چرا در چند دهه اخیر واژههای Creativity و Innovation در دنیا و به دنبال آن در چند سال گذشته، واژههای خلاقیت و نوآوری در کشور، به سر زبانها افتاده و بیشتر از گذشته در مورد آنها صحبت میشود، کتابها نوشته میشود، کنفرانسها و همایشها برگزار میشود و بالاخره وبسایتها و وبلاگهای مختلف راهاندازی میشوند؟ در این سالها چه اتفاق یا اتفاقاتی افتاده که باعث اهمیت بیش از پیش موضوعاتی مانند خلاقیت و نوآوری شده است؟
برای پاسخ دادن به این سوالات شاید بهتر باشد نگاه گذرایی به تغییرات عمده چند دهه گذشته دنیا بیندازیم و ببینیم در این برهه از زمان چه عامل یا عواملی باعث به تکاپو افتادن بشر شده است.
اولین تغییر مشخص رشد سرسامآور جمعیت است. در سی سال گذشته جمعیت جهان (و همچنین ایران) تقریبا دو برابر شده است! کره زمین پیش از این چنین سرعت رشد و افزایش جمعیت را به خود ندیده بود.
تغییر عمده بعدی کاهش شدید منابع طبیعی است. مسلما هر چه جمعیت جهان افزایش پیدا کند، فشار روی منابع طبیعی نیز بیشتر میشود. جمعیت زیاد نیاز به غذای بیشتر، مکان بیشتر و امکانات بیشتر دارد. ولی باید توجه داشت که بیش از یک کره (کره زمین) در اختیار بشر گذاشته نشده است. البته آن را هم با سایر موجودات زنده شریک هستیم. گرچه شریک منصفی نیز نیستیم!
از طرف دیگر هر یک از جمعیت 7 میلیاردی کره زمین برای تامین نیازهای خود به شغل و درآمد احتیاج دارند. دیگر نوع و شمار مشاغل چند دهه پیش جوابگوی سرعت رشد سرسامآور جمعیت بشر و نیازهای روزافزون آن نیست. در واقع نمیتوان با امکانات، برنامهها، سیاستگذاریها و فنآوریهای گذشته به حل مسائل و مشکلات آینده و رویارویی با تغییرات به وجود آمده رفت.
با دگرگونی در ساختار جمعیتی بشر و نیازهای نامحدود انسان، از چند دهه گذشته شاهد تغییرات شگرف در فنآوریهای نو هستیم. به طوری که این تغییرات، عصر حاضر را کاملا غیرقابل پیشبینی کرده و هر لحظه میتوان منتظر ظهور پدیدهای جدید در دنیای فناوری بود. بنیان تمام این پیشرفتها و فنآوریهای نوظهور چیزی نیست بجز «خلاقیت و نوآوری»، توانایی که مختص نوع بشر است. توانایی که انسان غارنشین را به انسان قرن بیست و یکم تبدیل کرده است.
با مشخص شدن اهمیت خلاقیت و نوآوری در ایجاد تحول و رفع نیازهای بشر، دیگر ملاک ارزشگذاری شرکتهای بزرگ و چند ملیتی دنیا؛ پول، زمین و امکانات نیست، بلکه این نیروی انسانی خلاق و نوآور است که سرمایه و دارایی اصلی آنها بشمار میرود. زمانی که استیو جابز به عنوان مدیرعامل شرکت اپل، با قدرت خلاقیت فوقالعاده خود صنایع تلفن همراه و کامپیوترهای سیار را متحول کرد و همه را مسحور تواناییهای خود ساخت، بار دیگر همه قانونمندیهای گذشته را درهم کوبید و اهمیت حیاتی نیروی انسانی خلاق و نوآور را به رخ جهانیان کشید.
منبع: سایت معلم اخلاق
اکنون دیگر شرکتها و صنایع مانند گذشته به دنبال استخدام نیروی انسانی با مدارک دانشگاهی بالا نیستند! آنها برای تاب آوردن در شرایط پررقابت و نفسگیری که بین شرکتهای رقیب وجود دارد، نیازمند نیروی انسانی خلاق هستند.
اکنون در شرایطی که شرکتهای بزرگ بر سر جذب جوانان خلاق رقابت سختی را شروع کردهاند، معضل بیکاری یکی از مهمترین دغدغههای جوانان شده است! جوانان تحصیل کردهای که به توصیه والدین و اطرافیان، فقط تحصیل کردهاند. تحصیل کردهاند که بتوانند با مدارج بالای تحصیلات، در یکی از شرکتهای اسم و رسمدار میز مناسبی برای خود دست و پا کنند. غافل از اینکه در قرن بیست و یکم دیگر به حضور فیزیکی کارمندان حقوق نمیدهند. بنابراین نیازی به میز و صندلی نیز نیست. اکنون جای میز و صندلی را لپ تاپ و خط اینترنت گرفته و مهم نیست خودت کجایی، مهم این است که چقدر ذهن خلاقت میتواند در خدمت منافع شرکت باشد.
و اکنون در قرن حاضر، خلاقیت و نوآوری نه فقط برای حل مسائل و مشکلات کلان جهانی، بلکه حتی به عنوان یک مهارت مهم و کلیدی برای حل مسائل روزمره تک تک افراد مطرح است.
|