خاستگاه فمینیسم را اوایل قرن نوزدهم و به ویژه پس از انقلاب کبیر فرانسه دانستهاند. فمینیسم که از آن به عنوان جنبش اجتماعی زنان یاد میشود، گفتمانی مشتمل بر جنبشها، نظریهها و فلسفههای گوناگون است که هدف غایی آن به مبارزه طلبیدن نظم موجود و احقاق حقوق زنان برای یک زندگی بهتر است. در حقیقت شاید بتوان گفت آرمان فمینیستها در طول مبارزهی تاریخی خود، تبدیل جهان به جای بهتری برای زندگی زنان است. با این حال متأثر از شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر متغیرهای اثربخش، تلاش فمینیستها با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است که این موضوع را به خوبی میتوان در دغدغهها و خواستههای این گروه طی مقاطع مختلف مشاهده کرد. فمینیستها هر چند طی زمانهای مختلف هدف خود را رفع تبعیض جنسیتی علیه زنان و دستیابی به حقوق برابر اعلام کردهاند، اما همان طور که پیشتر ذکر شد این تلاش متناسب با شرایط زمانه در هر برهه بر روی موضوعی خاص متمرکز بوده است که اتفاقاً همین موضوع شاهبیت بحث ما را برای کنکاش در لایههای کمتر شناخته شدهی فمینیسم تشکیل خواهد داد. از همین رو در این سلسله یادداشتها ابتدا به صورت اجمالی شرحی از تاریخچه و دستهبندیهای فمینیسم بیان شده و در فرصتهای آتی به بررسی برخی از حادترین مسایل مورد توجه فمینیستها خواهیم پرداخت. فمینیسم در طول تاریخ با انگیزهها و گرایشهای مختلف ظاهر شده است، با این حال در تقسیمات قراردادی این پدیدهی اجتماعی در پنج دسته (موج) کلی دستهبندی میشود.
موج اول:
موج اول در سال 1830 شروع شد. مري وليتون كرافت با نوشتن كتاب «حقانيت حقوق زن» (1792) تأثير اصلي را بر اين موج گذاشت. پس از وي جان استوارت ميل، با همكاري همسر اولش هري تيلور كتاب «انقياد زنان» (1869) را نوشت كه تأثير مهم بعدي را بر اين موج گذاشت. نگارش اين كتاب در حالي صورت گرفت كه زنان در دوره ويكتوريا، در اوج سركوب به سر مي بردند. مي توان گفت اساساً انديشه حقوق ليبرال كلاسيك، زمينه اصلي بروز اين موج به شمار مي رود، ديدگاهي كه برخاسته از انديشه جان لاك بود. گسترش حقوق مدني و سياسي به ويژه اعطاي حق رأي به زنان، خواسته و هدف اصلي اين موج بود. البته در كنار اين موارد اهداف ديگري نيز دنبال مي شد كه از جمله آن ها مي توان به دست يابي زنان به كار آموزشي، آموزش و كار، بهبود موقعيت زنان متأهل در قوانين، حق برابر با مردان براي طلاق و متاركه قانوني و مسائل پيرامون ويژگي هاي جنسي اشاره كرد.
موج دوم:
موج دوم فمينيسم از دهه 1960 آغاز شد. موج اول تا حدي توانست وضعيت زنان را در رابطه با برخي از مسائل بهبود بخشد. گسترش آموزش و پرورش، ورود زنان به مشاغل متعدد، قانوني شدن سقط جنين، پرداخت دستمزد برابر به زنان، برخورداري از حقوق مدني برابر و گسترش امكانات كنترل مواليه از جمله نتايج مهم تلاش ها در موج اول بود. همين مسائل باعث شد كه برخي از فمينيست ها به دنبال قدم برداشتن در گام هاي بعدي باشند. هدف اصلي و مهم فمينيست ها در موج دوم «نجات زن» بود فمينيست هاي موج دوم، معتقد بودند رهايي زنان از نابرابري ها كافي نبوده و بايد زنان را از دست مردان نجات داد. نقد ساختارهاي ايدئولوژيك ريشه دار مانند «مردسالاري» و «قرار داد اجتماعي»، در كليت ازدواج، تأكيد بر تبحر و حرفه اقتصادي از جمله ويژگي هاي مهم فمينيست هاي موج دوم به شمار مي رود. اين افراد معتقد بودند براي رهايي و نجات زن، بايد روحيات زنانه را از بين برد و آن قدر به سمت افراط رفتند كه بر ظاهري مردانه در پوشش، موهاي كوتاه، كفش بدون پاشنه، كت و شلوار زمخت و چهره بدون آرايش و ... نيز تأكيد داشتند.
موج سوم:
موج سوم فمينيست ها از اوايل دهه 1990 شروع و به دليل آثار مخرب افراط فمينيست هاي موج دوم، در اين دوره سعي شد تا حدودي ديدگاه هاي فمينيستي تعديل شود. تحت همين شرايط بود كه دولت هاي تاچر و ريگان ضمن مبارزه با ديدگاه هاي تندروها خواستار اعاده از دست رفته «ارزش هاي خانوادگي» شدند و در مجموع فمينيسم در اوايل دهه 1990 يك فرآيند اعتدال را تجربه كرد. بر خلاف موج دوم، فمينيست ها در اين موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظريف تأكيد مي ورزند. آنان معتقد به احياي نقش مادري بوده و از خانواده فرزند محور و هم چنين زندگي خصوصي دفاع مي كنند.
موج چهارم (مدرن):
این گرایش با اعتقاد به فرادست بودن زنان در مقابل مردان،خواهان حذف نظام مردسالاری رایج و جایگزینی نوعی قدرت زنانه به جای آن است. تندرویهای این گروه گاهی تا جایی پیش میرود که خواهان حذف مردان از کلیهی شئون اجتماعی شدهاند.
موج پنجم (پستمدرن):
نسبیگرایی شاخصهی اصلی پست مدرنیسم است. بر همین اساس این گرایش تلاش برای ایجاد مکتب فمینیستی خاص را رد میکند و معتقد است روش زنان برای درک خویش چندگانه و متفاوت است. در این دیدگاه هر فرهنگی برای مسایل جامعهی خود پاسخهایی بومی دارد که باید تنها در محدودهی همان فرهنگ مورد ارزیابی قرار گیرد، لذا در شرایط و مناطق مختلف باید راههای متفاوتی برای مقابله با پدرسالاری یافت. برخی از روشنفکران این گروه بر حفظ ویژگیهای زنانه تأکید دارند و معتقدند زن نیازمند خانواده و برخورداری از نعمت فرزند است. پست مدرنيسم علت فرودستى زنان را وجود رفتارهايى میداند كه از بدو تولد ميان دختر و پسر تفاوت ايجاد میكند. از اين رو، جامعه مطلوب جامعهاى دو جنسيتى است كه تشابه حقوق زن و مرد در آن تأمين شده باشد. علاوه بر پنج دستهبندی فوق، طی قرن بیستم شاهد ظهور گرایشهای فمینیستی دیگری نیز بودهایم که از مهمترین آنها میتوان به فمینیسم لیبرال، فمینیسم رادیکال، فمینیست سیاهپوستان، فمینیسم آنارشیسم، اکوفمینیسم و نظایر آن اشاره داشت.
بنابراین جنبش فمينيسم از ابتداي پيدايش سعي داشت زنان را به يك اردوگاه واحد ايدئولوژيكي برساند. فمينيسم ها قصد داشتند مفهوم خواهري جهاني را جامه عمل بپوشانند، اما در طول تاريخ به جاي تكامل گرفتار تشتت و تفرقه فكري شدند. اگر چه دستيابي به حق رأي، نقطة عطفي در تكامل آراي فمينيستي و كسب يك حق سياسي اساسي از سوي زنان بوده است، مع الوصف از دهه 1920 برخوردهاي متفاوتي به وجود آمد، به طوري كه فمنيسم تبديل به تفكري فاقد وحدت نظر و مملو از آراي ضد و نقيض شد و بسياري از صاحب نظران تنوع در فمينيسم را نشانه ضعف و عدم بلوغ اين ايدئولوژي مي دانند و آن را مكتبي پويا اما درگير با مبارزه مي شناسند.
همان طور که پیش تر ذکر شد به طور کلی فمینیست ها در پنج گروه اصلی دسته بندی می شوند که با خواسته های مختلف برای نیل به آرمان خود تلاش کرده و می کنند. به طور کلی خواسته های گرایش های فمینیستی در طول تاریخ را می توان این گونه بیان کرد: موج اول در پی اثبات زن به عنوان یک انسان کامل بود. موج دوم از میان برداشتن تضادها و دستیابی به حقوق برابر را دنبال می کرد. موج سوم خواهان تعادل میان نقش های خانوادگی و فعالیت های اجتماعی بود. موج چهارم در پی جایگزینی قدرت زنانه به جای نظام مردسالاری است و در موج پنجم، فمینیست های پست مدرن با اعتقاد به ساختار شکنی از تمرکز به موضوع های سیاسی و اقتصادی به سوی مباحث فرهنگی و روان شناختی و زبان شناختی سوق یافته اند. سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه چرا در طول تاریخ خواسته های فمینیست ها متغیر بوده است و گروه هایی با اهداف و آرمان مشترک دغدغه های متفاوتی داشته اند. شاید با بررسی دگرگونی های ژرف محیط جهانی، بتوان پاسخی در خور برای این سوال ارائه کرد. بشر در مسیر پیشرفت تمدن خود، تاکنون دو موج کشاورزی و صنعت را پشت سر گذاشته است و امروز با انقلاب عظیمی که در عرصه ی اطلاعات به وقوع پیوسته، ما در آستانه ی ورود به جوامع اطلاعاتی هستیم که تافلر از آن به عنوان موج سوم یاد می کند.
تافلر در کتاب موج سوم خود محور هر تمدن را انرژی می داند. بنابراین در موج اول یا جامعه ی کشاورزی نیروی عضلانی مهم ترین منبع انرژی به شمار می رفت و با توجه به برتری نسبی مردان در این زمینه، طبیعی است که زن جنس فرودست شمرده شده و جامعه ی مردسالار پدید آید. در موج دوم با ورود تدریجی صنعت به زندگی مردم، تمدن مدرن پایه گذاری شد. در چنین تمدنی، نیروی عضلانی به تدریج جای خود را به انرژی فسیلی ـ نفت، گاز، ذغال سنگ و نظایر آن داد و با توجه به افزایش چشم گیر حجم تولید و مصرف از یک سو و کمبود نیروی انسانی از سوی دیگر، به تدریج با ورود زنان به بازار کار نخستین زمزمه های برابری حقوق زنان و مردان به گوش رسید. از آنجا که در چنین جامعه ای مردان دیگر برتری سابق را نداشتند و از سوی دیگر نیاز روزافزون به کارگران جدید و ارزان، سبب شد با گذشت زمان برخی از خواسته های زنان مورد توجه قرار گیرد. در موج سوم نیز که ما در آستانه ی ورود به آن قرار داریم، اطلاعات به عنوان ملاک برتری مورد توجه قرار گرفته است و بشر دوران جدیدی از حیات خویش را تجربه خواهد کرد. ویژگی چنین جوامعی که از آنها با عنوان "جامعه ی اطلاعاتی" یاد می شود، تولید و جابجایی حجم انبوه اطلاعات است. اگرچه در جامعه ی اطلاعاتی یا پسامدرن هم چنان انرژی های فسیلی و دیگر انرژی های نو به عنوان منابع تأمین انرژی به شمار می آیند، اما تغییر ارزش ها و ملاک های برتری، فرصت های تازه ای را پیش روی زنان جهان قرار داده است. از آنجا که در جامعه ی اطلاعاتی مردان و زنان برتری خاصی نسبت به یکدیگر ندارند، پیگیری حقوق برابر و رهایی از سلطه ی تاریخی مردان، در دستور کار طرفداران فمینیسم قرار گرفته است. تلاشی که حتی در برخی گرایش های فمینیستی رادیکالی، حذف مردان از کلیه ی شیون اجتماعی را هدف گرفته است. با آگاهی از این موضوع بسیاری از مسایل را می توان واکاوی کرد. مسایلی هم چون اتهامات غربی ها در مورد بی توجهی حقوق زنان در کشورهای شرقی و به ویژه اسلامی. ادعای پیش رو بودن کشورهای غربی در توجه به حقوق زنان و بسیاری دیگر از مسایل روز جامعه ی جهانی.
............................
منبع: http://www.irtt.ir/articles/women_studies/feminism_history.php