1) عالمي که علم خود را کتمان ميکند، لعنت شدهاست! اين فقط مخصوص علمِ دين نيست که البته حساب جداگانه و اهميت ويژهاي دارد. پزشکي که علم خود را کتمان کند و به شاگردانش تعليم ندهد؛ مهندسيکه علم خودراکتمان کند؛ کارگر خبرهاي که تجربه و علم خود را کتمان کند و در انحصار خويش قرار دهد، و هر کس ديگر که علم خود را کتمان کند، لعنت شده است؛ مگر وقتي که ارائه علم و افشاي مطلب علمي، بهطور عام مفسدهاي داشته باشد.به هر حال بايد محيط جامعه، محيط تعليم وتعلّم و يادگرفتن وياد دادن شود. 9/2/1371
2) به آن کسي که استعداد درخشاني داشته، رفته تحصيلات عالي کرده و حالا به کشور برگشته است بايد برسند. بايد به او توجّه کنند؛ راه را برايش بگشايند و وسيله تقويت ديگران را براي او فراهم نمايند. 19/7/1378
3) پيشرفت علمي، احتياج به نوعي ايمان دارد. آدم لاابالي و بيبندوبار و هرزه و کسي که دنبال بازده نقد و بازده شخصي است، معمولاً دنبال تحقيقات دشوار علمي نميرود. 19/7/1378
4) حالا که معلوم شد شما بحمدالله استعداد خوبي داريد، آن را به کار بيندازيد. مطمئنّاً در آينده نهچندان دوري ثمرات شيرينش ديده خواهد شد؛ هم شما خودتان خواهيد ديد، هم انشاءالله کشور مشاهده خواهد کرد. 19/7/1378
5) دنبال علم رفتن زحمت دارد؛ گاهي محروميت دارد؛ گاهي مشکلات دارد. اگر ايماني در دل انسان حاکم باشد، کمک خواهد کرد که انسان بتواند اين راه دشوار را طي کند. 19/7/1378
6) هوش وافر،ذخيره علمي لازم و مجاهدت فراوان براي فراگيري،از عواملي است که براي به دست آمدن قدرت علمي، لازم است؛ اما اين کافي نيست. اي بسا کساني که از قدرت علمي هم برخوردارند،اما ذخيره انباشته علمي آنها هيچ جا کاربُرد ندارد؛کاروان علم را جلو نميبردويک ملت رااز لحاظ علمي به اعتلاء نميرساند. بنابراين جرأت علمي لازم است. 9/12/1379
7) نخبگان علمي در هر رشتهاي که هستند، بايد براي تقويت و توليد علم در داخل تلاش کنند. 3/7/1381
8) همّت جامعه علمي ما بايد به توليد علم گماشته شود. 3/7/1381
9) همّت کنيد کشور را از لحاظ علمي بسازيد. 3/7/1381
10) استعداد به تنهايي کافي نيست. تأکيد بنده اين است: استعداد شرط لازم است، نه شرط کافي. در کنار استعداد، تلاش و مجاهدت عالمان، انديشمندان و استادان هم لازم است. 22/8/1381
11) اين خود يک حقيقت و توقّع بجايي است که بايد اهل علم در محيط دانشگاه به توليد علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمينه علم - به همان چيزي که بنده از آن به نهضت نرمافزاري در محيط علمي تعبير کردم - بپردازند؛ ما نياز به اين موضوع داريم. البته دستگاههاي دولتي بزرگترين مسؤوليت را دارند. 22/8/1381
12) حافظ بودن كافى نيست؛ بعضيها اكتفا مىكردند به اين كه دانستههاى ديگران را حفظ كنند؛ اما امروز اين ميل، عزم و احساس در خيلى از جوانان، اساتيد و نخبگان ما بهوجود آمده كه بايد علم را توليد كرد. 21/11/1382
13) نخبه علمى در ميدان پرورش، پيشرفت و توليد علم بايستى مثل يك سرباز كار كند؛ اگر هم نكرد، كسى يقه او را نخواهد گرفت؛ ليكن يك روز يقه همه ملت و كشور را مشكلات اساسى و بزرگى خواهد گرفت. 21/11/1382
14) کار عالمانه به معناي قلنبه سلنبهگويي نيست، بلکه کار عالمانه، يعني کار مُتقن و صحيح؛ ولو اينکه با زبان همهکس فهم و مردمي گفته شود. 28/2/1383
15) ما شعار نهضت نوآوري علمي و جنبش نرمافزاري را مطرح کردهايم؛ انتظار اين بوده است که اهل علم، اهل دين، اهل قلم، اهل دانشگاه و اهل حوزه در اين جهت حرکت کنند، و بسياري حرکت کردهاند؛ اما ميبينيم بعضي با اين نياز حقيقي - که حرکت علمي، نياز حقيقي اين کشور است - همراهي نکردند. اينها نشانههاي خوبي از مجموعههايي که اينطورند، ارائه نميدهد. 15/4/1383
16) دستگاههاي مسؤول کشور، دستگاههاي دولتي، دستگاههاي گوناگون، قانونگذاران، دانشگاهها، مديريتهاي علمي و دانشگاهي و پژوهشي کشور، آموزش و پرورش، همه بايد سخت تلاش کنند. ما که راه را پيدا کردهايم، ما که ميدانيم بايد اين راه را برويم و خود را به اين قلهي بلند برسانيم، بايد کار کنيم. البته سخت است؛ عرقريزي دارد، خستگي دارد، بعضي آدمهاي سستعهد وسط راه احساس خستگي ميکنند و برميگردند؛ اما اکثريت خواهند رفت. بايد اين راه را برويم؛ اين کارِ دشواري است - کار آساني نيست - امّا اين کار دشوار را ميتوانيم بکنيم و به فضل الهي خواهيم کرد. 17/4/1383
17) عزيزان من! شماها نخبهايد؛ عزيزيد و نور چشم ما هستيد؛ اما يادتان باشد که هرچه عالمتر و نخبهتر ميشويد، متواضعتر شويد؛ اين را فراموش نکنيد. مبادا نخبه بودن خدا نکرده در شما نخوت ايجاد کند؛ نخبه بودن ملازمهيي با نخوتگرايي ندارد. 5/7/1383
18) فضاي نخبگي در کشور با فضاي تکبر بکلي بايد جدا شود. هرچه شما موفقيتهاي علميتان بيشتر شد، هرجا به تحقيق جديدي دست يافتيد و توفيق بيشتري پيدا کرديد، متواضعتر، مردميتر و خلاصه، خاکيتر شويد؛ اين است که ميتواند تداوم پيشرفتها و فايدهي وجود شما را بيشتر کند. 5/7/1383
19) ايمان با علم فرق دارد. انسان گاهي به حقيقتي عالم است، اما گرويدهي به آن نيست. يعني در ايمان، فقط دانا بودن و عالم به صدق بودن کافي نيست؛ چيزي اضافهي بر اين علم لازم است. البته ايمان بدون علم هم ممکن نيست - ايمان با شک و ترديد معنا ندارد - اما علم به تنهايي هم براي ايمان کافي نيست. 20/8/1383
20) ترويج علم اگر چند مقدمه داشته باشد، يکي از آنها تکريم عالم است. 26/9/1383
21) يک انسان عالم که براي خودش جايگاهي در معرفت علمي قائل است، در مقابل هر قدرت پولي و سياسييي قرار بگيرد، در ظاهر ممکن است الزاماتي او را مجبور به کرنشها و کوتاهآمدنهايي بکند؛ اما در دلِ خود براي خودش عزت قائل است. موجودي خودش را با تهيدستي طرف مقابلش مقايسه ميکند، لذا احساس عزت و احساس اعتمادبهنفس و احساس غرور ميکند. يک ملت هم عيناً همينطور است. 17/10/1383
22) اينکه بنده راجع به پيشرفت علم اينهمه تأکيد ميکنم، بهخاطر اين است که عالم شدن و دست يافتن به علم و فناوري، نقش بسيار زيادي را در اين آينده ايفا ميکند. اين آينده، متعلق به شما جوانهاست و بدانيد که روزهاي عزت و شوکت حقيقي ملتها را انشاءالله خواهيد ديد و ثمرهي اين ايستادگيها را خواهيد چشيد. 19/10/1383
23) عالم ولو مورد انکار قرار بگيرد و علم او را کسي نشناسد، نفس دارا بودنِ اين علم، يک ارزش است. درست است که علم، مقدمهي عمل است؛ درست است که دانايي وسيلهي توانايي است؛ اما اين توانايي، اين عمل، لزوماً هميشه آن چيزي نيست که قابل تبديل به ثروت مادي باشد؛ بايد ما اين نگاه را تقويت کنيم. ممکن است در يک جامعهيي به خاطر فقر امکانات يا کمبود تجربه، نتوان مابهازاي مادي را در مقابل دانش يا تحقيق يا هنر يا اينگونه سرمايههاي معنوي ارائه کرد. 14/2/1384
|