چكيده انسان كنوني در جوامع مختلف با بحرانهاي متعددي مواجه است. يكي از مهمترين اين بحرانها، بحران هويت يا مشكل ثبات و استقرار است. پايه و اساس اين بحران، جنگي است كه ميان گروهي از قدرتمندان از يك سو و گروه ديگري از قدرتمندان از سوي ديگر و يا ميان قدرتمندان از يك سو و مستضعفان از سوي ديگر و يا ميان خود مستضعفان درگير است. بيشك پيامد اين جنگها و خصومتها، بحرانهاي مستمر و مصايبي است كه روانشناسان و جامعهشناسان در مورد بافت، ماهيت، دلايل وقوع، ابعاد زيرساختي و دلايل اوليه وقوع آنها يا به عبارت بهتر ريشههاي تاريخي آنها با يكديگر اختلاف نظر دارند. اين اختلاف نظرها در گستره، اهداف و شيوههاي مورد استفاده در اين بحرانها و پيچيدگيهاي رواني انسان ريشه دارد كه باعث ميشود تناقضهاي عميقي در ديدگاهها و برخورد با بحرانها يا رهايي از آنها به وجود آيد. مقدمه با مراجعه به تاريخ منطقه اسلامي ملاحظه ميشود، بحرانهايي كه در اين منطقه به وجود آمده است يا در آينده شاهد آن خواهيم بود، نتيجه مستقيم حضور غربيها در منطقه و به دنبال آن حاكميت بر سرنوشت منطقه در دورههاي مختلف تاريخي است.1 شاهد اين مدعا، مبارزات مستمر و مداوم ملل مسلمان براي تحقق استقلال خويش و مقاومت فرهنگي، اقتصادي و سياسي مقابل اشغالگران است. همچنين ميتوان از تمايل بسياري از شهروندان اين كشورها به ارتقاي سطح آموزش، تحصيل و فرهنگ خويش ياد كرد كه ميكوشند به انواع و اقسام وسايل مبارزه و مقاومت مجهز شده و براي جهادي بلندمدت عليه استعمارگران و اشغالگران و بيرون راندن آنها آماده باشند، حتي اگر لازم باشد در اين راه بهاي بسيار سنگيني بپردازند، همانند آنچه، در بعضي كشورهاي اسلامي به وقوع پيوست و پس از سالها مبارزه با مقاومت مستمر فرزندان خويش، استقلال خود را محقق ساختند. با اين حال باز كساني وجود دارند كه ديد متفاوتي نسبت به استعمارگران و اشغالگران دارند و اين ديدگاهي است كه از حمايتهاي لازم علمي برخوردار نيست، تا به رسميت شناخته شود، در شرايطي كه درهاي تحقيق هم براي دستيابي به علل و انگيزههاي واقعي اشغالگري و تجاوز، مقابل محققان و كارشناسان گشوده است و آنها ميتوانند به تحقيق دريابند كه چرا بخشي از ساكنان اين كره خاكي در صدد غارت و چپاول بخشي ديگر برميآيند. اين در حالي است كه كشورهاي تحت اشغال در رويارويي با غارت نوين كه با برخورداري از دستگاهها و فنون نظامي ـ تبليغاتي مدرن صورت ميگيرد توانايي واكنش و يا مقاومت با سلاحهاي سنتي و كلاسيك را ندارند؛ مگر راههايي كه نفوذ و تأثير ايمان به اديان آسماني و يا افكار منطقي در آن مشهود بود، به ويژه پس از اينكه اشغالگريها و تجاوزات در جهان كنوني به جنگي فكري و نبردي رواني كه سلاح آن تبليغات و ادوات آن تمام وسايل ديداري و شنيداري و نوشتاري است، تبديل شد.2 نظام نوين جهاني 1- نظام نوين جهاني اصطلاحي سياسي است كه استفاده از آن به شكل گسترده از اواخر دهه هشتاد و اوايل دهه نود قرن بيستم و به طور قطع از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق آغاز و با جهاني شدن همراه شد تا بيانگر عمليات انتقال آزاد و بيقيد و بند كالاهاي تجاري، سرمايه، فناوري، توليد، افراد و اطلاعات بين جوامع بشري باشد، اما عملاً بيانگر حاكميت يك كشور (امريكا) كه يك قطب ناميده ميشود، بر سرنوشت جهان است. به طور كلي اصطلاح نظام نوين جهاني در سطح دانشگاهي و علمي، نخستينبار در دهه شصت پاي به عرصه وجود گذاشت، هنگامي كه گرنونيك كلارك، وكيل بازنشسته امريكايي و مشاور بسيار فعال و تأثيرگذار چندين وزير امور خارجه كاخ سفيد در دهههاي سي و چهل قرن بيستم، از آن استفاده كرد، اما با وجودي كه اين اصطلاح توسط كلارك مورد استفاده قرار گرفت، در انديشههاي سياسي جاي خود را باز نكرد، مگر تقريباً سي سال پس از آن و نخستين كسي كه از اين اصطلاح در معناي كنوني آن استفاده كرد گورباچف در سال 1989 و پس از آن بوش در سال 1990 و بالاخره سازمان ملل متحد در سال 1991 بود.3 به طور خلاصه ميتوان گفت، اين اصطلاح در خود معنا و مفهوم جديدي ندارد، مگر تلاش امريكا براي سوء استفاده از فروپاشي اتحاد شوروي تا بدان وسيله قدرت و توان خويش را در اين نبرد افزايش دهد، همچنين سوء استفاده از خلاء حاصله از اوضاع و احوال بينالمللي آن زمان براي افزايش قدرت خويش تا در صورت سربرآوردن اتحاد جماهير شوروي ديگري در جهان امكان مقابله با آن را داشته باشد. از بعد روانشناسي سياسي، نظام نوين جهاني، با توجه به اهداف و گرايشهايش واقعيتي جديد و نوين به شمار نميآيد، چون تلاش براي ادامه اداره و حاكميت بر نبرد است و اين چيز جديدي نيست؛ آنچه در نظم نوين به نظر ميرسد، وسايل و ابزاري است كه امريكاييها ابداع و از آنها بهرهبرداري كردهاند تا دستاوردهاي ويژه و مورد نظر خويش را ايجاد نمايند و اين خواستهها را در جوامع هدف به سوي اهداف استراتژيكشان سوق دهند، چرا كه در اين زمينه داراي توانايي نيز ميباشند، به دليل: الف. پيشرفت تكنيكي جامعه امريكا، به ويژه در وسايل ارتباطي و انتقال اطلاعات؛ ب. اقتصاد قدرتمند و با نفوذ امريكا كه به اين كشور اجازه ميدهد با اقتصاد كشورهاي غربي و شرقي به يكسان رقابت كند؛ ج. قدرت بازدارندگي امريكا در زمينه سلاحهاي كشتار جمعي و در برخي موارد سلاحهاي سنتي. 2- با توجه به امتياز ياد شده امريكا از تمام توان خويش استفاده كرد تا هر جاي جهان كه بخواهد، بر كشورها فشار آورد، به ويژه آنكه نيمي از كشورهاي جهان در نتيجه بحرانهاي اقتصادي نياز به سرمايهگذاريها و كمكهاي اقتصادي و يا براي حفظ امنيت و ثبات خويش نياز به حضور نظامي امريكا دارند. بعضي كشورها براي حفظ مشروعيت خويش نياز به حمايت سياسي امريكا دارند و يا برخي از كشورهاي پيشرفته براي حفظ برتري فناوري خويش نياز به فناوري پيشرفته امريكا داشتند.4 3- روند رو به فزاينده نياز كشورهاي ضعيف به كشورهاي قدرتمند، براي افزايش و سرعت بخشيدن به نقل و انتقال كالاها، فناوري، اطلاعات و فرهنگ و انديشه، باعث شده است مفهوم مرزها و حاكميت ملي در جوامع سست و ضعيف؛ صرفاً به مفاهيمي سمبليك تبديل شوند و اين جوامع تحت تأثير جوامع قدرتمند قرار گيرند. بالطبع پيامد اين نفوذها تغيير و تحول نظام منطقهاي، شيوهها و روشهاي فرهنگي و سيستم سياسي است و فقط يك راهكار مقابل جوامع اسلامي كه مورد هدف امريكا قرار ميگيرند وجود دارد تا خود را براي دفاع مهيا كنند و آن تقويت مصونيت رواني5 عليه ابزار و وسايل تأثيرگذاري است كه در اختيار نظام نوين جهاني است و به تمام منازل و مدارس و كارخانهها و غيره راه يافته است (دستگاههاي اطلاعرساني و ارتباط جمعي). عمليات رواني 1- جنگ در مفهوم نظامي و سنتي آن، يكي از مهمترين وسايلي است كه در اختيار بشر قرار دارد تا به خصومتها و اختلافات موجود ميان افراد يا دولتها خاتمه دهد و تا اين اواخر متغيرهاي چندي در آن دخالت داشته است كه بر گرايشهاي سياسي در جنگهاي رودررو يا منازعات مسلحانه به عنوان يكي از عوامل تأثيرگذار جهت دستيابي به اهداف مورد نظر تأثير ميگذاشت، از ميان اين متغيرها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد: الف. ظهور سلاحهاي پيشرفته در ميان بسياري از كشورها، جهان را وارد عصر استراتژيهاي فراگير كرد، به گونهاي كه در اين عصر احتمالات موجود در جنگ سنتي به يكي از شيوهها و وسايل بياهميت دوره نبرد تبديل شد. استفاده از سلاحهاي پيشرفته و از جمله سلاحهاي كشتارجمعي اين احتمال را كه يكي از طرفهاي جنگ از اين جنگ پيروز بيرون آيد، از بين برد. ب. با وجود توانايي ارتشهاي مدرن و در اختيار داشتن سلاحهاي پيشرفته و قدرت انجام مانورهاي بزرگ، عليرغم برتري موجود به تنهايي از تحقق پيروزيهاي نظامي به طور معمول و عادي ناتوان بودهاند، چون ممكن بود با مقاومتهايي مواجه شوند كه بعدي مذهبي و ايماني داشت كه در آن پيشرفتهترين سلاح نيز قادر به شكستن سد مقاومت نبود. ج. تغيير و تحول شگرفي كه در وسايل ارتباط و انتقال اطلاعات به وجود آمده باعث شده است، جهان امروز آن قدر كوچك به نظر آيد كه انسان بتواند، در حالي كه در منزل نشسته است، حوادث در حال وقوع در جاي ديگر جهان را ببيند. ابزار ارتباطي نقش بهسزايي در شكلگيري افكار و تمايلات ايفا ميكنند به گونهاي كه بتوان از تمام موارد فوق بدون وارد آمدن كمترين خسارتي بهرهبرداري كرد. 2- دادههاي ياد شده به ويژه بر ديدگاه امريكا و غرب تأثير گذاشت و اين كشورها را واداشت به وسايل جديدي توجه كنند كه توانايي ايجاد تحولات شگرف در افكار عمومي و ايجاد رفتارهاي مناسب و پاسخ مطلوب را نمايند كه با منافع آنها در تضاد نباشد و در نهايت اين كشورها بتوانند به صورت مناسب امكان بروز هرگونه مقاومتي را از بين ببرند و به چپاول و غارت كشورهاي ديگر بپردازند، اين تاكتيك كه برخلاف جنگهاي سنتي كه هزينههاي گزاف و قدرت تخريبي كمتري در برداشتند، مورد استفاده قرار ميگرفت. به همين دليل عامل رواني همچنان مهمترين عامل در ميان سلاحهاي مورد استفاده در نظام نوين جهاني است تا بر آگاهي و بيداري افراد و كشورهاي آماج تأثير بگذارد، به گونهاي كه عمليات رواني بيش از هر جنگ ديگري فراگير و تبليغات در آن به يكي از مهمترين وسايل و ابزار مورد استفاده تبديل شده است. بدين ترتيب ميتوان عمليات رواني را به طور دقيق چنين تعريف كرد: استفاده از دادههاي پنهان و آشكار ذهني و رواني براي ايجاد رفتار، ديدگاه، نظرات و تمايلاتي كه تأمين منافع را تسهيل و اداره و تحليل جنگ را امكانپذير نمايد. اما گسترش عمليات رواني، ارتباطي به توسعه فناوري تبليغات و ارتباطات و گسترش نظام نوين جهاني ندارد، بلكه اساساً پيدايش آن با تاريخ جنگها پيوند ميخورد. هنگامي كه برخي از فرماندهان ميدانهاي جنگ دريافتند، سربازان آنها زماني بسيار قدرتمندانه و با شجاعت ميجنگند و زماني ديگر به ترسوهايي بزدل تبديل ميشوند؛ همچنين وقتي پي بردند سربازان دشمن گاهي با تمام قدرت از مواضع و سنگرهاي خويش دفاع ميكنند و زماني ديگر بدون اندك مقاومتي عقبنشيني ميكنند، توانستند اين تناقضات را به عامل ذهني و رواني ارتباط داده و به تحقيق در اين باره بپردازند تا عوامل تأثيرگذار ذهني و رواني را شناسايي كرده و ضمن تقويت عوامل تأثيرگذار مثبت نزد سربازان خويش، عوامل منفي را در ميان سربازان دشمن گسترش دهند. از اينرو اقدامات عملي كشورها در اينباره بسيار فراگير شده و وسايل و ابزار بسياري را در برگرفت. همه چيز در چارچوب و عنوان عمليات رواني قرار گرفت و به طور گسترده و پس از جنگ جهاني دوم استفاده از برنامهها و طرحهايي ويژه از سوي دولتها در هنگام جنگ يا در زمان بحرانها شايع گرديد تا با اجراي آنها بر افكار، هيجانات و رفتار گروههاي دشمن، بيطرف يا دوست تأثير بگذارند و بدين وسيله به تحقق سياست و اهداف مورد نظر خود كمك كنند. با گذشت زمان، عمليات رواني به حملهاي گسترده معروف شد كه در آن همه ابزار، وسايل و دستگاهها مورد استفاده قرار ميگرفتند تا بر افكار و انديشههاي گروهي خاص تأثير بگذارند. هدف از آن از بين بردن مواضع و ديدگاههاي خاص بود تا جاي آن را نگرشها و ديدگاههايي بگيرند كه با منافع طرف مهاجم مطابقت داشته باشد.6 با اين حال، اين تعريفها با تغيير و تحولات فناوري و فكري در زمينه عمليات رواني مجدداً متحول شدند تا عمليات رواني معناي استفاده منظم و پيوسته از دادههاي علم روانشناسي تطبيقي در تحليل و اداره جنگها را بدهد و ما در بند 2 به آن اشاره كرديم. 3- برداشت ياد شده از عمليات رواني و تكيه به اين رشته در تحليل و اداره جنگها به آن اهميت بهسزايي بخشيد و جهان غرب به ويژه امريكا را در نظام نوين جهاني واداشت، از اين سلاح به مثابه بهترين و مؤثرترين سلاح استفاده كند، بيشك مهمترين دلايل استفاده از اين سلاح توسط كشورهاي ياد شده را ميتوان در موارد ذيل خلاصه كرد: الف. سلاحي غيرمستقيم است كه بر شناخت رواني و ذهني و درك چگونگي برخورد با آگاهي و بيداري انسان استوار است و به وسيله آن، كشورهاي ياد شده توانستند از دور به اهداف خويش دست يابند و با ادامه استفاده از آن تفوق و برتري مطلوب خويش را در بسياري از كشورهاي جهان محقق نمايند. ب. امريكا در نظام نوين جهاني بر دستگاههاي قانونگذاري و اجرايي بينالمللي حاكميت دارد و به موجب آن براي نمونه از ايجاد هرگونه محدوديت در فرستندههاي ديداري و شنيداري برخلاف ميل خود يا از نظارت ديگران بر مطبوعات و سينما و ساير دستگاههاي ارتباط جمعي جلوگيري ميكند و با وضع قوانين و مقررات مورد نياز اين سيطره فرهنگي، بدون هرگونه مقاومتي دروازه كشورهاي درگير با امريكا را ميگشايد. ج. در عمليات رواني نيازي به دخالت مستقيم و استفاده از نيروهاي مسلح، كه به طور معمول در حركتهاي سنتي استعماري قابل توجه است، وجود ندارد، اين فرصت مناسبي به استعمارگران ميدهد تا چهره كريه و منفور خويش را كه تمام جهانيان با آن آشنا هستند، زيبا جلوه دهند. شايد اگر در گذشته ميخواستند چنين چهرهاي از خويش به نمايش بگذارند، حركتهاي استعماري ايشان بسيار محدود ميشد و خسارتهاي جبرانناپذيري به منافع آنها وارد ميشد، اما عمليات رواني بدون هرگونه عوارض جانبي آن اهداف استعمارگران را برآورده ميسازد. د. امريكا و ساير كشورهاي قدرتمند كشورهايي سرمايهداري هستند و بيشتر تصميمات، توافقات و به ويژه قراردادهاي نظامي را سرمايهداران مطابق سيستم سود و زيان اتخاذ ميكنند؛ از اينرو با مقايسهاي ساده در مييابيم جنگ سنتي يا هستهاي هزينههاي گزافي براي اين كشورها به همراه دارد، در حالي كه عمليات رواني از هزينهاي كمتر و ظاهري مناسب برخوردار است. بنابراين رهبران اينگونه كشورها به انجام عمليات رواني تمايل بيشتري نشان ميدهند. هـ . در مقايسه با جنگهاي سنتي عمليات رواني از امكان مانور زيادي برخوردار است كه با توجه به شرايط و ديدگاهها و مواضع تغيير ميكند، همچنين اهداف آن آشكار نيست و گرايشهاي آن به طور كلي غيرمستقيم است. عملياتي با اين خصوصيات داراي قدرت تأثيرگذاري بسيار است بيآنكه كشور آماج، مقاومت يا ممانعتي از خود نشان دهد. و. استفاده از ارتش و نيروي نظامي در جنگها در تمام دوران بر تحميل اراده و خواست يكي از طرفهاي درگير در جنگ كه از طرف ديگر قدرتمندتر است، استوار است، اما اين اقتدار هميشگي و بلندمدت نيست و هميشه نميتواند توانايي ضربه وارد كردن را حفظ كند، چون آسيبها و خسارتهايي كه طرف پيروز بر طرف شكستخورده در جنگ وارد ميكند باعث خلق احساسات كينهتوزانه و تقويت حس مقاومت نزد شهروندان طرف مقابل ميشود و اين به افزايش تلاش و كوشش آنها به منظور رودررويي با اشغالگران ميانجامد، اما تأثيرات عمليات رواني محدود به برهه زماني خاص يا حالت ويژهاي نيست، بلكه وجه تمايز اين عمليات در قابليت تداوم، سهولت و انعطاف در استفاده، امكان انتخاب زمان، وسيله و انجام مانورهاي متعدد است و اين همه فرصت مناسبي براي طرف استفاده كننده فراهم ميآورد تا ميزان تأثيرگذاري خود را با شدت بيشتر و در مدت زمان طولانيتري ادامه دهد. ز. جنگهاي سنتي در واقع رودرروييهاي خشونتبار ميان طرفهاي درگير جنگ است كه آثار آن نه فقط نظاميان كه غيرنظاميان را نيز در بر ميگيرد، هر چه عمق استراتژيك كمتر و وسعت جغرافيايي بيشتر باشد، ميزان خسارات وارده به غيرنظاميان بيشتر است، اين باعث ميشود تا فرماندهان نظامي در تصميمگيريهاي خويش تصميماتي را مدنظر داشته باشند كه از غيرنظاميان نيز حمايت كند يا از ميزان تأثيرات جنگ بر آنها بكاهد. در حالي كه در عمليات رواني مرزها و فاصلهها از بين ميرود و ميدان جنگ به طور كلي تمام جامعه مورد هدف است. به عبارت ديگر آثار سلبي و منفي آن تنها محدود به جبهه جنگ نبوده و بار سنگين جنگ فقط بر دوش نظاميان نيست و اين چيزيست كه طرفهاي درگير در حال حاضر ميل به تحقق آن دارند. ح. شيوههاي مورد استفاده در عمليات رواني در بيشتر مواقع به گونهاي طراحي و برنامهريزي شدهاند كه مخالفتي با آرزوها، گرايشها، نيازها و تمايلات بشري نداشته باشند. به عبارت ديگر از شيوهاي مورد پسند در اين جنگ استفاده ميشود تا افراد آماج را به خود جلب كند، به همين دليل ملاحظه ميكنيم، دستيابي به هدف در عمليات رواني در هر مكان و زماني امكانپذير است. 4- به اين ترتيب عمليات رواني بنابر آنچه در سطور بالا گذشت جنگي نيست كه فقط از سوي سازمانها و مراكز نظامي به راه انداخته شود، چون همان طور كه ميدانيم استفاده از ارتش يا قدرت نظامي فقط توسط سياستمداران و با هدف تحميل اراده و ايجاد رفتارهاي مطابق ميل طرف پيروز جنگ امكانپذير است و سرانجام اينكه ارتشها طي جنگ يا قبل و بعد از آن به يكي از ابزار عمليات رواني تبديل شدهاند. عمليات رواني فقط ويژه فعاليتهاي ديپلماتيك براي ادامه فشار، تحريم يا قطع روابط نيست، يا صرفاً شامل روابط اقتصادي، تجاري، عمليات جاسوسي و اطلاعاتي نميشود؛ بلكه تمام تلاشها و فعاليتهاي غيرنظامي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و اطلاعاتي را در بر ميگيرد. هر فعاليتي كه به نوعي بتوان از آن در تحكيم اراده و كنترل اوضاع جنگ استفاده كرد: الف. براي نمونه اگر يكي از طرفهاي درگير در جنگ داراي قدرت نظامي بسيار خوبي باشد، ميتواند از آن عليه دشمن خويش استفاده كند تا رفتار يا نگرشهاي مورد پذيرش جديدي خلق كند و ايجاد پذيرش و رضايتمندي مسئلهاي رواني است. ب. اگر طرف ياد شده از لحاظ اقتصادي قدرتمند باشد، ميتواند از اين عامل به شكل انعقاد معاهدهها و موافقتنامههاي تجاري ويژه و جلوگيري از صادرات و محاصره دشمن استفاده كند و بدين طريق افكار و تصورات و انديشههاي جديد خلق كند، در اين بين خلق تصورات، افكار و انديشهها مسئلهاي رواني است. ج. اگر وسايل ارتباطي و فناوري پيشرفته اطلاعات را در اختيار دارد، از آن استفاده ميكند تا بر شكلگيري گرايشها و اميال، تأثير بگذارد و اين نيز از نشانههاي روانشناختي است. 5- بر اين اساس بيشتر اقداماتي كه طرف ادارهكننده جنگ در مقابل طرف ديگر اتخاذ ميكند، داراي ابعاد و جنبههاي روانشناختي است به همين دليل ميتوان گفت عمليات رواني بر اساس مفهوم كنوني آن كه تحليل و اداره جنگ است، تلاش دارد از دادههاي حاصله در بيش از يك موضع و جنبه استفاده كند، از جمله: الف. هر يك از طرفهاي جنگ در عمليات رواني سعي ميكند در ذهنيت طرف ديگر، افكار، انديشهها و تصورات خويش را القا كند تا طرف مقابل به انجام كاري تشويق يا از انجام كاري منع شود. ب. در اين عمليات هر يك از دو طرف سعي ميكند طرف ديگر را به صورت عملي و عقلي شكست دهد، اگر خود را در اين كار ناتوان ببيند تلاشهايش به سمت كاهش خصومت و يا بيطرفي سوق پيدا ميكند. ج. در اين عمليات همچنين هر يك از دو طرف سعي ميكند گروهها و كشورهاي بيطرف را به سمت كشور خود ترغيب كند تا در آينده اين بيطرفها به سمت طرف ديگر جنگ سوق نيابند، همچنين تلاش ميكند روابط خويش را با دوستان تقويت كند. به اين ترتيب عمليات رواني، عملياتي دائمي و مستمر است كه فقط محدود به جنگها و بحرانها يا زمان و مكان خاصي نيست و اين برداشت بيش از هر مفهوم ديگري در حال حاضر با تعريف عمليات رواني مناسبت دارد.7 6- به طور كلي عمليات رواني، عملياتي تمامعيار و همهجانبه است كه در آن راهها و روشهاي گوناگون مورد استفاده قرار ميگيرد. از جمله: الف. مستقيم ـ فعاليت ديپلماتيك: موافقتنامهها، معاهدات، دخالت در امور ديگران، جناحبنديها، تحريم و غيره؛ ـ فعاليت نظامي: حملات همهجانبه، ضربات مهلك، درگيريهاي مرزي، مانورهاي نظامي، بمباران اهداف استراتژيك، اشغال مناطق استراتژيك يا تهديد به انجام فعاليتهاي نظامي؛ ـ تلاشهاي اقتصادي: محاصره، تحريم، تورم، لغو موافقتنامهها، وام، كمك، چاپ پول تقلبي و غيره ب. غيرمستقيم (رواني) كه به دو بخش پنهان و آشكار تقسيم ميشود و شامل: ـ فعاليتهاي تبليغاتي با هدف ايجاد انحراف فكري، ايجاد شكاف در ارزشها، ايجاد تغيير در اميال و گرايشها؛ ـ عمليات تجسسي و اطلاعاتي با هدف جوسازي سياسي، افزايش اطلاعات، ايجاد ترس و هراس و يا بلوا و آشوب؛ ـ به نمايش گذاشتن قدرت، خريد افراد، توطئهچيني، تخريب رواني و ارزشي، دستكاري احساسات، سوءاستفاده از احساسات بشردوستانه و غيره. 7- بر اساس مطالب مطرح شده ميتوان نتيجه گرفت: الف. دادههاي جنگ، بافت و ماهيت آن كه شكل و ماهيت نظامهاي سياسي را در جهان امروزي شكل ميدهد، تأكيد ميكند تلاشهاي صورت گرفته براي استيلا و تأمين منافع و احتمال رودررويي حالتي است كه ميان همپيمانان و دوستان نيز وجود دارد. دقيقاً همانند آنچه در ميان دشمنان وجود دارد، تنها فرق موجود، در ادامه بقا و استمرار و حفظ موجوديت آن نيست، بلكه در وسيله اجرايي و راه رسيدن و زمان شروع آن نهفته است كه به طور معمول محكوم شرايط محيطي و وسايل موجود و در دسترس است. به همين دليل در جهان كنوني بيشتر نظامها و سيستمها تمايل دارند ارتش، اقتصاد و حمايتهاي ديپلماتيك خويش را تقويت و وسايل روانشناختي خويش را مدرنيزه كنند. همچنين از يك سو ملت خود را از لحاظ مادي و معنوي آماده دفاع كنند و از سوي ديگر فرصت هجوم و حمله يا بهترين شرايط تأثيرگذاري بر انديشهها و افكار طرف مقابل را هر جا كه منافع ايجاب كند و لازمه بقاي آنها باشد از دست ندهند. ب. بر همين اساس هيچ راهي براي كشورهاي اسلامي باقي نميماند جز اينكه تمام تلاش خويش را به كار برند تا توانايي خود را در تحليل و اداره جنگها افزايش دهند. همچنين تا آنجا كه ممكن است در برخورد با كشورهاي تأثيرگذار بر افكار و انديشههاي شهروندانشان انعطاف نشان دهند و با سياستهاي خودشان به مقابله با آن كشورها بروند. ج. از بعد اجرايي ملاحظه ميكنيم عمليات رواني در مضمون نوين آن، كاربردهاي فراوان و اقدامات بسياري را در بر ميگيرد كه هر يك تكميلكننده ديگري است. براي نمونه فعاليتهاي صورت پذيرفته در بخش سياست خارجي با روابط، كنفرانس، نامهها، سخنرانيها، ارتباطات و يادداشتهاي تفاهم ارتباط دارد و در برخي مواقع رفتارهايي را ميطلبد كه نتيجه آن كسب دوستي و حمايت بيش از پيش دوستان و جذب كشورهاي بيطرف به حوزه دوستان و كاهش ميزان خصومت دشمنان و هدايت آنها به دايره بيطرفها ميشود و همه اينها از دادههاي روانشناختي سرچشمه ميگيرد. در صورتي كه اين دادهها در اختيار مسئولان امر قرار داده شود و تبليغات با تمام وسايل و ادوات و فعاليتهايش به كمك آن بيايد، ميتوان به اهداف مورد نظر خويش رسيد. همچنين ميتوان از تحريم اقتصادي و كمكهاي مالي براي دستيابي به هدف فوق استفاده كرد. غير از آن براي دستيابي به بندهاي ديگر هدف، به فعاليتهاي سري تجسسي اقدام كرد و اين تصورات و برداشتها با ساير متغيرهاي ديگر اهداف قدرتهاي سياسي در نظام نوين جهاني قابل انطباق است. تبليغات و عمليات رواني در نظام نوين جهاني 1- در سايه تعريف ارائه شده از عمليات رواني كه در صفحات قبل به آن اشاره داشتيم تبليغات به يكي از مهمترين وسايل مورد استفاده در عمليات رواني تبديل ميشود، به گونهاي كه به كارگيري مستمر و منظم از اين وسيله براي تأثير بر رفتار طرف مقابل مورد استفاده قرار ميگيرد، بيآنكه نيازي به استفاده از نيروي نظامي يا امكانات اقتصادي يا تحركات سياسي و غيره باشد. تبليغات با آنكه در همه ابعاد و جنبههاي اقتصادي، نظامي و سياسي مورد استفاده قرار ميگيرد و بر طرف ديگر تأثيرگذار است، اما داراي وجه تمايزاتي نيز ميباشد كه قابل ملاحظه است الف. تبليغات، انتقالدهنده اخبار و اطلاعات نظامي و جنگي است، حال اگر تبليغات مناسب باشد باعث تقويت روحيه و اگر نامناسب باشد باعث تضعيف روحيه خواهد شد. ب. تبليغات، ميتواند ارزش يك پيروزي نظامي بزرگ را كاهش دهد و يا خسارتهاي وارده را بزرگتر جلوه دهد. ج. تبليغات، ميتواند آثار محاصره اقتصادي بر يك كشور را آن قدر ترسناك و هولناك جلوه دهد تا آن كشور را به انجام اقداماتي هر چند محدود وادار كند. د. همچنين ميتواند قدرت ديپلماتيك يك كشور را آنقدر بزرگ و توانمند جلوه دهد تا ديگران را وادار سازد در راستاي ديپلماسي آن كشور گام بردارند. افزون بر تمام موارد ياد شده يعني اهميت تبليغات در انتقال افكار، انديشهها، اخبار، اطلاعات، توانمندي و همهگير بودن آن و نياز مردم به آن، ميتوان گفت تبليغات بيش از هر عامل ديگر مورد استفاده در عمليات رواني به ويژه پس از تحولات فناوري و روي كارآمدن نظام نوين جهاني كاربرد دارد. 2- اگر به مسئله تبليغات به عنوان يكي از ادوات مورد استفاده در عمليات رواني در نظام نوين جهاني بازگرديم، براي ما حقايق چندي آشكار ميشود كه نشان ميدهد اين سلاح در دست يك قدرت يا يك قطب جهان است، چرا كه الف. بيشتر شركتهاي بزرگ و چند مليتي مطبوعاتي و پخش تلويزيوني و ماهوارهاي و پخش فضايي همه در دست امريكاست كه نظام نوين جهاني را روي كار آورد. ب. اساس كار شبكههاي اطلاعاتي، اينترنتي، سرمايه آنها و مراكز آنها در سراسر جهان امريكايي و صاحبان آنها نيز امريكايي هستند كه تلاش دارند نظام نوين جهاني را تعميم و گسترش دهند. ج. 80% اخباري كه در سطح جهان توسط آژانسهاي خبري پخش ميشود منبعي امريكايي ـ غربي دارند كه دست به تجزيه و تحليل و ساخت مجدد دادهها بر حسب گرايشها و توجهات نظام نوين جهاني ميزنند. د. پانزده شركت تبليغاتي امريكايي ـ غربي بر مواد، وسايل، مؤسسات، فناوريهاي تبليغاتي و اطلاعاتي جهان حاكم است. 70% تمام برنامههاي تلويزيوني توليد شده در جهان، 90% اخبار ديداري، 82% تجهيزات الكترونيكي و اطلاعاتي و 90% اطلاعات ذخيره شده در كامپيوترها امريكايي است. ه . بيشتر 489 ميليارد دلار سرمايهاي كه در بازار فناوري تبليغات در حال گردش است، امريكايي است و صاحبان آن تلاش دارند اين سرمايهها را در جايي سرمايهگذاري كنند كه بازار جهاني را به دفاع از نظام نوين جهاني وادارد.8 3- برسي مختصر تبليغات، عمليات رواني و رابطه آنها با نظام نوين جهاني نتايج چندي را در بر دارد كه مهمترين آنها عبارت است از: الف. كشورهاي در حال رشد از جمله كشورهاي عربي و اسلامي بايد در بسياري از روابط و شيوههاي برخورد خويش با ملت خود و ديگران بازنگري كنند. ب. فناوري ارتباطات كه در حال حاضر به سرعت در حال تغيير و تحول و پيشرفت است، نه تنها امكان جلوگيري و يا ايجاد پارازيت در ارسال فركانسها را به عنوان راهكارهاي پيشگيرانه سلب كرده، بلكه ضرورت توجه به واقعيتها و ايجاد مصونيت و پيشگيري در خود را گوشزد ميكند كه آن را مصونيت رواني نيز مينامند. مهمترين جنبههاي مصونيت رواني عبارت است از: ـ حفظ نظام ارزشي؛ ـ بالا بردن ميزان و سطح تحصيلات علمي و فرهنگي عمومي جامعه؛ ـ بالابردن سطح معنويات و روح مليگرايي در جامعه. ج. نظام نوين جهاني پس از اينكه بر جهان حاكم گرديد، ديگر مانند سابق به جنگهاي نظامي سنتي اهميت نميدهد با اينكه به طور كامل و نهايي از آن بينياز نيست چون همانطور كه ميدانيم اين جنگها علاوه بر اينكه بسيار هزينهبر است، خسارتهاي انساني بالايي نيز بر جاي ميگذارد. به همين دليل بايد به عمليات رواني روي آورد، چون تأثير بيشتري دارد و از بعد مادي و بشري، خسارتهاي كمتري به بار ميآورد و در اين راستا تبليغات و وسايل ارتباطي مدرن ابزار بسيار مؤثري تلقي ميشوند. كشورهاي اسلامي و عربي و نظام نوين جهاني 1- تاريخ معاصر جهان در صفحات خويش، مطالب بسياري پيرامون رقابتها و سوءاستفادهها دارد كه به سرعت، شكل و نحوه تعبير و تفسير آن مطابق شرايط محيطي پيش آمده تغيير كرده است. در حالي كه پيش از جنگ جهاني دوم، اشكال استعمار به صورت نظامي، اقتصادي و سياسي مستقيم خود را نشان ميداد. پس از جنگ و با توجه به شرايط آن جنگها شيوهها و راهكارهاي آن تغيير كرد و به استعمار غيرمستقيم تبديل شد. گذشته از آن شاهد تقسيم جهان به دو حوزه نفوذ بوديم، اين باعث شد تا جهان به دو بلوك غرب و شرق تقسيم شود، اما در آغاز دهه نود بلوك شرق به سرعت از صفحه روزگار محو شد تا جاي خود را به بلوك غرب بدهد كه رهبري آن را ايالات متحده بر عهده داشت. فروپاشي اتحاد شوروي باعث شد امريكا به سرعت وارد صحنه جهاني شود تا جاي خالي شوروي را پر كند و تلاش خويش را دو چندان كرد تا مناطق نفوذ خود را با برنامهها و طرحهاي از پيش ريخته شده توسعه دهد كه به نظام نوين جهاني معروف شد. 2- عليرغم تلاشهاي امريكا و موفقيتهايي كه به دست آورده؛ خواستهها و نظام جهاني مورد نظر امريكا كاملاً در جهان حاكم نشده است، چون ماهيت و بافت جهان از گذر مطالعه تاريخ كهن آن نشان ميدهد كه جهان نميتواند در اختيار يك قدرت باشد. اين بدين معناست كه مانند گذشته جنگ ميان يك طرف و طرفهاي ديگر كه با نظرات طرف مقابل موافق نيستند، درگير است. از جمله اين طرفها مسلمانان و اعراب هستند كه به چند دليل مورد هدف طرفداران نظام نوين جهاني ميباشند: الف. بسياري از دادهها نشان ميدهند مقاومت و ايستادگي در برابر نظام نوين جهاني در ميان كشورهاي اسلامي و عربي خواهد بود كه درك كردهاند، تمركز نظام و بقاي آن در گرو استعمار اين كشورهاست و اين موضوعي است كه حاميان نظام نوين جهاني نيز از آن بياطلاع نيستند به همين دليل تمام سعي و تلاش خويش را به كار ميبرند تا بر اين مقاومتها و ايستادگيها فائق آيند. ب. تحولات و تغييرات و نحوه مبارزه و ماهيت و بافت آن در جهان اسلام و عرب به گونهاي است كه مطابق ميل و خواسته طرفداران نظام نوين جهاني نيست، به همين دليل طرفداران نظام نوين جهاني در برخورد با منطقه، محدويتهاي موجود را نيز در نظر ميگيرند. ج. بسياري از كشورهاي اسلامي و عربي و بيشتر ملل آن، آرا و ديدگاههاي موافق و همراهي در قبال مسئله فلسطين؛ مهمترين مسئله منطقه، دارند كه با موجوديت صهيونيستها و گرايشهاي نظام نوين جهاني در تضاد است و آرا و نظراتي است كه به دشمني و ستيز با صهيونيستها و طرفداران نظام نوين جهاني ميپردازد. 3- بنار آنچه در سطرهاي بالا پيرامون مواضع ملل اسلامي و عربي گفته شده، ميتوان نتيجه گرفت همه اين دادهها جايي براي شك و ترديد باقي نميگذارد كه طرفداران نظام نوين جهاني مقابل زيانهاي احتمالي كه ممكن است به آنها و طرفدارانشان در سرزمينهاي اسلامي و عربي وارد شود، دست بسته عمل نميكنند و اگر اين احتمال را هم در نظر بگيريم كه در صورتي كه اين ضررها كلان و هنگفت باشد، اين كشورها از گزينه عمليات نظامي در برخورد با اين كشورها استفاده خواهند كرد و نمونه كاملاً بارز آن در حال حاضر سناريوي اشغال كويت توسط عراق و نتايج جنگ دوم خليجفارس بود كه باعث شد امريكا به محض به خطر افتادن منافعش در منطقه وارد عمل نظامي شود. حضور نظامي امريكا در منطقه اگرچه منافع اين كشور را تأمين ميكند، اما آثار منفي و سلبي بسياري بر ملل اسلامي و عربي برجاي ميگذارد. شايد يكي از دلايل آن عدم تمايل نظام سياسي منطقه به حضور نيروهاي نظامي بيگانه در سرزمينهايش باشد. دليل ديگر اعتراضاتي است كه از جهان غرب عليه سياست يكهتازي امريكا در نظام نوين بينالمللي به گوش ميرسد. اين عامل يكهتازي باعث ميشود تا امريكا هرگاه و هرجا منافعش به خطر بيفتد، مستقيماً نيروهاي نظامي خويش را وارد عمل كند و از آنجا كه گزينه استفاده مستقيم از نيروهاي نظامي و زور در منطقه اسلامي و عربي مورد قبول و پذيرش نيست و يا اين اعتقاد وجود دارد كه استفاده از آن آثار زيانباري خلق خواهد كرد كه بسيار بيشتر از آثار مثبت آن است، بنابراين لازم است طرفداران نظام نوين جهاني به راهها و وسايل ديگري بينديشند كه از ميزان برخوردها بكاهد و در اين ميان سلاحهاي روانشناختي جايگاه ويژهاي از آغاز قرن جديد و در فلسفه جديد و نظام نوين جهاني پيدا كردهاند. سلاحي كه در آن استعمار فكري شخص تاكتيك حاكم بر آن است.9 اهداف مورد نظر از عمليات رواني در منطقه از خلال بررسي بافت و هويت جنگها در نظام نوين بينالمللي و مطالعه خواستههاي طرفداران اين نظام، نقش جوامع اسلامي و عربي، اهداف احتمالي كه ممكن است طرفداران اين نظام به دنبال دستيابي به آن باشند، عبارت است از: الف. حضور رواني رهبران شخصيت رهبران در جوامع اسلامي اهميت بهسزايي دارد چرا كه رهبر جامعهاي اگر شخصيتي ثابت و مستحكم داشته باشد، تأثير بسياري بر ملت خويش دارد و به همين دليل نيروهاي تأثيرگذار در نظام نوين جهاني به اهميت برخورد و نفوذ در شخصيت رهبران جوامع واقف هستند و سعي دارند از طريق نفوذ در افكار، انديشهها، آرا، نظرات و رفتار رهبران و از راه تحريف حقايق، ميان رهبران و ملتها فاصله بيندازند. ب. ماهيت انديشههاي ناب اسلامي پس از فروپاشي بلوك شرق و سوسياليزم به عنوان فلسفه اداره جوامع بشري، در غرب و در مناسبتهاي مختلف اعلام شد خطري كه جايگزين سوسياليزم شده است، اسلام است كه تلاش بسياري دارد، همزيستي مسالمتآميز خويش با تمام ملل جهان را به اثبات برساند. به همين دليل براي مقابله با اين جريان گامهايي براي تحريف قوانين و آرا و نظرات اسلامي برداشته شد و در اين راه انگشت اتهام افراطگرايي و تندرويي به سوي اسلام نشانه رفت علاوه بر آن طرفداران نظام نوين جهاني سعي كردند با تعميق اختلافات داخلي و قبيلهگرايي و حمايت از جريانهاي قومي كه اغلب تصوير نادرست و تحريفشدهاي از اسلام و مسلمانان ارائه ميدهد، ماهيت واقعي انديشههاي اسلامي را پنهان سازند. ج. ايجاد شكاف و جدا نمودن جوامع عربي از جوامع مسلمان جوامع عربي عمق استراتژيكي جهان اسلام به شمار ميآيند. عكس اين مطلب نيز درست است، چون اكثر كشورهاي مسلمان عمق استراتژيك براي جهان عرب به شمار ميآيند. در صورتي كه احساسات و آرا و نظرات و اهداف اين دو جامعه به يكديگر نزديك شود بيشك قدرت بزرگي را تشكيل خواهند داد كه چندان مطلوب طرفداران نظام نوين جهاني نيست، به همين دليل تمام تلاشها بر ايجاد اختلاف ميان اين دو جامعه متمركز شده است. د. تلقين عدم توانايي در اداي وظايف انسان در هر جامعهاي اساس و پايه موفقيت آن است. انجام دادن يا انجام ندادن وظايف، معيار پيشرفت يا عقبماندگي يك نظام است. به همين دليل انجام وظايف و احساس وظيفه در انجام اين وظايف و توجه به آنها به عنوان يك واجب و فريضه ملي در ميان مسلمانان و اعراب از جمله اهداف روانياي است كه دشمنان تلاش ميكنند با نفوذ در شخصيت اعراب و مسلمانان حس عدم اعتماد و احساس نقص و ناتواني در انجام و اداي الزامات و ويژگيهاي شهروندي را به آنها القا كنند و بدين وسيله آنها را از ساخت كشوري جديد و داشتن حضوري فعال در جامعه دور سازند. هـ . در بيخبري نگهداشتن جوامع عربي و اسلامي تحصيلكردگان به طور كلي توانايي بيشتري در فهم مسئوليت ملي خويش دارند و بيش از ديگران ميتوانند خود و ديگران را درك كنند و بهتر از ديگران توانايي فهم اهداف ديگران را دارند و در دفاع از ميهن و دستاوردهاي كشور خود تلاش بيشتري به خرج ميدهند. اينها نكاتي است كه طرفداران نظام نوين جهاني از همان اول در برخورد با مسلمانان به آن توجه بسيار داشته و دارند. به همين دليل تمام تلاشهاي خود را متمركز كردهاند تا تحصيلكردگان و انديشمندان جوامع اسلامي و عربي را از توجه به مسائل اساسي دور سازند، همچنين تلاش ميكنند افكار و انديشههاي غربي را جايگزين افكار و انديشههاي اسلامي نمايند و با فراهم ساختن شرايطي بهتر و مناسبتر به فرار مغزها بيش از پيش دامن بزنند. و. ايجاد بلوا و آشوب و بيثباتي در منطقه فشار عبارت است از حوادث محيطي و رواني كه فرد آنها را تهديدي عليه موجوديت خويش تلقي ميكند. اين فشارها باعث افزايش ميزان شكست در برخورد با مسائل، نقصان عملكرد انسان، ايجاد احساس نگراني، اضطراب، ترس و عدم اعتماد به نفس است. اين فشارها سبب رفتارهاي نابهنجار و ناتواني در حل ابتداييترين مشكلات ميگردد. بيشك فشار رواني از جمله مواردي است كه طرفداران نظام نوين جهاني به آن روي ميآورند تا جوامع منطقه را در ابعاد سياسي، اقتصادي در منگنه بگذارند. سلاح مورد استفاده در اين راه، تبليغات و دستگاههاي اطلاعرساني ماهوارهاي و برنامههاي تحريف شده است. ز. هدف قراردادن عقل سازنده جوانان جوانان اميد و آرزوي هر جامعه و وسيله قدرتمند و توانمند آن براي دفاع از دستاوردهايش به شمار ميآيند، به همين دليل سلامت فيزيكي و رواني جوانان باعث قدرتمندتر شدن جوامع اسلامي است و اين نكتهايست كه طرفداران نظام نوين جهاني به آن توجه دارند، بنابراين با استفاده از وسايل متعدد و راههاي گوناگون از جمله پخش مواد مخدر، زمينه را براي غارت فكري آنان فراهم و جوانان را از احساس اداي وظيفه در مقابل ميهن و جامعه خويش دور ميكنند. ج. حمايت از افراطگرايي سياسي ـ مذهبي بسياري از مناطق جهان به ويژه جهان عرب شاهد حوادث و چالشهايي در پايان دهه 90 بودهاند كه تا حال حاضر به چشم ميخورد و اين احساس را در ميان برخي از مردم اين نقطه از جهان به وجود آورده است كه نظامهاي سياسي حاكم بر آن كشورها توانايي حل مشكلات آنها را ندارند و نميتوانند آنها را به آرزوها و خواستههايش برسانند. اين شكاف رواني، بسياري از سرخوردگان را به سمت افراطيگري سوق داد و اين افراد با رويآوردن افراطي به مذهب به دنبال يافتن راهحلهايي جايگزين براي مشكلات خويش بودند. اين موضوعي است كه غرب تلاش دارد با بهرهبردن و تحريف آن منافع خويش را تأمين كند كه متأسفانه موفقيتهايي نيز به دست آورده است. ط. از بين بردن نظام ارزشها به طور كلي جوامع بشري و به طور خاص در جوامع اسلامي نوعي همزيستي و ثبات نسبي ملاحظه ميشود كه نتيجه حاكميت نظام ارزشي و حفظ ضوابط اجتماعي است. از جمله راستي، درستي، حفظ امانت، ايثار، احساس شهروندي، اخلاص در كار و غيره. بيشك زيرپا گذاشته شدن هر يك از اين ارزشها باعث ايجاد بلوا و آشوب در جامعه و تضعيف قدرت ايستادگي و مقاومت و جنگندگي آن ميشود و اين موضوعي است كه هميشه مورد توجه برنامهريزان و طراحان عمليات رواني بوده است. ي. انشار احساس بيهودگي و پوچي در جامعه ناكاميهايي كه انسان هنگام برآوردن نيازهاي ضروري مادي و معنوياش با آنها روبهرو ميشود و تداوم و تكرار آنها احساس پوچي و بيهودگي را در فرد دامن ميزند، از آن دسته حالات روانياي است كه حس كينه و دشمني را در فرد برميانگيزد. به همين دليل گاهي فرد اقدام به خودآزاري يا آزار ديگران ميكند و اين ديگران ممكن است فرد، مؤسسه، دواير دولتي و يا هر چيز ديگر باشد. تخريب رواني ناشي از ناكاميها ممكن است مستقيم يا غيرمستقيم باشد. در حالت مستقيم فرد آشكارا به املاك و اموال عمومي دستاندازي ميكند و در حالت غيرمستقيم فرد سعي ميكند با عدم احساس مسئوليت در كار و دوري از تحمل مسئوليت و ايجاد مانع در قبال پيشرفت ديگران به آزار و اذيت همنوعان خويش بپردازد. نتيجهگيري 1- عمليات رواني همانگونه كه اشاره شد داراي اهدافي فراگير، وسايل و شيوههايي متعدد در برنامهريزي براي دستيابي به اهداف دقيق است. اين اصول را ميتوان با شيوهها، وسايل و دستگاههاي مورد استفاده در عمليات رواني عليه جوامع مورد نظر به كار برد. تخريب فكري و ارزشي از جمله روشهايي است كه طرف مقابل ميتواند آن را هدف عمليات رواني خويش قرار دهد، براي نمونه ما براي مقابله، نيازمند پاسخگويي به اين تخريب و يا جلوگيري از وقوع آن طي برنامهريزيهاي متعدد هستيم كه نخستين آن مشخص كردن اشكال و انواع عمليات رواني، سپس مقايسه شدت و گرايشهاي آن و تعريف ابزار و وسايل مورد استفاده آن است. تلاشهايي كه در درجه اول بر پيگيري، تحليل و بررسيهاي علمي استوار است و با توجه به دادههاي علم روانشناسي و جامعهشناسي صورت ميگيرد. اين عامل جهان اسلام و عرب را موظف ميكند تلاشهاي خاص و ويژهاي انجام دهند تا بتوانند به تحليل علمي نبرد و پيگيري گرايشها و جريانهاي عمليات رواني دشمنان بپردازند و در مقابل آن ايستادگي كنند. 2- رهبران جهان اسلام و عرب بايد تمام توان خويش را صرف افزايش بيداري و آگاهي جامعه خويش كنند تا از يك سو خود را در مقابل حملات و برنامههاي طرفداران نظام نوين جهاني آماده كنند و توان پاسخگويي به آن را داشته باشند و از سوي ديگر از ميزان شكاف موجود ميان جوامع پيشرفته و در حال پيشرفت بكاهند تا فهم و درك مشتركي حاصل شود كه تعامل اين جوامع با يكديگر را به دور از هرگونه ترس و هراس و توطئهچيني تسهيل كند.3- مراجع مذهبي بايد اسلام را آنگونه كه هست به مردم نشان دهند و عنوان كنند اسلام دين دوستي، صلح و همكاري است و اگر در اين راه با مشكلات چندي مواجه ميشوند، آن مشكلات را از بين ببرند و از طريق پخش برنامهها و فيلمهاي آموزشي و تفريحي نحوه برخورد با ديگران را ياد داده و تسهيل كنند. 4- توجه و تلاش بيشتر براي ترويج و گسترش آگاهي مذهبي در خارج از جهان اسلام و جهان عرب يا به عبارت ديگر در كشورهاي غربي و امريكا و تلاش جهت افزايش حمايت و پشتيباني از مهاجران مسلمان ساكن اين كشورها تا تبليغكننده و معرفيكننده اصول و مبادي دين اسلام بوده و از اين راه امكان گفتوگوي اديان را فراهم آورند. 5- برخي از مسلمانان ثروتمند ميتوانند شيوههاي حمايت مالي خويش را با توجه به مقتضيات عصر تغيير دهند و بخشي از كمكهاي خويش را به گسترش آگاهي و بيداري اسلامي، تعميم فرهنگ اسلام، حمايتهاي علمي و مذهبي، تأسيس مدارس و مؤسسات علمي و مراكز تحقيقات اسلامي در منطقه و كشورهاي غربي اختصاص دهند. 6- دستگاههاي اطلاعاتي، تبليغاتي و تربيتي بومي تلاش بيشتري را بر تحكيم ارزشها، معيارها، آداب و رسوم اسلامي مبذول دارند تا مسلمانان منطقه از تأثيرات نفوذ بيگانگان مصون بمانند. 7- كشورهاي عربي و اسلامي و رهبران آن بايد مسئله برخورد بر اساس واكنش متقابل با حوادث و جريانها را به كناري نهند، چون مثلاً در زمينه عمليات رواني امكان منع و جلوگيري و تحريم مستقيم را كه نيازمند فناوري پيشرفته است، ندارند. به جاي آن بايد بر تقويت مصونيت ذهني و رواني افراد جامعه و بيدار ساختن وجدان اسلامي تمركز كنند كه بهترين وسيله و مطمئنترين راه در مقابله با حملات تبليغاتي و رواني خارجي است. 8- در پايان بايد تأكيد كرد عمليات رواني همچنان مهمترين سلاحي است كه بسياري از كشورها و نظامهاي سياسي در عصر كنوني به آن پناه ميبرند تا بر جوامع مورد هدفشان، حال چه دوست و چه دشمن تأثير بگذارند تا با ايجاد افكار، انديشههايي نوين و رفتار مورد نظرشان، منافع خويش را تأمين كنند. عمليات رواني استفاده مداوم و مستمر دادههاي علم روانشناسي تطبيقي است كه كشورهاي بزرگ با بهرهبردن از آن، نوع جديدي از انواع استعمار را ابداع كردهاند و به واسطه آن ذهن، روان و فكر انسانها را به خدمت ميگيرند. بدين ترتيب عمليات رواني تبديل به شاخه علمي دقيق و سلاح كاملاً سري شده است كه ما مسلمانان جز اندكي از آن نميدانيم و در اختيار نداريم. بر اين اساس بايد همه سعي و تلاش خويش را به كار ببريم و امكاناتي تدارك ببينيم كه بتواند تجزيه و تحليل گرايشهاي عمليات رواني دشمن را براي ما فراهم آورد. يادداشت 1ـ السيد سعيد، محمد، مجله العربي الكويتيه، العدد 494 يناير 2000 ص 73. 2ـ الشيخ، رأفت، تطور التعليم في ليبيا في العصور الحديثه، دار التنميه للنشر و التوزيع. 3ـ العظم، صادق جلال (1996) ما هي العولمه، ورقه بحث مقدمه للمنظمه العربيه للتربيه و الثقافه و العلوم، تونس، 1996 م. 4ـ حنوش، زكي: مستقبل حقوق الانسان و ال دكتر سعد العبيدي قبس زعفراني |