیم ،نصیحت حالا و موعظه حالا را هم زیر پا می گذاریم، و اگر زیر پا گذاشتیم خاطر جمع باشیم ، خبری نیست ، چرا؟ چون برای بازی که یاد نمی دهند!! مثل این که نسخه از طبیب گرفتیم ( چه قدر خرج کردیم ) وگذاشتیم زیر بغل ! نه ، باید عمل کرد.
[ ورق های آسمانی جلد دوم ، پرسش و پاسخ از آیت الله بهجت رحمه الله علیه ، چاپ پانزدهم ، انتشارات آخرین وصی، ص 116 و 117 ]
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
اراده و همّت افراد فرق می کند . یکی همّت و اراده اش در بهشت در حدّ همان خوراکی ها و پوشاکی ها و حور و قصور است ، یکی هم همنشینی با اهل بیت علیه السلام را می خواهد و می گوید : به وقت صبح قیامت که سر زخاک بر آرم به جست و جوی تو خیزم به گفت و گوی تو باشم یکی بهشت می خواهد، یکی بهشت آفرین و صاحب بهشت را . مرحوم سید الکریم محمودی تهرانی معروف به سید کریم کفاش ، از اولیای الهی و از عاشقان (واقعی) امام زمان عجل الله تعالی بود. در ملاقاتی با حضرت ولی عصر علیه السلام حضرت جای او را در بهشت به او نشان دادند . پرسید : آقا شما هم آنجا هستید؟ فرمود : خیر . چون جای حضرت بسیار بالاتر از آنجا بود. سید کریم گفت : آقا من هم آنجا را نمی خواهم. بهشتی که شما در آنجا نیستی فایده ندارد! صحبت حور نخواهم که بود عین قصور با خیال تو اگر با دگری پردازم
[ مسعود عالی ، بهشت و جهنم ، ص 54 ]
اگه می دونستی همین نان خشک چه طعمی داره!
همیشه برای غذا دادن به او مشکل داشتیم. اصلاَ او خجالت می کشید بگوید من گرسنه ام یا برایم غذا تهیه کنید. غذا هم همیشه نبود. آن روز بعدازظهر بود که وارد پادگان مریوان شد و بعد از حال و احوال به سراغ کارهایش رفت. نزدیک های غروب، دیدم صورت دکتر سیاه شده و تب و لرز هم دارد. گفتم: «چی شده دکتر؟خدای نکرده مریضید؟» گفت: «چیزی نیست.» بیمارستان دور بود اگر میخواستیم به آنجا برویم، باید با گارد می رفتیم و می آمدیم. گفتم: «بفرستم دکتری، چیزی بیاورند؟» گفت: «نه،نه عزیزم. فقط گرسنه ام!» گفتم: «از کی؟» گفت: «فکر کنم سه روزی می شه.» یعنی.... از سه روز پیش که من رفته بودم مأموریت، تا حالا چیزی نخورده بود!!! رفتم تمام پادگان را گشتم. غذایی پیدا نکردم شهر هم در محاصره بود و نمی شد بیرون رفت. روزها می شد،اما شب ها نه. هر چه گشتم حتی یه دانه خرما یا قندی که بشود چای را با آن شیرین کنم،پیدا نکردم. خجالت کشیدم برگردم. رفتم به خانمش که آنجا بود، گفتم: «به دکتر بگو چیزی پیدا نکردم، اگه اجازه می ده بریم توی شهر براش خرید کنیم.» گفته بود: «نه،لازم نیست. بگردین نان خشک های ته سفره ی بچه ها رو برام بیارین.» رفتم نان خشک هایی را که کپک نزده بود،سوا کردم،آب زدم و با شرمندگی گذاشتم جـلوی او و گفتم: «خـجالت می کـشم بگم نـوش جان.» تکه ای نان برداشت، گذاشت توی دهانش، چشم هایش را مانند کسی که مشغول خوردن بهترین غذاهاست بسـت و شروع به جویدن نان کرد. بعد خندید و گفت: «اگه می دونستی همین نان خشک چه طعمی داره، هیچ وقت به خودت اجازه نمی دادی همچین حرف بزنی؟» و بعد با خونسردی و لذت نان خشک ها را خورد.
[ چمران مظلوم بود، به کوشش علی اکبری ، انتشارات یازهرا، چاپ هفتم ،زمستان 93 ، ص 39]
یک استفتاء
سوال: من در بیشتر روزها آب دهانم با خونی که از لثههایم میآید مخلوط میشود و گاهی نمیدانم آب دهانی که فرو میبرم همراه با خون است یا خیر؟ روزهام با این حال چه حکمی دارد؟ امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
جواب: اگر خون لثه در آب دهان مستهلک شود، محکوم به طهارت است و بلعیدن آن اشکال ندارد و مبطل روزه نیست، و همچنین در صورت شک در همراه بودن آب دهان با خون، فرو بردن آن اشکال ندارد و به صحّت روزه ضرر نمیزند.
استفتائات مقام معظم رهبری - www.khamenei.ir