1) پيغمبر براي اين مبعوث شده بود که مردم را تعليم دهد و تزکيه کند؛ «يعلّمهم الکتاب و الحکمة و يزکيهم»؛ يا در جاي ديگر «يزکيهم و يعلّمهم الکتاب و الحکمة». 12/10/1376
2) هر کس که خود را در معرض رياست، امامت و پيشوايي جامعه ميگذارد - در هر محدودهاي - اوّل بايد شروع به تأديب و تربيت خود کند؛ بعد شروع به تربيت مردم کند. يعني اوّل خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ ديگران برود. ميفرمايد: «وليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه»؛ اگر ميخواهد ديگران را تربيت کند، بايد با سيره و روش و رفتارِ خود تربيت کند؛ نه فقط با زبان خود. به زبان بسيار چيزها ميشود گفت؛ اما آن چيزي که ميتواند انسانها را به راه خدا هدايت کند، سيره و عمل کسي است که در محدودهاي - چه در آفاق يک جامعه و، چه در محدودههاي کوچکتر - او را به عنوان پيشوا و معلّم و کسي که مردم بناست از او پيروي کنند، منصوب کنند. بعد ميفرمايد: «و معلّم نفسه و مؤدّبها احقّ بالأجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم»؛ کسي که خود را تعليم ميدهد و تأديب ميکند، بيشتر مستحقِّ اجلال و تکريم است، از آن کسي که ميخواهد ديگران را تأديب کند، در حالي که خودش را تأديب نکرده است. 2/2/1377
3) در بلند مدت، هيچ چيز به اندازهي تعليم و تربيت اهميت ندارد. 2/2/1377
4) بايستي به تربيت ديني و گرايشها و روحيهي پُرشور انقلابي جوانان در دانشگاه اهميت داد. فقط با زبان هم نميشود. اين کار، مقدماتي لازم دارد. 9/2/1377
5) تزکيه و تعليم، جزو وظايف اصلي پيغمبر است. در جوامع اسلامي، مسؤولان بايد همان راه را بروند؛ بايد تعليم دهند و تربيت کنند؛ بايد ايمان ديني را در ذهنها تقويت و راسخ کنند. 18/2/1377
6) قدر تعليم و تربيت و معلمي و سنگر فرهنگي را بدانيد. 18/2/1377
7) معناي هدايت مردم اين است که بر اثر تعليم و تربيت درست و راهنمايي مردم به سرچشمههاي فضيلت، کاري بشود که خواست مردم در جهت فضايل اخلاقي باشد. 21/3/1377
8) مسألهي فرهنگ و تعليم وتربيت، مسألهي اول در نظام ماست. 21/3/1377
9) تعليم بايد طوري باشد که ذهن را بسازد، مغز را فعّال کند و در درجه اوّل، شوق به دانستن را در دل متعلّم ايجاد نمايد. 28/10/1377
10) در حقيقت، بخش عمده و بدنهي فوتيتر و فوريتر، همين بخش مربوط به فرهنگ کلاسي و آموزشي و تخصصي و انسانسازي - به معناي تربيت آدمهاي کارآمد و نيروي انساني - است. توليد نيروي انساني کارآمد براي ادارهي انقلاب، از دبستانها و حتّي تا حدودي ماقبل دبستانها شروع ميشود و به دانشگاهها و مراکز تحقيق و مراکز عالي ميرسد. شما آقايان، تأمين و اداره و بهسازي اين قضيه را متکفل هستيد. 28/10/1377
11) انقلاب ما آمد، تا انسان صالح تربيت کند. 9/6/1379
12) تعليم کاري بسيار ظريف و دقيق است. تعليم فقط اين نيست که ما مجموعهاي از معلومات را در کاغذ بگذاريم و به دانشآموز بدهيم و بگوييم بخوان؛ بعد هم برههاي از سال را معيّن کنيم تا بيايند امتحان دهند؛ اين، تعليم حقيقي نيست. 9/6/1379
13) امور تربيتي خوب است، معلم تربيتي خوب است، گويندهي تربيتي خوب است؛ اما آن كسي كه از درون خود، موعظه كننده و تربيت كنندهيي نداشته باشد - «واعظ من نفسه» - اين تربيتها به كارش نميآيد. 12/9/1379
14) در قرآن وظيفه انبيا، تزکيه و تعليم است. بعضيها از جلو قرار گرفتن «يزکيهم» در دو آيه قرآن بر «يعلّمهم»، استفاده کردهاند که تزکيه از تعليم هم بالاتر است. ميتواند اين طور باشد. حدّاقل اين است که تزکيه در کنار تعليم است؛ «يزکيهم و يعلّمهم الکتاب و الحکمة»؛ آن هم تعليم کتاب و حکمت، نه تعليم چيزهاي پيش پا افتاده. اين در کنار تزکيه است؛ بنابراين تزکيه خيلي والاست. تزکيه، يعني تربيت. 12/9/1379
15) تلاش کنيد و عناصر جوان و مؤمن را تربيت نماييد. 24/12/1379
16) يکي از کارهايي که وجدان کاري لازم دارد، تعليم و تربيت است. 24/12/1379
17) هر تلاش و اقدامي، هر تربيت جمع جواني و هر پيمودن راه علم و تربيت و تکميل نفسي که در هر بخش از بخشهاي دستگاههاي عظيم اين کشور انجام ميگيرد، يک عبادت، يک کار ماندگار و يک حسنه است. 24/12/1379
18) فقط «علم «نيست؛ «تربيت» کنار علم حتماً هست. 24/12/1379
19) در روزهايى كه با ياد تعليم و تربيت و توليد و كار ارتباط دارد، بايد نام پيغمبر اكرم را به ياد آورد و بر زبان جارى كرد؛ چرا كه آن بزرگوار معلّم بشر و برافرازنده پرچم تعليم و تربيت و تكريم كار و تلاش بود. آن بزرگوار فريادِ عدالت و تكريم انسان و برداشتن تبعيضها در جامعه و اهتمام به معنويت و فضيلت روحى و معنوى را در جهان بلند كرد. امروز هم طنين همان صداها در فضاى تاريخ و دنياى كنونى به گوش مىرسد. 24/12/1379
20) خدا را سپاسگزاريم که در مزرعِ الهي عظيم و بالندهاي به وسعت ايران اسلامي، در هر گوشه، به برکت قرآن و تعاليم اسلامي، نهالهاي برومند در حال روييدن و باليدن است. برکت يک نظام الهي و اسلامي و انساني و مردمي، در همين است که استعدادها ميجوشد و شکوفا ميشود؛ انسانها سرزمينهاي ناشناخته و ناپيمودهاي از تکامل بشري را طي ميکنند و جامعه، بتدريج، به سمت کمال پيش ميرود. همانطور که مزارع گياهي را، سرزمينِ با استعداد و باران رحمت حق و تربيت باغبان ماهر، شکوفا ميکند و رنگين کماني از ميوهها و گلها ميسازد؛ در مزارع انساني و بشري هم، يک کشور آزاد و مستقل، با تربيت قرآني و اسلامي و باران رحمت احکام و معارف نوراني اسلام، همين بالندگي و شکوفايي را پيدا ميکند. 26/12/1379
21) تعليم با تزکيه متفاوت است. اگرچه تعليم چنانچه به شيوهي صحيح و با متد درست انجام بگيرد، تزکيه را هم در خود دارد؛ اما تزکيه جريان مستقلي است. 26/12/1379
22) تعليم و تأديب پيغمبران به عنوان شاگردان مخصوص حضرت احديّت، امري است که وجود دارد؛ اما بعثت چيزي علاوه بر آن تعليم است. در بعثت، تعليم، تهذيب و تزکيه هم هست؛ اتيان کتاب و حکمت هم هست؛ اما فقط اينها نيست، چيزي اضافه بر آن وجود دارد که همان برانگيختن است. اين انسان برانگيخته ميشود، تا سرمايهاي را که به او داده شده است، به کار اندازد و به وسيله آن، بشريّت را به سر منزلي که بايد برساند، برساند. يعني حرکت را شروع ميکند. معناي بعثت اين است. بعد از آن که قدم اوّل و اين حرکت، با جوشش وحي الهي در قلب مقدّس پيغمبر و با تحمّل وحي الهي آغاز شد، آن وقت محتواي بعثت - که يک محتواي جديد است و به معناي ساختن دنياي جديد و برهم زدن نهادهاي باطل و ساقط و توأم باظلم و عدوان است - يعني تحقّق بعثت در خارج نيز شروع ميشود که به مبارزه احتياج دارد. 20/3/1380
23) هميشه سفره تعليم و تربيت الهي بر روي پيغمبران و اوليا باز است؛ «و علّم آدم الاسماء» تا آخر هم وجود داشته است. 11/5/1380
24) تعليم و تزکيه با يکديگر است؛ اين دو را از هم جدا نکنيد. 11/5/1380
25) تمام عبادات و تکاليف شرعياي که من و شما را امر کردهاند تا انجام دهيم، درحقيقت ابزارهاي همين تزکيه يا همين تربيت است؛ براي اين است که ما کامل شويم. 26/4/1381
26) اگرانسان تعليم درست وتزکيه درست شود، همان مادّه مستعدّي است که درکارخانه مناسبي شکل مطلوب خود را پيدا کرده و به کمال رسيده است. هم در اين نشئه وجود او منشأ برکت و خير و مايه آبادي جهان و آبادي دلهاي انسانهاست، هم وقتي وارد نشئه ديگر شد و به عالم آخرت قدم گذارد، سرنوشت او همان سرنوشتي است که همه انسانها از اوّل تا امروز مشتاق آن بودهاند؛ يعني نجات، زندگي ابدي سعادتمندانه و بهشت. لذا انبيا از اوّل تا نبّيمکرّم خاتم صلّياللهعليه وآله سلّم، هدف خود را تعليم و تزکيه معيّن کردهاند: «يزکيهم و يعلّمهمالکتاب والحکمة». انسانها را، هم تربيت عقلاني و فکري ميکنند و هم تربيت روحي. 26/4/1381
27) خداي متعال بشر را طوري آفريده است که به تربيت احتياج دارد. هم از بيرون بايد او را تربيت کنند، هم از درون خودش بايد خودش را تربيت کند. در مقوله مسائل معنوي، اين تربيت، يکي تربيت فکر و قواي عقلاني اوست که محلّ اين تربيت، تعليم است و يکي تربيت نفس و قواي روحي و قوه غضبيّه و شهويّه اوست که نام اين تربيت، تزکيه است. 26/4/1381
28) حکومت اسلامي براي اين است که انسانها در اين فضا تربيت شوند، اخلاق آنها تعالي پيدا کند، به خدا نزديکتر شوند و قصد قربت کنند. 26/4/1381
29) تربيت انسانها کار تدريجي است؛ کار دفعي نيست. 26/4/1381
30) پرورش فقط ديندار شدن و عمق ايمان يافتن نيست كه ما دنبالش هستيم. پرورش تأثير خودش را در رفتارها، برخوردها، رشد شخصيت، تقويت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمهى استعداد نشان مىدهد. بنابراين مسئلهى پرورشى، يك مسئلهى مهم است. 26/4/1381
31) مهمترين كارى كه بايد امروز در كنار آن قاعدهسازى انجام بگيرد، اين است كه به مقولهى پرورش - به هر شكلى - اهميت داده شود ؛ نه چون ما مسلمانيم، مسئله فقط اين نيست. امروز در دنياى غربِ از لحاظ دانش و فناورى پيشرفته، مسئلهى پرورش در بسيارى از كشورها جزوِ آن مبانى اصلى است؛ مسئول و مأمور پرورشى وجود دارد. به پرورش اهميت مىدهند. 26/4/1381
32) عزيزترين فرآورده عالم خلقت، انسان خوب و انسان پاکيزه است. همين انسان اگر بد تربيت شود، از بدترين بدهاي آفرينش، از حيوان درنده، از وحشي و از جماد پستتر است. معلّم کسي است که انسان را آن چنان پرداخت ميکند که گوهر وجود و نورانيت او، تلألؤ کند و خود را نشان دهد. ببينيد اين شغل چقدر عظيم و باارزش است! 10/2/1382
33) اگر بشر تحتِ تربيت الهي - که با اراده خود او قابل تحقّق است - قرار گيرد، اين حيات طيّبه در نفس او به وجود خواهد آمد و محيط را هم طيّب و طاهر خواهد کرد و اگر اين تربيت الهي نباشد و عزم و ارادهاي را که انسان براي پيمودن راه خدا با آن، احتياج دارد از دست بدهد و خود را در دست هواها و هوسهاي بشري رها کند، در حدّ حيوانيّت باقي خواهد ماند و حيواني خطرناکتر از حيوانهاي ديگر خواهد شد. 15/4/1383
34) سلامت محيط پرورش آدمي، به معناي آن است که بشر با خداي خود، با درون خود، با همنوعان خود و با طبيعت پيرامون خود با صلح و سلامت رفتار کند. صلح به اين معناي عام يکي از بزرگترين نيازهاي بشر براي رشد و تعالي و رستگاري است. 15/4/1383
35) ما بايد خودمان را بسازيم و پيش ببريم. ما بايد خودمان را تربيت کنيم. 5/7/1383
36) بايد انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکيه شوند، تا اين کره خاکي و اين جامعه بزرگ بشري بتواند مثل يک خانواده سالم، راه کمال را طي کند و از خيرات اين عالم بهرهمند شود. هدف همه نبوّتها و بعثتها اين است. هرکدام از انبيا به نبوّت مبعوث شدند، اين اقدام بزرگِ تعليم و تربيت را تا آن حدّي که امکانات زمان اجازه ميداد، پيش بردند؛ اما دين خاتم و نبي خاتم بايد اين حرکت عظيم الهي را ابديّت بخشد. 12/2/1385
37) بايد تعليم وتربيت مستمرّي از موضع حکومت و قدرت سياسي-آن هم قدرت سياسي کسي مثل پيغمبر؛ يعني معصوم-اين جامعه بشري را بتدريج پيش ببرد و تربيت کند و ناهنجاريها را در ميان آنها کاهش دهد تا بشريت بتواند به آن نقطهاي که شروع زندگي سعادتمندانه همه انسانهاست-که ما آن دوره را، دوره حضرت وليعصر ارواحنافداه ميدانيم - برسد. 12/2/1385
38) گاهى ممكن است يك كسى مدرك دانشگاهى هم نداشته باشد، اما خبره باشد در يك رشتهاى، در يك كارى. ما در مشهد تعدادى از اين اهل ادب و شعر را داشتيم كه هيچ تحصيلات دانشگاهى - بلكه بعضىشان پائينتر از دانشگاهى - نداشتند، اما استاد بودند؛ ناصرخسروشناس، مسعود سعد سلمانشناس، سعدىشناس، حافظشناس، صائبشناس، بهتر از خيلى از اساتيدى كه در دانشگاه تحصيل كردند در رشتهى ادبيات! عين همين مطلب در بخشى از دانشهاى ديگر ممكن است وجود داشته باشد كه از اينها نبايد خود را محروم كرد . ۱۳۸۷/۰۲/۱۲
39) طراحان فكور و انديشمند، در زمينههاى سازماندهى و شكل دادن به محيطهاى درسى و كلاسهاى درسى و محتواى آنها و تربيت معلمين و ترسيم خطوط مهم و روشن در مجموعهى آموزش و پرورش، بايد كارهاى تحولآميز و مهم بكنند؛ اين البته به همكارى خود بدنهى آموزش و پرورش احتياج دارد؛ بيرون از آموزش و پرورش، كار زيادى براى آموزش و پرورش نمىشود كرد. در خود مجموعهى آموزش و پرورش، افراد فرزانه، برجسته، باهوش و بااستعداد فراوانند كه مىشود از استعداد آنها براى پيشبرد آموزش و پرورش و رفع خلأها و كمبودها استفاده كرد. ۱۳۸۶/۰۲/۱۲
40) اگركشورى بخواهد به عزت مادى، به سعادت معنوى، به سيطرى سياسى، به پيشروى علمى، به آبادانى زندگى دنيا، به هر آرزوئى، بخواهد دست پيدا كند، بايد به آموزش و پرورش به عنوان يك كار بنيادى، مقدماتىِ لازم بپردازد. ۱۳۸۶/۰۵/۰۳
41) ببينيد ما چه ميخواهيم؟ محصول و خروجى آموزش و پرورش را چه ميخواهيم باشد؟ اول اين را مشخص بكنيم؛ ترسيم بكنيم؛ بعد ببينيم كه براى ساختن يك چنين موجودى، يك چنين مردى، زنى، جوانى، چه كارهاى مهم و اساسى، چه تعاليمِ لازم، در خلال چه برنامهى آموزشى بايد داده شود، تا اين موجود پرورش پيدا كند. آن وقت آدمهاى كارآمدمان بنشينند آن نظام را تعريف و تدوين كنند و با شجاعت لازم وارد ميدان شوند و تشكيلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعريف كنند و تحقق ببخشند. اين، ميشود تحول حقيقى و بنيانى. ۱۳۸۶/۰۵/۰۳
42) مسئلهى ديگر، مسئلهى فعاليتهاى پرورشى است كه اشاره كرديم. يكى از بهترين سنتهائى كه در اين كشور بعد از انقلاب گذاشته شد - مرحوم شهيد باهنر كه رحمت و رضوان خدا بر او باد، پايهگذار اين كار بود - همين معاونت پرورشى است. آمدند به بهانههائى اين را تعطيل كردند. حالا نميخواهيم سوءظنگونه به اين مسئله نگاه كنيم، اما بههرحال كجسليقگى بود. به اين عنوان كه پرورش بايد به وسيلهى معلمين متنوع در كلاسها انجام بگيرد و نبايد جدا باشد، اين كانونى را كه مخصوص اقدام پرورشى بود، تعطيل كردند. بله، من هم عقيدهام همين است. من هم عقيدهام اين است كه شماى معلم فيزيك يا رياضيات يا هندسه يا ادبيات يا علوم اجتماعى يا هرچه، ميتوانيد معلم دين و معلم اخلاق و پرورشدهندهى اخلاق در دانشآموز خودتان باشيد. گاهى يك معلم رياضى در هنگام حل يك جدول رياضى يك كلمه ميگويد كه آن كلمه در اعماق قلب دانشآموز اثر ماندگارى ميگذارد. اين را همهى معلمين بايستى وظيفهى خودشان بدانند. و من به شما عزيزانى كه اينجا حضور داريد و به همهى معلمها - هرچه تدريس ميكنيد - عرض ميكنم كه از اين مسئله غفلت نكنيد كه تربيت كردن هم جزو كار شماست؛ و چه بهتر كه با نفوذ معلمى، با تأثير روحىِ معلم بر متعلم - از اين امكان - استفاده كنيد و يك نقطهى روشن و نورانىاى در قلب دانشآموز باقى بگذاريد. يك كلمه از خدا، يك كلمه از پيغمبر، يك جمله از قيامت، يك كلمه از معنويت و سلوك الىاللَّه و محبت به خدا، گاهى ممكن است از شما به عنوان دبير رياضى يا دبير ادبيات يا معلم كلاس اول دبستان يا دوم دبستان صادر شود كه شخصيت اين كودك يا اين نوجوان، اين انسانى را كه مخاطب شماست، شكل مطلوب بدهد كه از صد ساعت حرف زدن در شكلهاى ديگر اثرش بيشتر باشد. اين به جاى خود محفوظ؛ اين وظيفه است، لكن نافى اين نيست كه ما در آموزش و پرورش يك بخشى داشته باشيم كه به طور متعهد و مسئول، نگران قضيهى پرورش باشد؛ چون ميدانيم آموزشِ بدون پرورش راه به جائى نخواهد برد، آموزشِ بدون پرورش همان بلائى را بر سر جوامع انسانى خواهد آورد كه امروز بعد از گذشت صد سال، صدوپنجاه سال يا بيشتر، جوامع غربى دارند آن را احساس ميكنند. اينها از آن چيزهائى است كه آثار آن ده ساله و بيست ساله ظاهر نميشود؛ يكوقت چشم باز ميكنيد، مىبينيد يك نسل ضايعشده است و كاريش نميشود كرد. ۱۳۸۷/۰۲/۱۲
43) اصلِ مدرك را بنده قبول دارم، اما مدركزدگى آفت مدرك است. ۱۳۸۶/۰۹/۰۸
|