بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد
اخلاق جنسي مدرن غربي، مبتني بر آزاد انگاري بشر و طرد قيود اخلاقي و ارزشي است. از اين رو، اخلاق جنسي كنوني در مغرب زمين، برخاسته از بستر معرفتي و فكري ليبراليسم است. اين نوع نظام اخلاقي، حداقل داراي سه اصل زيربنايي است:
اول،آزادي هر كسي تا آن جا كه مخل به آزادي ديگران نباشد، بايد محفوظ بماند.
دوم، سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهايي است كه در وجود وي نهاده شده است. خودپرستي و بيماري هاي ناشي از آن مربوط، به آشفتگي غرايز است. آشفتگي غرايز از آن جا ناشي مي شود كه ميان غرايز، تبعيض برقرار شود؛ يعني بعضي ارضاء و اشباع شوند و بعضي ديگر هم چنان ارضاء نشده باقي بمانند. براين اساس، براي اين كه انسان به سعادت در زندگي نايل آيد، بايد تمام استعدادهاي او را به صورت برابر پرورش داد.
سوم، رغبت بشر به يك چيز، دراثر اقناع و اشباع كاهش مي يابد و دراثرامساك و منع فزوني مي گيرد. از اين رو، براي اينكه بشر را از توجه دائم به امور جنسي و عوارض ناشي از آن منصرف كنيم، يگانه راه صحيح آن است كه هرگونه قيد و ممنوعيتي را از جلوي پايش برداريم و به او آزادي بدهيم. علامه مطهري، بحث كوتاه اما پرفايده و كم نظيري را در رابطه با بررسي نقد اين اصول مطرح ساخته اند كه در ذيل به آن مي پردازيم.
نقد اصل اول: استاد مطهري درباره ريشه هاي فلسفي و انسان شناختي حق آزادي و حد آزادي مي نويسد: «برخلاف تصور بسياري از فلاسفه غرب، آن چيزي كه مبنا و اساس حق آزادي و لزوم رعايت و احترام آن مي گردد، ميل و هوا و اراده فرد نيست، بلكه استعدادي است كه آفرينش براي سير مدارج ترقي و تكامل به وي داده است؛ اراده بشر تا آنجا محترم است كه با استعدادهاي عالي و مقدسي كه درنهاد بشر است هماهنگ باشد و او را درمسير ترقي و تعالي بكشاند، اما آنجا كه بشر را به سوي فنا و نيستي سوق مي دهد و استعدادهاي نهائي را به هدر مي دهد، احترامي نمي تواند داشته باشد. بسيار اشتباه است اگر خيال كنيم معني اينكه انسان آزاد آفريده شده اين است كه به او ميل و خواست و اراده داده شده است و اين ميل بايد محترم شناخته شود مگر آن جا كه با ميل ها و خواست هاي ديگران مواجه و معارض شود و آزادي ميل هاي ديگران را به خطر اندازد. ما ثابت مي كنيم كه علاوه بر آزادي ها و حقوق ديگران، مصالح عاليه خود فرد نيز مي تواند آزادي او را محدود كند.»(1)
ايشان سپس نظريه اسلام را درمورد حدود آزادي جنسي بدين صورت تبيين مي كند: «اسلام اصرار فراواني دارد كه محيط خانوادگي، آمادگي كامل براي كاميابي زن و شوهر از يكديگر داشته باشد. زن و مردي كه در اين نظر كوتاهي كند، مورد نكوهش صريح اسلام قرارگرفته است. اسلام اصرار فراواني به خرج داده كه محيط اجتماع بزرگ، محيط كار و عمل وفعاليت بوده و از هر نوع كاميابي جنسي درآن محيط خودداري شود.»(2) وي دراين بحث، دو دليل از دلايل اين ديدگاه را بيان مي كند و مي نويسد:
الف. «اتحاد روح زن و شوهر و عواطف صميمانه اي كه احياناً تا آخرين روزهاي پيري كه غريزه جنسي فعاليتي ندارد باقي است، براي زندگي ارزش بيشتر و بالاتري دارد نسبت به لذت هاي حاصل از روابط جنسي آزاد و بي مهار.»(3)
ب. «ازدواج وتشكيل كانون خانوادگي، ايجاد كانون پذيرايي نسل آينده است، سعادت نسل هاي آينده، بستگي كامل دارد به وضع اجتماع خانوادگي. دست تواناي خلقت براي ايجاد و بقا و تربيت نسل هاي آينده، علايق نيرومند زن و شوهري را از يك طرف، و علايق پدر و فرزندي را از طرف ديگر به وجود آورده است عواطف اجتماعي و انساني در محيط خانوادگي رشد مي كنند. اين گونه عواطف دركانون هايي با صفا و صميمي و پر مهر خانوادگي رشد مي كند، اما در اروپا چنين صفا و صميميت و وحدت و يگانگي ميان زنان و شوهران وجود ندارد. چرا اين يگانگي كه معمولاً درمشرق زمين ميان زنان و شوهران وجود دارد، در آنجا وجود ندارد؟ براي اينكه در آنجا، عواطف جنسي زن و مرد به يكديگر اختصاص ندارد؛ هر كدام به طور نامحدود مي توانند لااقل از تمتعات نظري و لمسي در اجتماع بزرگ بهره مند شوند.»(4) درقرآن كريم مي خوانيم: «ومن اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه...؛ و يكي از نشانه هاي خداوند اين است كه از جنس خود شما براي شما همسر آفريد تا با او آرام گيريد و ميان شما صميميت و محبت قرار داد...»(5)
______________________________________________
پی نوشت ها:
1. اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، ص .31
2. همان، ص .34
3. همان، ص .35
4. همان، صص 36- .35
5. سوره روم، آيه .21
..............................
نویسنده: مهدي جمشيدي.
|