1. واژه شناسی و تعریف
واژه سكولاریسم(1) برگرفته از واژه لاتینی secularis، مشتق از seculum به معنای «نیا» یا «گیتی» در برابر «مینو» است. و مفهوم كلاسیكِ مسیحیِ آن نقطه مقابل ابدیّت و الوهیّت است. سكولار یعنی آن چه به این جهان تعلّق دارد و به همان اندازه از خداوند و الوهیّت دور است. سكولاریسم با لِحاظ تبار لغوی خود، همان مخالفت با تعلیم شرعیّات و مطالب دینی، عرف گرایی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی است. مثلاً secular laws به معنای قوانین عرفی، و secular mysticism به معنای عرفان ناسوتی است. در زبان انگلیسی متضادّ secular (دنیوی و عرفی) واژه sacred (مقدّس و دینی) است. از نظر اصطلاح این واژه در سیر تاریخ، معانی گوناگونی به خود گرفته است: اولین بار در معاهده وستفالی (1648) به مفهوم خروج سرزمین هایی از تملّك كلیسا به كار رفت. پس از آن به مرور، معانی دیگری هم چون، ترخیص كشیشان، تفكیك دین از سیاست، تفوّق دولت بر كلیسا، تقلیب دین، و در نهایت طرد دین از ساحت حیات اجتماعی انسان را به خود گرفت.
شاید بتوان به عنوان یك تعریف نسبتاً جامع در معنای نهایی و مصطلح آن بگوییم: سكولاریسم عبارت است از، گرایشی كه طرفدار و مروّج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حكومت، علم، عقلانیّت، اخلاق و ... است. سكولاریسم در این معنای مشخّصِ عمدتاً یكی از ویژگی های تمدّن و فرهنگِ دوره های جدید است و یكی از مؤلّفه های مدرنیته غربی محسوب می شود. قرار دادن یك معادل دقیق در قبال واژه سكولاریسم كار آسانی نیست. با این وجود واژه هایی چون دنیا گرایی، دنیا زدگی، دنیوی گرایی، جدا انگاری دین از دنیا، لادینی، دین گریزی و عرفی گرایی را برای این مفهوم گسترده به كار می برند. در زبان عربی واژه «عِلمانیّه» به معنای علم گرایی كه در خود فحوایی مقابلِ دینی دارد و در بر دارنده عقلانیّتِ ابزاری است و نیز «عَلَمانیّه»، مشتق از عالَم (دنیا) را در برابر این واژه به كار می برند.
مفهوم سكولاریسم با «سكولاریزاسیون»(2) تفاوت دارد؛ سكولاریسم یك گونه ایدئولوژی یا مرام و مكتب و طرز فكر است؛ كه جنبه توصیه ای نیز دارد و مبتنی بر مبانی نظری و پیش فرض های خاصّی است. امّا سكولاریزاسیون یك پدیده و فرایند است؛ كه در جامعه و جهان خارج اتّفاق می افتد؛ و یا بنا به تعبیر برخی یك نظریّه توصیفی (در مقابل توصیه ای) و جامعه شناختی است كه در واقع، آن پدیده و فرایند خارجی را توصیف می كند. پس می توان پدیده سكولاریزاسیون را این گونه تعریف كرد: فرایند یا جریانی كه در طیّ آن شئونات سیاسی، اجتماعی و اخلاقیِ جامعه دیانت زدایی یا قداست زدایی می شوند. یا به دیگر سخن، فرایندی است كه بر اساس آن، اندیشه دینی، اعمال دینی، و نهادهای دینی، نقش و اهمیّت اجتماعی خود را از دست می دهند؛ و در نتیجه دین، به شرط بقا به شكل یك امر خصوصی در می آید. در این فرایند مظاهر دینی در اجتماع حذف شده و یا كاهش یافته و بدون حضور دین به تدبیر امور پرداخته می شود. برای واژه سكولاریزاسیون در فارسی برابر نهاده هایی چون عرفی شدن، دنیوی شدن، دیانت زدایی، قداست زدایی، به كار می رود. این نكته را نیز باید به یاد داشت كه، سكولاریسم، به تعبیر بسیاری از جامعه شناسان یك گرایش دین ستیزانه است كه در مواردی كه ممكن باشد، معتقد به حذف دین به طور كلّی و استغنای آدمی از وحی و شریعت است. علاوه بر این نگرش سكولاریستی و حذف نقش دین مربوط به تمامی حوزه های اجتماعی است كه نه تنها مربوط به سیاسیت، بلكه شامل حوزه های اخلاق و هنر و علم و تربیت و اقتصاد نیز می شود. امّا به خاطر اهمیّت و جنجال برانگیزیِ جنبه سیاسی معمولاً بیشتر به آن پرداخته می شود.
2. عوامل و زمینه های اجتماعی و فكری
به نظر پژوهشگران در مورد زمینه های بروز و رشد سكولاریسم، از جمله به موارد زیر می توان اشاره كرد؛ كه بسیاری از این موارد در واقع جزو ادلّه و مستندات و یا مبانیِ جانبداران سكولاریسم نیز محسوب می شود:
2-1. عباراتی از متون مقدّس:
در درجه نخست محقّقان از ادلّه نقلیِ اناجیل موجود و روایات حواریان و نیز تفسیر مقبولی كه در كلیسا موجّه می نمود، یاد می كنند؛ به گونه ای كه به جرأت می توان گفت، بذرهای سكولاریسم در همین متون مسیحی رشد یافته است. تفكیك نهادهای مسیحیّت از سیاست و جداسازی عرصه آن از حكومت و باور داشتن به دو مرجع و یا دو اتوریته مستقلِّ از هم را ارباب كلیسا با استنباط از متونی بدست آوردند كه اینك در منسوب بودن آن به حضرت عیسی(ع) تردیدهای جدّی صورت گرفته است. از جمله در انجیل یوحنّا نقل شده است كه حضرت عیسی(ع) فرمود: «اكنون پادشاهی من از این جهان نیست» (یوحنّا باب 19 آیه 36). یا در جای دیگر گفته شده عیسی چون دانست كه می خواهند او را به زور پادشاه كنند باز تنها به كوه آمد. (یوحنّا باب 6 آیه 15) یا در جای دیگر فرموده است: مال قیصر را به قیصر ادا كنید و مال خدا را به خدا. (متی باب 22 آیات 18- 22)
2-2. گفته ها و نوشته های حواریان:
مستند دیگر اندیشه سكولاریسم، برخی گفته ها و نوشته های حواریان است كه در دین مسیح جنبه حجّیّت و تقدّس یافته اند. مثلاً پولس قدّیس در نامه ای نوشته است: «هر كس مطیع قدرت های برتر شود؛ زیرا قدرتی جز خدا نیست و آنهایی كه هست از جانب خدا مترتّب شده است و هر كه با قدرت مقاومت كند با ترتیب خدا مقاومت نموده است» (رومیان، باب 13، آیات 1- 6) یا پطرس كه گفته است: «هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت كنید، خواه پادشاه را كه فوق همه است و خواه حكّام را كه رسولان وی هستند». (رساله اول پطرس، باب دوم، آیه 14) بنابراین اندیشه جدایی نهاد دین (كلیسا) و نهاد حكومت از ماهیّت آیین، محرَّف مسیحیّت مترشّح شده است.
2-3. فقدان نظام اجتماعی در مسیحیّت:
علاوه بر این تصریحات فوق، مسیحیّت از سوی دیگر اساساً فاقد نظام و قوانین اجتماعی و حكومتی است، مسیحیان تا نیمه اوّل قرن میلادی خود را موظّف به دستورات تورات هم می دانستند؛ امّا پس از آن «شورای ارشلیم» مركّب از یعقوب، پولس و برنابا به نسخ شریعت موسی(ع) فرمان داد و عملاً آیین مسیحیّت در دستوراتی فردی و اندك خلاصه شد و همین امر به گفته همه صاحب نظران از مسیحیّت یك آیین تك ساحتی باقی گذاشت و زمینه رشد سكولاریسم را فراهم نمود.
2-4. تفسیر متفكّران مسیحی:
تفكیك حكومت از دین، پا به پای تفسیر برخی از متفكّران مسیحی رشد كرد. قدّیس آگوستین (354- 430) نظریّه دو شهر (شهر خدا و شهر دنیا) را مطرح كرد و برای هر یك پادشاهی جداگانه در نظر گرفت. كلاریوس، پاپ سده پنجاهم، اندیشه تفكیك و سكولاریزاسیون را معلول ضعف و نقیصه ذاتی انسان دانست و گفت چون عیسی مسیح از نقیصه آگاه بوده، خود به تفكیك اقدام نموده است.
2-5. فساد در دستگاه دینی (كلیسا):
اوایل قرن چهاردهم و مقارن با دوران نوزایی (رنسانس) صفحه دیگری از سكولاریسم رقم خورد. تا قبل از آن سكولاریزم به مفهوم جدا بودن دو نهاد دین و حكومت بود، كه مبتنی بر ادلّه متنی و عقلی بود؛ امّا پس از آن آرام آرام در سیستم كلیسا مشكلاتی بروز كرد كه مردم البتّه نه در مسیحیّت بلكه در كلیسا و اعتقاد به مشروعیّت اقتدار آن شك كردند؛ مثلاً كلیسا از نظر مالی و اقتصادی دچار فساد شد، روحیه ساده زیستی و زندگی مقتصد كه از نصایح اكید انجیل و آبادی كلیسا بود به فراموشی سپرده شد؛ و كشیشان از راه های وقیحانه و گوناگونی به كسب درآمد پرداختند، مثلاً فروش آمرزش نامه، تصرّف متمایل به منافع شخصی در اموال و موقوفات كلیسا، و در پی آن، به وجود آمدن روحیه دنیا گرایی و سودا گری، از جمله مسایلی بود كه مشام اندیشمندان و مردم را سخت آزار می داد. علاوه بر فساد مالی، مفاسد اخلاقی نیز طبیعتاً دامن گستراند. جان یرومیار (راهب) از آن اوضاع چنین گزارش می دهد: «همه آنها (كشیشان) در شكم بارگی و باده خواری غرق شده اند؛ ... اكنون مجامع راهبان را فاحشه خانه مردمان هرزه و محلّ بازیگران می نامند. یكی از مأموران بازرس به پاپ نوشته است، بسیاری از راهبان قمار می بازند، لب به لعن و نفرین می آلایند، در قهوه خانه می لولند، قدّاره می بندند، مال می اندوزند، و ...». طبیعی است در چنین شرایطی ایمان مردم به مشروعیت اقتدار كلیسا _ یا به اصطلاح شهرِ خدا _ رو به ضعف نهاده باشد. به ویژه كه اتفاقات دیگری هم دست به دست دادند و بر پیكر كلیسا ضربات سختی وارد آوردند. من جمله جابجایی كلیسا از رم _ كه در اذهان حالت فراملّیّتی داشت _ به فرانسه (1303)، كه رشد روحیه ناسیونالیستی را موجب شد، و همین امر باعث پیدایی دوپایی (1378) و حتّی سه پایی (1409) شد. این مسأله زمینه اختلاف های پشت پرده را میان پاپ ها فراهم نمود به گونه ای كه مردم شاهد نزاع پادشاهانِ شهر خدا شدند! و تقدّس كلیسا سخت مصدوم شد. در چنین فضایی دادگاه های خشنی برای «تفتیش عقاید» هم شكل گرفت و كوچكترین اندیشه مخالف، با محاكمه های سخت روبرو می شد.
____________________
پی نوشت ها:
1. secularism
2. Secularization
............................................................................................
منبع: فرهنگ واژه ها - زير نظر عبدالرسول بيات، ص 328 ـ343.
|