چكيده ايجاد جنگ مجازي در مأموريتهاي شبيهسازي شده با بهرهگيري از جنگافزارها و سلاحهاي دقيق و ظريف، دوربينهاي كنترل از راه دور و ديگر فناوريهاي ديجيتالي و نظامي در كنار انقلاب اطلاعاتي، همچنين رشد رسانههاي گروهي، افزايش و كاربرد تبليغات در امور جنگي و غيرنظامي، نقش رسانههاي گروهي در تخفيف چهره مرگبار جنگها و فضيلتمند( ) جلوه دادن آن، تبليغات ساختگي براي منافع طراحان اين تبليغات و نه در جهت خواست مردم، كاهش بعد و مسافت ميدان نبرد ( به گونهاي كه جنگ مجازي به خانهها، اينترنت و شبكههاي تلويزيوني راه يافته است)، فريب رسانهاي كه به بدفهمي مردم منجر ميشود (جنگ عراق) و ديگر نقش رسانهها سبب شكلگيري بعد نرمافزاري جنگ مدرن شده است. اين امر بعد ايدئولوژيكي جنگ سختافزاري دوران جنگ سرد را كاملاً متحول كرده است و در ميدان نبرد راهي از واقعيت سختافزاري تا مجاز نرمافزاري را پيموده است. اين مقاله مختصراً به بررسي جنگ مجازي، نقش رسانههاي گروهي و تبليغات با تأكيد بر نمونه فريب رسانهاي جنگ عراق پرداخته است. كليد واژه: جنگ مجازي، شبيهشازي، رسانههاي گروهي، تبليغات، انقلاب اطلاعاتي، فريب رسانهاي، عمليات اطلاعاتي. مقدمه ويرانگري جنگ گواهي بر اين است كه جوامع هنوز به اندازه كافي بالغ نشدهاند كه از فناوري بهرهبرداري درستي كنند يا فناوري هنوز به قدر لازم توسعه نيافته است كه از عهده نيروهاي دروني جامعه برآيد.1 والتر بنيامين ظهور جامعه شبكهاي، كه از ويژگيهاي نظام سرمايهداري متكي به اطلاعات است نتايج و پيامدهايي از جمله فرهنگ واقعيت مجازي،( ) سياست بر بال رسانه، زمان بيزمان و جنگ مجازي را همزمان با انقلاب اطلاعاتي همراه خود آورده است. واسطههاي الكترونيك، فرهنگ عصر اطلاعات را در چارچوب انتقال نمادها شكل ميدهند. اين واسطههاي متنوع با مخاطبان گوناگوني سروكار دارند و مجموعههايي غني از حيث محتواي نمادين و در قالب متون الكترونيك در اختيارشان قرار ميدهند. به اين ترتيب اين فضاي مجازي، حاوي اطلاعات زياد و متنوع، بخشي از واقعيت اجتماعي عصر جديد است كه فضاي اصلي تعاملها را كم و بيش در اختيار دارد.2 در اين فضاي فرهنگي متكي به واقعيت مجازي، بازيگران سياسي به منظور حفظ بقا و حضور در صحنه و تأثيرگذاري بر روند تحولات، ناگزيرند از رسانههاي حامل نمادهاي الكترونيك به خصوص تلويزيون نهايت استفاده را ببرند. پيامي كه در عرصه سياست از طريق رسانههاي الكترونيك منتقل ميشود به اقتضاي ماهيت رسانه و انباشت اطلاعات و دادهها، صورتي ساده به خود ميگيرد. افشاگريها، بازگويي رسواييهاي اخلاقي و مالي، برجسته كردن فقدان مشروعيت سياسي و آشكار شدن نقاط ضعف ديدگاههاي رقيب از مؤثرترين ابزار فعاليت سياسي در اين عرصه هستند. در اين زمينه بهترين راه انجام دادن تبليغات مسموم اين است كه وانمود كنيد هرگز اين كار را انجام نميدهيد.3 فرآيند تبليغات مسموم با بهرهگيري از جنگ تبليغاتي ـ كه ميتوان آن را شاخهاي از جنگ مجازي دانست ـ اجرا ميشود. جنگ تبليغاتي با بهكارگيري، تبليغات يعني «تلاش يا حركت سازمان يافته براي انتشار اطلاعات يا نظريهاي ويژه توسط اخبار، مباحث ويژه يا تقاضاهايي برنامهريزي شده براي تأثيرگذاري بر افكار و اعمال گروه خاص»، اجراي نقش ميكند.4 جزء حياتي ديگر اين تلاش، عمليات رواني است كه به اين صورت تعريف ميشود: «استفاده طراحي شده از تبليغات و فعاليتها به جاي جنگ و انتقال عقايد و اطلاعاتي كه براي تأثيرگذاري عقايد، نگرشها، احساسات و رفتار گروههاي خارجي در نظر گرفته شدهاند، به شكلي كه از تحقق اهداف ملي حمايت كند». افزون بر اين مؤثرترين نوع تبليغ، آن است كه در آن سوژه در جهتي كه مبلغ ميخواهد حركت ميكند، ولي ميپندارد كه اين همان جهتي است كه خود برگزيده است.5 انتقال آني اطلاعات، دادهها و سرمايهها و امكان ارتباط همزمان افراد در نقاط مختلف عملاً فاصلههاي زماني را از ميان برداشته است و نظام طبيعي دوران قديم يا چارچوبهاي مكانيكي جهان صنعتي را به كلي دگرگون ساخته است. مكان نيز به نوبه خود با مفهوم دسترسي يا عدم دسترسي به اطلاعات و ابزار انتقال و پردازش آن ارتباط پيدا كرده است و به اين اعتبار، حضور در مكان معناي تازهاي به خود گرفته كه ميتواند تعيينكننده ارتباط و اتصال شخص به جامعه شبكهاي و يا طرد و حذف او از اين مكان فراگير و در عين حال انحصاري، به شمار آيد. در عصر اطلاعات، جهان جديد به شبكه نيرومندي تبديل شده است كه بافت اصلي و تار و پود آن را اطلاعات و نظام ارتباطات الكترونيك تشكيل ميدهد. در درون اين شبكه، به جز گروهي از نخبگان، ديگران كنترل خود را بر زندگي خويش و محيط پيرامون از دست دادهاند يا به سرعت در حال از دست دادن آنند. جنگ مجازي با ظهور بايتها و بيتها، نامههاي الكترونيكي و موشكها كه فاصله واقعي بين ميدان و هدف نبرد را كم ميكند، واقعيتي است كه از مأموريتهاي شبيهسازي شده توسط جنگافزارها و مهمات دقيق و ظريف، دوربينهاي كنترل از راه دور كه بر روي شبكه قرار گرفته و از پايگاه فضايي كنترل ميشوند و تمامي فناوريهاي ديجيتالي ديگر كه در نقش تقويتكننده عمل ميكنند، نشئت ميگيرد. اين جنگ نگراني يا حتي ضربه سختي در جريان تغيير و تحول و انقلاب در امور نظامي بود. در جنگ جهاني اول، تلفن، فرماندهان را به ابزاري مجهز كرد كه به كمك آن صدها هزار سرباز را از دژهاي فرماندهي نسبتاً امن خود به سوي مرگ بفرستند. راديو، تانك و به خصوص هواپيما پيش از جنگ جهاني دوم و موشكهاي هستهاي پس از آن، كه همه افراد اعم از استراتژيست و تكنولوژيست به آن فخر ميفروختند، وضعيت جنگ سنتي را از ريشه دگرگون كرد، اگر آن را به پايان نبرده باشد. روشن است كه چيزي فراتر از نوآوريهاي فناوري ميتواند انقلابي در امور نظامي به وجود آورد. با وجود توسعه ريشهاي كه در وسايل حمل و نقل، ارتباطات و اطلاعات محقق شده، پيدايش مجاز، بيشتر از نرمافزار نشئت گرفته است تا سختافزار. به جاي مؤسسهها و مأموران، اين شبكههاي اطلاعاتياند كه توانايي انطباق و سازگاري ابزاري را نه تنها آسانتر، بلكه سريعتر ميكنند. افزون بر آن، تجربه جنگهاي پيشرفته و مجموعهاي از آنچه بازيهاي جنگي ناميده ميشود، سرآغاز نقطه عطفي تاريخي در جنگ است. در دوران پسا فورد، پسا مدرن و حتي پسا جنگ سرد، نيروهاي سياسي و اقتصادي به مانند نيروهاي رواني و فرهنگي كه در نظام بينالملل ايفاي نقش ميكنند، به وضعيتي سيال وارد شدهاند. بنابراين، آيا مجازيسازي خشونت، دگرگونياي در زمينه امور ديپلماتيك، نظامي و حتي انساني است؟ اين، سؤال كليدي مقاله حاضر است كه با مقايسه تطبيقي جنگ مجازي و جنگ ضد شورش و نقش رسانههاي گروهي در شكل آزاد آن با تكيه بر بحران عراق سعي دارد پاسخي به آن بدهد، همچنين يادآوري ميشود كه ايالات متحده در نقش قدرت جهاني، استفاده از انقلاب مجازي را گسترش ميدهد. انقلاب اطلاعات، عمليات اطلاعاتي و مجازيسازي فضاي جنگ هرچند انقلاب اطلاعاتي به پيچيدگي اقتصاد، جامعه و فرهنگ نويني در جهان معاصر منجر شده است، اما بايد به اين نكته اساسي توجه كرد كه شكلها و فرآيندهاي جديد اجتماعي، پيامد تحولات فناوري نيست. فناوري مسير جامعه را تعيين نميكند و جامعه نيز مسير تحولات فناوري را مشخص نميسازد؛ زيرا عوامل بسياري، از جمله خلاقيت فردي و كارآفريني در فرآيند كشف علمي، نوآوري فناوري و كاربردهاي اجتماعي دخالت دارند به نحوي كه نتيجه نهايي به الگوي پيچيدهاي از تعاملات بستگي دارد. با وجود اين، به محض ظهور فناوري نوين اطلاعات، كشورهاي مختلف، فرهنگهاي متفاوت و سازمانهاي متنوع با اهداف گوناگون آن را به خدمت گرفتند كه در نتيجه، در همه كاربردها و استفادههايي كه به نوبه خود به نوآوري فناوري ياري ميرساندند رشدي انفجارگونه پديد آمد و سرعت و دامنه تحولات فناوري را افزايش داد و منابع آن را متنوع كرد. ذكر چند نكته در اين زمينه ضروري است. عوامل مؤثر مجازيسازي جنگ اينترنت ايده اينترنت را نخستينبار در دهه 1960 سازمان پروژههاي تحقيقاتي پيشرفته وزارت دفاع امريكا مطرح كرد تا در صورت بروز جنگ هستهاي، شوروي سابق نتواند مخابرات امريكا را اشغال يا نابود كند. اين طرح در حوزه الكترونيك تا اندازهاي شبيه تاكتيك مائو مبني بر پراكنده ساختن چريكها در منطقهاي وسيع براي مقابله با قدرت دشمن از طريق حركت آزاد و اتكا به اطلاعات منطقهاي بود. نتيجه آن، معماري شبكهاي بود كه همان طور كه مخترعانش ميخواستند، از هيچ مركزي قابل كنترل نيست و از هزاران شبكه كامپيوتري مستقل تشكيل شده است و راههاي بسياري براي برقراري ارتباط و پشت سر گذاشتن موانع الكترونيك، در اختيار دارند در نهايت شبكهاي موسوم به ARPANET كه وزارت دفاع امريكا آن را ايجاد كرده بود، مبناي يك شبكه ارتباطي جهاني و افقي متشكل از هزاران شبكه كامپيوتري شد؛ شبكهاي كه افراد و گروههايي از سرتاسر جهان براي رسيدن به هر نوع هدفي از آن استفاده ميكنند، اهدافي كه با ملاحظات جنگ سرد كه ديگر سنخيتي با وضع موجود ندارد، كاملاً متفاوت است. در واقع به كمك اينترنت بود كه ماركوس، رهبر جنبش چريكي زاپاتيستهاي چياپاس در دوران مبارزات خود در فوريه 1955 از اعماق جنگل لاكاندون با جهان و رسانههاي عمومي ارتباط برقرار كرد.6 فضاي سيبرنتيكي اينترنت، باعث شد تغيير شگفتانگيزي در تفكر استراتژيك جنگ ايجاد شود به گونهاي كه اين فناوري نقش مؤثري را در گشودن درهاي جوامع به جهان خارج دارد. اينترنت نقش مهمي در مجازيسازي فضاي جنگ با اثرگذاري بر افكار عمومي يا تحريك دشمن عليه كشور مورد نظر دارد. عمليات رواني بايد به گونهاي گسترش يابد كه اينترنت را نيز در بر بگيرد.7 امروزه به علت فقدان تمايل جهاني به حل خشونتآميز اختلافات، توانايي نداشتن دولتها در قاعدهمندي روند اطلاعات در طول مرزها، رشد تمايل جهاني براي توسعه امنيت انساني خصوصاً در كشورهاي جهان سوم، فضاي جنگ، از بعد سختافزاري (استفاده از نيروي آتش در ميدان نبرد) خارج شده و چهرهاي نرمافزاري (مجازي) به خود گرفته است.8 در مجازيسازي فضاي جنگ، بسياري از سلاحهاي غيرهستهاي و غيرمرگآور همچون عمليات رواني، اينترنت، عمليات اطلاعاتي، ديپلماسي عمومي، فاصله بين زور (سختافزار) تا نرمافزار را كاهش ميدهند. هرچند امروزه به دلايل امنيتي و اصول حقوق بينالملل عمومي كاربرد عمليات رواني در اينترنت قاعدهمند شده است؛ اما در نهايت بايد گفت در جنگ مجازي قاعدهمندي حملات اطلاعاتي به خصوص هنگامي كه مرگآور يا مخرب نباشند بسيار مشكل و يا حتي ناممكن است، به گونهاي كه حتي در زمان صلح هم ميتوان در لواي قانون متوسل به اعمال تروريستي شد. از ديگر جلوههاي مجازيسازي جنگ به كمك اينترنت ميتوان به اين موارد اشاره كرد: • غيرواقعي جلوه دادن دشمن به كمك تغيير محتواي اطلاعيههاي رسمي يا انتشارات؛ • نقض قوانين جنگ فيزيكي با بهكارگيري اطلاعات جاسوسي؛ • فريب رسانهاي و تبليغات نيرنگآميز براي تحريك جنگ محدود (غيراتمي)؛ • استفاده هجومي از اينترنت توسط نيروهاي نظامي براي به دست آوردن اهداف غيرنظامي همانند تبليغات ضد دشمن يا خنثيسازي تبليغات آنان؛ • ضد اطلاعات و خنثي كردن تبليغات دشمن؛ • انتشار اطلاعات موثق براي شكلدهي به افكار افراد مورد نظر در جهت اهداف معين؛ و • استفاده بازيگران دولتي و گروهها از اينترنت براي دسترسي به حمايت و رضايت داخلي و بينالمللي و قانوني جلوه دادن خود براي سازمانهاي بينالمللي. سرانجام در خصوص فضاي مجازي جنگ در اينترنت بايد به اين نكته تأكيد كرد كه: براي رسيدن به عمليات موفق اطلاعاتي به جاي تكذيب و انكار سرويس خدمات عمليات اطلاعاتي بايد به تأثير پخش تبليغات بر رفتار پيامگيران (مخاطبان) مورد نظر توجه داشت و توانايي اطلاعات و تبليغات را كه با مهارت كامل ذهن و فكر مخاطب را متحير ميكنند و آن را در جهت مورد نظر سوق ميدهند، دست كم نگرفت. جنگ مجازي در اينترنت، ميدان نبرد را به وسعت ذهن تمام مخاطبان گسترش ميدهد. عمليات اطلاعاتي؛ شكلگيري فضاي اطلاعاتي عمليات اطلاعاتي مفهومي است كه اخيراً به دكترين نظامي امريكا و ناتو در دهه آخر 1990 پيوسته است. در دنياي جهاني شده اقتصاد و تجارت، كه قدرت دولتها هر روز در حال كاهش و تحليل است، شبكههاي رسانههاي گروهي توانمنديهاي جديدي را براي فعاليتهاي اجتماعي (مدني) گروههاي فشار، سازمانهاي بينالمللي ـ حتي براي گروههاي تروريستي ـ در اختيار گذاشتهاند كه شكل جديدي از چالشهاي معاصر در عصر اطلاعات به وجود آورده است. هنگامي كه اين اقدامات زير چتر مفهوم اقدامات (عمليات) اطلاعاتي مطالعه شوند به خودي خود جديد نيستند ولي هنگامي كه در چارچوب راهبرد كلي و فناوري پيشرفته اطلاعاتي و ارتباطي قرار ميگيرند به منزله قسمتي از آنچه انقلاب در امور نظامي ناميده ميشود اهميت مييابند.10 طبق تعريف دكترين اطلاعاتي مشترك، عمليات اطلاعاتي فعاليتي است كه براي تأثيرگذاري بر اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي دشمن و براي دفاع از خود انجام ميشود. اين فعاليتها در هر مرحله از عمليات نظامي و در هر سطح از جنگ اعمال ميشوند.11 دكترين مشترك، عمليات اطلاعاتي را به شش توان كاربردي و دو دسته عمليات اطلاعاتي آفندي و پدافندي تقسيم ميكند: عمليات آفندي شامل امنيت عمليات، فريب نظامي، عمليات رواني، جنگ الكترونيكي، حمله فيزيكي و عمليات اطلاعاتي ويژه است و حمله شبكهاي رايانهاي را نيز در بر ميگيرد. عمليات پدافندي ميتواند شامل حفاظت اطلاعاتي، امنيت فيزيكي، امنيت عمليات، عمليات ضداطلاعات، جنگ الكترونيكي و عمليات اطلاعاتي ويژه باشد.12 عمليات رواني، برعكس انواع ديگر عمليات اطلاعاتي كه براي حمايت از اطلاعات يا انهدام تيمهاي اطلاعاتي طراحي شدهاند، به فرماندهان نظامي امكان ميدهد تا با گستره كامل مخاطبان دشمن ـ از رهبران حكومت گرفته تا عامه مردم ـ ارتباط برقرار كنند و بر آنها تأثير بگذارند. عمليات رواني، در نقش يكي از عناصر كليدي عمليات اطلاعاتي، ابزاري پيچيده و مطمئن براي تأثيرگذاري بر دولتهاي دوست، رقيب و ديگر كنشگران داخلي و خارجي سيستم بينالمللي دولتي است. اقدامات اطلاعاتي (عمليات اطلاعاتي) و عمليات رواني در زمينه مجازيسازي جنگ شامل كاركردهاي زير است: ـ عمليات رواني با انتقال اطلاعات و نشانههاي گزيده شده به مخاطبان خارجي به منظور تأثيرگذاري بر عواطف، انگيزهها و استدلات عيني آنها و نهايتاً تأثيرگذاري بر رفتار حكومتها، سازمانها، گروهها و افراد خارجي طراحي ميگردد و با تقويت كردن يا از بين بردن نگرشها و رفتارهاي خارجيان در راستاي اهداف طراحان عمليات رواني نقش مهمي در ايجاد فضاي مجازي جنگ ايفا ميكند.13 ـ عمليات اطلاعاتي كه شامل اقدامات اثرگذاري بر اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي دشمن و همچنين دفاع از سيستمهاي اطلاعاتي خودي است در برگيرنده شبكههاي كامپيوتري و اطلاعات الكترونيكي، همچنين فرآيندهاي تصميمسازي معين است. دكترين مشترك اطلاعاتي امريكا همچنين بر دسترسي به محيطهاي اطلاعاتي در جنگ نيز تأكيد دارد.14 پيشرفت سيستمهاي اطلاعاتي و فناوريهاي مربوط به عمليات اطلاعاتي قدرت فزاينده بالقوهاي به اطلاعات در جنگهاي آتي ميدهد.15 فعاليتهاي اطلاعاتي در ميدان نبرد و در عرصه ملي نه طرحي عظيم است و نه نياز به تجهيزات و كاركنان بسيار دارد. در عين حال اين طرح ميتواند زماني كه امنيت ملي گرفتار درگيري و محدوديت منابع است، پيشنهاداتي عرضه كند تا ابزارهاي اطلاعاتي بتوانند اهداف اطلاعاتي ميدان نبرد را تأمين كنند.16 سطوح مرتبط سيستمهاي اطلاعاتي و شبكههاي به هم مرتبط الكترونيكي مشخص ميكند كه بين محيطهاي اطلاعاتي مرزهاي ثابتي وجود ندارد سيستمهاي باز و يكپارچه اطلاعات با شالودهها و زيربناهاي جهاني و گسترده اطلاعاتي مرتبطاند.17 شالودههاي اطلاعات جهاني صرفاً براي صحنه جنگ به كار برده نميشوند بلكه شامل فعاليتهاي مدني و بازرگاني در جامعه نيز ميشوند. مسائل مربوط به دكترين عمليات اطلاعاتي صرفاً به مسائل نظامي ـ اجتماعي مرتبط نيست، اما معمولاً محيطهاي اطلاعاتي ملي و بينالمللي با يكديگر مرتبطاند و اين نياز به هماهنگي را افزايش ميدهد البته در اين مورد مسائل قانوني اصل است. هدف نهايي جنگ اطلاعاتي فرايند تصميمسازي انسان است كه چنين هدفي در دكترين عمليات اطلاعاتي نهفته است. برخي معتقدند كه سيستمهاي اطلاعاتي دولتياند و نقش بسيار حساس و مهمي را براي موضوعات دولتي ايفا ميكنند.18 فعاليتهاي مربوط به امور انساني عمليات اطلاعاتي تحت پوشش مديريت ادراك بررسي ميشود. اين فعاليتها شامل امور نظامي، ديپلماسي عمومي، عمليات رواني، عمليات فريب و پنهانكاري است. اين تلاشها همچنين به كاربرد يا عدمكاربرد اطلاعات براي اثرگذاري بر هيجانها، انگيزهها و استدلالهاي رهبران و مخاطبان خارجي ميپردازد.19 هدف نهايي اين اقدامات شكل دادن به فضاي اطلاعاتي براي منافع معين و مورد نظر است. اخبار ملي يا بينالمللي رسانههاي گروهي مهمترين عامل شكل دهنده اين فضاي اطلاعاتي است. فضاي اطلاعاتي ايجاد شده به كمك رسانههاي گروهي نقش كليدي در مجازيسازي فضاي جنگ دارد. توانايي دريافت و شكل دادن به اطلاعات جهاني جوامعي را ايجاد ميكنند كه در آن منبع پيام و مخاطب هماهنگ ميشوند هرچند ظاهراً جدا از هم مشاهده ميشوند. وقايعي كه كلي نمايش داده ميشوند در واقع جزئيات آنها واقعي نيست، اما به كمك روشهايي ارائه، دريافت و تفسير ميشوند. صحنه واقعي جنگ به كمك فضاي اطلاعاتي و اغواي دائمي اطلاعات فرستاده شده در سطح جهان به فضاي جنگ (جنگ مجازي) تبديل ميگردد.20 يكي از سلاحهاي اصلي جنگ نامتقارن اخبار رسانههاي گروهي است كه اساساً قواعد اعتمادسازي را به منزله تلاشهاي ابتدايي براي پيوند مستحكم بين رهبران و عقايد عمومي (افكار عمومي) برقرار ميسازد. نخستين نمونه عمليات اطلاعاتي جنگ ناتو در كوزوو بود كه همراه متحدانش و يا حتي جداگانه دكترين نظامي عمليات اطلاعاتي را اجرا كرد. در جنگ افغانستان و همچنين عراق و به خصوص پس از حوادث يازده سپتامبر عمليات اطلاعاتي ناتو و متحدانش براي اثرگذاري بر رفتار، عقايد و رسانههاي آماج به كار برده شد. در جنگ خليجفارس، در بحران كوزوو، جنگ افغانستان و وقايع امروز عراق پس از 11 سپتامبر، رسانههاي گروهي نقش بسيار مهمي را در مجازيسازي فضاي جنگ دارند. فرستادن اطلاعات مورد نظر و گزيده شده به مخاطبان معين نقش بسيار مهمي را در راه يافتن سختافزار جنگ به نرمافزار ذهن مخاطبان دارد، به گونهاي كه فيزيك جنگ به مجاز ذهن انسانها راه يافته و به گستره ذهن بشري تعبير مجازي مييابد. مجازيسازي خشونت سؤالي كه در مقدمه اين مقاله طرح شد اين بود كه آيا مجازي سازي خشونت، انقلابي در زمينه امور ديپلماتيك، نظامي و حتي انساني است؟ در پاسخ صوري بايد گفت كه فينفسه خير. اما قرار گرفتن آن در كنار يك ضرورت اخلاقي نوين براي دگرگوني در جهان، ميتواند آن را به يك انقلاب تبديل كند. شايد به زودي به دليل تلاشهايي كه براي گسترش صلح از طريق جهانيسازي و مداخلات بشردوستانه انجام ميشود، اين امر مجازي به سرعت و به بلنداي شأن انساني، گسترش يابد. در اين زمينه همانند بسياري از وسايلي كه انسانها استفاده ميكنند رسانههاي گروهي ميتوانند اهداف خوب يا بد را سازماندهي كنند. رسانههاي گروهي آزاد و مستقل افكار مردم را تحت تأثير قرار داده و آنها را در فضاي ارتباطات آزاد قرار ميدهند.21 در مهمترين حالت، رسانههاي گروهي ميتوانند صلح و درك صحيح از آن را ترويج كنند، هرچند كه بيشتر اوقات، رسانههاي گروهي براي انكار يا اغراقآميز كردن يا مخدوش كردن حقايق به كار ميروند.22 رسانههاي گروهي با كمترين هزينه با كمك به نيروي نظامي يا سياسي ميتوانند در نقش سلاح جنگي يا تهديد آزادي به كار گرفته شوند. جنگ مجازي يا فضيلتمند را ميتوان تا حدودي ناشي از كاربرد رسانههاي گروهي در كنار انقلاب فناوري نظامي دانست. البته زماني دو كلمه مجازي و فضيلتمند به سختي تفكيكپذير بودند (اگر چه vituous لاتين به Virtualis تعبير شد) زيرا هر دو در عقيدهاي قرون وسطايي ريشه داشتند كه ذات قدرت را در مافوق طبيعت ميدانست و معتقد بود كه وجودي ماورايي و الهي، مجاز يا خير و فضيلت را اعطاء ميكند. هر دو (مجاز و فضيلت) وزني اخلاقي داشتند و از برداشت يوناني و رومي از فضيلت و خير و از خصوصيتها و كيفيتهاي ناشي از حق راهنمايي و هدايت كردن، بهره ميگرفتند. اما در قرون جديد معناي اين دو كلمه از هم جدا شد، مجازي يك بيطرفي اخلاقي پيدا كرد و بيشتر جنبه تكنيكي به خود گرفت، در حالي كه فضيلت به دليل توجه صرف به كيفيتهاي ذاتي، معني و توان خود را براي اعمال نفوذ از دست داد. اكنون به نظر ميرسد كه آنها مجدداً با تلاشهاي اخير براي ايجاد تحول اخلاقي از طريق ابزارهاي فناوري و مادي، براي پيوستن به يكديگر آمادهاند. سياستهاي ديپلماتيك و نظامي به طور فزايندهاي بر صورتهاي فناوري و بازنمايانهاي از نظم، بازدارندگي و اجبار بنا شده كه بهترين توصيف آن، اصطلاح جنگ فضيلتمند است. در قلب جنگ فضيلتمند، توانايي تكنيكي، ضرورت اخلاقي تهديد و اگر لازم باشد اعمال خشونت بيدليل يا با كمترين دليل از راه دور قرار دارد، با استفاده از شبكههاي اطلاعاتي و فناوري مجازي براي آوردن آنجا به اينجا در زمان واقعي و نزديك، و در عين حال واقعنمايي آن، جنگ فضيلتمند امتيازهاي راهبردي پيشرفت ديجيتالي را در اختيار دارد. اين امر پنجمين بعد هژموني جهاني ايالات متحده شده است.23 گفتمان جنگ مجازي و رسانههاي گروهي در ظاهر، جنگ فضيلتمند، گفتمان سياسي را از ميدان نبرد بينياز ميكند. در جنگ واقعي همان اتفاقات و جريانهايي رخ ميدهد كه بازنماي آن است، اما در جنگ مجازي و فضيلتمند، تصوير زنده تلويزيوني منظرهاي بدون خونريزي، انساني، بهداشتي و پاكيزه از جنگها را نشان ميدهد. درباره آمار تلفات درگيريهاي فضيلتمند، شواهد بسياري وجود دارد. در جنگ خليجفارس 270 امريكايي زندگي خود را از دست دادند، كه اين نصف آمار تعدادي است كه در اثر تصادف فوت كردهاند. در تهاجم موگاديشو 18 امريكايي كشته شدند و در رشته عمليات هوايي كوزوو به جز حوادث، تلفات اين مناقشه براي نيروهاي ناتو صفر بود. هنوز به رغم تلاشهاي با ارزش سازمانهاي حقوق بشر، بيشتر مردم احتمالاً روي ديگر جنگ و فهرست واقعي تلفات آن را نميدانند. پس از جنگ ويتنام، ايالات متحده پيشرفت ديجيتالي فراواني كرده است كه در نتيجه آن، پيكره عمومي جامعه چنين ميپندارند كه ديگر دشمن يكي از آنها و مانند آنها نيست. در طول جنگ جهاني دوم پيامدهاي دهشتناك رسانههاي گروهي به گونهاي بود كه اجازه افشاء حقايق را به آنها نميدادند، اما امروز با ظهور فناوريهاي مدرن پنهانسازي ضعفها، اعمال و زشتكاري رژيمها بسيار مشكل است. البته همين فناوري توانايي بسياري براي تكذيب واقعيتها فراهم ميكند.24 در اين خصوص سنزو نگوبان( ) به نكتهاي كليدي در جنگ مجازي و نقش دوگانه رسانههاي گروهي اشاره ميكند، رسانههاي گروهي توانايي ايجاد يا از بين بردن فرآيند صلح را دارند.25 رسانههاي گروهي لحظه به لحظه از صحنه جنگ (همانند جنگ افغانستان يا عراق) گزارشهايي آن هم دور از صحنه جنگ و با آرامش ارائه ميدهند، البته شرايط بعد از جنگ بسيار آشفته است و اين آشفتگي بر گزارشهاي رسانههاي گروهي تأثير ميگذارد. علت آشفتگي و شكنندگي شرايط پس از جنگ اين است كه توافقنامههاي صلح پايدار نيست. راديو و اينترنت مهمترين منابع اخبار و اطلاعات در جوامع مدرنند، به گونهاي كه در جوامع گرفتار جنگ مثلاً در ليبريا، رسانههاي گروهي ميتوانند هم به متحد كردن و هماهنگساختن دشمنان سابق و هم به متلاشي كردن فرآيند شكننده صلح كمك كنند.26 همچنين در جنگ عراق (1991) و كمي جلوتر در جنگ افغانستان رسانههاي گروهي جنگ واقعي را با ابهامات بسياري كه مكانيسمهاي رسانههاي گروهي و عملكردهاي سياسي ايجاد كرده بودند پوشش ميداد.27 اما مهمترين نقش رسانههاي گروهي كه امروزه بيشتر ناديده گرفته ميشود توانمندي رسانهها براي ايجاد تغيير است. اين نقش در جنگ مجازي به خوبي مشاهده ميشود و در بر گيرنده اين كاركردها است: 1ـ تبديل و تخفيف مرگ در طي جنگها، زيرا آن را از معرض ديد دور ميسازد و از ذهن بيرون ميكند. البته در اين شبيهسازي اين خطر وجود دارد كه افراد بياموزند كه چگونه بكشند و هيچ مسئوليتي در قبال آن بر عهده نگيرند، مرگ را تجربه كنند اما نتايج غمناك و وحشتناك آن را متحمل نشوند. البته در جنگ مجازي ما تنها با تشابه و اختلاف جنگ و بازي مواجه نيستيم، بلكه ميبينيم كه آنها بر روي پرده، نمايش مشابهي در برابر يكديگر اجرا ميكنند. امريكا و ديگر كشورها به شدت در پي راهحلهاي مجازي براي مناقشات سياسي درازمدتاند. 2ـ از يك نظر، جنگ اغلب يك واقعيت مجازي است و آن قدر تكاندهنده است كه نميتواند به سرعت درك شود. چنان كه فرويد به ما ميگويد، تكانه و ضربه ميتواند مجدداً ظاهر شود و حتي دوباره تجربه شود ولي نميتواند در لحظه شوك، درك شود. اين چيزي است كه مايكل هر در گزارش مأموريت خود، درباره تجربياتش در ويتنام نوشت: جنگ به شما ميآموزد مسئول تمام چيزهايي هستيد كه ديده يا انجام دادهايد. مسئله اين است كه شما اغلب تا مدتها نميدانستيد كه چه چيزي ميديديد، شايد تا سالها بعد هم، اصلاً مقدار زيادي از آن شناخته و پردازش نشود و فقط انباري از چيزهايي كه در چشمهاتان (ذهنتان) باقي ماند، برجاي ميماند».29 3ـ مسافتسازي و فاصلهسازي بعدي براي فهميدن است، به گونهاي كه تهديدي خيانتآميز و مزورانه در سايهاي از واقعيت انجام ميشود. در نمونهاي عالي از آسيبشناسي پيشين، كساني چون ميلوشويچ در صربستان، مكوي در اوكلاهما سيتي، يا هريس در ليتلتون كلارادو، ميتوانند باعث دوگانگي و شكنندگي خود شوند، كه رابرت جي ليفتن و اريك ماركوسن آن را منبع ذهنيت كشتار كننده ميدانند.30 در ادبيات انتقادي، والتر بنيامين نويسنده آلماني هشدار ميدهد كه چگونه امر مدرن كه به كمك راديو، فيلم و ساير شكلهاي باز توليد فناوري اغوا شده، گول خورده و بدنام و رسوا شده، ميتواند با يك بحران جنگي از خواب بيدار شود. او در پروژه معبر براي رهانيدن مدرنيته از مهلكترين تأثيراتش، دو مرحله اوليه را تعريف ميكند، يكي از آنها فضيلتمند است و ديگري نيست: «آزادي واقعي و اصيل در دوران عطف خود، ساختاري بيدارساز دارد و از اين جهت كاملاً شيطنتآميز هدايت ميشود. فقط با مكر و حيله است كه ما ميتوانيم آزادانه با حوزه رؤياها كار كنيم. اما يك آزادي غلط و نادرست نيز داريم، كه نشانه آن خشونت است».31 4ـ هر تصوير و توصيفي از جنگ خطراتي براي وقايعنگار دارد، بسياري از جنگهايي كه آشكارا فضيلتمند بودهاند، وانمود ميكنند كه موانعي جدي دارند. يك تاكتيك اين است كه جنگ از مخفيگاهها و پناهگاهها و سواحل گزارش شود و در نتيجه، كلمه در صفحه نقش بندد، تصور آن در فيلم نشانهگذاري شود و در عمل همراه با كشت و كشتار جنگ ارائه شود. اين را گام اسپيلبرگ نامگذاري كردهاند كه اصل واقعيت را بيان ميكند. تاكتيك ديگر چيزي است كه بيشتر مواقع در نظريه روابط بينالملل براي نگه داشتن فاصله و براي استخراج و انتزاع علتها، ساختارها و الگوهاي جنگ به كار برده ميشود. چنين راهي، انقلابي است از هابز تا هابز. با فناوريها و راهبردهاي جديد، طبيعت جنگ دگرگون، مخدر و مجازي شده است. وسايل ارتباط جمعي جديد كه عموماً ديجيتالي عرضه ميشوند، عمل متقابل صورتهاي شبكهبندي شده ارتباطات را شكل ميدهند و هم اكنون با تأثير جهاني خود در همه جا حاضر و از طريق زمان واقعي قابل دستيابياند. به علاوه با تجليل و بزرگنمايي و دراماتيزه كردن بيماريهاي كهنهاي چون ناسيوناليسم و جنگهاي داخلي توسط رسانههاي گروهي جديد، جنگ مجازي نه تنها به تمامي اتاقهاي نشيمن راه يافته بلكه بر روي همه صفحههاي نمايش، تلويزيون، رايانه و سينما نقش بسته است. امروزه امر مجازي به جنگ، ديپلماسي و رسانهها سرايت و تكثير يافته است. همان طور كه جنگ از طريق جنگ اطلاعاتي، جنگ شبكهها و جنگ سيبرنتيكي به كمك همسازي رايانههاي شخصي و تلويزيون، مجازي ميشود، بنياد آن به منزله محك نهايي واقعيت سياست بينالملل، در حال فرسايش و نابودي است. حاكميت، نخستين مسئلهاي است كه ابرقدرتها و خشونت مشروعيت يافته به آن اهميت ميدهند و تاكنون در چارچوب دولت ـ سرزمين، تثبيت شده است. سقوط حاكميتها بارها اعلام شده است اما در حال حاضر به نظر ميرسد حاكميت قوا و توان خود را در ساختار مجازي باز يافته است. اين رهيافت جديد از طريق القاي تشنجهاي رسانهاي درباره تهديد تروريستهايي كه هرگز واقعيت نداشتهاند و مطرح كردن تهديد دولتهايي كه دغلبازان شناخته شده آنها دفاع موشكي بالستيكي شش ميليون دلاري را پيگيري ميكنند و يا تلاش آدمكشان بيماري كه ايكس ـ فايل( ) را ناديده ميگيرند ثبات و بقاي خود را تضمين ميكند.32 5ـ با مجازي شدن جنگ به سوي شبيهسازي صلح و يا حتي ابهامآفريني بيشتر و مواجه شدن با خطراتي دشوار پيش ميرويم. ديپلماسي مجازي، از كنفرانسهاي از راه دور گرفته تا رسانههاي پيشگيري كننده كه در سطح كنفرانسهاي مهم در واشنگتن ارائه ميشود، همچنين كمربند صنايع دفاعي، به صورت نهايي و تكنيكي توانايي كنش و واكنش مسائل سياسي را تثبيت ميكنند و هر كجا كه ديپلماسي مجازي شكست بخورد، احتمالاً اقتصاد مجازي آن را ترميم ميكند. بر اساس جادوي تكنيكي اقتصاد نوين، اقتصاد جهاني در آستانه مجازيسازي كامل قرار دارد. بسياري از تصميمسازان سياسي، از جمله رؤساي جمهوري كنوني و پيشين ايالات متحده، آن را گامي به سوي صلح جهاني و دمكراتيك ميبينند اما برخي از متخصصان با وحشت عكس آن را در نظر دارند. مانند خطر بحران مالي آسيا كه به سوي غرب سرازير شود، يا احتمال اين كه، اقتصاد جهاني در معرض آلودگي ويروسي و مجازي شدن قرار گيرد. كيا متخصص امور مالي با تأكيد بيان ميكند كه تمايز ميان نرمافزار و پول از ميان رفته است و مسئول اجرايي يك سيستم بانكي درباره آن ميگويد: اين انقلابي است كه ما بايد همچون دوزخ از آن بهراسيم.33 سرانجام در راستاي نقش تغييردهنده رسانههاي گروهي بايد افزود هماكنون صورتهاي ديجيتالي ـ شبكهاي شده كه در حال كنش و واكنش ارتباطاتند، موجوديت جهاني جديدي را به وجود آوردهاند. اين شبكهها ارتباطات ويدئويي، ماهوارهاي، ارتباطات T1 - T3، نظارت و مراقبت از آسمان، طرحريزي نقشه جهاني، گسترش رايانه، تجارت برنامهريزي شده و فيلمهايي از آرنولد شوارتزنگر را با سرعت و به طور زنده ممكن ساخته و به مخاطبانشان عرضه ميدهند. نكته مهم اين كه مجازيسازي با نفوذترين، روشنكنندهترين و خيرهكنندهترين نقطه قابل مشاهده عصر جهانيسازي را ارائه ميكند. هرچند قدرت مجاز در اين است كه ميتواند فاصله بين اينجا و آنجا، دور و نزديك، واقعيت و خيال را از ميان ببرد، اما فاصله بين استانداردهاي شمال و جنوب را بيشتر ميكند.34 در نهايت بايد به اين نكته اساسي توجه كرد كه براي راهبردهاي نظامي، مسائل فلسفي، امور اخلاقي و مناقشات و مشاجرات سياسي كه در آينده جنگ و صلح وجود دارد، به نظريه مجازي نياز است.35 فريب (غلطپردازي) افكار عمومي در جنگ عراق غلطپردازيها و فريبكاريهاي رسانههاي گروهي در توجيه مثبت بودن حمله امريكا به عراق از اين موارد ناشي ميشود:36 الف. مشاركت مستقيم عراق در حملات يازده سپتامبر؛ ب. همكاري نزديك عراق با القاعده؛ و ج. وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق. رسانههاي گروهي امريكا با بهرهگيري از اين سه عامل و فريب افكار عمومي باعث حمايت از اقدام اين كشور عليه عراق شدند. ارتباط بين عراق و القاعده (فريب رسانهاي) هرچند حقيقت اين است كه صدام حسين در حوادث 11 سپتامبر درگير نبوده و علاوه بر آن ارتباط مستقيمي با القاعده نداشته است، اما در ماه قبل از آغاز جنگ، گروهي از شبكههاي خبري گزارش دادند كه عراق با القاعده ارتباط نزديكي دارد و مستقيماً در حوادث 11 سپتامبر درگير بوده است. در اين خصوص رسانههاي نوشتاري و ديداري امريكا به القاء اين رابطه پرداختند، آمارها از جامعه امريكا در فاصله ماه ژوئن تا سپتامبر 2003 نشان ميدهد كه: 22% به نقش مستقيم صدام حسين در حادثه 11 سپتامبر معتقد بودند. 35% معتقد بودند كه عراق از القاعده حمايت كرده است، اما در حادثه 11 سپتامبر درگير نبوده است. در بررسي ديگري درباره حملات تروريستي 11 سپتامبر پرسيده شده كه آيا صدام حسين شخصاً تا چه اندازهاي در اين ماجرا درگير بوده است؟ 32% به ارتباط بسيار نزديك؛ 37% به ارتباط بينابين؛ 12% به ارتباط نزديك؛ و 3% به رابطه نداشتن معتقد بودند. بررسي ديگر در اين زمينه در ماههاي ژوئن و آگوست صورت گرفت، در ماه ژوئن 52% معتقد بودند كه ارتباط واقعي وجود دارد؛ 43% معتقد به ارتباط نبودند؛ و 5% نيز مطمئن نبودند. همچنين در ماه آگوست 49% معتقد به ارتباط بودند؛ 45% معتقد به ارتباط نبودند؛ و 6% هم مطمئن نبودند. اين درصدها با نزديكتر شدن به زمان حمله افزايش مييابد. سلاحهاي كشتار جمعي غلطپردازيهاي رسانههاي گروهي در پيش از جنگ باعث شد تا بيشتر مردم و حتي سرويسهاي اطلاعاتي باور كنند كه عراق سلاحهاي كشتار جمعي دارد. با وجود اين كه پس از جنگ خلاف اين مسئله ثابت شد اما عموماً اين عقيده را به عنوان كجفهمي و غلطپردازي رسانهاي نپذيرفتند. در ماه مي و ژوئن سال 2003 درباره يافتن سلاحهاي هستهاي (سلاحهاي كشتار جمعي) در عراق توسط مراكز علمي امريكا نظرسنجي شد. در ماه مي 34% و در ماه ژوئن 35% به موفقيت امريكا در يافتن اين سلاحها معتقد بودند. در نهايت تحت تأثير غلطاندازي رسانهاي براي توجيه حمله امريكا به عراق، افكار عمومي پيش از جنگ اين گونه شكل گرفته بود: 58% به درگيري مستقيم (حضور مستقيم) عراق در حملات 11 سپتامبر معتقد بودند؛ 37% به حمايت اساسي از القاعده معتقد بودند ولي به درگيري عراق در حادثه 11 سپتامبر معتقد نبودند؛ 32% به ارتباط كمي بين عراق و القاعده معتقد بودند و 25% نيز به هيچگونه ارتباطي معتقد نبودند. در مورد سلاحهاي كشتار جمعي و پيدا شدن اين سلاحها 73% معتقد به موفقيت امريكا و 41% به ناكامي آن معتقد بودند. گفتمان غلطپرداز تجزيه و تحليل رسانهاي تجزيه و تحليل نظرسنجيهاي شبكههاي خبري فاكس نيوز، سي.بي.اس، اي.بي.سي، سي.ان.ان، ان.بي.سي، پرينت مديا،( ) پ.بي.اس و ان.پي.آر كه با طرح سه سؤال كليدي انجام شد نشان داد كه در غلطپردازي رسانهاي براي توجيه حملات امريكا به عراق شبكه خبري فاكس نيوز با 80% غلطپردازي رسانهاي بيشترين سهم و ان.پي.آر با 23% كمترين سهم را در اين خصوص داشتهاند. درصد غلطاندازي شبكههاي خبري 45% فاكس نيوز 36% سي.بي.اس 31% سي.ان.ان 30% اي.بي.سي 30% ان.بي.سي 25% پرينت مديا 11% ان.پي.آر/پي.بي.اس در باره سه سؤال كليدي، منابع خبري ياد شده به اين نتايج دست يافتند: 1ـ ارتباط نزديك صدام حسين و سازمان تروريستي القاعده: فاكس نيوز، 67% (ارتباط نزديك)؛ سي.بي.اس، 56% (ارتباط نزديك)؛ ان.بي.سي، 49%؛ سي.ان.ان، 48%؛ اي.بي.سي، 45%؛ پرينت مديا، 40%؛ پي.بي.اس/ان.پي.آر، 16%. در زمينه اين سؤال كه آيا امريكا در عراق سلاحهاي كشتار جمعي خواهد يافت، اين نتايج به دست آمد. (نتايج مربوط به معتقدان) فاكس نيوز، 33%؛ ان.بي.سي، 20%؛ اي.بي.سي، 19%؛ پي.بي.اس/ان.پي.آر، 11%؛ سي.بي.اس، 23%؛ سي.ان.ان، 20%؛ پرينت مديا، 17%. در نتيجه از ميان منابع خبري در زمينه سه سؤال كليدي ياد شده، بيشترين غلطپردازي به شبكه خبري فاكس نيوز مربوط بود، به گونهاي كه بينندگان اين شبكه بيشترين بدفهمي را در زمينه سؤالات داشتند، در صورتي كه بينندگان (استفاده كنندگان) شبكههاي ديگر كج فهمي كمتري در اين خصوص داشتند. در نهايت رسانههاي گروهي با غلطاندازي رسانهاي، مجازيسازي چهره جنگ و فضيلتمند نشان دادن اين جنگ با توجيه اين اقدام از طريق طرح سؤالات كليدي ياد شده به 78% حمايت مردمي براي حمله بوش به عراق دست يافتند. عليرغم غلطپردازيهاي رسانهاي و شايد نتايج غلط پيشبينهاي آماري رسانهاي، باز هم ميتوان بيان كرد كه آينده جنگ در درون و بيرون نيروي نظامي، شكل ميگيرد. باز هم بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه ما در وضعيتي هستيم كه براي راهبردهاي نظامي، مسائل فلسفي، امور اخلاقي و مناقشات و مشاجرات سياسي كه در آينده جنگ و صلح وجود دارد به نظريه مجازيسازي نيازمنديم. در اين رابطه رسانههاي گروهي ابزار مؤثري در شرايطي بحرانياند و وظيفه مهمي بر عهده دارند. نتيجهگيري آنچه مسلم است انقلاب فناوري نظامي، وضعيت جنگ سنتي را از ريشه دگرگون كرده است هرچند آن را به پايان نبرده است. روشن است كه نوآوريهاي فناوري به تنهايي نميتواند اين انقلاب را به وجود آورد. رسانههاي گروهي منظرهاي بدون خونريزي، انساني، بهداشتي و پاكيزه را از جنگها منتشر ميكنند. در اين تبديل و تخفيف مرگ كه آن را از منظر و معرض ديدگان دور ميسازد و از ذهن بيرون ميكند اين خطر وجود دارد كه افراد بياموزند كه چگونه بكشند و هيچ مسئوليتي در قبال آن بر عهده نگيرند و مرگ را تحميل كنند اما نتايج وحشتناك آن را متحمل نشوند. در عصر همگرايي و تقارب جهاني رسانههاي گروهي، اين رسانههاي داخلي و ملي نيستند كه به تنهايي مخاطبان مورد نظر را تحت تأثير قرار ميدهند. رسانههاي ملي، وقايع را طبق زمينههاي تاريخي، سياسي و فرهنگي خود تفسير ميكنند در صورتي كه اگر همان پيامها از رسانههاي خارجي فرستاده شود متفاوت از ويژگيهايي فرهنگي و زمينههاي سياسي ملي و داخلي تفسير ميشوند. البته در اين زمينه فهم اهداف سياسي و فرهنگي ارسالكنندگان مهم بينالمللي اساسي است. شكلگيري فضاي اطلاعاتي براي هماهنگي اقدامات اجتماعي و نظامي صحنه جنگ اساسي است. در اين زمينه رسانههاي گروهي در شرايط بحراني بسيج ميشوند. با استفاده از رسانههاي گروهي در جنگ پيامدها و نتايج درگيريها به گونهاي به تصوير كشيده ميشود كه از روشهاي جزمانديشانه نظامي جنگ عقبنشيني ميشود. در شكل دادن به فضاي اطلاعاتي كه در مجازيسازي جنگ نقش اساسي دارد رسانههاي خارجي كه مهمترين آن اينترنت است در شناخت دوست و دشمن نقش اساسي را بازي ميكنند. در اين زمينه ميتوان به نقش رسانههاي گروهي به عنوان ابزار كليدي براي گزارش لحظه به لحظه شرايط بحراني اشاره كرد. البته به علت شكنندگي شرايط پس از جنگ تا حدي اين گزارشها داراي آشفتگي است. رسانههاي گروهي هم توانايي ايجاد فرآيندهاي صلح و هم توانايي از ميان بردن اين روند را دارند. همچنين اين رسانهها ميتوانند دشمنان سابق را هماهنگ و متحد سازند. رسانههاي گروهي ميتوانند مجازيسازي جنگ را از طريق ابهامسازي به كمك تكنيكهاي رسانهاي و عملكردهاي سياسي و همچنين غلطاندازي پوشش دهند. همانند مورد عراق، القاي نقش مستقيم صدام حسين در حملات 11 سپتامبر، ارتباط نزديك القاعده با رژيم عراق و وجود سلاحهاي كشتار جمعي و بر اثر غلطاندازي شبكههاي خبري به خصوص با طرح سه سؤال كليدي، 78% افكار عمومي از حمله بوش به عراق حمايت كردند. انتخاب روشهاي تبليغي و عمليات رواني به درك غلط و بازنمايي وارونه از شرايط جنگ منجر ميشود. رسانههاي گروهي ميتوانند شرايط جنگ را از طريق تبديل و تخفيف مرگ در طي جنگها، شبيهسازي، مسافتسازي، فضيلتمند جلوه دادن جنگ، دگرگونسازي طبيعت جنگ، راه يافتن جنگ مجازي به همه صفحههاي نمايش، تلويزيون، رايانه و سينما تغيير دهند. حتي رسانههاي گروهي با بهرهگيري از كنفرانسهاي راه دور تا رسانههاي پيشگيري كننده به مجازيسازي ديپلماسي پرداختهاند. تبليغات نيز در تغيير شرايط جنگي و مجازيسازي مؤثر بودهاند. البته در مورد تبليغات به عنوان يك فعاليت مهم رسانههاي گروهي نبايد به صرف خوب يا بد بودن به قضاوت پرداخت بلكه بايد آن را فرايندي ساده از طراحي و شكلدهي منافع طراحان و مبتكران آن دانست. به گونهاي كه طبق نظر ناتو اطلاعات، عقايد، دكترينها يا تبليغات منتشر شده بايد توانايي تأثيرگذاري مستقيم يا غيرمستقيم بر عقايد و افكار، احساسات، خواستها و نيازها يا رفتار گروههاي معين مورد نظر را براي اهداف و منافع تعيين شده داشته باشد.37 اين مسئله مهم در زمينه تبليغات يا روابط عمومي بايد رعايت شود تا بتواند به عنوان فرايند مبهم اما معتبر و ارزشمند باقي بماند. معيار ارزشگذاري خوب يا بد بودن تبليغات به ميزان تأثيرگذاري بر عقايد و افكار عمومي و جلب توجهات مردمي بستگي دارد. همچنين به ميزان انعكاس خواست و منافع شكلدهندگان و مبتكران اين تبليغات نيز بستگي دارد. اگر خواست و هدف تبليغات ايجاد و تشويق خشونت و درگيري، نقض حقوق بشر، ستم و آزار اقليت و منع آزادي بيان و عقيده و مذهب باشد به عنوان فرايند آزاد، كاركرد مثبت ندارد. اما اگر جهت تبليغات ارزشهاي ديني، الهي و مردمي و رضايت و خواست مردم باشد، كاركرد مثبت دارد. رژيمهاي مبتني بر مردم نيازي به جنگ واقعي ندارند. اين رژيمها با صرف هزينهاي بسيار كم (كمتر از هزينه جنگ فيزيكي) از طريق سازماندهي تبليغات مورد نظر براي اثرگذاري بر جمعيت و افكار عمومي معين، به جنگ مجازي كه مورد پذيرش نظامهاي مردمسالار است اقدام ميكنند. البته مشكل اساسي تبليغات اين است كه به جاي منافع و خواستهاي دريافتكنندگان تبليغات، منافع طراحان و مبتكران آن در نظر گرفته ميشود. البته اين مشكل زماني كه منافع و خواستهاي دريافتكنندگان و مبتكران (منابع تبليغاتي) همزمان و متقارن باشد كاهش مييابد. مثلاً اگر مردم حكومتي را انتخاب كنند و يا فرصت آن را داشته باشند كه در آينده آن را نفي كنند در اين زمينه افكار مردم كاملاً در جهت پذيرش يا رد اقدامات حكومتي تغيير جهت ميدهد. به طور سنتي، در جوامع مردمسالار، رسانههاي آزاد به عنوان محافظ و پاسباني براي تضمين هماهنگي، سازش و روابط حسنه جامعه عمل ميكنند. يكي ديگر از مواردي كه جنگ را از شكل سنتي آن خارج و به طرف مجازي شدن سوق ميدهد اين است كه برخلاف دوران جنگ سرد، جنگ سختافزاري بر اساس ايدئولوژيهاي قطببندي شده (ليبرالسيم امريكا در برابر كمونيسم شوروي) صورت نميگيرد، بلكه امروزه دشمنان اصلي بشريت، بازيگران دولتي نيستند و اين عامل در حال كاهش است. امروزه عوامل فرامليتي و حتي در بعضي اوقات بازيگران غيردولتي بزرگترين خطرها را ايجاد ميكنند. به همين علت در راستاي شكلگيري جنگ مجازي بر اساس همگامي فناوريهاي جديد نظامي با رشد توانمنديهاي رسانههاي گروهي، تبليغات، اينترنت و ... نيروهاي نظامي حرفهاي صرفاً براي ضرورتهاي ملي (در مواقع بسيار اضطراري) به كار برده ميشود و براي مقابله با خطرات نرمافزاري جديد (همانند رسانههاي گروهي، تبليغات، عمليات رواني) به شكل جديدي از انديشه و عمل كردن براي دفاع از كشور نياز است. هرچند اين نقش براي دفاع از كشور كافي نيست اما آن را رواج ميدهد به گونهاي كه دشمنان كشور كه دشمنان اصلي ارزشهاي الهي و انسانياند مهار شوند. مهسا ماهپيشانيان |