توفیق عظیم امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ در رهبری یك انقلاب بزرگ و براندازی یك نظام قدرتمند و سپس ریاست و هدایت یك نظام اجتماعی و سیاسی نوین طی ده سال پس از پیروزی این انقلاب می تواند سؤال اساسی زیر را برای اندیشمندان سیاسی مطرح نماید:
از آرا و اندیشه های سیاسی و اجتماعی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ چه نظریه ها و راهبردهایی قابل استنباط و انتزاع است؟ به عبارت دیگر، با چه چهارچوب های نظری و راهبردی می توان به تحلیل اندیشه های سیاسی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ پرداخت؟
امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ مرد علم و نظر بود زیرا در فقه و اصول و كلام و فلسفه و عرفان به مقام استادی رسید و اطلاعات ایشان در تاریخ و ادبیات نیز در حد بالایی بود.[1]
او مرد عمل و اقدام هم بود زیرا در مقام اجتهاد و مرجعیت با مسأله گویی و صدور فتوا تكالیف عملی مؤمنین و مقلدین را مشخص می كرد و به همین لحاظ با واقعیات زندگی مردم و مشكلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نیز در عین فقاهت و مرجعیت، خیلی آشكار و مستقیم وارد عرصه اقدام و مبارزه سیاسی گردید و بزرگترین و مهمترین رهبر مخالفان شاه شد. ایشان در تبعید پانزده ساله خود نیز به تعلیمات و تبلیغات انقلابی دست زد و كادرسازی و سازماندهی نمود؛ با چنین دست مایه و سابقه ای از سال 1356 رهبر بلا منازع انقلاب اسلامی شد و با بسیج مردمی نظام شاهنشاهی را براندازی كرد و از سال 1357 تا به هنگام مرگ رئیس دولت و فرد اول نظام جمهوری اسلامی بود.
در طول تاریخ ایران و جهان و در طی قرون اخیر شاید بی نظیر و یا لااقل كم نظیر است كه مردی در اوج زهد و عرفان و عمل دست به یك انقلاب خونین مكتبی و مردمی بزند و یك قدرت منطقه ای و مورد حمایت همه ابر قدرت ها را ساقط نموده و سپس ده سال نیز در عین مرجعیت، نقش رهبری سیاسی و ریاست دولت را نیز ایفا كرده باشد.
یك چنین جریان تاریخی، انقلابی و سیاسی عظیمی به رهبری امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ دارای چه پشتوانه نظری و راهبردی بود و این اندیشه دارای چگونه سازمان و انسجامی بود كه این چنین در تحقق اهداف خود قرین توفیق شد؟ سؤال آخر و به عبارتی سؤال كاربردی نیز این است كه همچنان كه امام در براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی از این اندیشه منسجم استفاده كرد، اینك در حفظ و گسترش اصلاح و تكمل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب چگونه می توان از آن استفاده كرد؟
مفروضات و اركان یك چهارچوب نظری و راهبردی
نظریه و راهبردی كه در این نوشتار می خواهیم از آرا و اندیشه سیاسی امام استنباط و استخراج كرده و یا به مدد آن به اندیشه های امام وارد شویم چنین نام می نهیم:
«هندسه سیاسی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ جامعه مطلوب یا مدینه فاضله»
این هندسه و چهارچوب شامل پنج ركن و عنصر است كه اجمالاً در این جا تعریف و تشریح می شوند. آن گاه با رجوع به آرا و اندیشه های سیاسی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ هر یك از این اركان و عناصر این ها مورد بررسی قرار می گیرند. در نهایت بطور محسوس و ملموس تجلی این هندسه سیاسی را می توان در اصول دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی مشاهده نمود. اركان پنجگانه این نظریه راهبردی عبارتند از:
1. وضع موجود جامعه چیست؟
2. وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟
3. چه باید كرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟
4. وضع مسبوق و تاریخی جامعه موجود چه بوده؟
5. شاخص های وضع مطلوب مبنی بر چه جهان بینی و اصول اعتقادی است؟[2]
در زیر، اركان پنجگانه فوق و ارتباط و انسجام آن ها را تعریف و تشریح می شوند.
1. وضع موجود جامعه چیست؟
انسان در چهارچوب روابط اجتماعی و زندگی جمعی اهداف و نیازهای خود را تعقیب و اشباع می نماید. جامعه واقعی و مفروض دارای سه ركن و نهاد اصلی و اساسی است.
1. اقتصاد و معیشت
2. فرهنگ و معنویت
3. سیاست و حكومت
چون جامعه محیط زندگی انسان است و آدمی سعادت و شقاوت خود را در درون آن به خوبی حس می كند، لذا هر فردی ولو بی سواد و درس نخوانده در حد خود از ساختار وكاركرد جامعه خود برداشت و استنباطی داشته و نسبت به آن دارای احساسات و موضع گیری منفی و مثبتی است.[3]
2. وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟
آدمی موجودی است با دو بعد مادی و معنوی و دارای عقل و اراده و با توان انتخابگری و هدفگذاری. بنابر این او همواره در افق دید و ذهن خود تصویری از یك وضع مطلوب و آرمانی جامعه را دارد.[4] این تصویر می تواند خود ساخته و بعضاً مبهم و تار باشد و همچنین می تواند محصول تفكر و اندیشه عقلا، اندیشمندان، مبارزان و انبیا و اولیای الهی بوده و دارای خطوطی مشخص و شفاف باشد و با تبلیغ و تعلیم به ذهن و روح آحاد افراد جامعه منتقل شده و نقش بسته باشد. مدینه فاضله و جامعه مطلوب شامل شاخص ها و تجویز هایی درباره سیاست، اقتصاد و فرهنگ خوب و مطلوب می باشد.
3. چه باید كرد؟
وجود تصویری از یك جامعه مطلوب در ذهن افراد و ذهنیت اجتماع دارای این كاربرد است كه شهروندان دانسته یا ندانسته، وضع موجود جامعه را با آن می سنجند. نتیجه این مقایسه از لحاظ كلی به صورت های زیراست:
الف) وضع موجود در راستای وضع مطلوب است.
ب) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد اما این اختلاف كم، سطحی و صوری است.
ج) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد ولی عدم تطابق، زیاد، اساسی و عمیق است.[5]
عقل نظری و نخبگان و افكار عمومی و عقل جمعی، اگر تحقیقاً به هر یك از قضایای فوق برسند به تناسب، خط مشی ها و راهبرد های زیر را توصیه و تجویز می كنند:
الف) وضع موجود و روش ها و راهبرد های قبلی باید حفظ شود.
ب) در وضع موجود باید رفرم و اصلاح صورت بگیرد.
ج) وضع موجود باید به صورت انقلابی و بنیادی بر هم زده شود تا مدینه فاضله ایجاد شود.
4. وضع مسبوق و تاریخ جامعه چه بوده؟
این پرسش كه وضع مسبوق و تاریخ یك جامعه چه بوده؟ همواره برای اهل نظر و بصیرت بطور اساسی مطرح بوده و مورخین و فلاسفه و عالمان تاریخ تلاش داشته اند به آن پاسخ گویند.[6] این سؤال در شرایطی كه نخبگان و شهروندان به این نتیجه می رسند كه وضع موجود بسیار بد و ناصواب است، بیشتر موضوعیت و اولویت می یابد و همه مایلند سرمنشأ و ریشه های كژی ها و انحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست كشانده شده است.
از یك منظر ممكن است برخی، وضع موجود را نتیجه و میراث محتوم گذشته دانسته و وضع و حال جاری و آتی جامعه را به طور جبری در تداوم وضع ماضی و تاریخ گذشته بدانند.[7] و لذا تن به قضا داده و امیدی برای بر هم زدن وضع موجود و بنیان گذاردن وضع مطلوب نداشته باشند. معمولاً حكام جور و دستگاه تبلیغی و تعلیمی آنها نیز دانسته و ندانسته مروج این نظریه هستند.
از سوی دیگر عده ای هم می توانند این طور بیندیشند كه با وجود نقش و تأثیر تاریخ در روند جاری و آتی جامعه، اما چون انسان عاقل و مختار است لذا می تواند برای آینده جامعه و سرنوشت خود هدف گذاری كرده و خواسته ها و آرزوهایی را در قالب وضع مطلوب آرمانی و مدینه فاضله ترسیم كرده و بگنجاند.[8] تحولات و تغییرات و نقطه عطف های انسان و جامعه در بستر زمان و تاریخ در همین نكته نهفته است.
5. جهان بینی و اصول اعتقادات چیست؟
مكتب های بزرگ سیاسی ـ اجتماعی اعم از الهی و انسانی، هر كدام برای انسان و جامعه مطلوب شاخص هایی ارائه كرده اند كه بعضاً با هم تفاوت اساسی دارند. همچنین این مكاتب در حركت از وضع موجود به وضع مطلوبشان راهبردها و خط مشی های متفاوتی داده اند.
در این رابطه می توان مكاتب بزرگ معاصر یعنی ماركسیسم، لیبرالیسم و اسلام را با هم مقایسه كرد.[9] دو مكتب اول انسان ساخته هستند و سومی الهی است و مكتبی است كه در قرن بیستم بوسیله امام و انقلاب اسلامی بعنوان مكتبی اجتماعی و قابل عمل، احیا و مطرح شد. ماركسیسم از لحاظ عملی و علمی فعلاً از گردونه خارج شده و چنان چه نظام جمهوری اسلامی بتواند خود را حفظ كرده و كمال ببخشد، قرن بیست و یكم از لحاظ نظری و مكتبی قرن تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام و لیبرالیسم خواهد بود.[10] نكته مهم و كاربردی و تجویزی این نوشتار آن است كه باری ابراز وجود و عرض اندام در چنین میدان حساسی باید از هندسه سیاسی و نظریه راهبردی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ كه در انقلاب اسلامی و براندازی شاه و استقرار جمهوری اسلامی بكار رفته، استفاده نمود.
سؤال این بود كه چرا شاخص های جامعه مطلوب و راهبرد های مكاتب با یكدیگر تفاوت های اساسی دارند؟ مثلاً در جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی، حكم و حاكم به نوعی باید از طرف خداوند باشند.[11] اقتصاد اسلامی باید مبتنی به كار و انفاق و ایثار باشد.[12]فرهنگ باید مبتنی بر توحید و باور به یگانگی خداوند و ضرورت بندگی انسان در مقابل او باشد.[13]
در حالی كه در لیبرالیسم، حكم و حاكم اصالتاً به نوعی منبعث از مردم بوده و اساس اقتصادش مبتنی بر سود و منفعت طلبی می باشد و اساس فرهنگی باور به انسان محوری و دنیا گرایی است.[14][1]. محمد حسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ، وزارت ارشاد، چ1، 1369، ص 6.
----------------------------
[2]. محمد باقر حشمت زاده، چهارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی ایران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378، ص 39.
[3]. مصطفی ملكوتیان، سیری در نظریه های انقلاب، چ2، نشر قومس، 1376، ص 96.
[4]. كارل مانهایم، ایدئولوژی و اوتوپیا، ترجمه فریبرز محمدی، انتشارات دانشگاه تهران، 1355، ص200.
[5]. محمد باقر حشمت زاده، همان، ص 38.
[6]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ترجمه آریان پور و دیگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج3، ص1، 1370.
[7]. غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، سمت، 1370، چ2، ص 105.
[8]. مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ صدرا، بیتا، ص 143.
[9]. محمد تقی جعفری، تحلیل و بررسی سكولاریسم، فصلنامه قبسات، س اول، ش اول، ص 55، و نیز رجوع شود به: سید محمد باقر صدر، جهان بینی در فلسفه ما، ترجمه سید حسین حسینی، بدر، 1360.
[10]. جان آل اسپوزیتو، اسلام سیاسی و غرب، گفت و گوی تمدن ها یا برخورد تمدن ها، مجله سیاست خارجی، س12، تابستان 1377، ص 299.
[11]. عباس علی عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375، ص 126.
[12]. سید عباس موسویان، پس انداز و سرمایه گذاری در اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1376، ص 92.
[13]. محمد جواد باهنر، معارف اسلامی، نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ص 82.
[14]. سید جلال الدین مدنی، مبانی و كلیات علوم سیاسی، ج1، 1372، ص 177.
در وضع مطلوب كمونیستی نیز، حكم و حاكم به نوعی باید منبعث و منتخب طبقه اكثریت و محروم یعنی كارگران باشد.[1] اقتصادش مبتنی بر لغو مالكیت خصوصی بوده و فرهنگش بر اساس باور به اصالت و از كمیت ماده است.
با توجه به تفاوت در شاخص و ماهیت مدینه فاضله مكاتب، طبعاً خط مشی ها و راهبردشان نیز با هم متفاوت است. مثلاً فروع دین، احكام و دستور العملهایی برای تحقق انسان و جامعه اسلامی است كه عبارتند از:
1ـ نماز ـ 2ـ روزه ـ 3ـ خمس ـ 4ـ زكات ـ 5ـ حج ـ 6ـ جهاد ـ 7ـ امر به معروف ـ 8ـ نهی از منكر ـ 9ـ تولی ـ10ـ تبری.
این دستور العملها و راهبردها دقیقاً با ویژگی های جامعه مطلوب اسلامی و جهان بینی و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آن ها است. (اصل تناسب وسیله و هدف).[2] پس چون جهان بینی و اصول اعتقادات مكاتب تفاوت اساسی دارند بنابر این اصول مدینه فاضله آن ها هم با هم تفاوت اساسی دارد.
اگر در جامعه مطلوب اسلامی حاكم و حكم باید به نوعی از سوی خدا باشند برای این است كه جهان بینی و اصول اعتقادات مكتب اسلام بر توحید استوار بوده و به حاكمیت تكوینی و تشریعی خداوند باور دارد. اگر علم و عدالت از مهمترین شرایط حاكم اسلامی است برای آن است كه خداوند بعنوان حاكم علی الاطلاق كل هستی، دارای علم و عدالت مطلق است.[3] پس همانطور كه گردش حسنه امور كل هستی مبتنی بر علم و عدالت مطلق خداوند است، حاكم اسلامی نیز برای گردش حسنه امور جامعه و انسان ها باید دارای علم و عدالت باشد. یعنی حاكمیت در جامعه انسانی كه بخشی از هستی و كائنات است نمی تواند جدا از اصول حاكمیت در كل هستی یعنی حاكمیت خداوند باشد.[4]
خلاصه بحث ـ پس بطور اجمال نظریه راهبردی مدینه فاضله شامل پنج ركن بود كه رویهم و در ارتباط با یكدیگر یك نظام هماهنگ را تشكیل می دهند. این اركان عبارت بودند از:
1. وضع موجود جامعه چیست؟ 2. وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟ 3. چه باید كرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟ 4. وضع مسبوق و تاریخ گذشته جامعه چه بوده؟ 5. جهان بینی و اصول اعتقادات مكتب مفروض چه هستند؟
با داشتن هندسه سیاسی و نظریه راهبردی مدینه فاضله و جامعه مطلوب كه در این مقدمه مطرح شد اینك می توانیم به عرصه اندیشه سیاسی امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ وارد شویم و در این میان برای تمركز و استنتاج دقیق به یكی از مهمترین حوزه ها و قسمت های اندیشه امام یعنی مجموعه درسهای ولایت فقیه كه در سال 1348 در نجف افاده شده رجوع می كنیم.
این نوشتار را به ترتیب از ابتدا ورق می زنیم و هر جا بینه و قرینه ای در تطابق افكار و گفتار امام با هندسه سیاسی مذكور مشاهده نمودیم در حد گنجایش این مقاله مطرح می كنیم.
2. دروس ولایت فقیه: هندسه سیاسی امام
نگرش راهبردی و حكومتی ـ در اولین جملات درس ولایت فقیه در نجف، امام گفتار خود را از ركن سوم هندسه سیاسی یعنی چه باید كرد و راهبردها آغاز می كند و این بیانگر عملیاتی بودن اوست و این مهمترین ممیزه امام نسبت به بسیاری از علما و مراجع می باشد و این كه امام در نهایت اندیشه و علم را برای عمل و اقدام می خواهد.
«... هر كس عقاید و احكام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد بیدرنگ تصدیق خواهد كرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.»[5]
ملاحظه می شود امام فوق العاده دغدغه اجرا و عملی شدن احكام اسلامی را دارند و در ادامه دروس معلوم می شود كه وی بیشتر نگران تعطیل ماندن احكام سیاسی و اجتماعی اسلام است.
«این كه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا كرده علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزه های علمیه خصوصاً می باشد اوضاع اجتماعی ما مسلمانان و وضع حوزه های علمیه ریشه های تاریخی دارد كه به آن ها اشاره می كنم. نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد ... بعد از آن ها نوبت به طوایفی رسید كه به یك معنی شیطان تر از یهودند. این ها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش یا پیشتر به كشور های اسلامی راه پیدا كردند و برای رسیدن به مطامع استعماری خود لازم دیدند كه زمینه هایی فراهم سازند تا اسلام را نابود كنند.»
«... تبلیغات سوء آن ها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الان گذشته از عامه مردم، طبقه تحصیل كرده چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی، اسلام را درست نفهمیده اند و از آن تصور خطایی دارند. همان طور كه مردم افراد غریب را نمی شناسند اسلام را هم نمی شناسند ... چنان چه كسی بخواهد اسلام را آن طور كه هست معرفی كند مردم به این زودی ها باورشان نمی آید. بلكه عمال استعمار در حوزه ها هیاهو و جنجال به پا می كنند.
وضع موجود و وضع مسبوق جامعه و حوزه ـ ملاحظه شد كه امام در ابتدای این دروس بحث خود را از راهبرد آغاز نموده و از ضرورت احیای اندیشه و حكم ولایت فقیه سخن می گوید. سپس به ركن اول هندسه سیاسی یعنی وضع موجود جامعه و حوزه ها نظر كرده و آن را قابل قبول نمی داند. وی وضعیت جاری را محصول وضعیت ماضی دانسته و وارد بحث از ركن چهارم می شود و علل و ریشه های تاریخی سستی و فتور امروز مسلمانان را تا عمق تاریخ اسلام پی می گیرد و از توطئه یهود در صدر اسلام و از تهاجم استعمار از سه قرن قبل سخن می گوید و به خصوص از نفوذ و تأثیر آن ها در حوزه ها شكوه دارد.
در عین حال امام از یك زاویه مثبت هم به وضع مسبوق و تاریخ اسلام اشاره می كند و از جامعه مطلوبی كه پیامبر در صدر اسلام ساخته و قوانین الهی را حاكمیت بخشیده یاد می كند. با این تصور وی امید می دهد كه می توان با همان قوانین و همان قرآن و سنت امروز هم ركن دوم هندسه سیاسی یعنی جامعه مطلوب اسلامی را برپا كرده و وضع موجود و فاسد شاهنشاهی را بر هم زد.
مهمترین شاخص جامعه مطلوب: حاكمیت قانون الهی
«آن روز كه در غرب هیچ خبری نبود و ساكنانش در توحش بسر می بردند و آمریكا سرزمین سرخ پوستان نیمه وحشی بود، در مملكت پهناور ایران و رم مردم محكوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و تسلط قدرتمندان بودند و اثری از حكومت مردم و قانون در آن ها نبود، خدای تبارك و تعالی بوسیله رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ قوانین فرستاد كه انسان از عظمت آن ها به شگفت می آید. برای همه امور قانون و آداب آورده است ... هیچ موضوع حیاتی نیست كه اسلام تكلیفی برای آن مقرر نداشته و حكمی درباره آن نداده باشد».[6]
بنابر این از دید اندیشه امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ ، مهمترین شاخص جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی (یعنی ركن دوم) رواج و حاكمیت قانون الهی و روشن بودن تكلیف مردم در همه زمینه ها است. امام در توضیح این كه چرا و چگونه در وضع موجود جامعه شاهنشاهی، حاكمیت قانون الهی و اسلامی از بین رفته، به وضع مسبوق و تاریخ یعنی ركن چهارم اشاره می كند:
«توطئه ای كه دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود. یكی كه در همان موقع فاش شد این بود كه نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همین كه با آوردن قوانین غربی احكام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج كند.»
در همین راستا امام به نقد و نفی وضع موجود نظام شاهنشاهی از بعد مسایل قضایی و قانونی می پردازد:
«تحمیل قوانین بیگانه بر جامعه اسلامی ما منشأ گرفتاری ها و مشكلات بسیار شده است. اشخاص مطلعی الان در عدلیه هستند كه از قوانین دادگستری و طرز كار آن شكایت ها دارند. اگر كسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر كشور های مشابه آن شود یك عمر باید زحمت بكشد تا مطلبی را ثابت كند.»
مهمترین راهبرد امام: تشكیل حكومت اسلامی ـ تا این جا امام عمدتاً به نقد وضع موجود و شرح شاخص های وضع مطلوب می پردازد یعنی بحث در عرصه ركن اول و دوم هندسه سیاسی است. اما انگیزه امام از ذكر این مقدمات در نهایت ارائه راهبرد عملی یعنی بیان ضرورت تشكیل اسلامی بر اساس ولایت فقیه است.
«... اعتقاد به ضرورت تشكیل حكومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره، جزیی از ولایت است. چنان كه مبارزه و كوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است.»[7]
«مبارزه در راه تشكیل حكومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است ... توجه داشته باشید كه شما وظیفه دارید حكومت اسلامی تأسیس كنید.»[8]
«دلیل دیگر به لزوم تشكیل حكومت، ماهیت و كیفیت قوانین اسلام (احكام شرع) است. ماهیت و كیفیت این قوانین می رساند كه برای تكوین یك دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریح گشته است. اولاً احكام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است كه یك نظام كلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است. از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و كشاورزی ... . معلوم است كه اسلام تا چه حد به حكومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همه شرایط به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت در آید. قرآن مجید و سنت شامل همه دستورات و احكامی است كه بشر برای سعادت و كمال خود احتیاج دارد.»[9][1]. سید محمد خاتمی، از دنیای شهر تا شهر دنیا، نشر نی، چ2، 1376، ص 176.
------------------------------
[2]. ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهاد های سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران، چ2، 1370، ص 384.
[3]. سید مهدی حسینی، مدیریت استراتژیك، موسسه كار و تأمین اجتماعی، 1377، ص 66.
[4]. مرتضی مطهری، عدل الهی، صدرا، چ10، 1357، ص 47.
[5]. محمد باقر حشمت زاده، مسایل اساسی علم سیاست، كانون اندیشه جوان، 1377، ص 38.
[6]. امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ ولایت فقیه و جهاد اكبر، بی تا، انتشارات سعید، ص 5.
[7]. ولایت فقیه، ص 6.
[8]. همان، ص7.
[9]. همان، ص9.
در این جملات، امام مهمترین هدف و غایت جامعه مطلوب اسلامی را سعادت و كمال می داند و این ها را در پرتو رواج و ترویج قوانین اسلامی كه همه رفتارها و روابط مادی و معنوی انسان را سامان می دهند، قابل تحقق می داند.
انقلاب: مهمترین راهبرد عملیاتی ـ مهمترین فراز راهبرد دروس ولایت فقیه كه در سال 48 تبلیغ شد و در سال 57 تحقق یافت، تجویز و ضرورت انقلاب است. امام، انقلاب را مقدمه لازم و ضروری تشكیل حكومت اسلامی، بر هم زدن وضع موجود شاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی تلقی می كند. امام چون این تجویز را از متن آموزه های اسلامی استخراج و استنباط كرد، بنابر این اطلاق «انقلاب اسلامی» بر این واقعه صحیح و با مسمی است.
«شرع و حق حكم می كند كه باید نگذاریم وضع حكومت ها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا كند. دلایل این كار واضح است. چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی به معنی بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل كه هر نظام سیاسی غیر اسلامی، نظام شرك آمیز است چون حاكمش طاغوت است و ما موظفیم آثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور كنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل كه ما موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاكمیت طاغوت و قدرتهای نارواست. شرایط اجتماعی كه ناشی از حاكمیت طاغوت و نظام شرك آمیز است لازمه اش همین فسادی است كه می بینید این همان «فساد فی الارض» است كه باید از بین برود و مسببین آن بسزای اعمال خود برسند ... ما چاره ای نداریم جز این كه دستگاه های حكومتی فاسد و فاسد كننده را از بین ببریم و هیئت های حاكمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون كنیم. این وظیفه ای است كه همه مسلمانان در یك یك كشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند.»[1]
در این جملات، اركان 1 و 2 و 3 هندسه سیاسی در یك رابطه هماهنگ و نهادی با یكدیگر طرح شده اند در ركن 1، یعنی بیان وضع موجود شاهنشاهی، امام آن را فاسد و فاسد كننده تشخیص می دهد و همانند یك طبیب پس از تشخیص مرض و فساد، مهمترین تجویز و راهبرد خود را برای درمان جامعه ارائه داده و وخواستار انقلاب سیاسی اسلام شده است. با این عمل راه برای برپایی جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی كه قادر به تربیت انسان های با تربیت، با فضیلت و مؤمن است باز می شود.
زیربنای هندسه سیاسی: توحید و اصول اعتقادات ـ با چندین جلسه بحث پیرامون ولایت فقیه و طرح چهار ركن از اركان هندسه سیاسی و راهبردی، امام زمینه را برای طرح پنجمین ركن آماده می بیند و مسأله جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی را، كه اساس و زیربنای هندسه سیاسی اسلام است، مطرح می نماید. ممیزه و راز موفقیت امام در قیاس با سایر مراجع و علما در همین جا است؛ یعنی با آن كه نفس الامر و ثبوتاً توحید و اصول اعتقادات اساس و نقطه آغاز دین اسلام است، لیكن امام بحث خود را در این دروس بطور اثباتی و استقرایی ابتدا از احكام و حكومت و اصلاح و عمل و تربیت آغاز می كند، آن گاه به ریشه و اساس اسلام یعنی توحید و اعتقادات می رسد؛ یعنی از دیدگاه امام، تحقیق و تبلیغ و تعلیم توحید زمانی به غایت می رسد و كمال می یابد كه منبعث و مبتنی بر آن، حكومت صالحه اسلامی در عمل و اجرا بوجود آمده باشد. در حالی كه بطور سنتی ممكن است سیره بسیاری از علما در طول تاریخ آن بوده باشد كه تبلیغ و تعلیم خود را از توحید و خداشناسی آغاز كرده و حداكثر به تجویز و توصیه برخی از احكام فردی و عبادی رسانیده باشند و در عمل و نظر هم با طاغوتهای زمان خود وارد درگیری هم نشده باشند. لیكن امام ایمان و عمل را در ارتباط با هم كامل می داند و به قول حافظ:
نه من زبی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم زعلم بی عمل است
«حكومت اسلام حكومت قانون است. در این طرز حكومت، حاكمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حكم خدا است. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند.»[2]
پس مهمترین شاخص مدینه فاضله اسلامی، حاكمیت قانون است اما منبع و منشأ این قانون، حاكمیت خداوند است. از منظر توحیدی چون خداوند، عالم و قادر مطلق است، پس خالق مطلق همه موجودات است پس مالك مطلق است، پس حاكم مطلق است. حاكمیت خدا دو شعبه مرتبط با هم دارد یعنی حاكمیت تكوینی و تشریعی. در بعد اول همه موجودات و مخلوقات، وجودشان و سیر تحولی و تكاملی شان تحت امر خداوند است. اما چون خداوند به انسان عقل و اراده داده بشر می تواند تا حدود زیادی سیر تحولی و تكاملیش را به طور آزاد طی كند. اما چون خطر انحراف وجود دارد، خداوند از راه لطف و به تناسب نوع تكوین و خلقت انسان، احكامی را برای هدایت او تشریع و ارسال داشته است. اگر آدمی آگاهانه و آزادانه از این احكام تشریعی تبعیت كند و رفتار و روابط انسانی و اجتماعی خود را مطابق آن ها انجام دهد مسلمان و مؤمن است و آگاهانه و آزادانه و برای هدایت و سعادت خودش، اراده اش را تحت ولایت و حاكمیت خداوند قرار داده است. به این ترتیب می بینیم بین باور و اعتقاد به توحید و عمل به احكام و فرامین حكومت اسلامی یك رابطه طولی و منطقی وجود دارد و هر كدام از این حلقه ها نادیده گرفته شود اسلام و مسلمانی ناقص می شود.
اصولی دیگر از جامعه مطلوب: نظم و عدالت و راهبرد تحقق آن ها ـ در ادامه مباحث و دروس ولایت فقیه امام، به تناسب و به ضرورت، راجع به اركان مختلف هندسه سیاسی و راهبردی اشاراتی دارد. مثلاً فراز زیر درباره نظم به عنوان یك شاخص مهم وضع مطلوب اشاره دارد:
«اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباری و حكومت برای تنظیم امور جامعه است.»[3]
امام برای حصول این آرمان ها و برخورد با وضع موجود رهنمود ها و راهبردهایی برای تبلیغ و تعلیم و اعتراض و مبارزه و انقلاب می دهند:
«این جا ننشینید فقط مباحثه كنید، بلكه در سایر احكام اسلام مطالعه كنید حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر كنید البته مؤثر خواهد بود. من تجربه كرده ام كه تأثیر دارد.»[4]
عدالت یكی دیگر از شاخص های مهم جامعه مطلوب است كه امام به آن اشاره می كند:
«... در حقیقت مهمترین وظیفه انبیا بر قرار كردن یك نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احكام است كه البته با بیان احكام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد.»[5]
همچنین امام با استناد به آیات قرآن و آن دو شاخص مذموم و فاسد، وضع موجود را دروغ پردازی (قول اثم) و حرام خواری (اكل سحت) می داند و مصادیق آن را در نظام شاهنشاهی بیان می كند و لذا برای برهم زدن وضع موجود و برقراری وضع مطلوب در جامعه، رهنمود و راهبرد انقلابی می دهد.
«اگر یك اعتراض دسته جمعی به ظلمه كه خلاف مرتكب می شوند یا جنایتی می كنند بشود اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامی به آن ها بشود كه این كار خلاف را انجام ندهید یقیناً دست بر می دارند».[6]
«ما موظفیم برای تشكیل حكومت اسلامی جدیت كنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشكیل می دهد بایستی از راه تبلیغات پیش بیاییم.»[7]
«تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ما است.»[8]
«ما موظفیم ابهامی را كه نسبت به اسلام بوجود آورده اند بر طرف سازیم تا این ابهام را از اذهان نزداییم هیچكاری نمی توانیم انجام بدهیم ... این ابهامی را كه بر اثر تبلیغات سوء چند صد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیل كرده های ما پیدا شده رفع كنند، جهان بینی و نظامات اجتماعی اسلام را معرفی كنند.»[9]
«اگر اسلام را معرفی نمایید و جهان بینی (یعنی عقاید) و اصول و احكام و نظام اجتماعی اسلام را به مردم بشناسانید با اشتیاق كامل از آن استقبال می كنند. خدا می داند كه خواستاران آن بسیارند. من تجربه كرده ام. وقتی كلمه ای القاء می شد موجی در مردم ایجاد می گردید. برای این كه مردم همگی از این وضع ناراحت و ناراضی هستند. زیر سر نیزه و خفقان نمی توانند حرفی بزنند. كسی را می خواهند كه بایستد و با شجاعت صحبت كند. اینك شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و برای مردم نطق كنید، حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان كنید و آنان را به شورش و حركت درآورید از مردم كوچه و بازار از همین كارگران و دهقانان پاكدل دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند كه برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه كنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد اسلام را كه مكتب جهاد و دین و مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح كنند و بصورت یك نیروی مجاهد، دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون كرده حكومت اسلامی را برقرار سازند.»[10]
«شما این افسردگی را از خود دور كنید، برنامه و روش تبلیغات خودتان را تكمیل نمایید و در معرفی اسلام جدیت بخرج دهید و تصمیم به تشكیل حكومت اسلامی بگیرید.»[11][1]. همان، ص11.
-----------------------
[2]. همان، ص12.
[3]. همان، ص 18.
[4]. همان، ص19.
[5]. همان، ص 29.
[6]. همان، ص35.
[7]. همان، ص47.
[8]. همان، ص75.
[9]. همان، ص75.
[10]. همان، ص77.
[11]. همان، ص 137.
«بله آن آدم های بی عرضه ای كه در حوزه ها نشسته اند از عهده تشكیل و ادامه حكومت بر نمی آیند چون آن قدر بی عرضه اند كه قلم هم نمی توانند بكار ببرند قدمی در هیچ كاری بر نمی دارند.»[1]
«شما به حوزه های علمیه نگاه كنید، آثار همین تبلیغات استعماری را مشاهده خواهید كرد افراد مهمل و بیكاره و تنبل و بی همتی را می بینید كه فقط مسأله می گویند و دعا می كنند و كاری جز این از آن ها ساخته نیست.»[2]
3. تطبیق، جمع بندی و نتیجه گیری
ملاحظه می شود كه در فراز های آخر درس ولایت فقیه كه در سال 1348 در نجف از سوی امام تعلیم و تبلیغ شده، ارتباط و تمركز و انسجام اركان پنجگانه هندسه نظری و راهبردی محسوس تر و بیشتر می شود و معلوم می شود كه در ورای ظاهر ساده این جملات عامه فهم و این گفتار به ظاهر سنتی و حوزوی كه ظاهراً فاقد دسته بندی و متدولوژی است، چه هندسه دقیق و منظمی قرار دارد. ما در خلال این اندیشه و گفتار شاهد دیالكتیك و تعامل منطقی علم و عمل و عقل نظری و عقل عملی هستیم. نتیجه چنین حقیقت و هماهنگی، همانا وقوع پدیده عظیم انقلاب اسلامی، براندازی یك نظام بسیار قدرتمند و استقرار یك دولت و نظام نوین دینی است، اموری كه همگی در قرن بیستم و رواج لیبرالیسم و لائیسم غیر منتظره هستند.
در واقع اساس این هندسه و جوهر این هماهنگی و تناسب بین علم و عمل، در متن و بطن قرآن و سنت قرار دارد كه امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ توانسته به خوبی آن را تحقیق، تبلیغ، تعلیم و تجویز نماید. در همین فرازهای اساسی از اندیشه و گفتار امام ملاحظه می شود. كه وی چگونه چند سؤال اساسی فلسفه و معرفت سیاسی را مطرح كرده و به آن ها پاسخ داده است.
سؤالات اساسی فلسفه و معرفت سیاسی و پاسخ های امام:
1. وضع موجود جامعه و حكومت چیست؟
2. چرا وضع موجود چنین شده است؟
3. اگر وضع موجود به همین منوال پیش برود چه خواهد شد؟
4. وضع مطلوب جامعه و حكومت چه باید باشد؟
5. چرا وضع مطلوب باید چنین باشد؟
6. چه باید كرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟
در پرسش و پاسخ سؤال اول، امام همچون یك جامعه شناس واقع بین با اتكا به اخبار و اطلاعات واقعی و عینی، وضع موجود جامعه شاهنشاهی را تشریح، نقد و ارزیابی كرده و آن را فاسد و فاسد كننده تشخیص می دهد.
در طرح سؤال دوم امام وارد وضع مسبوق جامعه ایران و اسلام شده و همچون یك مورخ مطلع، عواملی چون توطئه یهود در صدر اسلام و ورود استعمار به جهان اسلام، سستی حكام، اهمال حوزه های علمیه و جهل و بی خبری توده ها را علت و ریشه فساد و خرابی وضع موجود بر می شمارد. در پاسخ به سؤال سوم امام تلویحاً در این دروس و صریحاً در بسیاری از اعلامیه ها و سخنرانی هایش هشدار می دهد كه اگر وضع موجود به همین روال پیش برود سقوط كیان ملت و اسلام و ذلت و زبونی امت حتمی است و این نكته بسیار مهمی در هندسه سیاسی و راهبردی امام است. زیرا می گوید اگر وضع موجود را هم كسی توجیه كند و از ترس به خطر افتادن جان و مال مسلمین، تجویزی برای برخورد با مفاسد ندهد اما خرد تر شدن و سقوط و اصمحلال جامعه مسلمین در آینده ایجاب می كند كه نباید گذاشت وضع بدتر شود و باید جهت اصلاح آن قیام كرد. در پاسخ به سؤال چهارم، امام شاخص هایی برای وضع مطلوب جامعه اسلامی با اتكا به قرآن و سنت بیان می كند كه مهمترین آن ها عبارتند از:
1. حاكمیت قانون الهی؛
2. وحدت؛
3. نظم؛
4. عدالت.
با برقراری این شاخص ها امام می گوید جامعه مطلوب اسلامی موجب تربیت و فضیلت و ایمان مردم شده و سبب حصول سعادت و كمال می شود. در این جا نوبت به پاسخ این پرسش اساسی می رسد كه ویژگی ها و شاخص های وضع مطلوب مبتنی بر چه فلسفه و منطقی هستند و از كجا منبعث شده اند و خلاصه این كه چرا وضع مطلوب اسلامی باید چنین باشد و چرا باید چنین ویژگی ها و شاخص هایی داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال، امام جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی و در رأس آن مقوله توحید و حاكمیت خداوند را مطرح می نمایند.
اما مهمترین فراز اندیشه سیاسی امام كه ممیزه او و راز براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در آن نهفته است، راهبرد، توصیه و تجویز های عملی و عملیاتی وی است. در این جا است كه او به آخرین و ششمین سؤال هندسه سیاسی و نظری پاسخ می دهد. در واقع پنج سؤال اول عمدتاً در عرصه عقل نظری هستند و به «چیستی ها و چه باید باشد ها» پاسخ می گویند. اما سؤال ششم در عرصه عقل عملی است. این امر نشان می دهد كه عقل عملی كه مبین تكالیف و شارح اعمال مؤمنین و مسلمین است چقدر اهمیت دارد. زیرا برای پاسخ گوئی به این سؤال لازم است به پنج سؤال بسیار مهم پیشین در عرصه عقل نظری پاسخ گفت. در این جا امام با داشتن معارف و قضایا و یافته های آن پنج سؤال، پاسخ سوال ششم را بیان كرده و تجویز ها و راهبردهای عملی خود را برای برهم زدن وضع موجود شاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی و تأسیس دولت و حكومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه، به شرح زیر صادر می كند:
1. اعتراض خواص و نخبگان به حكومت
2. تبلیغات برای توده ها
3. تعلیمات برای طلاب و عامه مردم
4. انقلاب
امام اعتراض را قدم اول می داند و علما و مبارزین و روشنفكران را به آن دعوت می كند تا به هر شكل آن را متوجه رژیم شاه نمایند و به این وسیله آن را دچار ضعف و سستی كرده و در دل مردم امید و انگیزش ایجاد نمایند.
تبلیغات و تعلیمات نیز به عهده علما و خواص و روشنفكران است كه به آن وسیله، وضع مطلوب جامعه اسلامی و اسلام را تشریح و ابهام زدایی كرده و وضع موجود شاهنشاهی را شرح و نقد و طرد نمایند. پس از این مراحل و با روشن شدن افكار عمومی و شیوع نارضایتی عامه از وضع موجود، زمان انقلاب و براندازی فرا می رسد و باید با بسیج همگان و سازماندهی توده های مسلمان ناراضی، انرژی لازم و ابزار مناسب را به میدان مبارزه آورده و حكومت جائر را ساقط كرد و سپس حكومت اسلام را تشكیل داد تا به آن وسیله وضع مطلوب اسلامی را ایجاد نمود.
توصیه و سخن آخر
در این نوشتار كوتاه فقط فرصت طرح موضوع و فتح بابی در مورد این سؤال بود كه آیا در پس افكار و اعمال سیاسی امام چه طرح و چهارچوبی وجود داشته كه توانسته واقعه عظیم انقلاب اسلامی و تأسیس و استقرار دولت و نظام دینی را ایجاد نماید؟ فرضیه ما این بود كه طرح مزبور دارای پنج ركن منسجم و مرتبط بود كه می توان نام «هندسه سیاسی، نظری و راهبردی ـ مدینه فاضله و وضع مطلوب» بر آن نهاد. در تشریح و اثبات و آزمون وسیع تر، عمیق تر و دقیق تر این فرضیه توصیه های زیر ارائه می شود:
1. بخش های وسیع تری از افكار و گفتار و نوشتار های امام با چهارچوب فوق تحلیل شود.
2. قانون اساسی جمهوری اسلامی با این چهارچوب بررسی شود. مشخصاً اصول دوم و سوم آن مبتنی بر این هندسه هستند.
3. چون قرآن مهمترین منبع و سند اسلامی است و اندیشه امام از آن ملهم است، هندسه سیاسی مذكور را در آیات آن پی بگیریم.
----------------------
[1]. همان، ص 141.
[2]. همان، ص 151.
محمد باقر حشمت زاده- ايدئولوژي، رهبري و فرايند انقلاب اسلامي، ج 2، ص 433- 452 |