زمينههاى فكرى و عقيدتى انقلاب اسلامى
مهمترين ويژگى انقلاب اسلامى، ماهيّت مذهبى و دينى بودن آن است. از اين نظر انقلاب اسلامى، انقلابى منحصر به فرد و بى نظير است. چون انقلابهاى مهمّ جهان، از لحاظ ماهيّت يا اقتصادى و مادّى بودهاند، مثل انقلاب اكتبر 1917 روسيه، يا سياسى و آزاديخواهانه مثل انقلاب 1789 فرانسه.
در حالى كه در انقلاب اسلامى ايران در كنار عوامل اقتصادى و سياسى، ايمان و عقيده نيز وجود داشته و عامل اساسى آن اعتقاد و ايمان مردم به اسلام بود. بدين لحاظ ماهيّت اصلى انقلاب اسلامى «اسلامى بودن» آن است.
مردمى كه به يك مكتب، ايمان داشته و به ارزشهاى آن به شدّت دل بسته باشند، هنگامى كه مكتب خود را در معرض خطر ببينند، براى جلوگيرى از خطر و احياى كامل مكتب، دست به قيام مىزنند.
به تعبير شهيد مطهّرى:
«چنين انقلابى هيچ ربطى به سيرى و گرسنگى، يا ارتباطى با آزادى سياسى و دمكراسى، يا فقدان آن ندارد و مردم در عين رفاه اقتصادى و سيرى شكم و نيز داشتن آزادى سياسى، فقط به دليل عدم استقرار كامل مكتب مورد اعتقاد خود بر مىخيزند و انقلاب مىكنند».( مطهّرى، مرتضى، پيرامون انقلاب اسلامى، انتشارات صدرا، ص 34)
اعتقاد به اين كه اسلام برنامه و طرح كاملى براى تنظيم زندگى بشردارد و ضامن عدالت، صلح،امنيت،آزادى و ارتقاى معنوى انسان مىباشد عامل اصلى پيدايى و رشد انقلاب اسلامى و پيروزى آن بوده است.
و برپايى نظام سياسى ـ اجتماعى بر مبناى اسلام، جزيى از اعتقاد به جامعيّت اسلام محسوب مىشود كه مبارزه در اين راه از بارزترين ابعاد جهاد در راه خدا و تجلّى ايمان و اعتقاد است.
در يك جامعهى اسلامى كه معتقد به دين الهى هستند، مردم پيش از هر چيز سعى مىكنند اعمال و رفتار خود را منطبق بر عقيدهى دينى و مذهبى خود انجام دهند، خصوصا ورود به صحنهى انقلاب كه خشنترين اقدام و مهمترين كار سياسى است كه به توجيه قانع كنندهاى از منابع اسلامى نياز دارد.
در همين راستا، مسلمانان قبل از هرچيز به قرآن رجوع مىكنند و آن را به عنوان پيام وحى در مبارزه و حركت سياسى خود مدّ نظر دارند و از آن الهام مىگيرند. شيعيان علاوه بر قرآن از كلام و سيرهى امامان معصوم عليهمالسلام نير در اين خصوص بهره مىگيرند:
1. ريشههاى عقيدتى انقلاب اسلامى در قرآن
قرآن كريم غالبابه طور غير مستقيم و با نقل يك واقعه يا طرح اصول كلى، يا بيان سنّت خداوند در نظام آفرينش انسان را به حركت فرا مىخواند و گاهى نيز با خطاب مستقيم از پيروانش مىخواهد كه زندگى سياسى ـ اجتماعى شان را چگونه سامان دهند. در طول تاريخ، قرآن به عنوان پيام و وحى الهى مبانى و انگيزههاى مبارزه و حركت سياسى مسلمانان را شكل مىداد و تفكر سياسى قرآن محور همهى نهضتها و قيامهاى اسلامى بوده و در حقيقت قرآن هستهى مركزى حيات سياسى مسلمانان را تشكيل مىداد.
بر اين اساس آيات بى شمارى از قرآن الهام بخش مبارزات و حركتهاى سياسى بوده، آياتى از قبيل:اصل امامت، اطاعت از رهبرى، پرهيز از اختلاف، دعوت به اتّحاد و تشكيل امّت واحده، اصل خلافت، ايثار و جهاد، هجرت و شهادت، قتال با كفّار و مشركان و برائت از آنان، اصل امربه معروف و نهى از منكر، نفى سلطهى كفّار، مقابله به مثل، نفى ظلم و ستم، حمايت از مستضعفان و لزوم مبارزه با مستكبران و اصل مبارزهى دايمى بين حق و باطل و... ؛ كه ما براى رعايت اختصار به توضيح چند مورد مىپردازيم.
الف) اصل ظلمزدايى (نفى ظلم و ستم):
قرآن در تأكيد بر ضرورت ظلمزدايى از جامعهى بشرى و صحنهى فعّاليتهاى اجتماعى انسانها، از خدا آغاز مىكند و خدا را مبرّا از ظلم مىداند و براى ظلم هيچ گونه جايى در نظام آفرينش قايل نمىشود: « انّ اللّه لايظلم مثقال ذرّة»( نساء، آيه 40) همانا خداوند ذرّهاى به انسانها ظلم نمىكند. « و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد»( آل عمران، آيه 182) خداوند هرگز در حقّ بندگان خود ستم نمىكند.
و ظلمزدايى از جامعهى بشرى را مسؤوليت اجتناب ناپذير انسان بر عهدهى خود او مىنهد؛ و نه تنها ظلم كردن را منع مىكند، بلكه پذيرش ظلم و را نيز محكوم مىكند؛ يعنى همان طورى كه ظلم كردن در منطق قرآن زشت و قبيح است، پذيرفتن ظلم نيز زشت و قبيح مىباشد و براى آن مجازات سختى قايل مىشود: «لاتظلِمون و لاتُظلَمون»(بقره، آيه 279) نه ظلم بكنيد و نه زير بار ظلم برويد. و اين ظلم زدايى شامل همهى قلمروهاى حيات بشرى از جمله قلمرو رابطهى انسان با خدا و با خويشتن و با ديگران و جامعه مىباشد. در قرآن متجاوز از دويست و پنجاه آيه در زمينهى ظلم زدايى و محكوم نمودن ظلم و بيان آثار و پيامدهاى آن آمده است.
از لحاظ آثار وضعى، ظلم از كفر بدتر است، به همين منظور تأكيد احاديث بر ثبات و پايدارى نظام سياسى مبنى بر عدم ظلم، گوياى اين امراست: «الملك يبقى مع الكفر ولا يبقى مع الظلم» حكومت و پادشاهى با كفر قابل بقاء است امّا با ظلم دوام و بقاء ندارد. بنابراين يكى از ريشههاى عقيدتى انقلاب اسلامى مبارزه با ظلم و ستمِ رژيمِ پهلوى بوده كه ملّت ايران با الهام از اين اصل قرآنى اين قيام را به وجود آورد.
ب) اصل خلافت اللّهى
از ديدگاه قرآن انسان خليفهى خدا در زمين و عهده دار استقرار حاكميت خدا و وارث نهايى زمين و حكومت در آن است. انسان موظّف است خصايص و شرايط لازم را براى احراز اين مسؤوليت بزرگ كسب كند و از همهى امكانات مادّى و معنوى كه خداى در اختيار وى نهاده است بهره بگيرد.
خداوند ضمن آن كه ارادهى خود را بر جعل خلافت بشر بيان كرد: « واذ قال ربّك للملائكة انّى جاعلٌ فى الارض خليفة...»( بقره، آيه 30) و زمانى كه خداوند به ملائكه فرمود همانا من انسان را به عنوان خليفه و جانشين خود در روى زمين قرار دادم، شرط نيل به آن را نيز متذكّر شده است «وعداللّه الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض»( نور، آيه 55) خداوند وعده داد كسانى كه به او ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند را خليفهى خود در روى زمين قرار دهد. حُسن فاعلى يعنى ايمان و حُسن فعلى يعنى عمل صالح دوشرط جانشين خدا شدن در روى زمين است، و به دنبال آن وظيفهى جانشين را نيز بيان فرمود: « يا داود انّا جعلناك خليفةً فى الأرض فاحكم بين الناس بالحق...»( ص، آيه 26) اى داود ما ترا جانشين خود در روى زمين قرار داديم پس در بين مردم حكم به حق بنما.
بنابراين در انديشهى اسلامى، يك مسلمان زمانى از فرمان حكومت پيروى مىكند كه واجد شرايط اين جايگاه باشد؛ و در صورت عدم شايستگى، وظيفهى اسلامى حكم مىكند كه براى ايجاد حكومتى قيام كنند كه حاكم آن داراى شايستگى استقرار حاكميت الهى در روى زمين باشد.
ج) اصل نفى سبيل
براساس اين آيهى شريفه «لن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلاً»( نساء، آيه 141) «خدا هيچگاه براى كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلّط باز نخواهد نمود»، ارادهى تشريعى خداوند براين تعلّق گرفته كه مسلمانان زير سلطهى كفّار نروند، لذا جهتگيرى قوانين اسلام هم در همين راستا مىباشد.
برهمين اساس، هر اقدام يا تعهّد و قراردادى كه موجب شود كفّار بر مسلمانان مسلّط شوند ضمن آن كه حرام است،باطل بوده و ارزش حقوقى ندارد. و مبارزهى مسلمانان با استبداد داخلى و سلطهى خارجى در طول تاريخ براساس همين اصل قابل توجيه و تفسير است.
اين اصل قرآنى در تاريخ سياسى مسلمانان، به ويژه در تاريخ معاصر نقش تعيين كنندهاى داشته است و اين اصل است كه ضامن استقلال سياسى مسلمانان مىباشد. مبارزه با اعطاى امتياز تنباكو توسّط ميرزاى شيرازى و موضعگيرى امام خمينى قدسسره در برابر كاپيتولاسيون در سال 1342 ه.ش مبتنى بر همين اصل بود و هر دو رهبر نهضت در مبارزهاشان به اين اصل تصريح و تأكيد نمودهاند. بنابر اين با توجّه به اصل نفى سبيل هرگونه پيمان، معاهده و يا قراردادى كه موجب سلطهى بيگانه بر كشور اسلامى شود ممنوع مىباشد. و رژيم مستبد و ديكتاتورى محمّدرضا پهلوى به سبب عدم جايگاه مردمى، به دول بيگانه وابسته بوده و در اين راستا با دادن امتيازات و بستن قراردادها و معاهدهها، تسلّط بيگانه و آمريكايىها را بر جامعهى اسلامى فراهم نموده و قيام مردم مسلمان ايران عليه رژيم وابسته پهلوى به منظور خروج از زير سلطهى كفّار و دولتهاى استعمارى و عمل به قوانين اسلامى و اصول قرآنى محسوب مىشود.
د) اقامه و توسعه عدل و قسط
در قرآن كريم آمده است كه هدف اصلى پيامبران، تربيت انسانها و تهذيب آنها ست؛ امّا شرط لازم آن اقامهى قسط و اجراى عدالت است. زيرا انتظار پاكى و عبادت خداوند در محيط آلوده و در فضاى آكنده از بىعدالتى به منزلهى كوبيدن بر آهن سرد است. به همين منظور خداوند در قرآن كريم مىفرمايد:«لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط».( حديد، آيه 25) همانا ما پيامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستاديم و بر ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم اقامهى عدالت و قسط كنند.
بنابراين يكى از وظايف مسلمانان نيز تلاش در جهت اجرا و گسترش قسط و عدل است و يك مسلمان بايد در هر زمانى با بى عدالتىها مبارزه كند. و اين اصل در مبارزه و جنبشهاى اسلامى در طول تاريخ يك اصل محورى بوده است.
حضرت على عليهالسلام كه اوّلين پيشواى شيعه بوده مظهر و مجسمهى عدالت بوده و به خاطر برقرارى عدالت كشته شده؛ «قتل في محرابه لشدّة عدله» و حضرت مهدى(عج) كه آخرين پيشواى شيعه مىباشد نيز هدف حكومت جهانىاش برقرارى عدل است «الذي يملاء الارض عدلاً و قسطا بعدما ملئت ظلما و جورا».
بدين سبب مردم مسلمان ايران با توجّه به اين اصل، عليه رژيم ستمگر پهلوى كه عامل تبعيض و بيدادگرى و مانع ايجاد عدالت در جامعه اسلامى بود، قيام نموده و خواستار نظام مبتنى بر عدالت بودند.پس اين اصل قرآنى به عنوان يكى از زمينههاى فكرى و اعتقادى انقلاب ملّت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوى محسوب مىشود.
ه) تشكيل امت واحده و حكومت واحد جهانى
گرايش به وحدت و يكپارچگى و حاكميت قانون واحد بر همگان، همواره در ميان بشر وجود داشته است. تشكيل سازمانهاى بين المللى، تدوين منشور ملل متّحد، همچنين پديدهى نظم نوين جهانى، نظريهى دهكدهى جهانى، مسألهى جهانى شدن و سياست همگرايى در همين راستا قرار دارد. گرچه طرّاحان اين نظريهها هدف استعمارى و استكبارى دارند. قرآن كريم نه تنها مسلمانان را كه همهى انسانها را امّت واحد مىداند و دعوت به وحدت مىكند و انسانها را علىرغم عوامل اختلافانگيز و تمايزها و تفاوتهايى كه ميان آنها حكم فرماست مجموعهاى همگرا و همگون و متشكّل و چون كاروانى منسجم و در حال حركت به سوى هدف واحد تلقّى مىكند و او را به يك سازماندهى فراگير دعوت مىنمايد؛ «و ما كان الناس الاّ امّة واحدة فاختلفوا»( يونس، آيه 19) همهى انسانها امّت واحدى بودند سپس اختلاف در بين آنها به وجود آمد.
بر اساس اين اصل مسلمانان موظّفند تا زمينهى تحقق «امّت واحده» و حكومت واحد جهانى را فراهم نموده و با ستمگران و طاغوتيان كه مانع اين امر هستند به مبارزه برخيزند و انقلاب اسلامى ايران با الهام از اين اصل با حكومت طاغوت پهلوى مبارزه نموده و خواستار حكومتى بودند كه جامعهى اسلامى را به وحدت و پكپارچگى برساند.
و) مبارزهى مداوم بين حق و باطل
مبارزهى دايمى بين دو جريان حق و باطل همواره در طول تاريخ بشر بوده است و پيكار بىامان انبياى الهى در مقابل طاغوت زمان خود بر اساس همين اصل بوده است. مبارزهى ابراهيم با نمرود، موسى با فرعون و محمّد با ابوجهل و ابولهب؛ در قرآن كريم آمده است:
«و يريد اللّه أن يحقّ الحق بكلماته و يقطع دابر الكافرين. ليحقّ الحق و يبطل الباطل».( انفال، آيه 7 و 8) و خداوند اراده مىكند كه صدق سخنان حق را ثابت گرداند و از بيخ و بن ريشهى كافران را بركند تا حق را محقق و پايدار كند و باطل را محو نمايد.
و در آيهى ديگر نيز مىفرمايد:
«و يمح اللّه الباطل و يحقّ الحق بكلماته».( شورى، آيه 24) خداوند باطل را نابود مىكند و حق را پايدار و مستقر مىسازد.
اين اصل تابلويى است براى هر مسلمانى كه بايد در هر زمان و مكان اهل حق باشد و از حق دفاع كند و براى استقرار حكومت حق بكوشد و با باطل و حكومت باطل مبارزه نمايد.
ز) اصل حاكميت الهى
بر اساس آيهى قرآن «ان الحكم الاّ للّه»( يوسف، آيه 40) حقّ حاكميت در جامعهى بشرى از آن خداست و حاكميّت حقى است الهى كه از ربوبيت و هدايت خداوندى ناشى مىگردد. كسانى كه از جانب وى مجازند و حق حكومت و زمامدارى مردم را دارند انبياى الهى و امامان معصوماند و در شرايطى كه معصومان در جامعه حضور ندارند بر عهدهى كسانى است كه داراى شرايطىاند كه معصومان از پيش به امر خدا تعيين كردهاند.
لزوم اجراى قوانين اسلامى به خاطر كامل بودن و جاودانه بودن احكام آن و ماهيّت احكام اسلامى، نياز به حكومت اسلامى را ثابت مىكند كه بدون آن احكام اسلامى تحقق پيدا نمىكند.
انقلاب اسلامى ايران با الهام از اصل حاكميت الهى، جهت از بين بردن حاكميت طاغوت و برقرارى حاكميت الهى و تشكيل حكومت اسلامى شكل گرفت تا قوانين اسلامى در اين كشور اجرا گردد.
ح) اصل جهاد و مبارزه در راه خدا
جهاد يكى از مهمترين اصول قرآنى است كه مسلمانان با الهام از اين اصل مبارزات عليه ظالمان و ستمگران را درطول تاريخ شكل مىدادند. خداوند در قرآن به مسلمانان اجازه داد هر وقت مورد ظلم و تعدّى قرار گرفتهاند، دست به جهاد و قيام مسلّحانه بزنند. «أذن للذين يقاتلون بأنّهم ظلموا»( حج، آيه 39) اجازه داده شده كسانى كه به آنها ظلم شده مبارزه و جهاد كنند.
سراسر زندگى انبياى الهى و معصومان و اولياى خدا جهاد در راه خدا بوده است و انقلاب اسلامى ايران در حقيقت مبارزه و جهاد عليه حكومت ظالم و جاير پهلوى بوده است.
ط) حمايت از مستضعفان و مبارزه با مستكبران
يكى از اصول قرآن در مبارزه، حمايت از مستضعفان در مقابل مستكبران است.
«و ما لكم ان لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليّا و اجعل لنا من لدنك نصيرا»( نساء، آيه 75) چرا در راه خدا جهاد نمىكنيد در صورتى كه جمعى ناتوان از مرد و زن و كودك دايم مىگويند بار خدايا ما را از اين شهرى كه مردمش ستمكارند بيرون آور و از جانب خود براى ما بيچارگان ياورى قرار ده.
بر اساس اين آيهى قرآن همهى مسلمانان موظّفند براى حمايت و دفاع از مستضعفان عالم قيام كنند و به كمك و يارى آنها در مبارزه عليه مستكبران بشتابند. حمايت مردم ايران از مردم مسلمان و بىدفاع بوسنى و هرزگوين، فلسطين و لبنان و افغانستان و تمام جنبشهاى رهايى بخش دنيا از مسلمان و غير مسلمان بر اساس همين اصل قرآنى است. و انقلاب اسلامى ايران براى حمايت از مستضعفان و مبارزه با مستكبران شكل گرفته و اين اصل را همواره استمرار خواهد بخشيد و از هر نهضت و جنبشى كه در عالم عليه ظالمان و ستمگران و مستكبران شكل بگيرد، حمايت و دفاع خواهد نمود.
ی) اصل نظارت همگانى
يكى از مهمترين خصوصيات مسلمانان كه آنان را از ديگر ملّتها متمايز مىگرداند، اصل نظارت همگانى است. نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعهاش و بازتابى كه اعمال ديگران در سرنوشت او دارد و تعهّدى كه بايد در پذيرش مسؤوليتهاى اجتماعى داشته باشد، ايجاب مىكند كه وى ناظر و مراقب همهى امورى باشد كه در اطراف او مىگذرد، «كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته» و «من اصبح و لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم» بر اساس اين اصل كه تحت عنوان امر به معروف و نهى از منكر از آن ياد مىشود، فعّاليت سياسى و اجتماعى هر شخص، جزيى از مجموعهى تلاشهاى زندگى اجتماعى وى مىباشد. قرآن كريم ضمن معرّفى مسلمانان به عنوان برترين امت، استدلال مىكند كه شما امر به معروف و نهى از منكر را انجام دهيد و به خداوند ايمان داشته باشيد.
«كنتم خير امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه».(آل عمران، آيه 110) شما بهترين امّت هستيد چرا كه امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خداوند ايمان داريد.
اهميّت اين اصل و نقش آن در سالم نگه داشتن روابط اجتماعى تا آنجاست كه اين وظيفه پيش از ايمان به خدا بيان شده است.
بنابر اين اصل، مسلمانان موظّفند از هر گونه انحراف و كجروى در جامعه جلوگيرى كرده و در صورت لزوم به جهاد و مبارزه برخيزند. بر اين اساس اين اصل يكى از مهمترين زمينههاى فكرى و اعتقادى انقلاب اسلامى بوده و استمرار حكومت اسلامى و سالم ماندن جامعه اسلامى از فساد و فحشا به اجراى اين اصل بستگى دارد و اگر اين اصل ترك بشود دوباره اشرار بر جامعهى اسلامى مسلّط خواهند شد.
2. ريشههاى عقيدتى انقلاب اسلامى در مكتب تشيّع
از آنجا كه پايگاه و خاستگاه انقلاب اسلامی، در ايران و مركز تشيّع است؛ مبانى فكرى شيعه قطعاً نقش انكارناپذيرى در تحقّق آن داشته است.
از روزى كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله على و شيعيانش را گروه رستگاران ناميد (سيوطى، جلال الدين، درّالمنثور، ذيل آيهى «اولئك هم خيرالبريّة») و مبارزانى همچون سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، حجر بن عدى و ديگران به نام شيعه و پيروان على عليهالسلام شهرت يافتند، تشيّع به صورت مكتبى انقلابى پرچم رسالت خونبار جهاد و مبارزه عليه ظلم و خودكامگى را بر دوش گرفت.
متقابلاً حكّام مستبد نيز پيوسته در صدد نابودى و قلع و قمع شيعيان بودهاند، تا آنجا كه امروز كمتر جايى را مىتوان يافت كه شهيدى از سلالهى امام حسن مجتبى عليهالسلام امام زينالعابدين عليهالسلام ، امام كاظم عليهالسلام و ديگر ائمه عليهمالسلام در آن دفن نشده باشد. چنانچه از امام باقر عليهالسلام نقل شده است:
«شيعيان ما در هر شهر و ديارى كشته مىشوند و دستها و پاهايشان به خاطر گمانى بريده مىشود و هر كس يادى از دوستى ما كند يا زندانى مىشود يا مالش به تاراج مىرود يا خانه بر سرش خراب مىشود».
به هر تقدير، انقلاب اسلامى در كشورى به وجود آمده است كه از يك سو مركز رقابتهاى قدرتهاى استعمارى شرق و غرب بوده و از جانب ديگر، مركز شيعيان و پيروان اهل بيت پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىباشد كه خود از خصوصياتى برخوردارند كه پيوسته بالنده بانشاط و در صحنههاى سياسى فعّالتر و موفّقتر از پيروان ديگرمذاهب اسلامى مىباشند. لذا بدون آشنايى با ويژگىهاى تشيّع، دستيابى به زمينههاى فكرى انقلاب اسلامى دشوار خواهد بود.
ويليام وات (نويسندهى غربى) در اين زمينه چنين مىگويد:
«انديشهى سياسى در ايران از تشيّع متأثّر است و بدون شناخت آن نمىتوان به زمينههاى فكرى اين انقلاب دست يافت، قيام امام حسين عليهالسلام اعتقاد به امامت و مسألهى انتظار از جمله ويژگىهاى تشيّعاند كه در انديشه سياسى شيعه، نقش مهمّى ايفا مىكنند». (مأخذشناسى انقلاب اسلامى، چاپ معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى.)
تدا اسكاچپل در اين زمينه مىگويد:
«اسلام شيعه هم از نقطه نظر سازمانى و هم از لحاظ فرهنگى، براى ايجاد انقلاب ايران عليه شاه، نقش حياتى را به عهده داشت. روحانيون راديكال شده كه تابع آيتاللّه خمينى[قدسسره] بودند، عقايد سياسىاى را تبليغ مىكردند كه شاه را زير سؤال مىبرد. سپس شبكهها، روشهاى اجتماعى و اسطورههاى اصلى شيعه به ايجاد هماهنگى در نهضت تودهاى شهرى، و خلق ارادهى اخلاقى در آن براى مقاومت در مقابل اختناق و سركوب مسلّحانه، كمك نمودند. همهى اينها بدين معنا بود كه يك بخش بسيار سنتى از زندگى ايران ارايه كنندهى منابع سياسى حياتى براى شكل دادن به يك نهضت انقلابى با چهرهى بسيار مدرن بود». (همان، ص 205)
حامد الگار در كتاب انقلاب اسلامى درصدد اثبات پيوستگى فكرى انقلاب با مكتب تشيّع است و از اين نظر انقلاب ايران را داراى ريشهى عميق مىداند. بنابراين مكتب تشيّع نقش اساسى را در شكلگيرى انقلاب اسلامى ايران ايفا نموده است. امّا نكتهى مهم آن است كه چه خصوصيات و ويژگىهايى در مكتب تشيّع وجود دارد كه همواره اين مكتب و پيروان آن را در طول تاريخ در يك وضعيت انقلابى قرار مىدهد؟ در قسمت بعدى به اين بحث خواهيم پرداخت.
مهمترين خصوصيات و ويژگىهاى تشيّع
در اين قسمت به مهمترين خصوصيات و ويژگىهاى مكتب شيعه مىپردازيم كه در حركتهاى سياسى به ويژه حركت انقلاب اسلامى ايران مؤثربوده است.
1. اصل امامت
اساسىترين خصوصيت تشيّع، اعتقاد به اصل امامت است. در فرهنگ سياسى اسلام امامت به آن نوع سياست و رهبرى گفته مىشود كه براساس ايدئولوژى الهى و متّكى بر وحى، براساس موازين و ارزشهاى اسلامى، كليهى روابط انسانى را در بر مىگيرد و بنيادها، نهادها، روابط اجتماعى، آرا و عقايد، فرهنگ، اخلاق، بينشها، سنّتها، خواستهها و به طور كلى ارزشها و همه و همه در راه تعالى و رشد فرد و جامعه هدايت مىشوند؛ وامام به انسان كاملى گفته مىشود كه علاوه بر آن كه خود از همهى بندها رهيده، ساربان كاروان حركت انسانى باشد و امّت را از آن چنان نظام سياسى، اجتماعى و اقتصادى و... برخوردار مىسازد كه براى تحوّل و تكامل هرچه بيشتر و سريعتر طبق موازين الهى آماده گردد. بدين سان رهبرى در نظام امامت داراى بار اعتقادى و انقلابى بوده و با سكون و ايستايى سازگار نيست.
لذا به عقيدهى شيعه هر حكومتى كه در رأس آن امام معصوم يا نايب آن (فقيه عادل) نباشد غاصب و ظالم است و هم چنان كه امامان معصوم عليهمالسلام خود در برابر حكومتهاى غاصب ايستادند و مبارزه كردند شيعيان نيز با تبعيت از سيرهى امامان خود در مقابل همهى حكومتهاى ظالم و جاير مىايستند. اين اصل و اعتقاد است كه پيوسته شيعه را به اعتراض و جبههگيرى در برابر گروه حاكم ستمگر وا مىدارد و به همين دليل، شيعه در طول تاريخ، به طور مداوم در يك جريان و وضعيت انقلابى به سر مىبرد و قيام مردم ايران عليه رژيم غاصب پهلوى نيز در همين راستا قرار دارد.
2. اصل تقيه و رازدارى
شيعه در طول تاريخ با شيوهى رازدارى و تقيه سختترين شرايط را تحمّل كرده و در برابر طوفانهاى سهمگين، با گذشتن از گذرگاه شهادت همواره قد بر افراشته است. تقيه و پوشش دادن به شكل مبارزه از چنان اهميّتى برخوردار است كه در روايات اسلامى از آن به عنوان اساس دين و علامت ديندارى ياد شد و فاش كردن اسرار ائمه عليهمالسلام مورد لعنت قرار گرفته است.
علّت اين كه تقيّه به عنوان يكى از خصوصيات شيعه مطرح شده است اولاً فشارها و تهديدهايى است كه از سوى حكومتها بر عليه شيعه و به منظور نابودى و قلع و قمع آنان صورت مىگرفت كه آنان ناچار به اختفا عقيدهى خويش و استتار بودند. ثانياً شيعه از همان آغاز به تبعيت از رهبران خود حكّام را غاصب دانسته و مبارزه با ظلم و ستم را سرلوحهى برنامهى خود قرار داده بود؛ چنان كه امام خمينى قدسسره فرمود: «يكى از ويژگىهاى ذاتى تشيّع،از آغاز تا كنون، مقاومت و قيام در برابر ديكتاتورى و ظلم است كه در تمامى تاريخ شيعه به چشم مىخورد».(صحيفهى نور، ج 4، ص 188)
پيداست هر مبارزهاى نياز به استتار و پوشش دارد كه همان تقيّه است. البتّه حكم تقيّه با توجّه به شرايط سياسى و خطر جانى و مالى فرق مىكند. هرگاه براى اظهار نظر و دفاع در مورد احكام فرعى، خطر مالى، يا جانى يا عرضى داشته باشد تقيه واجب است و امّا اگر اساس دين در خطر باشد، تقيه حرام است و بايد با نثار جان از دين دفاع كرد؛ چنانچه امام حسين عليهالسلام قيام نمود و امام خمينى قدسسره هم در اين زمينه مىفرمايد: «تقيه مربوط به فروع است لذا اگر اصول و حيثيّت اسلام در خطر باشد تقيّه حرام است».( امام خمينى قدسسره ؛ حكومت اسلامى، ص 2)
از اين رو اصل تقيه به عنوان يكى از اصول فكرى و ايدئولوژى مكتب تشيّع در مبارزه عليه ظالمان و ستمگران مىباشد.
3. انتظار فرج
انديشهى دولت واحد و اعتقاد به ظهور يك منجى جهانى يكى از آرمانهاى بشر بوده و هست. يهوديان، زرتشتيان، هندويان، برهمائيان، ارمنيان، چينيان و مصريان درعهد باستان چنين اعتقادى داشتهاند. ( مكارم شيرازى، آيةاللّه ناصر، مهدى انقلابى بزرگ، قم، هدف، ص 53 ـ 58) در غرب نيز چنين انديشهاى به صورتهاى مختلف وجود داشته و دارد؛ هم به صورت اعتقاد به يك مهدى وجود داشته (به طورى كه تاكنون عدّهاى ادّعاى مهدويت كردهاند)( همان ، ص 120 ـ 121) هم به صورت فلسفى خود را نشان داده است. و بالاخره انديشهى دولت واحد و آرمان بشرى به صورت يك تلاش علمى و سازمان يافته در اعلاميهى جهانى حقوق بشر، يا تشكيل سازمان ملل متّحد توجيهپذير است. (حسينيان، سيّد خليل، حقوق بينالملل اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1362، ص 112 ـ 113)
امام خمينى قدسسره پس از بيان اين نكته كه هدف مشترك همهى پيامبران اجراى عدالت در سراسر عالم است مىفرمايد:
«قضيهى غيبت مسايلى را به ما مىفهمانداز جمله آن كه تاكنون در ميان بشر كسى نبوده كه عدالت واقعى را در تمام دنيا اجرا كند و خداوند مهدى موعود را ذخيره كرده است براى يك همچون رسالتى».( آيين انقلاب، مركز نشر آثار امام خمينى)
نقش انتظار
انتظار يكى از حالات نفسانى است كه هم مىتواند سازنده باشد و هم مخرّب، برخى با استناد به حديث معروف «يملأ اللّه به الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» همهى اصلاحات و فعّاليتهاى سازندهى قبل از ظهور را محكوم به شكست مىدانند و مىگويند: ما نه تنها نبايد در ايجاد اصلاح بكوشيم، بلكه وظيفه داريم زمينهى ظهور را با دامن زدن به انحرافات و فحشا آماده كنيم؛ در حالى كه چنين برداشت و تفكّرى خلاف مسلّمات اسلام است؛ چون مسألهى امر به معروف و نهى از منكر با اين عقيده در تعارض است. به علاوه اين روايت سند صحيحى ندارد كه امامى مىآيد كه دنيا را با توحيد و معنويت پر مىكند، بعد از آن كه با كفر و فحشا پر شده باشد، بلكه مىگويد: پر از عدل و داد مىكند، پس از آن كه پر از ظلم و جور شده است، پيداست ظلم و جور در جايى مطرح است كه مظلومانى وجود داشته باشند.(مطهّرى، مرتضى، قيام و انقلاب مهدى، صدرا، 1357، ص 62 ـ 68.)
به هر تقدير، نقش سازندهى انتظار را مىتوان به وجوه زیربيان نمود:
الف) اعتراض دايمى، خودسازى و هميارى اجتماعى
انتظار به حالت كسى گفته مىشود كه از وضع موجود ناراضى و براى ايجاد وضع بهتر تلاش مىكند، از اينرو، انتظار مركّب از دو عنصر سلبى و ايجابى است، عنصر سلبى عبارت از نارضايتى از وضع موجود و تلاش به منظور از بين بردن آن و ترك هرگونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد است. و عنصر ايجابى عبارت است از خودسازى فردى، هميارى اجتماعى و جلب آمادگىهاى جسمى و روحى و مادّى ومعنوى براى شكل گرفتن حكومت واحد جهانى امام زمان(عج).
پروفسور روژهگارودى محقق شهير فرانسوى مىگويد:
«در ايران شيعى، امام زمان[عج] يعنى كسى كه همهى مؤمنان را رهبرى مىكند، غايب است، مفهوم امام غايب خود در بر دارندهى اصل اعتراض دايمى سياسى است و با اين اصل، تشيّع همواره نقش ضدّ قدرت را ايفا مىكند».(آل اسحاق خوئينى، على، اسلام از ديدگاه دانشمندان جهان، ج 1، دفتر تبليغات اسلامى، 1370، ص 174)
ب) ايجاد اميد و حل نشدن در محيط فساد
زندگى بدون اميد محكوم به مرگ است و هيچ حركتى در آن صورت نمىگيرد، انتظار ايجاد اميد مىكند و در نهايت حركت و جنبش را در پى دارد، لذا منتظران فرج، هر چند در اقلّيت باشند (نه آن كه همهى افراد بشر فاسد شده باشند) به دليل اميدى كه دارند؛ نه تنها جذب محيط و مرعوب ستمگران نمىشوند؛ بلكه براى ايجاد وضع بهتر تلاش مىكنند.
دكتر طولوزان (پزشك مخصوص ناصرالدين شاه) در جريان نهضت تنباكو مىگويد:
«ما در اين نهضت (تنباكو) درست فهميديم كه معنى و مقولهى فَرَج چيست و اين چنين امرى چگونه به وقوع خواهد رسيد». ( ولايتى، علىاكبر، مقدّمهى فكرى نهضت مشروطيت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368، ص 133)
فوکویاما وتحلیل او ازشیعه و مهدویت
درسال 1366(1986م ) یعنی دراوج پیروزیهای رزمندگان ایران اسلامی درجبهه ها، فرانسیس فوکویاما تئوری پرداز آمريکایی درکنفرانسی در اورشلیم (بیت المقدس)با عنوان"بازشناسی هویت شیعه" که توسط صهیونیستها برگزارشد، گفت:« شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتراز تیرهای ماست،.پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبزویک بال سرخ.»
او می گوید:« بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست.چون شیعه در انتظار عدالت به سرمی برد،امیدوار است وانسان امیدوارهم شکست ناپذیر است. نمی توانید انسانی راتسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پراز عدل و داد خواهد کرد.»
و می گوید:« بال سرخ شیعه شهادت طلبی است که ریشه درکربلا دارد وشیعه را فناناپذیر کرده است...شیعه با این دو بال ، افق پروازش خیلی بالاست وتیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی ،اجتماعی،فرهنگی ،اخلاقی و...به آن نمی رسد.»
آن نقطه ای که بسیاراهمیت دارد بُعد سوم شیعه است ، می گوید:« این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری برتن دارد.دربین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایتِ فقهی است.یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.»
فوکویاما درتوضیح فناناپذیری شیعه می گوید:« شیعه باشهادت، دوچندان می شود.شیعه عنصری است که هرچه اورا از بین ببرید بیشترمی شود.»
و جنگ ایران و عراق را مثال می زند و می گوید:« اینها فاو راتسخیر کرده اند، می روندکربلا را هم می گیرند،این یعنی فتح قدس.اگرکربلا را هم بگیرند،اینجا(بیت المقدس) را هم قطعا خواهندگرفت.» و بعد پیشنهاد می کند که باامتیاز دادن به ایران جنگ را متوقف کنید...(نقل ازخبرگزاری آينده روشن)
4. قيام امام حسين عليهالسلام و مكتب عاشورا
قيام امام حسين عليهالسلام علاوه بر آن كه درس بزرگى به همه آزاديخواهان جهان داده، انسانهاى بىشمارى با الهام از اين قيام فداكارى كردند و نهضتهاى گستردهاى را ترتيب دادهاند چنانچه گاندى مصلح بزرگ و پيشواى رهايى هند در برابر حسين عليهالسلام و عاشوراى پر افتخارش تعظيم مىكند و خطاب به مردم هند مىگويد: «مردم هند! من براى شما چيز تازهاى نياوردهام، تنها نتيجهاى را كه از مطالعات و تحقيقاتم در بارهى تاريخ زندگى قهرمانان كربلا دريافت داشتم ارمغان ملّت هند كردم... بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستى از سرمشق حسين عليهالسلام پيروى كند».(مجلّهى نور دانش، سال دوم، شماره 3، ص 96)
بزرگداشت اين قيام در ايّام عاشورا نيز، يك مكتب دايمى و همگانى تعليم و تربيت است، كه هر سال ميليونها انسان به طور داوطلبانه و بدون هيچ گونه تشريفاتى در اين بزرگداشت شركت مىكنند و براى مظلوميّت آن امام، اشك مىريزند. گويندگان به تبيين مسايل دينى، سياسى و اجتماعى مسلمانان مىپردازند و اين خود همواره حضور شيعه را درصحنههاى مختلف حفظ مىكند.
تأثير قيام امام حسين عليهالسلام و بزرگداشت عاشورا در قيام ملّت ايران و اسقاط رژيم شاه بر كسى پوشيده نيست. محرم سال 1342 و سخنرانى حماسى و تاريخى امام در عصر عاشوراى آن سال به ظهور و گسترش نهضت منتهى شد. چنانچه راهپيمايىهاى ميليونى تاسوعاوعاشورای 1357 بود كه عملاً رژيم شاه را سرنگون كرد.
تدا اسكاچپل نظريه پرداز معروف علوم سياسى و متخصّص مسايل انقلاب دربارهى نقش و تأثير قيام امام حسين عليهالسلام و عاشورا در وقوع انقلاب اسلامى ايران مىگويد:
«اسطورهى بنيادين تشيّع، داستان شهادت مشتاقانه امام حسين عليهالسلام به دليل موجّه مقاومت عليه خليفه غاصب (يزيد) است... اسطورهى امام حسين عليهالسلام چارچوبى براى برچسب و واكنش عليه شاه مورد استفاده قرار گرفت و شاه برچسب «يزيد خودكامه و شيطان زمان حاضر» را از آن خود نمود... هم چنين اين نكته حايز اهميّت است كه ايرانيان، حتّى در خارج از مرزهاى بين مؤمنان و غير مؤمنان مىتوانستند با يكديگر متّحد گردند؛ زيرا اسلام شيعه و يك رهبرى اخلاقى علناً سازش ناپذير، يك كانال ملّى بومى را براى ابراز اپوزيسيون مشترك عليه پادشاهى كه به خارجيان بيش از حد نزديك بود، فراهم آورده بود، حتّى ايرانيان غير مذهبى مىتوانستند تحت چنين لوايى گرد آيند و آن ايرانيان كه مذهبى و مؤمن بودند، مىتوانستند در اسطورهى حسين جنبهى الهام بخش شهادت براى مبارزه با اختناق و ظلم را بيابند».( تدا اسكاچپل، مقالهى دولت تحصيلدار و اسلام شيعى در انقلاب ايران،ص 204)
5. اصل ولايت فقيه و مرجعيت
از آنجا كه مكتب اسلام اختصاص به زمان معيّن ندارد و در زمان غيبت نيز، دسترسى به امام معصوم و رفع مشكل دينى و سياسى از اين طريق ممكن نيست ،همان بزرگواران فقها را به مردم معرّفى كردند تا مردم در حوادث دهر و شرايط روزگار بتوانند احكام اسلام را از فقهاى آگاه به شرايط زمان و مكان و آشنا به منابع شرعى دريافت كنند. چنانچه امام صادق عليهالسلام فقها را مرجع و حاكم مردم قرار داده است.
و از سويى ديگر ، اين مقام در زمان غيبت بر عهدهى فقيهان جامع الشرايط است و مردم و همچنين ساير فقها موظّفند به فرمان فقيه كه همان فرمان امام معصوم و خداوند است گردن نهند. و يكى از دستگيرههاى شيعه در تاريخ معاصر كه پيوسته آنان را در برابر انواع دسيسههاى استعمارگران حفظ كرده و در جريان پيروزى انقلاب و پس از آن نيز ملّت ايران از بركات آن بهرهمند شده است مسألهى مرجعيّت تقليد و به ويژه ولايت فقيه مىباشد. حكم تحريم ميرزاى شيرازى كه استعمار انگليس را به زانو در آورد در همين راستا بود.
بنابراين، با توجّه به اهميّت و جايگاه رهبرى در انديشهى اسلامى و نقش نهاد مرجعيت و رهبرى فقيه در عصر غيبت، بى ترديد يكى از اركان انقلاب اسلامى چه قبل و چه بعد از پيروزى آن رهبرى بوده است؛ لذا شخصيّت برجستهى رهبرى انقلاب (امام خمينى قدسسره ) به عنوان مرجعيت تقليد، همراه با مقبوليت مردمى و ديدگاه پوياى ايشان از اسلام، نقش اساسى در پيروزى انقلاب داشت. امام خمينى قدسسره با توجّه به جايگاه مرجعيت دينى و ولايت فقيه كه داشت توانست يك بسيج سياسى ايجاد بكند و مردم نيز از اين منظر فرمان او را به عنوان رهبرى سياسى و مرجع دينى اطاعت مىكردند.
( باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى)
زمينههاى تاريخى انقلاب اسلامى
در اين بخش به برخى از مهمترين جنبشها و نهضت هاى سياسى ـ اجتماعى ملّت ايران اشاره می شود و تنها به مهمترين قيامها و جنبش هاى ايران در دورهى معاصر بسنده مىكنيم كه به طور عمده عبارتند از: جنبش اصلاحى سيد جمالالدين اسد آبادى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، مبارزات شهیدمدرس و نهضت ملّى شدن صنعت نفت.
امام خمينى قدسسره دربارهى تأثير اين جنبشها در انقلاب اسلامى مىگويد:
«در صد سال اخير حوادثى اتفاق افتاده است كه هر كدام در جنبش امروز ملّت تأثيرى داشته است، انقلاب مشروطيت، جنبش تنباكو و... قابل اهميّت فراوان است».( صحيفه نور: 4 / 188)
و مقام معظم رهبرى حضرت آيةاللّه خامنهاى نيز در اين باره مىگويد:
«ما در حدود صد سالى كه درگيرىهاى گوناگون با استعمارگران داشتهايم، هر يك از آن موفقيتها و شكستها در ذهنيّت ملّى ما و در خاطرهى عمومى مردم ما يك اثرى گذاشته و يك ملّت جداى از آن ذهنيّات گذشته و تجربيّات اندوخته شدهى ديرين وجود ندارد».
( مجلّه پيام انقلاب، بهمن 1361)
در مورد اين جنبشها فقط به برخى از وجوه و ابعاد آنها كه ارتباط با انقلاب اسلامى دارد و مىتواند به عنوان ريشهى انقلاب اسلامى مورد توجّه قرار گيرد مىپردازيم.
1. انديشههاى سياسى و اصلاحى سيّد جمال الدين اسد آبادى
هجوم گسترده و همه جانبهى استعمار غربى به جهان اسلام در قرن 19 و 20 ميلادى كه هم داراى جنبههاى فكرى فرهنگى و اجتماعى و ارزشى بود و هم داراى جنبههاى سياسى نظامى و اقتصادى، با توجّه به زمينههاى ضعف و عقبماندگى فكرى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى مسلمانان، منجر به پيدايش و بروز واكنشهاى مختلفى از جانب اقشار گوناگون جامعه اسلامى، اعم از سياستمداران، علما، روشنفكران و متفكّران گرديد، كه دسته بندى اين واكنشها در برخورد با مسألهى غرب و تمدّن جديد غربى، در جهت شناخت بهتر و ارزيابى دقيقتر شان بسيار ضرورى است.
غرب و تمدّن جديد غربى با دو رويه و دو چهره يكى رويه و چهرهى فرهنگى و علمى، با تفكر جديد و دانش و تكنولوژى و ديگر رويه و چهرهى استعمارى و استثمارى و صليبى جديد، با سياست و نظامىگرى، اقتصاد و صنعت و بازرگانى و قدرت شيطانى و استكبارى، وارد جهان اسلام شد. و مسلمانان بلاد را با مسايل عديدهاى مواجه ساخت.
اجمالاً موضعگيرىها و واكنشهاى مسلمانان نسبت به غرب و تهاجم تمدّن جديد غربى را مىتوان به دو نوع دستهبندى كرد:
الف. پيروى از تمدّن غرب و غربگرايى
ب. احياى تفكّر دينى و غرب ستيزى
از ديدگاه رهبران جريان دوم، مسألهى اقتباس از تمدّن غرب، در زمينهى علوم و فنون و پيشرفتهاى علمى و صنعتى در چارچوب احياى تفكر دينى، كه يكى از اركان اساسى آن اصل اجتهاد بود و از روى شناخت و تشخيص، جهت رشد و تقويت بنيهى عمومى جامعه اسلامى و به قصد حفظ و توسعهى قدرت و سيادت مسلمانان، با همان انگيزهى غربستيزى ممكن و ضرورى مىنمود.
سر سلسله و بنيانگذار اين جريان در قرون اخير، سيد جمال الدين اسد آبادى بود. به تعبير استاد مطهّرى كه فرمود:
«بدون ترديد سلسله جنبان نهضتهاى اصلاحى صد سالهى اخير، سيد جمال الدين اسد آبادى است. او بود كه بيدار سازى را در كشورهاى اسلامى آغاز كرد و دردهاى اجتماعى مسلمانان را با واقعبينى خاصّى بازگو نمود، راه اصلاح و چارهجويى را نشان داد... نهضت سيد جمال هم فكرى بود و هم اجتماعى» ( مطهّرى، مرتضى، نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، انتشارات صدرا، ص 13 و 14).
انديشههاى سياسى و اصلاحى سيّد جمال شامل دو بخش عمده مىباشد: دردها و درمانها، سيّد جمال به خاطر مسافرتهاى متعدّدى كه به كشورهاى جهان اسلام نمود و از نزديك به اوضاع فرهنگى ـ سياسى و اقتصادى آشنا شد مشكلات جوامع اسلامى و علل انحطاط مسلمانان را در موارد زیر مطرح نمود:
1. ترك فضايل اخلاقى و رسوخ اوصاف رذيله.
2. فاصله گرفتن از اسلام اصيل و اوليه و نفوذ خرافات و بدعتها در عقايد مسلمانان.
3. استبداد داخلى: سيّد يكى از مهمترين و مزمنترين درد جامعه اسلامى و موانع راه رشد و تعالى مسلمانان را استبداد داخلى مىدانست.
4. استعمار خارجى: استعمار خارجى به كمك استبداد داخلى از بزرگترين علل و عوامل ضعف و تفرقه و عدم پيشرفت و اتّحاد مسلمانان مىباشد.
5. جهل و بىخبرى و عقب ماندگى در علوم و فنون.
6. از خود بيگانى و خود باختگى در برابر غرب و غربزدگى.
7. فرقه گرايى، تفرقه و جدايى ميان مسلمانان و مذاهب اسلامى و همچنين ميان علما و زمامداران.
سيّد چارهى دردهايى كه تشخيص داده بود را در امورزیر مىدانست:
1. كسب فضايل اخلاقى و تحكيم مبانى تربيتى و فرهنگى جامعه اسلامى؛
2. مبارزه با استبداد داخلى و خودكامگى مستبدان؛
3. مجهّز شدن به علوم و فنون جديد؛
4. بازگشت به اسلام نخستين و دور ريختن خرافات و پيرايهها و ساز و برگهايى كه به اسلام در طول تاريخ بسته شده است.
5. مبارزه با استعمار خارجى اعم از استعمار سياسى و استعمار اقتصادى و استعمار فرهنگى
6. اتّحاد اسلام؛ ظاهرا نداى اتّحاد اسلام را در برابر غرب اوّلين بار سيّدجمال بلند كرد. منظور از اتّحاد اسلام، اتّحاد مذهبى كه امرى غير عملى است نبود. منظور اتّحاد جبههاى و سياسى بود يعنى تشكيل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر.(طباطبايى، محمّد، نقش سيد جمال در بيدارى مشرق زمين، دفتر تبليغات اسلامى، ص 94 ـ 110.)
7. دميدن روح پرخاشگرى و مبارزه و جهاد به كالبد نيمه جان جامعهى اسلامى.
8. مبارزه با خود باختگى در برابر غرب.
2. جنبش تنباكو:
در نيمهى دوم قرن نوزدهم، پس از واگذاری امتیاز انحصار توتون وتنباکوی ایران به شرکت انگلیسی رژی،تجار تهران وسپس مردم شیراز به رهبری سیدعلی اکبر فال اسیری به اعتراض پرداختند ونهایتابا فتوای تحریم توتون وتنباکو توسط میرزای شیرازی، امتیازلغو شد.
جنبش تنباكو از يك سو، اوّلين تجربهى مبارزه با ماهيّت اسلامى، عليه استعمار بود و از سوى ديگر، در اوج استبداد داخلى پادشاهان قاجار (ناصرالدين شاه) به وقوع پيوست و پردهى ظلمانى ترس و وحشت را از دل ملّتى كه شاهد چپاول و غارت ثروتهاى مادّى و معنوى خود بود، بيرون انداخت.
در نتيجه، اين قيام امّت اسلامى به رهبرى مرجع بزرگ، آيتاللّه العظمى ميرزاحسن شيرزاى عليه توطئه مشترك داخلى و خارجى، ضربه محكمى به پيكر استبداد داخلى و استعمار خارجى وارد كرد، تا امتيازى كه نفوذ كفّار را در كشور اسلامى ايران توسعه مىداد، لغو كنند.
حمايت بىدريغ و همه جانبهى مردم ايران از حكم عالمى بزرگ ثابت نمود كه اسلام و روحانيت نفوذ عميقى در دلهاى مردم مسلمان ايران داشته و قادر به مقاومت در مقابل هر توطئهاى مىباشند. به هر حال قيام اسلامى تنباكو را مىتوان اوّلين نهضت بيدارى مردم ايران براى به دست آوردن حقوق خود از بيگانگان و استبداد پادشاهان ايران دانست كه طليعهى نهضت مشروطيت شد.
ميرزاى شيرازى كه در آن زمان در سامرا اقامت داشت و مرجعيّت مطلق را دارا بود در جريان كليهى حوادث قرار گرفته و وظيفهى سنگين خود را احساس مىكرد. در ابتدا نامهاى مىنويسد و از ناصرالدّين شاه تقاضاى لغو امتياز را مىكند امّا نتيجه نمىگيرد. تا اين كه در روز نيمهى اوّل جمادّى الاوّل 1309ق (آذر 1270ش، 1891 م) حكم تحريم صادر شد:
بسم اللّه الرحمن الرحيم؛
اليوم استعمال تنباكو و توتون بأىّ نحو كان در حكم محاربه با امام زمان صلوات اللّه و سلامه عليه است.حرّرهالاقل محمّدحسن الحسينى
امّت مسلمان ايران كه هر لحظه در انتظار چنين حكمى بودند، پس از دريافت آن با هر وسيلهاى كه در اختيار داشتند در پخش آن اقدام كردند؛ زيرا چنين كارى را وظيفهى شرعى خود مىدانستند. استقبال از چنين حكم بى نظير بود كه مردم ايران از پير و جوان، زن و مرد، كشاورز و كارگر، تاجر و كاسب، همه بدون چون و چرا از آن اطاعت كردند، قليانها و چپقها را شكستند و توتونها، تنباكوها و سيگارها را به آتش كشيدند. نفوذ اين حكم آن چنان گسترده بود كه حتّى دربار و حرمسراى ناصرالدين شاه را نيز فراگرفت. ( باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى)
پیامد های قیام تنباکو
• نمایانگر قدرت مردم در مقابل حاکمان خود کامه قاجار واولین مقاومت همگانی علیه استعمار خارجی
• ظهور سیاسی روحانیت به عنوان رهبران جنبش اجتماعی
• دمیده شدن روحی تازه در کالبد مردم
• سست شدن مشروعیت سلطنت قاجاری
برخی ازعوامل رشد اعتراضات پس از قیام تنباکو
1.ضعف دولت
2.اعطای امتیاز به بیگانگان وعقد قرارداد های استعماری
3.ظلم وستم حکام
4.بحران اقتصادی
5.رشد آگاهی سیاسی مردم
6.ضعف وبیماری مظفر الدین شاه (جمعي از نويسندگان- انقلاب اسلامي ايران (ويراست چهارم)- نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها- نشر معارف، 1385)
3. جنبش مشروطيت:
نهضت مشروطيت يكى از نقاط عطف تاريخ ايران است كه در تاريخ مبارزات ضد استبدادى اين كشور جايگاه ويژهاى دارد. اين نخستين قيام و حركت مثبت تودههاى عظيم ملّت بود كه در سطح حكومت در جهت كاهش قدرت استبدادى پادشاه شكل گرفت. و تأثير اين نهضت بر قيامهاى مردمى تاريخ اخير ايران، از جمله انقلاب اسلامى، بر كسى پوشيده نيست. از سويى در نهضت مشروطيت و پس از آن حوادثى رخ دادهاند كه از جهاتى منشأ عبرت براى زندگى سياسى امروز ملّت ايران هستند. بر اين اساس، تحليل و بررسى اين جنبش هر چند به صورت مختصر ضرورى است.
الف) زمينهها و علل آغاز نهضت مشروطه
به طور كلّى زمينهها و علل وقوع جنبش مشروطه در سه بُعد: فكرى ـ فرهنگى، سياسى و اقتصادى قابل بررسى است.
1. زمينهها و علل فكرى ـ فرهنگى
از اواسط زمان قاجاريه به بعد كه ارتباط منظّمترى ميان رهبران و روحانيون به عنوان قشر فعّال در مسايل اجتماعى و سياسى امكان دخالت و نظارت پيدا كردند و اوج اين دخالت و تبعيّت مردم در نهضت تنباكو هويدا شد. به تعبير امام (ره): «جنبش مشروطيت همين علما در رأس بودند اصل مشروطيت اساسش از نجف به دست علما و در ايران به دست علما شروع شد».(امام خمينى، صحيفه نور، ج 5، ص 202.)
2. زمينهها و علل سياسى
بى كفايتى سياسى سلسلهى قاجار و عقد قراردادهاى استعمارى مانند گلستان، تركمنچاى، امتيازات اقتصادى و تحميل كاپيتولاسيون، عدم توانايى در حراست از حدود و ثغور، استبداد و خود محورى، فساد حاكم بر دربار، نفوذ بيگانگان در ساختار سياسى و ضعف و تسليم دولت در برابر آنان، اكثريت مردم مذهبى و علما را نسبت به حكومت بدبين مىكرد و نفرت عمومى عليه قاجار را دامن مىزد.
3. زمينهها و علل اقتصادى
بحران اقتصادى دولت قاجار با شكست در جنگهاى ايران و روس آغاز گرديد وعلاوه بر از دست رفتن مناطق حاصل خيز، امتيازات تجارى خاصّى به بيگانگان واگذار شد كه انحطاط سريع اقتصاد داخلى را در پى داشت.
ب) عوامل شتابزا يا جرقههاى نهضت مشروطه
حوادثى چند باعث شروع نهضت مشروطه شد كه از آن به عنوان عوامل شتابزاى جنبش مشروطه نام مىبرند، كه عبارتند از:
1. ماجراى موسيو نوز بلژيكى
عمل نوز بلژيكى (كه در اجراى انعقاد عهد نامهى گمرگى ايران و روسيه به ايران آمد و به رياست گمرگ ايران منصوب شد) كه با پوشيدن لباس روحانيت همراه با توهين و استهزا در يكى از مجالس تهران و چاپ و پخش اين عكس در ميان مردم، اهانت بزرگى به روحانيون تلقّى شد. اين عمل سبب اعتراض شديد علما و مردم عليه او و حكومت شد و از حكومت مجازات وى را خواستار شدند.
2. حادثهى كرمان
اعتراض علما و مردم كرمان عليه حاكم اين منطقه، مبنى بر حمايت از فرقهى شيخيه و صوفيه كرمان و اقدام به زندانى، تبعيد و كتك زدن روحانى بزرگ حاج محمّدرضا مجتهد كرمانى و عدهاى از مردم اين شهر، سبب واقعهى كرمان گرديد.
3. حادثهى بانك استقراضى
حادثهى ديگرى كه به تحريك احساسات مذهبى مردم شد، تأسيس بانك استقراضى روس در محل قبرستان مسلمانان در مركز بازار (ماه رمضان 1323) بود كه منجر به نبش قبر مسلمانان و بى اعتنايى روسها به اجساد شد، كه با سخنرانى اعتراضآميز شيخ محمّدواعظ و تهييج احساسات مردم، حركتى عليه دولت و روسها شكل گرفت.
4. حادثهى بازار
در پى حوادث گذشته، مسألهى گرانى قند (به سبب جنگ روسيه و ژاپن در سال 19045) و قطع واردات آن از روسيه، علاءالدوله حاكم مستبد تهران به جهت شورش تجّار تهران در حادثهى نوز بلژيكى و بانك، عدّهاى از تجّارِ قند را به بهانهى گران كردن قيمت قند دستگير كرد، و با بىاحترامى و كتك زدن و زندانى كردن، باعث اعتراض شديد مردم و تعطيلى بازار و تجمّع مردم در مسجد شاه شد.( كرمانى، ناظم الاسلام، تاريخ بيدارى ايرانيان: ج 1، 331 ـ 332)
ج) روند حوادث مشروطهخواهى
به دنبال به وجود آمدن زمينههاى مساعد براى نهضت و وقوع عوامل شتابزا، مردم به رهبرى علما در برابر اين حوادث لب به اعتراض گشودند. لجاجت عين الدوله در مقابل اعتراضها، به مهاجرت علما به حرم حضرت عبدالعظيم انجاميد كه در تاريخ به مهاجرت صغرى معروف است.
دولت ناگزير خواست علما را پذيرفت و مهاجران با استقبال بى نظير مردم به تهران بازگشتند. بعد از پذيرش خواستههاى مهاجران صغرى از سوى شاه و اجراى برخى از آنها توسّط عين الدوله و عدم پايبندى به ساير تعهدات، ايشان همچنان به اعمال خشونتآميز خود ادامه داده و اقدام به تبعيد روحانى مبارز سيد جمالواعظ تهرانى و سركوب اعتراض طلاّب جوان و كشته شدن طلبهى جوان به نام سيّدعبدالحميد نمود. شهادت اين طلبهى جوان بر احساسات مردم افزود و آنها به اتّفاق علماى تهران در مسجد جامع اجتماع كردند. سربازان حكومتى به دستور عينالدوله اجتماع كنندگان در مسجد را به خاك و خون كشيدهاند كه صد نفر كشته شدند. علما در واكنش به اين مسأله، در 20 تير ماه 1285 با حضور سه هزار نفر مردم از تهران به قم مهاجرت نمودند كه اين حركت به مهاجرت كبرى مشهور گشت.
به هر تقدير، در هجرت به قم كه رهبرى آن را شيخ فضلاللّه نورى و بهبهانى و طباطبايى بر عهده داشتند، متحصّنان طىّ ارسال نامهاى خواستههاى خود را در شش بند از جمله، عزل عين الدوله و تشكيل مجلس شورا و اجراى احكام جزايى اسلام بيان داشتند(مدنى، جلال الدين، همان: 2 / 119 ـ 120؛ كرمانى، ناظم الاسلام، همان: 3 / 469 ـ 470).
مظفرالدين شاه در پاسخ آنها ابتدا طىّ ارسال نامهاى به مشيرالدّوله (كه پس از عين الدوله نخست وزير شد) دستور اجرای درخواستهاى ياد شده را اعلام و تذكر داد كه نظر مساعد شاه نيز به اطلاّ عموم برسد. و فرمان مشروطيت در تاريخ 16 جمادىالثانى 1324 صادر شد. پس از تدوين نظام نامهى انتخابات و امضاى آن به وسيلهى شاه، انتخابات مجلس در شهريور 1285 ه. ش برگزار شد. نوشتن قانون اساسى را به كميتهاى منتخب واگذار كرد. اين كميته با بهرهگيرى از قوانين اساسى بلژيك و فرانسه، اوّلين قانون اساسى را در سال 1324 ه. ق مشتمل بر پنج فصل و پنجاه و يك اصل تصويب و به امضاى شاه رساند. شاه بيمار ده روز پس از امضاى قانون اساسى درگذشت و محمّدعلى شاه به سلطنت رسيد.
1. در اين زمان، اهداف و ماهيّت جناحهاى مختلف آشكار مىشد. بعضى از روزنامههاى نو ظهور مقدّسات مذهبى مردم را مورد حمله قرار مىدادند. گروهى از روحانيون تهران به رهبرى شيخ فضلاللّه نورى، به منظور رويارويى با اين تحرّكات، مشروطه خواهان را به باد انتقاد گرفتند و با تجمّع در حرم حضرت عبدالعظيم خواستار «مشروطهى مشروعه» شدند. در زمان محمّدعلى شاه، متمّم قانون اساسى تدوين شد و به امضاى شاه رسيد. اين متمم كه در آن، حق نظارت پنج مجتهد بر قوانين در نظر گرفته شده بود، به اصرار روحانيونى چون شيخ فضلاللّه شكل گرفت.
محمّدعليشاه براى رويارويى با مشروطه خواهان در پى بهانه بود و دولت روسيه نيز به عنوان حامى، در كنار او قرار داشت. او در دوم تيرماه 1287 ه. ش توسط لياخوف روسى مجلس را به توپ بست. و دوباره سايهى استبداد سراسر كشور را فرا گرفت كه معروف به «استبداد صغير» مىباشد. اما پس از چندى دوباره مبارزه عليه استبداد محمدعلى شاه آغاز شد.ومراجع نجف به دفاع از نهضت فتوا دادند.
و همچنين مبارزه از طرف مردم تبريز به رهبرى ستّارخان و باقرخان، رشت به رهبرى محمّدولىخان تنكابنى و اصفهان به رهبرى صمصام السلطنه و ساير نقاط ايران آغاز شد كه سرانجام در تاريخ 23 تير 1288 ه . ش تهران فتح شد.
به دنبال آن محمّدعلىشاه به سفارت روس پناهنده شد. و پسر 12 سالهاش احمد ميرزا به نام «احمدشاه» به سلطنت برگزيده شد. پس از آن، افول مشروطه آغاز شد. حضور روسها در شمال و انگليسىها در جنوب كشور و مداخلات بىاندازهى آنها كه موجب ضعف قدرت مركزى مىشد، قدرت يافتن مجدّد فرصت طلبان، خانها و اشراف قديمى، آغاز جنگ جهانى اول، قحطىهاى وسيع، عدم موفقيت دولت در تأمين امنيت و معيشت مردم و ناخشنودى فراگير ملّت، زمينه را براى ظهور دوبارهى استبداد فراهم ساخت.
مرحوم شيخ فضلاللّه نورى از علماى بزرگ تهران با آشكار شدن ماهيّت و مبناى غربى تفكّر مشروطهخواهى و حمايتهاى بيگانه از مشروطه، خواستار تطبيق قوانين مشروطه با اسلام شد. او در جواب كسانى كه وى را مستبد مىخواندند مىگفت: «من به هيچ وجه منكر مجلس شوراى ملّى نيستم بلكه مدخليت خود را در باب تأسيس اين اساس بيش از همه كس مىدانم، من (آن) مجلس شوراى ملّى را مىخواهم كه اساسش بر اسلاميّت باشد و بر خلاف شريعت قانونى نگذارد»( تركمان، محمّد، مجموعة الرسائل، اعلاميهها و لوايح شيخ شهيد فضلاللّه نورى، ص 191، 244، 245).
از نكاتى كه خشم شيخ را بر مىانگيخت حمايت انگليس از مشروطه و وابستگى آشكار برخى مشروطه خواهان به بيگانگان بود. او مىگفت: «اگر بناى مشروطه بر حفظ دولت اسلام بود، چرا يك عضوى از روس پول مىگرفت و ديگرى از انگليس. يا مىگفت: اسلام دنيا را به عدل و شورا گرفت آيا چه افتاده است كه امروز بايد دستور عدل ما از پاريس برسد و نسخهى شوراى ما از انگليس بيايد.»( همان، ص 150؛ ملكزاده، پيشين، ص 528).
به هنگام فتح تهران برخى از سفارتخانههاى خارجى از وى درخواست كردند كه براى حفظ جانش به آنها پناهنده شود، يا پرچم آنها را بر در خانهاش برافرازد. ولى او در جواب كسانى كه بر اين كار اصرار داشتند مىگفت:
«آيا رواست كه من پس از 70 سال كه محاسنم را براى اسلام سفيد كردهام حالا بيايم و بروم زير بيرق كفر»( تركمان، محمّد، همان: ج 2، ص 288).
شيخ بلافاصله بعد از فتح تهران دستگير و در يك دادگاه فرمايشى به اعدام محكوم شد.
اعدام شيخ و چندى بعد ترور آيتاللّه بهبهانى باعث كنارهگيرى و دلسردى مجتهدان بزرگ و علماى بزرگ و علماى مشروطه و اصولاً در خروج آنها از صحنه سياست ايران، نقش مؤثّرى داشت.
«من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمى مىدانم كه به علامت استيلاى غربزدگى پس از 200 سال كشمكش بر بام سراى اين مملكت افراشته شده»( آل احمد، جلال، غربزدگى، ص 78).
و همچنين آل احمد اعدام شيخ را به منزله شكست نهضت مشروطه مىداند و مىگويد:
«در(كتاب) غربزدگى به سرعت اشاره كردهام كه اعدام شيخ فضلاللّه نورى، علامت استيلاى غربزدگى بود بر اين مملكت. و اينجا مىخواهم بيفزايم كه گرچه ظاهرا اعدام آن بزرگوار علامت پيروزى مشروطيت بود، امّا به علّت فضاى بعد و كودتاى 1299 و ديگر اتفاقات چهل سال اخير، آن واقعه بزرگترين نشانهى شكست مشروطيت بود و در عين حال واضحترين علامت شكست روشنفكران»( آل احمد، جلال، در خدمت و خيانت روشنفكران، تهران، خوارزمى، 1357، ص 232به نقل باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى).
ویژگیهای روشنفکران ایران در قرن 19
• نگاه به غرب باحسرت وحیرت و برخورد غیر نقادانه باآن
• جذب شدن در سازمان های فراماسونری
• گسترش مفاهیم غربی وبی اعتنایی به سنت های مذهبی
• اعتماد بیش از اندازه به دولتهای غربی
• نبود پایگاه مردمی(جمعي از نويسندگان- انقلاب اسلامي ايران (ويراست چهارم)- نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها- نشر معارف، 1385)
ه) علل شكست مشروطه
1. ناکامی در ایجاد یک دولت مرکزی کارآمد وريشه کن نکردن استبداد؛ بعد از فتح تهران براى محمّدعلىشاه مستبد مستمرّى تعيين كردند و فرزند او را به جايش نشاندند و از عين الدوله مستبد دعوت به همكارى نمودند.
2. نفوذ عناصر مستبد و وابسته وخيانت روشنفكران غربزده؛ اين افراد كه اشراف زادگان تحصيل كردهى غرب بودند، از فرهنگ ملّى و مذهبى خود بىخبر بوده درصدد اجراى آموزههاى تقليدى خود برآمدند و لذا روحانيّت و اسلام را كنار زدند و خود نيز به دليل نداشتن پايگاه اجتماعى تنها ماندند و دوباره استبداد حاكم شد.
3. استعمار انگليس نيز براى قطع دست رقيب و به خاطر آگاهى از قدرت روحانيون، پس از شروع نهضت، لباس بشر دوستى به تن كرد و با سوار شدن بر موج حركت مردمى سعى كرد در مقاطع مختلف آن را به انحراف بكشاند و بالاخره نيز توانستند ميان مشروطه خواهان تفرقه ايجاد كنند و روحانيّت را به دست خود مشروطه خواهان كنار بزنند.
4. فقدان رهبرى منسجم و متمركز در رأس مبارزات مردمى.
5. نداشتن استراتژى مشخص و برنامهى از پيش تعيين شده براى ادارهى كشور،
6. سوء استفاده از آزادى به دست آمده و اهانت به ارزشهاى اسلامى توسّط برخى از نشريات، اشاعهى فساد و بى بندوبارى و غارت اموال و ايجاد هرج و مرج و ترور شخصيتهاى برجسته.
7. تفرقه و تشتت ميان انقلابيون و مشروطه خواهان.
و) پيامهاى مشروطه
انقلاب مشروطه با همهى مشكلات و ناكامىهايش آثار عمدهاى از خود برجاى نهاد. برخى از اين آثار عبارتنداز:
الف ـ مفاهيمى چون قانون اساسى، مجلس، آزادى، انتخاب و... با اين انقلاب مطرح شده است و رسميّت يافت. البتّه مجلس به زودى مورد هجوم قرارگرفت و در قالب نهادى وابسته به كارش ادامه داد، ولى اصل وجود قانون اساسى و مجلس ـ كه در سختترين دورهها نيز برقرار ماند ـ و در مقاطع خاصّى نيز تعدادى از نمايندگان مخالف دولت به آن راه يافت با آثار سياسى مهمّى همراه بود.
ب ـ تجربيات ارزشمند انقلاب مشروطه در زمان وقوع انقلاب اسلامى مورد توجّه واقع شد. از يك سو نابودى نظام سلطنتى و قطع كامل سلطه بيگانگان بر كشور و توجّه به فرهنگ و ارزشهاى خودى مورد توجّه قرارگرفت و از ديگر سو، رخنه عناصر بيگانه و فرصت طلب در مشروطه، هوشيارى انقلابيان مذهبى را براى جلوگيرى از تكرار اين امر در انقلاب اسلامى بر انگيخت.
امام خمينى قدسسره رهبر كبير انقلاب اسلامى در اينباره مىگويد:
«... مثل زمان مشروطه نشود كه آنها كه اهل كار بودند مأيوس شوند و كنار بروند كه در زمان مشروطه همين كار را كردند و مستبدّين آمدند و مشروطه خواه شدند و مشروطه خواهان را كنار زدند... تاريخ درس عبرت است براى ما... در مشروطه بعد از اين كه ابتدا پيش رفت دستهايى آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم بندى كرد: يك عدّه طرفدار مشروطه و يك عدّه مخالف مشروطه... علما را به دو گروه دسته بندى نمود. به آنجا رساندند كه آنها كه مشروطه خواه بودند به دست يك عده كوبيده شدند... اينطور نبود كه اختلاف خود به خود ايجاد شد، ايجاد كردند در بين آنها ، بايد عبرت بگيريم...»( صيحفه نور: ج 18، ص 135).
مقام معظّم رهبرى هم مىگويد:
«در تاريخ خودمان، در نهضت مشروطيت ديديم كه روحانيون آمدند يك حادثه بزرگ را در كشور ايجاد كردند و پايان دورهى استبداد را تدارك ديدند. بعد همين مشروطيت پايگاهى براى ضدّيت با دين و روحانيت شد و هنوز ابتداى كار بود كه روزنامههاى صدر مشروطيت به نام آزادى شروع به كوبيدن دين كردند، تاجايى كه يكى از شخصيتهاى روحانى آن زمان، مرحوم آقا شيخ فضلاللّه نورى كه جزو پيشقراولان مشروطيّت بوده در مقابل آن مجلس و مشروطيّت ايستاد و سرانجام هم به شهادت رسيد»
(حديث ولايت، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى: ج 3، ص 260 به نقل باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى).
روی کار آمدن رضا خان
• انگلستان برای تثبیت وضعیت سیاسی و... خود رضاخان میرپنج را برای کودتای سوم اسفند 1299 انتخاب کرد.
• وی با سازماندهی ارتش وبرقراری حكومت نظامی وایجاد امنیت ، مقدّمات سلطنت و دیكتاتوری وابسته خود را فراهم نمود. او سپس در نهم آبان 1304، احمدشاه قاجار را به كمك مجلسی كه اكثر عناصرش از ماموران اجنبی بودند از سلطنت، خلع نمود و در بیست و چهارم آذرماه همان سال سلطنت خود را آغاز كرد.
یکی ازتحلیلگران انگلیسی گفته است: رضاشاه همه یاغیان وراهزنان راسرکوب کرد تابه همه بفهماند که ایران فقط یک راهزن بزرگ دارد.
مهمترین جنبش های مردمی پس از جنگ جهانی 1304-1299
• میرزاکوچک خان قیام مسلحانه ای را درجنگلهای گیلان در واکنش به فساد حاکم بر کشور سازمان داد.
• قیام شیخ محمد خیابانی برای ریشه کنی هرج ومرج درآذربایجان.
• قیام تنگستانیها با حمایت علمای فارس علیه نفوذ انگلستان در جنوب.
وضعیت اقتصادی در دوران رضا شاه
• درآمدعمده کشورمصرف ارتش ونظام می شد.
• کشاورزان بافقر روبرو بودند.
• نابودی صنعت دامداری با اسکان عشایر
• اگرچه اقتصاد رشد داشت اما عمدتاً به نفع رضا شاه وطرفدارانش صورت گرفت.
اقدامات سیاسی وفرهنگی دولت رضا شاه
• استبدادوخشونت
• ستیزبامذهب ونهادهای مذهبی با هدف نابودی تشیع
• نابودی هرگونه نهاد اجتماعی ومجرای همبستگی
• باستانگرایی ناسیونالیستی
• سیاست یکپارچه سازی قومی وفرهنگی (جمعي از نويسندگان- انقلاب اسلامي ايران (ويراست چهارم)- نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها- نشر معارف، 1385)
4. مبارزات شهيد مدرّس با حكومت رضاخان
يكى از چهرههاى درخشان و مرد ميدان ديانت و سياست شهيد مدرّس مىباشد. مدرّس قهرمان آزادى، تنها فرياد رساى اعتراض يك ملّت بود كه در اوج دوران خفقان و سركوب رضاشاهى در فضاى تاريك و سرد اين سرزمين، سر داده شد. و مهمترين ويژگى او اين بود كه از شجاعت عجيبى برخوردار بود. به جرأت مىتوان گفت شهيد مدرّس براى بنيانگذار جمهورى اسلامى يك الگوى سياسى در مبارزه عليه استبداد و استعمار و دفاع از حريم اسلام بود.
مدرّس روحانى مبارز و خستگىناپذير كه از سنگر مجلس براى دفاع از اسلام و حقوق ملّت با سياست ضدّ دينى رضاخان مبارزه مىنمود و از مجلس دوم تا مجلس ششم همواره در مقابل قراردادهاى ننگين و اعطاى امتيازات به بيگانگان مقابله مىكرد. رضاخان كه مدرّس را براى ادامه حكومت خود خطرى جدى به شمار مىآورد و فشار انگليس از طرف ديگر، او را تبعيد و پس از يازده سال زندانى در رمضان 1317 او را مسموم و به شهادت رساند.
امام خمينى قدسسره در بارهى شخصيت بزرگ مدرّس فرمود:
«آنها از مدرّس مىترسيدند، مدرّس يك انسان بود. يك نفرى نگذاشت كارهاى او پيش برود تا وقتى او را كشتند، يك نفرى غلبه مىكرد بر همه مجلس و... من آن وقت مجلس رفتم و ديدم، بچه بودم، جوان بودم، رفتم ديدم، مدرّس با آن عباى نازك و قباى كرباسى وقتى وارد مىشد مجلس مىشد يك مجلس».( امام خمينى قدسسره ، صحيفه نور)
مدرّس پيوند دين و سياست را يك پيوند ناگسستنى مىدانست بر اين اساس چنين گفت:
«ديانت ما عين سياست ماست، سياست ما عين ديانت ماست و منشأ سياست ما ديانت ماست».
انگليسىها در پايان جنگ جهانى اوّل با توجّه به تحوّلاتى مانند وقوع انقلاب 1917 م. در روسيه و احساس خطر آنها از احتمال سقوط ايران در دام تبليغات بلشويكها، تصويب نشدن قرار داد 1919 م. وثوقالدوله توسّط مجلس شوراى ملّى و احمدشاه (كه انگليس مقامات ايران را تحت الحمايهى خود قرار مىداد و ادارهى امور اقتصادى، مالى و ادارى ايران و مستشاران انگليسى واگذار مىشد) و اهميّت مسألهى نفت كه در زمان جنگ جهانى اوّل مشخص شده بود، به فكر تغيير سياست پيشين خود و تغيير حكومت ايران افتاد.
به عبارت ديگر، آنها وقتى فهميدند تبديل ايران به يك كشور تحت الحمايه كه هدف قرار داد 1919 م. بود ممكن نيست به تشكيل يك دولت مركزى قوى تمايل يافتند تا ضمن سركوب جنبشهاى داخلى، از نفوذ احتمالى شوروى نيز جلوگيرى كند. آنها براى اين كار يك افسر جاه طلب به نام رضاخان را برگزيدند. با كمك و پشتيبانى خود، وى را به فرماندهى تيپ قزّاق رسانده، به انجام كودتا تشويق كردند.
در اين زمان چند جنبش ضدّ استعمارى و اصلاح طلبانه در نقاط مختلف كشور فعّاليت مىكردند. نهضت جنگل مهمترين آنها بود. در رأس آن ميرزاكوچك خان جنگلى، روحانى مبارز و عضو كميته اتّحاد اسلام قرار داشت .
تقريبا در همين زمان، شيخ محمّدخيابانى از روحانيون مبارز عصر مشروطه در تبريز قيام كرد. اين قيام توسّط قزاقها به سرعت سركوب شد و خيابانى به قتل رسيد.
در جنوب كشور نيز تنگستانىها با حمايت علماى فارس، عليه نفوذ انگليسها قيام دنبالهدارى را سازمان دادند و به جنگ با نيروهاى انگليس پرداختند.
چرچيل و روزولت در كنفراس تهران دربارهى رضاشاه گفتند: «خودمان او را آورديم و خودمان او را برداشتيم». (فاروقى، احمد و لوروريه ژان، ايران بر ضدّ شاه، ترجمه مهدى نراقى، ص 28)
در خاطرات ارتشبد حسين فردوست نيز آمده است: «رضاخان يك عامل انگليس بود و در اين ترديدى نيست، كودتاى 1299 ه. ش طبق اسنادى كه ديدهام و يا شنيدهام در ملاقات ژنرال آيرون سايد انگليسى با رضاخان، با حضور سيد ضياالدين طباطبايى برنامه ريزى شده و پس از كودتا هم پنج سال طول كشيد تا رضاخان به سلطنت رسيد. در اين مدّت، رضاخان سردارسپه و وزيرجنگ و نخست وزير شد.» (فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى: 1 / 82)
ـ نيكى كدى نيز در اين رابطه چنين نوشته است: «اكنون اين مطلب روشن شده است كه فرماندهى نيروهاى انگليس در ايران ژنرال آيرونسايد ابتدا به رضاخان كمك كرد كه قدرت را در تيپ قزاق به دست آورد و سپس به انجام كودتا تشويق نمود. كنترل بر تنها نيروى نظامى مدرن ايران يعنى تيپ قزاّق از پايههاى قدرت حكومت جديد و به خصوص شخص رضاخان بود». (كدى، پيشين، ص 137 ـ 138)
رضاشاه تا تثبيت كامل قدرت خود، با توجّه به عمق و ريشهى اعتقاد مذهبى اهميّت و اعتبار و قدرت و نفوذ روحانيت در بين مردم، وظيفهاش را سربلندى اسلام معرّفى مىكرد. وى مشروب فروشىها را ممنوع كرده بود، به زيارت عتبات مىرفت، مدال مولاى متقيان برگردن مىآويخت، هنگام عزادارى گل بر سر مىساييد، و مجلس روضه خوانى تشكيل مىداد(مدنى، جلال الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران: ج 1، ص 117 ـ 118.).
اما بلافاصله بعد از رسيدن به قدرت وتثبيت پايههاى سلطنت خود، سياست ضدّ مذهبى خود را آشكار نمود.
رضاشاه دو سياست را در جهت مخالفت با اسلام و روحانيت و طرد كامل دين از حوزهى سياست تعقيب نمود:
1) غربگرايى با تأكيد بر مظاهر بيرونى تمدن غرب
رضاشاه بعد از بازگشت از تركيه (كه تنها مسافرتش هم بود) سعى داشت بيش از پيش آداب و رسوم و خصوصيات غربى را در اين كشور رواج دهد و الگوى او هم در اين زمينه كمال آتاتورك بود.
او در راستاى اين سياست اقدام به كشف حجاب نمود. و همچنين در صدد تغيير شكل لباس و كلاه بر آمده بود. مسألهى متّحد الشكل كردن لباسها را مطرح كرد تا از اين طريق بتواند با لباس روحانيّت مبارزه كند. او تمام تلاش خود را در جهت محو مذهب و آثار مذهبى و تغيير روشهاى شرقى و وادار كردن مردم به پذيرش آداب و سنن غربى صرف كرد.
2) ايرانگرايى با تأكيد بر لزوم تجديد عظمت ايران باستان؛ رضاشاه به تبع دولتهاى فاشيستى عصر خود، ناسيوناليسم را به عنوان ايدئولوژى مشروعيت بخش رژيم خود برگزيد. ناسيوناليسم رضاخانى دو ويژگى بارز داشت: نخست با بزرگ نمايى تاريخ ايران باستان سعى مىشد تمدنِ تمام دوران حيات اسلامى ايران ناديده گرفته شود هويت اسلامى مردم ايران، تحقير گردد و دوم اين كه با سرزنش آداب و رسوم، لهجه و زبان اقوام مختلف ايرانى، سياست يك پارچه سازى قومى ـ فرهنگى در ايران زمين را به عينيت رساند. (باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى)
5. نهضت ملّى شدن صنعت نفت و كودتاى 28 مرداد
• طرح ملی شدن صنعت نفت اولین بار با پیشنهاد رحیمیان نماینده قوچان در مجلس چهاردهم مطرح شد که حتی مصدق هم از آن حمایت نکرد
• با وجودمخالفتهای بسیار داخلی وخارجی صنعت نفت ایران در اسفند ماه 1329ملی اعلام شد.
(جمعي از نويسندگان- انقلاب اسلامي ايران (ويراست چهارم)- نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها- نشر معارف، 1385)
زمينهها و علل آغاز نهضت
نفت از مسايل جنجال برانگيز دههى 20 بود. در شرايطى كه هنوز ايران در اشغال متّفقين بود، شركتهاى نفتى آمريكا و انگليس جهت كسب امتياز در مناطق جنوب شرقى ايران، با دولت ايران وارد مذاكره شدند و هنگامى كه اين تلاشها برملا شد، شوروىها هم با استفاده از فرصت اشغال مناطق شمالى كشور، براى كسب امتياز نفت شمال، دولت ايران را تحت فشار گذاشتند. اين موضوع براى كشور، در عين حال كه ايجاد مشكل مىنمود، نطفهى رقابتهاى استعمارى سه قدرت را در موضوع نفت گذاشت. زيرا تا آن زمان فقط انگليس بود كه به طور انحصارى در نفت جنوب فعال بود و ورود ديگران تهديدى عليه منافع انگليس تلقّى مىشد.
در جلسهى تاريخ 11/9/1323 مجلس شوراى ملّى، دكتر مصدّق يك طرح دو فوريتى به مجلس پيشنهاد داد كه به موجب آن، دولت از هرگونه مذاكره با كشورهاى خارجى براى امتياز نفت ممنوع شده براى اين كار مجازات هم در نظر گرفته بود.
اين طرح دو فوريتى كه عليه شوروى و به دلخواه انگليس بود در مجلس (كه اكثر آنها طرفدار انگليس بودند) در همان جلسه تصويب شد و مخالفت سه تن از نمايندگان عضوحزب توده هم اثرى نبخشيد.
در همين طرح، دولت موظّف شده بود كه نسبت به استيفاى حقوق ايران در ساير امتيازها به خصوص امتياز نفت جنوب اقدام لازم را به عمل آورد و نتيجهى آنرا به مجلس اطلاع دهد(فاتح مصطفى، پنجاه سال نفت ايران (تهران: شركت سهامى، چهر، 1355)، ص 382.).
با تصويب اين قانون، مجلس شوراى ملّى ضمن اعلام تضييع حقوق ملّت ايران در مورد نفت جنوب، دولت را به تجديد نظر در قرارداد 1933 ملزم مىكرد. امّا شركت نفت ايران و انگليس، بدون توجّه به اين قانون، در مذاكرات خود با دولت ايران هيچ گونه تجديد نظرى را نپذيرفت و فقط با افزايش بسيار كمى در سهم ايران موافقت نمود و دولت نيز بنا به ملاحظات سياسى، به ناچار عين پيشنهاد شركت را تحت عنوان قرارداد الحاقى نفت (گس ـ گلشائيان) در اواخر دورهى پانزدهم مجلس تقديم مجلس نمود(پيشين، ص 395.).
در خارج از مجلس نيز احساسها و افكار عموم ضد انگليسى به شدّت در جريان بود و مردم به نفع قانون و اقلّيت ملّى مجلس وارد صحنه شده بودند و حضور آيتاللّه كاشانى در كانون حمايتهاى مردمى، مايهى دلگرمى بسيار اقلّيت مجلس بود.
در اين شرايط در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران به شاه تيراندازى شد كه به نظر برخى نقشه انگليس براى برهم زدن اين شرايط بود و موجب شد كه شاه به بهانهى آن به سركوبى آزاديخواهان و تبعيد آيتاللّه كاشانى، غير قانونى كردن حزب توده، توقيف جرايد و تغيير قانون اساسى به نفع اختيارات خودش بپردازد.
او قرارداد الحاقى را به مجلس داد و هدف از آن غافلگير كردن نمايندگان مجلس بود تا در پوشش افزايش ناچيز حقالامتياز ايران، قرارداد بى اعتبار را به طور مجدّد اعتبار قانونى ببخشد. امّا اقلّيت ملّى مجلس پانزدهم با توجّه به پايان دوره مقاومت كردند و مانع مطرح شدن لايحهى الحاقى شدند و از سوى مردم، به شدّت مورد تشويق و حمايت قرار گرفتند.
مجلس شانزدهم در چنين جوّى، ضمن رد لايحهى الحاقى به تشكيل كميسيون مخصوص نفت مبادرت ورزيد. امّا دولت كه نمىتوانست از انگليس بگذرد، با تغيير و تعويض كابينهها، موضوع نفت را با انگليس همچنان باز گذاشته و مذاكره مىنمود.
ناگاه در پنجم تير 1329 (با استعفاى ناگهانى منصور) رزم آرا به نخست وزيرى رسيد. آيتاللّه كاشانى در مقام مخالفت و مقاومت بر آمد و رزم آرا را عامل بيگانه معرّفى كرد. با اين اعلاميه بازار تهران تعطيل و مردم دست به تظاهرات زدند و هزاران نفر در بهارستان اجتماع كردند تا از ورود رزم آرا به مجلس جلوگيرى نمايند و قواى انتظامى با خشونت توانستند مردم را متفرق كنند و دراجنماع 8 ديماه 1329 كه به دعوت آيتاللّه كاشانى تشكيل شده بود ملّى كردن صنعت نفت در تمام كشور به صورت يك خواست عمومى در قطعنامه ذكر شد.
گام دوم نهضت ملّى:
مجلس شانزدهم به منظور اجراى عملّى اصل ملّى شدن نفت، قانون 9 مادّهاى را در ارديبهشت 1330 به تصويب رساند، متعاقب آن دكتر مصدّق به پيشنهاد جمال امامى در ميان ناباورى همگان، نخست وزيرى را پذيرفت.
با اين وجود، آيتاللّه كاشانى به لحاظ ضرورت استراتژيك مقابله با بيگانگان، همچنان ملّت را به پشتيبانى از دولت بسيج مىكرد و با تهديد انگلستان به اعلان جهاد موجب عقب نشينى نظامى انگليسى شد. وى همچنين با آگاهى از توافق و هماهنگى آمريكا و انگليس و بدبينى و سوء ظن نسبت به آمريكا در صدد حفظ خط استقلال واقعى كشور بود و با هدايت ميتينگها و راهپيمايىهاى مردمى عليه آمريكا، به شدّت به آمريكا و غرب حمله مىكرد.
دكتر مصدّق از مجلس هفدهم تقاضاى اختيارات فوق العادهى شش ماهه در امور مالى، اقتصادى، پولى، بانكى، ادارى، استخدامى و قضايى نمود كه اكثريت مجلس آن را به بعد از معرفى كابينه و ارايهى برنامهى دولت موكول كردند. از سوى ديگر دكتر مصدّق خواستار تصدّى وزارت جنگ در كنار نخست وزيرى شد كه با مخالفت شاه، ناگهان استعفا كرد.
شاه بلافاصله قوامالسلطنه را به عنوان نخست وزير به مجلس معرّفى كرد و قوام به جاى مصدّق نخست وزير شد. با اين كه برخى از اعضاى جبههى ملّى با ارسال پيامهاى تبريك به قوام وعدهى همكارى داده، اقلّيتى از نمايندگان و آيتاللّه كاشانى اصرار به بازگشت دكتر مصدّق داشتند و مردم را عليه قوام و به نفع دكتر مصدّق بسيج مىكردند.
اعلاميّهى آيتاللّه كاشانى (خطاب به افسران و سربازان و نيروى انتظامى) و اتمام حجّت با آنان (كه مبادا به نفع انگليس در مقابل ملّت بايستند) و نيز مصاحبه مطبوعاتى با خبرنگاران داخلى و خارجى (عليه آمريكا، شاه و قوام) و دعوت مردم به اعتصاب عمومى، موجب بسيج عمومى عليه قوام و تقاضاى بازگشت دكتر مصدّق شد.
آيتاللّه كاشانى با اعلاميهى شديداللحنى عليه قوام از مردم خواست كه با شركت در اين «جهاد اكبر» (مبارزه با استعمار) به صاحبان سياست استعمارى ثابت كنند كه حاضر به پذيرش سلطهى بيگانه نيستند. با اين كه قوام معاون خودش را براى جلب نظر آيتاللّه كاشانى فرستاد و حتّى اختيار انتخاب شش وزير كابينه را به وى داد، آيتاللّه كاشانى اصرار به بازگشت دكتر مصدّق داشت و در 29 / 4 / 31 با يك نامه كوتاه به علاء وزير دربار، از او خواست كه به شاه برساند: «اگر در بازگشت دولت دكتر مصدّق تا فردا اقدام نفرمايند دهانه تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجّه دربار خواهم كرد».
با فعّاليتها و تحركات آيةاللّه كاشانى، به خصوص مصاحبه مطبوعاتى 29 تيرماه، كفن پوشانى از شهرهاى مختلف آمادهى حركت به تهران شدند و قوام براى جلوگيرى از قيام مردمى دستور بازداشت آيةاللّه كاشانى را صادر كرد. اما با آگاهى مردم از موضوع و جمع شدن در منزل ايشان، موفّق به دستگيرى وى نشدند. روزهاى 28 و 29 تير بازار تهران تعطيل و از طرف مردم تظاهراى عليه قوام بر پا شد. و قاطبهى مردم در قيام 30 تير 1331شركت جسته، كه به دنبال آن قوام مجبور به استعفا شد و دربار دكتر مصدّق را برگرداند.
پس از قيام سىام تير، دكتر مصدّق به پشتوانهى قيام مردمى، هم پست وزارت جنگ را به دست آورد و هم مجلس اختيارات 6 ماههى قانونگذارى را به وى داد و مجلس هم به طور كامل حامى وى بود، آيتاللّه كاشانى رييس مجلس بود و همه چيز به نفع نهضت ملّى تمام شد. امّا در اين مقطع حسّاس كه دورهى ثمربخشى نهضت بود مصدّق مغرور از پيروزى، كابينهى جديد خود را با حضور چهرههاى بدنامى چون سرلشگر وثوق از مسبّبان كشتار 30 تير معرّفى كرد كه اعتراضات بسيارى را برانگيخت.
آيتاللّه كاشانى جهت دلسوزى و حفظ دستاوردهاى نهضت نامهاى به مصدّق نوشت و نسبت به بعضى انتصابات دكتر مصدّق اظهار نگرانى كرد و به صراحت گفت: «اگر بنا باشد جريان بدين منوال ادامه يابد، ناچارم تهران و بلكه ايران را ترك گفته و از صحنه سياست خارج شوم». اما دكتر مصدّق بدون توجّه به موقعيّت آيتاللّه كاشانى كه مردم از ايشان انتظار داشتند و به حكم و فتواى ايشان جانفشانى كرده بودند، در روز بعد پاسخ بسيار تند و بىنزاكتى داد و نوشت: «چنانچه بخواهند اصلاحاتى بشود بايد از مداخله در امور مدّتى خوددارى فرمايند اين كه هيچ گونه اصلاحاتى ممكن نيست مگر اين كه متصدّى مطلقا در كار خود آزاد باشد».
با همهى اين اختلافات، آيتاللّه كاشانى در تاريخ 27 مرداد خطاب به مصدّق نامهاى مىنويسد و او را از خطر كودتايى كه به زودى توسّط زاهدى با هدايت و حمايت آمريكا به وقوع خواهد پيوست آگاه مىكند ولى متأسّفانه مصدّق در پاسخ مىگويد: «اينجانب مستظهر به پشتيبانى ملّت ايران هستم» و هيچ اعتنايى نمىكند.
در چنين اوضاعى، روز 28 مرداد 1332 كودتايى كه توسّط سازمان سيا سازماندهى شده بود صورت مىگيرد كه هم استعمارگران(اين بار آمريكا) را به كشور باز گرداند و هم استبداد شاهنشاهى را به مدّت 25 سال ديگر حاكم بر ايران كرد. تجربهى اين شكست تلخ، موجب هوشيارى و درس عبرت رهبران و نيروهاى سياسى ـ اجتماعى در دورهى بعد گرديد و آثار خود را در انقلاب اسلامى نشان داد. ( كاشانى، محمود، قيام ملّت مسلمان ايران، تهران، چاپ خوشه، 1359)
علل شكست نهضت ملی
نهضت ملّى به نوعى تكرار تجربهى مشروطه بود. در هر دو، ائتلاف گروههاى مختلف به خصوص روحانيون و روشنفكران به پيروزى انجاميده و با تفرقه، زمينهى شكست آنها فراهم شد. و در هر دو مورد مداخلهى خارجى به عنوان عامل مكمّل به شكست كمك كرد. در واقع تفرقه ميان نيروهاى مذهبى و دولتمردان ملّى، بزرگترين ضربه را به نهضت وارد كرد. ائتلاف ملّى گرايان با آيتاللّه كاشانى كه مهمترين حامى دولت محسوب مىشد بعد از 30 تير 1331 ه. ش و در اوج پيروزى نهضت از هم گسست. مصدّق با از دست دادن حمايت نيروهاى مذهبى، حاميان اصلى خود را از دست داد و در مقابلِ سيل دشمنان بى دفاع ماند.
پا فشارى مصدّق در كسبِ اختيارات ويژه، آزادى حزب توده، و به كارگيرى سياستمداران بد نام از دلايل اصلى جدايى نيروهاى مذهبى از مصدّق به شمار مىآيند.
پيامدهاى نهضت ملی
در جريان اين نهضت، ملّى گراهاى ليبرال ناتوانى خود را در عرصهى سياست ايران نشان دادند و موقعيت خود را در جريانهاى بعدى متزلزل كردند.
هم چنين كودتا، شكست آخرين ائتلاف مقطعى روحانيون و روشنفكران ملّىگرا را رقم زد. در جنبش مشروطه و نهضت ملّى شدن نفت، اين دو قشر ائتلاف كرده و نهضت را به پيروزى رساندند. در هر دو جنبش ياد شده، تودههاى وسيع مردم تنها به خواست رهبران مذهبى وارد صحنه شدند و بدون ترغيب رهبران مذهبى، شركت مردم و حمايت آنها از اين حركت غير ممكن بود.
اما در هر دو مورد، پس از پيروزى، روشنفكران ليبرال سعى كردند علما را به هر طريق از صحنه خارج كنند.اين تجربيات تلخ براى نيروهاى مذهبى كافى بود تا به نيروهاى ليبرال و ملّى گرا باديدهى بد بينى نظر كند و از آن به بعد، خود به طور مستقل هدايت تحوّلات را به دست گيرند. (باباپور گلافشانى، محمّدمهدى - تحليلی بر انقلاب اسلامی ايران(ريشه ها و پيامدها) مركز جهانى علوم اسلامى)
برخی از وقایع دوران محمد رضا پهلوی(1320-1357)
• اشغال ایران
• نهضت ملی شدن نفت
• کودتای 28مرداد 1332
• نهضت امام خمینی
• قیام 15خرداد 42
• تشدید وابستگی و استبداد (55-1343)
• آغاز مخالفت های علنی از سال 1355 به بعد
ساختار سیاسی دولت پهلوی
1-شاه و دربار(نظام پهلوی کاملا فردی وبرمحور شخص شاه استوار بود- این فرد محوری بعد از کودتای 28مرداد آغاز شد وتملق، جانشین قانون گردید وافراد وشخصیتهای مستقل حذف وبه تدریج ساختار سیاسی و...به شخص شاه وابسته شد)
2-ارتش(مهمترین رکن قدرت شاه ارتش بود-اختصاص دادن یک سوم بودجه کشور به ارتش- تمایل شاه به تقویت ارتش ریشه در دکترین نیکسون دارد- مهمترین ضعف ارتش پهلوی وابستگی به شخص شاه بود)
3-ساواک(این سازمان در سالهای میانی دهه30با کمک سیا،موساد و...به وجود آمد- تیموربختیارریاست آن بود- دردهه40 و50 مخالفین را سرکوب یا دستگیرکرد- ساواک هرگز موجبات بقای رژیم را فراهم نیاورد)
4- وابستگی به آمریکا(وابستگی به آمریکا از پایه های رژیم پهلوی - کمک همه جانبه آمریکا - دفاع از ایران در مقابل تجاوزبلوک شرق- با پیوستن به پیمان سنتو به کشورهای غربی پیوست- رابطه با آمریکا عامل اصلی تنفرمردم ازدولت)
5-نقش نفت در اقتصاد سیاسی(مهمترین عامل تأثیرگذاربرتحولات سیاسی معاصرایران- نقش مهم آن درظهوردیکتاتوری شاه -درسال های(42-57) -استقلال دولت از جامعه -مشروعیت داخلی وخارجی دولت - تأمین بودجه نهاد های مختلف)
6-باستانگرایی ناسیونالیستی(ناسیونالیسم شاهنشاهی بعنوان ایدئولوژی مشروعیت بخش- اوج ظهور آن در جشن های 2500 ساله ایران- آخرین بروز رسمی ایدئولوژی شاهنشاهی تغییر تقویم ایران از هجری شمسی به شاهنشاهی)
7- احزاب وابسته (تأسیس دو حزب ملیون ومردم در دهه 30بر طبق الگوی نظام سیاسی آمریکا به رهبری اقبال وعلم -انحلال حزب ملیون وجایگزینی حزب ایران نوین -انحلال همه احزاب وتشکیل حزب رستاخیز در سال 54)
وضعیت اقتصادی ایران در سال های 57-1332
• فسادوسوء مدیریت
• افزایش بی رویه واردات
• اجرای اصلاحات آمریکایی
• تورم و افزایش قیمت ها
• اجرای سلسله برنامه های عمرانی
وابستگی به درآمد نفت و... (جمعي از نويسندگان- انقلاب اسلامي ايران (ويراست چهارم)- نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها- نشر معارف، 1385)
نویسنده : بهزاد کاظمی |