درس دوم : خشوع در نماز
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2)
به نام خداوند بخشنده مهربان مؤمنان رستگار شدند؛ (1)آنها كه در نمازشان خشوع دارند؛ (2)
واژگان
قَدْ أَفْلحَ : به تحقیق رستگار شد(ند)
الَّذِينَ: کسانی که
هُمْ:آنان
صَلاتِهِمْ: نمازشان
خاشِعُ: ترسان
بیان رهبری معظم انقلاب
نماز که مظهر کامل پرستش و نیایش و رازگویی و نیازجویی و عشق و ایمان به محبوب فطریِ عالم وجود است، پرتوی درخشانتر و حضوری برجستهتر در ذهن و عمل جامعهی اسلامی ما یافته است.
شک نباید کرد که این، راهی است به سوی کامیابی و توفیق در همهی مهامّ شخصی و اجتماعی، راهی است به سوی سعادت و فلاح. قد افلح المؤمنون، الذین هم فی صلوتهم خاشعون.
چه افراد و جماعاتی که با شناختن قدر و جایگاه ذکر و خشوع و انابه - که نماز مظهر کامل آن است - و همراه کردن کار و ابتکار دنیایی با آن، به قلههای تعالی و کمال رسیدند، و چه بیخبران و کوتهنظرانی که با غفلت از این راز بزرگ هستی، خود را از سعادت کامل محروم ساختند و چه در صورت تلاش و کار مادی و چه در صورت بیکارگی و تنبلی، هر جا به گونهیی خود را در منجلابهای محرومیت و ناکامی غرقه ساختند. انسانهایی که تلاش و مجاهدت در عرصهی زندگی بشری را با یاد خدا و انس با او و عشق به او همراه میسازند، خوشبختی در معنای حقیقی آن را در مییابند و آن را برای جسم و جان خود فراهم میکنند.
(پیام به مناسبت گردهمایی سالانهی نماز در شهر زنجان. 31/6/1375. )
انسان احتیاج دارد به تذکر. در یادآوری، نتائج بزرگی هست که در دانستن، آن نتائج نیست. خیلی چیزها را انسان میداند، اما باید مرتب به انسان یادآوری بشود. توجه کنیم که ما کجا هستیم، چه کار داریم میکنیم، هدف چیست؟ هدف، این یک شاهی صنار دنیا نیست که ما به خاطر آن، وظیفهی بزرگ را فراموش کنیم و اهداف عالی را زیر پا بگذاریم. هدف، مدح و تمجید این و آن نیست که مثلاً فرض بفرمائید چند صباحی به یک کرسیای تکیه بزنیم، چهار نفر جلوی ما خم و راست بشوند یا اطاعت کنند. اینها که برای بشر کوچک است. هدف، فلاح است؛ نجاح است - «قد افلح المؤمنون»(۱) - باید آن را هدف گرفت. باید به فکر زندگی حقیقی بود، که این زندگی حقیقی شروع خواهد شد؛ حالا دیر یا زود، برای همهی ماها، چند روز دیگر، چند ساعت دیگر، چند سال دیگر؛ بالاخره آن زندگی حقیقی با مرگ مادی و جسمانی آغاز خواهد شد. هدف این است که آنجا را آباد کنیم؛ همهی اینها مقدمات است.
( بیانات در دیدار جمعی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی.16/1/1389)
توضیح آیه :
افلح از ماده (فلح و فلاح ) در اصل به معنى شكافتن و بريدن است ، سپس به هر نوع پيروزى و رسيدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است .در حقيقت افراد پيروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه بر مى دارندو راه خود را به سوى مقصد مى شكافند و پيش مى روند.
فلاح و رستگارى معنى وسيعى دارد كه هم پيروزيهاى مادى را شامل مى شود، و هم معنوى را، و در مورد مؤ منان هر دو بعد منظور است .
پيروزى و رستگارى دنيوى در آن است كه انسان آزاد و سربلند، عزيز و بى نياز زندگى كند، و اين امور جز در سايه ايمان امكان پذير نيست ، و رستگارى آخرت در اين است كه در جوار رحمت پروردگار، در ميان نعمتهاى جاويدان ، در كنار دوستان شايسته و پاك ، و در كمال عزت و سربلندى به سر برد.
راغب در مفردات ضمن تشريح اين معنى مى گويد: (فلاح دنيوى در سه چيز خلاصه مى شود: بقاء و غنا و عزت ، و فلاح اخروى در چهار چيز: بقاء بلا فناء، و غنى بلا فقر، و عز بلا ذل ، و علم بلا جهل : بقاى بدون فنا، بى نيازى بدون فقر، عزت بدون ذلت ، و علم خالى از جهل
سپس به بيان اين صفات پرداخته و قبل از هر چيز انگشت روى نماز مى گذارد و مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه در نمازشان خاشعند)) (الذينهم فى صلاتهم خاشعون ).
خاشعون ، از ماده ((خشوع )) به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.
در اينجا قرآن ((اقامه صلوة )) (خواندن نماز) را نشانه مؤ منان نمى شمارد بلكه خشوع در نماز را از ويژگيهاى آنان مى شمرد، اشاره به اينكه نماز آنها الفاظ و حركاتى بى روح و فاقد معنى نيست ، بلكه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا مى شود كه از غير او جدا مى گردند و به او مى پيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مى شوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد، خود را ذره اى مى بينند در برابر وجودى بى پايان ، و قطره اى در برابر اقيانوسى بيكران .
لحظات اين نماز هر كدام براى او درسى است از خودسازى و تربيت انسانى و وسيله اى است براى تهذيب روح و جان .
در حديثى مى خوانيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مى كند فرمود: اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه !: ((اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نيز خاشع مى شد( اشاره به اينكه خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مى گذارد.
پيشوايان بزرگ اسلام آنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند كه به كلى از ما سوى الله بيگانه مى شدند، تا آنجا كه در حديثى مى خوانيم : پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مى كرد اما هنگامى كه آيه فوق نازل شد ديگر سر برنمى داشت و دائما به زمين نگاه مى كرد)
بر تو باد به خشوع
امير مومنان علی عليه السلام: «لِيَخْشَعْ لِلَّهِ سُبْحانَهُ قَلْبُكَ؛ بايد قلبت براى خداى سبحان خاشع شود».
امام صادق عليه السلام: «إِذا كُنْتَ فى صَلاتِكَ فَعَلَيْكَ بِالْخُشُوعِ؛ وقتى در نماز هستى، بر تو باد به خشوع»
خشوع و خشيت، ترسى آميخته با تعظيم است. حالتی در برابر سلطانى قاهر كه تمام توجه به وى معطوف گشته و از همه جا بريده شود.
از رسول خدا پرسيدند: خشوع چيست؟ فرمود: «فروتنى در نماز و اينكه بنده با تمام قلبش متوجّه خدا باشد.»
امام خمينى قدس سره مىنويسد:« حقيقت خشوع عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب يا خوف.»
آیا ما بهره ای از خشوع داریم؟
اگر ما خاشع هستیم، باید آثارش در بدن و اعضا و جوارح ما ظاهر شود. حضرت امير عليه السلام فرمود:« فَمَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ خَشَعَتْ جَميعُ جَوارِحِهِ؛ و كسى كه قلبش خاشع شد همه اعضايش خاشع مىشود.
- حکايت شده كه رسول خدا (ص) مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مىكرد، فرمود: بدانيد كه اگر اين مرد در دلش خاشع بود بدنش هم خاشع مىشد .
- خشوع در نماز اين است كه چشم به زير بيندازى و همه توجه ات به نماز باشد .
- خشوع آن است كه در نمازت به اين طرف و آن طرف نگاه نكنى .
- خدمت امام سجاد عليه السلام عرض شد: خشوع در نماز چيست؟فرمود: نظر كردن به جاى سجده.
هشدار
هرکه قلبش خاشع باشد اعضایش نیز خاشع خواهند بود اما هر که اعضایش خاشع باشند معلوم نیست که قلبش نیز خاشع باشد.
خشوع جوارح بدون خشوع قلب، نوعى نفاق است كه به فرموده نبّى اكرم (ص) بايد از آن پرهيز كرد:
«إِيَّاكُمْ وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ وَ هُوَ أَنْ يُرَى الْجَسَدُ خاشِعاً وَ الْقَلْبُ لَيْسَ بِخاشِعٍ؛ از خشوعنمايى منافقانه بپرهيزيد وآن اين است كه اندام خاشع ديده شوند ولى قلب خاشع نباشد» .
بلکه رسول خدا (ص) فرموده: هر كسى كه خشوع ظاهرى او بيش از خشوع قلبىاش باشد نزد ما منافق است .
راه تحصیل خشوع قلبی در نماز
1. معرفت الهی
امام حسن مجتبى (ع) هنگام وضو گرفتن، رنگ رخسارش دگرگون مىشد و اعصابش مىلرزيد، از او سبب را پرسيدند، پاسخ داد: «براى كسى كه در پيشگاه صاحب عرش مىايستد، شايسته است كه رنگ چهرهاش زرد شود و بدنش به لرزه افتد.»
ابان بن تغلب مىگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم:امام سجاد، على بن الحسين عليه السلام را ديدم كه وقتى به نماز مىايستاد، رنگ چهرهاش دگرگون مىشد! امام صادق عليه السلام در پاسخ به من فرمود:
«وَاللَّهِ انَّ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ كانَ يَعْرِفُ الَّذى يَقُومُ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ به خدا سوگند! على بن الحسين عليه السلام كسى را كه در برابرش به نماز مىايستاد مىشناخت».
2. همنشینی با خاشعان
همنشینی و همراهی قلبی با خاشعان واقعی، برخشوع قلبی اثر گذار است. در اينجا به ذكر چند نمونه مىپردازيم:
امام على (ع) فرمود:رسول خدا (ص) وقتى به نماز مىايستاد، از ترس خدا رنگ چهرهاش مىپريد.
در روایت دیگری وقتى حضرت رسول ص به نماز مىايستاد، از ترس خدا رنگش مىپريد و صداى سوزناكى از او به گوش مىرسيد.
امير مومنان عليه السلام هنگام نماز و عبادت، لرزه بر اندامش مىافتاد و رنگ رخسارش دگرگون مىشد.
فاطمه زهرا (س) وقتى به نماز مىايستاد، نفسش به شماره مىافتاد. رسول اكرم (ص) درباره نماز او فرمود:دخترم فاطمه، سرور زنان عالم است ... هرگاه در محراب نماز به پيشگاه خدا مىايستد، نورش براى فرشتگان تجلّى مىكند و خداى بزرگ به فرشتگان مىگويد: «اى ملائكه من! به بنده ام فاطمه- كه سرور همه كنيزان من است- بنگريد، كه در پيشگاه من ايستاده، اندامش از ترس من مىلرزد و با تمام وجودش به پرستش من روى آورده است. شما را شاهد مىگيرم كه من شيعيان او را از آتش [دوزخ] ايمن گرداندم.
امام صادق عليه السلام از امام باقر عليه السلام چنين نقل مىكند: امام سجاد عليه السلام وقتى به نماز مىايستاد همچون ساقه درختى بود و هيچ جزئى از بدن و لباس او حركت نمىكرد. مگر آن مقدارى را كه باد به حركت در می آورد .
3. راهکار توجه
توجه قلبی در نماز، خشوع وخشیت را به همراه خواهد داشت.
بهترین راه برای توجه همان طریقی است که حضرات معصومین علیهم السلام ارائه فرموده اند چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: پس از گفتن تکبیره الاحرام می گویی: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ (الأنعام : 79)؛من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم».
از این طریق بدون اینکه انسان تصور کند که او جل و جلاله چیست یا چگونه است توجه می کند به « کسی که آسمان ها و زمین را خلق فرموده است».
امیر مومنان على عليه السلام هرگاه به نماز مىايستاد و مىگفت: «گرداندم چهرهام را بهسوى كسى كه آسمانها و زمين را آفريد»، رنگش دگرگون مىشد بهطورى كه اين دگرگونى در چهرهاش آشكار مىگشت.
توجه به عظمت الهی با نگاه به عالم ملکوت
در روایتی امام صادق از زبان پدر و از جدّ بزرگوارشان (علیهم السلام) می فرماید:
بين پایه ای از پایه های عرش تا پایه ديگر آن، آن قدر فاصله است كه اگر مرغ تيزپروازى بخواهد آن را طى كند بايد هزار سال راه برود،
و عرش هر روز هفتاد هزار رنگ از نور به خود مىگيرد، و هيچ خلقى از مخلوقات خدا توانايى اينكه به آن نگاه كند ندارد، و همه موجودات عالم در مقابل عرش خدا به منزله حلقهاى در بيابانى پهناور هستند.
خدا ملکی به نام حزقائیل دارد که 18000 بال دارد، بین هر بال آن تا بال دیگر 500 هزار سال است، برای او خطوری پیش آمد که آیا بالای عرش چیزی هست؟
خدا بال های او را دوچندان کرد (360000 بال)، و به او اشاره کرد:« ای ملک پرواز کن»، پس 20 هزار سال پرواز کرد اما به بلندای پایه عرش نرسید.
دوباره خدا در بال و قدرت او افزود و فرمان داد که پرواز کن پس 30 هزارسال پرواز کرد اما نرسید.
به او وحی شد: « ای ملک اگر با بالها و نیروی خودت تا نفخ صور پرواز کنی به ساق عرش هم نخواهی رسید.
ملک عرضه داشت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى» پس خدا «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» را فرو فرستاد و پیامبر (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آن را در سجده هایتان قرار دهید».
پيامها
1- رستگارى مؤمنان حتمى است. «قَدْ أَفْلَحَ»
2- ايمان، شرايط و نشانههايى دارد. الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ...
3- نماز، در رأس برنامههاى اسلامى است. «فِي صَلاتِهِمْ»
4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. «خاشِعُونَ»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1- شرح غررالحكم، ج 5، ص 460.
2-فروع كافى، ج 3، ص 300.
3-قاموس قرآن، ج 2، ص 250 به نقل از مفردات راغب.
4-الميزان، مترجم، ج 29، ص 11، انتشارات جامعه مدرسين.
5-بحارالانوار، ج 81، ص 264، موسسة الوفا، بيروت.
6-آداب الصلواة، امام خمينى( ره)، ص 17، آستان قدس رضوى.
7-شرح غررالحكم، ج 5، ص 460.
8-( 2 و 3) مجمع البيان، ج 7، ص 99.
9-تفسير قمى، ج 2، ص 88.
10-الدر المنثور، ج 5، ص 3.
11- مَا خُشُوعُهَا قَالَ النَّظَرُ إِلَى مَوْضِعِ السُّجُود بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج81، ص: 245
12-بحارالانوار، ج 77، ص 164.
13-اصول كافى، ج 2، ص 396، ح 6.
14- همان، ج 80، ص 346.
15-وسائل الشيعه، ج 4، ص 685.
16-بحارالانوار، ج 84، ص 248.
17-فلاح السائل، سيد بن طاوس، ص 161، دفتر تبليغات اسلامى.
18-بحارالانوار، ج 84، ص 248.
19- بحار الانوار، ج 43، ص 172.
20-كانَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلامُ إِذا قامَ فِى الصَّلاةِ كَأَنَّهُ ساقُ شَجَرَةٍ لا يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَىْءٌ إِلَّا ما حَرَّكَتِ الرّيحُ مِنْهُ بحارالانوار، ج 84، ص 248.
21-انسان هنگام توجه به خدای متعال نباید در ذهن خود چیزی را تصور کند یا برای خودش چیزی درست کرده وبه آن توجه نماید. انیس الصادقین ص 23
22-کافی ج 3 ص 110
23-انیس الصادقین ص 24
24- «كانَ عَلِىٌّ عليه السلام إِذا قامَ إِلَى الصَّلاةِ فَقالَ: «وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ» تَغَيَّرَ لَوْنُهُ حَتَّى يُعْرَفَ ذلِكَ فى وَجْهِهِ» بحارالانوار، ج 84، ص 366.
25-روضة الواعظين ص 47؛ البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص: 636
|