... در مقدمهى قانون اساسى ما دفاع از مسلمانان و محرومان بهصراحت ذكر شده است؛ ما دفاع از مسلمانها و دفاع از ملت مظلوم را جزو سياستهاى اصولى خودمان مىدانيم و از آن عدول نمىكنيم. استحكام و عمق فكر دفاع از يك ملت مظلوم در سياست ما بمراتب بيشتر از عمق سياست دفاع از صهيونيسم در مجموعهى سياسى دولتى مثل امريكاست.
ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بيدارى اسلامى هستيم و با تغذيهى قدرتهاى استثمارگر از منابع غنى ملتهاى مظلوم مخالفيم؛ با استعمار و با استثمار مخالفيم و اين مخالفت در زبان و حرف هم نيست؛ اعتقاد ما اين است و قالب سياست خارجى ما هم همين است و اين - همينطور كه گفتم - بر اساس تفكر جمهورى اسلامى است.
... بنده نه مايلم در وضع خودمان اغراق كنم و نه مايلم كه واقعيات و حقايقى را كه جلوى چشم هست و به صورت علمى ثابت مىشود، انكار كنم. ما در زمينهى بيرون از مرزهاى خودمان هم موفق بودهايم. به بركت حركت انقلاب اسلامى پديدهيى به نام بيدارى اسلامى بهوجود آمد، كه اين ديگر قابل انكار نيست.
امروز بيدارى اسلامى در همهى كشورهاى اسلامى هست؛ هرچند كه كم و زياد دارد. بيدارى اسلامى به معنى اين نيست كه همهى ملتها و همهى آحادى كه در اين بيدارى سهيمند، به صورت منطقى و استدلالى مبانى فكرى يك نظام اسلامى را شناختهاند، بلكه به اين معناست كه احساس هويت اسلامى در ميان تودههاى مسلمان، در همهجا، بهوجود آمده است.
شما ببينيد امريكايىها در قضاياى مختلف، حرف معروفى را مكرر گفتهاند و آن، اين است كه ما اگر امروز در اين كشورهاى اسلامى و بخصوص كشورهاى عربى انتخاباتى راه بيندازيم، حتماً اسلامگراها برندهاند؛ راست هم است؛ اين، درست است. امروز در عراق، مصر، عربستان سعودى و الجزاير و در مغرب و جاهاى ديگر اينطورى است كه اگر در هرجا يك انتخابات آزادى الان راه بيفتد و به متفكران و نخبگان اسلامى ميدان داده شود كه به صحنه بيايند،آنها برندهاند. ما اين پديده را بيست سال پيش نداشتيم. اين پديده، به بركت انقلاب اسلامى بهوجود آمده و به بركت ايستادگى ما؛
...يك روز اينطور تصور مىشد و اينطور تبليغ مىشد كه همهى راههاى پيشرفت و تمدن به ليبرال دمكراسى، آن هم به شكل امريكايىاش، ختم مىشود؛ اما امروز اينطور نيست. امروز بسيارى از ملتها كاملاً در اين مسأله نظر مخالف دارند و البته بعضى هم شك دارند. امروز امريكا علىرغم قدرت روزافزونِ نظامى و مالى خود، در حضيض شكست سياسى است و در دنيا منزوى است. هيچوقت نفرتِ از امريكا مثل امروز در دنيا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسيا و اروپا و آفريقا هم ندارد، همهجا اينطور است. اين را خودِ امريكايىها اعتراف مىكنند و اين حرف من نيست. آنها خودشان اعتراف مىكنند كه نمىشود با زور بر دنيا سلطه پيدا كرد. برژينسكى اخيراً كتابى نوشته به نام «سلطه يا رهبرى». او در اين كتاب نوشته است كه سلطهى با زور و با اقتدار بر جهان براى امريكا، مساوى است با انزواى روزافزون امريكا در دنيا؛
بیانات در ديدار مسئولان وزارت امورخارجه و رؤسای نمايندگیهای جمهوری اسلامی ايران در خارج از كشور25/5/1383 |