1) در جامعهي ما، آموزش رشتههاي مختلف علوم که براي ساختن اين جامعه لازم ميباشد، براي همه فريضه است. آن کساني که بتوانند، حقيقتاً امروز از آن روزهايي است که کسب علم فريضهي شرعي است؛ علاوه بر اين که فريضهي اجتماعي هم است. 26/10/1368
2) اگر علم در نقطهي دوردستي هم باشد، برويد آن را ياد بگيريد. بايد از علماي آنها هم استفاده كنيد و آنها را در علم و صنعت، مورد استفاده قرار بدهيد. بنابراين، بايد از علم و اندوختههاي صنعتي ديگران استفاده كرد؛ اما خود ما هم بايد براي ياد گرفتن و براي ساختن، همت كنيم. 13/9/1370
3) انسان بايد علم را از هر كس كه دارد، ياد بگيرد؛ اما نه اينكه ياد بگيرد تا مزدور او باشد. غربيها براي ملت ايران و ملتهاي مسلمان ديگر، اين را ميخواستند. 13/9/1370
4) علم، متعلق به يك شخص و يك ملت نيست؛ علم، متعلق به بشريت است و بين ملتها دست به دست ميگردد. يك روز بود كه اروپاي متمدن امروز، در نهايت جهل و بيخبري بود؛ مسلمين دانشمندان بزرگ آن روز بودند و علم را به اروپاييها ياد دادند. اين حرفي است كه خود آنها گفتند و ميگويند؛ نوشتند و مينويسند؛ چيز مجهولي نيست كه ما آن را ادعا بكنيم. يك روز علم در آسيا بود، يك روز هم در اروپاست، يك روز هم در يك نقطهي ديگر است. علم، متعلق به همهي بشريت است. علم چيزي نيست كه ملتي بگويد مال من است و مال بشريت نيست؛ نه، علم متعلق به بشريت است. ما هرجا علم را پيدا كرديم، آن را به دست ميآوريم. 13/9/1370
5) ما بايد علم را ياد بگيريم، براي اينكه خودمان كشور را بسازيم. در ميان ملت ما، استعداد و روح خلاقيت زياد است. اين همان ملتي است كه تا چند قرن پيش، مشعلدار علم در دنيا بوده است. ما از لحاظ استعداد و توان علمي بالقوه، چيزي كم نداريم؛ چرا بايد از كاروان علم و صنعت عقب بمانيم، تا آنجايي كه كوچكترين چيزها را هم آنها براي ما درست كنند؟! 13/9/1370
6) گاهي علم در دست دشمن ماست؛ پيش دشمن ميرويم، زانو ميزنيم و از او علم را فرا ميگيريم؛ اين اشكالي ندارد. ارزش علم فراتر از اين است كه انسان به خاطر آن، حتّي سراغ كسي كه با او مخالف است، نرود. 20/9/1370
7) تعليم و تعلّم از هر کسي. مابايديادبگيريم. ديروز اسلام به ماگفت:«حتياگرميتوانيد براي فراگيري دانش به چين برويد.» چين آن روز، با آن فاصله! امروز ما هيچ نقطهاي از دنيا راپيدا نميکنيم که اگربخواهيم طولاني بودن راه را نشان بدهيم، اينطور مثال بزنيم که اين معنارابرساند. 9/2/1371
8) ما بايد از همه، معلومات بياموزيم. منتها علم رابياموزيم. علم را از آنها بگيريم، نه فساداخلاق را؛ نه آلودگيهارا؛ نه اعتيادهاي مضر را؛ نه بيماريهاي خطرناک را؛ نه اين «طاعون امريکايي» که اسمش را «اِيدز» گذاشتهاند و نه بقيه فسادهاي اخلاقي وغيرهرا. اينها را از آنها ياد نگيريد، اما علمشان را چرا. 9/2/1371
9) شما بايد علم را دوست بداريد، ارزش بدانيد، آن را براي خدا و با نيّت خالص دنبال کنيد. 22/2/1377
10) امروز آن دوراني است که بايد با ابزار دانش و معرفت و تلاش علمي، کاري کنيم که عقبافتادگيهاي تحميلي دوران طولاني سلطه استبداد در اين کشور، جبران شود. 12/6/1377
11) خود را به علم و معرفت و پارسايي مجهز کنيد. 21/11/1377
12) اسلام عزيز بزرگترين مشوّق علم است و چنين بود که در طي قرنهاي پيدرپي، مسلمانان پرچم دانش و معرفت و پيشرفت علمي را در همهي جهان در دست داشتند، و امروز که پس از دوران تلخ تسلّط سياستهاي بيگانه بر کشورمان، بار ديگر ملت ايران آزادي از نفوذ استکبار جهاني را ميآزمايد، جهاد علمي يکي از بزرگترين فرائض ما است. 6/7/1378
13) استعداد هست، همّت هم هست. ما بايستي امکان فراهم کنيم تا فرد مستعد بتواند از لحاظ علمي خودش را پيش ببرد؛ از لحاظ تحقيقات بتواند خودش را اشباع کند تا ديگران نتوانند بيايند از اين سرمايه کشور بهرهبرداري کنند. 19/7/1378
14) خودتان را از لحاظ علم مجهّز کنيد. علم از جملهي چيزهايي است که تا آخر عمر براي انسان مفيد است. اگر بر اين علم، عمل خوب و ماندگاري مترتّب شود، براي بعد از مرگ هم مفيد خواهد بود. 8/12/1379
15) بايد فراگرفت؛ اما نبايد صرفاً مصرف کننده فرآوردههاي علمي ديگران بود. بايد علم را به معناي حقيقي کلمه توليد کرد. البته اين کار، روشمندي و ضابطه لازم دارد. 9/12/1379
16) عزيزان من! کمبود علم و عقبافتادگي علمي ما را جبران کنيد؛ و اين با درس خواندن، فکر کردن، کار کردن و شجاعت علمي داشتن حاصل ميشود. 12/8/1380
17) بايد رفت و علم را براي ملت و کشوري که متعلّق به آن هستيم، به دست آورد. 3/7/1381
18) گرفتن علم از ديگران، با گرفتن فرهنگِ ديگران اشتباه نشود. اين مغالطه بزرگي است که کسي بگويد علم غربيها خوب است، پس فرهنگ و سيستم زندگي و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اينها با هم ملازمهاي ندارد. علمشان خوب است؛ اما اين علم، پروريده و ساخته اين فرهنگ نيست؛ حتّي اين فرهنگ به اين علم ضرر هم ميزند. علم، موّلدها و عناصر به وجودآورنده خاص خود را دارد؛ بايد آنها را پيدا کرد. 3/7/1381
19) ما نبايد به ترجمه و فراگيري اندوختههاي ديگران اکتفا کنيم. نه اينکه فرا نگيريم؛ هيچ کس نميگويد از ديگران فرا نگيريم؛ چرا، بايد فرا گرفت؛ ليکن علم را بايد توليد کرد. 3/7/1381
20) نبايد به فراگيرى قانع باشيم؛ بايد هدفِ تحقيق و آموزش ما توليد علم باشد؛ يعنى رسيدن به آنجايى كه نوآوريهاى علمى در فضاى موجود بشرى، از آنجا شروع مىشود. 8/8/1382
21) عدهيي فکر ميکنند چون غربيها از لحاظ علمي بر ما برتري دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگي و روابط اجتماعي و سياسيمان را از آنها ياد بگيريم؛ اين اشتباه است. اگر استادي در کلاس به شما درس بدهد و خيلي هم استاد خوبي باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگي انتخاب کنيد که او ميپسندد؟ اگر اين استاد عادت بدي هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ 17/4/1383
22) علم آنها بيشتر است؛ خيلي خوب، ما علمشان را ياد ميگيريم و اگر هزينهيي هم داشته باشد، ميپردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفتهاند که علم را بايد با پول عوض کرد. امروز بيشترين چيزي که براي غربيها مطرح است، پول است. 17/4/1383
23) غربيها علم را از ما ياد گرفتند...يک روز آنها از ما ياد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها ياد ميگيريم و شاگرد آنها ميشويم و بعد ميشويم استاد آنها. پس نسل دانشپژوه و محقق و پژوهندهي کشور ما بداند؛ امروز اگر برتري علمي با غربيهاست، در آيندهي نه چندان دوري با همت و ارادهي شما ميتوان کاري کرد که فردا آنها از شما ياد بگيرند. 17/4/1383
24) ما ايراني هستيم و بايد ايراني بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم. آنها بيشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما ميرويم علمشان را ياد ميگيريم؛ چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم؛ اين چه منطق غلطي است؟ 17/4/1383
25) واقعيت اين است که ما دويست سال از علم دنيا عقب ماندهايم؛ اما معناي رسيدن به مرزهاي دانش اين نيست که راهي را که اروپاييها در طول دويست سال رفتهاند، ما هم همان راه را در طول دويست سال برويم؛ بعد به آنجايي که امروز رسيدهاند، برسيم؛ نه، اين حرفها نيست؛ ما راههاي ميانبر پيدا ميکنيم. ما علم را از دست اروپاييها ميقاپيم. ما از ياد گرفتن ننگمان نميکند. اسلام ميگويد قوام دنيا به چند گروه است؛ يکي از آنها کساني هستند که وقتي نميدانند، در صدد ياد گرفتن باشند؛ از يادگرفتن ننگشان نکند. ما دانشهايي را که امروز فرآوردهي ذهن و مغز و عقل بشر است، ياد ميگيريم؛ آنچه را که بلد نيستيم، با کمال ميل ميآموزيم و به استادمان هم احترام ميکنيم. به کسي که به ما علم بياموزد، بياحترامي نميکنيم؛ اما گرفتن علم از ديگري نبايد به معناي اين باشد که شاگرد بايد تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگرديم، فردا ميشويم استاد آنها؛ کما اينکه آنها يک روز شاگرد ما بودند، اما الان شدهاند استاد ما. 17/4/1383
26) ما هر جا دانش را پيدا کنيم، آن را از آنها خواهيم گرفت. ما از گرفتن دانش از ديگران ابا نداريم. ننگمان نميکند شاگرد دانش ديگران باشيم؛ اما ننگمان ميکند که هميشه شاگرد باقي بمانيم. شاگردي ميکنيم و علم را ياد ميگيريم؛ اما بر علم ميافزاييم؛ اين، هدف وافق کار علمي در کشور ماست. 18/2/1384
27) آزادفکري و توليد علم و امثال اينها آرمان جوان است و براي اينکه به اين آرمان برسد، به علم و فعاليت سياسي منظم و صحيح و کسب تجربه و دانايي احتياج دارد. جوان بايد در خود دانايي را بهوجود بياورد. دانايي،فقط علم آموختن نيست؛ دانايي به انديشمندي هم ارتباط پيدا ميکند. 19/2/1384
28) ما علم را از همه کس ميگيريم؛ حرفي نداريم. اسلام به ما گفته: «اطلبوا العلم ولو بالصّين». صين يعني چين. چينِ آن روز وارث يک تمدن کهن و پيشرفته بود، با آن فاصله؛ و مطلقاً هم بويي از اسلام به مشامشان نرسيده بود؛ در عين حال پيغمبر فرمود علم و دانش و تجربه و - به زبان امروزي ما - فناوري را هرجا بود، برويد طلب کنيد؛ يعني شاگرد عالم بشويد، در مقابل عالم زانوي ادب بزنيد و از او ياد بگيريد. 19/2/1384
29) علم را اسلام قدسيت بخشيده، علم يك امر مقدس است؛ دنبال علم رفتن داراى قدسيت است. 29/10/1384
|