به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
در جهان شناسي اسلامي هيچ گاه پديده هاي عالم جدا از يكديگر در نظر گرفته نشده اند؛ بلكه همواره به ارتباط جهان و نظام هستي با مبدأ فاعلي آن نظر دارد و موجودات و مخلوقات را در سايه ارتباط شان با خالق نظام هستي مي شناسد. در نظرگاه اسلام ارتباط بين خداوند و جهان هستي بسيار عميق و تنگاتنگ است، به اين صورت كه خداوند نه تنها آفريننده و ايجاد كننده موجودات است، بلكه برپادارنده و تدبيركننده آنها نيز مي باشد و تمام اجزاي عالم از جمله انسان كه گل سرسبد هستي است، درلحظه لحظه وجود خود وامدار و وابسته خداوندند، به گونه اي كه اگر لحظهاي فيض و عنايت الهي نباشد، طومار وجودشان درهم مي پيچد. بنابراين جهان نه تنها در حدوث خود نيازمند خداست، بلكه در بقاي خويش وابسته و نيازمند اوست. بدين سان در ديدگاه اسلام ذات الهي با همه اجزاي نظام هستي همراهي دارد. قرآن مي فرمايد:« وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ؛ و خدا با شماست هر كجا باشيد» (حديد،آیه4) حضرت علي(ع) نيز در اين رابطه مي فرمايد:«مَعَ كُلِّ شَي لايُمقارَنَةٍ وَ غَيرُ كُلِّ شَي لابِمُزايَلَة؛ و خداوند همراه هر چيزي است بدون آن كه قرين باشد و غير از هر چيزي است بدون كناره گيري از آن.» (20)
ناگفته پيداست كه اين همراهي، همراهي مكاني نمي باشد؛ چرا كه خدا منزه از آن است كه در مكاني قرار گيرد، بلكه اين همراهي و معيت، قيّومي است، يعني همراهي موجودي كه قيوم است با موجوداتي كه قوام وجودي آنها به او مي باشد. اين احساس كه او همه جا با ماست از يك سو به انسان عظمت و شكوه مي بخشد و از سوي ديگر اطمينان و اعتماد به نفس مي دهد و شجاعت و شهامت در او می آفريند و از سويي احساس مسئوليت شديد مي بخشد، چرا كه او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است؛ و اين بزرگترين درس تربيت است. اين يك واقعيت است كه خداوند هميشه و همه جا با ماست نه يك كنايه و مجاز؛ حقيقتي كه از يك سو دلپذير و دل انگيز و روح پرور است و از سوي ديگر رعب انگيز و مسئوليت آخرين.(21) پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد:«وَ اَفْضَلُ اِيمانِ المَرء اَنْ يَعْلَمَ اَنَاللَّهَ تَعالي مَعَهُ حَيثُ كانَ؛ برترين مرحله ايمان انسان اين است كه بداند هر جا باشد خدا با اوست».(22) امام خميني(ره) نيز در اين رابطه مي فرمايد:همه ما در محضر خدا هستيم... همه پيش چشم خدا هستيم، همه در علم خدا هستيم، حضور دارد خدا در همه جا: و هو معكم اينما كنتم. وقتي اين معني را به خودمان درست تلقين كنيم...هيچ تخلفي به آن معني كه نداند او، نمي شود هر كاري بكند، در محضر اوست و ثبت مي شود. همه اين عالم دفتر ثبت اعمال ماست... وقتي اين طور است... نبايد مخالفت با آن كسي كه حاضر است بكنيم.(23) در آيه ديگري قرآن مي فرمايد:«أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي؛ آيا او نمي داند كه خداوند همه اعمالش را مي بيند؟» (علق،آیه14) توجه به اين واقعيت كه هر كاري را كه انسان انجام مي دهد، در پيشگاه الهي است و اصولاً تمام عالم هستي محضر خداست و چيزي از اعمال و حتي نيات آدمي از او پنهان نيست، مي تواند روي برنامه زندگي انسان اثر بگذارد و او را از خلافكاري ها باز دارد، مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعاً در دل او جاي گيرد و به صورت يك باور قطعي درآيد. در حديث مي خوانيم كه امام معصوم مي فرمايد:اُعْبداللَّه كَاَنكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَراكَ؛خدا را چنان عبادت كن كه گويي او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را به خوبي مي بيند.»(24)
متون ديني با توجه به رسالت هدايت گري خود از طرح مسائل شناسايي جهان و عالم هستي اهداف خاصي را دنبال مي كند. پاره اي از اين اهداف عبارتند از:
1. زمينه سازي براي خردورزي و انديشيدن آدمي در نظام خلقت؛
2. آشنايي انسان با صفات خداوند نظير: علم، حكمت و قدرت؛
3. ارائه شواهدي بر اصل توحيد به ويژه توحيد افعالي و شاخه هاي گوناگون آن نظير: توحيد در ربوبيت؛
4. زمينه سازي براي اين كه آدمي بتواند از ظواهر عالم بگذرد و به حقايقي كه در وادي اين ظواهر رفته است، راه يابد و در پس اسباب و علل طبيعي، دست غيبي خداوند را نظاره گر باشد؛
5 . ايجاد شور و شوق و عشق نسبت به خداوند؛
6 . برانگيختن حس سپاسگزاري آدمي.
جمع بندي و نتيجه گيري
- در جهان شناسي اسلامي پديده هاي عالم جداي از يكديگر ديده نمي شود.
- خداوند نه تنها آفريننده و ايجادكننده موجودات است، بلكه برپادارنده و تدبيركننده آنها نيز مي باشد.
- ذات الهي با همه اجزاي هستي من جمله انسان ها در همه آفات همراهي دارد.
- احساس همراهي و توجه ذات باري نسبت به انسان آثار بسيار بابركتي دارد.
- متون ديني با توجه به رسالت هدايت گري خود از طرح مسائل مربوط به عالم هستي اهداف خاصي را دنبال مي كند.
_______________________________________________
پی نوشت ها:
20. نهج البلاغه، خطبه اول.
21. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 23، ص 307.
22. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 20، ص 259.
23. صحيفه امام، ج 14، ص 396.
24. بحارالانوار، ج 25، ص 204.
|