چهقدر موضوع علوم انسانی مهم است و چهقدر غرب در علوم انسانی پیشرفته است و ما ضعیف. غرب اگرچه مبنای انسانشناسی او ضعیف است. انسانی كه غرب شناخته با "انسان" خیلی فاصله دارد، اما غرب در انسانشناسی مبنا دارد، با مطالعه وارد میشود و طرح دارد. شاید سؤال شود كه اگر غرب طرح داشت، وارد عراق و افغانستان نمیشد تا امروز برای خروج از این كشورها نیاز به كمك ما داشته باشد. اما برای این موضوع هم دلیل و طرح دارد. باید دانست كه غرب از نظر سازمانی مستقل از سازمان مدیریت یهود نیست و سازمان یهود چه به وسیلهی یهود و چه مسیحیان وابسته، عموماً در مدیریت تمام این سازمانها نقش دارند. غرب بر مبنای دریافت مالیات از سرمایهداران اداره میشود و عموماً رشتههای ثروت در دست همین سازمان است. سازمان یهود، مسیحیت را در خود هضم كرده، بهدنبال هضم اسلام است كه مشكل یهود با مسحیت حل شده، زیرا در انجیل نوشته شده كلمهای از تورات منسوخ نخواهد شد و موبهمو اجرا باید گردد.
أقرب إلی اسرائیل
اما در قرآن، نسبت به یهود بهصراحت تعرض شده است. تغییر قرآن و تحریف قرآن را بهصورت تغییر لفظ حتی با حذف یك "واو" خواستند، اما نتوانستند. نمونهی این قضیه در زمان معاویه واقع شد. "یا أیها الذّین آمنوا إنّ كثیراً من الأحبار و الرهبان لیأكلون أموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یكنزون الذهب و الفضّه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذاب ألیم. یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لأنفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون"
بنیامیه كنز میكردند و در راه خدا انفاق نمیكردند؛ آیه شامل آنها میشد و از چشم مردم میافتادند. آنها در كلمهی "واو" "والذین یكنزون" مشكل داشتند. میخواستند این "واو" حذف شود تا "الذین" منطبق بر احبار و رهبان گردد. از ابیابنكعب خواستند تا حذف "واو" را یكی از قرائتها قرار دهد. پاسخ داد برای حفظ این "واو" شمشیر میكشم، هر چند كشته شوم؛ بالأخره شكست خوردند، چون قرآن تغییر نمیكند. اسلام و مسلمان برای آنها خطر بالقوه است. آنها بهدنبال این هستند كه مسلمانان مثل خوره به جان هم بیافتند و یكدیگر را درو كنند. رئیسجمهور آمریكا از بالا در فرمان آن سازمان جهانی است و وقتی وارد عراق میشود برای بهحركت درآوردن كارخانهی آدمسوزی است. باید عراقی، عراقی را بكشد تا خسته شود. برای آنها فرق نمیكند قاتل كیست، مقتول كیست. مهم این است كه آنها مثل مسیحیان، صهیونیست مسیحی نمیشوند.
وقتی ایران از اقمار آمریكا بود، هدف از جشن تاجگذاری و جشن دوهزار و پانصدساله، احیاء ارتباط كوروش با یهود بود كه تاریخ تكرار شود و تحت عنوان راه نیاكان ایران در خدمت صهیونیسم جهانی باشد. طبیعتاً اجازه میدادند شاه عربده بكشد و حرف از آزادی و دروازهی تمدن بزرگ كند. قیمت نفت را بالا ببرد، در مقابل، اسلحه بخرد و برق هستهای داشته باشد و در منطقه، افسر و اشرف بر اعراب باشد. به دلیل اینكه أقرب الی اسرائیل است. وقتی برخلاف حساب و كتاب و پیشگوییها و پیشبینیها "إلیهم العذاب من حیث لمیحتسبوا" از جایی كه فكرش را نمیكردند، نهضت آزادیخواهی اسلامی و ندای حكومت جهانی اسلام بلند شد. هرچه توانستند، ساواك را تقویت كردند و انقلاب سفید را برای خواباندن عدالتخواهی و آزادیخواهی به راه انداختند، اما ثمر نبخشید و پیرمرد هفتاد و چندساله -كه در عزای ثمرهی عمرش نشسته بود و به نظر آنها آفتاب لب بام بود- را تحمل كردند تا شاید بهوسیلهی نفوذیها بتوانند مهارش كنند و یا جانشین سادهای برای او بتراشند.
واكسینه شدیم
در ظاهر هر آنچه مردم خواستند و در باطن، آنچه خودشان گفتند، عمل شود. بالأخره نفوذیها رو شدند و دیگران هم كنار زده شدند. گروهكها ماندند و درو كردن شخصیتها. ظرفیت گروهكها در حد براندازی نبود، ضربههایی كاری وارد كردند اما كشنده نبود. انقلاب زخمی شد، اما بهبود یافت و به بركت شهادت هفتاد و دو تن از شخصیتها، لااقل در مقابل گروهك منافقین بیمه شد و حتی به مقدار زیادی در مقابل انواع التقاط واكسینه شد. همانطور كه واكسن آبله ابتدا تب ورود آبله به بدن دارد، ولی بعد، دستگاههای بدن با ساختن ضد آن آمادگی برای مقابله با حملات دستهجمعی میكروب پیدا میكنند. در عقائد و افكار هم همین واكسینه شدن صادق است. در هر موج حملهی اعتقادی، ابتدا ریزش است و این زمانی است كه میكروب بیخبر وارد شده و هویت آن شناخته نیست و ابزار دفاعی برای پاتك و ضدحمله آماده نیست. اما دستگاهها مطالعه میكنند، آزمایش میكنند و ضدمیكروب را تولید میكنند و در انبارها برای روز مبادا ذخیرهسازی میكنند.
كسب آمادگی، مهمترین نوع رویش است. ریزش و رویش دو روی یك سكه هستند.به این دلیل كه انسان، نوعی ساخته شده كه از تهدیدها، فرصت بسازد. به همین دلیل همهچیز برای انسان فرصت است. اگرچه فعلاً تهدید باشند، انسانشناسی مبتنی بر وحی به ما میگوید "وسخّر لكم ما فی السموات و ما فی الأرض؛ هرچه در زمین و آسمان است به نفع شما به كار گرفته شده است." یعنی همه برای شما فرصت بالقوه هستند. از تهدیدات بالفعل آنها نهراسید. وجود شیطان با همهی پهناوری كه "یجری فی ابن آدم مجری الدم؛ ابلیس همراه گردش خون شما در شما میچرخد" اما جزء "ما فی السموات و الارض" است. بنابراین به نفع ما به كار گرفته شده است. نفس امّارهی خودمان كه اعدی عدو هر كسی است، آن هم خارج از زمین و آسمان نیست، بنابراین به نفع ما به كار گرفته شده است. تنها مشكل انسان، خود انسان است. اگر غرور و یأس بر او مسلط نشوند، از همهی تهدیدها سربلند بیرون میآید. خوف و رجاء مثل ضربان قلب، حیات روحانی انسانند و قبض و بسط ضربان قلب روحانی انسان است. مُردن دل یعنی تعطیل قبض و بسط. "من مره حسناته و سائه سیئاته فذلك المؤمن حقاً"
انقلاب در ابعادی از التقاط در مقابل فتنهی گروهكها بیمه شد. جنگ عراق با ما از طریق صدام پیش آمد. هدف محركین صدام این بود كه ایران متوسل به آمریكا شود، همانگونه كه عربستان متوسل به آمریكا شد. امام انسانشناس بود و در علوم انسانی متبحّر بود و میدانست هدف اولیهی جنگ، نزدیك كردن ایران به آمریكا است. دانشمندان متبحّری در علوم انسانی غرب پشت جریانات برعلیه ما هستند. متأسفانه دانش علوم انسانی در كشور ما تولیدی نیست. دانشمندان ما مبنا ندارند و نمیتوان با آنها وارد بحث علوم انسانی شد. چون ترجمهی ناقص و كپیبرداری ضعیفی از نظرات غربیها كردهاند. آنها اگر اسرائیل را در منطقه جا انداختند، فكر همهی این مخاطرات و خطرات را كرده بودند. آنها در تولید علم به جاهای پایه رسیدهاند. آنها دین خلق میكنند، حزب خلق میكنند. وقتی انسان بیتقوا در علوم انسانی چیره شد، خیلی بیش از علوم تجربی معما حل میكند و حتی انسان را تبدیل به ابزار میكند. اگر عالِم علوم تجربی روبات میسازد، ماشینی درست میكند كه مثل انسان عمل نماید، دانشمند بیتقوا در علوم انسانی كه مولد علم باشد، مبنا داشته باشد، مترجم نباشد، از انسان روبات میسازد كه بیا و ببین. باورش میشود كه شاه و صدام دیروز و بنلادن و سلاطین و رؤسای جمهور این همه كشور عربی و اسلامی، همه روباتی در دست و مهرههای آنها هستند.
سامری چه كرد كه هارون تنها ماند؟
آنها بعد از شاه میخواستند ملیگرایان را چون روباتی در دست داشته باشند، نشد. تا در علوم انسانی صاحب مبنا نباشیم، با خواندن و ترجمه كردن تولیدات اروپا، دانشمند صاحب مبنا در علوم انسانی نمیشویم. دانشمند، راه حق و باطل دانشمند را میفهمد؛ با سیاهیلشكر به تنهایی كاری از پیش نمیرود. آیا این اعجاز علوم انسانی نیست كه دانشمندان غرب در علوم انسانی توانستند شوروی را كه تهدید جدی برای آنها بود، بدون یك فشنگ و یا یك بمب و یا هزینهی آنچنانی، فروپاشی آن را پیشبینی كنند و با بعضی راهكارها این فروپاشی را تسریع نمایند.
سامری چه كرد كه هارون تنها ماند؟ بنیاسرائیل چه كم داشتند كه در دام سامری گرفتار شدند؟ مزیت سامری بر هارون چه بود؟ مزیت گوساله بر معبود قبلی چه بود؟ این منیّت پنهانی در بنیاسرائیل بود كه خدا را برای خود میخواستند. خداوند زیركتر از آن است كه آنكه خدا را برای خودش میخواهد، به ریزش گرفتار نكند. اهل رویش خدا را میخواهند و اهل ریزش خود را. ریشهی بتپرستی در بنیاسرائیل بود و گوسالهی سامری بهانه. چهطور این همه مؤمنان بنیاسرائیل در یك چشم بههم زدن تا حد یك روبات تنزّل كردند. سامری مردمشناس بود و توانست با طرح گوساله از مردم فهم و شعور را ازاله كند. به هر جهت، صدای هارون به جایی نرسید و كسی به حرف او گوش نكرد. چه ریزشی از این وسیعتر و چه فاصلهای از این بیشتر كه از خداپرستی تا گوسالهپرستی سقوط كردند.
در همین موقعیت، گروه اندكی كه به هارون وفادار ماندند، بالاترین رویش را تجربه كردند. جماعت سازمانی یهود یا صهیونیزم جهانی، عالمانه و انسانشناسانه با اسلام و مسلمین برخورد میكنند. مقابله و مقاومت عوامانه بیش از آنكه به ضرر جماعت سازمان صهیونیزم جهانی باشد، به نفع او خواهد بود. نفوذ آنها در سازمانهای جهانی توهم توطئه نیست و این قضایا تازگی ندارد. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "طائفتان إن صلحتا صلحت الامه و إن فسدتا فسدت الامه" اینكه توهم توطئه نیست، این حقیقت برهنه است. امتها به دو عامل اصلاح میشوند و به همان دو عامل فاسد میشوند؛ عامل اول، علما و عامل دوم اُمرا. یهود در فاصلهی رحلت تا خلافت عثمان، یعنی كمتر از پانزدهسال، در جبههی علما رخنه كردند. وقتی عثمان یكمیلیون دِرهم یعنی معادل صدهزار گوسفند پول به مروان -كه مثل خود عثمان اُموی بود- داد، ابوذر در جلسهی علنی اعتراض كرد. عثمان رو كرد به كعبالأحبار كه نظرت دربارهی كار من و اعتراض ابوذر چیست؟ كعبالأحبار گفت: "المال مال الله و انت وكیل الله". به هركس هر اندازه خواستی میتوانی ببخشی. ابوذر عصای خود را بر سر كعبالأحبار زد و گفت: "أتعلّمنا دیننا یا یهودی" اینكه ابوذر به كعبالأحبار گفت: ای یهودی تو دین ما را به ما میآموزی؟ اظهارات ابوذر از روی عصبانیت بود، یا اینكه كعبالأحبار از علمای یهود بود كه بهظاهر مسلمان شده بود.
مسلمانی كعبالأحبار توطئه بود یا تفكر ابوذر توهم توطئه بود؟ ابوذر با پشتوانهی حدیث نبوی توانست به كعبالأحبار چنین بگوید. چون رسول خدا دربارهی او فرموده بود: "ما اظلّت الخضراء علی ذی لهجه اصدق من ابیذر" پس ابوذر در یهودی دانستن كعبالأحبار صادق بود. یهود بعد از پانزدهسال توانست در مهمترین ركن عالم اسلام یعنی مرجعیت خلیفهی مسلمین نفوذ نماید. همهی مسلمانان از خلیفه پیروی میكنند و خلیفه تحت آموزش این یهودی است. دهسال بعد، یعنی بیست و پنج سال بعد از رحلت، جنگ جمل پیش میآید و اهل بصره شكست میخورند و مروان در خطر است. امام حسن(علیه السلام) او را سوار میكند و خدمت پدر میآورد كه از خون او درگذرد و حضرت میپذیرند. بعد، امام حسن(علیه السلام) میگوید: مروان میخواهد بیعت كند. مروان دست دراز میكند كه حضرت اجازه دهد بیعت كند، حضرت دست خود را قبل از رسیدن دست مروان بهعنوان "كفٌّ یهودیه" عقب میكشد كه این دست، دست یهودی است. اگر صدبار از پیش رو بیعت كند، از پشتسر نقض بیعت میكند. حضرت اجازه نداد مروان با او بیعت كند و دست او را نگرفت.
همین مروان بعد از مرگ یزید به مقام خلافت رسید. حكام مهم بنیامیه اولاد مروان هستند. حال علی(علیهالسلام) كه میگفت "كفٌّ یهودیه" توطئه را میدید یا توهم توطئه. پس با روی كار آمدن مروان، یهود در ركن دوم اسلام یعنی اُمرا هم رخنه نمود. یهود در فاصلهی بیست و پنج سال، مقام رئیسالعلمایی و امیرالاُمرایی را هر دو تصاحب كردند. حالا این توطئه است یا توهم توطئه است؟
بهائیت، توطئه یا توهم توطئه
اما نفوذ یهود در ایران قبل از اسلام، موضوع استر و مردخای در تورات برمیگردد كه چگونه یك زن زیبای یهودی كه معشوقهی سلطان ایران شده، تحت تعلیم یك عالم یهودی، چگونه قدرت این كشور را در خدمت مقاصد یهودی درآورده است. این توطئه است یا توهم توطئه. تا قبل از تأسیس دولت یهود در فلسطین شمالی، این حزب صهیونیستی، سرچشمههای علم و مال را به تصرف خود درآورده بود. این توطئه است یا توهم توطئه؟
در كشور خودمان و قبل از پیروزی انقلاب، مرحوم آیتالله طالقانی به شیراز آمده بودند. از ایشان دربارهی بهائیت سؤال شد. ایشان گفتند یهود جامعهی بستهای است. كسی را دعوت به یهودی شدن نمیكند، اما نیاز دارد كه در همهجا حضور داشته باشد. تأسیس یك مذهب مصنوعی كه در آنجا تحت تعلیم قرار گیرند و در اختیار یهود باشند و ضمناً كانون یهود كاملاً بسته بماند. آنها در ایران مذهب بهائیت را راهاندازی كردند كه بهوسیلهی آنها مسلمانان را تحت امر داشته باشند و مسلمانان حق نفوذ در بین آنها نداشته باشند. به همین جهت بهائیت را در ایران و وهابیت را در عربستان تأسیس كردند. وهابیت و بهائیت، توطئه است یا توهم توطئه؟
وهابیت در گذشته در مسئلهی كفر به طاغوت كم میآورد. در كنفرانس اسلام در آفریقا كه به ابتكار سعودی در نیجریه تشكیل شده بود و عربستان سمینار بزرگی با امكانات مختلف فرهنگی به هزینهی خودش در ابوجاء پایتخت سیاسی فرهنگی نیجریه تشكیل داده بود و زبان رسمی جلسه، انگلیسی بود، محور تمامی مباحث، سرمایهگذاری در كشورهای آفریقایی برای پیشرفت اسلام و بالأخره درخواست همه از عربستان برای سرمایهگذاری در كشورهای آفریقایی. ضمناً از جمهوری اسلامی هم دعوتی به عمل آمده بود و اینجانب در رأس هیئتی رفته بودیم. وقتی به زبان عربی صحبت كردم، در فرصت آزاد، یك طلبهی نیجریهای از وقت استفاده كرده و گردانندگان جلسه را ملامت نمود كه این آقا انگلیسی صحبت میكنند اما به احترام اسلام و قرآن عربی صحبت كرد. شما خجالت نمیكشید كه زبان رسمی جلسه را انگلیسی قرار دادهاید. بالأخره در قطعنامهی نهایی یكی از مصوبات این شد كه بعد از این جلسات و كنگره، با زبان عربی اداره شود.
وقتی كه برای هر سخنران بیست دقیقه بهطور رسمی وقت معین شده بود، استثنائاً اعلام كردند فرصت اینجانب پنج دقیقه است ولی چون تبعیض بین هیئتها سؤالبرانگیز بود، یك وقت دو دقیقهای برای تمام هیأتها قرار دادند و سهم اینجانب را در ضمن همان دو دقیقهایها معین كردند. اصل بیست دقیقه حذف شد. عربستان هم اولین گروه بود كه دعوت شد و هفت دقیقه و نیم به بحث تشكر و تقدیم هدیه و تعریف از پادشاه عربستان گذشت. پنجمین هیئت جمهوری اسلامی صدا شد. تنها موردی كه با نام آن كشور تكبیر فرستادند، جمهوری اسلامی بود و صحبت اینجانب به عربی چهار دقیقه و نیم طول كشیده بود. قبل از اعلام پایان، صحبت اینچانب پایان یافته بود و پنج بار در طی صحبت اینجانب تكبیر گفتند. بعد از سلام به حاضرین هیأت خود را چنین معرفی كردم كه ما از مملكت كسی آمدهایم كه اسلام را در زمان ما رهبری كرد و نام امام را بردم و تكبیر دوم را فرستادند و سپس گفتم وقتی دیگران مشغول تأسیس مسجد و مدرسه برای تربیت مسلمانها شدند، ما مشغول به كفر به طاغوت شدیم و در این راه صدهزار شهید و بیش از دو برابر آن مجروح دادهایم و هنوز كار تمام نشده است، تكبیر سوم را فرستادند.
ما چون از كفر بریدیم و به اسلام گرویدیم، توانستیم این همه شهید و مجروح بدهیم. اگر ما میخواستیم با بریدن از طاغوتی به طاغوت دیگر بپیوندیم، چون اختلاف سطح نبود، جریان تعطیل میشد. تكبیر چهارم را فرستادند. سپس گفتم اولین اصلاح، اصلاح ولایت است. اطاعت نكنید مگر كسی را كه مطیع خدا و رسول است و تكبیر پنجم را فرستادند. آخرین جمله این بود كه در اسلام مسجد به دو گونه است. مسجد تأسیس شده بر پایهی تقوا و مسجد ضرار. پس اسلام هم به دو گونه است؛ بیائیم اسلاممان را بر پایهی تقوا تأسیس كنیم نه اسلام متصل به طواغیت.
وقتی برگشتم، سفیر ما در نیجریه گفت تا شما نام از كفر به طاغوت بردید، رئیس هیأت عربستان رنگش متغیر شد. این نكته، ضعف عربستان در تمام عالم اسلام بود. رابطة العالم الاسلامی عربستان هزینهی تأسیس مساجد در تمام آبادیهای عالم و ارسال مبلّغ و هزینه خطیب و امام جمعه را در جهان اسلام میپردازد. این توطئه است یا توهم توطئه؟ حتی در كشور ما مدارس و مساجد به سمت عربستان جهتگیری میشود. اینكه فرقهای معادل بهائیت در تمام جهان اسلام، اسلام را آنگونه كه آمریكا بپسندد، تبلیغ كنند، این توطئه است یا توهم توطئه. وقتی سلمان رشدی كتاب خود را نوشت و امام تهدید كرد و بقیه ساكت ماندند، بعد از مسئلهی كفر به طاغوت، سكوت در امر سلمان رشدی، تكان دوم به اسلام آمریكایی بود.
طالبان، قهرمان مبارزه با طاغوت!
برای حل مشكل اول كه كفر به طاغوت بود، سلفیها خلق شدند. اینها جنگ یا كفر را و كفر به طاغوت را بر مبنای بازگشت به پسر سلف صالح برگزیدند و گروههای تكفیری پیدا شدند. از خصوصیات آنها این است كه هم با كفار بجنگند هم با رافضیه. آیا این توطئه است یا توهم توطئه كه قهرمان مبارزه با طاغوت و كفر جهانی گروههای سلفی ذیكفری، امثال القاعده و طالبان باشند. انعكاس اعمال خشن این جماعت، اسلام در حال پیشرفت را زیر سؤال میبرد كه اسلام دین خشونت است. این مبنا داشتنِ دانشمندان علوم انسانی غرب است كه راه نفوذ در كشورها را به صورت علمی و استوار پیریزی میكنند. مبارزه با اسلام را عالمانه و با تدبیر انجام میدهند و برای ایجاد ذهنیت در مسیحیت بر ضد اسلام، برنامه حسابشده و عمیق و دقیق دارند كه تصادفی نیست.
در كشورهای اروپایی، مسلمان به چه صورت به چشم میخورد. مرد مسلمان با داشتن هجده نوزده فرزند از محل تشویق به فرزند سوم به بالا ارتزاق میكنند و زندگی با آن اداره میشود و مسیحیان خبر دارند اما زن مسلمان در بازارها و خیابان به صورت پوششی كه روزنهی مشبكی برای دیدن چشم دارد و چنین نشان بدهند كه این هم زن در اسلام. آیا این توطئه است یا توهم توطئه؟
اینكه غرب اصرار عجیبی دارد كه بگوید اسلام یعنی طالبان و القاعده، این توطئه است یا توهم توطئه؟ وقتی قرآن سر نیزه رفت و یاران نفوذی معاویه فریاد كردند، ما روی قرآن شمشیر نمیكشیم، ما برای قرآن میجنگیم و جوانان حافظ قرآن كه اصل و اساس قدرت رزمندگی لشكر علی(علیهالسلام) را تشكیل میداد، دستهجمعی پذیرفتند و دور علی(علیهالسلام) را گرفتند و گفتند اگر جنگ را تعطیل نكنی با تو خواهیم جنگید. در این مرحله بیش از نود درصد این جوانان چنین فكر میكردند و آن حضرت، با جوانان مخلص و حقطلبی روبرو بود كه حاضر بودند برای آرمان خود كشته شوند. ریاست برای آنها معنا و مفهومی نداشت و هیچ استدلال و بحثی در آنها كارگر نبود. روباتهای مخلصی بودند. تبدیل كردن مسلمان مجاهد به روبات مخلص عیناً وضعیتی است كه در تمام عالم اسلام ما امروزه با آن روبرو هستیم. علی(علیهالسلام) دست از جنگ كشید و برای مالك پیغام داد كه اگر دیرتر بیایی مرا نمیبینی. مالك وقتی محاصره شدن علی(علیهالسلام) را به وسیلهی جوانان حافظ قرآن و قرّاء بصره دید، گفت داغ پیشانی شما ما را فریب داد. ما اگر پایهی اعتقادی جوانان خود را محكم نكنیم، به وسیلهی اساتید علوم انسانی خودمان به روباتی مخلص و فداكار برای اهداف غرب تبدیل خواهند شد. تربیت سطحی زمینهساز ریزش است. علوم انسانی وارداتی پایه و اساس ریزشهاست.
آمادهخوری ممنوع!
ما نباید منكر تواناییهای علوم انسانی شویم. قرآن خواندن و قرآن حفظ كردن بدون داشتن قدرت تدبّر و فهم عمیق و بصیرت كافی، از انسان مخلص روبات میسازد و ما نمیتوانیم غرب را ملامت كنیم كه چرا در علوم انسانی پیش رفتهاید؟ آنها مرتباً كار تحقیقاتی میكنند و علم انسانی را تولید میكنند. ما هم مرتباً ترجمه میكنیم و آمادهخوری میكنیم. ما باید هزینهی تولید علوم انسانی را بپردازیم. این زرنگی نیست كه آنها تولید كنند و ما تولیدات آنها را مرتباً ترجمه كنیم. اگر عراق و افغانستان در مبارزه با صدام و طالبان از اتحاد با آمریكا طرفی بستند و بهجای اینكه هزینهی مبارزه با صدام و با طالبان را خودشان بپردازند، با اتحاد با آمریكا به این مهم دست یافتند، باید تاوان آن را بپردازند. عیناً ما هم تا زمانی كه علوم انسانی را با مبانی خودمان تولید نكنیم و به ترجمه اكتفا كنیم، باید تاوان آن را بپردازیم.
اگر چندین میلیون نفر انسان مخلص با طراحی كارشناسان، تبدیل به روباتهایی برای جلوگیری از حركت سریع برای پیشرفت و حتی پیروزی شوند، چه باید كرد؟ علی(علیهالسلام) در صفین، اندكی تا پیروزی نهایی بر دشمن فاصله داشت. تعبیر فواق ناقه كه در این رابطه آمده است، یعنی مدت زمانی كه صبر میكنند تا دوباره شیر در پستان جمع شود و او را بدوشند. با روبات مخلص چه میتوانید بكنید.
شما گمان میكنید مشكل عالم اسلام چیست كه اینقدر عقب مانده است؟ چرا اكثر كشورهای اسلامی با داشتن این همه منابع ثروت، اینقدر فقیرند؟ چرا زیرساختهای اقتصادی در كشورهای اسلامی آماده نمیشوند؟ قرآن كه تحریف نشده است. قانوناً باید تورات و انجیل تحریفشده را در زمان كوتاهی از میان بردارد. چرا پیروان كتاب تحریفنشده، آلت دست پیروان كتاب تحریفشده قرار میگیرند؟ اینها نقصی دارند كه آلت میشوند و آنها هنری دارند كه میتوانند دیگران را استعمار كنند. آنكه استعمار میشود، جاهل است و آنكه استعمار میكند، عالم است. جاهل مستعمرهی عالم است و نمیتواند از حكومت او فرار كند.
علوم انسانی همین تفاوت عالم و جاهل را نشان میدهد. با علوم انسانی است كه استعمارگران مرتباً روش استعمار خود را با كمر همّت بستهتر و نحوهی دوشیدن خود را جامعتر و كاملتر میكنند. علوم انسانی است كه با پیشرفت آن، جنگ نظامی را به شركت تجاری و استعمار و جنگ اقتصادی را به استعمار و جنگ فرهنگی مبدل میكند و وقتی استعمار فرهنگی به بار نشست، آخر رحمت و اول راحت است.
روزی كه عراق پذیرفت در مقابل صدام با آمریكا متحد شود و افغانستان پذیرفت در مقابل طالبان متحد شود، استعمار فرهنگی به بار نشست. اشتباه در تشخیص دشمن اصلی از دشمن فرعی معضل كمی نیست. اگر یهود شناختهشده بود، نه آمریكا و نه صدام و نه طالبان، هیچكدام دشمن اصلی دیده نمیشدند. نمودار مجازی استكبار جهانی آمریكا و نمودار حقیقی آن صهیونیزم جهانی است. امام راحل در پاسخ به نامهی سرگشادهی قائممقام رهبری كه میگفت دشمن اصلی آمریكاست و صدام فرعی و معلول است و جنگ با معلول در هیچ مكتبی معقول نیست، فرمود: جنگ ما با آمریكا نیست، با شوروی نیست؛ جنگ مردمی ما با نامردمیهاست. معنای قضیه این است كه جوانمردان عالم را دریابید و از نامردان عالم در هراس باشید. تلاش كنید مردان عالم با شما متحد شوند و از اتحاد با نامردان مردم عالم احتراز كنید...
نویسنده : آیتالله محیالدین حائری شیرازی منبع : سایت مقام معظم رهبری |