1 ـ تعريف نياز
نياز حالت كيفي در انسان است كه جنبه عمومي داشته و در افراد مختلف صرفنظر از شرايط محيط وجود دارد.
يك مثال ساده : كيفيت گرسنگي كه نياز است براي مليت هاي مختلف وجود دارد.
2 ـ تعريف خواسته
خواسته انسان تحت تاثير محيط فرهنگي و اجتماعي و ساير شرايط زندگي او متغير است .
مثلا تمايل به نوع غذايي كه خواسته مي شود براي مليت هاي مختلف , متفاوت است .
3 ـ تعريف رفتار
آن دسته از تغييرات حركتي موجود زنده (ارگانيسم ) كه به صورت مستقيم با غيرمستقيم قابل ثبت و اندازه گيري باشد.
4 ـ مبناي رفتار
رفتار فرد مبتني بر نيازهاي اوست كه او را به پيروي از سلوك به شيوه اي خاص برمي گزيند. از عوامل موثر در رفتار فرد عوامل عقلاني , عاطفي و احساسي است .
5 ـ تعريف انگيزش
ايجاد يا وجود چنان حالت كشش , رغبت و تمايلي در فرد كه او را در جهتي خاص تجهيز كرده و وادار به انجام رفتارهاي مشخصي مي نمايد.
6 ـ تعريف انگيزه
عامل دروني به وجود آورنده انگيزش را انگيزه مي نامند.
7 ـ تعريف اراده
اراده عبارت است از توانايي انتخاب اختياري در انسان .
8 ـ يك طبقه بندي از نيازهاي انسان
روانشناساني چون ويليام جيمز , مك دوگال و فرويد كه غرايز را در آدمي اصيل مي دانند , از غرايز به عنوان زيربناي نيازها يا انگيزه هاي رفتار ياد كرده اند.
برخي از رواشناسان مانند آبراهام مازلو , به جاي مفهوم غريزه از مفهوم نياز استفاده كرده اند.
ملاك تقسيم
ملاك تقسيم در طبقه بندي زير , تحليل رفتار است . اگر به تحليل رفتارهاي مختلف خود بپردازيم , ملاحظه خواهيم كرد كه حالتها يا انگيزش هاي گوناگوني ما را وادار به انجام اعمال مختلف مي نمايد.
طبقه بندي انگيزه ها
الف ـ انگيزه هاي طبيعي و ويژگي هاي آنها
اين انگيزه ها داراي ويژگي هايي به شرح زير مي باشند :
1 ـ انگيزه هاي طبيعي در نوع انسان ثابت مي باشد : اصل اين انگيزه ها در تمامي انسانها وجود دارد , هرچند ممكن است نحوه ارضاي انگيزه هاي طبيعي در بين انسانهاي مختلف , متفاوت باشد.
2 ـ انگيزه هاي طبيعي در اثر آموزش و تجربه به وجود نيامده اند . اين انگيزه ها داراي زيربناي ژنتيك بوده و در اثر يادگيري پديد يا محو نخواهند شد.
3 ـ نوعي سلسله مراتب در بروز و ظهور انگيزه هاي طبيعي وجود دارد .
ب ـ انواع انگيزه هاي طبيعي
انواع انگيزه هاي طبيعي به شرح زير مي باشند :
1 ـ سايق ها : انگيزه هايي كه در اثر به هم خوردن تعادل مشخص فيزيولوژيكي بدن به وجود مي آيند , سائق ناميده مي شوند.
مهمترين سايق ها عبارتند از : گرسنگي , تشنگي و نياز جنسي .
سايق هاي گرسنگي و تشنگي نقش بسيار مهمي در حفظ حياط فردي بازي مي كنند.
عدم ارضاي اين سايق ها موجب مرگ خواهد شد , در حالي كه سايق جنسي در بقاي فرد نقش ندارد , بلكه اين سايق حافظ بقاي نوع انسان مي باشد و نقش اراده در كنترل سايق جنسي بسيار مهم است .
دين مبين اسلام دستورات مفصلي در رابطه با كيفيت و كميت ارضاي نيازهاي فوق صادر نموده است , نظير ازدواج و...
2 ـ نياز به امنيت : احساس امنيت در كودكان و بزرگسالان يك نياز رواني محسوب مي شود. مهمترين عواملي كه احساس امنيت را تحت الشعاع قرار مي دهند عبارتند از :
الف ) عدم ارضاي نيازهاي ديگر.
ب ) وجود سلسله مراتب در نياز به امنيت .
وجود نيازهاي عالي تر.
3 ـ نياز به تعليق داشتن و مورد تحسين قرارگرفتن : انسان نيازمند به اين است كه با انسان هاي ديگر ارتباط عاطفي برقرار نمايد و مايل است توسط ديگران تائيد شود. عوامل سه گانه اي كه احساس امنيت را تحت الشعاع قرار مي دهند اين نياز را هم تحت الشعاع قرار مي دهند.
4 ـ نيازهاي فطري : نيازهاي فطري نيازهايي هستند كه از روح الهي انسان سرچشمه مي گيرند. اين نيازها را مي توان به ترتيب زير طبقه بندي كرد : حقيقت جويي , نياز به اخلاق , نياز به زيبايي , خلاقيت و ابداع و نياز به عشق و پرستش .
الف ) حقيقت جويي : تاريخ آدمي مشحون از تلاش براي يافتن حقيقت است , اين نياز انسان را وادار مي كند تا سدهاي جهل و باطل را شكسته و به روشنايي هاي حقيقت دسترسي پيدا كند , تاريكي از اين جهت براي انسان ناپسند است كه پرده اي از جهل بر او مي افكند. در حالي كه روشنائي او را به حقيقت نزديكتر مي سازد.
ب ) نياز به اخلاق : داشتن كمالات و خيرات اخلاقي نياز طبيعي آدمي مي باشد. آدمي از ضعف خويش در مقابل خواسته ها و تمايلات , احساس ناخرسندي مي نمايد. از اين رو از ضعف عقل گريزان بوده وتمايل به حاكميت عقل بر حيات خويش دارد و اخلاق نيز از عقل ناشي مي شود. وجود ارزش هاي فرامحيطي , ناشي از وجود نياز به اخلاق در انسان است .
ج ) نياز به زيبايي : در انسان گرايش به جمال و زيبايي به معني مطلق وجود دارد , حال چه به معناي زيبايي دوستي و يا زيبايي آفريني كه نامش هنر است , زيبايي پسندي انسان چيزي فراتر از ديدن نيازهاي مادي خود در اشيا است .
د) خلاقيت و ابداع : آدمي روح خلاق و سازنده دارد , تلاش پيوسته از درون , آدمي راوامي دارد تا چيزي نو بر آنچه كه تاكنون بوده بيافزايد. خداوند خالق است و نشانه اي از خلاقيت خويش را در روح الهي انسان به وديعه نهاده است .
هـ) نياز به عشق و پرستش : عشق در اصل گرايش قلبي انسان به خداوند است و اين يك نياز و طلب دروني انسان است ولكن براي برخي از انسان ها مصداق حقيقي به مصداقي مجازي تبديل مي شود , در حقيقت انسان به دنبال معشوق و معبود حقيقي خود يعني خداست .
انگيزه هاي اكتسابي
انسان به دليل داشتن ظرفيت بالايي از يادگيري , مي تواند تحت تاثير محيط و تجربيات خويش قرارگرفته و در نتيجه داراي انگيزه هاي اكتسابي شود.
مهمترين انگيزه هاي اكتسابي , انگيزه هاي فردي و اجتماعي هستند.
انگيزه هاي فردي
اين انگيزه ها از طريق عوامل زير به وجود مي آيند :
1 ـ عادات
2 ـ وقايع مهم
3 ـ عوامل ناخودآگاه
انگيزه هاي اجتماعي
اين انگيزه ها از طريق عوامل زير به وجود مي آيند :
1 ـ عادت هاي اجتماعي
2 ـ وقايع مهم در تاريخ يك جامعه
9 ـ نظريه آبراهام مازلو
رايج ترين و متداول ترين طبقه بندي از نيازهاي انسان مربوط به آبراهام مازلو مي باشد.
به نظر او , انسان داراي يك سلسله نيازهاي مختلف مي باشد كه اقدامات و عمليات او در زندگي خصوصي و محيط كار پاسخي است در جهت ارضاي اين نيازها.
الف : ملاك تقسيم
ملاك تقسيم از نظر مازلو تقدم و تاخر در ظهور نيازها مي باشد. هر نياز پس از آن كه به طور نسبي يا كامل ارضا شد , جاي خود را به نياز برآورده نشده سطح بالاتر مي دهد كه اين نيازها را مي توان به نيازهاي جسمي (اوليه ) و رواني (ثانويه ) تقسيم كرد.
ب : دسته بندي نيازها
مازلو نيازهاي انسان را به 5 دسته تقسيم نموده است :
1 ـ نيازهاي فيزيولوژيكي (جسماني ) : مانند خوراك , پوشاك , مسكن كه حيات و بقاي انسان بدون ارضاي آنها ميسر نيست .
2 ـ نياز به امنيت : انسان مايل است در جامعه اي زندگي كند كه ايمن , توام با نظم , قابل پيش بيني , قانونمند و سازمان يافته باشد , به طوري كه تامين نيازهاي فيزيولوژيكي او دچار اختلال نگردد.
3 ـ نياز به تعلق گروه و محبت : انسان نيازمند آن است كه با ديگران محشور بوده و مراوده داشته باشد و مورد توجه و محبت ديگران قرارگيرد. مخدوش شدن اين نياز زيربناي بسياري از موارد ناسازگاري است .
4 ـ نياز به احترام و باارزش بودن : تمام افراد اجتماع نياز دارند كه داراي ارزش شخصي و احترام از سوي ديگران باشند. اين نيازها را مي توان به دو دسته تقسيم كرد :
الف ) نياز به توانايي , كفايت , لياقت , استقلال و آزادي
ب ) نياز به موقعيت و تشخص
ارضاي اين نياز موجب احساس اطمينان شخصي , باارزش بودن , توانمندي و كفايت مي شود و عدم ارضاي آن موجب احساس حقارت , احساس ضعف و درماندگي مي گردد.
5 ـ نياز به خوديابي و خويشتن شناسي : يعني به آن چه كه انسان مي تواند باشد دست يابد و بتواند ماهيت خويش را به منصه ظهور رسانده و از قوه به فعل درآورد.
توجه به اين نكته لازم است كه قاعده هرم نيازها , داراي وسعت و دامنه بيشتري است . ممكن است گاهي در برخورد افراد نيازهاي بالا آنچنان اهميت يابند كه نيازهاي پايين تر را تحت الشعاع قرار دهند.
ج : انتقادات وارده بر اين نظريه
1 ـ تقدم و تاخري كه مازلو بر آن تكيه دارد , ممكن است در انسان هاي مختلف متفاوت باشد.
2 ـ مازلو مشخص نكرده ارضاي نياز در چه سطحي ما را به اندازه كافي راضي و اقناع مي كند و در نتيجه نياز بالاتري در ما متجلي مي گردد.
10 ـ نيازهاي انسان از نظر دكتر شريعتمداري
دكتر شريعتمداري نيز به نوع ديگري به تقسيم بندي نيازهاي انسان پرداخته است .
الف : ملاك تقسيم
نسبت تاثيري كه هر كدام از نيازها در ادامه حيات افراد دارند , ملاك تقسيم دكتر شريعتمداري مي باشد.
ب : نيازهاي انسان
ايشان نيازهاي انسان را تحت عنوان احتياجات اساسي به شرح زير برشمرده اند :
1 ـ احتياجات بدني
احتياجات بدني انسان داراي دو جنبه هستند :
جنبه مثبت : مربوط به اموري است كه تامين آنها ادامه حيات را ممكن مي سازد و اين قسمت از لحاظ اهميت در درجه اول قرار دارد , مانند : احتياج به اكسيژن , آب , غذا , خواب , استراحت , فعاليت و مانند اينها.
جنبه منفي : مربوط به اموري است كه پيدايش آنها حيات فردي را به خطر مي اندازد. نظير جلوگيري از صدمه هاي بدني از بيماري هايي كه جان آدمي را به خطر مي اندازد.
2 ـ احتياجات رواني
كه عبارتند از :
1 ـ احتياج به محبت
2 ـ احتياج به تعلق به گروه
3 ـ احتياج به بيان و ابراز خود
4 ـ احتياج به امنيت , هدف و نظم
11 ـ ديدگاه اسلامي در رابطه با نيازهاي انسان
1 ـ اصل نيازمندي موجودات : موجودات محسوس و مشهود به دليل وابستگي و مشروط بودن نيازمندند. نيازمند به همه شرايط بيشماري كه به آن شرايط وابسته اند و همچنين هر يك از آن شرايط نيز به نوبه خود نيازمند به يك سلسله شرايط ديگر مي باشد.
در همه موجودات محسوس , موجودي نتوان يافت كه (به خود) باشد يعني از غير خود بي نياز باشد و با فرض نيست شدن خود بتواند موجود بماند , به همين دليل فقر , احتياج و نيازمندي سراسر اين موجودات را فراگرفته است .
2 ـ تفاوت انسان و حيوان در نيازها : تفاوت انسان با ساير جانداران در شعاع , وسعت و گستردگي آگاهي ها و شناختها و از نظر تعالي سطح خواسته ها و مطلوب ها است .
3 ـ سطح خواسته ها و مطلوب هاي حيوان : همانند شعاع شناخت و آگاهي او از جهان در محدوده اي خاص است . اولا مادي است , ثانيا شخصي و فردي است , ثالثا منطقه اي است و رابعا حالي است (به استثنا برخي حيوانات اجتماعي مثل زنبور عسل كه ناآگاهانه و به حكم غريزه است ).
4 ـ شعاع آگاهي و سطح خواسته هاي انسان : انسان از اين نظر مي تواند سطح والايي داشته باشد. انسان موجودي است ارزش جو , آرمان خواه و كمال مطلوب خواه . آرمان هايي را جستجو مي كند كه مادي و از نوع سود نيست , آرمان هايي كه تنها به خودش و حداكثر به همسر و فرزندانش اختصاص ندارد , عام و شامل و فراگيرنده همه بشريت است , به محيط و منطقه خاص يا مقاطع خاصي از زمان محدود نمي گردد. انسان آنچنان آرمان گراست كه احيانا ارزش عقيده و آرمانش فوق ارزشهاي ديگر قرار مي گيرد و آسايش و خدمت به انسانها از آسايش خودش بااهميت تر مي گردد.
به عقيده و آرمان مقدس خود آنچنان دلبستگي پيدا مي كند كه منافع خود بلكه حيات و هستي خود را به سهولت فداي آن مي نمايد. جنبه انساني تمدن بشري مولود اينگونه احساسها و خواسته هاي بشري است .
5 ـ نيازهاي ثابت و متغير انسان : از يك لحاظ نيازهاي انسان بر دو گونه اند :
الف ) نيازهاي اولي (ثابت ) : نظير نيازهاي جسمي , روحي و اجتماعي (خوراك , پوشاك و... , علم , زيبايي و... , مباشرت )
ب ) نيازهاي ثانوي (متغير) : نيازمندي هايي است كه از نيازمندي هاي اولي ناشي مي شود , مثل نيازمندي به انواع وسايل زندگي كه در هر عصر و زماني متفاوت است .
اسلام براي احتياجات ثابت و دائم بشر قوانين ثابت و لايتغيري در نظر گرفته است و براي اوضاع و احوال متغير وي , وضع متغيري را پيش بيني كرده است .
ملاك تقسيم
ملاك تقسيم نيازهاي انسان , « انسانيت » اوست , كه وجه تمايز اساسي او با ساير جانداران است و منشا چيزي به نام تمدن و فرهنگ انساني گرديده است .
انواع نيازهاي انسان
به طوركلي مي توان نيازهاي انسان را به دو دسته تقسيم نمود :
الف : نيازهاي مادي
نظير نياز به ملبس , مركب , مسكن , مرحم , خوراك , هوا , آسايش , جنس مخالف و... اين نيازها ذاتي نيستند. اينها نيازهايي هستند كه اگر آنها را تابع خواست و ميل انسان قرار دهيم از شماره بيرون مي رود و تامين آنها نيز ناممكن و محال است .
هواوهوس آدمي اگر به صورتي مهار نشود , پايان ناپذير است و هر هوسي نيازي را به وجود مي آورد و براي هر نيازي كوشش و برنامه اي لازم است .
آزادي انسان درخواست هاي مادي اساس اشكال و مايه تجاوز است و باعث زورگويي ها و در نتيجه محروميت هاي عده كثيري از انسانها مي گردد. اگر همه بخواهند به آنچه ميل دارند برسند , چنان مشكلي به وجود مي آيد كه حل آن ناممكن مي گردد.
ب : نيازهاي معنوي
نظير نياز به آگاهي و علم , نياز به محبوب و معبود , نياز به رشد و كمال و...
تقسيم بندي نيازهاي معنوي در جهان بيني هاي مختلف فرق مي كند.
اين نيازها ذاتي و موضوعي هستند كه بدون آن , انسان , انسان نيست يا اگر هست پست شده است .
از ديدگاه جهان بيني توحيدي دو نياز اساسي وجود دارد كه عبارتند از :
1 ـ عزت : عزت از آن مفاهيمي است كه به خودش كمتر معني مي شود , بلكه به ضدخودش بهتر معني مي شود.
رسول اكرم (ص ) مي فرمايد : نعمتان مجهولتان , الصحه و... آدم سالم تا مريض نشود قدر سلامت نمي داند.
عزت از اين مقوله است , اما همين آدم سالم زماني كه يك جسارت به او مي شود سراپا درد مي شود , تمام وجودش را درد فرامي گيرد. عزت كاري به جسم ندارد ولي مي بينيم تمام جسم آزرده است , چون به شرفش سيلي زده اند.
در اصول كافي بابي به نام تحقير مومن يا ايضا مومن وجود دارد.
تحقير مومن بدترين كار است .
گاهي برخي اقدامات متوجه شرف و عزت انسانها مي شود و بايد متوجه بود كه به عزت و شرف كسي لگد نزنند.
عزت به معني شان , شرافت , آبرو , ارزش و قيمت است .
قرآن مجيد : لله العزه و لرسوله و للمومنين .(سوره منافقين , 8 )
مرحوم ملامحسن فيض كاشاني و مرحوم نراقي معتقدند يكي از معاني عزت , خوشوقتي است . وقت به معني زمان است كه مربوط به دنياست .
2 ـ سعادت : سعادت در مقابل سعي و شقي است .
روزي مي رسد كه انسان هم عزت و هم سعادت مي خواهد , لازمه انسانيت درك عزت و سعادت است .
مرحوم ملامحسن فيض و مرحوم نراقي معتقدند انسان اسير اين دو چيز است , اگرچه نداند و آغاز انحرافات بشر هم همين است . براي سعادت نظراتي ابراز شده :
الف ) ديدگاه نقش نيرومندي در علم و اراده در سعادت انسان : طرفداران اين ديدگاه عقيده دارند كه خدا انسان را از يك طرف براي علم و آگاهي آفريده است و سعادت انسان در اين است كه هرچه بيشتر بداند , و از طرف ديگر براي قدرت و توانايي آفريده است كه هرچه بخواهد بتواند انجام دهد.
ب ) ديدگاه نقش بهره مندي بهينه از مواهب طبيعي در سعادت انسان : طرفداران اين ديدگاه مي گويند سعادت انسان در اين است كه در اين دنيا هرچه بهتر و خوشتر زندگي كند و از مواهب خلقت و طبيعت بهره مند شود , به عبارت ديگر حداكثر « لذت » و حداقل « رنج » را داشته باشد و معتقدند كه انبيا هم براي همين آمده اند و اگر انبيا مساله آخرت را مطرح كرده اند به دنبال مساله زندگي است و طبعا به دليل پيروي از اين راه بوده كه براي انسان پاداش يا كيفر تعيين نمايند , چون انبيا خودشان قوه مجريه نبودند.
ج ) ديدگاه نقش تعادل قواي سه گانه در سعادت انسان : طرفداران اين ديدگاه علماي اخلاق هستند كه معتقدند علم اخلاق مي خواهد با بيان فضائل اخلاقي و رذائل قواي سه گانه ي : عقل , شهوت و غضب و همچنين براي راههاي ايجاد تعادل بين اين سه قوه انسان را به سعادت برساند.
د) ديدگاه نقش تجرد عقل در سعادت انسان : طرفداران اين ديدگاه غالبا فلاسفه هستند و معتقدند كه سعادت انسان در اين است كه عقل وي به حالت تجرد تكامل يابد (يعني به عقل فعال برسد) و اين مقصود از طريق بالفعل شدن استعدادهاي انسان و تضعيف جنبه هاي غيرتجرد امكان پذير است .
هـ) ديدگاه پرستش خدا مقدمه سعادت حقيقي انسان : سعادت به معني خوشبختي و خوشبختي به معني عاقبت به خيري است كه مربوط به آخرت مي شود و از طريق ايمان و عمل صالح به دست مي آيد.
وقتي ما براي عقيده و ايمان اصالت قائل شديم , يعني گفتيم بشر در عين حال كه يك موجود داراي عقيده است و به خاطر عقيده و ايمانش , در همه شئونات اجتماعي خود تصرف مي كند , پا روي مال و ثروت و جاه مي گذارد و دنيا و امكاناتش را تنها پلي براي سعادت آخرت مي داند.
رسول گرامي اسلام (ص ) مي فرمايد : مرا با دنيا چه كار من در دنيا چون مسافري هستم كه در سايه درختي نشست و برفت و آن را واگذاشت .
سعادت از ديدگاه قرآن , پرستش خداست . قرآن در يك جا سعادت را در عبادت مي داند و آن را غايت خلقت انسان ذكر مي كند.
و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون . (سوره الذاريات ـ 56 )
و در جاي ديگر قرآن قيامت (بازگشت به خدا) را غايت خلقت مي داند.
افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لاترجعون .(سوره مومنون ـ 115 )
آيا گمان كرديد كه شما را به عبث خلق كرديم و اين كه شما به ما رجوع نمي كنيد
قرآن انسان كامل و سعادتمند را از زبان حضرت ابراهيم سلام الله عليه چنين تشريح مي كند : ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين (سوره انعام ـ 162 )
پس هدف اصلي در زندگي جز معبود يعني الله و رسيدن به او چيز ديگري نمي تواند باشد. و اين يك هدف بزرگ و داراي ابعاد جامع و گوناگون و داراي جنبه هاي معنوي و مادي است و هرگز به امور عبادي محدود نمي شود و تمام كارهاي دنيايي و اخروي كه با انگيزه هاي سالم الهي و به قصد تقرب به خداوند انجام شود را فرامي گيرد.
مفهوم پرستش
« پرستش » آن حالتي را گويند كه در آن انسان از ناحيه باطني خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است توجه كند و خودش را در قبضه قدرت او ببيند و خودش را به او محتاج و نيازمند ببيند , در واقع مسيري است كه انسان از « خلق » به سوي « خالق » طي مي كند.
پرستش يكي از نيازهاي روحي و رواني بشر است .
تضعيف نيروهاي معنوي در جهان و عدم توجه به مبدا كائنات منجر به عدم تعادل و شدت اضطراب در جهان شده است . اگر انسان در شبانه روز , ساعتي از وقت خودش را به راز و نياز با پروردگار عالم اختصاص بدهد , روحش پاك و متعالي مي شود.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود : نماز مثل چشمه آب گرمي است كه در خانه انسان باشد و انسان روزي پنج بار در آن آب گرم شستشو كند.
امكان ندارد انساني بدون عبادت و پرستش يگانه خالق جهان « الله » انساني كامل بشود.
-----------------------------
منابع :
1 ـ مقدمه اي بر « مشاوره » , دكتر سيداحمد احمدي .
2 ـ روان شناسي تربيتي , دكتر علي شريعتمداري .
3 ـ روان شناسي عمومي , علي اصغر احمدي و محمدتقي فراهاني .
4 ـ روابط انساني در مديريت , دكتر قربانعلي سليمي .
اسلام براي احتياجات ثابت و دائم بشر قوانين ثابت و لايتغيري در نظر گرفته است و براي اوضاع و احوال متغير او , وضع متغيري را پيش بيني كرده است
« حقيقت جويي » به عنوان يك نياز طبيعي باعث مي شود كه انسان سدهاي جهل را بشكند تا به روشنايي حقيقت دسترسي پيدا كند
روزنامه جمهوري اسلامي 08/02/1384 صفحه عقيدتي
حسن عزيزي علويجه
|