جنگ ايران وعراق در واقع از تير ماه 1359 آغاز شد ، زماني که برژينسکي در مرز اردن -عراق با صدام حسين ملاقات کرد و تعهد نمود از هجوم سراسري ارتش عراق عليه ايران جمايت کند . پيش بيني ها چنين بود که در اين جنگ عراق پيروز شود ، نظام جمهوري اسلامي متزلزل گردد وعناصر طرفدار غرب در مصادر امور قرار گيرند ، ولي چنين نشد ...
سرانجام در آخرين روزهاي تير ماه 1367 با فرمان امام خميني به سپاه پاسداران وحضور گسترده نيروهاي مردمي در جبهه ها ، لشکر کشي مجدد به خاک ايران شکست خورد منافقين که در آخرين تجاوز به عنوان عاملي تعيين کننده به کمک ارتش عراق آمده بودند ، سرکوب شدند . دشمن ناچار تن به متارکه جنگ داد ودر تاريخ 29/5/1367 ميان ايران وعراق آتش بس برقرار شد .
شروع جنگ تحقيقاً براي نابودي انقلاب بود از آن رو که شرقي ها وغربي ها از اين انقلاب راضي نبودند ، غرب که بيشترين منافع را در ايران داشت ، انقلاب را مستقيماً عليه منافع خود دانست ، بايد در ايران شرايطي به وجود مي آمد که ديگران نااميد شوند وبگويند نمي شود بدون اتکا به شرق وغرب انقلابي باقي بماند ويکي از اهداف جنگ ، تحقق اين امر بود وبراي سرکوبي ومهار انقلاب ، مارکسيسم غرب و امپرياليسم غرب در اين هدف به تلافي رسيدند وصدام ونقطه تقاطع خطوط فوق بوده و از آنجا شروع کردند و بر روي ايران فشار آورند .
از فرمايشات امام خميني (ره ) 3/12/1367
هر روز ما در جنگ برکتي داشته ايم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم .
ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ايم . مامظلوميت خويش وستم متجاوزان را در جنگ ثلبت نموده ايم .
ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق وغرب را شکستيم .ما در جنگ به مردم جهان وخصوصاً مردم منطقه نشان داديم که عليه تمامي قدرتها وابر قدرتها ساليان سال مي توان مبارزه کزد .
جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت .
جنگ ما جنگ حق وباطل بود وتمام نشدني نيست .
جنگ ما جنگ فقر وغنا بود .
جنگ ما جنگ ايمان ورذالت بود واين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد .
ما در جنگ بر اي يک لحظه هم نادم وپشيمان نيستيم .
راستي مگر فراموش کرده ايم که ما براي اداي تکليف جنگيده ايم ونتيجه فرع آن بوده است ؟
دشمنـــان منطقـــه اي :
وقوع انقــلاب اســـلامي در ايـــران زنگ هاي خطر را بقـوت تمام براي حكومتهاي منطقه بصدا در آورد. مناقــشات موجود در منطقه يا پيرامون اسراييل و سرزمين هاي اشغال شده دور مي زد و يا به تنـــازعات جناحهاي تند و محافظه كار براي در دست گيري قدرت مربوط مي شد.
نزاع اعـراب با اسراييل؛ بر سر غصب سرزمين هاي عربي و جريحه دار ساختن غرور عربيت بود و حداكثر اينكه جناحهاي افــراطي؛ به اسراييل به مثابه پايگاه امپرياليسم در منطقه مي نگريستند و اينها همه تا جايي كه به رژيم هاي موجود بر مي گردد قابل تحمل است.
تحقق انقلاب اسلامي در ايران و بر هم خوردن موازنه هاي موجود در روابط بين المللي منطقه؛ مسائل جديد و پيش بيني نشده حادث گــشت. اين بار نيروئي در منــــطقه بوجود آمده است كه محتــوائي متفاوت از ديـگر حكومت هاي قبلي دارد.اين اولين انقلاب اجتماعي در تاريخ نوين خاورميانه است. اين اولين انقلاب سياســي- اجتماعي؛ مدعي اسلام و هويت اسلامي است. يعني آن چيزي كه در تاريخ جديد عمدتا «در حاشيه بسر برده و در حال به متن آمده و در تلاش بسيج اعراب كه قبل از عرب بودن مسلمانند و اين مسلماني ارزش واقعــي آنان را رقم مي زند؛ مي باشد».
و بالاخره اين انقــــلاب در كشوري روي داده كه از لحاظ موقعيت جغــرافيايي؛ امكانــــات اقتصادي و تعداد جمعيت مقامي غير قابل رقابت را بخود اختصاص داده است. انقــلاب اســلامي ايــــــران منطقه را در آستانه مسائلي مهم و متفاوت از قبل قرار داد. كمپ ديــــويد با از دست رفتن نزديك ترين متحد منطقه ايش و تبديل آن با نظامي بكلي متفاوت به تلخي گراييد.
جــنــــــگ تحـــميلي :
زمينه هاي حمله عراق به كشور ما در 31 شهريور 1359 طولاني ترين جنگ را در منطقه پس از جنگهاي صـليبي سبب گرديد. اين جنـــگ كه قرار بود بر اســـاس محاسبات عراق ظرف 3 الي چند هفته به انجام خود برسد؛ بيش از 96 ماه را پشت سر گـــذارده كه اين رقم به تنهائي 27 بار طولاني تر از تمامي جنگهاي ميان اعراب و اسرائيل مي باشد.
حمله عراق به جمهوري اســــلامي؛ دومين حادثه بزرگ در منطقه پس از سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب اســــلامي مي باشد. قريب يكسال قبل از اين حمله يعني در 13 آبان 1358؛ سفارت آمريــكا توسط گروهي از دانشجويان كه نام خود را دانشجويان مسلمان پيرو خط امــــام نهاده بودند اشغـــال شد و يكي از طولاني ترين گروگان گيري هاي تاريخ را بوجود آورد. اشغال سفارت آمريكا كه به دنبال تحريكات اين كشور عليه انقلاب اسلامي و چند گانگي و اختلاف تفكر و روش ميان زمامداران جديد ايران صورت گرفت؛ بازتاب گسترده اي در جهان و منطقه برجاي نهـــاد. آمريـــكا به عنوان نيروي استعمـــــارگر اصلي جهان و حـــامي قدرتمند شاه نمي توانست از سوي انقلاب ناديده انگاشته شده و با آن از موضع خصومت تلاقي نگردد.
در واقع بزرگترين ضربه در صحنه سياست بين المللي با وقوع انقــلاب اســـــــلامي متوجه آمريكا گرديد كه بيشترين منافع را در هنگام رژيم شاه از موقعيت جغرافيائي و زمينه هاي سيــــاسي اقتصـــادي و نظامي اين كشور مي برد. آمريكا در صدد بود كه با كمترين خرج؛ بيشترين جبران مافات را نمايد و دولت مردان وقت حاكم بر ايران؛ نيز خوش بينانه بر اين خيال بودند كه با وجود يك حكومت ملي و مردمي در ايران مي توان با آمريكا روابطي بر پايه استقلال بنا نهاد. اشغال سفارت كه تجربه هاي نوين در جهــــان و منطقه عليه استكبار و امپرياليسم بود؛ نه تنها آمريكا را از برقراري روابط عادي در كوتاه مدت نا اميد ساخت؛ حكومت هاي متكي بر امريكا و رژيم هاي محافظه كار منطقه شديدا؛ احساس ناامني كردند و بسيج سيــاستهاي نظــامي- اقتصادي براي سرنگوني حكومت جديد كه همچنان بر طبل انقلاب مي كوبد را از سوي آنان سبب گرديد. از سوي ديگر ماهيت انقلاب به همراه خاطرات تاريخي اين كشور از همسايه شمالي خود و بالاخره سيـــاست نه شرقي و نه غربي انقلاب؛ فرصتي را براي نزديكي انقلاب با روسيه شوروي فراهم نمي كرد. روسيــــــه شوروي نيز با وجود تمامي منافعي كه سياست آمريكائي انقلاب براي اين كشور بوجود آورده بود دلائــــلي براي نگراني از ماهيت حكومت جديد در تهران داشت. دلائلي كه با گذشت روزگار شدت مي گرفت.
موقعيت جمهوري اسلامي در آغاز جنگ :
در هنگام شروع جنگ نظام جمهوري اسلامي در سطح جهاني از سوي افكــار عمــومي ساخته تبليغات جهاني؛ نظامي اخلالگر و مغاير با سياستهاي رسمي بين المللي معرفي شده بود. به عبــــارت ديگر استكبار جهـــاني زمينه را براي بسر عقل آوردن اين عصيانگر و ادب كردن اين حكومت هنجار شكن فراهم كرده بود.
در زمينه رويدادهاي داخلي نيز؛ وقايع بگونه اي سير مي كرد كه در ذهن ناظران خــــارجي بيش از هر چيز تشتت و از هم پاشيدگي و ضعف و سستي را القا مي كـــرد و طماعان آنان را به طمع مي انداخت. در صحنه سياست داخلي؛ تشتت و چند گونگي آرا در حد نهايت خود جلوه مي كرد. سقــوط دولت مــوقت؛ اختلافات و جهت گيريهاي داخلي را پايان نداد بلكه آنها را در مسير تازه اي قرار داد.در مجموع گروهي از دولت مردان و سياست مداران پيرامون اولين رياست جمهوري گرد آمدند و گروهي ديگر حول روحانيت در صحنه؛بويژه دكتر بهشتي؛ دبير كل حزب جمهوري اسلامي كه سرانجام جان خود را بر سر اين راه گذاشت؛ جمع شدند.
ساير فرقه ها و گروه هاي قابل ذكر و تمامي امكانات سياسي- رواني نيز به همين گونه دوباره جمع شده بودند و در چشم ناظران خارجي؛ و آگاهان داخلي؛همه چيز حاكي ا زيك اختلاف و تفرقه عظيم سياسي بود.
مشكلات اقتصادي حكومت جديد هم با توجه به دو عامل؛يكي تلاطم و نابساماني هاي طبيعي يك انقلاب و دوم كمبود ارز؛ مشكلات ناشي از قطع فروش نفت به عنوان مهمترين منبع درآمد كشور و خروج سرمايه هاي كلان در زمان انقلاب از سوي وابستگان رژيم ساقط شده؛ كشور را در آستانه وضعي شبيه به ورشكستگي قرار داده بود.
مشكل گروهها؛ بخشي ديگر از نا بساماني هاي انقلاب را رقم مي زد. اين گروهها در سه زمينه به تضعيف انقلاب اشتغال داشتند؛ يكي ترور يا بدنام كردن شخصيت هاي موثر انقلاب بود. زمينه دوم ايجاد آشوب و ناامني در مناطق دور از مركز و سرزمين هاي قومي و دامن زدن به مسائلي از قبيل خود مختاري بود.زمينه سوم فعاليت گروهها در تفرقه سياسي داخلي؛ دامن زدن به نابساماني ها و سرانجام آمادگي براي يك جنگ داخلي در جهت بدست گيري قدرت بود. سازمان مجاهدين (منافقين) مهم ترين و فعال ترين اين گروه ها بود. بخش اعظم تبليغات و تحركات خياباني به نفع « بني صدر» رئيس جمهوري ايران از سوي اينان صورت مي گرفت. عــراق تنها كشوري در منطقه بود كه مي توانست به بهره برداري شيطـــاني جواب مساعد دهد. موقعيت جغرافيائي اين سرزمين كه حائل ميان ايــران و ديگر اعــــراب است؛ جمعيت مناسب؛ ارتش قوي؛ اقتصاد نسبتا منسجم؛ عامل عربيت؛ داشتن يك رابطه دوستانه با روسيه شوروي؛ وجود يك فرد قدرتمند و فرصت طلب در رهبري آن و بالاخره تخاصمات تاريخي دو كشور ايران و عراق عواملي هستند كه عراق را قادر و تشويق به اين تجاوز مي نمود. كه پس از صلح مصر با اسرائيل در صدد بود تا مقام ممتاز مصر را در جهان عرب تصرف كند؛ بهترين فرصت را به زعم خود در يك جنگ عربي يافت.
صعود تدريجي ولي مطمئن ده ساله صدام حسين ازعضوي همانند اعضاي ارشد حزب بعث به رهبري تام و تمام اين كشور و كودتاي خزنده صــــدام عليه حسن البــــكر كه نه همچون صدام افراطي بود و نه جاه طلب؛ شرايط را براي شروع جنگ فراهم كرده بود.
اين جنگ نه تنها مي توانست عراق را به مقــــام شامخ رهبري اعراب نايل گرداند و بدنبال سقوط رژيم شاه؛ ژاندارم جديد منطقه گردد كه اصولا الحـــاق بخش وسيعي از خاك ايــران؛ عمدتا در منطقه نفت خيز جنوب؛ آن گونه كه از سوي رهبري اين كشور اعلام شد؛ « قادسيه» جديدي را رقم مي زد.
از سوي ديگر نفوذ انقلاب به يكي از مساعدترين كشورهاي عربي را كه اكثريت جمعيت آن را شيــــعه تشكيل مي دهد؛ مرتفع مي ساخت.
اقدامات خصمانه عراق عليه انقلاب اسلامي ايران؛ قبل از پيروزي انقــلاب آغاز شد. ايجاد محـــدوديت براي امام خميني كه به هجرت ايشان به پـــاريس انجاميد؛ سفر فرح به عــــراق در پاييز 1357 يعني پس از وقايع خونين 17 شهريور همان سال كه نوعي مبارزه طلبي انقلابيون ايران به حساب مي آمد.
پس از پيروزي انقلاب نيز تحركات عـــــراق براي لطمه زدن به روابط دو كشور و آسيب رساندن به حاكميت انقلاب ادامه يافت.اخراج پنجاه هزار نفر اتبـــاع شيعه مذهب اين كشور و راندن آنها به مناطق مرزي ايران به جرم ايـــراني الاصل بودن علامتي آشكار از انـــديشه نژادي حاكم بغداد بشمار مي رود. افزودن بر اخراج اين عده كه ظاهــــراً مي توانستند در روز مبادا هواداران انقلاب اسلامي در آن كشور بوده باشند؛ سركوبي و قلع روحانيون و علماي اسلامي از جمله به شهادت رساندن سيد محمد باقر صدر براي پيشگيري از تحول وي به «خميني عراق » بخشي ديگر از عوامل خطرناك و مخالف مشي نژادپرستانه و تجاوز كارانه حـــزب بـــعث مي باشد. پناه دادن به فراريان انقـــلاب اســــلامي؛ بخصوص امراي ارشد شاهنشاهي و در اختيار قرار دادن امكانات براي تحريكات آنها؛ از ديگر اعمـــال خصمانه عليه حاكميت انقلاب بود. تشكيل ” جبهـــه آزاديبخش عربستـــان “ و تجهيز اعضا اين جبهه براي خرابكاري از جمله بمب گذاري در مراكــز تجمع مردم و منفجر ساختن لوله هاي نفت در همين ارتباط بود. تغيير نام خوزستان به عربستان؛ اهـواز به الاحواز؛ خرمشهر به محمره و ... آشكارا ادعاهاي ارضي رژيم بغداد را به اثبات مي رسانيد.
نبايد تصور شود كه اين اقدامات پنهاني صورت مي گرفت . صــدام و ديگر مقامـــــات رژيم بعث آشكارا و به كرات اين اقدامات را تاييد كردند از جمله مي توان به اين جملات صدام به مناسبت دوازدهمين سالگرد انقلاب عراق ( 17 ژوئن 1980-27/3/59 ) اشاره داشت : ” ما به مبــــارزات خلقهاي ايـــران عليه ديدگاهاي عقب افتاده و خود كامه و عليه جهتگيري هاي منحرفي كه زير پوشش مذهب مخفي مي شوند ولي در روش هايشان به مرز كفر ورزيدن به دين اسلام و ارزشهاي والا و تمـــدن پاك و اصيل آن رسيدند؛ درود مي فرستيم. ما به خلق مبارز عربستان كه در راه آزادي و برابري عليه دار و دسته نـــژاد پرستي كه او را از ساده ترين حقوق زندگي و ايده ها محروم ساخته است و كاروانهاي شهيدان شرا تقديم مي دارد؛ درود مي فرستيم.“
تبديل خوزستان به عربستان يكي از شرايط سه گانه صـــــدام براي پايان دادن به اعمال خصمــــانه عليه ايران عنوان شد.صدام در مصاحبه خود در تاريخ فروردين 59 اين سه شرط را اعلام داشت:
الف- خروج بي قيد و شرط ايران از جزاير تنب كوچك و تنب بزرگ و جزاير ابوموسي
ب- بازگرداندن دنباله شط العرب به حالت قبل از سال 1975
ج- به رسميت شناختن عربي بودن خوزستان
انگيزه هاي عراق براي حمله به ايران :
اگر بخواهيم به يك جمع بندي فشرده در مورد انگيزه هاي رژيم عـــــراق براي حمله به ايـران دست يازيم بايد گفت كه يك انگيزه و محـــرك قوي براي اين تجاوز همان مسئله اي كه تحت عنوان خلع ســــلاح داخلي و بين المللي است مي باشد. اهداف اين انگيزه عمدتاً به باجگيري منطقه اي و تصرف قسمتي از خاك ايران و نظائر آن محدود مي گردد.
انگيزه و محرك دوم در حمله عراق به ايران؛ نقش انقلاب اسلامي و خطراتي كه از اين ناحيه متوجه حكومت عراق مي شد؛ مي باشد. اين انگيزه و خطر انقــــلاب براي حكام بعث مبارزه سرنوشت سازي را سبب گشت. كافي است به عنوان دليل به اين جمله طه ياسين رمضان مرد قدرتمند شماره 2 عراق استناد كرد.
” ما به اين نكته تاكيد مي كنيم كه جنــــــگ به پايان نخواهد رسيد مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به طور كلي منهدم شود زيرا اختلافات اساسي بر سر چند صـــد كيلومتر مربع زمين يا نصف شط العرب كه سبب بروز جنگ شده بود نيست بنابراين جنگ ما با ايران بر خلاف آنچه بعضي از خائنين به ملت عرب ادعا مي كنند يك جنگ مرزي نيست كه بتوان آنرا به تعويق انداخت بلكه در حقيقت سرنوشت است.“
جنگ عراق عليه ايران نتيجه يك توطئه بين المللي و اتحاد طبيعي اهداف عراق با منافع غــــرب و ارتجـــــاع منطقه و از ديدگاهي ديگر حادثه اي طبيعي در روند يك انقلاب اسلامي و جهان شمول مي باشد.. |